سيد كمال الدّين






مقبره اش در قريه «سين خوار» در استان اصفهان زيارتگاه مؤمنان است. بيشتر سادات شهر نطنز از فرزندان اين امامزاده بزرگوار مي باشند، از آن جمله سيد ابوالمعالي و سيد ابو علي است كه فرزندان بزرگوارشان در اصفهان از برجستگان دين به شمار مي روند.(1) يكي از آنها سيد ارجمند مجد الدين حلبي استاد محقق حلّي(ره) است.



نسب نامه اش را چنين نوشته اند: علي بن حسن بن ابراهيم بن علي بن جعفر بن محمد بن علي بن حسن بن عيسي بن محمد بن عيسي(2) بن علي بن جعفر عريضي.(3)



سيد علي امامي



اين عالم متقي فرزند سيد محمد اصفهاني مشهور به امامي، از شاگردان برجسته علامه مجلسي است. تأليفاتش عبارتند از:



1. كتاب تراجيح در فقه؛



2. ترجمه شفا و اشارات ابن سينا؛



3. كتاب هشت بهشت، كه ترجمه هشت كتاب از قبيل: خصال، كمال الدين، عيون اخبار الرضا عليه السلام، امالي و غير آن مي باشد.



وي را امامي ناميدند زيرا انتسابش به امامزاده، ابوالحسن علي زين العابدين بن نظام الدين احمد بن شمس الدين عيسي (ملقب به رومي) بن جمال الدين محمد بن علي عريضي، فرزند امام جعفر صادق عليه السلام مي رسد كه در محله جملان اصفهان مدفون است.(4)



افراد ديگري از اين خاندان كه به اصفهان آمدند، عبارتند از: ابوطيب زيد بن حسن بن احمد بن عبيدالله بن محمد بن علي بن عبيدالله بن احمد شعراني پسر علي بن جعفر عريضي. و ابوالحسن محمد بن عيسي اكبر نقيب پسر محمد اكبر فرزند علي بن جعفر.(5)



سلطان سيد علي در نايين



جمعي از افراد خاندان عريضي در نايين مقيم بودند كه مقابر عده اي از برجستگان آنها هم اكنون در آن شهر موجود است.



مردم نايين معتقدند نخستين فردي كه از اين خانواده به نايين آمد، بعد از رحلت در آن شهر مدفون گرديد، علي بن عبيدالله بن احمد شعراني فرزند ابو الحسن علي عريضي است كه امروز بارگاهي به نام وي، زيارتگاه مؤمنان است.(6)



سادات عريضي در يزد



سادات عريضي از قرن پنجم هجري در يزد مقيم بوده اند.(7)



1. امامزاده ابو جعفر: معروف ترين افراد از خاندان علي بن جعفر عليه السلام كه در يزد مي زيسته، ابوجعفر، محمد بن علي بن عبيدالله بن احمد بن علي بن جعفر عريضي است.



ماجراي آمدن امامزاده ابوجعفر محمد، به يزد در تمام كتب تاريخ يزد به يك نحو نقل شده كه خلاصه آن چنين است: وي در زمان خلافت متوكل عباسي به علتبيدادي كه به خاندان رسالت مي شد، به طور ناشناس از مدينه به يزد آمد و به پيشه آهنگري رو آورد.



در اين ميان، حاكم يزد به نام «امير اوجش» دو شب متوالي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را در خواب مي بيند كه به او مي فرمايد: يكي از فرزندان من در اين شهر مي باشد، بايد مقدم او را گرامي بداري! حاكم از حال وي جويا مي شود و از محل كارش اطلاع مي يابد و نزد وي مي رود، دست و پاي او را بوسيده، خواب خود را براي او باز مي كند.



در اين حال ابو جعفر نسب خود را آشكار مي نمايد و حاكم او را گرامي مي دارد و دخترش را به ازدواج وي در مي آورد و خانه اي در اختيارش مي گذارد و اراضي «طِزِرجان» و «فَرْجَ» را براي معاش وي معين مي كند. ابوجعفر محمّد در سال 424ه .ق از دنيا مي رود و در محله مصلاي عتيق او را به خاك مي سپارند. هم اكنون مقبره وي داراي بارگاه مجللي است كه زيارتگاه شيفتگان اهل بيت عليهم السلام مي باشد و به خاطر كنيه اش (ابوجعفر) در نزد عموم مردم به امامزاده جعفر معروف است.(8)



2. امامزاده سيد جعفر: بارگاه اين امامزاده در كنار جاده اصلي يزد - تهران واقع است و تاريخ ايجاد اين مزار همزمان بافوت امامزاده مي باشد.



شجره نامه وي كه به كوشش متولي و رئيس هيأت امناي امامزاده از كتب مختلف استخراج و بررسي شده و به تأييد دفتر حضرت آيت الله نجفي مرعشي رسيده، از اين قرار است:



امامزاده سيد جعفر بن علي بن عبدالله بن احمد شعراني بن حسن بن علي عريضي فرزند امام جعفر صادق عليه السلام.(9)



3. سيد ركن الدين: سيد ركن الدين ابوالمكارم محمد قاضي حسيني يزدي، از رجال مهم و صاحب موقوفات بسيار بود. تفصيل موقوفات وي و فرزندش سيد شمس الدين محمد در وقفنامه آن دو كه به صورت كتابي به نام «جامع الخيرات» به چاپ رسيده، درج شده است. بدين سبب نام اين دو بزرگوار تداعي بخش احياي وقف و رونق اين سنّت الهي است.



