زيارت و بارگاه فاطمه عليها السلام






از زمان پيامبر عظيم الشأن تا امروز، سنت عمومي بر اين است كه مردم، قبور و مزار و زيارتگاه و بارگاهي را كه پيامبر مرسلي، يا امام مطهري، يا ولي صالحي، يا نسلي از خاندان پاك پيامبر يا بزرگي از بزرگان را در خود جاي داده، زيارت مي كنند.



نماز خواندن نزد اين قبور شريفه ودعا كردن و تبرك و توسل به آنها و تقرّب جستن به خدا و طلب منزلت نزد او با آمدن به آن زيارتگاه و اماكن مقدس و شريف از اموري است كه در ميان همه فرق اسلامي، متفق عليه بوده و علي رغم اختلاف مذاهب و تفاوت آيين، هيچ انكاري و عيب و نقصي از سوي احدي صورت نگرفته است.



مسلمانان در طول تاريخ اسلام بر همان سنت دائمي كه سنت خداوندي است و - تغيير و تبدّل در آن نيست و براي سنت خدا، دگرگوني نمي يابي - سير كرده اند.



شعر:(1)



«كسي را كه دوست داري زيارتش كن اگرچه خانه اش با تو فاصله زيادي داشته باشد و خاك و سنگ هاي فراواني ميان تو و او مانع باشد. هيچ گاه دوري راه، تو را از زيارتش باز ندارد؛ زيرا عاشق هر كسي كه مي خواهد زيارت مي كند.



به تحقيق، امامان [ مذهب ] شيعه اماميه و امامان مذاهب چهارگانه اهل تسنن بر اين موضوع اجماع كرده اند كه زيارت قبور، مستحب است به جهت آن چه كه در سنت صحيح وارد شده و به زيارت قبور فرمان داده شده و بدان تشويق نموده و بزرگان اسلامي بر فتواي به مضمون آن بر اين كه زيارت قبور مستحب است اتفاق كردند، بلكه برخي از ظاهريّه به وجوب اين مسأله قائل شده اند، چنان چه تعداد زيادي با برداشت از ظاهر امري كه در حديث نبوي آمده به اين تصريح كرده اند.



از پيامبراقدس روايت شده است:(2) من قبلاً شما را از زيارت قبور نهي مي كردم، آگاه باشيد كه آنها را زيارت كنيد.



آگاه باشيد قبور را زيارت كنيد؛ زيرا باعث زهد در دنيا مي شود و آخرت را به ياد مي آورد.



شما را از زيارت قبور نهي مي كردم. پس آنها را زيارت كنيد؛ زيرا مرگ را به ياد شما مي آورد.



شما را از زيارت قبور نهي مي كردم. پس آنها را زيارت كنيد و سخن زشت در مورد آنان نگوييد.



من شما را از زيارت قبور نهي مي كردم، پس آنها را زيارت كنيد، چون زيارت آنها بر خير شما مي افزايد.



من شما را از زيارت قبور برحذر مي داشتم، هركس بخواهد قبري را زيارت كند آن كار را انجام دهد؛ زيرا باعث رقّت قلب و جاري شدن اشك از ديدگان مي شود.



قبرهاي مردگان را زيارت كن و به آن آخرت را به ياد آور.



من شما را از زيارت قبور باز مي داشتم، پس آنها را زيارت كنيد كه در اين عمل عبرت و پندي است. به نزد مردگان خود آييد و به آنها سلام و صلوات بفرستيد كه براي شما عبرت و درسي است.



شما را از زيارت قبور نهي مي كردم، آنها را زيارت كنيد و آن زيارت را دعا و استغفار براي مردگان قرار دهيد.



هركس بخواهد قبري را زيارت كند، زيارت كند و جز خير و نيكي چيزي بر زبان نياورد؛ زيرا از هرچه آدم زنده اذيت و آزار مي شود، آدم مرده هم اذيت و آزار مي شود(3).



در اين مقام، جملات فراواني درباره زيارت اهل قبور از ائمه و بزرگان دين نقل شده كه به ما مي فهماند كه زائر اين اجازه را دارد كه شخص مرده را زيارت كند و به هر لفظي كه مي خواهد براي او دعا كند و فضائل و مناقب او را به نيكي بر زبان جاري كند و آن چه را كه باعث مي گردد تا عطوفت خداوند به سوي او متوجه گردد و مستوجب رحمت الهي گردد يادآور شود.



