امامزاده سلطان محمد شريف


مزار اين بزرگوار در خيابان چهارمردان(انقلاب 17) در محله ايكه بنام آنحضرت معروف است مي باشد، وي ازجمله اجلاء محدثين شيعه و از نقبائي است كه در فضل و كياست و ثروت و سخاوت و علو همت سرآمد زمان خود بوده و در دوران كودكي پدر بزگوارش را از دست داد و طبق وصيت پدر، تحت قيمومت عموي خود ابومحمد حسن بحد رشد كمال رسيد.



اما نسب اين سيد بزرگوار چنين است: سلطان محمد شريف بن علي بن محمد بن حمزه بن احمد بن محمد بن اسماعيل بن محمد بن عبدالله الباهر ابن امام زين العابدين(ع)(308).



بايد گفت كه پدر وي علي مردي عاقل و فاضل و كامل رشيد و شجاع و سخي بوده كه پيشوا و مقدم سادات گشته بود كه پس از عموي خود علي بن حمزه نقاب سادات علويه به او تفويض شد و در سال 343 هـ .ق از جاريه تركيه او را ابوالفضل محمد شريف بدنيا آمد، همانطوريكه بيان شد ابوالفضل محمد شريف چهارساله بود كه پدرش رحلت يافت و او تحت تكفل عموي خود ابومحمد حسن بن كسب علم و معرفت پرداخته و بسن رشد وكمال و بالندگي رسيد و چون به رشادت و شجاعت سريع نائل گرديد مجموع ما ترك پدر را از سرپرست و عم خود تحويل گرفت و از آنجائيكه عاملي فرزانه و نيك انديش و خيرخواه بود موقعيت ارجمندي بدست آورد.



چون ابوالفضل محمد شريف جواني عاقل و بسيار با حيا و نيك خواه و شريف بود، ازدختر ابوالحسن علي بن احمد موسوي كه سيدي جليل و بزرگوار بود، خواستگاري نمود و آن دوشيزه مجلله را به همسري برگزيد و از او دو فرزند كه بعدا ذكرش خواهد آمد متولد شد.



دركتاب(انوار المشعشعين)(309)طي حالات سلطان شريف نسبت بجلالت قدر و عظمت منزلت و كرامات وي بيانات مفصلي وارد شده و از آن جمله مي نويسد:(وكان دينا فاضلا كريما واسع النفس شريف الائمه ولي النقباء بالري) يعني سلطان محمد شريف مرد متدين و با فضل و كرامت و وسعت صدر و داراي نقابت بود كه در ري مي زيسته و اضافه مي نمايد، او درزمان كالويه علاء الدوله وفات نمود جنازه اش را از ري بقم حمل و در بقعه مخصوصي كه اكنون مزار او است بخاك سپردند و داراي بقعه عالي و گنبد و رواقي مجلل و مورد تعظيم و تكريم مردم و محل نذورات مي باشد و آنگاه مؤلف كتاب مزبور شروع به نسب شريف اين بزرگوار مي نمايد كه مادر فوق همين سطور ذكر نموديم.



اما در مورد فضائل اخلاقي پدر بزرگوار سلطان محمد و دو جد او كه يكي حمزه بن احمد و ديگر محمد بن حمزه باشد هماچنانكه در قبرستان بابلان مجاور حضرت معصومه(ع) مدفون مي باشد بحث خواهيم نمود.



علت نامگذاري امامزاده محمد شريف به"سلطان محمد"



شاهزاده محمد شريف پس از وفات عموي خود علي بن حمزه در سال 385 هـ .ق از ناحيه فخرالدوله بسمت نقابت سادات قم و آوه برگزيده شد و چون فخرالدوله در سال 387 هـ .ق وفات نمود، فرزندش مجد الدوله صغير بود، لذا مادر وي به نيابت فرزند با كمال اقتدار عهده دار مقام سلطنت گرديد و چون مجد الدوله بسن رشد رسيد با مادر خود در امر سلطنت به منازعت برخواست و ابو علي را به وزارت انتخاب نمود و اكثر كارهاي مملكتي را در اختيار وي گذاشت و مادر مجد الدوله بعنوان قهر و ناراحتي از فرزند و اعتراض به اصفهان سفر كرد و در قلعه طبرك اقامت گزيد و ابوعلي وزير نگهباناني بر وي گماشت تا از آن قلعه بزير نيايد و خارج نشود.