سيد ركن الدين براي مراكز علمي و ديني خود در يزد، اصفهان، ابرقو، كازرون، قم، كاشان و حدود آن، موقوفات بسيار داشته و امّا اكنون از آن همه آثار بجز بناي مسجد جامع يزد، مسجد محلّه مصلاي عتيق و گنبد مدرسه اش كه محل دفن اوست، چيزي باقي نمانده است.



سيد ركن الدين در سال 732ه .ق وفات كرد و در زير گنبد مدرسه خود نزديك مسجد جامع مدفون گرديد و مرقدش زيارتگاه مؤمنان است. نسبنامه او چنين است:



سيد ركن الدين محمد بن قوام الدين محمد بن نظام الدين محمد حسيني «نقيب» ابن ابي محمد شرفشاه بن ابي المعالي عربشاه بن ابي محمد بن ابي الطيب زيد بن ابي محمد الحسن بن احمد بن عبيدالله بن ابي جعفر محمد بن علي بن عبيدالله بن احمد شعراني بن ابي الحسن علي عريضي بن امام جعفر صادق عليه السلام.(10)



4. سيد شمس الدين: وي فرزند سيد ركن الدين محمد، مي باشد كه نسب نامه اش به همان واسطه ها به امام جعفر صادق عليه السلام مي رسد و همچون پدر بزرگوارش باعث آثار خير متعدد در يزد و ديگر شهرها مي باشد، مهمانسرا و عمارت «نه گنبد» و مجو مرد، جوگند، عقدا، نيستانه و بعضي مهمانسراهاي ديگر از آثار اوست.



سيد شمس الدين در سال 733ه .ق يك سال بعد از فوت پدر، از دنيا رفت و در زير گنبد مدرسه اش در محله چهار منار يزد به خاك سپرده شد و بارگاهش جزء آثار باستاني و زيارتگاه مؤمنان است.(11)



5. سيد احمد حسيني اردكاني: عالمي فقيه، محدثي حكيم، فاضلي نسب شناس و معاصر فتحعلي شاه قاجار بود. از ترجمه مجلدات عوالم كه در سال 1238ه .ق به پايان رسانده، معلوم مي شود كه وفات وي بعد از اين سال بوده است.



ترجمه فارسي «مبدأ و معاد» تأليف مرحوم ملّاصدرا را در سال 1242ه .ق به اتمام رسانده و به خوبي از عهده آن برآمده است. گاه توضيحاتي از خود بر آن افزوده يا مطالبي مناسب، از كتابهاي ديگر مؤلف شاهد آورده است. بدين سبب بعضي آن را «شرح مبدأ و معاد» يا «شرح و ترجمه مبدأ و معاد» دانسته اند. نثر ترجمه اغلب روان و رساست.



وي درباره شرح زندگي خود در پايان «محبوب القلوب» چنين نگاشته:



«وبالجملة مترجم اين كتاب مستطاب، احمد بن محمد الحسيني العريضي به عرض برادران ايماني و دوستان روحاني مي رساند كه سلسله نسب بنده حقير به فخر سادات و مظهر و منبع سعادات، امامزاده لازم التكريم علي بن الامام الهمام جعفر بن محمّد الصادق عليه السلام مي رسد.



سپس مي افزايد: يكي از نوادگان آن بزرگوار كه به «ابو جعفر» معروف بود، به موجب شدّت آزار دشمنان از موطن خود هجرت نموده و به طور ناشناس وارد يزد مي شود. والي يزد از حال او اطلاع مي يابد و او را تكريم مي نمايد. و دختر خود را به او تزويج مي نمايد.(12)



اولاد آن بزرگوار در آن ديار زياد مي شوند. پدران من از شهرستان يزد به اردكان مي آيند و در اينجا ساكن مي شوند.



تأليفاتي كه از او نام برده اند، چنين است:



1. احوالات امام حسين عليه السلام؛



2. احوالات امام زمان «عجل الله فرجه»؛



3. احوالات موسي بن جعفر عليه السلام؛



4. ترجمه جامع السعادات نراقي به فارسي؛



5. ترجمه زيارات و دعوات به فارسي؛



6. ترجمه عوالم العلوم والمعارف به فارسي؛



7. ترجمه محبوب القلوب به فارسي؛



8 . سرور المؤمنين در احوال حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام؛



9. شجرة الاولياء، يا الانساب المشجرة؛



10. شرح اسباب نفيسي (در طب)؛



11. شرح تجريد الكلام مرحوم خواجه؛



12. شرح زيارت جامعه كبيره؛



13. شرح شرايع الاسلام محقق حلّي؛



14. شرح كتاب مختصر؛



15. ضياء العيون در تعزيه امام حسين عليه السلام؛



16. طريقة بيضاء در بيان اجتهاد و اخبار؛



17. فضائل الشيعه؛



18. كتابي در طب؛



19. فضائل الصلوات؛(13)



افراد ديگري از اين خاندان به شهرهاي ديگري هجرت نموده اند كه اسامي تني چند از آنها و شهرهاي محل سكونتشان بدين شرح است:



مدينه: علي خواري، فرزند حسن بن علي بن جعفر عريضي كه در مدينه نقيب سادات بود.(14)



مصر: جعفر بن حسن بن عيسي بن محمد بن عيسي نقيب، فرزند محمد اكبر پسر علي بن جعفر عليه السلام.



