امامزاده علي بن جعفر(ع)(درب بهشت)


امامزاده علي بن جعفر(ع) به جلالت شأن و مقام و شرافت نسب و طهارت خانوادگي و به علم و تقوي و صحت عقيده مشهور و معروف است و مرحوم شيخ عباس قمي در كتاب منتهي الامال(230)گفته است كه: علي بن جعفر(ع) سيدي جليل القدر عظيم الشأن، شديد الورع و عالمي كبير و راوي حديث و كثير الفضل بوده و تا حضرت جواد(ع) بلكه بنا بقول صاحب كتاب(عمده الطالب)(231)تا زمان امام هادي(ع) يعني خدمت پنج امام را درك نموده و پيوسته ملازم برادر بزرگوارش امام موسي كاظم(ع) را اختيار مي نمود و از آن جناب معالم دين و احاديث سيد المرسلين را اخذ و روايت مي كرده است، جلالت شأن و عظمت آن بزرگوار بحدي است كه در اين چند سطور نتوان تمام كمالات آن سيد جليل را نوشت.



علي از همه فرزندان امام صادق(ع) كوچكتر بوده و در دوران طفوليت، پدر بزرگوارش را از دست داده و با برادر خود امام موسي كاظم(ع) ملازم مي شده است، علماي رجال و مشايخ محدثين وي را به عظمت و بزرگواري ياد مي كنند.



علماء رجال در مورد سن شريف اين راوي و محدث بزرگ اختلاف نموده و عده اي سن مبارك آنحضرت را حدود صد سال وعده اي بالغ بر 120 سال مي دانند، ما در بحث آينده روشن خواهيم نمود كه آن بزرگوار در سن 85 در زمان امام هادي(ع) دارفاني را وداع گفته است.



تحقيقي در تاريخ ولادت و وفات علي العريضي(ع)



تاريخ تولد و وفات علي بن جعفر(ع) در هيچ يك از كتب تاريخ، رجال، انساب به آن تصريح نشده ولي با وجود آمارات و قرائتي مي توان يقين نمود كه آنحضرت سني درحدود هشتاد و پنج سال داشته است، بدليل اينكه وفات امام صادق(ع) در سال 148 هـ .ق و امامت امام هادي(ع) از سال 220 هـ .ق شروع و تا سال 252 هـ . ادامه داشته است و همچنين بيان گرديد كه علي در هنگام وفات پدر بزرگوارش طفل بوده، و طفل را همچنانكه علماء اهل اللغه تفسير كرده اند؛ شامل طفل مميز يا اينكه محتلم شود دانسته اند، لهذا بايد گفت كه علي العريفي(ع) سني در حدود 13 سال هنگام وفات پدرش داشته است چرا كه رواياتي از پدر خود ذكر نموده و از طرفي يكي از شروط راوي مميز بودن وي مي باشد. پس ناچارا بايد ولادت آن حضرت را بين سالهاي 134 و 135 هـ .ق احتمال داد.



اما بايد وفات آن بزرگوار را در سنه 220 هـ .ق يعني در اوائل امامت امام هادي(ع) قائل شد، چرا كه اگر بگفته بعضي از مورخين تا سال 252 هـ .ق يعني تا اواخر امامت امام هادي(ع) زنده بود، حتي الامكان مي بايستي رواياتي از ايشان نقل مي نمود، كما اينكه از پدر بزرگوارش امام جعفر الصادق(ع) و برادر ارجمندش امام موسي كاظم(ع) و از برادر زاده اش امام علي الرض و از امام جواد الائمه(ع) روايات زيادي نقل نموده و از ناحيه ايشان ثبت و ضبط گرديد و در كتاب(المسائل)(232)خود اكثر روايات را جمع آوري نموده است، لذا ناچارا وفات آن محدث كبير را در سال 220 از هجرت بايد رقم زد.



علي بن جعفر(ع) از نظر علماء رجال



و پاره اي از فضائل اخلاقي او



علامه مجلسي(ع) در جلد چهارم بحارالانوار آورده است كه علي بن جعفر(ع) از كساني است كه تمام علماي رجال باتفاق آراء او را ستايش بليغ نموده، و اضافه كرده كه او مردي فوق العاده با جلالت و با فضيلت بوده و در وثاقت و مورد اعتماد بودن او در نقل حديث، احدي ترديد ندارند و هركس كتب حديثي را بررسي كند، خواهد ديد كه او از برادرش امام موسي كاظم(ع) چقدر حديث روايت كرده كه همگي حكايت از دانش و معرفت وي مي كند.



شيخ طوسي(ره) در رجال خود او را از اصحاب حضرت امام صادق و حضرت امام كاظم و حضرت امام رضا(ع) ذكر كرده، و او را داراي كتاب و از موثقين شمرده است و در فهرست گفته: علي بن جعفر(ع) از روايت جليل القدر و ثقات محدثين بشمار است، او كتابي در مناسك تأليف نموده و مسائلي هم از برادرش امام موسي بن جعفر(ع) جمع كرده است.



شيخ مفيد طاب ثراه مي نويسد: علي بن جعفر(ع) مردي بوده كثيرالروايات، محكم كار، محتاط و متقي و پرفضيلت و درباره نص بر امامت حضرت موسي كاظم(ع) او و برادرش اسحاق كه هر دو در فضل و تقوي سرآمد زمان خود بوده اند، حديث فراوان، روايات كرده اند، و ديگر نشانه هاي تقوي و پرهيزگاري علي آنكه او به امامت امامان بعد از برادرش موسي كاظم(ع) نيز اذعان و اعتقاد داشته هر چند كه خود مردي سالخورده، فاضل و جليل القدر بوده است، زيرا اين فضائل مانع از آن نبوده كه او به حقيقت اعتراف نكند و مطابق آن عمل ننمايد، بلكه اين كمالات مايه بصيرت و هدايت بيشتر وي شده است.



مردي كه گويا از واقفيه بوده ازعلي بن جعفر(ع) راجع به حضرت امام كاظم(ع) سؤال كرد، او در پاسخ گفت: امام درگذشته است.



مرد واقفي: از كجا مي داني كه او در گذشته است؟!



علي بن جعفر: دارائي او را به عنوان ميراث تقسيم كردند و همسرانش شوهر نمودند و امام پس از او هم لب به سخن گشود و بر كرسي امامت نشسته است.



امام واقفي: او چه كسي است؟



علي بن جعفر: فرزندش امام علي الرضا(ع).



مرد واقفي: او چه شده است؟



علي بن جعفر: او هم بدرود حيات گفته و چشم از اين جهان بسته است.



مرد واقفي: اين را از كجا دانسته اي؟



علي بن جعفر: دارائي و ثروت او هم تقسيم شده و زنانش ازدواج كرده اند و امام پس از او هم معين گرديده است.



مرد واقفي: او كيست؟



علي بن جعفر: پسر او ابوجعفر جواد(ع).



مرد واقفي: آيا تو با اين سن و سال و بااين جلالت و عظمت و با اينكه فرزند جعفر بن محمد(ع) و عموي پدرش هستي درباره اين پسر بچه چنين عقيده داري و او را امام مي داني؟!



علي بن جعفر: گويا تو شيطان هستي!



آنگاه دست بر ريش خود گذاشت و رو به آسمان كرد و گفت: من چه كنم؟ خداوند اين پسر بچه را شايسته امامت دانسته و مرا با اين ريش سفيد، اهل و شايسته ندانسته است(233).



به حقيقت سوگند كه تقوي و پايداري و حق طلبي همين است و مرد حق، كسي است كه مغرور اين برتريهاي ظاهري نشود و كبر سن و داشتن فضل و معلومات كه احيانا موجب غرور و طغيان نفس مي شود او را نفريبد.



