1) حاج شيخ محمد فاضل قايني نجفي (م 1405ه . ق.)


تاريخ تولّد ايشان در حدود 1310 ه . ق.، مي باشد. زادگاهشان، روستاي خرمنج، كه اخيراً به پاس احترام معظم له به «فضل آباد» تغيير نام داده شده، يكي از روستاهاي حومه پسكوه شهرستان قائن در جنوب استان خراسان است.



وي پس از به پايان رساندن دروس مقدماتي، به شهرستان قاين كه بزرگاني نيز در آن اقامت داشتند، رفته و در مدرسه علميه جعفريه مشغول تحصيل شد.



تقدير الهي سبب شد تا پس از مراجعت ايشان از بيرجند و مدتي توقّف در شهرهاي ميان راه، از قبيل سبزوار و تهران، سرانجام اين سفر به عراق و نجف بيانجامد. معظم له جوار مولا اميرالمؤمنين عليه السلام را براي اقامت دائم برگزيد و در مدرسه بزرگ مرحوم آخوند خراساني - كه در «محله حويش» قرار داشت. به تحصيل خود ادامه داد. عاقبت پس از سالها تلاش و تحقيق و تدبّر در علوم و معارف اسلامي به مقام اجتهاد نايل گرديد.



چنان كه گذشت، آيت الله فاضل قايني سال ها در حوزه نجف اشرف به تحصيل پرداخته و از محضر بزرگان و اساتيد آن جا كسب فيض كرده است؛ كه به نام بعضي از اين بزرگان اشاره مي شود:



1. آيت الله ميرزاحسين نائيني، (1277 - 1355ق)؛



2. آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني (م 1365ق)؛



3. آيت الله سيد ابراهيم ميرزا آقا اصطهباناتي، (1297 - 1378ق)؛



4. آيت الله سيد ابوتراب خوانساري، (1271 - 1326ق) در حديث و رجال.



وي در علوم مختلف، مانند: فقه، اصول و كلام، آثار فراواني از خود به جاي گذاشت كه به طور خلاصه به معرفي آنها مي پردازيم:



الف - آثار خطي



1. «الدرر النجفية»؛



2. «اللؤلؤة الغرويّة»؛



ب - آثار چاپ شده



1. رساله اي در مسأله ترتّب؛



2. «حاشيه بر زادالمقلّدين» مرحوم آيت الله شيخ محمد حسين كاشف الغطاء؛



3. «حاشيه بر تبصرة المتعلمين» علامه حلي



سرانجام پس از سال ها تلاش در راه اسلام و نشر احكام ديني، عمر شريفش به سرآمد و در روز جمعه، سيزدهم ربيع الاول 1405 قمري در ساعت سه بعد از ظهر، در شهر قم روحش به سوي حضرت حق پرواز نمود و بعد از تشييع و گزاردن نماز به وسيله حضرت آيت الله حاج سيّد محمد شاهرودي، در قبرستان باغ بهشت قم، در قطعه معروف به مقبره علما دفن گرديد.



2) شيخ محمدرضا طبسي (م 1405ه . ق.)



حسن روحاني نژاد



در هجدهم شعبان سال 1322هجري قمري آنگاه كه پدر و مادرش به زيارت ثامن الحجج مشرف شده بودند پا به عرصه حيات نهاد. پدرش كه از صالحان و تقوا پيشگان و ارادتمندان امام هشتم عليه السلام بود، نامش را محمدرضا گذاشت. دوران كودكي و نوجواني را در طبس گذرانيد و مبادي علوم را نزد پدر و سيد محمد علي معروف به ميرزا جعفر فراگرفت. به سال 1337 هجري قمري به فرمان پدر به مشهد مهاجرت كرد. در آن هنگام، او پانزده بهار را پشت سرنهاد و با شور و شوقي زايد الوصف براي ادامه تحصيل در حوزه مشهد رحل اقامت افكنده بود. مقدمات و بخشي از مرحله سطح را نزد اساتيد معروف حوزه مشهد آموخت: ادبيات عرب را نزد اديب نيشابوري، اصول را نزد شيخ كاظم دامغاني، قوانين را نزد ميرزا محمد حسين شهرستاني و شرح لعمه را نزد سيد محمد باقر مدرس.



سپس به حوزه علميه قم هجرت كرد. در آغاز به تكميل مرحله سطح پرداخت، مكاسب شيخ انصاري و كفاية الاصول آخوند خراساني را نزد عالم فرهيخته،آيت حق، سيد علي يثربي كاشاني، رسائل شيخ انصاري را نزد آيت الله سيدمحمد تقي خوانساري و رياض المسائل را نزد جمال السالكين، عارف و فقيهنامور آيت الله ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي فرا گرفت. سپس به درس خارج فقه و اصول راه يافت. در اين مرحله هفت سال از محضر حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي، مؤسس حوزه علميه قم، بهره گرفت. فلسفه و علوم عقلي را از محضر فيلسوفان فرزانه ميرزا علي اكبر يزدي و سيد ابوالحسن رفيعي قزويني و فصوص الحكم محيي الدين عربي را نزد عارف و عالم بلند آوازه حضرت آية الله محمد علي شاه آبادي فراگرفت. وي در مدت اقامت خود در قم همواره ملازم استاد و مراد و محبوب خود ميرزا جواد آقاملكي تبريزي قدس سره بود و از آن استاد الهي اخلاق و سير و سلوك مي آموخت.



پس از چند سال اقامت در قم به نجف اشرف مهاجرت كرد. در حوزه نجف در دروس فقه و اصول اعلام و بزرگاني چون ميرزا محمدحسين نائيني، آقاضياءالدين عراقي، شيخ محمد حسين اصفهاني معروف به كمپاني، ميرزاعلي ايرواني و سيد ابوالحسن اصفهاني شركت جست و بهره ها گرفت. او از اصحاب مورد اعتماد و از اعضاي دفتر استفتائات آية الله العظمي سيد ابوالحسن اصفهاني و حدود پانزده سال از محضر پرفيض او استفاده نمود. وي در همين زمان از مباحث كلامي و تفسيري عالم عامل و محقق مشهور آية الله شيخ محمد جواد بلاغي نيز بهره ها گرفت و ذخيره ها اندوخت.



مرحوم آية الله طبسي از جمله دانشمنداني بود كه در سنگر دين با حريم قلم، دلسوزانه به دفاع از دين مي پرداخت. حاصل اين مرزباني، سي و پنج كتاب و رساله است كه به بعضي از آنها اشاره مي كنيم:



1. الاعتقادات؛



2. دروس في العقيده و العقائد؛



3. تبصرة المتعلمين في عقائد المؤمنين؛



4. عقدالفرائد في اصول العقائد؛



5. القول الفصيح في اصول الدين الصحيح؛



6 . الشيعة والرجعة؛



7. اثبات الرجعة؛



8 . الامام الغائب؛



9. ذخيرة العباد في ما يتعلق بالمعاد.



آية الله طبسي در زمان مستبد شاهنشاهي هنگام تبعيد امام خميني از تركيه به نجف اشرف از جمله كساني بود كه براي تعظيم و تكريم هرچه بيشتر امام و ناكام گذاشتن دشمنان تا چهل كيلومتري نجف اشرف به استقبال امام شتافت و به منظور تاييد و تجليل و تثبيت موقعيت امام، نماز جماعت خود را در حرم تعطيل و به نماز جماعت امام كه در مسجد شيخ انصاري نجف تشكيل مي شد حضور مي يافت و در جريان دفاع مقدس ديگران را به شركت فعال در جبهه تشويق مي كرد و آرزو مي كرد كه اي كاش ضعف و پيري مانع ايشان از رفتن به جبهه نبود و مي توانست دوشادوش رزمندگان اسلام از حريم كشور امام زمان(عج) دفاع كند. وي فرزند رشيدش آقامحمد صادق را در جريان دفاع مقدس تقديم انقلاب كرد و افتخار پدر شهيد بودن را نيز بدست آورد.



آية الله طبسي پس از سال ها رنج و زحمت طاقت فرسا در راه اعتلاي دين، رو به افول نهاد. در سال 1399 ه . ق.، به بيماري جانكاهي كه از كثرت اشتغال به تأليف و اهتمام در امر دين پديد آمد مبتلا گرديد و سرانجام در بيست و پنجم ماه ربيع الاول سال 1405 نداي حق را لبيك گفت و رخ در نقاب خاك كشيد. پيكر پاك و مطهر اين عالم رباني در جوار حضرت فاطمه معصومه عليها السلام در حجره 38 صحن بزرگ به خاك سپرده شد.



3) حاج شيخ مرتضي حائري يزدي (م 1406ه . ق.)



احمد محيطي



حاج آقا مرتضي فرزند ارشد آية الله مؤسس حاج شيخ عبدالكريم حايري يزدي، روز چهاردهم ذي حجه سال 1334 ه . ق. در اراك به دنيا آمد. حاج آقا مرتضي در خاندان علم و فضيلت و تقوا رشد نمود و در تحصيل علم و دانش بسيار كوشا بود، بعد از اتمام دروس مقدماتي، فقه و اصول و فلسفه را نزد استادان شايسته و آيات عظام فراگرفت.



بعضي از استادان وي عبارتند از:



1. آية الله سيد محمدرضا گلپايگاني؛



2. آية الله سيد محمد تقي خوانساري؛



3. آية الله سيد محمد محقق داماد (متوفي 1388 ه . ق.)؛



4. پدرشان آية الله حاج شيخ عبدالكريم حايري (متوفي 1355 ه . ق.)؛



5. آية الله سيد محمد حجّت كوه كمري (متوفاي 1372 ه . ق.)؛



6 . آية الله حاج سيد حسين بروجردي (متوفاي 1380 ه . ق.)؛



7. آية الله امام خميني قدس سره.



آية الله حاج آقا مرتضي، بيش از چهل سال در حوزه علميه قم به تدريس سطح و خارج فقه و اصول پرداخت و شاگردان ممتازي تربيت و تحويل جامعه داد.



آثار باقيمانده از وي به قرار زير است:



1. ابتغاء الفضيلة في شرح الوسيله؛



2. رساله اي در نماز جمعه؛



3. كتاب الخمس؛



4. پرتوي از انوار آسماني؛



5. مباحثي در تفسير سوره حمد؛



6 . رساله اي در نماز مسافر؛



7. رساله اي در طهارت؛



8 . رساله اي در خلل صلاة،



از ويژگي هاي اخلاقي ايشان مي توان زهد، تقوا، ساده زيستي، دوري از مظاهر فريبنده دنيا، ناديده گرفتن تشريفات ظاهر و...نام برد. او با آنكه فقيهي ماهر و مجتهدي ژرف انديش بود رساله عمليه ننوشت و هيچ گاه دنبال مرجعيت نبود. حتي براي درس گفتن بر منبر نمي نشست با آنكه جمعيت شاگردان وي كم نبود. وي از پيشگامان نهضت مقدس اسلامي بود. اولين جلسه مراجع قم عليه انجمن هاي ايالتي و ولايتي در منزل ايشان تشكيل شد و پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران به عنوان يكي از اعضاي مجلس خبرگان قانون اساسي انتخاب شد و در آن مجلس حضور يافت. امام خميني براي اين عالم بزرگوار، احترام ويژه اي قائل بود.



بالاخره در شب 24 جمادي الثاني 1406 ق (25 اسفند 1364 ش) روح پاكش به ملكوت اعلي پيوست. صبح روز بعد، جنازه آن زاهد عالم را از مدرسه روبروي منزل شان تشييع كردند و به صحن حرم مطهر حضرت معصومه عليها السلام آوردند. آية الله حاج سيد محمدرضا گلپايگاني بر پيكر پاك آن مرحوم نماز خواندند و جنازه را به سوي مسجد بالاسر آن حضرت بردند و پايين پاي پدر بزرگوارش به خاك سپردند.



4) سيّد علي فاني اصفهاني (م 1409ه . ق.)



سيد نورالدين جزايري



آيت الله سيد علي علاّمه فاني فرزند سيد محمد حسن يزدي در ظهر روز پنجشنبه 26 ربيع الاول سال 1333 ه . ق. در شهر اصفهان به دنيا آمد و در اندك زماني تحصيل مقدمات را به پايان رسانيد. وي كتابهاي زير را نزد اساتيد مختلف علوم به سرعت آموخت و مدارج ترقّي را طي نمود.



قوانين: نزد استاد شيخ محمد حكيم خراساني، متوفاي سال 1355 ه . ق.



فرائد الاصول شيخ انصاري: نزد استاد شيخ مرتضي انصاري خراساني، متوفاي سال 1358 ه . ق.



مكاسب و كفاية الاصول: در محضر استاد سيد محمد نجف آبادي، متوفاي سال 1358 ه . ق.



آنگاه درس خارج فقه و اصول را در مكتب مرحوم آيت الله العظمي سيد علي نجف آبادي، متوفاي سال 1362 ه . ق. آموخت و تا آخرين لحظات عمر آن عالم بزرگوار بهره هاي بسيار از او گرفت. علاّمه پس از وفات دو استاد بزرگوارش شهر اصفهان را ترك و به نجف، ديار علم و فضيلت كوچ كرد و از اساتيد بزرگواري بهره هاي فراوان گرفت استاداني كه هر كدام مرجعي بزرگ براي عالم تشيع بودند. از جمله از محفل درس آيات عظام سيد ابوالحسن اصفهاني، شيخ محمد كاظم شيرازي، سيد عبدالهادي شيرازي و ديگران استفاده علمي فراوان برد. در سال 1350 شمسي حكومت بعث عراق، ايرانيهاي مقيم در عراق را اخراج كرد و شهر كربلا و نجف را از شيعيان اميرالمؤمنين عليه السلام خالي و فضلا و طلاب علوم ديني را از حوزه مباركه نجف اشرف بيرون كرد و علاّمه فاني در ماه رجب سال 1393 ه . ق. از عراق به ايران بازگشت و حوزه علميه مباركه قم را براي سكونت و تدريس انتخاب كرد.



استاد بزرگوار علاّمه فاني عمرش را در تدريس و تأليف و تحقيق علوم اهل بيت عليهم السلام سپري كرد و توانست كتابهاي ارزشمندي براي طالبان علم و حقيقت به يادگار گذارد.



1. آراء حول القرآن، 1399 ه . ق، قم؛



2. آراء حول مبحث الارادة، 1405 ه . ق؛



3. البداء، 1394 ه . ق؛



4. ترجمه تقويم المحسنين؛ تأليف ملا محسن فيض كاشاني، 1368 ه .ق؛



5. حاشيه بر عروة الوثقي؛ 1391 جلد اول و سال 1394 جلد دوم؛



6 . ترجمه نصايح الهدي، 1370 ه . ق. اصفهان؛



7. تفسير سوره جمعه؛



8 . تفسير سوره فاتحه؛



9. توضيح المسائل، به زبانهاي فارسي، عربي، انگليسي، فرانسوي و اردو؛



10. حاشيه بر وسيله النجاة سيد ابوالحسن اصفهاني، چاپ دوم؛



11. دستور حج و عمره، زبان عربي؛



12. ديوان اشعار؛



13. رسالة في حكم الخراج؛



14. رسالة في الامر بالمعروف و النهي عن المنكر؛



15. رسالة في جوائز السلطان؛



16. رسالة في الذباحة؛



17. رسالة في علم الامام عليه السلام؛



18. رسالة في المعاملات الربوية؛



19. رسالة في المعاصي الكبيرة؛



20. غالية البيان في عدم تحريف القرآن.



اساتيد وي:



1. آيت الله سيد علي نجف آبادي؛



2. آيت الله سيد محمد نجف آبادي.



شاگردان وي



1. سيد محمد علي اصفهاني؛



2. سيد محمود ده سرخي اصفهاني؛



3. سيد محمد كوه كمري.



سوء تغذيه و ناملايمات روحي، استاد را به امراض گوناگوني مبتلا ساخت و پس از يك عمل جراحي پيش از ظهر روز 23 شوال 1409 ه . ق. در تهران نداي حق را لبيك گفت و چشم از جهان فروبست. پس از ارتحال پيكر پاكش را به قم منتقل كردند و در يكي از حجرات صحن بزرگ حرم مطهّر مدفون گرديد.



5) سيد مرتضي حسيني فيروز آبادي (م 1410ه . ق.)



احمد محيطي



حاج سيد مرتضي در آخر ربيع الاول 1329 ه . ق. در نجف اشرف به دنيا آمد. حاج سيد مرتضي، از ابتداي نوجواني به تحصيل علم و دانش، علاقه زيادي داشت. با فراگيري دانش هاي ابتدايي، براي فراگيري علوم اسلامي به حوزه علميه نجف اشرف رفت و پس از تكميل علوم پايه، (رسائل، مكاسب و كفايه) از محضر آيات عظام و علماي اعلام؛ حاج ميرزا علي ايرواني (متوفاي 1354 ه . ق) و صاحب حاشيه بر مكاسب مرحوم شيخ انصاري، حاج شيخ ميرزا ابوالحسن مشكيني (متوفاي 1358 ه . ق) و صاحب حاشيه بر كفاية الاصول مرحوم آخوند خراساني، حاج سيد ابوالحسن اصفهاني (متوفاي 1365 ه . ق) و حاج شيخ محمد كاظم شيرازي بهره هاي فراواني برد. وي مدتي به درس آية الله حاج شيخ محمد حسين اصفهاني (متوفاي 1361 ه . ق) حاضر شد و در معقول و منقول كسب فيض كرد. و از محضر عالم ربّاني، عارف والامقام، حاج سيد علي قاضي (استاد علامه طباطبايي) و آيت الله سيد جمال الدين گلپايگاني، مراحل اخلاق و عرفان را كسب كرد.