اين بي احترامي و عار بر مادر مجد الدوله دشوار آمد و نيمه شب از قلعه مزبور خارج شد و با غلامان خود به خوزستان فرار كرد و(بدر بن حسنويه) والي آن خطه موكب وي را گرامي داشت و مقدمش ار پذيرا شد و با سپاه خويش بحمايت وي جانب ري لشكر كشيد.



بنابراين مادر مجد الدوله در سال 399 هـ .ق با فرزند خود جنگ نمود و عاقبت بر فرزندش غلبه كرد و محمد و وزيرش را زنداني گردانيد و خود بفرمانروائي پرداخت و روزها بدربار مي آمد و در پس پرده نازدكي جلوس مي نمود و به رتق و فتق امور مملكت به احسن وجه مي پرداخت.



تا در سال 400 هـ .ق شاهزاده محمد شريف كه رئيس و نقيب النقباي قم و آوه بود بخواسته طرفداران مجد الدوله به شهر ري سفر كرد و روز عاشورا با لباس و عامه سبز مجللي نزد ملكه بار يافت و زبان شفاعت فرزند وي مجد الدوله مسجون نمود و چندان پند و نصيت و اندرز كرد تا ملكه را بر سر مهر آورد و مجد الدوله را آزاد گردانيد و در ماه صفر او را بر سر تخت نشانيد و سلطنت را از مادر به وي منتقل نمود.



از اين وقت پادشاه مجد الدوله، شاهزاده محمد شريف را نقيب النقباي عراق ساخت و بعنوان سلطان محمد شريف خوانده و در سال 429 هـ .ق در حكومت علاء الدوله كاكويه در ري رحلت نمود و جسد مطهرش را با كمال تجليل و احترام بقم نقل داده و دركاخ و باغ تفريگاه وي در شمالي رودخانه بخاك سپردند كه الان اين محل به كوي سلطان محمد شريف خوانده ميشود(310).



آيا سلطان محمد شريف به شهادت رسيده يا نه؟



همانطوريكه در مبحث قبل اشاره گرديد، سلطان محمد شريف بجهت خدمتي كه به مجدالدوله نمود، بعنوان نقيب النقباي عراق منصوب گرديد و پيوسته مورد احترام مردم و شاه بود تا اينكه وفات وي فرا رسيد و جنازه وي را به قم نقل داده و در مكانيكه هم اكنون مزار شريفش است با عزت و احترام به خاك سپردند اما نكته مورد بحث عبارات موجود بر لوح مزار سلطان محمد شريف است كه در اين باره مؤلف كتاب"تربت پاكان"(311)كاشيهاي لوح مزار اين سيد جليل القدر مطلبي را عنوان كرده اندكه احتمال به شهادت رسيدن امامزاده سلطان محمد شريف داده مي شود.



وي مي نويسد:



اكنون تنها اثر قديم دراين مزار لوح كاشي فيروزه اي رنگ روي مرقد است كه از قرن هاي هفتم و هشتم باز مادنده و متن آن چنين است:"هذا المضجع المبارك للسيد المظلوم المعصوم الشهيد شريف بن شريف من اولاد الامام المعصوم زين العابدين بن الامام الشهيد المعصوم ابوعبدالله الحسين بن الامام الهمام مولي جميع الانام علي بن ابي طالب(ع)".