رفتار علي بن جعفر با امام جواد(ع) هميشه مانند مريد با مراد و مأموم با امام خويش بوده است و هرگز عموي بزرگ بودن مانع از آن نبوده كه او در انجام وظيفه كوتاهي كند، بلكه گاهي جمله(قربانت گردم) به امام جواد(ع) مي گفته است.



يك روز امام جواد(ع) مي خواست فصد كند، يعني براي درمان از بدنش خون بگيرد، موقعي كه طبيب خواست رگ امام را ببرد علي جلو آمد و گفت: اي سرور من! اجازه دهيد نخست از من شروع كند، بلكه از تيزي تيغ كاسته شود؟ و بعد از آنكه امام جواد(ع) بلند شد كه بيرون رود، او بپاخاست و كفشهاي امام را جفت كرد(234).



شيخ كليني روايت كرد، از محمد بن حسن بن عمار كه من ده سال در مدينه طيبه خدمت علي بن جعفر(ع) بودم و از او احاديثي كه از برادرش امام موسي كاظم(ع) شنيده بود اخذ مي نمودم و هم آنها را در خدمتش مي نوشتم، در حضورش بودم كه حضرت امام جواد(ع) داخل مسجد حضرت رسول شد، علي بن جعفر(ع) چون نظرش به آن حضرت افتاد بي اختيار از جاي خود برخاست و بدون كشف و رداء خدمت آن حضرت دويد و دست مبارك او را بوسيد و او را تعظيم و تكريم كرد، حضرت جواد(ع) فرمود: اي عمو بنشين خدا ترا رحمت كند،‌عرض كرد: اي سيد و آقاي من چگونه بنشينم حال آنكه شما ايستاده ايد؟ پس از آنكه امام از آنجا گذشت و به جايگاه خود رفت، اطرافيان علي بن جعفر(ع) به سرزنش او زبان گشودند و گفتند: شما عموي پدر او هستيد؛ چگونه با او كه نوجواني است، اينگونه رفتار مي كنيد؟



علي بن جعفر(ع) در پاسخ آن گفت: ساكت باشيد، آنگاه دست بر محاسن خويش گذاشت و گفت: خداوند اين ريش سفيد را شايسته امامت نداشته اما اين جوان را اهل و شايسته دانسته و بر اين جايگاه قرارش داده است شما مي گوئيد من فضيلت و شايستگي او را نعوذ بالله منكر شودم نه، بلكه من بنده و خدمتكار او هستم(235).



اين است آن نفس قدسيه اي كه هركس داراي آن باشد، حق را شناخته و از آن پيروي مي كند و هرگز به دنبال تعصب و هوي نمي رود و گرفتار غرور و خودپسندي نمي گردد. بلكه ا زآثار خودشناسي و خود دوستي آن است كه انسان از فرمان آفريدگارش اطاعت كند و در اطاعت اولياء الله و صاحبان امر باشد.



اختلاف در مدفن علي بن جعفر(ع)



بعد از آنكه گوشه اي از شرح حال و جلالت و عظمت شأن منزلت علي بن جعفر(ع) معلوم گشت و آن هم نشانگر دل پاك و نفس قدسي او بوده و حاكي از روح تعبد و خداشناسي و شناخت او نسبت به حجتهاي الهي در ميان بندگانش است، بايد دانست كه مدفن آن امامزاده واجب التعظيم و التجليل و راوي حديث در چه مكاني واقع مي باشد.



بنا به اعتقاد علماء انساب و مورخين قبر شريف اين بزرگوار نامعلوم و مسلم نيست و سه مزار به آنجناب منسوب است كه ماهر سه محل را ذكر كرده و علت مشهور شدن و صحت و عدم آن را ذيلا بررسي خواهيم نمود.



1ـ در سمنان: واقع در خارج شهر سمنان وسط باغ مصفائي بقعه و قبه و عمارت زيبائي وجود دارد كه بعلي بن جعفر(ع) نسبت داده اند، علامه مجلسي(ره) در كتاب شريف تحفه الزائر خود اين عقيده را نقل و بلافاصله آنرا طرد مي نمايد و در آنجا مي نويسد كه مظنون به كذب است زيراكه، هيچ يك از علماي انساب آنرا تأئيد نكرده و درهيچ يك از كتب تاريخي هم از هجرت و مسافرت آن بزرگوار به سمنان نقل وخبر نداده اند گرچه بودن بقعه اي در سمنان به اين اسم محرز است ولي مدفون در آن بقعه كدام علي بن جعفر(ع) است معلوم نيست.



"از طرفي مؤلف كتاب شاگردان مكتب ائمه در بخشي كه بحث از مدفن علي بن جعفر(ع) مي نمايند نظريه اي داده اند كه چنين مي باشد؛ اگر گفته مرحوم علامه مجلسي اول را كه در مورد هجرت علي بن جعفر(ع) نقل كرده و ما هم بعدا ذكر خواهيم كرد بپذيريم، و بگوئيم كه با دعوت مردم قم علي بن جعفر(ع) به قم تشريف آوردند، و بگوئيم كه با دعوت مردم قم علي بن جعفر(ع) به قم تشريف آوردند، احتمال اينكه قبر مطهر آن بزرگوار در سمنان باشد تقويت مي شود، چنانكه مرحوم آيه الله حائري مي فرمايد! علي بن جعفر(ع) بعد از مشرف شدندش به قم، به قصد زيارت حضرت امام رضا(ع) عازم خراسان شد كه در سمنان مبتلا به مرض سختي گرديد و دارفاني را وداع گفت"(236) گرچه حضرت آيه الله حائري براي اين گفتار خود سندي ذكر ننمودند و گفتار علامه مجلسي اول هم با لفظ"شنيدم" توأم مي باشد! پس بنابر اين باز هم درمورد مدفن علي بن جعفر(ع) دچار ترديد خواهيم شد كه در بخش سوم از اقوال مدفن علي بن جعفر(ع) بحث خواهيم نمود(237).



2ـ در قم: خيابان چهارمردان جنب گلزار شهداء معروف به(درب بهشت) كه احتمال داده مي شود خود او باشد چنانكه علامه مجلسي(ره) اول در شرح كتاب"من لا يحضره الفقيه" تصريح نمودند كه علي بن جعفر(ع) قبرشان در قم مشهور است و شنيدم كه اهل كوفه از آنجناب خواهش كردند كه بكوفه بيايد، حضرتش از مدينه بكوفه هجرت نمود، و اهل كوفه را به مسائل ديني و نقل روايات راهنمائي و به آنها حديث مي آموخت پس از آن، مردم قم از جنابش تقاضا نمودند كه بقم تشريف فرما شود خواهش آنانرا پذيرفت و بقم نزول اجلال نمود و در آنجا بود تا در سال 252 هـ .ق از دنيا رفت. و از تاريخ قم چنانكه مختار محدث نوري(ره) در كتاب مستدرك الوسائل است برمي آيد كه اين علي مدفون بقم از احفاد آن علي بن جعفر(ع) است و آن علي مدفون در عريض است.



همچنين در كتابهاي(انوار المشعشعين)(238) و(رياض الانساب)(239)و(ينابيع الموده)(240) احتمال و نقل نموده اند كه علي بن جعفر(ع) تربتش در خارج شهر قم و نزديك دروازه جنوبي آن شهر واقع شده اس و صاحب كتاب(روضه الشهداء)(241)كه مرحوم شيخ عباس قمي در(منتهي الآمال)(242)ذكر كرده: علي العريضي كنيه اش ابوالحسن است كه عالم بزرگي بوده و در خدمت برادر والاگوهرش اما موسي(ع) علم مي آموخت و او را از چهار پسر نسل باقي مانده است: محمد، احمد شعراني و حسن و جعفر، اما جعفر اصغر از او فرزندي بدنيا آمده بنام علي كه حال او پوشيده است و احتمال مي رود قبري كه در قم است قبر علي بن جعفر اصغر بن علي بن جعفر الصادق(ع) باشد.