آيت الله فيروز آبادي در سال 1391 ه . ق. به خاطر فشار حزب بعث عراق به همراه هزاران تن از ايرانيان شرافتنمند مقيم عراق و صدها عالم و دانشمند، به ايران كوچ داده شد. وي به شهر مقدس قم، مهد علم و دانش و حرم امن آل محمدصلي الله عليه وآله وسلم وارد شد و تا آخر عمر شريف به تدريس فقه و اصول مشغول بود و شبها در حرم مطهر حضرت معصومه عليها السلام در رواق پايين پا، نماز را جماعت اقامه مي كرد.



تأليفات وي عبارتند از:



1. عناية الاصول في شرح كفاية الاصول (در 6 جلد)؛



2. الفروغ المهمة في احكام الائمة (3 جلد، در طهارت استدلالي)؛



3. خلاصة الجواهر (شرح استدلالي بر منتخب المسائل)؛



4. منتخب المسائل؛



5. فضائل الخمسة من الصحاج الستّة و غيرها من الكتب المعتبرة؛



6 . السبعة من السلف من الصحاج الستة و غيرها من الكتب المعتبره عند اهل السنة و الجماعة.



آيت الله فيروز آبادي پس از سالها تلاش براي احياي فقه و معارف اهل بيت عليهم السلام بر اثر بيماري و ضعف مزاج در هفدهم ذيحجة الحرام 1410 ه . ق. به كوي دوست پركشيد. آية الله حاج سيد مرتضي فيروز آبادي با اين كه بيشتر وقت خود را صرف تحقيق و تدريس و تأليف مي كرد، امّا هيچ گاه انقلاب اسلامي را از نظر دور نداشت و در مواقع حساس وظيفه خود را به خوبي انجام مي داد. او مورد احترام حضرت امام خميني بود.



6)ميرزا هاشم آملي (م 1413ه . ق.)



ناصرالدين انصاري



در يكي از روزهاي سال 1322ق (1278ش) در دامنه زيبا و پرطراوت كوههاي سر به فلك كشيده «البرز» در روستاي «پَردمه» لاريجان - هفتاد كيلومتري شهر آمل - در خانه ساده مرحوم ميرزا محمد، كودكي به دنيا آمد كه دست تقدير زعامت و مرجعيت را برايش رقم زده بود.



او سيزده ساله بود كه براي ادامه تحصيل به حوزه پررونق تهران عزيمت كرد و به مدرسه علميه سپهسالار - كه زير نظر مرحوم آيت الله شهيد سيد حسن مدرس اداره مي شد - شتافت و مورد توجه و عنايت ويژه آن بزرگوار قرار گرفت و اين همه 12 سال به طول انجاميد.



از اساتيد معظم له در تهران مي توان از مرحوم ميرزا محمد رضا فقيه لاريجاني و حاج سيد محمّد تنكابني، مرحوم ميرزا يدالله نظر پاك، مرحوم آقا شيخ محمد علي لواساني و ميرزا طاهر تنكابني و آيت الله حاج ميرزا ابوالحسن شعراني و آيت الله شيخ محمد علي شاه آبادي نام برد.



آيت الله آملي پس از پشت سر نهادن سطوح عاليه، در سال 1345ق (1305ش) براي بهره وري از خرمن فيض آيت الله العظمي حايري به قم آمد و در درسهاي فقه و اصول آيت الله مؤسس و در كنار آن به درس آيات عظام: حجت كوه كمري، شاه آبادي و حاج شيخ محمد علي حايري قمي حاضر شد و در مدّت شش سال از محضر آنان بهره برد و مباني علمي خويش را استوار ساخت.



مرجع فقيد در سال 1351ق، پس از اخذ اجازه اجتهاد از دو استاد بزرگوارش آيت الله حايري و آيت الله حجت، براي بهره وري از محفل پر رونق درس بزرگان حوزه نجف و جستجو از آراء و مباني اصول رهسپار آن ديار شد و پس از زيارت مرقد مطهر باب علم نبوي اميرالمؤمنين علي عليه السلام و طلب توفيق از آنحضرت، در مدرسه بزرگ آخوند سكني گزيد و در درس فقه و اصول آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني حاضر شد و ابواب طهارت، حج و بيع را از ايشان فراگرفت. و همزمان در درسهاي آيات عظام: نائيني و آقاضياء عراقي نيز شركت جست و علاوه بر درس اصول، ابواب فقهي صلاة، اجاره، غصب، بيع و قضا را از آقاضياء عراقي و معاملات را از ميرزاي نائيني فراگرفت.



مرجع فقيد پس از 30 سال اقامت در جوار مرقد اميرالمؤمنين علي عليه السلام، در سال 1380ق به عزم ديدار اقوام و صله ارحام و سكونت در حوزه علميه قم - كه آوازه آن تحت زعامت آيت الله العظمي بروجردي رحمهم الله - در جهان طنين افكن شده بود - رخت سفر بربست و راهي ايران شد.



برخي از تأليفات ايشان عبارتند از:



1. كتاب الطهارة؛



2. كتاب الصلاة؛



3. كتاب الصوم؛



4. كتاب الرهن و الاجارة؛



5. كتاب البيع؛



6 . خيارات؛



7. رسالة في النية؛



8 . تقريرات درس صلاة مرحوم آيت الله العظمي حايري؛



9. تقريرات درس فقه آيت الله آقاضياء عراقي؛



10. توضيح المسائل؛



11. مناسك حج؛



12. حاشيه بر عروة الوثقي ؛



13. بدايع الافكار؛



14. تقريرات درس اصول مرحوم آيت الله العظمي سيد ابوالحسن اصفهاني؛



15. حاشيه بر شرح چغميني؛



16. حاشيه بر التحصيل بهمنيار.



سرانجام آيت الله آملي پس از 91 سال تلاش و كوشش در جهت احياء و بزرگداشت شعائر ديني و پشت سر نهادن سكته اي ناقص و يك دوره بيماري، در عصر روز جمعه چهارم رمضان المبارك 1413ق (7 اسفند 1371ش) بدرود حيات گفت و جهان علم و تقوا و فضيلت را در سوگ خويش عزادار ساخت.



مرحوم آملي يكي از چهره هاي سرشناس مبارز روحانيت بود. نام ايشان همواره ذيل اعلاميه هاي دسته جمعي مراجع تقليد ديده مي شود.



7) ميرزا عبدالله شهيدي (م 1414 ق)



محمدرضا سيفي



مرحوم شهيدي در محرم سال 1340ق در بيت علم و فضيلت در قزوين ولادت يافت پدرش آية الله شيخ عبدالحسين امام جمعه قزوين بود و مرحوم شهيدي با سه واسطه ديگر كه همگي از علماي اعلام قزوين بوده اند به علامه كبري حاج ملامحمّد تقي برغاني معروف به شهيد ثالث مي رسد.



مرحوم شهيدي دروس مقدمات و سطح را در قزوين و در محضر پدر بزرگوارش و علماء قزوين در مدرسه صالحيه آن شهر گذراند. و براي ادامه تحصيل در سال 1361 قمري عازم شهر مقدس قم گرديد و در اين حوزه مباركه تحصيلات خود را پي گرفت.



اساتيد ايشان عبارتند از:



1. آية الله سيد محمد حجت؛



2. آية الله بروجردي؛



3. امام خميني؛



4. آية الله مرعشي نجفي.



مرحوم شهيدي با وجود فعاليت هاي اجتماعي متعدد و متنوّع كه اكثر اوقات ايشان را به خود اختصاص مي داد. توجه به ارائه خدمات علمي و آثار قلبي را نيز نيز در نظر داشت. وي يكي از اعضاء لجنه و انجمن تحقيق كتاب ذي قيمت «احقاق الحق» مرحوم قاضي نورالله شوشتري بود كه به همراه تني چند از علماء و فضلاء تحت نظر و اشراف مرحوم آية الله مرعشي نجفي به امر تحقيق و تعليق اين كتاب شريف همّت گماردند.



در سال 1346 شمسي از سفر حج برگشت كه دستجات عزاداري، تسليت گويان رحلت پدرش را در دروازه هاي شهر به او اعلام داشتند. اين واقعه دوباره ايشان را به قزوين كشاند و از آنجايي كه پدرش منصب امامت جمعه را نسلاً بعد نسل به عهده داشت نظر همگان بر پذيرش اين مسئوليت از جانب فرزند آن مرحوم قرار گرفت.



در پي اصرار و تاكيد علما بزرگ وقت قزوين و عامه مردم، مجبور به پذيرش خواست آنان گرديد و حكم امامت جمعه ايشان از سوي آيات عظام رفيعي قزويني و مرعشي نجفي صادر و ابلاغ گرديد.



اقامه نماز جمعه، تجديد بنا و احيا مسجد شهيد ثالث، تجديد بناء و مرمت آستانه امامزاده سيد محمّد قزوين، احداث حسينيه در جوار آن، خريد زمين و ساخت حسينيه قزويني ها در مشهد با همكاري مردم و افراد خيّر، برگزاري جلسات تفسير قرآن كريم، احداث درمانگاه خيريّه جنب مسجد شهيد ثالث از جمله اقدامات مرحوم شهيدي است. بعد از انقلاب اسلامي نيز به مدّت دو سال اقامت جمعه را در قزوين بعهده داشت.



ايشان در شكل گيري نهضت اسلامي در سالهاي 41 و 42 تا پيروزي انقلاب اسلامي فعاليت هاي زيادي خصوصاً در قزوين داشته است. در سالهاي آخر عمر شريفش تصدي و اداره مدارس علميه آية الله مرعشي نجفي را به عهده داشت.



وي در روز پنج شنبه 26 شوال 1414 قمري دارفاني را وداع گفت و با نماز آية الله فاضل لنكراني در مقبرة العلماء باغ بهشت قم مدفون گرديد.



8) حسن سعيد تهراني (م 1416ه . ق.)



غلامرضا گلي زواره



آية الله شيخ حسن سعيد تهراني به سال 1338 ه . ق. ديده به جهان گشود. پدرش حاج ميرزا عبدالله از علماي طراز اول و جدش حاج ميرزا مسيح مجتهد تهراني استرآبادي كه رهبري قيام پر خروش مردم عليه سياسمتداران روس در شعبان 1244 ه . ق. را به عهده داشت.



دوران كودكي و نوجواني حاج آقا سعيد تهراني زير نظر پدر دانشمندش به سرعت گذشت او با توصيه پدر و برحسب ذوق دروني و استعداد ذاتي، علوم مقدماتي را در حوزه هاي علميه قم و تهران آموخت و آن گاه راهي حوزه علميه نجف اشرف گرديد. اساتيد وي عبارتند از:



1. آية الله سيد محسن حكيم؛



2. آية الله سيد ابوالقاسم خويي؛



3. آية الله شيخ حسين حلي.



تلاش فرهنگي آية الله سعيد در سال 1380 ه . ق.، اقدام وي به تأسيس كتابخانه چهل ستون مسجد جامع تهران است كه در سال 1386 ه . ق. تكميل شد و اينك بيش از چهل هزار جلد كتاب و نيز گنجينه عظيمي از قرآن كريم يكي از ذخاير نفيس در اين سرزمين به شمار مي رود.



مدرسه علميه اي را در كنار مسجدش تأسيس نمود كه طلاب جوان و نيروهاي دانشگاهي را با مباني اسلام آشنا مي ساخت.



راه اندازي مسابقات علمي، مقاله نويسي، راه اندازي مجله اي تحت عنوان «بررسي جوانان درباره مسائل اسلامي» كه بعد از چاپ شماره ششم متاسفانه متوقف شد از جمله اقدامات فرهنگي معظم له به شمار مي آيد.



وي از بيست و سه سالگي به تحقيق و تاليف روي آورد. و بيش از چهل كتاب و مقاله در باب معارف اسلامي، قرآن و اهل بيتبه زبانهاي عربي و فارسي نوشته است.



اهم آثار وي به شرح ذيل است:



1. تقريرات درسي آيات حلي، حكيم، خويي؛



2. الرسول والشيعه؛



3. موسوعه المكاسب؛



4. شيعتنا؛



5. الرسول يحدثنا؛



6 . الي علماء الاسلام؛



7. الرسول يدعوكم؛



8 . رسالة في الولاية ولاضرر؛



9. محاضرة حول الامام المهدي(عج)؛



10. فاطمه دژ شكست ناپذير وحي؛



11. حسين عليه السلام از ديدگاه وحي؛



12. مهدي راه گشاي عالم غيب؛



13. در مكتب امام حسين؛



14. اصول دين؛



15. ولايت فقيه؛



16. شناخت شيعه؛



17. همه در انتظار اويند؛



18. حكومت از ديدگاه قرآن و عترت؛



19. در مكتب امام حسن مجتبي عليه السلام؛



20. دائرةالمعارف قرآن كريم در 12جلد.



آية الله حسن سعيد با امام خميني مكاتبات متقابل داشت و بسياري از مراجع همانند آيات مرعشي، ميلاني، گلپايگاني و... درباره بسياري از مسايل و حوادث جاري و مشكلات حكومت بر طلاب مكاتباتي به ايشان نگاشته اند. تا وي با آيات و علماء تهران اقدامات لازم را بنمايند.



آية الله حسن سعيد، پس از عمري مجاهدت بي دريغ در مسير نشر فرهنگ تشيع، سر اخلاص به مقدم مبارك مولايش نهاد و در بعد از ظهر چهارشنبه، 18 شعبان المعظم 1416 ه . ق. پس از تحمّل بيماري به ديدار مبعود شتافت و پيكرش در قبرستان شيخان قم به خاك سپرده شد.



9) سيد عبدالعزيز طباطبائي (م 1416ه . ق.)



مهدي سليماني



در بيت طباطبايي يزدي در 23 جمادي الاول 1348ق (چهارم آبان 1308ش) كودكي پا به عرصه وجود گذاشت. او را سيد عبدالعزيز نام نهادند. بعد از دوران طفوليت به مكتب رفت و خط، قرآن، حساب و ديگر مقدمات را فراگرفت. پس از آن به سلك طلاب علوم ديني در آمد و تحت اِشراف پدر گرامي اش مراحل آغازين دانش را طي كرد.



محقق طباطبايي رحمهم الله ساليان متمادي از محضر بزرگان حوزه سترگ نجف بهره ها برد. بعضي از شخصيت هايي كه وي از خرمن دانش آنها استفاده كرده است، عبارتند از:



1. آيت الله العظمي سيد ابوالقاسم خويي رحمهم الله؛



2. آيت الله العظمي سيد عبدالهادي شيرازي رحمهم الله؛



3. آيت الله العظمي سيد عبد الاعلي سبزواري رحمهم الله؛



4. آيت الله سيد علي علامه فاني رحمهم الله؛



5. آيت الله سيد هاشم حسيني طهراني رحمهم الله؛



6 . آيت الله ميرزامحمد علي اردوبادي رحمهم الله؛



7. آيت الله شيخ مجتبي لنكراني رحمهم الله؛



8 . آيت الله شيخ صدرا باد كوبه اي رحمهم الله.



آقا عبدالعزيز طباطبايي مراتب عالي فقه، اصول، كلام و فلسفه را از اين بزرگان فراگرفت؛ ولي آنچه از دوران جواني مورد علاقه فراوانش بود، علم كتابشناسي و بررسي و احياي ميراث كهن شيعه بود.



محقق طباطبايي در سال 1396ق (1356ش) به علت فشارهاي رژيم عراق به ايراني ها، به ميهن آباء و اجدادي خويش مهاجرت كرد و در جوار نگين شهر قم، حضرت فاطمه معصومه عليها السلام، اقامت گزيد.



آقا عبدالعزيز طباطبايي را بدون شك بايد از نامدارترين كتاب شناسان و نسخه شناسان عصر اخير به شمار آورد.



در دوران جواني درك محضر كتاب شناس شيعه، علامه آقا بزرگ تهراني رحمهم الله و 25 سال ارتباط باوي، تبحّر و تخصصّ ويژه اي به آقاي طباطبايي بخشيده بود و شايد بتوان او را يادگار و وارث علمي صاحب «ذريعه» در قم دانست.



با وجود آن كه علامه طباطبايي در اواخر عمر از ناراحتي قلبي رنج مي برد، ولي كار و تلاش را رها نكرد و همچنان به فعاليت هاي علمي خود ادامه مي داد. تا اين كه روز 7 ماه رمضان 1416 ق به علت نارسايي شديد قلبي در بيمارستان آيت الله العظمي گلپايگاني رحمهم الله مرغ روح آن عزيز كالبد تن را رها نمود و به ملأ اعلي پركشيد. و در حجره 14 صحن بزرگ حرم مطهر دفن شد.



آثار ايشان را مي توان به هفت بخش تقسيم كرد:



الف) آثاري كه در تكميل تأليفات استادشان علامه تهراني تأليف نمودند: مثل «مستدرك الذريعه»، «اضواء علي الذريعه»، «مهذّب الذريعه».



ب) آثاري كه در تكميل تأليفات استادشان علامه اميني تأليف نمودند،



مانند «علي ضفاف الغدير» در تكمله الغدير و «انباء المساء برزيه كربلا» در تكميل سيرتنا و سنتنا.



ج) تحقيق و تصحيح آثار بزرگان؛ مانند «فهرست منتجب الدين»، «الاربعون المنتقي من مناقب المرتضي».



د) فهرست نُسَخ خطي؛ مانند «فهرست كتابخانه اميرالمؤمنين عليه السلام در نجف اشرف، فهرست نسخ خطي آستان قدس رضوي.