پس اگر صحت كلمات مندرج در لوح كاشيهاي مرقد را با اينكه هيچيك از مورخين و علماء انساب، قائل نشده اند را صحيح بدانيم، بايد چنين توجيه كرد كه وي بعد از وفات مجد الدوله از عراق وارد ري شد و منصب نقيب النقبائي ري و قم و… را دارا گشت، كه در اين ميان عده اي از مخالفان مجد الدوله كه هنوز به جهت قدرت رسيدن وي، تا بعد از مرگ مجدالدوله ناراضي بودند و باعث و باني اين افعال را جناب سلطان محمد شريف مي دانسته اند، مخفيانه آن حضرت را مسموم و بشهادت رساندند، گرچه اين توجيه عقلي است ولي هيچ مدرك براي مويد اين قول نيست و در كل مي توان طبق كاشيهاي مرقد حضرت سلطان محمد شريف، كه در تاريخ 343 هـ .ق متولد گشته و در سن 86 سالگي، در سال 429 هـ .ق شهيد شده دانست، كما اينكه اين تاريخ تولد و وفات يا شهادت را اكثر مورخين و من جمله علامه فيض تصريح كرده اند.



تعداد فرزندان امامزاده سلطان محمد شريف



همانطوريكه بيان نموديم شاهزاده سلطان محمد شريف بجهت جلالت شأن و شجاعت و رشادت و كياست دختر ابوالحسن علي بن احمد موسوي رازي را بحباله نكاح خود درآورد كه از او دو پسر بجا ماند.



در كتاب(عمده‌ الطالب)(312)نام يكي از دو پسران سلطان محمد را ذكر مي نمايد و مي نويسد: از بطن دختر ابوالحسن علي بن احمد پسري بنام ابوالحسن علي كه بعدا او را علي الزكي خواندند بوجود آمد وي هم مثل اجدادش نقيب شهر ري بود.



اما ابوالحسن علي الزكري ابن محمد شريف الفاضل كه از بيان كتاب عمده الطالب مستفاد مي شود، شيخ اجل منتخب الدين قمي در وصف او فرموده است كه(السيد الاجل الزكي ذي الحسبين ابوالقاسم علي بن ابوالفضل محمد شريف) و منظور شيخ اجل از(ذي حسبين) آن است كه علي الزكي هم از طرف پدر و هم از ناحيه مادر، داراي شرافتي بس عظيم است زيرا سلسله نسب مادر او هم به امام معصوم منتهي مي شود.



علي الزكي را هم دو پسر ك يكي سيد مطهر و ديگري حسين بوجود آمد و در انوار المشعشعين از كتب انساب نقل كرده است كه ابوالمعالي كمال الشرف حسين بن علي الزكي مردي كريم و جواد با مروت و سخاوت پيشه و شجاع و داراي حشمت و جاه و جلال بوده است.



اما صاحب كتاب(عمده الطالب)(313)در وصف سيد مطهر مي نويسد: السيد مطهرذي الفخرين ابن ابي الحسن علي الزكي يعني وي از دو طرف، هم پدر و هم مادر داراي شرافت و فخر مي باشند چونكه به امام(ص) متصل مي شوند.



و شيخ منتخب الدين قمي در وصف اين بزرگوار چنين مي آورد كه: الصدر السعيد شرف الدوله و الدين عز الاسلام و المسلمين السيد الأجل الامام المرتضي الكبير الأعلم الأزهدي ذي الفخرين نقيب النقباء سيد السادات مطهر بن السيد الاجل الزكي ذي الحسبين ابي القاسم علي.



در كتاب(انوار المشعشعين)(314)هم از بعضي از كتب انساب نقل مي كند كه مي نويسد: اين سيد جليل در فضل بزرگواري و كرامت نفس يگانه دنيا و تمام محاسن در او جمع شده و داراي اخلاق نيكو و سفره گسترده كه من جمله عهده دار نقابت علماء و متكلمين و نويسندگان و شعراء ري بوده است و مادر سيد مطهر سكينه بنت حسين بن محمد بن علي بن قاسم بن عبدالله بن امام موسي كاظم(ع) ميباشد.



در كل بنا بنقل علماء انساب و رجال سيد مطهر از بزرگان سادات عراق بود و نقاب سادات و رياست آنها به او واگذار گشت و در تمام فنون و علوم متبحر داراي رسائلي لطيف بوده و در سفر حج خدمت شيخ ابوجعفر الطوسي تلمذ كرده و جمعي از محدثين از وي احاديثي نقل كرده اند.



