کمک مادي حضرت


آقاي اصغر خادم نقل مي کردند : در جلوي درب ساحلي مسجد اعظم ( در مسجد آيت ا... بروجردي ) نشسته بودم . نگاهم به گنبد طلايي خانم حضرت معصومه (ع) بود . گفتم : خانم ! عنايتي کن ! خودت مي داني که دستم خيلي خالي است . در همين لحظات که غرق افکار خودم بودم ، سيدي نوراني دستم را گرفت . من برخاستم و عرض ادب کردم . سيد ، صورت مرا بوسيد و مبلغ قابل توجهي در دست من قرار داد و رفت . وقتي به خود آمدم گفتم : هنوز حرفم بي بي تمام نشده بود . که اين سيد را براي من حواله کردند . به دنبال سيد راه افتادم . در راهرو نبودند . دو طرف خيابان ساحلي را نگاه کردم و به حرم بازگشتم : ولي اثري از ايشان نبود .