ه)كتابنامه ها؛ از جمله «اهل البيت في مكتبة العربية»، «الغدير في التراث الاسلامي».



و)يادداشت ها و مطالب منتخب ازكتابخانه ها كه در سفرهاي ايشان تنظيم شده است؛ مانند «نتايج الاسفار»، «قيد الاوابد و جمع الشوارد».



ز) ساير آثار؛ مثل «الحسين عليه السلام و ا لسنة»، «المهدي عليه السلام في السنة النبوية».



10) حاج شيخ محمّد تقي ستوده (م 1420ه . ق.)



محمدي اشتهاردي



آيت الله حاج شيخ محمدتقي ستوده در 14 ذيحجه 1340ق در خانواده روحاني در اراك متولد شد. پدر بزرگوارش حجة الاسلام شيخ رحمت الله ستوده معروف به قاضي عراقي از شاگردان ميرزامحمد تقي شيرازي بود.



مرحوم ستوده در سنين نوجواني با از دست دادن پدرش، براي تأمين مايحتاج زندگي در بازار مشغول خريد و فروش بود و شب ها مشغول تحصيل علم در اراك شد. وي در سال 1320 شمسي به طور رسمي وارد حوزه علميه شد و تا سال 1326 ش مقدمات و سطح را فراگرفت.



اساتيد ايشان در حوزه اراك عبارتند از:



1. حاج شيخ علي غفاري؛



2. شيخ ابوالقاسم موچاني؛



3. شيخ فضل الله نصيري؛



4. سيد محمد باقر شهيدي گلپايگاني؛



5. شيخ محمد امامي خوانساري.



آقاي ستوده در سال 1326 شمسي وارد حوزه قم شدند. اساتيد ايشان در قم عبارتند از:



1. آيت الله بروجردي؛



2. آيت الله سيد احمد خوانساري؛



3. آيت الله گلپايگاني؛



4. آيت الله محمد علي اراكي؛



5. آيت الله محقق داماد.



آيت الله ستوده بيش از نيم قرن بر كرسي تدريس نشست و به تربيت شاگرد پرداخت. صدها و بلكه هزارها شاگرد فرهيخته از محضر درس او كمال استفاده را بردند. او در سال 1419 ه . ق. از سوي حوزه علميه قم استاد و مدرس نمونه انتخاب شد. وي تقريرات فراوان درسي از اساتيدش آيات بروجردي، محقق داماد دارد و نيز در تدوين كتاب مهم «جامع احاديث الشيعه» تحت نظر آية الله العظمي بروجردي شركت فعال داشت.



اسناد انقلاب اسلامي نشان مي دهد امضاي استاد ستوده در بعضي از اعلاميه هاي مبارزاتي وجود دارد از جمله تلگرافي در اعتراض به زنداني شدن حضرت امام خطاب به نخست وزير اسفند 1342 ش نموده اند. آية الله ستوده پس از پشت سرنهادن يك دوره بيماري در 80 سالگي در 28 صفر 1420 قمري چشم از جهان فاني فروبست و در حرم مطهر حضرت معصومه مدفون گرديد.



11) حاج ميرزا محمد حجتي ميانجي (م 1308 ش)



غلامرضا گلي زواره



در شمال شهرستان«ميانه» (جنوب شرقي آذربايجان شرقي و در پنجاه كيلومتري آن) آبادي «النجارق» از توابع بخش «كندوان» قرار گرفته است.



آخوند ملامحمد علي النجارقي (پدر آيت الله حجتي) يكي از اين نامداران نيكوروش است.



وي از نوادگان حجة الاسلام نيّر تبريز بود، در اين شهر نشو و نما يافت؛ آنگاه در حوزه علميه آن ديار به مراتب بالايي از علم و معرفت ديني راه يافت.



آخوند محمد علي به سال 1250ش. صاحب فرزندي شد كه او را محمد ناميد. وي پس از پشت سرنهادن دوران كودكي، بخشي از مقدمات و سطح علوم ديني را نزد پدر فراگرفت و از آن پس، رهسپار حوزه علميه تبريز شد و در آن جا محضر اساتيد معروفي را درك كرد و جهت تكميل اندخته هاي علمي و فكري به سوي عتبات عاليات راهي شد. او در اين دوره، تحصيل علم را با تحمل سختي و تنگدستي طاقت فرسا فرا مي گرفت. از دروس خارج فقه و اصول مراجع بزرگ آن عصر همچون؛ آيت الله آقاشيخ هادي تهراني (متوفّي به سال 1321ق. استفاده كرد. وي در نجف اشرف با دانشوراني چون آيات عظام: آقا ميرزا صادق تبريزي و آقا شيخ فياض زنجاني هم بحث بود و پس از مدتي با دريافت درجه اجتهاد و تبحر در علوم فقه، اصول و حديث به زادگاه خويش بازگشت تا از توانايي هاي علمي و اندوخته هاي فكري خويش براي ارشاد و هدايت هموطنان استفاده كند.



قبل از اقامت آيت ميرزامحمد حجتي، حوزه علميه اي در شهر ميانه وجود نداشت و يا با گذشت روزگار از بين رفته بود. اين عالم مجاهد به احياي مركز علوم ديني پرداخت و شاگرداني را - كه در اينجا به ذكر چند تن از آن ها بسنده مي شود. - در حوزه درسي خويش پرورش داد:



1- آيت الله حاج ميرزاحسن انصاري (1280 - 1355ش.)؛



2- آيت الله حاج شيخ هادي نيّري (1282 - 1363ش)؛



3- آيت الله حاج شيخ نصرت الله بنارواني ميانجي (1293 - 1349ش).



سرانجام آيت الله حاج ميرزا محمد حجتي در سال 1308 ه . ش. طي مسافرتي كه به قم مشرف شده بود «در همين شهر به سراي باقي شتافت و شاگردان و دوستان را سوگوار ساخت. پيكر آن فقيه ربّاني پس از مراسم تشييع، در قم و در قبرستان نو، به خاك سپرده شد.



12) سيد محمد شريف تقوي (م 1312 ش)



مهدي صحرائي



سيد محمد شريف ونكي شيرازي در سال 1270ق، در ونك پا به عرصه وجود گذاشت. پدر او، مرحوم سيد محمد حسن، خود عالمي روحاني بود و به دروس حوزوي عشق مي ورزيد. وي در همان اوان كودكيِ فرزندش مقدمات عربي رابه او آموخت.



نسبت مرحوم تقوي ونكي با بيست و چهار واسطه به حضرت امام محمد تقي عليه السلام مي رسد.



وي در سن دوازده سالگي براي تكميل تحصيلات به اصفهان رفت و با مرحوم سيد محمد كاظم يزدي (م 1337 ه . ق.) صاحب عروة الوثقي كه به اصفهان آمده بود، پيوند دوستي برقرار كرد. او پس از هفده سال از اصفهان به عراق عزيمت نمود و در محضر درس اساتيد خود - كه نام آنها پس از اين خواهد آمد - به مدت دوازده سال به تكميل علوم معقول و منقول پرداخت.



اين عالم بزرگوار در نزد اساتيدي عامل و فاضل استفاده هاي چنداني برد. وي از محضر اين عزيزان تا رسيدن به درجه اجتهاد كوشيد و خود در زمره اساتيد فاضل و عامل در آمد.



اساتيدي كه ايشان بيشتر از آنها استفاده كرده گذشته از پدرش عبارتند از:



1. مرحوم محمد باقر اصفهاني رحمهم الله (م 1333 ق)؛



2. مرحوم لطف الله مازندراني (م 1313 ق)؛



3. مرحوم زين العابدين مازندراني (م 1309 ق)؛



4. مرحوم فاضل ايرواني (م 1306 ق)؛



5. مرحوم حاج ميرزا حبيب الله رشتي (1234 - 1312ق)؛



6 . محمد حسن مجدّد شيرازي (م 1312 ق).



مرحوم تقوي در عمر پربركت خود علاوه بر تدريس و تربيت شاگردان تأليفات زيادي از خود به يادگار گذاشته است كه برخي از آنها عبارتند از:



1. تبصرة الناظرين؛



2. كشف المرام في قانون الاسلام؛



3. كشف البيان في تربية الانسان؛



4. تذكرة المسلمين في تهييج العامه؛



5. رساله نقليه؛



6 . رساله در ردّ طائفه وهّابيه؛



7. مرأة الاصول؛



8 . رساله علميه.



او عاقبت در 28 رمضان همان سال يا 26 آذر 1312 ش دارفاني را وداع گفته و به رحمت ايزدي مي پيوندد.



13) ميرزاحبيب الله عسكري (م 1332ه . ق.)



محمدي اشتهاردي



ميرزاحبيب الله در سال 1269 شمسي در يك خانواده متوسط در بخش اشتهارد كرج چشم به جهان گشود، او بعد از سپري كردن دوران كودكي، دوره مقدمات را در نزد حاج محمد حسين معروف به آخوند بزرگ آموخت.



استعداد، حافظه و علاقه او به ادامه تحصيل و تشويق پدر و برادرها باعث شد كه رهسپار نجف اشرف گرديد. ورود وي به نجف اشرف در حدود سال 1325 ه . ق. بود و به مدت پانزده سال سكونت در آن ديار به تحصيل دروس سطح و خارج حوزوي مشغول گرديد. مهم ترين اساتيد ايشان در دوره دروس خارج فقه و اصول عبارتند از:



1. آية الله سيد ابوالحسن اصفهاني؛



2. آية الله شيخ الشريعه اصفهاني (م 1339 ق)؛



3. آية الله شيخ محمد تقي شيرازي (ميرزاي دوم) (م 1338 ق).



شاگردان: تدريس در زندگي علمي آية الله ميرزا حبيب الله عسكري اشتهاردي از شاخصه هاي معروف و ممتاز او بود. او چه در حوزه علميّه نجف اشرف و چه در حوزه علميه سامّرا همواره به تربيت شاگرد و تدريس مي پرداخت، از اين رو به «مدرس عسكري» معروف شد. برخي از شاگردان ايشان عبارتند از:



1. آيت الله سيد اسماعيل حسيني مرعشي؛ 2. علامه سيد مرتضي عسكري؛ 3. عالم رباني شيخ محمد مشهدي (بربري)؛ 4. آيت الله سيد عبدالرضا شهرستاني؛



5. مرحوم آيت الله سيد علي شاهرودي؛ 6 . آيت الله شيخ محمد علي اصطهباناتي؛ 7. آيت الله العظمي سيد شهاب الدين حسيني مرعشي نجفي رحمهم الله.



ايشان در سفر آخر، به قم آمد و تصميم گرفت در قم ساكن شود و در حوزه، علميه قم به درس و بحث پردازد، خانه اي در نزديك خانه حضرت امام خميني قدس سره اجاره كرد. حدود شش ماه از سكونتش نگذشته بود كه بيمار و بستري شد و تحت نظر مرحوم دكتر مدرّسي - دكتر مخصوص آيت الله العظمي بروجردي رحمهم الله به درمان پرداخت، ولي درمان ها مؤثر واقع نشد و سرانجام در شب 24 ربيع الثّاني سال 1332 ه . ش، دعوت حق را لبّيك گفت و به لقاء الله پيوست.



14) حاج شيخ محمد علي مدرّس تبريزي (م 1333 ش)



اسماعيل كرمانشاهي



محمد علي مدرّس در سال 1269ه . ش. در تبريز، شهر دانشمندان با فضيلت پا به عرصه وجود نهاد. در بيان احوال او نوشته اند: «دوازده سال آخر عمر را در حجره اي در مدرسه سپهسالار تهران (مدرسه عالي شهيد مطهري قدس سره) انزوا اختيار نمود و باب معاشرت را به روي خود بست و با فراغت بيشتر و با شوقي روز افزون به كار خود ادامه داد.»... روح بلند اين عالم جليل القدر پس از يك عمر تحقيق و تأليف در 16 فروردين سال 1333 ه . ش. (مطابق؛ اوّل شعبان 1373 ه . ق.) به ملكوت اعلي پيوست. پس از وفات با نهايت تجليل و احترام تشييع و در طوبائيه تبريز (به رسم امانت) به خاك سپرده شد.



آيت الله العظمي مرعشي قدس سره مي فرمود:



و پس از فوت اين عالم ربّاني در تبريز، بر حسب وصيّت آن مرحوم، جنازه اش را به قم منتقل نمودند. اينجانب متصدّي نماز و ديگر احكام شرعيّه اش شدم.



«هنگامي كه به قبر مي سپردم، كفنش كنار رفت، عطر وجودش كه عطر خاصّ سيب را مي داد، مرا مدهوش نمود. آن چنان بوي خوش سيبي سراسر وجود او را احاطه كرده بود كه غرق در عالم عطريّات بود، چنين منظره و چنين عطري را در عمرم جاي ديگر مشاهده و احساس نكرده بودم.»



مدفن اين عالم جليل القدر در قبرستان شيخان قم واقع است.



كتاب «ريحانة الادب» محصول نه سال تلاش مرحوم مدرس تبريزي در ساليان آخر عمرش است، اين كتاب ارزشمند كه در رديف كتب معتبر و منابع شرح حال نويسي به زبان فارسي است و شرح حال 4624 نفر را در خود جاي داده است، در زمره منابع مهم شرح حال نويسي به زبان فارسي است و از جمله منابع مهم لغت نامه دهخدا مي باشد.



آثار چاپ شده وي به اين عبارت است:



1. ريحانة الادب في تراجم المعروفين بالكنية اواللقب.



2. الدرالثمين او ديوان المعصومين.



3. فرهنگ بهارستان.



4. فرهنگ نوبهار.



5. كفاية المحصلين في تبصرة احكام الدين.



6 . نشر اللئالي در شرح نظم اللئالي.



7. التحفة المهدية.



اساتيد ايشان عبارتند از:



آيت الله ميرزاعلي لنكراني، آية الله حاج ميرزا ابوالحسن مجتهد انگجي، آية الله ميرزاصادق تبريزي، و بزرگاني كه به وي اجازه اجتهاد يا روايت داده اند عبارتند از:



حضرات آيات، سيّد محمد حجت، سيد صدرالدين صدر، ميرزامحمد علي شاه آبادي، محمد حسين كاشف الغطاء، ميرزاعبدالحسين رشتي، هبةالدين شهرستاني، سيد محسن حكيم، آقابزرگ طهراني.



15) شهيد سيّد محمد واحدي (م 1334ش .)



محسن علوي پيام



سيّد محمّد در خانواده اي مشهور به فضل و تقوي در كرمانشاه متولد شد. بيش از 5 سال نداشت كه پدر بزرگوارش، آيت الله حاج سيد محمدرضا مجتهد قمي (واحدي)، را از دست داد و مادرش «خانم آل آقا» بار سنگين اداره زندگي و تربيت فرزندان را مردانه به دوش كشيد و به قدري در انجام وظائف خطير سرپرستي خانواده كوشا و دقيق بود كه زبانزد همه گشت.



سيد محمد واحدي ابتدا در «سُنقر كُليائي» به تحصيل پرداخت و بعد به همراه خانواده اش به قم آمد. در دبيرستان «حكيم نظامي» قم ادامه تحصيل داد، همزمان با تحصيل وقتي در حال رشد و تشخيص يافت خود و برادرش، سيد عبدالحسين، را براي مبارزه با ظلم و ستم و فساد، با اجازه مادر به تهران آمده و به ديگر برادران خود به گروه فدائيان اسلام پيوستند.



سيد محمد در اندك مدتي چنان لياقتي از خود نشان داد كه درباره اش مي گفتند: او زمينه روحي و نبوغ ذاتي يك رهبر را دارد. سيد محمد قامتي بلند وسيمين و چهره اي خوب داشت، در عين حال هميشه لبخندي نمكين، زينت سيمايش بود. صدايي مردانه و جذاب داشت و هنگام سخنراني چون سياستمداري سالمند و كار آزموده سخن مي گفت.



شهيد سيد محمد واحدي در سپيده دم بيست و هفتم دي ماه 1334 همراه رهبر فدائيان اسلام و ساير برادرانش در سن بيست و يك سالگي تكبير گويان به شهادت رسيد. اجساد پاك اين شهداي راه اسلام را پيش از آنكه مردم تهران از خواب بيدار شوند، به گورستان مسگر آباد، در جنوب شرقي بيرون تهران، بردند و جدا از يك ديگر به خاك سپردند. ساعتي بعد از راديو تهران اين خبر را منتشر ساخت. مردم «دولاب» كه از ديگران به گورستان مسگرآباد نزديك تر بودند، به آنجا رفتند.



تا شايد بتوانند جنازه ها را بگيرند امّا معلوم مي شود كه كار به پايان رسيده است. سالها بعد كه شهرداري تهران گورستان مسگرآباد را متروكه اعلام كرد و بيم آن مي رفت كه اين قبور شريف براي هميشه نابود شوند؛ لذا بعضي از برادران وفادر جنازه هاي شهيد نواب صفوي، شهيد سيد محمد واحدي، شهيد ذوالقدر را از قبر بيرون آورده، به شهرستان مقدس قم منتقل و در قبرستان وادي السلام در قسمت ضلع شمالي، به خاك سپردند.



16) ابوالقاسم سحاب (م 1335 ش)



علي احمدي



ابوالقاسم سحاب در سپيده دم جمعه 15 رجب 1304 ق. (20 فروردين 1266 ش) در روستاي فم از توابع شهرستان تفرش، در خانواده اي مذهبي ديده به جهان گشود و پدرش محمد زمان و مادرش حوّا را شادمان كرد. از همان كودكي آثار هوش و اشتياق به درس در وي نمايان بود؛ به طوري كه در سه سالگي به مكتبخانه رفته و ساعت ها نظاره گر درس خواندن بچه ها بود.



