توسل خادم و عنايت بي بي


آقاي يوسف اسرافيلي ، که يکي از خادمين حرم مطهر است ، مي گويد : جلوي درب ورودي ايوان طلا در صحن عتيق روي صندلي نشسته بودم که ديدم يک روحاني آمد و سلام کرد و گفت : چند سالي است براي زيارت حضرت معصومه (ع) از تهران به قم مي آيم و مشکلي دارم . شما بايد بين من و بي بي واسطه شو ي و مشکل ما را به خانم معصومه (س) بگويي . عرض کردم : من خادم حضرت هستم و شما روحاني . بنابر اين بهتر مي توانيد از بي بي درخواست کنيد . گفت : چند ساعت است در حرم هستم و دنبال خادمي مي گردم که بتوانم با او درد دل کنم . من دست ايشان را گرفتم و کنار ضريح آوردم ، عرض کردم : بي بي جان ! ايشان مشکلي دارند و به من مراجعه کرده اند . من رو سياه که قابل نيستم اما از شما تقاضا دارم که مشکل ايشان را حل کنيد . دو هفته بعد از اين ماجرا ، روحاني مزبور ، به حرم آمد و از چند تن از خادمين سراغ مرا گرفتند . وقتي که او را ديدم ، در آغوشم گرفت و گفت : مشکلي که داشتم و به خاطر آن در نوبت قبل به شما مراجعه کردم ، بحمدا... برطرف شد . پرسيدم : قضيه چه بود ؟ گفت : دختري روي دست ما مانده بود که از کمر فلج بود . تمام دکترها او را جواب کرده بودند . تا اينکه به لطف بي بي شفا يافت و به همراه هيئتي به قم آمده است . خادمين حضرت معصومه (س) از آنها استقبال کردند و آن دختر در کمال صحت و سلامت همراه آنها بود .