امامزاده ناصرالدين


بقعه‌شاهزاده ناصر الدين در خيابان آذر برابر درب ورودي مسجد امامست كه سابقا بنام بقعه احمد بن اسحق خوانده مي شد و به استناد همين تسميه بود كه محدث قمي در كتاب(منتهي الآمال)(330)چنين نظر داده كه متحمل است احمد بن اسحق بن ابراهيم بن موسي بن ابراهيم بن امام موسي كاظم(ع) در بقعه شاهزاده ناصرالدين مدفون باشد.



و مرحوم محدث اضافه مي كند آنچيزيكه بين مردم شهرت يافته دائر بر اينست كه اين بقعه از احمد بن اسحق مي باشد و منظور هم همين احمد كه نسبش را ذكر نموديم مي باشد نه احمد بن اسحق اشعري، پس مي توان گفت كه در بقعه مزبور دو تن مدفونند يكي شاهزاده ناصر و ديگري احمد بن اسحق وچون احمد بن اسحق قبلا دفن شده است بقعه بنام او مشهور گرديده شد.



ولي احتمالي كه محدث قمي نقل فرمودند غير واقع است زيرا در جاي خود مذكور خواهد افتاد كه احمد بن اسحق موسوي در جوار شاهزاده حمزه مدفون و داراي بقعه عليحده مي باشد كه در لوح مزارش هم نام او تصريح و نوشته شده است(331).



نسب شاهزاده ناصرالدين و علت انتساب



اين بقعه به احمد بن اسحاق



اما مدفون دراين بقعه سيد جليل القدر ناصرالدين علي بن مهدي بن محمد بن حسين بن زيد بن محمد بن احمد بن جعفر بن محمد بن عبدالرحمن بن محمد البطحاني ابن قاسم بن حسن بن زيد بن امام حسن مجتبي(ع) است كه در اواخر قرن هشتم و اوائل قرن نهم ميزيسته و بسيار جليل و شخصيتي شخيص داشته است.



ولي عقيده مرحوم علامه فيض در نسب اين امامزاده چنين است كه تعدادي از سلسله اجداد سيد ناصرالدين ساقط شده است، و دليل خود را چنين ابراز مي نمايد كه، در هر قرن كمتراز چهار واسطه نميتوان قائل شد، علي القاعده در قرن نهم وسائط ميان ناصرالدين با امام از سي تن هم افزون بوده است لذا نتيجه ميگيرد كه از سلسله نسب وي كه دوازده پشت نام برده شده وسائطي اسقاط گرديده است.



ولي قول علامه را مي توان با تصريح مرحوم محدث قمي در كتاب(منتهي الامال)(332)كه او هم از كتاب(عمده الطالب)(333)نقل نموده، خدشه وارد كرد، زيرا در منتهي الآمال آمده كه: از كسانيكه منسوب به بطحا بودند ناصرالدين علي بن مهدي بن محمد بن حسين و...را يافتم.



بهرحال قبل از آنكه علت نامگذاري بقعه ناصرالدين را به احمد بن اسحق اشاره كنيم بايد گفت كه در قم دو احمد بن اسحق زندگي مي كرده اند كه عبارتند از:



1ـ احمد بن اسحق بن ا براهيم بن موسي بن ابراهيم بن امام موسي كاظم(ع) كه شرح حالش در قسمت زندگاني حمزه بن موسي(ع) خواهد آمد، چونكه او بفاصله 7 متري آن حضرت مدفون مي باشد.



2ـ احمد بن اسحق اشعري كه از ناحيه امام حسن عسكري(ع) در قم وكيل بوده، و در مراجعت از سامراء و در محلي كه اكنون به آن سرپل ذهاب مي نمامند وفات يافت و در همانجا هم بخاك سپرده شد كه مزارش مورد زيارت مردم آن ديار مي باشد و اين احمد بن اسحق همان شخصي است كه سيد ابوالحسن الحسيني مدفون در مقبره بابلان را بخانه خود راه نداد و از طرف امام حسن عسكري(ع) هم مورد سرزنش قرار گرفت"(334).