در سنّ 19 سالگي تصميم به فراگيري ادبيات عربي گرفت. ابتدا قسمتي از جامع المقدمات (شرح امثله و صرف مير) را نزد حاج شيخ رمضان (شوهر خواهر خود) فرا گرفت و بعد از مدتي به محضر استاد ديگري به نام سيد علي اكبر سجادي راه يافت و از حوزه درس او كه از رونق خوبي برخوردار بود، نهايت استفاده را برد و در آنجا، بقيه جامع المقدمات، سيوطي، شرح جامي، تهذيب المنطق، حاشيه ملاعبدالله و مطوّل را آموخت، هر روز صبحگاهان همراه سيد حسين خوشنويس مباحثه مي كرد و اوقات فراغت را به مطالعه در زمينه عقايد، روايات و اعتقادات و...مي پرداخت؛ به طوري كه هيچ وقت بي كار نبود.



در سنّ 22 سالگي به يادگيري زبان فرانسه نزد سناء الدّوله روي آورد و در مدتي اندك، با تسلط كامل، به زبان فرانسه صحبت مي كرد. وي ضمن يادگيري زبان فرانسوي، علوم جديد، حساب و جغرافيا را نيز نزد ايشان فراگرفت.



ابوالقاسم در سنّ 24 سالگي، در سال 1328 ق، انديشيد كه در محيط كوچك تفرش امكان پيشرفت در همه زمينه هاي علمي ميسر نيست؛ از اين رو براي تكميل دروس و طيّ مدارج بالاي علمي، به تهران مهاجرت كرد و در بين راه براي اولين بار به بارگاه ملكوتي حضرت فاطمه معصومه عليها السلام توفيق يافت.



پس از مدتي، به مدرسه آليانس فرانسه، كه به مديريت مسيوويژور فرانسوي اداره مي شد، وارد شد و پس از تكميل زبان انگليسي، موفق به اخذ ديپلم گرديد. اشتغال وي به تحصيل علوم جديد، باعث دوري از فراگيري علوم اسلامي نشد؛ زيرا همزمان با تحصيل در مدرسه آليانس، وارد حلقه درس سيد عبدالرحيم دماوندي گرديده فقه و اصول را ادامه داد و از محضر علماي طراز اوّل تهران، شيخ علي نوري و شيخ باقر معزالدوله استفاده كرد.



شور و اشتياق به تحصيل، در وجود ابوالقاسم موج مي زد. گويي هيچ وقت از درس خواندن خسته نمي شد؛ به طوري كه در كنار تحصيل روزانه، در كلاس هاي شبانه مدرسه دارالفنون حاضر شد و در آنجا به فراگيري شيمي، طبيعيات و فيزيك نزد دكتر مهديخان، دكتر محمود خان و دكتر غلامحسين خان رهنما پرداخت.



در آن زمان يكي از برجسته ترين اساتيد فلسفه در تهران، مرحوم ميرزا ابوالقاسم تفرشي بود. ابوالقاسم تصميم گرفت با فلسفه و حكمت نيز آشنا گردد. از اين رو، به حلقه درس وي وارد شد و كتابهاي «كلمات مكنونه» مرحوم فيض، منظومه، اسفار و شواهد الرّبوبيه ملاصدرا را نزد وي آموخت.



استاد سحاب علاوه بر زبان مادري (فارسي)، به زبان هاي عربي، انگليسي و فرانسه تسلّط كامل داشت؛ به طوري كه متون عربي و انگليسي و فرانسه را به راحتي ترجمه مي كرد. وي همچنين به زبان هاي آلماني و لاتين آشنا بود و در سال هاي آخر عمر به آموختن زبان روسي روي آورد.



استاد ابوالقاسم سحاب، براي كسب علم و دانش، نزد بسياري از معلّمان و علما، زانوي شاگردي زده است. در اينجا فقط نام اساتيدي كه علوم اسلامي را نزد آنها فراگرفته، ذكر مي شود.



1. ملاحسين شاهميري؛



2. حجة الاسلام والمسلمين سيد علي اكبر سجادي؛



3. ميرزا سيد محمد؛



4. حاجي عبدالرحيم دماوندي؛



5. شيخ علي نوري؛



6 . شيخ باقر معزّالدوله؛



7. ميرزا ابوالقاسم فاضل تفرشي.



جديت و تلاش خستگي ناپذير استاد در امر تدريس، تأليف و تحقيق، سرانجام باعث شد كه در سال 1320 ش، به دريافت نشان درجه يك و در سال 1324 ش. به دريافت نشان درجه دو علمي كشور، از سوي وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه، نايل شود.



كتب چاپي وي عبارتند از:



1. زندگي حضرت سيدالشهدا امام حسين بن علي عليه السلام (2جلد)، 717 صفحه؛



2. زندگاني حضرت امام علي بن موسي الرضا عليه السلام (3 جلد)؛



3. تاريخ عصر جعفري يا زندگاني حضرت امام جعفر صادق عليه السلام (2جلد)؛



4. زندگاني حضرات عسكريين (حضرت امام علي النّقي و امام حسن عسكري عليهما السلام) و تاريخچه سامرا (2جلد)؛



5. زندگاني امام جواد عليه السلام؛



6 . زندگاني حضرت امام موسي بن جعفر عليه السلام (2جلد)، 329 صفحه؛



7. زندگاني شاه عباس كبير؛



8 . مدرسه عالي سپهسالار؛



9. هنر اسلامي؛



10. فرهنگ خاورشناسان (358 صفحه).



استاد ابوالقاسم سحاب، پس از نزديك به 60 سال تحقيق، تدريس و تأليف، در سپيده دم 21 دي ماه 1335 و به سنّ 62 سالگي و در اثر بيماري قلبي و فشار خون، به ديار باقي شتافت و جامعه علمي كشور را در اندوه فروبرد.



آية الله مرعشي نجفي قدس سره برپيكر آن فقيد سعيد، نماز اقامه نمود و سپس نمازگزاران، رحمت الهي را براي آن مرد خستگي ناپذير در راه تحصيل علم، از بارگاه خداوند متعال، خواستار شدند. سپس پيكر وي با هماهنگي و همكاري آقاي مصباح، توليت آستانه مقدسه حضرت معصومه عليها السلام در صحن آيينه، مقابل بارگاه آن حضرت، كنار حوض به خاك سپرده شد.



17) شيخ مهدي سراج انصاري (م 1340 ش)



عبدالكريم پاك نيا



دانشمند فرزانه و نويسنده عالي قدر جهان شيعه، حاج شيخ مهدي سراج انصاري مشهور به «سراج الواعظين» فرزند آية الله شيخ عبدالرحيم كليبري انصاري، در روزيكشنبه 7 شوال 1313 ق (سوم فروردين 1275 ش) در نجف اشرف و در فضايي آكنده از علم و معنويت، پا به عرصه هستي نهاد.



سراج انصاري بعد از اين كه دوران كودكي را پشت سرگذاشت، تا سال 1312 ش. به تحصيل علوم ديني و معارف اسلامي پرداخت و سپس مدتي در تبريز به موعظه و ارشاد مردم همت گماشت. او در سال 1315 ش. به كشور عراق هجرت نمود و در محضر علامه مصلح آية الله سيد هبة الدين شهرستاني به كسب معارف اسلامي و انجام خدمات ديني اشتغال ورزيد. او در مدت تحصيل خويش از اساتيد متعددي بهره برده است كه در اين جا به دو استاد وي - كه تأثير بيشتري در رشد فكري و پرورش روحي وي داشته اند - اشاره مي كنيم:



1. آية الله شيخ عبدالرحيم كليبري انصاري؛



2. علامه مصلح سيد هبة الدين شهرستاني.



شيخ مهدي سراج بعد از تكميل تحصيلات خويش، مسئوليت ارشاد و راهنمايي مردم را برعهده گرفت و در مسجد محله منجّم تبريز به امامت جماعت مشغول شد. او هم زمان قلم به دست گرفت و در سنگرهاي فرهنگي از مرزهاي عقيدتي و ارزش هاي اسلامي دفاع نمود.



از آثار مطبوع و غير مطبوع وي است:



1. نبرد با بي ديني؛



2. شيعه چه مي گويد؟



3. دين چيست و براي چيست؟



4. خرد چيست و خردمند كيست؟



5. 12 شماره نشريه اتحاديه مسلمين ايران؛



6 . ده ها شماره مجله مسلمين؛



7. قهرمانان ميدان هاي تاريخ اسلام؛



8 . دفاع از شيعه گري؛



9. رشيد در پايتخت رشيد؛



10. سخنراني هاي مذهبي در راديوي ايران؛



11. در پيرامون ماترياليسم؛



12. تدوين تاريخ اسلام.



ويژگي هاي اخلاقي و علمي او عبارتند از:



1. ساده زيستي؛



2. عشق به اهل بيت عليه السلام؛



3. غيرت ديني؛



4. سرودن شعر؛



5. علاقه به اتحاد مسلمانان؛



6 . پاسخ به نيازهاي عصر.



حاج شيخ مهدي سراج الواعظين تبريزي بعد از 65 سال عمر بابركت و تلاش در ترويج فرهنگ ناب محمدي صلي الله عليه وآله وسلم و نشر معارف اهل بيت عليه السلام در 8 شهريور 1340 ش. چشم از جهان فروبست و در شهر مقدس قم به خاك سپرده شد.



18) روح الله كمالوند خرم آبادي (م 1343 ش)



محمدرضا حيدريان



حاج شيخ روح الله كمالوند در سال 1319 ه . ق. در شهر خرم آباد و در خانواده اي كشاورز ديده به جهان گشود. پدر بزرگوارش او را روح الله ناميد. بدان اميد كه زندگاني اش خدايي باشد. مرحوم كمالوند تا سال 1336ق در خرم آباد به فراگيري علوم ديني پرداخت و از علماي آن ديار كسب فيض كرد. سپس به بروجرد رفت و از محضر استاد بزرگوار آية الله حاج آقاحسين بروجردي به مدت دوسال بهره مند شد. آن گاه به اراك هجرت كرد و در مقابل آية الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي زانوي ادب به زمين زد و از خرمن وجودش بهره هاي وافر برد، با مهاجرت آية الله حائري يزدي به شهر مقدس قم، مرحوم كمالوند نيز در شمار علماي مهاجر به قم جاي گرفت. و براي استفاده بيشتر در جوار كريمه اهلبيت عليهم السلام مأواگزيد. و دروس فقه را از مرحوم حائري و فلسفه را از محضر آية الله ميرزا علي اكبر حكمي يزدي آموخت. از هم بحث هاي آية الله كمالوند مي توان به حضرت امام قدس سره در فلسفه و آيت الله حاج سيد محمدرضا گلپايگاني در فقه اشاره كرد. او هنگام ورود آية الله بروجردي به قم، تدريس كفايه و درس خارج فقه مشغول بود و شاگردان نمونه و بارزي به جامعه مسلمين تقديم كرد.



در سال 1369 ق گروهي از مؤمنان خرم آباد به شهر قم آمدند و از محضر آيت الله بروجردي تقاضا كردند كه آية الله كمالوند را به خرم آباد اعزام كند تا مردم از وجود بابركت وي بهره جويند.



آية الله بروجردي در پاسخ به دعوت دوستداران آية الله كمالوند نامه اي به وي نوشت كه مضمون آن چنين است: ضمن تقدير از شما با اينكه به وجود حضرت عالي احتياج دارم، براي مصلحت اسلام و مسلمين شما را به خرم آباد مي فرستم.



درپي فرمان حضرت آيت الله بروجردي، مرحوم كمالوند امتثال امر كرده، در سال 1369 ه . ق به خرم آباد بازگشت و مورد استقبال گرم طلاب و مردم آن ديار قرار گرفت. او روحي تازه به كالبد حوزه خرم آباد دميد. در سايه تلاش هاي آن فقيه وارسته مدرسه علميه خرم آباد مرمت و بازسازي شد و رونق كهن خويش را بازيافت.



مرحوم كمالوند در ميان مردم خرم آباد داراي محبوبيتي خاص بود و از نفوذ سياسي - اجتماعي يك مرجع بهره مي برد. محبوبيت فراوان آن مجتهد وارسته تنها در سايه اخلاق و پرهيزگاري شكل گرفت. آن مجاهد نستوه اعتقاد داشت كه روحاني نبايد از حوادث جامعه خويش غافل باشد. با اين بينش بود كه، با اجازه آية الله بروجردي در مسايل سياسي دخالت و اعمال نفوذ مي كرد و در موقع مناسب به عزل و نصب مأموران دولتي همت مي گماشت. مجاهد روشن بين خرم آباد از حاميان و مريدان حضرت امام خميني بود و دوشادوش آن مبارز بزرگ قدم برمي داشت. علاوه بر اين با توجه به اينكه او به واسطه يكي از بستگان نزديكشان در دستگاه پهلوي نفوذ داشت. رابط بين دستگاه و حضرت امام به شمار مي رفت و هرگاه رهبر انقلاب مصلحت مي ديد پيام نهضت را به دستگاه ظلم مي رساند. آن بزرگوار در جريان تصويب لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي اعلاميه اي اعتراض آميز خطاب به نخست وزير وقت منتشر ساخت و بعد از دستگيري امام به همراه گروهي از علما به قيطريه براي زيارت رهبر نهضت شتافت كه دستگاه مانع آن شد. در تاريخ هيجدهم ارديبهشت سال 1343 شمسي آية الله كمالوند درپي سكته و بيماري در تهران درگذشت و پيكر پاكش با تشييع كم نظير در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه عليه السلام به خاك سپرده شد.



19) حاج شيخ حسين نجفي اهري (م 1345 ش)



سيد شهاب الدين حسيني



مرحوم نجفي اهري به سال 1282 ه . ق در خانواده اي پارسا و با تقوا و ساده و بي آلايش در شهرستان اهر - آذربايجان شرقي - ديده به جهان گشود.



مرحوم آقانجفي تا سن 22 سالگي در حوزه هاي علميه اهر و تبريز مشغول تحصيل علوم ديني بود. كه آيت ميرزا عبدالغني مجتهدي اهري و ملاجواد اهري مهم ترين اساتيد وي بودند.



آن گاه براي رسيدن به مقامات عالي علمي و اجتهاد به حوزه نجف اشرف مشرف شد. و در نزد بزرگان نامداري همانند آية الله سيد محمد كاظم يزدي، آية الله ملامحمد كاظم خراساني، آية الله سيد ابوالحسن اصفهاني، آية الله شيخ محمد حسين نائيني و مرحوم آقا شيخ عبدالكريم ممقاني تلمذ كرد.



مرحوم اهري در نجف اشرف و در مسجد هندي ها بر كرسي تدريس تكيه زد و سطوح را تدريس مي فرمود ولي در كنار تعليم و تربيت، كتاب هايي را نيز تأليف كرد فهرست برخي از كتاب هاي وي عبارتند از:



1. حديقة الاحباب؛



2. شجره طوبي؛



3. رساله عمليه (سدرة المنتهي في دين المصطفي)؛



4. شرح بر مكاسب و رسايل شيخ انصاري؛



5. مناسك حج؛



6 . اربع مائه (از فرموده هاي امام صادق)؛



7. ردّ بهائيگري؛



8 . آيات قرآن قابل ايراد است؟



مرحوم آقا نجفي اهري دست خط خيلي خوبي هم داشت و بخشي از نسخه «رياض العلماء و حياض الفضلاء» تأليف ميرزا عبدالله بن عيسي افندي اصفهاني به دست خط اوست. مرحوم اهري در سن شصت و هفت سالگي به سال 1349 ه . ق براي هدايت مردم به ديار خويش بازگشت و در منطقه ارسباران مرجعيت ديني يافت، وي مدرسه علوم ديني شمس (امام صادق عليه السلام) را كه به تصرف رژيم منحوس پهلوي درآمده بود، باز پس گرفت و علاوه بر بازسازي مدرسه فوق، به مرمت و بازسازي مسجد امام خميني (سفيد سابق) و احداث يك باب غسالخانه در نزديكي گلزار شهداء اهر پرداخت.



در مورد زندگي و مبارزات سياسي آقا نجفي اهري مي توان به همراهي و هم آوايي با بزرگان نجف، در نهضت مشروطيت كه به رهبري روحانيان آغاز گرديد و در حمايت از حضرت امام خميني در سال 1343 شمسي اعلاميه اي صادر و در اهر شبانه پخش شد و آقا نجفي در مقابل صفوف به هم فشرده مردم تا دروازه شهر اهر حركت كرد و از آنجا با بدرقه مردم جهت اعتراض به بازداشت حضرت امام، به تهران عزيمت كرد و به مجمع بزرگ روحانيان طراز اول ايران كه در باغ ملك تشكيل شده بود، پيوست. آنان مدت پانزده شبانه روز مشغول برنامه ريزي جهت آزادي حضرت امام بودند. و بالاخره پافشاري روحانيان و مردم موجب آزادي امام خميني شد. و امام بعد از آزادي طي تلگرافي جداگانه اي از آقا نجفي اهري تشكر و قدرداني كرد.



مرحوم آقا نجفي اهري سرانجام بعد از 104 سال عمر با بركت و صرف آن در جلب رضاي خالق متعال و خدمت براي اعتلاي اسلام و مسلمين در 23 بهمن 1345 ش دعوت حق را لبيك گفته و پيكرش بعد از تشييع در اهر به قم منتقل شد و در قبرستان ابوحسين به خاك سپرده شد.