و علي بن علي بن حسين بن محمد اكبر معروف به ابن كلثوم كه فرزندانش را كلثوميون مي گفتند و در مصر مي زيستند.(15)



مرو: ابوطالب جعفر، فرزند علي بن احمد بن علي بن عبدالله بن حسن بن علي بن جعفر عليه السلام.



و ابو علي احمد بن حسين جذوعي فرزند احمد بن حسين بن احمد شعراني پسر علي بن جعفر عليه السلام.(16)



نصيبين(17): حسن بن احمد بن حسن بن علي عريضي.(18)



توس: حمزة بن احمد بن حسين بن احمد شعراني فرزند علي بن جعفر عليه السلام.(19)



نيشابور: جعفر بن حسن بن عيسي رومي فرزند محمد اشرف ازرق فرزند عيسي بن محمد اكبر، پسر علي بن جعفر و ناصر بن حسن بن علي بن حسين بن احمد بن حسين بن احمد شعراني فرزند علي عريضي.(20)



واسط(21): يحيي بن حمزة بن عبيدالله حسن بن محمد اكبر فرزند علي بن جعفر عليه السلام(22).



همدان: اسحاق (بن عيسي) فرزند محمد اكبر پسر علي بن جعفر عليه السلام.



و برخي از فرزندان ابوالحسن عيسي بن ابراهيم بن عيسي نقيب، فرزند محمد اكبر پسر علي بن جعفر عليه السلام.(23)



انوار تابناكي از علي بن جعفر



در اين فصل به ذكر رواياتي چند مي پردازيم كه علي بن جعفر عليه السلام از امامان معصوم نقل كرده است.



هر سخني بر زبان جاري مساز



1. عبدالعظيم حسني مي گويد: علي بن جعفر عليه السلام، از برادرش موسي بن جعفر عليه السلام از پدرش، از علي بن الحسين عليه السلام چنين نقل كرد:



با هر كس كه پيش آمد، همنشين مباش چون كه خداوند متعال مي فرمايد: «چون گروهي را ديدي كه براي خرده گيري و طعن زدن بر آيات ما، گفتگو مي كنند از آنان دوري گزين، تا آن زمان كه در سخني ديگر وارد شوند. و چنانچه شيطان دچار فراموشيت ساخت، بعد از آنكه به ياد كلام خدا افتادي، ديگر با گروه ستمگر مجالست نكن.»(24) و هر سخني بر زبان جاري مساز، چون كه خدا مي فرمايد: «هر چه را نمي داني متابعت و دنبال مكن»(25)



و پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله مي فرمايد: خدا رحمت كند بنده اي كه اگر سخن بگويد، خوبي بر زبانش جاري است و غنيمت مي برد و گرنه سكوت اختيار مي كند و سالم مي ماند و هر سخني را گوش مده، زيرا خداوند متعال مي فرمايد(26): «همانا گوش و چشم و دل، همه مورد پرسش واقع مي شوند.»(27)



هم رتبه با پيامبرصلي الله عليه وآله



2. نصر بن جَهْضَمّي از علي بن جعفر بن محمد چنين نقل مي كند: برادرم موسي بن جعفر، از پدرش و ايشان از جدّ بزرگوارشان، علي بن ابي طالب، خبر داد كه زماني پيامبر صلي الله عليه و آله دست حسن و حسين عليهما السلام را گرفت و فرمود: «هر كس مرا و اين دو و پدر و مادر آنها را دوست داشته باشد، روز قيامت در رديف و درجه بهشتي همراه من خواهد بود.»(28)



خزانه داران پروردگار



3. علي بن جعفر از برادرش و او از امام صادق عليه السلام اين گونه نقل كرده است: «خداوند عزّوجلّ... آفرينش ما را نيكو قرار داد و در آسمان و زمين ما را خزانه دار خويش ساخت... و با عبادت و پرستش ما خداوند متعال عبادت گرديد و اگر ما نبوديم، خداوند پرستش نمي شد.»(29)



يعني به سبب شناخت پرستش ما نسبت به خدا و هدايت و راهنمايي ما، مردم به پرستش خداوند روي مي آورند.(30)



فرماني كه پيروي نشد



علي بن جعفر مي گويد: امام ابوالحسن موسي بن جعفر عليه السلام فرمود: چون رسول خدا صلي الله عليه و آله [در خواب ] ديد كه تيم وعدي و بني اميّه بر منبر او مي نشينند، هراسناك و غمگين شد. خداي تبارك و تعالي آيه اي چنين نازل فرمود تا مايه دلداريش باشد: «و چون به فرشتگان گفتيم آدم را سجده كنيد، همه سجده كردند مگر ابليس كه از اين فرمان سرپيچي كرد.»(31) سپس به پيامبر خدا وحي كرد كه: «اي محمد! من امر مي كنم، فرمان نمي برند، پس اگر تو هم درباره وصي و جانشينت امر كردي و فرمان نبردند، بيتابي نكن.»(32)



منزلت امير مؤمنان علي عليه السلام



5. علي بن جعفر از امام رضا عليه السلام روايت مي كند كه پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: خداوند متعال مرا همراه شخصي، از پشت هاي پاكي از صلب آدم عليه السلام آفريد، تا اينكه از صلب پدرمان متولد شديم. پس از آن حضرت رسول صلي الله عليه و آله انگشت سبابه را به وسطي چسباند و فرمود: من به اندازه بلندي اين انگشت بر آن فرد همراهم، پيشي گرفتم و آن «نبوّت» است.