آن گاه براي برآورده شدن حاجاتش و بخشيده شدن گناهانش و دعا براي خودش و والدين و نزديكانش، به صالحين از اهل قبور توسل جويد و با دعا كردن نزد آنان به سوي خداوند متعال، استغاثه كند و به واسطه ايشان به سوي خدا توسل جويد؛ زيرا خداوند متعال آنان را انتخاب كرده و برگزيده و آنان را مورد تمجيد و تكريم قرار داده است. پس همچنان كه در دنيا از وجود آنها نفع مي برد در آخرت بيش تر و كامل تر.



پس هر كسي حاجت و نيازي دارد مي بايست به سوي آنها برود و به آنها متوسل شود؛ زيرا آنها واسطه ميان خدا و خلقش هستند و اين موضوع در شريعت به اثبات رسيده و دانسته شده كه خداوند براي آنان اعتبار و اهميت خاصي قائل شده و آنان را بزرگ داشته است. اين مطلب بسيار و مشهور است و همواره عالمان و بزرگان يكي پس از ديگري در شرق و غرب عالم به زيارت ايشان و زيارت قبورشان تبرك مي جستند و بركت آن را حسّاً و معناً مي يافتند.



شيخ اكبر ما، مجاهد اميني - رضي الله عنه - در كتاب «الغدير»(4)، فصل كاملي را به زيارت قبور اختصاص داده و به طور مفصل بحث نموده؛ به طوري كه نيازي به زياده گويي نيست.



پس به آن مراجعه كن تا نسبت به واقع و حقيقت آگاهي يابي و با صدق و يقين بداني كه زيارت قبور از اموري است كه ميان توده مسلمانان از زمان هاي قديم، از زمان رسول اكرم صلي الله عليه وآله، تا دوره هاي متوالي، رايج بوده و زيارت قبور ائمه و اولياء و صلحا و علما و بار و بند سفر بستن و توسل و استشفاع به آنها متداول بوده است و در ميان زائرين عالمان بزرگ و پيشوايان ديني و مذهبي بودند كه مقتداي پيروانشان شمرده مي شوند.



علاوه بر اين كه ناقلان اين سخنان، دانشمندان و پيشواياني هستند كه آن اعمال را مي پسنديدند؛ زيرا آنان اين سخنان را در مقام فضيلت اهل قبور و صاحبان آن زيارتگاه نقل مي كردند.



بر اين اساس، يك توافق كلي ميان فرق مسلمانان در قرن هاي متوالي صورت گرفته و اين از يك اجماع محقق در ميان طبقات امت اسلامي استحسان و نيكو شمردن زيارت اهل قبور خبر مي دهد و اين كه آن سنتي است كه مردم به دنبال آن مي روند.



سيد محسن امين عاملي مي گويد:



شعر:(5)



«و همچنين نماز پيش قبور به عنوان تبرك به صاحبان قبور عمل ناپسندي نيست.



امامان از نسل هاشم، ثقل پيامبر و رهبران براي پيروانند.



گفتند نماز كنار قبور ما در فضيلت همانند نماز در مسجد است.



اين مطلب را افراد مورد اطمينان براي ما روايت كرده اند؛ پس اگر خواستار هدايت از آناني، پيروي از آن كن



شرف مكان با صاحب مكان محقق است و كسي كه داراي عقل است در اين باره ترديد روا نمي دارد.



بهترين عبادت پروردگار ما در اين گونه اماكن است. پس به سوي آنها روكن.



و نيز طلب حوائج از خداي ما پيش آنها اميدوار كننده براي نيل به مقاصد است.



از بركات آن قبور بايد اميدوار بود، چون در آنها افراد بزرگواري آرميده اند.



اگر دعايش نزد آن قبور به سوي خدا بالا مي رود نه در موارد ديگر، چيز تازه و بدعتي نيست.»