20) سيد حسين فاطمي قمي (م 1348 ش)



محمد جواد نورمحمدي - محمدرضائي



حجة الاسلام سيد حسين فاطمي قمي از جمله آرميدگان در قبرستان با معنويت شيخان و از شاگردان عالم بزرگوار و مؤدب به اخلاق آيت الله حاج ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي مي باشد. وي در شب تاسوعاي حسيني يعني شب نهم محرم الحرام سال 1297 شمسي در شهر مقدس قم به دنيا آمد.



حاج حسين فاطمي پس از گذراندن دوران كودكي به تحصيل پرداخت و نردبان كمال و علم و ادب را به سرعت طي كرد و به مدارج عالي علمي رسيد. اولين استاد او در اين راه پدر بزرگوارش حاج سيد اسحاق رضوي فاطمي قمي بود كه از محضر شيخ انصاري بهره مند بوده اند.



وي به راستي از محضر پرفيض حاج ميرزا جواد ملكي بهره ها برد و اين استاد به خصوص در تعيين مسير زندگي ايشان سهم به سزائي داشت و شعاع وجودي اين مرد شريف را گسترش داده چهره اي ملكوتي و جذّاب داشت و جلسات اخلاقي وي از فروغي خدايي برخوردار بود.



از آن مرد پارسا تأليفات زيادي باقي نمانده بلكه مي توان گفت به راستي از فكر تأليف و پرداختن نوشته و اثر علمي فارغ بوده است. آنچه از ايشان باقي است كتابي ارزشمند در دو جلد بنام «جامع الدُّرر» است كه گوهرهاي فراواني شامل حكايت خوبان و كلمات نوراني اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام را در خود جاي داده است. عارف فاطمي علاوه بر دم مؤثر و پند آموز از قريحه شعري نيز برخوردار بود و گه گاهي ذوق و حال خويش را در غالب شعر نيز بيان نموده است.



باري آن بزرگمرد عمري در خدمت به دين با پاكي و معنويت زيست و در 27 شوال سال 1389 مطابق با 16 دي ماه 1348 شمسي اين سراي خاكي را بدرود گفت و در جايگاه صدق و صفا نزد سلطان مقتدر هستي جاي گرفت و در قبرستان نوراني شيخان و محل قبر بسياري از اوليا خدا به خاك سپرده شد. اينك تربت آن سيد عارفان محل زيارت بزرگان و معرفت كيشان قم است.



21) شيخ احمد اهري (م 1348 ش)



سعيد عباس زاده



در سال 1268 ه . ش (1305 ه . ق.) در شهرستان سرسبز اهر ديده به جهان گشود.



شيخ احمد در زادگاهش دروس مقدماتي را فراگرفت و پس از تكميل ادبيات، مدرسه ديني تازه تأسيس شده اهر را به مقصد تبريز ترك گفت.



آقا شيخ احمد اهري يازده سال نيز در حوزه تبريز به تحصيل پرداخت. و از اساتيد معروف آن زمان چون: آقا شيخ عبدالرحيم كليبري، آقا سيد ابوالحسن انگجي و آقا ميرزا علي اكبر اهري بهره برد.



در سال 1338 ه . ق. آقا شيخ احمد اهري هجرتي ديگر پيش روي داشت. او از دير زمان آوازه حوزه علميه نجف را شنيده بود و آرزوي درك آن مركز بزرگ علمي را داشت. در اين سال وي بار سفر به سوي عتبات عاليات بست و فصل نويني در زندگي اش آغاز شد و به اين ترتيب آقا شيخ احمد اهري براي مدتي زياد در آنجا سكونت گزيد و از محضر بزرگان كسب علم و فضل كرد.



اساتيد ايشان در نجف عبارتند از آيات عظام:



1. شيخ الشريعه اصفهاني؛



2. ميرزامحمد حسين نائيني؛



3. ميرزا علي شيرازي؛



4. آقاضياءالدين عراقي؛



5. آقاشيخ محمدحسين غروي اصفهاني؛



6 . آقاسيد ابوالحسن اصفهاني.



موقعيت و مقام علمي و اجتماعي آيت الله اهري و ارادت و عشق مردم به شخصيت والاي ايشان و توجه علماي نجف و قم همه موجب شد كه وي در اكثر حوادث اجتماعي و سياسي نظير فاجعه مدرسه فيضيّه و اهانت شاه به مقدسات اسلامي، به صورت مستقيم يا غير مستقيم شركت كند و راهنمايي مردم در جريانات را برعهده گيرد.



آيت الله شيخ احمد اهري به طور كلي مدت سي و دو سال از عمرش را در نجف اشرف و ساير شهرهاي عتبات سپري كرد.



آثار مكتوب آيت الله اهري عبارت است از:



1. حاشيه بر مكاسب؛



2. حاشيه بر رسائل؛



3. رساله اي در قاعده لاضرر ولاضرار؛



4. رساله در اجتهاد و تقليد؛



5. تقريرات فقه استاد نائيني؛



6 . رساله علميّه.



آيت الله اهري در اثر كهولت سن در روز پنجشنبه (18 /صفر/ 1388 ه . ق.) مطابق با ارديبهشت 1348 ه . ش در سن هشتاد و يك سالگي در تبريز به رحمت ايزدي پيوست. پيكر پاك ايشان جهت مراسم خاكسپاري به شهر مذهبي قم حمل و در مقبره العلماي قبرستان ابوحسين به خاك سپرده شد.



22) دكتر شيخ محمّد محقّقي لاهيجاني (م 1349 ش)



جواد نورمحمّدي



حضرت حجة الاسلام والمسلمين دكتر محمد محقّقي لاهيجاني در سال 1328 ه . ق در لاهيجان به دنيا آمد. پدرش آقاميرزا كاظم از مردان با تقوا و پرهيزگار روزگار خويش بود.



استاد محققي چون همه كودكان پاي به مدرسه گذاشت و دروس مدارس را با موفقيت ادامه داده، موفق به گرفتن ديپلم شد. پس از آن به تحصيل علوم اسلامي روي آورد و مدتي در رشت و خراسان، تهران به تحصيل پرداخت و در اين مدت تا بخشي از سطح پيش رفت البته نامي از اساتيد وي در اين دوران ثبت نشده است. پس از آن در سال 1351 ه . ق در حالي كه سن ايشان در حدود 23 سالگي بود، به حوزه علميه قم رهسپار شد و تحصيلات علوم اسلامي را پي گرفت و بقيه دروس سطح حوزه را در محضر استادان فراگرفت وي به درس خارج بزرگان حوزه راه يافت و از محضر آنان بهره هاي فراوان برد. ايشان در دوره درس خارج بيشترين استفاده را از درس آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حايري برد.



پس از رحلت آيت الله حائري رحمهم الله مدتي به همدان رفته، در آن شهر به خدمات ديني و فرهنگي پرداخت و پس از آن باز به حوزه علميه قم بازگشت و به تدريس و مطالعه و تحقيق پرداخت. وي با توشه اي كه از علوم جديد و قديم داشت، در حوزه علميه قم به تدريس فلسفه و طبيعيات پرداخت. سبك تدريس فلسفه وي ابتكاراتي داشت كه نظر آيت الله العظمي بروجردي را نيز به خود جلب كرد، از دروسي كه ايشان علاوه بر فلسفه تدريس مي كرد هيئت، فيزيك و طبيعيات، رياضيات و زبان فرانسه بود و عده زيادي از فضلاي برجسته قم در آن شركت مي كردند.



استاد محققي پس از وفات پدر همسرش؛ آقا سيد محمد مدرس سعيدي يزدي به يزد رفت و در آن شهر به فعاليت پرداخت و در اثر تلاش مشفقانه در قلوب مردم جاي گرفت.



تا اينكه در سال 1371ق در حالي كه از حيات پر بركتش 43 سال مي گذشت، به تهران مهاجرت كرد و به تدريس در دانشكده معقول و منقول (الهيات) پرداخت و دانشجويان تهران نيز از خوان انديشه مذهبي وي بهره بردند.



استادان مرحوم محققي عبارتند از:



1. آية الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حايري؛



2. آية الله العظمي سيد محمّد تقي خوانساري؛



3. آية الله العظمي سيد شهاب الدين مرعشي نجفي؛



4. استاد ميرزامحمد همداني (1315 - 1365 ه . ق)؛



5. استاد اديب طهراني؛



6 . آية الله حاج شيخ عباس تهراني.



از انديشه هاي ارزشمند و زيباي آيت الله العظمي بروجردي رحمهم الله عنايت فراوان ايشان در اعزام مبلّغ به خارج از كشور بود.



از جمله اين حركتهاي ارزشمند اعزام حضرت حجة الاسلام محققي به هامبورگ آلمان بود كه در سال 1375ق انجام شد. كه به مدت 10 سال به طول انجاميد و ثمرات فراواني را به ارمغان آورد.



حركت سازنده و هشيارانه آيت الله بروجردي و اقدامات شايسته استاد محققي در آن زمان بازتاب گسترده اي داشت و در روزنامه ها مورد بحث و بررسي قرار گرفت. يكي از اين اقدامات احداث مسجد هامبورگ بود كه كلنگ آن بوسيله استاد محققي به زمين زده شد.



اين مسجد در زميني به مساحت 3800 متر در كنار درياچه «آلستر» در هامبورگ ساخته شده است. اين مسجد كه به مسجد جعفري هامبورگ مشهور است، بزرگترين وجديدترين مسجد اروپا مي باشد و دوهزار نماز گزار را در خود پذيرا است.



ستاره حيات استاد محققي رو به افول گذاشته بود و از عمر وي 61 بهار گذشته بود در حالي كه عمر چنداني نكرده بود در سال 1349 شمسي براثر سكته قلبي چشم از جهان فروبست و به ديار جاودانه سفر كرد. پيكر پاكش پس از انجام مراسم باشكوهي در قبرستان ابوحسين قم مقبره «بقعة العلما» دفن گرديد.



23) سيد محمّد سلطان الواعظين شيرازي (م 1350 ش)



مهدي سليماني



مرحوم سلطان الواعظين در سال 1314 ه . ق در تهران چشم به جهان گشود.



سلطان الواعظين در همان اوان كودكي در خدمت پدر ارجمندش سيد علي اكبر اشرف الواعظين مشغول فراگيري معارف ديني شد و سپس در مدرسه پامنار تهران از محضر اساتيد و علماي ديگر بهره مند شد. ايشان پس از مدتي، در سال 1326 ه . ق، راهي عتبات عاليات شد و در جوار بارگاه سيد و سالار شهيدان، حضرت ابي عبدالله الحسين در كربلاي معلي اقامت گزيد و با استعانت از آن وجود شريف، مشغول تحصيل علوم ديني گرديد.



ايشان در اين شهر از محضر اساتيدي همچون آيت الله فاضل مرندي و آيت الله شهرستاني كسب فيض نمود. وي پس از مدتي به تهران بازگشت و بعد از درگذشت پدر گراميش در سال 1351 ه . ق از آنجا به قم آمد. او از محضر برخي بزرگان حوزه علميه قم نيز استفاده نمود. كه برخي از آنها عبارتند از:



1. آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري رحمه الله؛



2. آيت الله العظمي حاج سيد محمد حجت رحمه الله؛



3. آيت الله العظمي سيد محمدتقي خوانساري رحمه الله؛



4. آيت الله ميرزا محمد علي شاه آبادي رحمه الله.



مرحوم سلطان الواعظين سفرهاي متعددي به خارج از ايران داشت، وي در همه اين مسافرت ها علاوه بر مجالس وعظ و منبر و تبليغ، با علماي بزرگ فرق و مذاهب نيز به گفتگو و تبادل نظر مي پرداخت و آراء و عقايد حقه شيعه را با ايشان مطرح مي ساخت.



او سفرهايي را به مصر، سوريه، لبنان، اردن، فلسطين و هندوستان انجام داد، و مهمترين آنها - كه مناظره معروف او در آن تحقق يافت و باعث شهرت وي گشت - سفر به پيشاور بود. سيد در اين مناظره طولاني و كم نظير چنان با صلابت، قدرت و منطق قوي وارد بحث شد كه پس از مدت كوتاهي يكه تاز ميدان گرديد و آقايان بيشتر به مستمع تبديل شدند، بي آن كه بتوانند سخني بگويند.



درپايان مذاكرات و شب دهم، تعدادي از رجال و بزرگان حاضر در مجلس به مذهب حقه تشيع مشرف شدند؛ ولي آنچه ثمره جاويد اين مناظره پر ارج به شمار مي آيد، همان كتاب ارجمند «شبهاي پيشاور» است.



روح پاك وي سرانجام روز جمعه 17 شعبان المعظم 1391 ه . ق برابر با 16 مهر ماه 1350 ه . ش در تهران از كالبد خويش گسست و به ملاء اعلي پركشيد.



پيكر ايشان پس از انتقال به قم، با تشييع با شكوهي توسط علماء و فضلاي حوزه علميه، در جوار بارگاه نوراني حضرت فاطمه معصومه عليها السلام در قبرستان ابوحسين به خاك سپرده شد.



مرحوم سلطان الواعظين، اگرچه بيشتر عمر خويش را صرف تبليغ، وعظ و خطابه كرد و در اين جهت هم به حق موفق بود، باز از تأليف و تدوين كتب سودمند و نافع براي جامعه اسلامي غافل نماند. اين آثار مكتوب عبارتند از:



1. شبهاي پيشاور؛



2. گروه رستگاران؛



3. صد مقاله سلطاني كه اين سه اثر به طبع رسيده است؛



4. عقايد سلطاني؛



5. سرادقات سلطاني در 4 جلد؛



6 . فضايح الصوفيه؛



7. مجموعه سلطاني در 12 جلد؛



8 . توحيد سلطاني در 2 جلد؛



9. معراجيه؛



10. راهنماي اهل توحيد در 2 جلد؛



11. المال البينه در اثبات وجود امام عصر(عج)؛



12. راه سعادت در 2 جلد؛



13. حكمت الهي در 2 جلد؛



14. اثبات الحجّه: در شرايط و صفات امامت و حالات ائمه اطهار عليهم السلام در 2 جلد.



و مقالاتي نيز از آن عالم رباني در مجلات مانند: معارف جعفري، پرچم اسلام و...به چاپ رسيده است.



24) استاد رضا روزبه (م 1352 ش)



حبيب الله سلماني



فقيد سعيد استاد رضا روزبه ارديبهشت سال 1300 ش، مصادف با ولادت حضرت رضا عليه السلام در خانواده اي متدين و با فضيلت و مبارز در شهر زنجان پا به عرصه وجود نهاد.



پدرش كربلايي محمود خياط فرزند حجة الاسلام شيخ جواد زنجاني، از شاگردان آيت الله ميرزا محمدتقي شيرازي بود و مادرش سيده ربابه دخت حاج سيدتقي، از سادات مشهور و صاحب كرامت آن سامان شمرده مي شد.



با اتمام دوره متوسط، چند سالي در دبيرستان «توفيق» زنجان، به تعليم و تربيت دانش آموزان پرداخت. سپس به تهران مهاجرت كرد. در سال تحصيلي 1331 - 1330، وارد دانشكده علوم شد و با انتخاب رشته فيزيك تحصيلات عالي خود را آغاز كرد. او اين دوره را با نگارش «مطالعه در آثار ميدان الكتريك و رادياسيون و گاز ازت روي موجودات زنده» به پايان برد. در اين سالها نيز از دانشجويان ممتاز و برجسته شمرده مي شد و مورد توجه بيش از حد استادان بود و سرانجام به خاطر دقت و موشكافي عميق در مسايل علمي محقق و استاد رشته فيزيك شناخته شد.



مرحوم روزبه، علاوه بر كسب اطلاعات علمي روز، در معارف اسلامي، فقه و اصول، فلسفه و كلام، ادبيات عرب و تفسير قرآن مطالعات عميق و وسيعي داشت و زبانهاي عربي و فرانسه را خوب مي دانست.



يكي ديگر از ابعاد زندگي وي داستان مدرسه علوي است. اين واحد آموزش متوسطه در سال 1335 به همت مردان صالح، خوشنام و متديني چون آقايان حاج علي اصغر كرباسچيان (علامه) و حاج مقدس تهراني و شالچيان و به مديريت استاد روزبه شروع به فعاليت كرد.



يكي از همكاران استاد مي گويد: در مدت هشت سال، كه با ايشان در يك مدرسه بودم، مي ديدم كه او هميشه غذايش را با مستخدمين مدرسه يا دانش آموزان مي خورد و بيشتر اوقات ناهارش نان و ماست يا نان و پنير و يا نان و خرما بود.



از استاد روزبه تأليفات و تحقيقات متعددي در موضوعهاي فقه، معارف اسلامي و علوم روز به جامانده كه استاد در پايان عمر همه آنها را به يكي از شاگردان فاضلش سپرد تا در فرصت مناسبي به چاپ برساند. موضوع تحقيقات و يادداشتهاي آن بزرگوار عبارت است از: «اثبات جهان ماوراء»، «اثبات وجود خدا»، «عصمت پيامبران»، «ولايت» و «فقه».



در سالهاي آخر عمر، با همكاري شهيد حجة الاسلام سيد كاظم موسوي، به تدوين يك دوره كتاب عربي به نام «عربي آسان» پرداخت. اين كتاب، كه زبان عربي را با روش نوين به علاقه مندان مي آموزد، اكنون در مجامع علمي و فرهنگي سراسر كشور تدريس مي شود و چندين بار تجديد چاپ شده است. همچنين جزوه «روش آسان» در تعليم قرآن و كتاب «خداشناسي» وي به زيور چاپ آراسته شده است.