از پيامبر خدا صلي الله عليه و آله سؤال شد: آن شخص همراه شما كه بود؟ فرمود: علي بن ابي طالب.(33)



گفتاري به هنگام وفات



6. علي بن جعفر عليه السلام مي گويد: پدرم يك سال قبل از رحلتش، هنگامي كه اهل بيتش نزد او جمع بودند، مي فرمود: خداوند متعال به بندگانش درباره چيزي جز اقرار به امامت اين اندازه تأكيد نفرمود، و بندگان نسبت به هيچ چيز جز همين امر اين قدر انكار و تكذيب روا نداشتند.(34)



غيبتي كه به طول انجامد



7. علي بن جعفر مي گويد: برادرم موسي بن جعفر عليه السلام فرمود: زماني كه پنجمين فرزند از هفتمين [امام ]ناپديد گشت، شما را به خدا، شما را به خدا، مواظب باشيد، كسي بي دينتان نكند.



پسر جان! صاحب الامر بناچار غيبتي دارد، به گونه اي كه افراد معتقد به او از اعتقادشان برمي گردند. و اين غيبت از جانب خدا وسيله اي است كه بندگان خويش را با آن مي آزمايد. و اگر پدران و نياكان شما، ديني را درست تر از اين دين مي شناختند، از آن پيروي مي كردند...(35)



8 . علي بن جعفر مي گويد: از برادرم موسي بن جعفر عليه السلام پرسيدم: تأويل اين قول خداوند كه مي فرمايد: «قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِماءٍ مَعِينٍ»(36) چيست؟



فرمود: منظور اين است؛ هنگامي كه امامتان غايب شود و شما او را نبينيد، چه مي كنيد؟!(37)



و در بعضي روايات آمده: زماني كه امامتان غايب شود، چه كسي امام جديد براي شما مي آورد.(38) يعني غيبت امام عليه السلام به فرو رفتن آب كه مايه حيات است، تشبيه شده است.



9. علي بن جعفر مي گويد: برادرم امام كاظم عليه السلام فرمود: «خداوند متعال دو گونه علم دارد:



اوّل - علمي كه ملائكه و پيامبرانش را به آن آگاه ساخته است. پس آنچه ملائكه و رسولانش را به آن آگاه نموده، ما هم مي دانيم.



دوم - علمي كه به خودش اختصاص دارد. هر گاه در موضوعي از آن علم تغيير نظري حاصل شود، ما را آگاه سازد و بر امامان پيش از ما نيز عرضه مي شد.»(39)



10 - وي مي گويد: برادرم موسي بن جعفر عليه السلام به من فرمود: ما (امامان) در علم و شجاعت همرتبه هستيم، و در بخشيدن (علم و مال به مردم) به هر اندازه كه دستور داريم، مي بخشيم.(40)



11. علي بن جعفر از برادرش و او از پيامبر صلي الله عليه و آله چنين نقل فرمود: اي علي! بين دوستدارانت و كساني كه چيزهاي ديگر را روشني چشمان خود قرار داده اند، جز ديدار مرگ فاصله اي نيست. سپس پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله اين آيه را تلاوت كرد: «رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ».(41) يعني: دشمنان علي زماني كه، وارد آتش مي شوند، مي گويند: خدايا، ما را از آتش نجات ده، عمل صالح انجام مي دهيم. يعني: ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام را مي پذيريم و غير آنچه تاكنون عمل مي كرديم، عمل مي كنيم. يعني: ديگر با علي عليه السلام دشمني نمي كنيم.



پس به آنها جواب داده مي شود: مگر به اندازه اي كه به خود آييد به شما عمر نداديم؟! و يا كسي كه چون پيامبر خدا صلي الله عليه و آله شما را هشدار دهد، نيامد؟!. پس آتش را بچشيد كه براي ستمگران به حقوق آل محمّد، ياوري نيست و حجاب و نجات دهنده اي از آتش براي آنها وجود ندارد.(42)



12. علي بن جعفر مي گويد: امام حسن عليه السلام، روز شهادت اميرالمؤمنين، خطبه خواند و فرمود: ما از اهل بيتي هستيم كه خداوند متعال دوستي ما را بر هر مسلماني واجب كرده است. خداوند مي فرمايد: «لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً».(43) «اقتراف حسنه»؛ يعني: دوستي ما اهل بيت.(44)



13. و در روايت ديگر از علي بن جعفر چنين آمده كه امام حسن مجتبي عليه السلام روز شهادت پدر بزرگوارش اميرالمؤمنين عليه السلام خطبه خواند و فرمود:



«در اين شب شخصيتي از دنيا رفت كه گذشتگان در دانش و معرفت از وي سبقت نگرفتند و آيندگان به پايه وي نمي رسند. از خود طلا و نقره اي جز هفتصد درهم كه قصد داشت براي خانواده اش خادمي بخرد، بر جاي نگذاشت.



