پاكيزه گوهر


يا رب به حقّ پرده نشين ديار قم

پاكيزه گوهر صدف اعتبار قم

روشن زنور او شده شب هاي تار قم

مدفون شده به امر خدا در كنار قم

در دست اوست در همه باب اختيار قم

قم گشته از شرافت معصومه باصفا

چون روضه بهشت برين گشته پرضيا

شاهان به درگهش همه آورده التجا

بي شك كه مي رود به بهشت از ره عطا

بر نعش مجرمي كه نشيند غبار قم

اين گنبد رفيع كه دايم منوّر است

اين بارگاه دختر موسي بن جعفر است

خاك درش چو تربت پاكش معطّر است

عمّش يقين بدان كه علي بن جعفر است

يا ربّ بود به روز جزا حمله دار قم

خاك فرج كه مدفن اولاد مرتضي است

اينجا حريم خواهر سلطان دين رضاست

خاك درش به چشم خلايق چو توتياست

شاهي كه خشت گنبد با رفعتش طلاست

چندين حديث گفته به وصف ديار قم

روزي كه سيلِ سيمره از رود ناربار

آمد به شهر قم ز قضاياي كردگار

داني كه كرد دفع بلا را از اين ديار

معصومه بود دختر موساي تاجدار

ذريه رسول خدا، غمگسار قم

اولاد مرتضي علي، آن شاه «لو كُشِف»

هستند چارصد و چهل و چار از شرف

مدفون به امر حق همه چون دُر دَر اين صدف

فرقي ندان ميان قم و مكه و نجف

جان مي دهند اهل خرد در نثار قم

روزي كه كس نبود به خلق جهان دليل

معمار رنگ ريزي قم كرد جبرئيل

برد از ديار قم، حَجَرِ كعبه را خليل

محكم شد از شرافت قم، خانه خليل

بنگر به چشم عقل تو بر اعتبار قم

روزي كه ظلم در همه جا باب مي شود

رحم از ميان خلق چو ناياب مي شود

روي زمين چو كوره سيماب مي شود

ظالم به دشت قم چو نمك آب مي شود

گردن كشان چه بهره برند از ديار قم

محفوظ از بلا بود اين دار مؤمنين

طوفان به دور نوح نيامد در اين زمين

از لطف حق شرافت اين خاك را ببين

يك در گشوده شود، از خلد هشتمين

بوي بهشت مي وزد از مرغزار قم

روزي كه حشر و نشر قيامت بپا شود

ايمان و كفر و نيك و بد از هم جدا شود

بهر حساب خلق چو ميزان بپا شود

بر اهل قم محاسبه در قبرها شود

خوش دل كسي كه دفن شود در مزار قم

اهل ديار قم همه يا صاحب الزّمان

پَرَّند همچو طاير وحشي زآشيان

هر يك گرفته اند به جاي دگر مكان

پا در ركاب كن كه گلستان شود جهان

عالَم زدست رفت خصوصاً ديار قم

هر جا كه موجِ فتنه تو را در ميان گرفت

طغيان نمود و ظلم تمام جهان گرفت

فصل بهار زندگيت را خزان گرفت

بايد كه پند از «زكيِ باغبان» گرفت

خود را كشيد و رفت به قم يا جوار قم(1)

پاورقي


1) كرامات حضرت فاطمه معصومه عليها السلام، سيد علي حسيني، نبوغ، 1381ش. ص 75-78.

مرحوم حاج شيخ احمد بغدادچي تبريزي