في الجمله مي توان گفت كه در كتب تاريخي و انساب، صراحتا مدفون بودن علي بن جعفر(ع) را در قم بجز علامه آنهم بالفظ شنيدم كسي ديگر قائل نشده و تنها مستند بر مدفون بودن علي،‌اين است كه در زمانهاي قديم بر روي قبر آن نوشته شده بود(هذا قبر علي بن جعفر الصادق و محمد بن موسي(ع)) و اضافه بر آن از آن قبر قديمي و لوح آن چني ظاهر ميشود كه در آنجا مدفون مي باشد و بهتر آنستكه در آنجا زيارت شود، گرچه هيچ كدام از علماء انساب و مورخين هجرت آن حضرت را در قم ذكر ننمودند(243).



3ـ در عريض: كه يك كيلومتري مدينه طيبه واقع است دفن شده، و بعقيده علامه نسابه مرحوم عباس فيض در كتاب(انجم فروزان)(244)و تشخيص اغلب علماي انساب و بنا بدلائلي كه بعدا ذكر خواهيم نمود مدفن علي بن جعفر(ع) در عريض بوده كه تاريخ وفاتش هم با خط كوفي بسيار قديمي بر سنگ مزارش كنده و نوشته شده است و همچنين عدم ذكر هجرت علي بن جعفر(ع) از مدينه در كتب معتبره تاريخ و انساب اقوي دليل بر مدفون بودن وي در عريض مي باشد.



اما دلائل مدفون بودن علي بن جعفر(ع) در عريض بنا به قول علامه عباس فيض از اين قرار است:



1ـ اگر بيان علامه محمد تقي مجلسي(ره) مبني برهجرت علي بن جعفر(ع) بقم را استدلال كنيم، بايد گفت كه آن عالم جليل هم بيان خود را متكي به مسموعات قرار داده و مي فرمايد(شنيدم كه اهل كوفه و قم از آنجناب استدعا كردندكه بكوفه و قم نزول فرمايد) و چون براياين قول مسموع كوچكترين دليل و مدركي هم ذكر ننموده نميتوان آنرا معتمد قرار داد، چونكه مجلسي دوم به عقيده پدرش اعتراض كرده و گفته: ظاهر اين است كه بعضي از اولاد علي بن جعفر(ع) در قم مدفون بوده، و بر قبرش اسم او را نوشته اند به اين صورت كه مثلا فلان بن فلان بن علي بن جعفر(ع)، و پس از آن اسم حقيقي صاحب قبر از بين رفته و فقط كلمه علي بن جعفر(ع) باقي مانده و اين موضوع باعث اين اشتباه شده كه علي بن جعفر(ع) در قم مدفون است،‌زيرا كه درتاريخ قم كليه سادات و اشراف و علويين كه بقم آمده اند ذكر نموده، ليكن از علي بن جعفر نام برده نشده است ولي از اولاد او در تاريخ قم بحثي ذكر شده و بديهي است كه مؤلف تاريخ قم از ذكر علي بن جعفر(ع) با آن جلالت و بزرگواري و عظمت و شهرت غفلت نخواهد كرد، پس بنابراين با عدم ذكر مؤلف تاريخ قم و تصريح به ورود يكي از احفاد علي بن جعفر(ع)، ديگر جاي هيچ شكي نيست كه مدفون در اين بقعه يكي از احفاد علي بن جعفر(ع) باشد و شاهد بر قول مرحوم مجلسي دوم اين است كه علي در زمان حضرت جواد در مدينه بوده و روايتهاي رجال كشي و كليني در كافي كه خواهد آمد مؤيد اين است و عمرش در اين هنگام حدود هشتاد سال بوده و بعيد بنظر مي آيد كه وي بعد از اين بكوفه آمده و در آنجا مدتي اقامت و پس از آنهم بقم هجرت كرده باشد.



2ـ در سفرنامه هاي قديمي كه برخي مدفن علي بن جعفر عريضي(ع) را در عريض تصريح كرده اند و بعضي از آنها هم مدفون در بقعه علي بن جعفر(ع) را كه در قم مشهور است را يكي از احفاد او تعيين نموده اند و از آن جمله است سفرنامه مرحوم نجم الدوله(ميرزا عبدالغفار خان منجم) كه در سلطنت ناصرالدين شاه قاجار مسافرتي باهواز نموده و در آنجا از كتاب حط الرحال و شد الازار نقل كرده است كه در قم بقعه ايستي و در آن بقعه قبري است كه بعلي بن جعفر(ع) منسوب مي باشد و مدفون در آن بقعه همانا علي بن جعفر بن احمد بن علي بن جعفر عريضي(245)است و ديگري سفرنامه قرطبي كه از مشاهير سياحان صده سوم هجري است چه در آن كتاب تصريح كرده است براينكه در قريه عريض در چهار ميلي مدينه طيبه بر سر تربت علي بن جعفر الصادق(ع) رفتم و او را زيارت كردم، و مردم عريض عموما علوي نسب و داراي اصالت و نجابت بسياري بوده و از احفاد همان صاحب قبر ميباشند.



3ـ در كتاب(انور المشعشعين)(246) هم تصريح شده بر اينكه مدفون در بقعه كه مشهور است به علي بن جعفر(ع) در قم، يكي از احفاد علي العريضي است كه علي بن حسن بن عيسي بن محمد بن علي بن جعفر الصادق(ع) مي باشد.



4ـ در كتاب(تاريخ قم)(247)در جائيكه از طالبين و سادتيكه به اين شهر آمده اند نام ميبرد و مي نگارد كه ديگر از فرزندان علي بن جعفر الصادق(ع) و از احفاد فرزند او محمد بن علي بن جعفرالصادق(ع) سادات عريضيه هستند و روايت شده است كه حسن بن عيسي بن محمد بن علي بن جعفر الصادق(ع) از مدينه بقم آمد و فرزندش علي بن حسن باوي همراه بود و از علي مذكور در قم ابوالفضل حسين، و ابوالحسن عيسي، و ابوجعفر محمد و ابوالقاسم حمزه و ابوعلي احمد متولد گشته اند و اضافه مي كند كه عريض دهي از دهات مدينه است كه ملك حضرت امام باقر(ع) بوده و به حضرت صادق(ع) رسيد، آن امام هم در وصيت خود آنرا بفرزند صغيرش علي بن جعفر(ع) واگذر فرمود و علي در موقع وفات پدر بزگوارش دو سال داشت و چون بزرگ شد بدان ده آمد و در آنجا ساكن گشت و فرزندان او را بدين سبب عريضيه مي خوانند(248).



در بيانيكه نقل شد كاملا از سكونت علي بن جعفر(ع) و فرزندانش در قريه عريض حكايت كرده در صورتيكه اگر حقيقتا علي بن جعفر(ع) بقم آمده بود بلاترديد مؤلف كتاب تاريخ قديم قم ورودش را قيد مي نمود و او را نخستين وارد شونده بقم از نسل امام جعفرالصادق(ع) برمي شمرد و حال آنكه در بخشي از گفتارش نوشته است، از سادات عريضيه نخستين كسي كه بقم درآمد حسن بن عيسي بن محمد بن علي بن جعفرالصادق(ع) بود كه اجداد او عموما در مدينه طيبه و عريض سكونت داشتند و نيز در همان كتاب اضافه مي كندكه ابوالعباس احمد ابن ابوالفضل حسين بن علي بن حسن در مقبره اي كه(درب بهشت)(249)خوانند كه متعلق به علي بن الحسن العلوي العريضي است مدفون ساختند.



