افطاري حضرت معصومه سلام ا... عليها


جناب آقاي شريفي مسؤل کفشداري افتخاري مي گويد : يکي ا زکفشداران بزرگوار نقل مي کرد : مدتهاست در کفشداري حضرت معصومه (ع) خدمت مي کنم . در يکي از روزهاي ماه مبارک رمضان ، در کفشداري شماره هشت که مخصوص خانمهاست ، با تني چند از کفشداران رسمي مشغو ل کار بودم . هنگام اذان مغرب ، خادمين رسمي براي افطاري به مهمانسرا رفتند ، و من به تنهايي مشغول کار بودم . دقايق متمادي از وقت افطاري گذشت و من هنوز افطار نکرده بودم ، بغض گلويم را فشرد ،با خودم گفتم : اي حضرت معصومه! خدا را خوش نمي آيد که مرا تنها بگذارند و من در اينجا تشنه و گرسنه بمانم . در همين افکار بودم که ناگهان خانم بزرگواري ، در حاليکه يک سيني محتوي خرما و آب جوش در دست داشتند ، از داخل رواق زنانه بيرون آمدند و گفتند : بگير و اينها را ميل کن . پس از افطار کردن ، سيني را روي ميز گذاشتم . در اين هنگام ، زائري آمد و کفش او ر ا گرفتم .وقتي نگاه کردم ديگر از سيني و آن خانم اثري نبود . به ياد ندارم که در عمر پنجاه ساله خود چنين آب و خرمايي خورده باشم شروع کردم به اشک ريختن ، و با خود مي گفتم : من گدايم ، گد اي معصومه (س) شرمسار از عطاي معصومه (س) داده حق در جوار او جانم شاکرم از خداي معصومه (س)