استاد در سال 1347، به سبب تماس با تشعشعات راديو اكتيو در آزمايشگاه، بيمار شد. در سالهاي 48 و 49 حالش رو به وخامت گذاشت. سرانجام سرطان استاد را رنجور ساخت و در بستر ناتواني فرو افكند. اين شمع پرفروغ و گل شاداب بوستان علوي در ساعت 7 صبح روز 21 آبان سال 1352 برابر با نيمه شوال 1393 قمري خاموش و پژمرده شد و جامعه اسلامي يكي از خدمتگزاران صديق و ارزنده اش را از دست داد.



25) شهيد حسين غفاري آذر شهري (م 1353 ش)



حبيب الله سلماني



مقارن عيد قربان سال 1335 قمري در روستاي دهخوارقان (آذرشهر) تبريز و خانه محقر مرحوم عباس؛ كشاورز فقير و متدين دومين پسري كه به دنيا گام نهاد، او را «حسين» نام نهادند. چند روزي از تولد اين كودك نگذشته بود كه پدرش از دنيا رفت و برادر بزرگِ حسين سرپرستي خانواده را به عهده گرفت و در همان روستا براي امرار معاش شغل پدر را ادامه داد.



حسين كه مقداري بزرگ شد، ضمن كمك به برادرش در كار كشاورزي، خواندن و نوشتن را در ساعات استراحت و فراغت فراگرفت. عشق به تعليم و تحصيل او را وادار كرد تا دروس و علوم مقدماتي حوزوي را نزد «حاج شيخ علي» و «ميرزا محمدحسن منطقي» در زادگاهش بياموزد و خود را براي سطوح علمي بالاتر مهيا كند. زماني كه برادر بزرگش براي بهبود وضع معاش خانواده و گذران زندگي عازم تبريز شد، حسين به همراه او به تبريز رفت و در آنجا نيز علاوه بر كمك به برادر بزرگ درس و بحث را رها نكرد؛ بلكه به مدرسه علميه طالبيه كه آن زمان پذيرا و آماده براي جوانان مستعدي همچون او بود، رفت و سالياني را به تحصيل پرداخت. وي اين بار مصمم تر از قبل به كار كشاورزي مشغول شد و در كنار آن تحصيل علوم حوزوي را نزد دايي اش حضرت آيت الله حاج سيد محسن ميرغفاري آذرشهري ادامه داد.



شهيد غفاري در آستانه 30 سالگي بود كه تصميم گرفت براي كسب بهره هاي علمي بيشتر و كمالات معنوي به قم مهاجرت كند. لذا براي اجراي اين تصميم با خانواده خود خدا حافظي كرد و راهي قم شهر علم و اجتهاد گرديد و در آن حوزه پربركت بطور جدي دروس سطح عالي را نزد آيات عظام فيض قمي و سيد محمدتقي خوانساري و خارج فقه و اصول را نزد مراجع بزرگ آيات عظام حجت كوه كمري، نجفي مرعشي، بروجردي و امام خميني قدس سره گذراند و به دريافت اجازه اجتهاد از آن بزرگواران نائل آمد.



آيت الله غفاري پس از يازده سال سكونت در قم و كسب معارف و كمالات در حدود چهل سالگي به تهران مهاجرت نمود و براي هميشه در آنجا ساكن گرديد. ابتدا در نزديكي ميدان شاهپور (وحدت اسلامي) خانه محقري را اجاره كرد و در مسجد خاتم الاوصياي تهران نو به امامت جماعت و تبليغ و ارشاد مشغول شد پس از چند سال بنا به درخواست يكي از نمازگزاران محل سكونت را به خانه اي كه جنب مسجدالاوصيا قرار داشت، نقل مكان داد و از آن زمان به بعد علاوه بر امامت جماعت و وعظ و ارشاد مسئوليت امور عمراني، فرهنگي و اجتماعي محل را به عهده گرفت و منشأ آثار و خدمات بسيار مفيدي گرديد.



در سال 1340 شمسي كه نخست وزير وقت طرح انجمن هاي ايالتي و ولايتي را براي تصويب و اجرا مطرح كرد، شهيد غفاري با سخنراني هاي خود ضمن مخالفت شديد مردم را از عواقب سوء آن مطلع ساخت.



از سال 1345 تا 1350 بخاطر سخنراني هاي روشنگرانه هرچندگاه به ساواك احضار و مورد اذيت و آزار جسمي و رواني قرار مي گرفت كه يك نمونه آن زماني است كه رژيم به وارد كردن گوشت هاي يخي منجمد از كشورهاي غير مسلمان براي مصرف داخلي اقدام كرد. به دنبال تحريم خريد و فروش و مصرف آن از سوي امام، شهيد غفاري علناً در سخنراني ها و مجامع عمومي آن حكم را بيان مي كرد. آخرين دستگيري او در تير ماه 1353 بود كه منجر به شهادتش گرديد كه خاطرات زيادي از اين دوره به جامانده است.



آخرين ملاقات خانواده شهيد با او در زندان قصر انجام شد، در روزهاي آخر زندان شهيد غفاري در اثر شكنجه قادر نبود با پاي خودش براي ملاقات حاضر شود و دو نفر مأمور زير بغل او را گرفته، در حالي كه روي زمين مي كشيدند، براي ملاقات آوردند. سر و صورت او نيز به شدت مضروب شده بود.



غروب روز 6/10/1353 به منزل شهيد تلفن مي شود كه اعضاي خانواده فردا صبح در دادستاني حاضر باشند. خانواده شهيد روز بعد در دادستاني حاضر مي شوند. پس از معطلي مأموران برگه اي كه روي آن نوشته بود: زنداني حسين غفاري فرزند عباس به شماره شناسنامه...صادره از تبريز به دليل پيري و بيماري در بيمارستان فوت كرده است را آورده، از خانواده او خواستند كه زير آن برگه را امضا كنند، آنها خود داري مي كنند مأموران چندين بار تهديد كردند ولي هيچ يك از اعضاي خانواده برگه را امضا ننمودند آن روز آنها را از دادستاني بيرون كرده و جنازه را تحويل ندادند.



مجدداً بعد از ظهر تلفن كردند و آنها را احضار نمودند.



اين بار مأموران خانواده شهيد غفاري را مخاطب قرار داده، با حالتي خشمگين گفتند: «ما پدرتان را در زندان كشتيم، جيكتان اگر دربيايد، شما را هم مي كشيم براي ما هيچ مهم نيست. جنازه را تحويل بگيريد و تنها با اقوام نزديك خود به بهشت زهرا ببريد و او را در آنجا دفن كنيد و بعد از آن به خانه تان رفته و ساكت بمانيد.



در روز هفتم دي ماه سال 1353 پيكر خون آلود او توسط خانواده اش به قم آورده شد. پس از غسل و كفن آن پيكر پاك را به مدرسه حقاني بردند. بعد از ظهر همان روز جنازه براي نماز و طواف به حرم مطهر انتقال داده شد و پس از مراسم فوق با حضور صدها نفر از علما و فضلا و طلاب و انبوه جوانان انقلابي ابتدا با ذكر لااله الاالله و بعد از آن با شعار بلند و كوبنده در كنج زندان كشته شد - به خون خود آغشته شد، از حرم تا وادي السلام تشييع و به خاك سپرده شد.



شهيد غفاري در تمامي بازجويي ها و نوشته ها از امام با عظمت ياد مي كرد و چنانچه در بازجويي در پاسخ به سئوال «راجع به خميني بنويسيد» نوشته بود. «تنها كسي كه مي تواند ايران را نجات دهد آية الله العظمي خميني است.» و در پاسخ سئوال «به نظر شما خميني كيست» او نوشته بود كه «ايشان مرجع تقليد علي الاطلاق مسلمين است و...» و در پايان صفحه بازجويي جمله «دشمن آقاي خميني كافر است» را نگاشته بود.



26) ميرزا ابوالفضل زاهدي (م 1357 ش)



محمّدي اشتهاردي



ميرزا ابوالفضل زاهدي در نيمه شعبان 1309 ه . ق در قم متولد شد. پدرش حاج ملامحمود از علماء و وعاظ قم و مادرش از سادات رضوي، نوه مرحوم سيد عبدالباقي رضوي از خادمان حرم كريمه اهلبيت عليها السلام بود. مرحوم زاهدي نوشتن و آموختن را در مكتب خانه فراگرفت و مقدمات و سطح را در محضر آقاميرزا سيد محمد برقعي فراگرفت. مهم ترين اساتيد دوره سطوح عاليه و خارج فقه و اصول عبارت است از:



1- آية الله ميرزا محمد ارباب (م 1341 ق)؛



2- آية الله حاج سيد صادق قمي (م 1338 ق)؛



3- آية الله ميرزا علي اكبر مدرس يزدي (فسلفه و حكمت)؛



4- آية الله حاج شيخ ابوالقاسم كبير؛



5- آية الله حاج شيخ عبدالكريم حائري (اراك و قم).



آية الله زاهدي به قدري مورد وثوق مؤسس حوزه علميه قم بود كه به جاي ايشان در صحن عتيق حرم مطهر اقامه جماعت مي كرد و به عنوان نماينده و سخنگوي آية الله حائري، نقش به سزايي در آرام كردن اوضاع و امور رسيدگي به مشكلات مردم داشت. وي از اصحاب خاص آيت الله بروجردي برخوردار بود و از طرف ايشان مامور تبليغ و بحث هاي علمي با اديان بود. وي در همه فنون و علوم استاد بود. او علاوه بر فقه و اصول، بر زبان انگليسي تسلّط داشت و زبان عبري را نيز از يك يهودي كه به وسيله ايشان مسلمان شده بود آموخت.



آيت الله زاهدي در مسأله ملي شدن صنعت نفت و قطع دست غارتگران بين المللي همراه آيت الله سيد محمدتقي خوانساري نقش فعال داشت. و به نمايندگي از آية الله بروجردي به استان فارس سفر كرد و در خنثي سازي تبليغات مسموم بهائيان نقش به سزايي ايفا نمود.



ايشان سالها در مسجد امام قم اقامه جماعت و تفسير قرآن داشت و نوسازي و تعميرات اساسي مسجد و نيز توسعه و بازسازي آن پرداخت.



او موفق شد مسجد چهارمردان و مسجد ملاّجعفر را توسعه داده و گرمخانه مسجد جامع تهران و مسجد راهجرد قم را نوسازي نمايد.



مرحوم زاهدي با تفسير قرآن و بهره گيري از نهج البلاغه و احاديث در راستاي انقلاب فرهنگي تلاش پي گير و دائمي داشت همواره امر به معروف و نهي از منكر مي كرد. وي در عصر درگيري رضاخان به همراه مراجع و علماء فعاليت چشمگيري داشت و در سال 1342 ه . ش در اوايل نهضت اسلامي با امام همراهي كرد.



مرحوم آيت الله زاهدي تاليفات و آثاري از خود به يادگار گذاشت از جمله تأليفات او عبارتند:



1. رساله الشرط و آثاره (در علم فقه)؛



2. رسالة الضرر (در قواعد فقه)؛



3. اَفْعَلَ وَ ما اَفْعَلَ (برترين ها در مسايل علمي و اخلاقي)؛



4. منطق الحسين عليه السلام (مجموعه سخنان امام حسين عليه السلام)؛



5. مقصدالحسين عليه السلام (بيان اهداف و انگيزه هاي نهضت عاشورا)؛



6 . اثبات المعلوم في نفي المفهوم؛



7. تسهيل الامر في بحث الامر؛



8 . ارغام الكفرة في سورة البقره؛



9. اقسام الدّين؛



10. حواشي بر جواهرالكلام.



وي در شب 12 فروردين 1357 ش بعد از تحمل بيماري طولاني و كهولت سن دارفاني را وداع گفت. و با تشييع كم سابقه در قبرستان شيخان قم مدفون گرديد. تشييع جنازه ايشان از مسجد امام به طرف حرم مطهر در مقابل مدرسه فيضيه انجام پذيرفت و مدرسه فيضيه كه سالها از سوي رژيم پهلوي تعطيل و درب آن بسته شده بود از سوي جميعت تشييع كننده بازشد و جنازه جهت طواف به درون فيضيّه برده شد و عملاً موجب شكست طاغوت و گامي در جهت پيروزي انقلاب اسلامي را فراهم ساخت.



27) شهيد حاج مهدي عراقي (م 1358 ش)



غلامرضا گلي زواره



سال 1309 ه . ش در خانواده اي مؤمن و مشتاق فضيلت، دريكي از محلات مذهبي جنوب شهر تهران (پاچنار) كودكي ديده به جهان گشود كه او را محمد مهدي نام نهادند، وي در دامان مادري پاكدامن پرورش يافت و پدرش كه قلبي همچون آينه پاك و شفاف داشت او را تحت پرورش هاي اخلاقي خود قرار داد وي در سنين كودكي نسبت به انجام فرائض كوشا بود.



مهدي تحصيلات مقطع ابتدايي را در دبستان حافظ سپري كرد و براي ادامه تحصيل به دبيرستان مروي و سپس به دبيرستان دارالفنون رفت ولي اين مقطع را به پايان نبرد و آن را نيمه كاره رها ساخت، برخي خاطرنشان ساخته اند به دليل تلاش براي معاش و مشكلات اقتصادي خانواده اش ناگزير در بازار تهران مشغول به كار مي شود. اما به نظر مي رسد علت اصلي ترك تحصيل آن شهيد مربوط به فرارسيدن دوران مبارزات و همراهي با «فدائيان اسلام» مي باشد.



مهدي در سال 1324 ه . ش در حالي كه تازه به سن بلوغ رسده بود و دوران دبيرستان را طي مي كرد به سبب شركت در هيئت هاي گوناگون مذهبي و پيروي از احكام ديني و شرعي، داراي روحي پاك و بدون آلايش بود و گويي از همان دوران شكوفايي، چشمه هاي فضيلت و معرفت قلبش را سرشار از صفا و ايمان ساخت و نور معنويت زواياي روح و روانش را روشن نمود. دوران جواني شهيد عراقي با سال هاي 1320 تا 1330 ه . ش مصادف بود كه دوران حساسي - به لحاظ شرايط سياسي و اجتماعي - محسوب مي گرديد.



بعد از رحلت حضرت آية الله بروجردي رحمهم الله شهيد عراقي به اتفاق دوستان و همراه خانواده عازم قم گرديد و پس از تحقيق و تفحّص، حضرت امام خميني را اعلم يافته و به تقليد از معظم له گردن نهاد و اين در حالي بود كه رژيم شاه قصد تضعيف حوزه هاي علميه ايران و ارجاع امور به نجف را داشت. البته سابقه ارتباط شهيد عراقي با امام به قبل از اين دوران باز مي گردد ولي آن مرد وارسته با شهادت نواب صفوي مجذوب صلابت معنوي و شجاعت حضرت امام گرديد و گمشده خويش را در وجود آن بزرگوار يافت و از اين پس كليه فعاليت هاي سياسي و مبارزاتي خود را تحت امر و باكسب تكليف از محضر امام ترتيب داد و با امام پيماني استوار بست و همچون پروانه اي عاشق گرد شمع وجود آن روح قدسي گشت و در نهايت اين ميثاق را با خون سرخ خويش امضا كرد.



شهيد عراقي با سوابق درخشان مبارزه و كوله باري از تجربه، لياقت و شايستگي و مهم تر از همه اين ها چند دهه پالايش دروني از راه عبادت، پارسايي و انس با پروردگار متعال، روابط نزديكي با امام خميني پيدا كرد و در پيشبرد اهداف عاليه نهضت اسلامي از اين روابط بهره برداري هاي فراوان برد. او از اين پس در بطن مبارزات اسلامي قرار گرفت.



آشنايي شهيد عراقي با امام امت از قضاياي مبارزه عليه لوايح انجمن هاي ولايتي شروع شد و به همراه ديگر ياران خود از جمله شهيدان: اماني، هرندي نژاد و...به دعوت امام لبيك گفته، اولين راهپيمايي بزرگ از مسجد اعظم قم به سوي بيت حضرت امام را سازمان دادند، اين كار با مديريت و ابتكار خاصي شكل گرفت كه علي رغم مراقبت هاي ساواك برگزار گرديد.



مقام معظم رهبري حضرت آية الله خامنه اي درباره اش فرموده اند:



«شهيد عراقي يكي از آن چهره هايي بود كه با همه وجود براي انقلاب و اسلام مي سوخت، جوانش را در راه خدا داد، مثل سرباز شجاعي در دل درياي دشمن، بعد هم كه انقلاب پيروز شد بدون هيچ توقعي با تواضع هركاري به او گفتند انجام وظيفه كرد. شهيد عراقي سرانجام با گلوله افراد منحرفي به نام گروه فرقان به آرزوي ديرينه خود كه همانا شهادت در راه خدا بود رسيد. در اين ترور ناجوانمردانه فرزند برومندش حسام نيز به شهادت رسيد و به فرمان امام پيكر عراقي و فرزندش در قم تشييع شد و در يكي از حجرات صحن بزرگ حرم مطهر حضرت معصومه عليها السلام دفن گرديدند.



28) شيخ محمد جواد نجفي (م 1358 ش)



ابوالفضل عليدوست



در خصوص ولادت مرحوم حاج شيخ محمد جواد نتوانستيم به نقطه نظر مطمئني دست يابيم، اما براساس قرائن و شواهد، هنگام رحلت، بيش از هشتاد سال از عمر آن مرحوم مي گذشت؛ لذا تاريخ تولد ايشان حدود سال 1278 هجري شمسي و در نجف اشرف مي باشد.