از اين بيانات كاملا استنباط مي شود كه مدفون در آن بقعه علي بن الحسن است نه علي بن جعفر(ع)، چون قبلا حذف وسائط مرسوم بوده لذا بجاي علي بن الحسن بن عيسي بن محمد بن علي بن جعفر(ع) مدفون در آن بقعه را به علي بن جعفر با اسقاط اجداد خواندند چنانكه ائمه طاهرين بعد از مام رضا(ع) را ابن الرضا مي ناميدند.



5ـ دلائل ديگري كه مي توان، مدفون بودن علي بن جعفر(ع) را در عريض ثابت نمود از قرار زيرا است:



الف: دركتاب"منتقله الطالبيه"(250)از جمله كساني را كه در عريض مدفون مي داند، جناب سيد جليل القدر و فرزند بلافصل امام جعفرالصادق(ع) حضرت علي بن جعفر(ع) است.



ب: مؤلف كتاب"عمده الطالب"(251)و"رياض الأنساب"(252)بعد از پاره اي از فضائل اخلاقي علي بن جعفر(ع) ابراز مي دارند كه:"و نسبته الي العريض قريه علي أربعه أميال من المدينه كان يسكن بها" يعني: از آن جهت به علي بن جعفر(ع)، عريضي گفته اند كه وي در آن محل مي زيسته، لذا زبيدي در"تاج العروس" ماده عرض، آن حضرت را منسوب به آن محل دانسته، و اولاد و احفاد وي را هم ساكن در آن قريه نوشته است، كه اين خود مؤيد قول ما مبني بر فوت و مدفون بودن آن حضرت در آن محل دارد.



ج: دليل ديگري كه باعث مي شود انسان اعتقاد راسخ به مدفون بودن علي العريضي بن امام جعفرالصادق(ع) در عريض داشت، گفتار"ياقوت حموي"(253)جغرافي دان اسلامي مي باشد، كه مؤلف كتاب"مشاهد العتره الطاهره"(254)از قول ياقوت مي نويسد:



"عريض، تصغير عرض و هو واد بالمدينه، توفي بها ابوالحسن علي بن الامام جعفرالصادق(ع)، كان جليل القدر، عظيم الشأن، روايه للحديث...".



يعني، عريض مصغر كلمه عرض است كه نام منطقه اي در مدينه مي باشد، در آنجا ابوالحسن علي فرزند امام صادق(ع) كه بسيار مرد جليل القدر و عظيم الشأن و راوي حديث بود، دارفاني را وداع گفته است.



لذا با گفتار ياقوت حموي و دلائلي كه ذكر گرديد، ديگر هيچ جاي شك و ترديدي نيست كه مدفون در بقعه"درب بهشت" جناب علي بن جعفر(ع) نبوده، بلكه بنا بگفته مؤلف تاريخ قديم قم يكي از احفاد علي العريضي(ع) بنام علي بن حسن بن عيسي بن محمد بن علي بن جعفرالصادق(ع) مي باشد(255).



از اينروست، اكثر مؤلفين با دلائلي كه فوق الذكر عنوان گرديد، قائل به مدفون بودن علي العريضي(ع) در عريض كه يكي از قراء اطراف مدينه است شده اند، كه من جمله آنان صاحب كتاب"تربت پاكان"(256)و مرحوم علامه عباس فيض در كتاب"گنجينه آثار قم"(257)و نظر حضرت آيه الله العظمي، علامه علم رجال حاج سيد موسي زنجاني حفظه الله(258)مي باشد.



تأليفات علي بن جعفر(ع)



چنانكه در كتاب فهرست شيخ و كتاب نجاشي مذكور است علي بن جعفر صاحب تأليفاتي است كه از آن جمله است كتاب مناسك و مسائل كه از امام موسي كاظم(ع) درباره احكام حلال و حرام سؤال كرده و آن حضرت پاسخ مي فرمودند و علي هم آنرا بصورت كتابي در آورده كه قسمتي از آن مبوب و قسمتي غيرمبوب است و حميري آنرا در كتاب قرب الاسناد ذكر كرده است(259).



علت نامگذاري بقعه علي بن جعفر(ع) به(درب بهشت)



"مرحوم عباس فيض، نسابه شهير مي فرمايند كه درباره‌وجه تسميه اين بقعه به درب بهشت احدي اظهار نظر نكرده است و در روايتي كه مذكور شد(بخش فضيلت اسكان در قم) گشايش يك يا سه درب بهشت از قم به نقطه خاصي ناظر نبوده بلكه تمام سرزمين قم را فراگرفته و شامل مي شود.



بنابراين وجه تسميه را چنين مي توان گفت كه چون بقعه علي بن جعفر(ع) در سال 707 هـ .ق از ناحيه عطاء الملك حسني ساخته شد آنگاه كلمه(بهشت ) ماده تاريخ آن گشته و سپس درب بقعه، درب بهشت خوانده شد، علاوه بر آن كاشيكاريكه در سال 712 هـ .ق در محارب آن صورت گرفته رسما بنام باب بهشت كه نيز ماده تاريخ ساخت آن بود نام گذاري گرديد و به مرور زمان به درب بهشت معروف شد، پس از آن گورستان وسيع و چهار جانبه بقعه هم به اين نام شهرت گرفته كه همين تسميه موجب اقبال عمومي به بقعه مزبور گرديد"(260).



مدفونين در بقعه علي بن جعفر(ع)



همانطوريكه در صفحات قبل توضيح داده شد، بر روي قبر علي بن جعفر(ع) مكتوب بود كه هذا قبر علي بن جعفر و محمد بن موسي(ع) و بيان گرديد كه منظور از علي بن جعفر(ع)، علي بن حسن العلوي بن عيسي بن محمد بن علي بن جعفر العريضي(ع) است كه در تاريخ قم بر هجرت وي از عراق بسوي قم و ورود او به اين شهر و رحلت وي در قم و دفنش در نزديكي نهر سعد تصريح كرده است.



و همچنين محمد بن موسي كه بر روي قبر شريف او ثبت شده بود را مي توان احتمال قوي داد كه محمد بن موسي بن اسحق بن ابراهيم العسكرابن موسي ابي السبحه بن ابراهيم المرتضي بن امام موسي كاظم(ع) باشد كه در قم به محمد فقيه مشهور بوده و جد او سلطان سيد اسحق در ساوه مدفون است و بنابراين با شاهزاده حمزه مدفون بقم ابن عم مي باشد.



اما علت اينكه اين دو شاهزاده با نسب فوق الذكر مشهور به علي بن جعفر و محمد بن موسي شده اند را مي توان گفت، چون سابق حذف و اسقاط وسائط خيلي معمول بوده، چنانكه امام حسن عسكري(ع) را ابن الرضا ميناميدند و هكذا در بسياري از كتبه هاي قديم اينمعني ديده شده كه وسائط را از بين انداخته و صاحب قبر را اولاد بلافاصله امام نوشته اند و نسب او را بجد اعلي و اشرف نسبت داده اند، لذا در اين مورد هم به وضوح آشكار است و در جاي خود ثابت گرديده كه در اين بقعه دو تن از سادات عاليمقام كه با چند واسطه به امام(ع) برمي گردد مدفون مي باشند"(261).



ذكر اولاد و اعقاب امام صادق(ع) و علي العريضي



قبل از آنكه در اعقاب علي بن جعفر(ع) و فرزندان وي تحقيق و بررسي نمائيم، لازم ديديم كه در مورد فرزندان امام جعفر(ع) ابتداءا بحثي ذكر شود تا نسبت به اعقاب امام جعفرالصادق(ع) دقيقتر كاوش گردد، مرحوم شيخ عباس قمي در كتاب منتهي الآمال به نقل از شيخ مفيد مي فرمايد كه براي حضرت صادق(ع) ده تن اولاد بود كه از اينقرار مي باشند.