وقتي زيارت قبور فقيهان و عالمان و صالحان و شهيدان و صدّيقين از قضاياي مشروع و مباح بوده، به زيارت بارگاه عترت طاهره و قبور بانوان نبوت و بارگاه خاندان ولايت چه تصوري مي توان داشت، در حالي كه آنان اولاد پيامبر اقدس و فرزند علي و زهرا عليهم السلام هستند و از شرافت پيوند با رسول اكرم صلي الله عليه وآله و فضيلت سبقت در ايمان و قدرت بهره وري از دين و فداكاري در راه حق و ثبات بر عقيده برخوردارند و به پاكي و دفاع بزرگوارانه در راه حفظ سرنوشت دين و جانفشاني در برپاداشتن حقوق مردم، شناخته شده اند و به تحقيق در مهد علم، فقه، قرآن، طهارت، تقوي، شجاعت، فضيلت و زهد ورزي از مظاهر فريبنده، رشد يافته اند.



آنان آل پيامبر و فرزندان علي و زهرا عليهم السلام هستند و گوشت، خون، بدنشان و جميع اجزاء و اعضاي جسم شان آثار گويا و زنده از اجداد معصومينشان است كه خداوند متعال آنها را از ميان خلقش برگزيد پس آنها محل سرّ الهي، و پناهگاه امر او، خزينه علم او، پناهگاه حِكَم و كتب او و كوه هاي دين او هستند كه خداوند به وسيله ايشان كجي پشت دين را استوار مي سازد و لغزش فرائض دين را مي برد.



شعر:(6)



فكر را رها و صبر را پيشه كن، دشواري هاي زمان از بين رفتني است، چه بسا افراد اندكي گرو هايي را از بين مي برند.



زماني كه سختي و بحران زياد شود و مصيبت هاي غم و اندوه فزوني يابد و حوادث سخت و دشوار فراگير شود.



و در برخورد با بلايايي نازل عرصه تنگ شود و بنده ضعيف در دفاع از آن درمانده گردد.



آن گاه درهاي اولاد پيامبرصلي الله عليه وآله پناه گاه و اميد كساني خواهد بود كه آن ها را از نزديكا نشان دور ساختند.



آنان (اولاد پيامبر) نعمت بزرگي هستند كه فرياد رس آفريدگانند، آنان باران [ رحمت ] هستند كه هيچ گاه زمين خالي از آن نيست.



آنان لشكر عالي مقامند، آنان جام شراب اند كه تشنه كام هنگام نوشيدن معطر به مشك خدايي مي شوند.



آنان قبله مدينه و خيف و صفايند، آنان حرم رفيع اند كه اطراف آن ارجمند و عزيز است. آنان ريسمان جويندگان هر مقصد[ والايي]هستند، آنان درياي بي انتهاي عجائب اند.



آنان شير بيشه اند ولي سر نيزه و تير بر آن ها فرو نمي رود، آنان گنجي هستند كه جوينده از آن محروم نمي ماند.



آنان ستاره خوش نام زمين و آسمانند، آنان كرانه آسمانند كه ستارگان آن پنهان نمي شوند.



آنان منزل امن و بزرگي و پارسايي اند كه اطراف آن با لشكر غيبي احاطه شده است.



آنان جانشينان و عارفان پروردگار خويش اند و ابر [رحمت ] از پرده غيب بر آن ها مي گذرد.



آنان اولياء ره يافته گان به جد خويش اند كه مناقب و فضائل جدشان در منزلتشان پنهان و آشكار است.



آنان صاحب قامت علوي در هر مقامي اند كه حاكي از روش هاي او و گوياي غربت و دوري اوست.



آنان داراي مقام قرب كامل خداوند و سيد و سرور هدايت كنندگانند، كساني كه به لشكريان انوار پيامبر احاطه شده اند.



آنان حزب الله اند، حزبي كه در همه روزگار مورد تأييد دين مي باشند و ذلت و خواري از آن قاتلين آنان است.



آنان آگاه به حوادث عالم تا پايان جهان (به علم جفر) هستند كه از قدرت غيب با خط خداوندي با عظمتي از لشكر به آن ها عنايت شد.



آنان بيرق و پرچم والا بر تارك شرف و بزرگواري هستند كه دامنه آن در اعماق دريا فرو مي آيد.



آنان سواركاران برهان پنهان [ و آشكار] سحر آميزند كه نسل پاك آنها در ملك و ملكوت گسترده اند.



آنان ماه تابان و زيبا روي، خورشيد عالم تاب، آنان روشنايي بامدادند كه ظلمت از آن برداشته اند.



آنان روحي بر كالبد وجود، بلكه نور [ وجود]ند كه سرچشه شرق و غرب وجود به آن ها مفتخرند.