پدر ايشان - مرحوم شيخ علي محمد - از روضه خوان هاي نجف اشرف بوده و سال ها قبل از يزد به نجف مهاجرت كرده است. بر اين اساس، اگرچه حاج شيخ محمد جواد هيچ دوره از عمر خود را در يزد سپري نكرده، اما به نوعي ريشه در دل اين ديار داشته و شايد اين نكته در انتخاب شهر «ابرقو» از ميان شهرهايي كه از حضرت آيت الله بروجردي رحمهم الله درخواست روحاني داشته اند، بي تأثير نبوده است.



سنين عمر حاج شيخ محمد جواد، از دو مرحله عمده تشكيل مي شود: روزگار تفقّه و عصر تبليغ.



اول: سال هاي حضور در نجف اشرف و كربلاي معلاّ، يعني از تولد تا حدود سال هاي 1325 يا 1326هجري شمسي، صرف نظر از ايام كودكي، آنچه طي اين سال ها وجهه همت ايشان را تشكيل داده، تلاش براي نيل به كمالات اخلاقي و علمي، استفاده هرچه بيشتر از معادن معنوي و علمي اين دو شهر مقدس مي باشد. بدون شك تنفس در فضايي كه معطّر به قبور ائمه طاهرين عليهم السلام باشد، مستلزم توفيق بالايي است.



علاوه بر اين بهره معنوي، حضور در پاي درس بزرگاني همچون آيات عظام: سيد محمد كاظم يزدي و سيد ابوالحسن اصفهاني و پس از ورود به كربلا استفاده از محضر حضرت آية الله حاج آقا حسين قمي، همچنين اجازه اجتهاد و اخذ وجوهات از همين بزرگواران و بزرگاني ديگر همچون آيات عظام: سيد عبدالهادي شيرازي، سيد محسن حكيم و سيد حسين بروجردي، دستاورد اين دوره از عمر مرحوم حاج شيخ محمد جواد است.



تشكيل حوزه درس در مدرسه «هندي» - در كربلاي معلا - و تربيت شاگردان ديگر دستاورد ارزشمند مرحله اول عمر آن مرحوم مي باشد.



دوم: مرحله دوم از عمر مرحوم حاج شيخ محمد جواد، 32 تا 33 سال پاياني عمر ايشان را رقم مي زند. يعني از سال هاي 1325 يا 1326 لغايت 1358 هجري شمسي و زماني كه از طرف حضرت آيت الله بروجردي به ابرقو عزيمت نمود و در اين خطه به تبليغ دين، اقامه جماعت و تشكيل مجالس روضه پرداخت.



نوروز سال 1358 هجري شمسي، آخرين بهار را فراروي ديدگان حاج شيخ محمد جواد قرار داد.



فرزند ايشان مي گويد: «حدوداً نيمه شب ملاحظه كردم كه پدرم آهسته چيزي مي خوانند، گوش خود را نزديك دهان ايشان بردم، ديدم مشغول خواندن زيارت عاشورا هستند. پس از چند دقيقه، شهاتين را بر زبان آوردند و ديگر چيزي نگفتند. ما ابتدا فكر كرديم كه ايشان خواب رفته اند، اما پس از چند دقيقه كه سراغشان رفتيم، ملاحظه كرديم در حالي كه رو به قبله خوابيده اند، از دنيا رحلت كرده اند. وقتي با ابرقو تماس تلفني گرفتيم تا اين خبر را به اطلاع مردم برسانيم، ملاحظه كرديم كه برخي از دوستان و مأمورين از رحلت مرحوم پدر اطلاع دارند!



از ويژگي هاي ايشان مي توان به حالات بكا در جلسات روضه، تواضع و فروتني و تقوا و پرهيزگاري احترام به سادات، عشق و علاقه به ائمه اطهار عليهم السلام، صبر و بردباري، توجه به مستحبات، تلاوت قرآن در چندين نوبت از روز، قرائت زيارت عاشورا، احتياط در اخذ وجوهات، نظم شديد در اقامه جماعت، حضور در مجلس روضه، ساده زيستي، پرهيز از مجالست با مال اندوزان...اشاره كرد. كرامات و استجابت دعاهاي آن مرحوم خصوصاً درباره نزول باران رحمت در هنگام خشك سالي زبانزد عام و خاص است.



29) شهيد سيد حسن شيرازي (م 1359 ش)



سيد علي نقي ميرحسيني



سيد حسن شيرازي در سال 1354 ق در شهر نجف اشرف چشم به جهان گشود. پدرش آية الله حاج سيد ميرزا مهدي حسيني شيرازي بود. يكي از خانواده هاي برجسته شيعه تعلق داشت كه بيش از يك قرن زعامت و رهبري ديني جامعه تشيّع را به عهده داشتند.



خاندان اين شهيد زنده ياد، خاندان اصيل و ريشه داري بود كه در فضائل انساني و اسلامي كمتر خانداني به اين عظمت ديده شده است.



اين خاندان از زمان هاي دور تعداد بسياري از فقها، مراجع تقليد، ادبا و شعراي نمونه را در خود پرورش داده است. در حدود يك قرن، مرجعيّت شيعه در اين خاندان تداوم يافته است. مهمترين مراجعي كه اين نسل پاك، پروش داده به عبارت ذيل مي باشند:



1. آية الله سيد محمد حسن شيرازي؛



2. آية الله شيخ محمد تقي شيرازي؛



3. آية الله ميرزاعلي آقاشيرازي؛



4. آية الله سيد ميرزا عبدالهادي شيرازي؛



5. آية الله سيد ميرزا مهدي شيرازي؛



6 . آية الله سيد محمد حسيني شيرازي؛



7. آية الله سيد صادق شيرازي.



شهيد سيد حسن شيرازي از سنين كودكي به فراگيري علوم اسلامي پرداخت و در مدتي اندك، با تلاش خستگي ناپذير خويش، از مراجع بزرگ تقليد زمان، اجازه اجتهاد دريافت نمود.



او علاوه بر علوم حوزوي به فراگيري و تبيين مسائل فكري، فرهنگي، اقتصادي و سياسي جامعه اسلامي پرداخت و يكي از برجسته ترين نظريه پردازان مسلمان، در زمينه هاي مختلف علوم اسلامي، سياسي و اقتصادي شد.



آية الله شهيد سيد حسن شيرازي فقه، اصول، تفسير و فلسفه را نزد اساتيد عاليقدر زير تلمّذ نمود:



1. پدر مجتهدش، آية الله حاج سيد ميرزا مهدي شيرازي؛



2. برادر بزرگش، آية الله حاج سيد محمد شيرازي؛



3. آية الله حاج سيد محمد هادي ميلاني؛



4. آية الله شيخ محمدرضا مسجد شاهي اصفهاني.



شهيد سيد حسن شيرازي در عرصه تأليف و تحقيق نيز كوشا بود؛ او با قلم روان، جذّاب و ذوق هنري، آثاري به يادگار گذاشت كه به مهمترين آنها اشاره مي كنيم:



1. كلمة الله؛



2. كلمة الرسول الاعظم صلي الله عليه وآله وسلم؛



3. كلمة الامام الحسن عليه السلام؛



4. حكمة الاسلام؛



5. حكمة الامام اميرالمؤمنين عليه السلام؛



6 . كلمة فاطمة الزّهرا عليها السلام؛



7. كلمة الامام الحسين عليه السلام؛



8 . كلمة الامام زين العابدين عليه السلام؛



9. كلمة الامام الباقر عليه السلام؛



10. كلمة الامام الصادق عليه السلام؛



11. كلمة الامام الكاظم عليه السلام؛



12. كلمة الامام الرضا عليه السلام؛



13. كلمة الامام الجواد عليه السلام؛



14. كلمة الامام الهادي عليه السلام؛



15. كلمة الامام العسكري عليه السلام؛



16. كلمة الامام المهدي عليه السلام؛



17. كلمة الانبياء عليهم السلام؛



18. كلمة السيدة زينب عليها السلام؛



19. كلمة العلماء و الحكماء؛



20. العمل الأدبي؛



21. خواطري عن القرآن؛



22. الأدب الموجّه؛



23. التوجيه الدّيني؛



24. الاقتصاد الاسلامي؛



25. الشعائر الحسينيه؛



26. مسند الامام موسي بن جعفر؛



27. حديث رمضان؛



28. اله الكون؛



29. النّصر الاول للاسلام؛



30. بطل الاسلام الخالد؛



31. موقف الاسلام الفاضل؛



32. رسول الحياة؛



33. ديوان اشعار.



شهيد سيد حسن شيرازي از معدود شخصيت هاي فرهنگي، ديني و سياسي جهان اسلام بود كه هرگز خود را متعلق به كشور و سرزمين خاصّي نمي دانست. به همين جهت، حوزه فعاليت هاي سياسي و اجتماعي آن شهيد والامقام، بسيار وسيع و گسترده بود. او به اكثر كشورهاي اسلامي سفر كرد و از نزديك در جريان مسائل ديني و فرهنگي مسلمانان قرار گرفت و در راستاي حل مشكلات آنها اقداماتي انجام داد. مهمترين كشورهايي كه عرصه فعاليت هاي اين شهيد عزيز قرار گرفت، عراق، سوريه و لبنان بود. علاوه بر اين، به قاره هاي آفريقا، اروپا و استراليا نيز سفرهايي داشت و با مسلمانان آن مناطق ديدارهاي سازنده انجام داد.



بيشترين عرصه فعاليت هاي اين شهيد پرتلاش، در زادگاهش، كشور «عراق» بود. شايسته است كه در اينجا به بخش هايي از فعاليت هاي فرهنگي و اجتماعي وي در عراق، اشاره شود.



وي علاقه مند بود كه ادبيات عرب به سبك جديد، مورد توجه قشر روحانيت قرار گيرد و از اين رهگذر، به زبان مردم، بيش از قبل، آشنا شوند.



براي رسيدن به اين مهم، كارهاي زير را انجام داد:



1- آثار و كتاب هاي خودش را به سبك جديد به نگارش درآورد؛



2- با تشكيل مجالس ادبي و فعاليت هاي گسترده، زمينه آشناكردن طلاب جوان را، با شعر و ادب، فراهم ساخت؛



3- كتابي به نام «الأدب الموجّه» را - كه در زمينه ادبيات عرب است - به رشته تحرير درآورد؛



4- مجله «الأخلاق و الآداب» را تأسيس كرد و خود مسئوليت آن را برعهده گرفت.



وي علاوه بر مسائل ادبي، براي مسائل ديني نيز اهميّت فوق العاده قائل بود. برخي از خدمات فرهنگي ايشان در اين راستا عبارتند از:



الف) مجلّه «اجوبة المسائل الدّينيّه» - كه به صورت ماهانه منتشر مي شد - سؤالهاي اعتقادي مسلمانان را كه از فراسوي كشورهاي اسلامي فرستاده مي شد؛ پاسخ مي داد و در اين مجله منتشر مي كرد؛



ب) مجله نداء الاسلام؛ در اين نشريه ماهانه، علاوه بر طرح مسائل مربوط به علوم قرآن و تحليل و احاديث، مطالبي از مسائل «روز» و «نسل جوان» مطرح مي گرديد.



علامه شهيد سيد حسن شيرازي همان طوري كه در عرصه دين و فرهنگ تلاش مي ورزيد، در مسائل سياسي نيز آگاه و صاحب اقدامات سياسي و مبارزات خستگي ناپذير بود. مهمترين كارهاي وي كه جنبه سياسي داشته، چنين است:



1. براي آزادي قدس شريف از اشغال متجاوزان صهيونيست، غافل نبود؛



2. اقدام براي تعمير قبور ائمه بقيع؛



3. پيگيري مسأله امام موسي صدر.



در هتل «انترناسيونال» بيروت اتاقي اجاره كرده بود. ساعت 6 عصر روز جمعه 12/2/1359 ش، از هتل خارج شد، تصميم داشت به مدرسه علميه «الامام المهدي» در منطقه «براجنه» بيروت برود و در مجلس ياد بودي كه به مناسبت شهادت آية الله سيد محمد باقر صدر، ترتيب يافته بود، شركت كند. در بين راه در حالي كه سوار بر تاكسي بود، به وسيله دو نفر مسلح كه از مزدوران آمريكايي - بعثي بودند؛ به رگبار بسته شد و در سن 55 سالگي به خون غلتيد و در دم جام شهادت نوشيد.



جنازه اين فقيه مجاهد، به حرم مطهر حضرت معصومه عليها السلام منتقل شد.



حضرت آية الله مرعشي نجفي رحمهم الله برپيكر آن شهيد والامقام نمازگزارد. سپس پيكر خونين شهيد، در صحن موزه حرم مطهر، در جوار كريمه اهل بيت عليها السلام به خاك سپرده شد.



30) شهيد غلامحسين حقاني (م 1360 ش)



اسماعيل كرمانشاهي



ولادت



در يكي از روزهاي سال 1320 ه . ش در شهر مقدس قم و در خانواده اي روحاني فرزندي متولد شد كه نام زيبايي را بر او نهادند، «غلامحسين» و او هم بعدها به اسم خود مصداق واقعي بخشيد. غلامحسين دوران كودكي را در قم آغاز و سپس همراه خانواده به تهران كوچ نمود.



تحصيلات



تحصيلات ابتدايي را در تهران آغاز و به پايان رساند و درسهاي حوزوي را در محضر پدر بزرگوارش آغاز كرد سپس براي ادامه تحصيلات ديني وارد مدرسه مجتهدي شد. سيزده سال بيشتر نداشت كه براي ادامه تحصيلات خويش وارد شهر قم شد و بعد از گذشت چند سال از اشتغال به دروس حوزه، همزمان تحصيلات دبيرستان خود را زير نظر دكتر بهشتي در مدرسه «دين و دانش» به پايان رسانيد. قابل تذكر است كه دليل بازگشت به دروس كلاسيك، به نقل از خود ايشان، راهيابي به مدارس و دانشگاهها جهت تبليغ دين و ارشاد و روشن گري دانشجويان در مسايل اجتماعي و سياسي آن وقت بود. غلامحسين پس از طي مراحل اوليه تحصيلات جديد و حوزوي در تهران به شهر مقدس قم عزيمت نمود. و در محضر بزرگان اين شهر زانوي شاگردي به زمين زد. پس از سالها تحصيل تا رسيدن به مقام اجتهاد چون گلي معطر شكفته شد و جامعه را از عطر معنويت بهره مند ساخت.



استادان شهيد حقاني



1. امام خميني؛



2. آيت الله محقق داماد؛



3. آيت الله مرتضي حائري؛



4. آيت الله عباسعلي شاهرودي؛



5. استاد مطهري.



اين روحاني دانشمند، جزوات بسياري نوشت و بدون ذكر نام مؤلف از طريق مؤسسه در راه حق منتشر ساخت و در سال 1344 ه . ش كتاب «اسلام پيشرو نهضت ها» را به همراه شهيد محمد مصطفوي كرماني تاليف و منتشر ساخت.



شهيد حقاني كتاب هاي ديگري نوشت كه هنوز منتشر نشده است.



شهيد حقاني از شاگردان امام خميني بود و همانند ديگر شاگردان برجسته آن استاد درس مبارزه را از وي آموخت. وي چندين بار در شهرهاي مختلف توسط ساواك تحت تعقيب و پيگيري قرار گرفت و دستگير و زنداني شد.



فعاليت هاي فرهنگي شهيد حقاني قبل از انقلاب



1. عضو جلسه علمي اسلام شناسي؛



2. نشر كتاب «اسلام پيشرو نهضت ها»؛



3. از بنيانگذاران مؤسسه در راه حق و اصول دين قم؛



4. تبليغ در مناطق مختلف كشور؛



5. نشر جزواتي در مؤسسه در راه حق.



سفرهاي خارج از كشور



ايشان به زبان عربي تسلط كامل داشت از اين رو به همراه هيئت هاي اعزامي به كشورهاي عربستان، سوريه، لبنان و يمن سفر كرد و در مجامع عمومي براي ملت هاي مسلمان سخنراني هاي مفصل ايراد نمود تا آنان را با انقلاب اسلامي ايران آشنا سازد.



مشاغل و مسئوليت ها پس از انقلاب



1. مسئول دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم؛



2. نماينده امام و رياست دادگاه و حاكم شرع استان هاي هرمزگان و سيستان و بلوچستان؛



3. امام جمعه بندر عباس؛



4. عضو شوراي عالي تبليغات اسلامي؛



5. دبير شوراي هماهنگي تبليغات اسلامي؛



6 . سرپرست سازمان تبليغات اسلامي؛



7. نماينده مردم بندر عباس در مجلس شوراي اسلامي.



هفتم تير ماه 1360 ش شهيد حقاني پس از عمري تلاش ارزشمند در جبهه هاي مختلف سياسي، فرهنگي، علمي و خدمت در مسئوليت هاي خطير و روشنگري جامعه به همراه 72 گل لاله پرپر گرديد و خون او بر اوراق تاريخ باقي ماند تا سند مظلوميت انقلاب اسلامي ايران باشد.



31) شهيد سيد عبدالحميد ديالمه (م 1360 ش)



محسن علوي پيام



شهيد ديالمه در چهارم ارديبهشت سال 1333 شمسي در تهران و خانواده اي مذهبي چشم به جهان گشود. پس از گذراندن دوره دبستان، دروس متوسطه را در دبيرستان هدف فراگرفت. در سال 1352 وارد دانشگاه مشهد شد. شش سال بعد با درجه دكتراي داروسازي فارغ التحصيل شد. او در دوران دبيرستان، سه سال از مكتب مدرسان حوزه علميه قم استفاده كرد. عرفان، فلسفه و منطق را نزد استاد شهيد مطهري خواند و با نظرات دكتر شريعتي در زمينه هاي مختلف آشنا شد و با نقد منطقي نظريات وي، نقش مهمّي را براي آگاهي نسل جوان بر عهده گرفت. او به فراگيري علوم جديد در رشته پزشكي در دانشگاه مشهد ادامه داد. زبانهاي عربي، انگليسي و فرانسوي را نيز به طور كامل آموخت و پس از اخذ دكترا در سال 1358، از دانشگاه مشهد، به تهران آمد و فعاليتهايش را آغاز كرد.



