رضا جانم كجايي


رضا اي نور چشمانم كجايي تو موج مهر و كانون صفايي

چه آمد بر سرت در ارض غربت چرا از ما محبّانت جدايي

من از يثرب براي ديدن تو شدم بيرون، كشيدم ماجرايي

اجل مهلت نداد آخر بيايم ببينم روي تو كز در، درآيي

تو در ارض خراسان من در اينجا نمي دانم به شهر قم كي آيي

تجلاّيي نما اي جلوه حق تو آن آئينه ايزد نمايي

شدم من تشنه ديدار رويت تو آن سرچشمه آب بقايي

دم مردن به بالينم قدم نه پس از مرگم بيايي يا نيايي

منم معصومه اندر بستر مرگ رضا جانم رضا جانم كجايي(1)

پاورقي





1) كريمه اهل بيت، صص 359-360.

حجة الاسلام و المسلمين عباس شيخ الرئيس