به آنان پناه مي برم از هلاكت قلب در اثر ناتواني از غم و اندوهي كه قلبم را فرا گرفت(7).



سيدنورالدين علي بن احمد سمهودي مصري مدني (متوفاي 911ه . ق .) از شيخ عارف ابوالحسن حراني درباره ايمان كامل بهخير الأنام صلي الله عليه وآله چنين مي گويد: خواص علما اين امت به جهت اختصاصشان به اين ايمان، محبت خاصي را نسبت به پيامبرشان و نزديكي به او را در دل هايشان مي يابند، حتي او را بر خود و خانواده و دارايي شان ترجيح مي دهند.



و به جهت دوست داشتن او نزديكان و خاندان و اصحاب او را دوست مي دارند و براي ايشان در دل خود نسبت به ديگران برتري احساس مي كنند و دوست دارند به جهت رعايت حرمت پدرانشان و آگاهي به اين كه خداوند سرشت پاك آنها را برگزيده، به آنان ياري رسانند و به آنها نزديك شوند.



خداوند متعال مي فرمايد: «آنان كه ايمان آوردند و فرزندانشان به پيروي از آنان ايمان اختيار كردند فرزندانشان را به آنان ملحق مي كنيم و از عمل آنان چيزي نمي كاهيم».(8)



بنابراين، آنان همانند كساني نيستند كه هيچ سابقه درخشاني در تاريخ برايشان وجود ندارد.



نويسنده در ادامه سخن مي افزايد: در واقع، كسي كه پيامبرصلي الله عليه وآله و خاندان او در نزدش محبوب تر و عزيزتر از خانواده و فرزندانش و همه مردم نباشد از مؤمنان شمرده نمي شود.



آن گاه در جاي ديگر چنين مي گويد: از نشانه هاي دوستي با پيامبرصلي الله عليه وآله، دوستي خاندان او، گرامي داشتن آنها و چشم فروبستن از انتقاد آنان است. هركس در مورد ذريه پيامبر انتقاد نمايد فقط دوستدار پيامبر است. و [ ديگر] از نشانه هاي دوستي پيامبر، دوست داشتن اصحاب او است. و از علامات دوست داشتن اصحاب او، دوست داشتن ذريه آنهاست و اين كه اگر با پدران آنها معاصر بود به همان نظر و نگاهي كه به آنها داشت به اينها هم نظر كند و بداند كه سرشت آنها پاك است و خاندانشان خاندان مباركي است و اين كه مؤمن از انتقاد كردن از ذريه رسول اكرم و اهل بيت او چشم فرو بندد؛ زيرا آنان قومي هستند كه خداوند نسل و اخلاق آنان را شرافت بخشيده است...



خصوصاً با آن خاندان شريف دشمني نكند؛ چون پيامبر اكرم فرمود: «فاطمه پاره تن من است»... و پرواضح است كه اولاد فاطمه پاره تن آن بانو بوده و اولاد آن بانو به واسطه ايشان، پاره تن پيامبر اكرم محسوب مي شوند(9).



شيخ اكبر، علامه اميني - مرحوم پدر - كرّم الله وجهه، محبت واخلاص و خضوع فراواني نسبت به فرزندان پيامبرصلي الله عليه وآله از خود نشان مي داد. هرگاه با يكي از سادات علوي ملاقات مي كرد، خواه بزرگ و خواه كوچك، به احترام و بزرگداشت او از جا برمي خاست و با او معانقه مي كرد و در تحيت و سلام بر او پيشي مي گرفت و مي گفت: فرزندان فاطمه مانند خود فاطمه اند؛ زيرا آنان پاره تن آن بانو هستند و جدا ساختن فرع از اصلش همان جدا كردن يك شي ء از خودش هست و آن محال و ممتنع است به لحاظ آن كه آن فرع، خود همان شخص است.



معناي اين سخن آن نيست كه هركسي كه به ذريه طاهره و شجره نبوّت منسوب است، در تصرفات و رفتار و گفتار و سيره و حركات و سكناتش آزاد است و مي تواند هر عملي، زشت و بد و رسوا كننده، را مرتكب شود و بر خلاف شريعت الهي، هر حكمي را صادر و هر سخني را بگويد و براي هيچ كسي جايز نباشد كه او را باز دارد و ادبش كند و آگاهش سازد، چرا كه او علوي يا سيّد است... اين مطلبي است كه عقل و شرع و عرف اين اجازه را نمي دهد و پيامبر اقدس آن را تجويز نمي كند.