"اما رمز انتساب اين بقعه به احمد بن اسحق اشعري در السنه و افواه عامه آن بود كه چون نامبرده اين مسجد را(معروف به مسجد امام) به امر امام حسن عسكري(ع) بنا نمود، اين بقعه را هم جهت مدفن خويش آراسته تا اينكه در مراجعت از سامراء در سرپل ذهاب وفات يافت و همانجا بخاك سپرده شد، چون اين بقعه بلا استفاده و رو به خرابي مي رفت، اين بود كه در عصر سلطان(بركيارق امير ايپك) مدرسه اي بنانهاد و اين بقعه را جزء حجرات آن مدرسه درآورد و چون ناصرالدين علي بن مهدي بطحاني در سال 828 هـ .ق در قم رحلت يافت جسد او را در اين بقعه كه بلامانع بود بخاك سپردند چنانكه صاحب عمده الطالب در طي تعيين نسب و تاريخ رحلت وي چنين آورده است كه(مدفون بشق قم في مدرسه سورانيك)(335)".



اما چرا اين محله را به اين اسم ناميده اند مرحوم عباس فيض عبارت فوق عمده الطالب با روي ايپك را معرب نمود بعنوان(سوراپيك)(336)ضبط كرد و بعدا‌ در ضبط و اسنساخ آن اشتباهي رخ داده كه بصورت(سورانيك) در آمد چنانچه اكثريت اين نام را مشتبه و مغلوط بر زبان مي آوردند تا اينكه اولين بار مؤلف كتاب گنجينه آثار قم طي تتبع بر اين اشتباه پي برده و به تصحيح آن پرداخت و اكنون اين معما حل شده و رايج در آمده است.



ديگر آنكه جمله(شق قم) چگونه خوانده ميشود!، اگر كلمه(شق) بفتح شين باشد بر موضعي جداي از شهريا(الموضع المشقوق) مكان جدا شده از آن اطلاق مي گردد.



ولي اگر بكسر شين خوانده شود بمعناي ناحيه است كه بقعيده مرحوم علامه عباس فيض هم بفتح مي باشد زيرا اين باره و مدرسه اش در قسمت جداي از شهر قرار داشته است چونكه در قرن نهم هر چند جديد تشكيل يافته بود اما اطراف آستانه جداي از شهر بودند.



و چنين مستفاد مي شود كه اميرايپك در نظر داشته است كه كادر فرماندهي را در اين قسمت برقرار سازد تا فرماندهان و درجه داران دراين نقطه متمركز باشند(337).



اما معمرين مردن قم نقل ميكنند كه در قسمت شرقي اين امامزاده سابقا زمين مخروبه اي وجود داشت كه پشت بازار دروازه(جاي خيابان كنوني) افتاده بود و تدريجا آب انبار و حمامي در جنوب آن احداث گرديد و طولي نكشيد كه اراضي مزبور به كاروانسرا تبديل شد و پس از اتمام ساختمان دري از آن سراي ببازار باز نمودند لذا معروف به كارونسراي غيبي گرديد(338).



مختصري از حالات احمد بن اسحاق اشعري قمي



شيخ اجل ابوعلي احمد بن اسحق عبدالله بن سعد بن مالك الاحوص الاشعري قمي، از شخصيتهاي معتبر و معتمد وثقه و رفيع القدر از جلاء اهل قم است و خانواده و خويشان او از صاحب ائمه(ع) و از محدثين بزرگ بشمار مي آيند كه از امام جواد و امام هادي(ع) روايت زيادي نقل مي نمودند احمد بن اسحق از خواص اصحاب امام حسن عسكري(ع) كه وكالت آن حضرت را هم در قم دارا بوده ومشرف به ملاقات امام زمان نائل گرديد كه داستانش خواهد آمد.



"شيخ صدوق دركمال الدين حديث مبسوطي نقل كرده كه در آخر آن مذكور است كه احمد بن اسحق درسامرا از حضرت امام حسن عسكري(ع) پارچه اي خواست تا خود را با آن كفن نمايد، پس حضرت سيزده درهم بوي داد و فرمود اين را خرج مكن مگر براي مصارف نفس خودت و آنچه خواستي بتو مي رسد.