1ـ اسماعيل. 2ـ عبدالله. 3ـ ام فروه كه مادر اين سه نفر فاطمه بنت حسين بن علي بن الحسين امام سجاد(ع) بوده. 4ـ موسي. 5ـ اسحق. 6ـ محمد كه مادر ايشان ام ولد بودند. 7ـ عباس. 8ـ علي. 9ـ اسماء. 10ـ فاطمه كه هر يك از ام ولدي بوده اند(262).



مؤلف كتاب(عمده الطالب)(263)قيد نمودند كه اعقاب ابوعبدالله جعفر الصادق(ع) از پنج پسر بوده كه عبارتند از، موسي كاظم ابوالحسن(ع) ـ اسماعيل الاعرج ابوعلي ـ محمد الديباج كه ملقب به مامون و كنيه او ابوجعفر بوده ـ اسحاق المؤتمن ابومحمد كه بسيار زاهد و عالم و محدث و خيلي شباهت به رسول الله داشته است ـ و علي ابوالحسن العريضي و اضافه مي كند عريض نام قريه اي در نزديكي مدينه است كه علي در آنجا سكونت داشتند، و اين قول مؤيد مادر مدفن علي بن جعفر در عريض خواهد بود.



اما دختران حضرت:



1ـ ام فروه: زن عبدالعزيز بن سفيان بن عاجم بن عبدالعزيز بن مروان بود.



2ـ فاطمه: زن محمد بن ابراهيم بن محمد بن علي بن عبدالله ابن عباس بود كه درحيات شوهرش فوت نمود.



3ـ اسماء: زن حمزه بن عبدالله بن الباقر(ع) بود.



اما از اعقاب اسماعيل: محمد وعلي بودند.



از اعقاب موسي: ابوالحسن علي الرضا، ابراهيم الاصغر عباس، اسماعيل، محمد، عبدالله، عبيدالله، حسن، جعفر، اسحاق و حمزه اولاد باقي ماند.



از اعقاب محمد: حارض و قاسم و حسين اكبر بودند.



و از اعقاب اسحق مي توان حسين و حسن و محمد را نام برد.



اما در اعقاب علي بن جعفر العريضي(ع): علماء انساب اختلاف نمودند و اولاد آن بزرگوار را سه قسمت كردند و ما بجهت عدم تطويل كتاب فقط اعقاب علي بن جعفر(ع) كه از چهار فرزندان او مشهور است با ذكر تعداد فرزندان او خواهيم پرداخت.



"اما تعداد فرزندان علي بن جعفر(ع) عبارتند از(264):



1ـ محمداكبر. 2ـ احمد الشعراني. 3ـ حسن. 4ـ حسين. 5ـ جعفر. 6ـ علي. 7ـ عبدالله. 8ـ قاسم. 9ـ محمدالاصغر. 10ـ احمد الاصغر. 11ـ (عيسي) نيز گفته شده است. 12ـ ام كلثوم. 13ـ مليكه. 14ـ خديجه. 15ـ حمدونه. 16ـ زينب. 17ـ فاطمه.



اما اولاد محمد الاكبر بن علي العريضي عبارتند از؛ عيسي الاكبر، حسن، يحيي، محمد، موسي، جعفر، حسين اما از اين هفت پسر فقط عيسي بن محمد بن علي بن جعفر(ع) را صاحب اعقاب زياد و داراي يازده پسر دانسته است برخلاف ديگران كه يا بلاعقب و يا قليل الاولاد شمرده شده اند چنانچه بيايد بدين قرار: حسن، حسين، محمد، جعفر اسحق(كه در شهر ري سكونت داشت) عبداله(كه در شام بود) علي، يحيي، احمد، عيسي، موسي و براي هر كدام هم اعقابي ذكر نموده اند كه از ذكر آن خودداري مي شود.



اما حسن فرزند عيسي بن محمد بن علي بن جعفر(ع) را هم فرزندي است موسوم به علي كه از امامزادگان جليل القدر شمرده شده و به فضل و تقوي موصوف و به علي العلوي العريضي معروف بوده است. و مدفن همين علي بن حسن بن عيسي العلوي بن محمد بن علي بن جعفر العريضي(ع بنابر اصح اقوال در قم و در همين بقعه مذكور مي باشد كه به مزار علي بن جعفر(ع) معروف است، چنانچه سابقا مذكور و صحت آنرا اثبات نموديم.



اما اولاد احمد الشعراني بن علي العريضي عبارتند از؛ عبيدالله، حسين، محمد.



و اولاد حسن بن علي العريضي، فقط از عبدالله مي باشد.



اما نسل جعفر الاصغر بن علي العريضي بسيار اندك و غالبا منقرض شده اند.



بقيه اولاد علي العريضي يا اولادشان دختر يا اينكه اصلا فرزندي نداشته يا اينكه فرزند داشته اند اما منقرض گشته اند".



چند روايت از علي بن جعفر(ع)



در كتاب شريف(المسائل) كه تأليف آن توسط علي بن جعفر(ع) صورت گرفته و مؤسسه آل البيت(ع) هم تحقيق و مبوب نموده، روايت زيادي از آن جناب منقول و مسطول است كه ما بجهت تبرك و تيمن و اختصار چند روايت اخلاقي آنرا ذكر خواهيم نمود.



1ـ عن احمد بن ابي عبدالله البرقي، عن موسي بن القاسم، عن علي بن جعفر(ع) عن أخيه موسي بن جعفر(ع) عن ابيه الصادق(ع) قال:



قال رسول الله(ع): من اسبغ وضوءه، وأحسن صلاته، وادي زكاه ماله، وكف غضبه، وسجن لسانه، واستغفر لذنبه، وادي النصيحه لأهل بيت رسول الله(ع) فقد إستكمل حقائق الايمان و ابواب الجنه مفتحه(265).



يعني: علي بن جعفر(ع) از برادرش امام موسي(ع) و او از امام جعفر الصادق(ع) روايت مي كند كه رسول الله(ع) فرموده است: هركس كامل و تكميل نمايد وضوءش را و نيكو بخواند نمازش را، و زكات مالش را اداء نمايد و غضبش را نگه بدارد و زبانش را قفل و زنداني كند و نصيحت اهل بيت(ع) را گوش فرادهد پس بتحقيق حقائق ايمان براي او تكميل شده و دربهاي بهشت هم براي او باز خواهد بود.



2ـ حدينا ابي رضي الله عنهم قال: حدثنا سعد بن عبدالله قال: حدثني احمد بن محمد بن عيسي، عن موسي بن القاسم البجلي، عن علي بن جعفر قال:



جاء رجل الي اخي موسي بن جعفر(ع) فقال له: جعلت فذاك إني اريد الخروج فادع لي. فقال: ومتي تخرج؟ قال: يوم الإثنين، فقال: كذبوا، ولد رسول الله(ع) وانقطع الجمعه، وما من اعظم شؤما من يوم الإثنين، يوم مات فيه رسول الله(ع) وانقطع فيه وحي السماء وظلمنا فيه حقنا. الا أدلك علي يوم سهل لين الان الله لداود(ع) فيه الحديد؟ فقال الرجل: بلي، جعلت فداك، فقال: اخرج يوم الثلاثاء(266).



حديث كرده ما را سعد بن عبدالله كه گفت: حديث كرده مرا احمد بن عيسي، از موسي بن قاسم بجلي از علي بن جعفر(ع) كه گفت: روزي مردي خدمت برادرم امام موسي كاظم(ع) آمد و عرض كرد: فدايت شوم، بنده قصد مسافرت را دارم لذا برايم دعا كنيد. اما فرمود: كي حركت مي كني؟ مردگفت: روز دوشنبه حضرت فرمود: چرا روز دوشنبه به مسافرت مي روي؟ مرد در جواب گفت: چون طلب روزي و بركت را رد اين روز دارم بجهت اينكه شنيدم رسول الله(ص) در اين روز متولد شده.