او را دو پسر به اسامي محمد و علي بوده كه خود محمد بن مطهر را پسري بوده بنام علي ملقب بفخرالدين كه در قم نقابت سادات را عهده دار بوده است چنانچه در عمده الطالب مذكور است و علي بن مطهر كسي است كه شيخ منتخب الدين در وصف او فرموده: الصدر السعيد المرتضي الكبير عزادلدوله و الدين شرف الاسلام و المسلمين ابي القاسم علي بن مطهر، و او را هم فرزندي بنام محمد ملقب بشرف الدين و مكني به ابوالفضل كه از اهل فضل و كمال و علم شمرده مي شده بود.



محمد بن علي بن مطهر بن علي الزكي بن سلطان محمد شريف را پسري بوده بنام يحيي ملقب به عزالدين و مكني به ابوالقاسم كه خوارزمشاه او را مقتول گردانيد و در طهران مدفون است كه وي اهل قم بوده و نقيب النقبائي طالببين قم و ري و آمل را دارا شد و بسيار مردي جليل القدر بود و در طهران محل زيارت و مطاف اهالي و محل نذورات بود تا اينكه در اواخر سلطنت منحوس رضاخان و در زمان وزارت مرآت الدوله اسفندياري گرگاني مقبره و بقعه مطهر اين امامزاده جليل القدر را منهدم گردانيد و بعدا اهالي خير و محبين به خاندان عصمت و طهارت(ع) دوباره بناء مجلل بر سرتربت شريفش ساخته اندكه الآن مطاف هزاران مشتاق به خاندان اهلبيت(ع) مي باشد.



حالات پدر و اجداد سلطان محمد شريف



مدفون در قبرستان بابلان



همانطوريكه در بحث مدفونين در مقبره بابلان گفته شد علاوه بر مدفونين از اناث در جوار مرقد منور حضرت معصومه(ع)، نه نفر از سادات جليل القدر از حفاد حضرت سيدالساجدين امام زين العابدين(ع) در مجاورت آن بي بي بخاك سپرده شده اند كه از آنجمله چهار نفر از اولاد عبدالله الباهر فرزند امام سجاد(ع) و جد اعلاي سلطان محمد شريف و پنج نفر هم از فرزندان عمر اشرف برادر عبدالله مزبور مي باشند كه بجهت اختصار شمه اي از حالات عبدالله باهر و فرزندان وي كه جد سلطان محمد شريف مي باشند را از كتاب(انجم فروزان)(315)و(جدي فروزان)(316)و(منتهي الآمال)(317)نقل مي نمائيم.



"اما عبدالله باهر متولي صدقات حضرت رسول(ص) و اميرالمؤمنين(ع) و مردي فاضل و فقيه ومورد وثوق تمام علماء رجال مي باشد و اخبار بسياري از وي روايت شده كه مردم هم آثار و اخبار زيادي از وي نقل كرده اند و از جمله روايت منقول از ايشان اين خبراست كه رسول اكرم(ص) فرمود"بخيل و تمام بخيل كسي است كه نام من نزد او برده شود و صلوات بر من نفرستد" و نيز روايت كرده است از اميرالمؤمنين(ع) كه آن حضرت"دست راست دزد را ميبريد و اگر دوباره دزدي ميكرد دست چپش را هم مي بريد و اگر در مرتبه سوم هم دزدي ميكرد او را براي هميشه زنداني مي نمود".



عبدالله را بواسطه حسن و جمال و درخشندگي صورت باهر مي خواندند و نقل شده است كه عبدالله در هر مجلسي كه وارد مي شد تمام حضار به روي و جمال روشن او خيره مي شدند و آني از نگاه كردن به صورت زيباي او دست نمي كشيدند"(318).



"برخي از مورخين مادر عبدالله را هم ام عبدالله دختر حضرت امام حسن مجتبي(ع) دانسته كه در اين صورت با امام محمد باقر(ع) برادر مي باشد"(319).



اما اولاد عبدالله الباهر را از دو پسر ذكر كرده اند كه يكي حمزه بن عبدالله كه اسماء بنت امام جعفر الصادق(ع) را بحباله نكاح خود درآورد ولي بلاعقب وفات يافت.



