امام هفتم و ديگر برادران علي بن جعفر


تاريخ نويسان مشهور، بر اين عقيده اند كه علي بن جعفر، داراي شش برادر به نامهاي اسماعيل، عبدالله، اسحاق، محمّد، عباس، و امام موسي بن جعفر عليه السلام و سه خواهر به نامهاي ام فروه، اسماء و فاطمه مي باشد.(1)



ولي از اين ميان امام موسي بن جعفر عليه السلام است كه در قدر و منزلت بزرگوارترين فرزند امام صادق عليه السلام شناخته مي شود. وي در سال 128ه .ق. در ابواء(2) متولد گرديد. آوازه بزرگواريش از ديگر برادران بيشتر بود و در آن زمان از همه سخاوتمندتر و خوشرو و گرامي تر، در عبادت سرآمد مردم عصر و پرهيزگارترين آنان و در فهم و دانش از همگان برتر بود.



پس از شهادت امام صادق عليه السلام عموم شيعيان پدرش، به امامت آن بزرگوار معتقد شدند. و در برابرش سر تعظيم فرود آوردند و از پدر بزرگوارش درباره امامت و جانشيني وي روايات و اشارات زيادي نقل كردند.(3)



با اين همه، امام هفتم در عهد بسيار تاريك و دشوار بعضي از خلفاي عباسي چون منصور، هادي، مهدي و هارون با تقيه(4) و سختي مي زيست تا اينكه هارون پس از بازگشت از سفر حج به مدينه، دستور داد؛ امام را در حالي كه در مسجد پيغمبر صلي الله عليه و آله مشغول نماز بود، گرفته، به زنجير كشند و زنداني كنند. پس از آن، حضرتش را از مدينه به بصره و از بصره به بغداد بردند و سالها از زنداني به زندان ديگر منتقل كردند تا اينكه در سال 183ه .ق در زندان بغداد، سندي بن شاهك وي را با سم شهيد كرد. بدن مطهّر او را در مقابر قريش كه هم اكنون شهر كاظميه نام دارد، دفن نمودند. مدت امامت آن حضرت پس از پدر بزرگوارش 35 سال بود و در روز رحلت 55 سال از عمر شريفش گذشته بود.(5)



اسماعيل



اسماعيل، بزرگترين برادر و اوّلين فرزند امام صادق عليه السلام بود كه آن حضرت بسيار او را دوست مي داشت و نسبت به او بيش از ديگران نيكي و محبّت مي نمود.



گروهي از شيعه به موجب اينكه او بزرگترين فرزند امام صادق عليه السلام و محبوبترين آنان نزد پدر بود، گمان كردند پس از حضرت او امام و جانشين پدر است ولي اسماعيل در زمان حيات پدر در عُرَيض از دنيا رفت و مردم جنازه اش را از آنجا تا مدينه (در حدود يك فرسخ راه) بر دوش حمل نمودند و نزد امام صادق عليه السلام آوردند. سپس در قبرستان بقيع دفن نمودند. چون امام صادق عليه السلام از دنيا رفت، گروهي به زنده بودن اسماعيل معتقد شدند و او را امام خود دانستند و دسته اي امامت را در فرزندان وي دانستند. اين دو دسته را «اسماعيليه» مي نامند.(6)



عبدالله افطح



پس از اسماعيل، عبدالله بن جعفر از ديگر برادران خود بزرگتر بود و چون در عقيده متهم به مخالفت با امام صادق عليه السلام بود، نزد پدر مقام و منزلتي مانند ديگر برادران نداشت.



عبدالله پس از پدر ادعاي امامت كرد و براي اثبات اين مدعا به بزرگتر بودنش از برادران ديگر استدلال مي نمود. گروهي از اصحاب امام صادق عليه السلام ادعايش را پذيرفتند و ايشان را «فطحيه» لقب دادند. و اين لقب بدان علت بود كه پاها يا سر عبدالله، افطح (يعني پهن) بود.



چنانكه امام صادق عليه السلام به فرزند عزيزش موسي بن جعفر عليه السلام فرموده بود؛ عبدالله مدتي اندك (هفتاد روز) پس از فوت پدر بزرگوارش درگذشت و چون پسري نداشت كه جانشين وي شود معتقدان به وي دانستند كه او امام نبوده است. به علاوه كه برادرش حضرت موسي بن جعفر عليه السلام وي را در حضور جمعي آزمود تا خود و پيروانش بدانند كه او امام نيست.



عبدالله پس از مشاهده بي صلاحيتي خود براي عهده داري مقام امامت، و پس از آنكه در پاسخ پرسشهاي مردم ناتوان شناخته شد، اگر چه به صراحت اظهار پشيماني نكرد ولي از ادعاهايش دست برداشت و درحالي درگذشت كه هنوز برخي او را امام مي پنداشتند.(7)



اسحاق بن جعفر



وي مردي دانشمند و شايسته و پارسا بود و اهل حديث از او احاديثي نقل كرده اند.