حضرت جواب دادند دروغ گفتند: بلكه رسول خدا(ص) در روز جمعه متولد گرديده و هيچ روزي شوم تر از روز دوشنبه نمي باشد، چونكه روزي است رسول الله(ص) فوت كرده و دراين روز وحي از آسمان قطع گرديده و دراين روز بود كه به ما اهلبيت(ع) ظلم نمودند، آيا راهنمائيت نكنم بر روزي كه نرم كرد خداوند براي داوود(ع) آهن را! مرد گفت: چرا فدايت شوم. حضرت فرمود: روز سه شنبه به مسافرت برو كه بهتر مي باشد.



3ـ الشيخ الصدوق(قال: قال) ابي رحمه الله قال: حدثني محمد بن يحيي العطار. عن العمركي الخراساني. عن علي بن جعفر، عن أخيه موسي بن جعفر، عن أبيه، عن آبائه(ع) قال: قال: رسول الله(ص): يؤمر برجال الي النار، فيقول الله عزوجل لمالك: قل للنار لا تحرق لهم اقداما؛ فقد كانوا يمشون بها الي المساجد، ولا تحرق لهم وجوها؛ فقد كانوا يرفعونها بالدعاء، ولا تحرق لهم السنه؛ فقد كانوا يكثرون تلاوه القرآن.



قال: فيقول لهم خازن النار: يا اشقيا ما حالكم؟



قالوا: كنا نعمل لغير الله عزوجل، فقيل: لتأخذوا ثوابكم ممن عملتم له(267).



شيخ صدوق فرمودكه پدرم گفت: حديث كرد مرا محمد بن يحيي العطار، از عمركي خراساني از علي بن جعفر(ع) از برادرش امام موسي(ع) از پدرش، از پدرانش، گفت از رسول الله(ص) فرمود: به بعضي از افراد امر مي شود(در روز قيامت) كه آنها را بطرف آتش جهنم ببرند، پس خداي تبارك و تعالي بن مالك جهنم مي فرمايد: به آتش جهنم بگو پاهايشان را نسوزاند، چون آنها با اين پاها بطرف مساجد(براي اقامه نماز مي رفتند). سپس مي فرمايد: بگو صورتهاي آنها را نيز نسوزاند، چون آنها صورتها خود را براي دعا بطرف آسمان بلند مي كردند(همچنين به آتش بگو): زبانهايشان را نسوزاند، زيرا ايشان با اين زبان زياد تلاوت قرآن مي كردند. نبي اكرم(ص) فرمود: در اين هنگام خازن جهنم مي گويد: اي اشقيا حال شما چگونه است(كه با اينهمه خوبيها به جهنم واصل شديد) آنها در جواب گفتند: ما كارهايمان را براي غير خدا انجام ميداديم، پس گفته ميشود: ثوابشانرا از كسي كه برايشان انجام دايد بگيريد.



4ـ در كتاب كافي از زكريا بن يحيي صيرفي روايت كرده است كه گفت شنيدم آنكه علي بن جعفر براي حسن بن علي بن الحسين نقل فرموده است كه(268):



"بسياري از خويشاوندان نزديك حضرت رضا(ع) از قبيل عموهاي او و عموزاده گان و عمه ها و عمه زادگان و برادران و خواهران آن بزرگوار نسبت بساحت پاك حضرت امام جواد(ع) درباره حضرت رضا(ع) اهانت نموده و شفاها جسارت ورزيده چنين اظهار مي داشتند كه چهره اين طفل(حضرت جواد(ع)) گندم گون است و در رخساره او سمرتي نمايان مي باشد و چون در ميان ما علويين امامي كه بدين رنگ و رخساره بوده باشد وجود نداشته و ديده هم نشده است، پس همانا اين فرزند از تو نخواهد بود.



هر چند حضرت رضا(ع) ميفرمود كه فرزند من ميباشد نپذيرفتند به حكم پيغمبر اكرم(ص) در اينگونه موارد تمسك جسته يعني ارجاع امر را به قضاوت علماء قيافه شناس و دانشمنداني كه نسب را از روي فراست و آثار و علائم موجود و با نظر كردن باعضاء شخص تشخيص مي دهند خواستار شدند تا نامبردگان در آن ميانه حكومت و قضاوت نمائيد.



با اسرار زياد حضرت رضا(ع) بقضاوت قيافه شناسان ناچارا راضي گشته ولي فرمود كه من براي احضار ايشان نميفرستم اگر مي خواهيد شما خودتان بدنبال آنها بفرستيد.



بالجمله تمام اهانت كنندگان از زنان و مردان خويشاوند، در باغي گرد آمده حضرت جواد(ع) را هم به آنجا آورده و در پي علماي قيافه شناس فرستادند.



پيش از آمدن ايشان حضرت رضا(ع) جبه پشمين بر تن كرده كلاهي هم بر سر نهاد. و بيلي بر شانه شريف گذارده و خود را بصورت باغباني درآورده بود و چون علماء مزبور حاضر شدند، حضار نسب طفل را با يكايك حاضرين از ايشان خواستار شده و نشان دادن پدر او را هم تقاضا نمودند، علماي قيافه نسب هر يك از حضار را با آن طفل تعيين نموده، يكي را عم و ديگري را عمه وي خوانده صريحا حكم كردند كه در ميان اين جمعيت پدر اين طفل حاضر نميباشد و اگر هم باشد همان صاحب باغ است كه بيل بر دوش دارد زيرا دو قدم بچه عينا مانند قدمين اوست.



علي بن جعفر(ع) گويد: در اين موقع من بطرف حضرت جواد(ع) دويدم و آب دهان او را ميكدم و گفتم شهادت ميدهم بر اينكه تو امام و پيشواي من ميباشي.



همچنين در كتاب جنه النعيم روايت مزبور را با مختصر تفاوتي چنين نقل مينمايد كه چهره حضرت جواد(ع) بحدي گندم گون بود كه بعضي در نسب وي شك كرده، حتي جسارت ورزيده اظهار داشتند كه پدر او(شنيف سياه) غلام حضرت رضا(ع) ميباشد و بعضي هم او را از(لؤلؤ) غلام آن بزرگوار دانستد، و اين در موقعي بود كه حضرت رضا(ع) نزد مأمون در مرو بوده و نامبردگان علماي قافه را خبر كرده آنجناب را در مسجدالحرام آوردند و چون چشم قافه بر جمال نازنين وي افتاد همگي بسجده در افتاده سوگند ياد كردند كه حسب آن كوكب دري زكي نسب بوده آن نور مضييء مهذب و طاهر است و در اصلاب زاكيه و ارحام مطهر قرار گرفته و قسم ياد كردند كه از ذريه پيغمبر اكرم(ص) و از اولاد اميرالمؤمنين علي(ع) است و حاضرين را بتوبه و استغفار بر آنچه گفته اند وادار كردند.



دراين وقت حضرت جواد(ع) كه طفلي پنج ساله بود خطبه بليغي انشاء نمود و پس از حمد و ستايش از ذات لايزال نام و نسب خود را هم بيان فرمودند و چون در خراسان اين داستان را براي حضرت رضا(ع) بيان كردند بسيار گريست و آنگاه حكايت(جريح قبطي) با ماريه قبطيه زوجه پيغمبر اكرم(ص) و مادر ابراهيم را كه بعضي از زنان پيغمبر بوسيله پدران خود شفاها بساحت قدسش جسارت و اهانت ورزيدند را متذكر گرديد كه بعد آيه توبه و استغفار درباره شان آمد كه آيه شريفه(و ان تستغفر لهم سبعين مره لن يستغفر الله لهم) نازل گرديد، حضرت رضا براي حضار نقل نموده سپس فرمودند كه مراهم در اين نسب زشت و اهانت و جسارت اسو است به حضرت ختمي مرتبت چنانكه آنحضرت صبر فرمودند من هم شكيبا و صابر خواهم بود"(269).