شيخ جليل سعد بن عبدالله، راوي خبر مي گويد:



چون از خدمت مولاي خود مراجعت كرديم و به سه فرسخي(حلوان) كه الآن معروف است به"سرپل ذهاب) رسيديم احمد بن اسحق تب كرد و سخت ناخوش شد كه ما از او مأيوس شديم، چون وارد حلوان شديم دركاروانسرائي منزل كرديم، احمد فرمود: مرا امشب تنها گذاريد و بمنازل خود رويد، هر كس بمنزل خود رفت نزديك صبح در فكر افتادم، پس چشم را باز كردم كه ناگاه(كافور) خادم مولاي خود ابي محمد امام حسن عسكري(ع) كه مي گويد: احسن الله بالخير عزاكم وجبر بالمحبوب رزيتكم، سپس گفت از غسل و كفن صاحب شما يعني احمد فارغ شديم پس برخيز او را دفن كنيد پس بدرستيكه او عزيزترين شماها است بجهت قرب بخداوند در نزد آن شما، پس از چشم ما غائب شد(339).



ابن بابويه و ديگر محدثين هم روايت كرده اند كه احمد بن اسحق وكيل امام حسن عسكري(ع) با سعيد بن عبدالله كه از ثقات اصحاب بود باري پاره اي از سؤالات خدمت آنحضرت شرفياب شدند.



سعد بن عبدالله گفت: چون به در دولتسراي آن حضرت رسيديم، احمد رخصت دخول براي خود و من طلبيد و داخل شديم، احمد با خود همياني داشت كه در ميان عبا پنهان كرده بود، و در آن هميان صد و شصت كيسه از طلا و نقره بود كه هر كدام را، يكي از شيعيان مهر زده بخدمت حضرت فرستاده بودند چون بسعادت ملازمت رسيديم در دامن آن حضرت طفلي نشسته بود مانند مشتري در كمال حسن و جمال و در سرش دو كاكل و در نزد آن حضرت گوي طلا بود بشكل انار كه به نگين هاي زيبا و جواهر گرانبها مرصع كرده بودند و يكي از اكابر بصره براي آنحضرت هديه فرستاده بود و بدست آن حضرت نامه اي بود كه كتابت مي فرمود، چون آن طفل مانع مي شد آن گوي را مي انداخت كه طفل از پس آن مي رفت و خود كتابت مي فرمود چون احمد هميان را گشود و نزد آن حضرت نهاد، حضرت بآن طفل فرمود كه اينها هدايا و تحفه هاي شيعيان تست بگشا و متصرف شو،‌آن طفل يعني حضرت صاحب الأمر ـ عجل الله تعالي فرجه الشريف ـ گفت: اي مولاي من آيا جايز است كه من دست طاهر خود را دراز كنم بسوي مالهاي حرام؟



پس حضرت امام عسكري(ع) فرمود: كه اين پسر اسحق بيرون آر آنچه در هميان است تا حضرت صاحب الامر ـ عجل الله تعالي فرجه الشريف ـ حلال و حرام را از يكديگر جدا كند، پس احمد يك كيسه را بيرون آورد، حضرت فرمود اين از فلان است كه در فلان محله قم نشسته است و شصت و دو اشرفي در اين كيسه است چهل و پنج اشرفي از قيمت ملكي است كه از پدر به او ميراث رسيده بود و فروخته است و چهارده اشرافي آن قيمت هفت جامه است كه فروخته و همچنين سه دينار از كرايه دكان است.



حضرت امام حسن عسكري(ع) به فرزند خود فرمود راست گفتي اي فرزندم بگو چه چيز در ميان اينها حرام است تا بيرون كند، آنوقت حضرت تمام اموال حلال از حرام را جدا نمود تا اينكه همه را تميز كرد، و چون سعد بن عبدالله خواست مسائل خود را بپرسد حضرت امام حسن عسكري(ع) فرمود: كه از نور چشمم بپرس آنچه مي خواهي و اشاره به حضرت صاحب الامر(ع) نمود پس جميع مسائل مشكله را پرسيد و جوابهاي شافي شنيد و بعضي از سؤالها كه از خاطرش محو شده بود حضرت از راه اعجاز بيادش آورد و جواب فرمود(340).



تعداد فرزندان امامزاده ناصرالدين و توصيف بقعه آن



در هر حال ناصرالدين را فرزنداني است كه متأسفانه مورخين براي ثبت اسامي آن جديت به خرج نداده و در كتبشان قيد ننموده اند لذا يكي از فرزندان وي محمد و او را هم در قم اعقابي است از جمله عبدالله و عبدالله را هم فرزنداني است از جمله محمد و براي وي هم پسري بود عبدالله كه در پائين پاي فاطمه معصومه(ع) مدفون ميباشد.