و فرزند ديگرش محمد ارقط مكني بابي عبدالله بود كه از محدثين مدينه و سن او 58 سال بود كه ازدنيا رفت و او را از آنجهت ارقط ميگفتند كه صورتي زشت داشت و ابوالحسن المعمروي از ابونصر نجاري نقل كرده است كه كساني بر محمد ارقط طعن زده اند اين طعن از آنجهت بود كه نسبت به امام صادق(ع) بي ادبي و جسارت كرده آنحضرت درباره وي نفرين فرمودند كه از اين جهت هم صورت وي زشت و منكر گشت(320)و بايد گفت: عقب او از فرزندش اسماعيل است زيرا فرزند ديگري هم بنام عباس بن محمد ارقط داشته كه هارون الرشيد او را بقتل رسانيد كه اصل داستان چنين است:



"هنگاميكه عباس بر هارون الرشيد وارد شد، بين او و هارون كلمات تندي رد و بدل گرديد و در پايان كلام هارون الرشيد به وي گفت(يابن الفاعله) عباس در جواب گفت فاعل(زانيه) مادر تو است كه در اصل كنيزكي بوده و برده فروشان در فراش وي رفت و آمد ميكرده اند، هارون از سخن وي سخت غضبناك شده، ويرا بنزديك خويش طلبيد و گرز آهنيني كه در دست داشت بر روي عباس كوفت و او را بقتل رسانيد و از اين رو بلاعقب درگذشت(321).



و اسماعيل بن محمد ارقط همان كسي است كه رجاء بن ابي الضحاك او را با حضرت امام رضا(ع) بسال 200 هـ .ق از مدينه به مرو نزد مأمون برد(322)و اعقاب اسماعيل از دو پسرش حسين بنفسج و محمد مي باشد و محمد بن اسماعيل هم اعقابش از دو نفر كه يكي اسماعيل رخ(323)و ديگري احمد است و اسماعيل رخ هم عقبش از يك فرزندش محمد غريق است كه در رود نيل غرق شد(324).



اما احمد بن محمد بن اسماعيل الرخ بن محمد ارقط بن عبدالله الباهر(325)را پنج پسر به اسامي زير بود:



1ـ حمزه الأكبر ابوالقاسم كه اكنون در حالات او مباحثي را نقل خواهيم نمود.



2ـ ابوجعفر محمد الفقيه كه ملقب به(قيراط) بود.



3ـ عبدالله مصري كه در ايام مستعين بالله دوازدهمين خليفه عباسي در مصر خروج كرد و شكست خرد و در حاليكه ترس از سربازان و عمال خليفه داشت مخفيانه مرد.



4ـ حسين كوكبي كه در قزوين خروج نمود و در ايام مستعين وي را بشهادت رساندند.



5ـ جعفر ابوعبدالله خداع.



چون بناء اين كتاب به اختصار است لذا ذكر حالات دو تن از فرزندان احمد را كه حمزه وحسين كوكبي باشد ذيلا اشاره مي نمائيم.



حمزه و حسين كوكبي از يك مادر بنام رقيه بنت جعفر بن محمد بن اسماعيل بن جعفر الصادق(ع) مي باشد كه برادرشان عبدالله بن احمد الرخ همان كسي است كه در زمان خلافت مستعين بالله دوازدهمين خليفه عباسي در سال 252 هـ .ق بر عليه خليفه خروج نمود و دينار بن عبدالله با او محاربه كرد كه بر او غلبه يافت اما عبدالله قرار نمود و پنهان گشت و در آنوقت به سن 55 سالگي بود كه رحلت پنهائي دارفاني را وداع گفت و قبرش هم معلوم نمي باشد، اما بنابر نقل مرحوم شيخ عباس قمي او را گرفتند و در سامراء منتقل نموده و در آنجا وفات يافت و همسرش هم به نزد امام حسن عسكري(ع) ملحق شد(326).