از اين روايت خصوصا روايت اول كه علي بن جعفر(ع) نقل شده، علاقه علي نسبت به امام جواد(ع) را معلوم مي نمايد و در آخر روايت ظاهر گرديد و از طرفي بخوبي آشكار و واضح شد عناد معاندين نسبت به خاندان اهلبيت(ع) كه چنان اهانت و جسارت را به اين خاندان روا مي داشتند تا نور خدا را در قلوب مؤمنين و شيعيانشان خاموش نمايند.



توصيف گنبد و بارگاه علي بن جعفر(ع)(درب بهشت)



بناء بقعه درب بهشت(عطاء الملك حسني) است كه در سال 707 هـ .ق ساخته شده و تزيينات گچبري و كاشيكاري آن مدت سي و چند سال ادامه داشته كه عاقبت در سال 740 هـ .ق به پايان رسيده است(270).



اما چنانكه در گچبري تحت قبه علي بن جعفر(ع) مكتوب بوده، چنين مستفاد مي گردد كه قبل از قرن هشتم هم روي تربت اين دو امامزاده و قبه ديگري وجود داشته است و نظريه كساني را كه معتقدند بقعه اوليه اش در سال 453 هـ .ق ساخته شده و ماده تاريخش كلمه(جنت) بوده است تا حدي تأييد مي شود و ميرساند كه ماده تاريخ بناي اوليه اين بقعه جنت و تاريخ تجديد آن(بهشت) است.



نماء گنبد علي بن جعفر(ع) از خارج بشكل هشت ضلعي است كه با جدار آجري و نمابندي به رنگ فيروزه منقش گشته و ارتفاع تقريبي گنبد حدودا 30/ 3 متر مي باشد، و چونكه در سال 1336 هـ .ق بجهت نفيس بودن كاشيها، عده اي از دزدان به حرم مطهر علي بن جعفر(ع) دستبرد زده و به قتل يكي از خدام و بردن چند پارچه از كاشيهاي آن منجر گرديده، لذا در سال 1314 هـ .ش يعني 10 سال بعد از سرقت بقعه مزبور به دستور وزير فرهنگ وقت، كاشيهاي نفيس آن به موزه ايران باستان و قسمتي هم به موزه قم منتقل شد تا مطابق اصول فني ازآن نگهداري و حفاظت شودكه حتي الآن هم در موزه آستانه موجود مي باشد.



با اينك كليه كاشيها ازاره و مرقد را از بقعه كنده و به موزه منتقل نموده اند، باز هم بواسطه داشتن بهترين گچبريها چندان غني است كه چشم هر بيننده را مجذوب و انسان را متحير مي سازد.



در جانب شمالي اين بقعه ايوان زيبا و مجللي است كه با كاشيكاري خشتي توأم با كتيبه هاي متعدد و دوكتيبه حجري و كاشي كمربندي با پوشش مقرنس و منقش گچي به دهانه 80/ 4 و عرض 50/ 3 و ارتفاع 8 متر كه جلو آنرا با جداري مشبك بسته اند مي باشد.



در بالاي درب ايوان شمالي كه مدخل اصلي حرم هم مي باشد كتيبه اي با خط نستعليق برجسته بر روي سنگ سفيدي درچهار سطر كه مرحوم عباس كريم خاني در سال 1321 هـ .ش بر آن ايوان نصب نموده است ديده مي شود، اين كتيبه در جلالت قدر علي بن جعفر(ع) و درك نمودن وي حضور پنج امام و خضوعش درباره امام جواد(ع) در حاليكه امام جواني نورس بوده و علي پير مردي سالخورده و همچنين در نقل اقوال علماء و مؤلفيني كه بر دفن علي در اين بقعه معتقد بودند كنده و نوشته شده است، كه تمام مطالب مندرجه از كتاب ارزشمند مرحوم علامه نسابه عباس فيض بود كه در اينجا نقل شد.



همانطوريكه بيان گرديد پوشش ايوان مقرنس و بناي آن با دو كفشكن از آثارفتحعلي شاه مي باشد كه در عصر ناصرالدين شاه كاشيكاري و مرمت شده است.



بر فراز درب ورودي از كفشكن بخط نستعليق سفيد ابياتي از استاد(محمدطاهر قصاع) كاشي ساز معروف سروده شده كه مزين ديوار مدخل مي باشد ما بجهت اختصار چند بيت آنرا ذيلا اشاره مي كنيم:



اين گنبد كه سر زده بر هفت آسمان اين گنبدي كه نور تطق ميكشد از آن



اين گنبد كه سايه بر افلاك بر زده اين گنبدي كه سر زده بر عرش لامكان



اين قصر و بارگاه ندانم از آن كيست در اين صدف دو گوهر غلطان بود نهان



گويا كه جبرئيل امين طرح اين سر با صد ادب كشيده بپرگار اين مكان



هر دم صداي حور و ملك ميرود به عرش زين روضه بهر اهل قم و جمله زائران



بر حق صاحبان همين گنبد رفيع يارب ببخش جرم و گناهان شيعيان



آنكس كه هست باني اين خشت خوش عيار در روز حشر ده عوضش قصري از جنان



طاهر كه جد و جهد بهر امر خير كرد او رفت و يادگار از او ماند در جهان



قابل كجا و مدح چنين شاه از كجا او را تو ناميد مكن يارب از جنان



***



يارب ببخش جرم همه بانيان خير در روز حشر بي سبب اي خالق امم



يارب بحق ذات و صفات معظمت مي بخش جرم كاتب اين كاشي از همم



خواهم كه رو سفيد شوم نزد خاص و عام در روز حشر در برابر آن سيد امم



دارد هدايت از تو تمناي يك كرم اي خالق خلايق و اي رهبر امم



***



اين روضه كه هست يكدراز خلد برين جاروب كش درش بود حورالعين



داني كه بود صاحب اين قبر شريف باشد علي و ابن امام ششمين



***



گفتم بعقل صاحب اين بارگاه كيست گفتا بصد ادب كه علي بن جعفر است



پرسيدم از خرد كه دو در است و يكصدف گفت آن يكي محمد موسي اطهر است



اين صحن دلگشا كه بود قطعه بهشت خاكش هزار باره به از مشك و عنبر است



قانع اگر چه حامل ارض نجف شود آنجا بميرد كز همه جاباز بهتر است



***



اين بارگاه كيست كه چون مهرانور است اين خوابگاه كيست كه چون گل معطر است



اين آستان كيست كه از نور گنبدش نه گنبد سپهر مدور منور است



ايوان سركشيده بكيوان از آن كيست كايوان چرخ پيش وي از ذره كمتر است



صحنش چون صحن روضه رضوان فرح فزا گويا رواق روضه پراز مشك و عنبر است



اين گنبد رفيع كد امين شهنشه است وين مرقد شرف كد امين پيمبر است



اين بارگاه عرش مثال از جانب كيست كز نور طلعتش بفلك خور مكدر است



پرسيدم از خرد به من او اين جواب گفت كين جايگه مقام علي بن جعفر است



اين سرو بوستان وفا معدن سخاست اين محرم حريم خداوند اكبر است



داراي اين حريم و خداوند اين مقام يار گناهكار به هنگام محشر است



اين مجمع علوم كه اطفال مكتبش سلمان و حجر و ميثم و مقداد و بوذر است



هر كس شها بلطف كسي شد اميدوار مجرم به آستان شما ديده بر در است



و همچنين در اطراف ايوان مذكور آيات قرآني بچشم مي خورد كه بسيار زيبا و با خط ثلث سفيد و مرغوب در زمينه لاجوردي مزين گشته و در گوشه لبه درگاه ابتداء با بسم الله و پس از آن عبارت ذيل(يا ايها الدين آمنوا لا تدخلوا بيوت النبي الا ان يؤذن لكم) مي باشد كه ادامه آن با آيه الكرسي ترتيب داده شده و اسامي چهارده معصوم هم در كنار اشعار و آيات قرآن بچشم مي خورد كه به زيبائي بيشتر اين ايوان باعث گشته است.