اما بقعه مورد نظر خالي از بيوتات و صحن مي باشد و از آثار قرن دوازدهم يا اواخر صفويه كه همزمان با ايوان مسجد امام بنيان گرديده است.



اين بقعه به صورت مربع مختلف الاضلاع به طول تقريبي 4 و عرض 5/ 3 متر كه در وسط آن ضريح بسيار عالي كه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران به زعامت بزرگ رهبر جهان اسلام حضرت امام خميني(ره) ساخته شده نصب گرديده است و جدار اين بقعه با كاشيهاي فيروزه فام ساده و خشتي و آئينه كاري شده مي باشد.



سازنده ضريح سيد مصطفي و سليم حمداني و شيخ شباني، نجاري از حاج اكبر خموشيان در اصفهان به اتمام رسيده كه در سال 1370 بر سرتربت اين امامزاده نصب گرديده شد، و آيات قرآن از سوره فتح بر بالاي اين ضريح مطهر مزين گشته و زير آن اين اشعار قلزني گرديده و به چشم مي خورد:



باز اين چه شورش است كه در خلق عالمست باز اين چه نوحه چه عزا و چه ماتم است



باز اين چه رستخيز عظيم است كر زمين بي نفح صورخاسته تا عرش اعظم است



اين صبح تيره باز دميد از كجا و كز او كار جهان و خلق جهان جمله در هم است



گويا طلوع مي كند از مغرب آفتاب كاشوب در تمامي ذرات عالم است



گر خوانمش قيامت دنيا بعيد نيست اين رستخيز عام كه نامش محرم است



در بارگاه قدس كه جاي ملال نيست سرهاي قدسيان همه بر زانوي غسمت



جن و ملك بر آدميان نوحه ميكنند گويا عزاي اشرف اولاد آدم است



بر بالاي بقعه گنبدي كوچك به ارتفاع 35/ 1 سانتمتر و دو گلدسته به ارتفاع 15/ 1 سانتيمتر بلاتزيين و كاشيكاري مي باشد كه در پايان از كليه افراد خير و به دوستداران خاندان عصمت و طهارت(ع) تقاضا مي شود، جهت توسعه و عمران و آباداني اين بقعه، خصوصا با خريدن چند باب از مغازهاي اطراف و تشكيل يك حسينيه يا مسجد، همت گماشته و مزد آنرا از اجداد بزرگوار اين سيد جليل، و از امام حسن مجتبي(ع)، كريم اهلبيت(ع) دريافت داشته و به اين وسيله ذخيره اي براي عاقبت خود فراهم نمايند.

پاورقي

(330)ـ منتهي الآمال جلد 2 صفحه 410.



(331)ـ انجم فروزان صفحه 157.



(332)ـ منتهي الآمال جلد 1صفحه 461 و گنجينه‌ آثار قم جلد 2 صفحه 686.



(333)ـ عمده الطالب صفحه 51.



(334)ـ منتهي الآمال جلد 1صفحه 461، منتهي الآمال جلد 2 صفحه 737. انجم فروزان صفحه 156، عمده الطالب صفحه 205.



(335)ـ گنجينه‌ آثار قم جلد دوم صفحه 684 و عمده الطالب صفحه 51 كه عين عبارات ايشان را مي آوريم؛ ناصرالدين عليا بن المهدي محمد بن الحسين بن زيد بن محمد بن احمد بن جعفر بن عبدالرحمن بن محمد البطحائي المدفون بشق قم في المدرسه الواقعه بمحله سورانيك.



(336)ـ اين كلمه اكنون غير مصطلح مي باشد و ممكن است عربي(سورابيك سود ابيك) خوانده شود و هم ممكن است(سوراينك) گفته شود كه سورا نام پادشاه و سوريه منسوب به اوست و كلمه(ينگ) بر وزن سنگ فارسي و بمعناي مانند و شكل بوده باشد و يا(سودانيك) استعمال شود كه(سودا) بمعناي تجارت يا جشن و شادي و(نيك) فارسي به معناي خوب بوده باشد در هر حال نامه محله اي بوده است در قم. نقل از انجم فروزان صفحه 107.



(337)ـ گنجينه آثار جلد 2 صفحه 685.



(338)ـ انجم فروزان صفحه 157.



(339)ـ منتهي الآمال جلد 2 صفحه 738.



(340)ـ نقل از منتهي الآمال جلد 2 صفحه 789ـ 790.