زكريّا بن آدم






زكريّا بن آدم بن عبد الله بن سعد الاشعري،از اجلاّي اصحاب و اكابر فضلا و محدثين مدينة المومنين قم است.(1) و به غايت الغايت، عظيم الشانو جليل القدر و عالي مرتبه.(2) او را در خدمت حضرت امام الجن و الانسعلي بن موسي الرضاعليه السلام(3) قدر و منزلت تمام بوده(4) و در وقتي كه حضرتامام معصوم، از مدينه شريفه توجه به جانب حج بيت الله الحرام فرمودند، زكريا را از ميل خود آگاه گردانيد و بر يك شتر، در كجاوه حضرت تشريف داشتند. از طرفي ديگر، امام عليه السلام، زكريّا را امين دين و دنيا مي دانسته است؛(5) چنان كه منقول است از محمد بن قولويه، از سعد بن عبد الله، از محمد بن عيسي، از احمد بن الوليد، از علي بن المسيّب الهمداني، كه گفت: گفتم مر حضرت رضاعليه السلام را كه منزلم دور است و نيست اين كه بتوانم رسيد به تو در هر وقتي، پس از كه فراگيرم معالم دين خود را؟ فرمود: از زكريا بن آدم قمي [كه ]امين دين و دنيا است.(6) و روايت فرموده كشي از محمد بن قولويه، از سعد بن عبد الله بن خلف، از محمد بن حمزه، از زكريا بن آدم كه گفت: گفتم مر حضرت رضاعليه السلام را كه به درستي كه من اراده بيرون رفتن كرده ام از اهل بيت خود، به تحقيق كه بسيار شده اند سفهاء در ايشان، پس گفت حضرت عليه السلام كه مكن، پس بدرستي كه اهل بيت تو دفع كرده شده است بليات از ايشان، چنان كه دفع كرده شده است از بغداد به ابي الحسن كاظم عليه السلام.(7) سبحان الله چه رتبه اي است كه حضرت زكريا راست. وجود او در مقامي، اثرش همچو وجود حضرت امام تمام موسي كاظم عليه السلام است. زكريا از اكابر محدثين قم است. او را كتابي است به غايت نيكو.(8) نجاشي نقل فرموده كه آن را نقل فرموده محمد بن الحسن الصفار از احمد بن محمد بن عيسي از محمد بن خالد از زكريا، و نيز مسايل بسيار جمع كرده از حضرت رضاعليه السلام.(9) علماي رجال اتفاق فرموده اند در عدالت و جلالت قدرش. مجملاً آن چه از اوصاف و احوال او مذكور است، مرتبه اش به جايي رسيده كه اگر در خاك پاك مدينه قم نشو و نما نكرده باشد الاّ آن حضرت، كافي است از براي شرف اين بلده مباركه، قدس الله روحه.(10)

پاورقي





1 - 3) رجال نجاشي، ص 174، ش 458: «زكريابن آدم بن عبدالله بن سعدالأشعري القمي، ثقة، جليل، عظيم القدر، و كان له وجه عند الرضاعليه السلام».

4) رجال طوسي، ص 377، ش 4. «ضمن اصحاب الرضاعليه السلام».

5) رجال كشي، ص 595، ش 1111؛ خلاصةالاقوال، ص 75، ش 4.

6) همان.

7) همان؛ رجال ابن داود، ص 158، ش 625.

8 و 9 ) فهرست طوسي، ص 99، ش 310.

10) ر.ك: معجم رجال الحديث، ج 7، ص 271، ش 4687.