حيات دوباره


آقاي ناصر اصغر زاده موحد ، از خدام حرم مطهر مي گويد : دريکي از روزها در کفشداري حرم مطهر حضرت معصومه در شيفت کاري خود مشغول کار بودم . بعد از اتمام كار که به منزل رفتم ، ديدم درب منزلمان خيلي شلوغ است . پرسيدم : چه اتفاقي افتاده ؟ گفتند : پسر شما از بالاي پشت بام همسايه - که يک ساختمان سه طبقه بود - به پايين افتاده است ! شوکه شدم و گفتم : بچه مرده است . در کمال نا اميدي ، به سرعت خودم را به بيمارستان رساندم و سراغ پزشک معالج پسرم رفتم و به او گفتم : من خادم حضرت معصومه (س) هستم . در حق بچه ام کوتاهي نکن ! به خاطر بي بي بچه ام را نجات بده . دکتر گفت : هر کاري از دستم مي آمد برايش انجام دادم . او مثل يک مرده افتاده است و از دست من کاري ساخته نيست . در همان حال ، رو به حرم مطهر حضرت معصومه (ع) کردم و از خانم خواستم که پسرم را نجات دهد . ناگهان ! بچه چشمهايش را باز کرد و دوباره بست . او به زندگي بازگشته بود . پسرم مدتي بعد از بيمارستان مرخص شد . امروز که حدود 16 سال از آن ماجرا مي گذرد پسرم صحيح و سالم است . من حيات دوباره او را از اربابم حضرت فاطمه معصومه (س) دارم .