همانا علوي كه منتسب به شجره نبوت است، بايد مرد، عالم، پارساي پرهيزكار، زاهد، شريف، بزرگ، خيّر، پيشرو، مدافع، هماورد، تسليم ناپذير، عفيف، محسن، نيكوكار، آمر به معروف و ناهي از منكر و دوري كننده از بدعت و ضلالتو لغرش و بدي ها باشد... و سيره او مشابه سيره پدران طاهرينش بوده و بر راه و روش آنان حركت مي كند؛ همان طريق و راهي كه [ از هيچ سوي ] نه از مقابل و نه از پشت، باطل به سوي آن نمي آيد.



آري، منسوب به پيامبر با كسي كه با اهل بيت در صلح و آشتي است، در صلح و آشتي باشد و با كساني كه با اهل بيت محاربه مي كنند جنگ و قهر كند. و از رسالت جدشپاسداري كند و در اين راه از خود گذشتگي نشان دهد [ و جانفشاني كند] و كجي ها را راست سازد و زخم ها را مداوا كند و سنت را بر پا دارد و لباسش پاكيزه باشد وعيبي و كاستي او اندك باشد و طاعتش او را به سوي خدا برساند و آن گونه كه شايسته مقام ربوبي است، تقوا پيشه سازد...



نه اين كه پشت سر داعيان گمراه كننده دروغين حركت كند و با شيطان و ياران و دنباله هاي او حركت كند و در مقابل رسالت ائمه قرار گيرد. و نه اين كه با دشمنان قسم خورده، قاتلان، ناصبين، غاصبين، مارقين، قاسطين، ناكثين كه بر طريق و سيره قاتلان و دشمنان ائمه هستند، هم پيمان باشد.



شعر:(10) علوي وقتي از مذهب دشنام دهندگان اهل بيت پيروي كند، ديگر فرزند علي عليه السلام نخواهد بود. سگ از نظر سرشت بهتر از چنين شخصي است زيرا سگ داراي همان سرشت پدرش است.



در هر حال، احاديث صحيح و موثق زيادي در فضل و ثواب زيارت بانو فاطمه معصومه از ائمه اطهار وارد شده و اهل حديث و روايات، آنها را نقل كرده و در تأليفاتشان درج كرده و اسناد و رجال احاديث مزبور را به طور كامل صحيح دانسته اند كه به برخي از آنها اشاره مي شود:



1. حديث كرد مرا علي بن حسين بن موسي بن بابويه(11)، از علي بن ابراهيم بن هاشم(12)، از پدرش(13)، ازسعد بن سعد، از ابوالحسن امام رضا عليه السلام، گفت: از امام رضا عليه السلام درباره زيارت فاطمه دختر موسي عليهما السلام سؤال كردم، فرمود: «هر كه او را زيارت كند بهشت ارزاني او باد»(14) (15).



2. حديث گفتمرا پدر و برادرم و جماعتي از احمد بن ادريس(16) و غير او از عمركي بن علي بوفكي از كسي كه او را نام برده از فرزند رضا عليه السلام، فرمود: «هركس قبر عمه مرا در قم زيارت كند، براي او بهشت است».(17) (18)



3. حديث گفت ما را پدرم و محمد بن موسي بن متوكل، گفتند حديث گفت ما را علي بن ابراهيم بن هاشم از پدرش و او از سعد بن سعد، كه گفت: از ابوالحسن رضا عليه السلام، از زيارت فاطمه دختر موسي بن جعفر عليهما السلام پرسيدم، فرمود: «هر كسي او را زيارت كند بهشت پاداش اوست».(19) (20)



4. حسن بن محمد بن حسن قمي در «تاريخ قم» مي نويسد: روايت كرده اند: عده اي از اهالي ري كه بر ابوعبدالله عليه السلام وارد شدند و گفتند: ما از اهل ري هستيم. امام فرمود: «مرحبا به برادران ما از اهل قم». گفتند: ما اهل ري هستيم. امام دوباره همان سخن را اعاده فرمود. چندين مرتبه همان سخن را گفتند و مثل همان جواب را امام فرمود. آن گاه امام فرمود: «براي خداوند متعال حرمي است و آن مكه است و براي رسول خداصلي الله عليه وآله حرمي است و آن مدينه است و براي اميرمؤمنان عليه السلام حرمي است و آن كوفه است و براي ما حرمي است و آن شهر قم است و به زودي در آن زني از اولاد من كه فاطمه ناميده مي شود در آن شهر دفن مي شود. هركس او را زيارت كند بهشت برايش واجب مي گردد.