سپس فرمود: اي مردم! هر كس مرا مي شناسد كه مي شناسد و هر كس نمي شناسد، من حسن بن علي فرزند بشارت دهنده و هشدار دهنده ام. فرزند كسي كه به اذن خدا، مردم را به سوي او دعوت مي نمود و چراغ روشن هدايت بود.(45)



من از خانداني هستم كه جبرئيل در ميان آنان رفت و آمد داشت. و از خانداني هستم كه خداوند ناپاكيها و پليديها را از آنها دور ساخت و آنها را پاكيزه گردانيد.»(46)



14. علي بن جعفر گويد: شنيدم امام كاظم عليه السلام مي فرمود: «چنين نيست هر كه به ولايت ما معتقد شد، مؤمن باشد، بلكه آنها همدم مؤمنان هستند. مؤمنان راستين از كمي افراد خود هراسناك نشوند. چه اينكه علاوه بر اعتقاد به ولايت، عمل صالح نيز لازم است».(47)



15. علي بن جعفر گويد: پيامبر خدا صلي الله عليه و آله روزي به اصحاب خود فرمود: آيا مي دانيد ناتواني چيست؟ عرض كردند: خدا و رسولش داناترند.



فرمود: ناتواني سه چيز است:



اوّل: كسي كه خوراكي براي رفيقش آماده كند و او خلف وعده كند و براي صرف غذا پيش او نيايد.



دوّم: يكي از شما با ديگري رفيق شود يا با او همنشين گردد و دوست داشته باشد، بداند او كيست و اهل كجاست، امّا پيش از آشنايي از او جدا شود.



سوم: درباره كار زنان است كه يكي از شما با همسر خود درآميزد و قبل از رضايت وي، خود كامروا شود و از او فاصله گيرد...(48)



16. علي بن جعفر از برادرش موسي بن جعفر عليه السلام روايت مي كند كه رسول خدا صلي الله عليه و آله روزي به يارانش فرمود: آگاه باشيد كه بيماري امتهاي پيش از شما به سوي شما روان است و آن حسد است. [آن گونه كه تيغ زداينده مو است ] حسد زداينده دين بلكه از بين برنده دين است. و تنها راه نجات، اين است كه آدمي دست خود را باز دارد و زبانش را در بند كند و خرده گير و عيبجوي برادر مؤمن خود نباشد.(49)



منظور آنكه دست و زبان را تحت كنترل عقل و دين قرار دهد تا موجب اذيت ديگران نشود و در راه خير گام نهد.



17. علي بن جعفر از برادرش امام كاظم عليه السلام چنين نقل كرده است: خداوند دلهاي مؤمنان را پيچيده و بسته به ايمان آفريد. [يعني مانند نامه لوله شده و خانه دربسته كه جز نويسنده نامه و صاحبخانه كسي نداند در آن چيست ] و هنگامي كه بخواهد آنچه در آن است، بدرخشد با باران حكمت آبياري اش كند و بذر علم در آن بنشاند و زارع و سرپرست آن پروردگار است.(50)



آري، توفيقات و پيشرفتهاي مؤمن از عنايت و لطف پروردگار سرچشمه مي گيرد.



18. علي بن جعفر مي گويد: از برادرم ابوالحسن شنيدم كه مي فرمود: هر كس برادر مؤمنش در پي حاجتي نزد او آيد، رحمتي است كه خداوند متعال براي او فرستاده است. پس اگر او را بپذيرد، همين امر، وي را به ولايت ما پيوند دهد و ولايت ما به ولايت خدا پيوسته است. و اگر با وجود آنكه مي تواند حاجتش را برآورد، او را رد كند. خدا در قبر ماري از آتش بر او مسلط گرداند كه تا روز قيامت او را نيش زند، چه گناه ديگري داشته باشد يا نداشته باشد...(51)



19. علي بن جعفر مي گويد: از برادرم موسي بن جعفر عليه السلام شنيدم كه مي فرمود: هر كس مردي از برادران مؤمنش به او رو كند و در پاره اي از گرفتاريهايش به او پناه آورد. و او پناهش ندهد با اينكه قدرت بر آن دارد، همانا پيوند خود را با خداي متعال بريده است.(52)



20. علي بن جعفر مي گويد: پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: در روز قيامت دستور داده مي شود كه مرداني را به سوي آتش ببرند. پس خداوند متعال به مالك (خازن دوزخ) مي فرمايد: به آتش بگو: قدمهاي آنها را نسوزاند، چون با آن به سوي مساجد مي رفتند! و چهره آنها را نسوزاند، چون براي دعا به سوي بالا رو مي كردند! و زبانهايشان را نسوزاند، چون قرآن زياد تلاوت مي كردند. پس خازن دوزخ مي گويد: اي بدبختها، چرا به اين حال درآمده ايد؟! مي گويند: ما تمام اين اعمال را براي غير خدا انجام مي داديم! پس گفته مي شود: مزد اعمالتان را هم از كساني بگيريد كه براي آنها عمل را انجام مي داديد.(53)