اما حسين كوكبي هم در زمان مستعين در قزوين بر عليه خليفه خروج كرد و در كتاب عمده الطالب(327)مسطور است كه او بر قزوين و ابهر و زنجان در سال 255 هـ .ق غلبه نمود و با او ابراهيم بن محمد بن عبدالله بود كه خليفه طاهر بن عبدالله بن طاهر را بجنگ وي فرستاد و عاقبت ابراهيم در اطراف قزوين بقتل رسيد و حسين كوكبي چون اين وضع و پراكندگي اصحاب خود را مشاهد نمود به طبرستان گريخت و بداعي كبير پادشاه آنجا پناه آورد، وي با داعي كبير گفتگوئي نمود كه پادشاه را خوش نيامد و بالنتيجه داعي در غضب شد و حسين كوكبي را در بركه آبي غرق گردانيد و عقبي هم از او برجانماند.



چون حسين كوكبي بدست داعي كبير در بركه آب غرق گشت حمزه برادر ابويني او و جد سلطان محمد شريف كه در طبرستان با وي بود صلاح خود را در هجرت از طبرستان ديده بطرف قم حركت كرد و در تاريخ قم هم مذكور شده كه ديگر از ساداتيكه در قم بودند سادات حمزيه ميباشد كه از اولاد حمزه بن احمد هستند.



لذا مي بينيم كه حمزه پس از كشته شدن برادر خود از طبرستان بقم آمد و دو پسرش ابوجعفر محمد و ابوالحسن كه بزبان طبري با هم سخن ميگفتند و با كسب و كاري كه در قم داشتند معاش ميكردند تا اينكه وفات حمزه فرا رسيد و در مقبره بابلان در جوار حضرت معصومه(ع) دفن گرديد كه بعدا‌ فرزندش ابوجعفر محمد بن حمزه بر روي مدفن پدر خود قبه مستقلي بنا نهاد(328).



ابوجعفر محمد بن حمزه جد سلطان محمد شريف پس از وفات پدر خود رئيس و پيشوا قم گرديد و كارهاي مهمي براي آباداني اين شهر انجام داد كه از او دو پسر يكي ابوالقاسم علي و ديگري ابومحمد حسن بوجود آمدند و پس از چندي زندگاني را بدرود گفت و او را هم در مقبره بابلان دفن كردند كه پسر او ابوالقاسم علي بر روي قبر پدر خود قبه اي مجلل جداگانه ساختمان كرد.



اما همانطوريكه بيان شد ابوالقاسم علي هنگام وفات پدر جواني كامل و فاضل و عاقل و شجاع بود املاك زيادي بغير از آنچه از پدر بميراث برده بود بدست آورد و پيشوا و نقيب و مقدم سادات گرديد و نقاب علويون قم پس از وفات عمش علي بن حمزه به او تفويض گشت و از جاريه تركيه در سال 343 هـ .ق ابوالفضل محمد را بدنيا آورد و در سؤال 345 هـ .ق به حج بيت الله الحرام مشرف گشت كه معز الدوله و سادات عراق و حجاز مقدم او را بسيار گرامي داشتند و در ربيع الآخر سال 363 هـ .ق به قم باز گرديد و هميشه مقدم و پيشوا و رئيس سادات بود تا اينكه در روز جمعه شعبان المعظم سال 347 هـ .ق در قم وفات يافت و جسد او را در قبه متصل به مشهد پدرش در مقبره بابلان دفن نمود و همانطوريكه بيان گشت علي بن محمد بن حمزه پيش از وفاتش به برادر خود ابي محمد حسن نسبت بفرزند خود سالش ابوالفضل محمد شريف وصيت نمود كه از وي و املاكش نگهداري نمايد تا هنگاميكه محمد شريف به حد بلوغ و رشد رسد، و ابومحمد حسن وصيت برادر را همچنان كه گفته بود انجام داد تا محمد شريف به سن رشد و كمال رسيد و جواني عاقل و نيكوخواه و باحياء گرديد و اموال پدر به او تفويض شد، كه شرح زندگاني او در اول اين سطور آمد.