راوي مي گويد: اين كلام درحالي از امام صادر شد كه هنوز امام كاظم عليه السلام به دنيا نيامده بود(21) (22).



5. حديث كرد علي بن ابراهيم از پدرش، او از سعد، او از علي بن موسي الرضاعليهما السلام كه فرمود: اي سعد! در نزد شما براي ما قبري است. به امام عرض كردم: فدايت شوم. قبر فاطمه دختر موسي عليهما السلام را مي فرمايي؟ فرمود: «آري، هركس او را درحالي كه به حقش عارف باشد، زيارت نمايد براي او بهشت ارزاني باد».(23)(24)



6. در روايت ديگري از امام علي بن موسي الرضاعليهما السلام وارد شده كه فرمود: «زيارت آن بانو معادل بهشت است».(25)(26)



غير از آن چه كه در اين جا آورده شد، احاديث ديگري در فضيلت و ثواب زيارت مرقد فاطمه معصومه عليها السلام وارد شده است و فقها و علماي اماميه بر فضيلت زيارت قبور اولاد ائمه اطهار عليهم السلام اجماع كرده اند.



شيخ الطائفه مفيد بغدادي در كتاب «المزار» در زيارت اول كه مربوط به اولاد ائمه اطهار است، مي گويد:



بدان كه بارگاههايي كه به فرزندان ائمه هدي و عترت طاهره و نزديكان ايشان عليهم السلام منسوب است، زيارت و ديدار آنها مستحب است؛ زيرا در تعظيم آنها، تعظيم و تكريم ائمه نهفته است. اصل[اولي ] در آنان، ايمان و صلاح و درستكاري است؛ مگر خلاف آن ثابت شود مثل جعفر كذّاب و همانند او.



اما از ميان اولاد ائمه كساني كه حالشان معلوم بوده و به جلالت ونجابت معروف اند مثل جعفر بن ابي طالب كه در موته دفن شده و فاطمه دختر موسي عليهما السلام كه در قم دفن شده وعبدالعظيم حسني كه در ري مدفون است و علي بن جعفر عليه السلام كه در قم به خاك سپرده شده، جلالت و بزرگي آنان به قدري مشهور است كه نيازمند به بيان نيست.



اين مطلب كه علي بن جعفر عليه السلام در قم مدفون باشد در كتاب هاي معتبر ذكر نشده، لكن اثر قبر شريفش از قديم الايام موجود بوده است و بر روي قبر نامش مكتوب است.



همچنين زيارت زيارتگاههايي كه به پيامبران عليهم السلام منسوب است مانند ابراهيم و اسحاق و يعقوب و ذي الكفل و يونس عليهم السلام و ديگران مستحب مي باشد.



نيز هركس از جهت فضيلت و بزرگي مقام معلوم الحال باشد زيارت مرقد و قبر وي مستحب مي باشد؛ نظير بزرگان صحابه پيامبرصلي الله عليه وآله مثل سلمان، ابوذر، مقداد، عمار، حذيفه و جابر انصاري.



نيز بزرگان اصحاب ائمه طاهرين كه حال آنان از كتب رجال دانسته مي شود مثل ميثم تمار، رشيد هجري، قنبر، حجر بن عدي، زراره، محمد بن مسلم، بريد، ابو بصير، فضيل بن يسار، و امثال آنان، در صورتي كه محل قبر آنان معلوم باشد. و نيز محدثان و علماي مشهور شيعه كه حافظان آثار و علوم ائمه طاهرين بودند مانند مفيد، شيخ طوسي، سيد رضي، سيد مرتضي، علامه حلي و...(27).

پاورقي





1) زرمن تحبّ و ان شطت بك الدار

وحال من دونه ترب و أحجار

لا يمنعنك بعد عن زيارته

انّ المحبّ لمن يهواه زوارّ

2) كنت نهيتكم عن زيارة القبور ألا فزوروها».

«ألا فزوروا القبور فانّها تزهد في الدنيا و تذكّر الاخرة».