محمد بن جعفر



مردي با سخاوت و دلاور بود. روزها، يك روز روزه مي گرفت و يك روز افطار مي كرد. وي معتقد بود كه امام كسي است كه با شمشير خروج كند. همسرش خديجه، دختر عبدالله بن الحسين مي گويد: نشد روزي كه محمد با جامه اي از خانه بيرون رود و آن را به مستمندان نپوشاند. و چنان بود كه روزي يك گوسفند براي واردين و مهمانان خود مي كشت. وي در زمان مأمون در خراسان از دنيا رفت.



عباس بن جعفر



او نيز مردي دانشمند و شريف بود.(8)



پيرو حق



در ايام امامت امام كاظم عليه السلام، گروههاي زيادي چون اسماعيليه(9)، سميطيّه(10)، فطحّيه و ... به وجود آمدند و نيز جوّ اختناق پيش آمده از سوي حاكمان وقت باعث شده بود كه تشخيص حق يعني امامت موسي بن جعفر عليه السلام كار آساني نباشد. امّا علي بن جعفر، حقيقت را يافته و هرگز از برادر بزرگوارش امام كاظم عليه السلام جدا نشد.



همگام برادر



علي بن جعفر نه تنها همراه و خدمتگزار برادرش موسي بن جعفر عليه السلام بود بلكه او را امام، جانشين و برترين فرزند پدر خويش مي دانست.



محمد بن وليد مي گويد: علي بن جعفر عليه السلام گفت: از پدرم جعفر بن محمّد عليه السلام شنيدم كه به گروهي از نزديكان و اصحاب خود مي فرمود: وصيت مرا درباره فرزندم موسي بپذيريد. زيرا او برترين فرزندان و يادگار من و جانشين من و پس از من حجّت خداي تعالي بر همه مردم است.(11) او در استفاده و بهره گيري احكام و اصول دين از برادر بزرگوارش كوشا بود و پاسخهاي مسائل بسياري را نقل كرده كه خود از آن بزرگوار شنيده بود.(12)



وي مي گويد: همگام با برادرم در حالي كه اهل و عيالش را همراه داشت، چهار مرتبه پياده به عمره مشرف شدم. يك بار 26 روز، بار دگر 25 روز، دگر بار 24 روز و آخرين بار 21 روز طول كشيد.(13)

پاورقي





1) الارشاد، ج 2، ص 200 و 201؛ بحارالانوار، ج 47، ص 241 و 242 و المناقب، ابن شهرآشوب، ج 4، ص 280.

2) ابواء: نام قريه اي بين مكه و مدينه است.

3) الارشاد، ج 2، ص 206.

4) تقيه يعني هدف را با زيركي خاص دنبال كردن و از دشمن حذر نمودن.

5) الارشاد، ج 2، ص 207؛ شيعه در اسلام، سيد محمدحسين طباطبايي، ص 140؛ كتاب الغيبة، شيخ طوسي، ص 24. در مروج الذهب، مسعودي، ج 3، ص 365 سال شهادت وي را 186ه .ق ذكر كرده است.

6) الارشاد، ج 2، صص 202 - 201.

7) ر.ك: فرهنگ فرق اسلامي، ص 352 و 353؛ منتهي الآمال، ج 2، ص 296 و 297.

8) ر.ك به الارشاد، ج 2، صص 202 - 206؛ بحارالانوار، ج 47، صص 242 - 241؛ فرق الشيعة، نوبختي، ترجمه جواد مشكور، صص 113 - 111.

9) اسماعيليه: لقبي است براي همه فرقه هايي كه به امامت اسماعيل پسر امام جعفر صادق عليه السلام و پسرش محمد بن اسماعيل قائل بودند. شعبه هايي از اين فرقه به نامهاي ديگري چون؛ قَرامطه، تعليقات، باطنيه، سبعيه و ملاحِده نيز خوانده شده اند. (فرق الشيعة نوبختي، ترجمه و تعليقات محمدجواد مشكور، ص 101، زيرنويس.)

10) سميطيه: گروهي كه بعد از امام صادق عليه السلام بر امامت محمد بن جعفر عليهما السلام ملقب به ديباج و فرزندانش گردن نهادند و به نام پيشواي خود، يحيي بن ابي سميط ناميده شدند. (فرق الشيعة، ص 112).

11) الارشاد، شيخ مفيد، ترجمه رسولي محلاتي، ج 2، ص 212.

12) همان؛ عمدة الطالب في انساب آل ابيطالب، ص 241.

13) قرب الاسنادعبدالله بن جعفر حميري، ص 122.