توصيف گنبد و بارگاه امامزاده سلطان محمد شريف



گنبد سلطان محمد شريف از بناهاي قرن هشتم بوده كه به شكل هرمي و در نقشه هاي سياحان عصر صفويه قابل تشخيص است كه خراب شده و اكنون بر فراز پوشش عرقچيني و گنبد هلالي شكل آن قبه اي از آجر شلجمي بالا برده اند كه طول ارتفاع گنبد از سطح بام آن حدودا 7 متر، كه با كاشيهاي گره اي ملون ساخته و آراسته شده است.



بايد گفت كه در اين بقعه تزئينات كاشيكاري وجود داشته كه قسمتي از آنها در حاشيه از راه سيماني جديد بكار رفته شده بود، در مدخل بقعه هم ايوانچه اي است كه الآن از او بعنوان حسينيه در مراسم عزاداري استفاده مي نمايند كه مدخل اصلي اين بقعه متبركه هم محسوب مي باشد كه عرض تقريبي 5 متر و ارتفاع ده متر و بر دو طرف بالاي اين مدخل يا ايوانچه دوگلدسته بسيار زيبا و بلند به ارتفاع 8 متر كه بر شكوه و عظمت بقعه از حيث ظاهري افزوده اما متأسفانه بر اثر شرائط جوي و مدت زمان كاشيهاي گنبد او به خرابي گرائيده كه در اينجا از جميع دوستداران به خاندان اهلبيت(ع) تقاضا مي شود هر چه زودتر به تعمير و توسعه اين بقعه متبركه اقدام نمايند زيرا همانطوريكه گفته شد، از حضرت رسول(ص) روايت است كه فرمود: يا علي من عمر قبوركم فكأنما اعان بن داود علي بناء بيت المقدس.



در تحت گنبد، روضه مطهره امامزاده سلطان محمد شريف واقع شده كه جدار آن گچي و زاويه هاي آن مقرنس بدون كاشي است و در وسط اين روضه هم ضريح نوبنيان وجود دارد كه در درب ورودي آن بعد از بسم الله آيه شريفه(ادخلوها بسلام آمنين)(329) قلمزني شده و در تحت همين آيه نوشته شده:"اين ضريح مطهر همزمان با چهارمين سالگرد جمهوري اسلامي ايران به رهبري زعيم عاليقدر نايب الامام اما خميني و بدستور آيه الله العظمي آقاي مرعشي نجفي(ره) و به كمك مؤمنين ساخته و تقديم گرديد 1403 هـ .ق" كه مطابق با 1361 هـ .ش مي باشد و سازنده آن آقاي حسن پرورش و قلمزني حسين اسكندري و نجاري از حاج اسد الله رهنما مي باشد كه در اطراف اين ضريح اسماء جلاله قلمزني شده و در بالاي آن آيات قرآني بچشم مي خورد كه در پائين آن اشعار زير در مدح امامزاده نوشته شده و از قرار زير است:



از محمد يك گل اينجا وز علي فرزندي اينجا چهارمين نور امامت را سعادتمندي اينجا



نام ابوالفضل است و فرزند محمد بن شريف است حضرت سجاد را نور جهان كند اينجا



بارگاه اقدسش اميد بخش زائرين است معجزاتش ميدهد حاجات حاجتمندي اينجا



از گلستان امامت يك گل اينجا خفته باشد بوي اين گل ميكشد هر فرد غيرتمندي اينجا



هركه باايمان گشت بصحنش داخل يافت غيرت زاده زين العباد و ماه غيرتمندي اينجا



سيل قم با آنهمه طغيان نشد داخل بصحنش راه ديگر رفت و گفتا يك شرافتمندي اينجا



ملتمس بهر دعا آيد بگيرد مرقد او ميكند از غم رها هر مضطر و دربندي اينجا



بر نگهباني او سيد جمال آماده باشد تا زجد بگرفته سرخط رضايتمندي اينجا



سال تاريخ ضريح نوبود عصر خميني آن ولي و آن فقيه حق از او خرسندي اينجا



گرچه صلواتي بدارد آن سواد شعر گرفتن آرزوي لطف دارد از سخاوتمندي اينجا



در پايان اشعاريكه جناب آقاي سيد جواد منتظري قمي در سال 1404 هـ .ق در مدح سلطان محمد شريف سروده اند و بر ديوار روضه مقدسه هم با شرحي از زندگاني آن امامزاده آويزان است تقديم خوانندگان عزيز مي نمايم.