«نهيتكم عن زيارة القبور فزوروها فانّها تذكّركم الموت».

«نهيتكم عن زيارة القبور فزوروها و لا تقولوا هجراً».

«إنّي كنت نهيتكم عن زيارة القبور، فزوروهاو ليزدكم زيارتها خيراً».

«انّي نهيتكم عن زيارة القبور فمن شاء أن يزور قبراً فليزده فانّه يرق القلب و يدمع العين».

«زر القبور تذكر بها الآخرة».

«انّي نهيتكم عن زيارة القبور، فزوروها فانّ فيها عبرة».

«ايتوا موتاكم فسلّموا عليهم، أو صلّوا، فانّ بكم عبرة».

نهيتكم عن زيارة القبور، فزوروها، و اجعلوا زيارتكم لها صلاة و استغفاراً لهم».

«من أراد أن يزور قبراً فليزده و لا يقول إلّا خيراً فانّ الميت يتأذّي ممّا يتأذّي منه الحي».

3) الغدير» ج 5، ص 169 - 166.

4) الغدير» ج 5، ص 207 - 86.

5) و كذ الصلاة لدي القبور تبركاً

بذوي القبور فليس بالصنع الرّدي

انّ الائمة من سلامة هاشم

ثقل النبي و قدوة للمقتدي

قالوا الصلاة لدي محل قبورنا

في الفضل تعدل مثلها في المسجد

عنهم روته لنا الثقات فبالهدي

عنهم اذا شئت الهداية فاقتد

شرف المكان بذي المكان محقق

وأخو الحجا في ذاك لم يتردّد

خير عبادة ربنا في مثله

من غيره فإليه فاعمد و اقصد

و كذلكم طلب الحوائج عندها

من ربّنا أرجي لنيل المقصد

بركاتها ترجي لداع انّها

بركات شخص في الضريح موّسد

لا بداع ان كان الدعاء اليه في

-ها صاعداً و بغيرها لم يصعد

6) دع الفكر و اصبر فالزمان صعائبه

تزول و كم قلّت بمحو عصائبه

إذا أزمة زادت و كرب تكاثرت

مصايبه و الخطب عمّت نوائبه

وضاق الفضا في صدم نازلة القضا

وضاقت علي العبد الضعيف مذابه

فأبواب أولاد الرسول بها الرجا

لحامل هم باعدته أقاربه

هم النعمة العظمي هم الغوث للوري

هم الغيث لكن لا تغب سواكبه

هم المدد العالي هم المشرب الذي

تعطر بالمسك الإلهي شاربه

هم الكعبة الغراء و الخيف و الصفا

هم الحرم السامي الذي عزّ جانبه

هم الحبل للطلاب في كلّ وجهة

هم البحر لكن لا تعد عجائبه

هم الغضب لكن ليس يغمد نصله

هم الكنز لكن ليس يحرم طالبه

هم الكواكب المحمود في الارض والسما

هم الأفق لكن لا تغيب كواكبه

هم البيت الأمن و المجد و التقي

و بالعسكر الغيبي حفّت جوانبه

هم الأوصياء العارفون بربّهم

و بالغيب قد سحت عليهم سحائبه

هم الأولياء الملحقون بجدّهم

و في بيتهم تطوي و تبدو مناقبه

هم الهيكل العلوي في كلّ حضرة

أساليبه تحكي و تروي غرائبه

هم قاف قرب الله سينا الهدي الذي

تغشّت بأنوار النبي كتائبه

هم الحزب حزب الله حزب مؤيد

به الدين دهراً و الذليل محاربه

هم علم جفر طرزته يد الخفا

بخط الهي تقدس كتائبه

هم العلم السامي علي هامّة العلا

و في قعر بحر الأرض حطّت ذوائبه

هم ركب برهان خفي مطلسم

إلي الملك و الملكوت سارت نجائبه

هم القمر الوضّاح والشمس والضحي

هم الفجر لكن عنه زيحت غياهبه

هم روح جسم الكون بل نور عينه

تشرّف فيهم شرقه و مغاربه

ألوذ بهم و القلب أوداي به الضني

من الهم و الغم المقرّح غالبه

7) رشفة الصادي من فضائل بني النبي الهادي» باب 7، ص 204؛ اين قصيده از سروده هاي محمد بن حسن رفاعي صيادي حسيني است.

8) سوره طور: 52، آيه 21.