دراين بقعه حدود چهار صحن موجود بود كه بر اثر مرتب و منظم نبودن آن بهم زده و يك صحن بسيار بزرگ كه خود حرم در وسط صحن قرار گرفته، تشكيل دادند، بعد از پيروزي پرشكوه انقلاب اسلامي به زعامت رهبر كبير حضرت آيه الله العظمي امام خميني(ره) تعميرات و توجهات بسياري در اين بقعه صورت گرفته كه من جمله مي توان، تعمير بيوتات و مسجد جنب حرم و احداث حسينيه بسياري بزرگ را نام برد.



همچنين در سال 1371 هـ .ش ضريح مطهر امامزاده علي بن جعفر(ع) از سوي اداره اوقاف استان قم، و با مساعدت بي دريغ مدير كل محترم آن جناب حجه الاسلام و المسلمين حاج علي اكبر فاضلي تعويض گرديد و بجاي آن ضريحي بسيار عالي از نقره نصب نموده شده كه سازنده آن آقايان احمد و عباس پرورش و قلمزني از حسين عباسپور و نجاري از حاج نعمت الله حيدرزاده مي باشد، كه در اطراف اين ضريح اسامي چهارده معصوم و بالاي آن اسماء جلاله بچشم مي خورد و به زيبائي ضريح مطهر افزوده و اشعار زير بر اطراف آن قلمزدني شده است كه شاعر چنين سروده است:



چشمي كه هست محو تماشاي اهلبيت بيند جمال دوست به سيماي اهلبيت



وجه خدا اين رنگ تعلق پذير نيست پيداست در جمال دلاراي اهلبيت



نور خدا كه موسي عمران طلب كند بين جلوه گر به سينه بيناي اهلبيت



هركس كه ديد نقد دل زدست داد اي جان فداي طلعت زيباي اهلبيت



نازم به عاشقي كه شود گاه اختصار آئينه دار محو تماشاي اهلبيت



خواهي كه خيمه بر زبرنه فلك زني شوخاك پاي عاشق شيداي اهلبيت



اينجا بود كه ذره شد رشك آفتاب غافل مشو زهمت والاي اهلبيت



غير از زبان محبت ديگر كسان نداشت سود است ليك حاصل سوداي اهلبيت



ما زنده ائيم ا زدم مهدي ولي عصر اي جان ما فداي سيماي اهلبيت



پروانه زاد راه تو گردد كه رحيل اشكي كه ريخت چشم تو در پاي اهلبيت



در پايان بايد اضافه كرد كه در صحن اين امامزاده قبور مؤمنين و خصوصا شهداي جنگ تحميلي اين گلهاي پرپر شده صفائي ديگر و معنويت خاصي به اين حرم داده است كه براي اطلاع از وضع قديم صحن و بارگاه و اسلوب ساختمان و توصيف كامل گنبد و صنعت خاتم و كاشي كاري آن بكتاب گنجينه آثار قم جلد دوم و كتاب تربت پاكان جلد دوم مراجعه گردد.

پاورقي

(230)ـ منتهي الآمال جلد 2 صفحه 303.



(231)ـ عمده الطالب صفحه 214.



(232)ـ اين كتاب را مؤسسه آل البيت، تحقيق و بررسي و روايات آنرا جمع آوري و مبوب نموده و تمام حديث و روايات آنرا از كتب اربعه استخراج و در پاورقي كتاب مذكور، درج نموده است وفقهم الله تعالي.



(233)ـ منتهي الآمال جلد 2 ص 414. رجال كشي ص 364.



(234)ـ رجال كشي صفحه 365، و كتاب زندگاني امام جعفر صادق(ع) صفحه 102.



(235)ـ اصول كافي، جلد 1، صلحه 322.



(236)ـ شاگردان مكتب ائمه جلد 3 صفحه 41 تا 45.



(237)ـ ضمنا بايد اضافه كرد، بجهت عدم تطويل كتاب، مدفون در بقعه سمنان را در مجلدات بعدي و حالات و زندگاني و سلسله نسب آنرا مفصلا بحث خواهيم نمود انشاء الله.



(238)ـ انوار المشعشعين جلد 1 صفحه 232.



(239)ـ رياض الانساب صفحه 142.



(240)ـ ينابيع الموده صفحه 227.



(241)ـ روضه الشهداء صفحه 274.



(242)ـ منتهي الامال جلد 2 صفحه 293.



(243)ـ گفتار علامه مجلسي(ره) و اضافات مؤلف نقل از منتهي الآمال جلد دوم صفحه 293.



(244)ـ انجم فروزان صفحه 183.



(245)ـ گرچه در مباحث بعدي روشن خواهد شد كه مدفون دراين بقعه سيد جليل القدر ديگري مي باشد.



(246)ـ انوار المشعشعين جلد 1 صفحه 223.



(247)ـ تاريخ قم صفحه 224.



(248)ـ تاريخ قم صفحه 219.



(249)ـ علت مسماي اين مكان به درب بهشت خواهد آمد.



(250)ـ منتقله الطالبيه صفحه 347.



(251)ـ عمده الطالب صفحه 271.



(252)ـ رياض الانساب جلد 2 صفحه 142.



(253)ـ معجم البلدان جلد 2 صفحه 142.



(254)ـ مشاهد العتره الطاهره صفحه 142.



(255)ـ تاريخ قم صفحه 224.



(256)ـ تربت پاكان جلد 2 صفحه 42.



(257)ـ گنجينه آثار قم جلد 2 صفحه 306.



(258)ـ مؤلف اين كتاب شخصا از معظم له سؤال نموده است.



(259)ـ قاموس الرجال جلد 7 صفحه 435.



(260)ـ گنجينه آثار قم جلد 2 صفحه 321 با اندكي تصرف.



(261)ـ نقل از كتاب تاريخ قم، ناصرالشريعه ص 118 و گنجينه اثار قم جلد 2 صفحه 322 با اضافات مؤلف.



(262)ـ نقل از كتاب منتهي الآمال جلد 2 صفحه 294 و كتاب الشجره المباركه صفحه 76 كه در اين كتاب اولاد ذكور آن امام را 12 تن(حسن، يحيي، عبيدالله، محسن، عيسي) و اناث را 4 تن(بريهه) مي داند. و رجوع گردد به كتابهاي رياض الانساب جلد 2 صفحه 118، الفخري صفحه 23، المجدي صفحه 94.



(263)ـ عمده الطالب صفحه 173 والشجره المباركه صفحه 76.



(264)ـ نقل از كتاب الشجره المباركه صفحه 110 و كتاب المسائل علي بن جعفر صفحه 37 و كتاب سراج الأنساب صحنه 70 و 84 و عمده الطالب صفحه 215، انجم فروزان صفحه 184.



(265)ـ كتاب المسائل صفحه 339 نقل از امالي الصدوق و ثواب الاعمال.



(266)ـ كتاب المسائل صفحه 340 نقل از كتاب خصال و قرب الاسناد.



(267)ـ كتاب المسائل صفحه 341 نقل از ثواب الاعمال و علل الشرايع.



(268)ـ چون روايت طولاني بود ما بجهت اختصار عربي آنرا ذكر ننموديم.



(269)ـ نقل از كتاب جدي فروزان ص 308 الي 311.



(270)ـ تربت پاكان جلد 2 صفحه 43.