21. علي بن جعفر مي گويد: پيامبر خدا صلي الله عليه و آله فرمود: حاجت كسي كه دستش به من نمي رسد، به من برسانيد، زيرا هر كس حاجت شخصي را به صاحب قدرتي برساند، در حالي كه خود او دستش از چاره كوتاه است، خداوند متعال او را بر صراط، ثابت قدم مي دارد.(54)



22. علي بن جعفر مي گويد: برادرم امام موسي بن جعفر عليه السلام فرمود: زماني پدرم دستم را گرفت و فرمود: اي فرزندم، روزي پدرم امام علي بن الحسين عليه السلام دست مرا گرفت و فرمود: اي فرزندم، هر كس از تو خيري خواست به جاي آور. اگر او از اهل خير باشد كه بجا انجام داده اي و اگر از اهل خوبي نباشد تو از اهل خير هستي.



و اگر شخصي از طرف راست تو را دشنام داد سپس طرف چپ تو قرار گرفت و عذرخواهي كرد، عذرش را بپذير.(55)



23. علي بن جعفر مي گويد: امام كاظم عليه السلام فرمود: در روزي كه سايه اي جز آن نمي باشد، سه گروه در سايه عرش الهي هستند: مردي كه برادر مسلمانش را زن بدهد يا او را خدمت كند، يا رازي از او را پنهان دارد.(56)



24. وي مي گويد: برادرم از پدرش نقل كرد كه خداوند متعال به حضرت موسي عليه السلام وحي فرمود: اي موسي، به زيادي مال خوشحال مباش و ياد مرا در هيچ حالي فراموش مكن زيرا زيادي مال گناهان را به فراموشي مي سپارد و ترك ياد من، دلها را سخت مي كند.(57)



25. علي بن جعفر مي گويد: امام موسي بن جعفر عليه السلام فرمود: بهشت بر سه دسته حرام گرديده است: سخن چين، شراب خوار و فاسق بدكردار.(58)



26. علي بن جعفر از اجدادش نقل مي كند كه خداوند متعال هنگامي كه بخواهد اهل زمين را دچار عذاب كند، مي گويد: اگر آنهايي كه به بزرگي و جلال من عشق مي ورزند و مساجد مرا آباد مي كنند و سحرگاهان در حال استغفار به سر مي بردند، نبودند عذاب خود را نازل مي كردم.(59)



27. علي بن جعفر، از امام باقر عليه السلام نقل كرد كه زماني رسول خدا صلي الله عليه و آله به خانه علي عليه السلام آمد و فرمود: اي علي! امشب اين آيه بر من نازل شد «وَتَعيِهَا اُذُنٌ وَاعِيَةٌ»(60) و من از خدا خواستم كه اين آيه را درباره تو قرار دهد. و خداوند متعال پذيرفت.(61)



يعني تو اي علي، آن هوشمندي هستي كه از غرق شدن كفار (مانند فرعونيان) و نجات مؤمنان پند گرفته، متذكر خواهي بود و يقين مي كني كه باطل نابود شدني و حق پيروز است و خداوند پيوسته در كمين ستمكاران است.



28. علي بن جعفر، از پدرش از اجدادش چنين نقل مي كند كه امام سجاد عليه السلام به فرزندانش مي فرمود: با اهل دين و معرفت همنشين شويد اگر آنها را نيافتيد، به تنهايي خو كنيد تا سالم بمانيد، و اگر ناچار بايد با مردم مجالست داشته باشيد، با جوانمردان همنشين گرديد زيرا در بين آنها ناسزاگويي وجود ندارد.(62)



29. علي بن جعفر مي گويد: برادرم موسي بن جعفر عليهما السلام از پدرش امام صادق عليه السلام چنين نقل كرد كه رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود:



هنگامي كه قيامت برپا مي شود، منادي ندا مي دهد؛ اي بندگان! چشمهايتان را فرو نهيد و سرهايتان را به زير افكنيد تا فاطمه عليها السلام دختر محمّد صلي الله عليه و آله بگذرد. و او اوّلين كسي است كه پوشيده مي شود و وارد بهشت مي گردد و دوازده هزار حورالعين از فردوس و پنجاه هزار فرشته بر اسبهايي از ياقوت، با بالها و افسارهايي از لؤلؤ با طراوت با ركابهايي از زبرجد و زينهايي از دُرّ، بر هر كدام پارچه اي از سندس نهاده، سوارند و به استقبال وي مي آيند و او را وارد بهشت فردوس مي كنند. پس از آن اهل بهشت وارد مي شوند. و فاطمه بر كرسي اي از نور و ديگران دور او مي نشينند. سقف جنت فردوس، عرش رحمان است و در آن يك قصر سفيد و يك قصر زرد از لؤلؤ وجود دارد. در قصر سفيد هفتاد هزار خانه است كه محل استقرار محمّد و آل محمّد است و در قصر زرد هفتاد هزار خانه است كه از آنِ ابراهيم و آل ابراهيم است. سپس خداوند متعال براي فاطمه عليها السلام فرشته اي مي فرستد كه قبل از آن براي هيچ كس نفرستاده است و بعد از آن نيز براي كسي نخواهد فرستاد.