و الذين امنوا و اتّبعتهم ذريّتهم بايمان ألحقنابهم ذريّتهم و ما ألتناهم من عملهم من شي ء.

9) رشفة الصادي من بحر فضائل بني النبي الهادي» باب 4، ص 98 - 97.

10) إذا العلوي تابع ناصبياً

بمذهبه فما هو من أبيه

و كان الكلب خيراً منه طبعاً

لأن الكلب طبع أبيه فيه

11) ابوالحسن قمي (متوفاي 329 ه . ق .) فقيه و داراي تأليفات فراواني بوده كه به صد عنوان مي رسد. «نوابغ الرواة» من طبقات أعلام الشيعة، قرن 4، ص 185؛ «رجال النجاشي» ص 261، رقم 684؛ «فوائد الرضوية» ص 280؛ «هدية العارفين» ج 1، ص 678؛ «منتهي المقال» ص 213؛ «تأسيس الشيعة» ص 331؛ «جامع الرواة» ج 1 ؛ ص 574؛ «الفهرست »لابن النديم، ص 246؛ «الفهرست» للطوسي، ص 119، رقم 394؛ «خاتمة مستدرك الوسائل» ج 3، ص 280؛ «لؤلؤة البحرين» ص 381، رقم 122؛ «مجالس المؤمنين» ج 1، ص 453.

12) ابوالحسن قمي تا سال 307 ه . ق . زندگي كرده و محدث و مفسر و فقيه و داراي سه فرزند بوده است كه همگي از اصحاب حديث بودند. «نوابغ الرواة» من طبقات أعلام الشيعة، قرن 4، ص 167؛ «معجم الأدباء» ج 12، ص 215؛ رقم 51؛ «رجال النجاشي» ص 260، رقم 680؛ «تنقيح المقال» ج 2، ص 260؛ «هدية العارفين» ج 1، ص 678.

13) ابو اسحاق كوفي تا قبل از 203 ه . ق . مي زيسته و مردي فقيه و محدث بوده است، گفته اند: وي امام رضا عليه السلام را ملاقات كرده و داراي تصنيفاتي است.

«الفهرست» للطوسي، ص 27، رقم 6؛ «منتهي المقال» ص 28؛ «جامع الرواة» ج 1، ص 38؛ «رجال النجاشي» ص 16، رقم 18.

14) مستدرك الوسائل» ج 10، ص 368؛ «أنوار المشعشعين» ج 1، باب 1، ص 35؛ باب 8 ، ص 293؛ «بحار الأنوار» ج 102، ص 267؛ «كامل الزيارات» باب 106، ص 536؛ «تاريخ قم» ص 215.*

15) قال: «من زارها فله الجنة».

16) ابو علي احمد بن ادريس بن احمد اشعري قمي (متوفاي 306 ه . ق .) داراي تأليف و از بزرگان مشايخ اماميه است. «نوابع الرواة» من طبقات اعلام الشيعة، قرن 4، ص 19؛ «الفهرست» للطوسي، ص 50، رقم 81؛ «إيضاح المكنون» ج 2، ص 346؛ «منهج المقال» ص 38؛ «لسان الميزان» ج 1، ص 136 ؛ «أعيان الشيعة» ج 2، ص 477.

17) سفينة البحار» ج 7، ص 125؛ «كامل الزيارات» باب 106، ص 536*.

18) من زار قبر عمّتي بقم فله الجنة».

19) همان مدرك.

20) من زارها فله الجنة».

21) سفينة البحار» ج 7، ص 358 ؛ «مستدرك الوسائل» ج 10، ص 368؛ «بحار الأنوار» ج 102، ص 267.

22) انّ لله حرما و هو مكة و انّ للرسول صلي الله عليه وآله حرماً و هو المدينة و انّ لأميرالمؤمنين عليه السلام حرماً و هو الكوفة و ان لنا حرماً و هو بلدة قم و ستدفن فيها امرأة من أولادي تسمّي فاطمة فمن زارها وجبت له الجنة».

23) بحار الأنوار» ج 102، ص 269؛ «سفينة البحار» ج 7، ص 125.

24) من زارها عارفاً بحقّها فله الجنة».

25) سفينة البحار» ج 7، ص 125.

26) إنّ زيارتها تعادل الجنة».

27) بحار الأنوار» ج 102، ص 301 - 265.