اين چنين روضه با صفا اينجاست نسلي از آل مصطفي اينجاست



اين چراغ ذراري زهراست نوري از شاه اولياء اينجاست



نسل پاك حسين شد مدفون درد داراي بيا دوا اينجاست



هشتمين نسل حضرت سجاد دهمين نسل بوتراب اينجاست



اسم او شد محمد، لقبش شد شريف شهرت جهان اينجاست



آنكه بابش علي جد حمزه جد اول محمدش اينجاست



هر سه اند در مزار فاطمه دفن گشته در باغ بابلان اينجاست



رو به طهران به پشت سر چشمه نوه آنجا بخاك جد اينجاست



يك زماني بسر پرستي قم در حقيقت دار الشفاء حق اينجاست



گر موفق شدي زيارتش كن چونكه دار الشفاء حق اينجاست



حاجت خود بخواه از اين درگاه زخدا حاجتت روا اينجاست



ياد آور امام امت را چونكه واجب بر او دعا اينجاست



خادمش سيد جواد منتظري است مفتخر بهر خدمتش اينجاست



چهارمين سال نهضت ايران نصب مرقد در اين مكان اينجاست

پاورقي

(308)ـ سفينه البحار جلد 3 صفحه 360، عمده الطالب صفحه 227.



(309)ـ انوار المشعشعين جلد 2 صفحه 70.



(310)ـ نقل از كتاب انجم فروزان 149 و گنجينه آثار قم جلد دوم صفحه 437.



(311)ـ تربت پاكان جلد 2 صفحه 101.



(312)ـ عمده الطالب صفحه 227.



(313)ـ همان مدرك.



(314)ـ انوار المشعشعين جلد 2 صفحه 75.



(315)ـ انجم فروزان صفحه 64.



(316)ـ جدي فروزان صفحه 96.



(317)ـ منتهي الآمال جلد 2 صفحه 100.



(318)ـ منتهي الآمال جلد 2 صفحه 100 عمده الطالب صفحه 224، سراج الانساب صفحه 94، انساب فخري صفحه 33.



(319)ـ انساب مجدي صفحه 143.



(320)ـ عمده الطالب صفحه 81 و انجم فروزان صفحه 65ـ 64، اما در كتاب سراج الأنساب صفحه 94 نوشته كه: از براي آن او را ارقط گويند چون بسيار كريه المنظر بوده و گفته اند كه چون با امام جعفر الصادق(ع) زياده از حد ملاقات مي نموده حضرت فرمود: برو اي ارقط بدان جهت به اين اسم مشهور شد.



(321)ـ منتهي الآمال جلد 2 صفحه 101 و انجم فروزان صفحه 65.



(322)ـ تاريخ قم صفحه 141، انوار المشعشعين جلد 2 صفحه 121، نقل از انجم فروزان صفحه 65.



(323)ـ دخ هم نوشته اند سراج الانساب صفحه 94 و الشجره المباركه صفحه 116 انساب مجدي صفحه 145.



(324)ـ عمده الطالب صفحه 225، نقل از انجم فروزان صفحه 65.



(325)ـ در كتاب الشجره المباركه عقب وي را از چهار فرزندش مي داند صفحه 116 ولي در ديگر كتب انساب من جمله سراج الانساب صفحه 95 همان پنج فرزند را نام برده است.



(326)ـ منتهي الآمال جلد 2 صفحه 102، و الشجره المباركه صفحه 116، انساب مجدي صفحه 146.



(327)ـ عمده الطالب صفحه 225 و 226 و انساب مجدي صفحه 146 و منتهي الآمال جلد 2 صفحه 102.



(328)ـ تاريخ قم صفحه 145، منتهي الآمال جلد 2 صفحه 102، جدي فروزان صفحه 96، انجم فروزان صفحه 68.



(329)ـ سوره مباركه حجر آيه شريفه.