پس آن فرشته مي گويد: [اي فاطمه ] پروردگارت به تو سلام مي رساند و مي فرمايد: [آنچه دوست داري ]از من بخواه.



حضرت فاطمه عليها السلام جواب مي دهد، همانا خداوند نعمتش را بر من تمام كرد و كرامتش را بر من ارزاني داشت و بهشتش را در اختيارم نهاد و بر همه آفريدگانش برتريم بخشيد. تقاضا دارم فرزندان و نوادگان و دوستداران آنها و نگهدارندگان آنها را نجات بخشد.



از جانب خداوند متعال به آن فرشته در همان حال وحي مي شود: به فاطمه خبر بده كه من شفاعتش را درباره فرزندان و نوادگان و دوستداران و حافظان آنها پذيرفتم.



پس فاطمه عليها السلام مي گويد: سپاس خداي را كه غم مرا برطرف و ديدگانم را روشن گردانيد. و بدين وسيله خداوند متعال چشمان حضرت محمد صلي الله عليه و آله را نيز روشن مي كند.(63)

پاورقي

1) روضة المتقين، محمدتقي مجلسي، ج 14، ص 191.

2) ظاهراً بعد از عيسي، «محمد اكبر» ساقط شده است چون كه از نسب شناسان كسي، براي علي بن جعفر عريضي فرزندي به نام عيسي ذكر نكرده است. علاوه بر اينكه در كتاب «مهاجران آل ابي طالب ص 95» يكي از مهاجران به اصفهان را شخصي به نام ابوالحسن محمد بن عيسي اكبر نقيب، پسر محمد اكبر فرزند علي عريضي را مي شمارد و اين مجد الدين حلبي نيز از نوادگان وي مي باشد. در منتهي الامال، ج 2، ص 187 نيز بعد از عيسي، محمد را ذكر كرده است.

3) ريحانة الادب، ج 5، ص 186؛ مسائل علي بن جعفر و مستدركاتها، ص 28؛ منتهي الآمال، ج 2، ص 187.

4) منتهي الآمال، ج 2، ص 188 زيرنويس؛ ريحانة الادب، ج 1، ص 173.

5) مهاجران آل ابي طالب، ص 95.

6) يادگارهاي يزد، ايرج افشار، ج 2، ص 305؛ به نقل از تاريخ نايين، ج 1، صص 79 - 81 .

7) يادگارهاي يزد، ج 2، صص 260 - 303.

8) ر.ك: تاريخ جديد يزد، احمد كاتب، ص 152؛ تاريخ يزد، جعفري، ص 130؛ يادگارهاي يزد، ج 2، صص 296 - 297؛ مهاجران آل ابي طالب، ص 435، زيرنويس به نقل از تاريخ يزد، طاهري، صص 41 - 42؛ جامع مفيدي، ج 3، صص 520 - 530؛ سيماي يزد، سراي پاسداران، مؤلف همين كتاب.

9) بررسي سنگ نبشته مزار شهدا، كارشناسان مردم شناسي سازمان ميراث فرهنگي كشور، ص 91.

10) يادگارهاي يزد، ج 2، ص 558 و 559 و 562، و جامع الخيرات، مقدمه.

11) همان. و تاريخ جديد يزد، ص 129 - 131.

12) شرح آن چند صفحه قبل گذشت.

13) ر.ك: تاريخ اردكان، علي سپهري، ج 1، صص 196 - 200؛ الذريعه، ج 21، ص 213 و ج 20، ص 239؛ جامع الشواهد، ص 2؛ كشف الارتياب، آية الله شهاب الدين مرعشي نجفي، ص 666؛ فوائد الرضوية، محدث قمي، ص 13 و 14 و 29؛ مبدأ و معاد، ترجمه احمد بن محمد حسيني اردكاني به كوشش عبدالله نوري، ص 14.

14) مهاجران آل ابي طالب، ص 392.

15) همان، صص 378 - 379.

16) همان، ص 402.

17) شهري بوده است در بين النهرين سر راه موصل به شام. فرهنگ فارسي معين، ج 6، ص 2126.

18) همان، ص 411.

19) مهاجران آل ابي طالب، ص 299.

20) همان، صص 417 - 418.

21) واسط اسم چند محل در عراق است، مهمترين آنها شهري بود، ميان كوفه و بصره كه در حدود سال 83ه .ق به دستور حجاج بن يوسف بنا گرديد و در روزگار بني اميه پايتخت عراق بود و در دولت بني عباس رو به ويراني گذاشت. و چون فاصله اين شهر تا كوفه و بصره هر يك 50 فرسنگ بود، آن را واسط ناميده بودند، فرهنگ فارسي معين، ج 6، ص 2182.

22) همان، ص 425.

23) همان، ص 429.

24) سوره انعام: (6)، آيه 68: «وَإذا رَأَيْتَ الّذينَ يَخُوضُونَ في آياتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتّي يَخُوضُوا في حَديثٍ غَيْرِهِ وَإِمّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْري مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ».

25) سوره اسراء: (17)، آيه 36: «وَلا تَقْفُ ما لَيْس لَكَ بِهِ عِلْمٌ».

