پروانگان شيدا


مردم قم عطر بهشت مي دادند . چند گاهي بود كه قدمهاي قمي ها ساوه را با طراوت كرده بود . سادگي از چشمهايشان مي باريد و عشق به اهلبيت در پيشاني بلندشان تجلي داشت . آنقدر عاشق بودند كه چون خبر رسيدن محبوبه آل رسول را شنيده بودند به ساوه آمدند تا اين سلاله سبز با قدمهاي بهاري اش شهر آنان را نيز معطر سازد .

قم سالهاي متمادي عطر ولايت مي داد و از رايحه دل نواز حب علي لبريز بود . قم نگين انگشتر ولايت پيشگان ايران بود و تنديس محبت ايرانيان به خاندان آفتاب . و امروز كه ساوه ميزبان محبوبه رضا حضرت معصومه است قدمهاي سبكبال قمي ها را نيز شانه هايش احساس مي كند .

بيماري و از دست دادن تعدادي از كاروانيان توان از معصومه (س) ربوده بود اما وقتي قاصدكها خبر حضور قمي ها را به او دادند لبخند زيبايش به صبح طراوت داد داد و شبنم ها بار ديگر بر گونه گل ها خود نمايي كردند .

آري اهالي قم به استقبال قدمهاي خانم آمده بودند تا غبار راهش را سرمه چشمانشان گردانند و از مژگان عاشقشان فرشي بگسترنند تا پذيراي گامهاي هاشمي حضرت فاطمه معصومه (س) باشند ؛ گاه ملاقات قمي ها با بانو ديدني بود . فرشتگان مسافت آسمان تا زمين را پيموده بودند تا در اين ضيافت زيبا حضور داشته باشند.

اشك ميهمان چشم ها بود . بي بي پشت پرده اي آرام نشسته بودند و قمي ها عاشق دست بر سينه ايستاده بودند .

خورشيد با تمام زيبايي اش اين لحظات ناب را مي سرود و آسمان دست نوازش خود را بر سر همگان مي گستراند .چه زيبا بود حضور اين عاشقان ولايت در كنار بانوي كرامت.

موسي بن خزرج از عاشقان مجنون و دلسوخته اهل بيت كه هميشه چشمانش تجليگاه ياد و نام اهل بيت (ع) بود ، گام پيش نهاد و آرام گفت : بانوي بزرگوار ، "قم" در انتظار قدمهاي ملكوتي شماست . آيا قمي ها اين سعادت را دارند كه ميزباني شما را داشته باشند ؟ اگر كرامت كنيد و قدم بر چشمهاي ما بگذاريد سعي خواهيم كرد ميزبانان خوبي براي شما باشيم .

سكوت معني دار خانم دل شيعيان قمي را چراغاني كرد و چيزي نگذشته بود كه موسي بن خزرج مهار مركب خانم را در دست گرفته و راه قم را در پيش رو داشت .

قاصدكها شاد بودند اما تلخي بيماري بانو هنوز تمام لبخند را بر لبهايشان ننشانده بود . زمين ساوه دلگير و غمين به غروب مي مانست چون در اين چند روز بهترين ساعات خويش را زير گامهاي گل محبوبه سپري كرده بود .

ابرها از پس كاروان بانو در حركت بودند و نسيم هم آنها را همراهي مي كرد . موسي بن خزرج چون گل نوشكفته شاد بود و قم به پايان رسيدن اين انتظار را به جشن نشسته بود.