26) همان.

27) بحارالانوار، ج 2، ص 116.

28) الجامع الصحيح من سنن الترمذي، ج 5، صص 599 - 600؛ امالي شيخ صدوق، ص 190 در مسائل علي بن جعفر و مستدركاتها، ص 50 به نقل از: تاريخ بغداد، ج 13، ص 288 چنين آمده: «وقتي نصر اين حديث را نقل كرد، متوكل دستور داد او را صد تازيانه بزنند.»

29) الاصول من الكافي، به تصحيح آيت الله حسن زاده آملي، ج 1، ص 149.

* خداوند متعال در ميان بندگانش افرادي را به عنوان امام و پيشواي ديگران برگزيد، كه از نظر صورت و سيرت بهترين وجه را دارايند.

اينهايند كه تا بالاترين درجه قدرت بشري در شناخت خداوند متعال پيش رفته اند و با عبادت و بندگيشان پروردگار عالميان عبادت مي شود. اگر ائمه معصومين عليهم السلام نبودند، هيچ كس خداوند متعال را عبادت نمي كرد و زندگي انسانها از اطاعت اميال و غرايز فراتر نمي رفت.

بدين سبب امامت و ولايت ركن اصلي هدايت بشر است و شناخت آن و اطاعت از آن از عاليترين معارف و اعمال مي باشد.

علي بن جعفر از افراد شايسته اي است كه بدين معارف بلند امامت دست يافته، آن را براي آيندگان نيز نقل نموده است.

30) همان.

31) سوره طه: (20)، آيه 115: «وإِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إلّا إبْليسَ أَبي ».

32) اصول كافي، ج 2، صص 299 - 300.

33) مسائل علي بن جعفر و مستدركاتها، ص 319، به نقل از امالي شيخ طوسي، ج 1، ص 350.

34) همان، ص 321 به نقل از قرب الاسناد، ص 123.

35) ر.ك: الغيبة، نعماني، با ترجمه فهري، ص 174؛ كمال الدين و تمام النعمة، صدوق، ص 359؛ الغيبة، شيخ طوسي، ص 204؛ الاصول من الكافي، ج 1، ص 271.

36) سوره ملك: (67)، آيه 30، يعني: [اي رسول ما] بگو: اگر آب كه مايه زندگي است، در صبحگاهي همه به زمين فرو رود [جز خدا ]كيست كه باز آب گوارا براي شما پديد آورد؟

37) كمال الدين وتمام النعمة، ص 360.

38) الاصول من الكافي، ج 1، ص 274.

39) اصول كافي با ترجمه، ج 1، ص 375.

40) همان، ج 2، ص 21.

41) سوره فاطر: (35)، آيه 37، يعني: خدايا ما را باز گردان تا عمل صالح انجام دهيم غير آنچه تاكنون عمل مي كرديم.

42) البرهان في تفسير القرآن، البحراني، ج 3، ص 366؛ مسائل علي بن جعفر و مستدركاتها، ص 328.

43) سوره الشوري: (42)، آيه 23، يعني: «من از شما اجر (رسالتم را) نمي خواهم، جز اينكه دوستدار آل محمد باشيد و هر كه كار نيكو انجام دهد، ما بر نيكوييش مي افزاييم.»

44) مسائل علي بن جعفر و مستدركاتها، ص 328 از تأويل الآيات الظاهره، ج 2، ص 542 .

45) تضميني از آيه 46 از سوره احزاب.

46) مسائل علي بن جعفر و مستدركاتها، از تأويل الآيات، ج 2، ص 458.

47) اصول كافي، ج 3، ص 342.

48) همان، ج 4، ص 497.

49) امالي شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، مترجم حسين استاد ولي، ص 393.

50) اصول كافي، ج 4، ص 149.

51) اصول كافي، با ترجمه، ج 3، ص 281.

52) اصول كافي، ج 4، ص 72.

53) مسائل علي بن جعفر و مستدركاتها، ص 341 به نقل از ثواب الاعمال، ص 266.

54) مسائل علي بن جعفر و مستدركاتها، ص 342 از قرب الاسناد، ص 132.

55) الروضة من الكافي، ج 8، صص 152 - 153.

56) مسائل علي بن جعفر و مستدركاتها، ص 343، از خصال، ص 141.

57) مسائل علي بن جعفر و مستدركاتها، از علل الشرايع، ص 81 .

58) مسائل علي بن جعفر و مستدركاتها، ص 349، از عقاب الاعمال، ص 262.

59) مسائل علي بن جعفر و مستدركاتها، ص 344 از علل الشرايع، ص 521 .

60) سوره الحاقة: (69)، آيه 12، يعني: «غرق كفّار و نجات مؤمنان را مايه عبرت و پند شما قرار داديم» ولي آيا گوش شنواي هوشمندان اين پند و تذكر را تواند شنيد؟!

61) مسائل علي بن جعفر و مستدركاتها، ص 330، از تأويل الآيات الظاهرة، ج 2، ص 728 .

62) همان، ص 338 از اختيار معرفة الرجال، ج 2، ص 788 .

63) مسائل علي بن جعفر و مستدركاتها، ص 346، از دلايل الامامة، ص 57.