فعاليتهاي شهيد در مشهد، محبوبيتي خاص به او بخشيد و موجب شد تا چند تن از علماي طراز اوّل مشهد از جمله، آقاميرزا حسن علي مرواريد، مرحوم ميرزامهدي نوقاني و مرحوم ميرزا جواد آقاتهراني به هنگام انتخابات مجلس شوراي اسلامي، از او خواستند از شهر مشهد كانديدا شود. شهيد ديالمه با رأي اكثريت مردم به مجلس شوراي اسلامي راه يافت و به اين ترتيب از سن 26 سالگي، فعاليت هاي خود را در سنگر مجلس آغاز كرد. او در مجلس عضو «كميسيون امور شوراها» بود و با اينكه به طور منظم در حوزه به تعليم نپرداخته بود، ولي در بسياري از موارد با افرادي كه در سطح خارج حوزه بودند، به بحث مي نشست. از اين شهيد حدود چهار صد ساعت نوار در مباحث مختلف به جا مانده است.



شهيد ديالمه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي براي اوّلين بار با دعوت از اساتيد حوزه و روحانيون محترم از جمله (شهيد هاشمي نژاد، آية الله مكارم شيرازي، آية الله خزعلي و...) آنان را براي سخنراني به دانشگاه كشانيد و فاصله بين دو قشر دانشگاهي و روحاني را به حداقل رسانيد. پس از شهادت، پيكر پاكش را در مقبره «شهيد دكتر مفتح» در جوار حضرت فاطمه معصومه عليها السلام به خاك سپردند، چرا كه «شهيد مفتح» منادي وحدت از حوزه و «شهيد ديالمه» منادي وحدت از دانشگاه بود. سال شهادت 1360 شمسي است.



32) شهيد سيد نورالله طباطبايي نژاد (م 1360 ش)



غلامرضا گلي زواره



بر سر راه شهر اردستان - نائين كه از كوير مركزي مي گذرد، روستاي زفرقند (ظفرقند) واقع شده است كه در يكي از روزهاي سال 1319 ه . ش در خانواده روحاني و مبارز، حاج ميرزا علي آقا طباطبايي، در اين آبادي با صفا، كودكي ديده به جهان گشود كه پدر نام سيد نورالله را برايش برگزيد. اين غنچه نورسته از همان آغاز روزهاي حيات، تحت تربيت پدري متدين و فاضل و پرورش مادري پاكدامن، دانش دوست و علاقمند به خاندان رسالت بالندگي يافت.



سيد نورالله آموزش قرآن و مقدمات علوم ديني را نخست نزد پدر فاضل و خوش نامش آموخت - پس از تحصيلات ابتدايي براي افزايش دانسته ها و آشنايي هرچه بيشتر با معارف قرآن و عترت عليهم السلام به توصيه پدر، ظفرقند (زفرقند) را به قصد اقامت در شهر مقدس قم ترك كرد و در سنين نوجواني رهسپار اين ديار شد. در آنجا نزد مدرسان خبره و استادان برجسته، با ادبيات عرب، فقه، اصول، حكمت، فلسفه و تفسير قرآن آشناشد. اخلاص اين نوجوان به همراه صفاي خانواده موجب آن گرديد كه خداوند لطفش را شامل حال او كند و از استعدادي سرشار و ذوقي عالي و همتي وافر، بهره مندش سازد؛ در نتيجه دوره مقدمات و سطح را در مدتي كوتاه و با سرعت فراگرفت و از عهده كليه امتحانات بخوبي برآمد.



شهيد سيد نورالله طباطبايي نژاد به محفل نوراني عالم رباني، متفكر شهيد و فيلسوف عاليقدر، آيت الله مرتضي مطهري رحمهم الله راه يافت. انس وي با اين دانشمند به خون خفته، سرچشمه اي مهم در برنامه هاي درسي، پژوهشي و نيز تحولي شگرف در شيوه هاي تبليغي، رفتاري و اخلاقي او به حساب مي آيد. شهيد طباطبايي نژاد از وقتي كه به حوزه علميه قم راه يافت با انديشه هاي حضرت امام خميني قدس سره آشنا گرديد و در پرتو افكار، ستيز با استبداد و نفي هرگونه ستم را يكي از مهم ترين برنامه هاي خود قرار داد.



آن شهيد سعيد همواره در ايام تبليغي در نقاط مختلف كشور به هدايت و ارشاد مردم مي پرداخت. ايشان در راه به ثمر رسانيدن انقلاب شكوهمند اسلامي بارها در قم و منطقه اردستان و زواره مورد ضرب و شتم دشمنان اسلام قرار گرفت. در آن دوران خفقان چندين مرتبه اتفاق افتاد كه بعد از نماز مغرب و عشا، در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه عليها السلام در قم، وقتي سخنان و بيانات امام خميني قدس سره را براي مردم تشريح مي كرد و براي آن مرد بزرگ، دست به دعا بر مي داشت، به دست مأموران پهلوي مورد هتك و شتم قرار مي گرفت؛ ولي اين فشارها نه تنها هيچ گونه تأثير منفي در اراده استوارش - كه از قلبي لبريز از ايمان و تقوا نشأت مي گرفت، نمي نهاد؛ بلكه او را در راه هدف جدي تر هم مي ساخت و براي وارد آوردن ضربات كوبنده تر به ريشه پوسيده استبداد بيش از پيش توان خويش را به كار مي گرفت.



در منطقه اردستان و زواره، اطلاعيه هاي حضرت امام قدس سره را با شگرد خاص خود توزيع مي كرد و در ضمن مبارزه شديد، تقيه را هم در نظر داشت، تا بتواند به كمك اين سلاح سازنده، راه خويش را در جهت محو ستم ادامه دهد. در سال 1349 ش. در آن بحبوبه كه مجلس فرمايشي رژيم پهلوي، هرروز قوانيني جديد در مخالفت با اسلام و تشيع و معارضت با قرآن و عترت وضع مي كرد، شهيد طباطبايي نژاد با قاطعيت تمام در يكي از مجالس عمومي و برفراز منبر، نمايندگان آن روز را نوكر اجانب خواند. به دنبال اين افشاگري، در منطقه اردستان و توابع ممنوع المنبر گشت و با پرونده اي حجيم كه مأموران امنيتي برايش تنظيم كرده بودند، به ساواك مركزي اصفهان منتقل گرديد.



شهيد طباطبايي نژاد پس از پيروزي انقلاب، به دليل لياقت هاي ذاتي، تعهد، دانش، تقوا و كار دلسوزانه، به عنوان اولين نماينده منطقه اردستان و زواره به مجلس شوراي اسلامي راه يافت و در اين سنگر به دفاع از نظام و ارزشها و گره گشايي از مشكلات مردم پرداخت. او به دليل اهميت قائل شدن به تشكيلات، از اعضاي فعال دفتر مركزي حزب جمهوري گرديد و رشته انس و الفت خود را با شهيد دكتر بهشتي پيوند زد. وي سرانجام در هفتم تير 1360 ش به شهادت رسيد و پيكر پاكش در شيخان قم دفن گرديد.



33) شهيد علي هاشمي سنجاني (م 1360 ش)



غلامرضا گلي زواره



او در سال 1290 ش در روستاي سنجان اراك به دنيا آمد. نخستين كسي كه علي هاشمي را با مقدمات ادبيات و علوم ديني آشنا ساخت، مرحوم حاج شيخ عطاءالله فقيهي سنجاني بود كه در همان روستا مي زيست، هاشمي سنجاني در مدتي كوتاه، معارف و دانش هاي ابتدايي را به شايستگي نزد وي آموخت و براي ادامه تحصيل به شهرستان اراك عزيمت نمود.



هاشمي سنجاني در حوزه علميه اراك، دوره سطح را نزد اساتيدي چون مرحوم آيت الله سلطان آبادي و حجة الاسلام و المسلمين آقا شيخ جعفر (نماينده مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائري) و...فرا گرفت، و با درجات عالي از عهده امتحانات مربوطه برآمد، و براي تكميل اين دوره عازم قم گرديد.



در حوزه بزرگ قم، شخصيتي چون آيت الله سيد محمد حجت كوه كمري، كه انساني آراسته به صفاي معنوي بود، به تعليم و تربيت طلاب مبادرت مي ورزيد، مرحوم علي هاشمي نيز به اين جويبار پرفيض راه يافت، و از محضر آن فقيه فقيد، در فقه و اصول بهره گرفت. چندي از خصوصيت هاي برجسته اين استاد سترگ به شاگردان مستعدش، از جمله هاشمي سنجاني نيز سرايت كرد. شيوه خاص حضرت آيت الله حجت، در تدريس و دسته بندي مطالب، موجب مي شد تا نوشتن و فراگيري درس، براي طلاب آسان شود. بعدها مرحوم هاشمي نيز اين روش را وقتي خود بر مسند استادي حوزه قرار گرفت، به كار برد. مرحوم هاشمي به درس اصول مرحوم آيت الله بروجردي نيز راه يافت و با شيوه هاي عالي تحقيقي و پژوهشي اين مرجع عاليقدر، آشناشد. با ارتحال اين دو بزرگوار، مرحوم هاشمي در بحث امام خميني قدس سره و آيت الله سيد محمد رضا گلپايگاني هم بهره مند شد. و از آيات عظام مذكور اجازات شرعي دريافت نمود.



شهيد هاشمي سنجاني در جلسات گوناگون كه با ديگران داشت، وحتي در مجلس شوراي اسلامي مي كوشيد افراد را متوجه حساب آخرت و ياد معاد نمايد؛ تا براساس اين آگاهي و بصيرت، در اصلاح اعمال و رفتار خود بكوشند.



شهيد هاشمي سنجاني در نخستين دوره مجلس شوراي اسلامي، با احساس مسئوليت براي اسلام و جامعه و نظام جمهوري اسلامي، با اكثريت آراء، از سوي مردم شهرستان اراك انتخاب شد. تا آن كه در هفتم تير ماه 1360، در جلسه اي مشورتي در باره اوضاع سياسي كشور، همراه با عده اي از دوستان و همسنگران خويش، به شهادت رسيد.



34) شهيد عبدالوهاب قاسمي (م 1360 ش)



غلامرضا گلي زواره



يكي از نواحي استان زرخيز و خوش آب و هواي مازندران، شهرستان سواد كوه مي باشد. روستاي «ليورك» از جمله آبادي هاي اين منطقه است.



عزيزالله قاسمي از جمله ساكنين آبادي ليورك بود. وي با خطابه و وعظ به تبليغ دين مي پرداخت. او كه بازني پاكدامن به نام بانو «بي بي جاني» ازدواج كرده بود، از خداوند مي خواست محصول اين پيوند، نخست از لحاظ بدني سالم بوده و آنگاه راه او را ادامه دهد و در كسوت روحانيت به عنوان سرباز امام زمان (عج)، حقايق مسلم فرهنگ قرآن و عترت را براي مردم بازگويد. خداوند نيز دعايش را اجابت فرموده و در اوايل پاييز سال 1312 (نوزدهم مهر)، هنگامي كه خزان مي پژمرد، غنچه اي از بهار در اين خانواده شكفت و پدر به شكرانه اين شهد شيرين زندگي، نام عبدالوهاب را برايش برگزيد. عزيز الله چون به رخسار نورسيده اش نظر افكند چشمانش به جمال اين طفل نورسته روشنايي يافت.



اين كودك نوخاسته در پرتو تربيت پدري رئوف و متدين و نيز پرورش هاي عاطفي و اخلاقي مادري پاك طينت و مشفق، دوران نوباوگي را با طراوت معنوي پشت سر نهاد و از همان نخستين دوران زندگي با نغمه هاي آسماني، قرآن و دعاانس يافت. او به اقتضاي محيط خانوادگي در همان سنين كودكي خواندن، نوشتنو قرائت قرآن را فراگرفت و پس از اين مقدمات به تحصيلات دوران ابتدايي پرداخت.



حجة الاسلام عبدالوهاب قاسمي در سال 1334 ش، به قصد اقامت در جوار بارگاه مقدس حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام و بهره گيري از بارقه معنوي آن امام همام و نيز استفاده از محضر استادان حوزه علميه مشهد، تهران را ترك كرد. وي نزد حاج شيخ كاظم دامغاني رحمهم الله - مدرس سطوح عاليه (رسائل، مكاسب و كفايه) - كه به فضل و تقوا اشتهار داشت، دوره سطح را به پايان برد. او با استعداد، هوش سرشار و تلاش مداوم و پرثمر خود، اين لياقت را به دست آورد كه در زمره شاگردان آيت الله حاج شيخ هاشم قزويني درآيد. اين عالم متفكر، فقيه زاهد، مربي گرانقدر و مدرس فقه و اصول يعني مرحوم قزويني (1270 - 1339 ش) از جمله دانشوراني است كه محضر سيد موسي زرآبادي را در قزوين و نيز محضر ميرزامهدي اصفهاني را در مشهد درك نموده است.



قاسمي از آغاز نهضت اسلامي ايران، به رهبري امام خميني قدس سره در خدمت اين قيام قرار گرفت. او تمام خطرات و دشواري هاي خط مقدم مبارزه را در نهايت شهامت به جان خريد.



در سال 1356 ش. قاسمي به جرم مخالفت هاي صريح و علني با رژيم شاه، به زندان افتاد؛ ولي اين بار هم در سلول انفرادي طاغوت زير شكنجه هاي موحش دم برنياورد. لذا پس از آزادي، مأموران ساواك خواستند با توطئه قبلي ايشان را در سفر مكه ترور كنند؛ اما موفق نشدند و توطئه آنها با شكست مواجه شد.



شهيد قاسمي پس از پيروزي انقلاب اسلامي، به عضويت شوراي همبستگي در حج - كه مركب از اقشار مختلف مردم بود. - در آمد و پس از تشكيل كميته انقلاب اسلامي، حدود يك سال نيز به عنوان معاونت در كميته مركزي شهرستان ساري مشغول خدمت بود. او براي تداوم انقلاب به ارشاد و سازندگي مردم مي پرداختو در سال 1359 ش. از سوي مردم ساري به نمايندگي در مجلس شوراي اسلامي انتخاب شد. پس از يك سال خدمتگزاري به امت مسلمان در سمت مزبور، درتاريخ هفتم تير ماه 1360 ش. به دست دشمنان خلق خدا (منافقان) به ديدار حق شتافت. بدن مطهرش بنا به وصيت وي در شهرستان قم و در قبرستان شيخان، به خاك سپرده شد.



35) شهيد عمادالدين كريمي (م 1360 ش)



غلامرضا گلي زواره



در يكي از روزهاي سال 1311 شمسي در روستاي كشكك نوشهر چشم به جهان گشود. پدرش محمّد كريمي روحاني سرشناس همين ديار است. وي تحصيلات دوره ابتدايي را در شهرستان نوشهر به اتمام رسانيد و در تهران موفق به اخذ ديپلم گرديد. شهيد كريمي دوران تحصيلات حوزوي خود را در مدارس علميه مشهد مقدس آغاز كرد و استعداد و قريحه سرشارش سبب گرديد تا بتواند در مدتي كوتاه ادبيات، لمعه، قوانين و مقداري از رسائل را در آنجا فراگيرد وي در اوج فقر و تنگدستي به كسب معارف و علوم اهل بيت عليه السلام پرداخت و سرانجام به پايگاه فقه و حديث شيعه يعني شهر قم روي آورد.



اساتيد ايشان در قم عبارتند از:



1. حضرت آية الله العظمي بروجردي (1292 - 1381 ق)؛



2. حضرت آية الله العظمي ميرزاهاشم آملي (1322 - 1413 ق).



شهيد كريمي اين سعادت را بدست آورد تا به چنين محفلي راه يابد و تابشي از آن فروغ فقاهت را دريافت كرده و ذهن و فكر خويش را غنا بخشد. به بركت همين جلسات پرمايه بود كه او موفق گرديد در كنار فراگيري علوم گوناگون، خود به تدريس برخي دروس حوزه خصوصاً اصول عقايد بپردازد و با شاگرد پروري در زمينه فقه و اصول خود نيز آگاهي هاي نسبتاً گسترده اي را به دست آورد.



شهيد كريمي همه ساله در ايام ماه مبارك رمضان و محرم و صفر جهت تبليغ مسايل اعتقادي و افزايش آگاهي مردم به بخش علمده از توابع شهرستان نوشهر مي رفت و نصايح آموزنده اي را از زلال چشمه معرفت به كشتزارهاي تشنه جاري مي كرد. در سخنراني هايي كه در مجامع مختلف ايراد مي كرد از يك سو به ارشاد مردم نسبت به مباني راستين اسلام مي پرداخت و حقايق ناب را كه با غواصي در درياي معارف ديني بدست مي آورد به آنان مي سپرد و از سوي ديگر به اصلاح باورها و اخلاقيات شنوندگان خويش توجه داشت. او مظالم رژيم ستم شاهي و توطئه هاي استكبار را افشا مي كرد و در ساماندهي مردم عليه حكومت طاغوت تلاش بسياري از خويشتن نشان مي داد. غالب اين سخنراني هاي سازنده در شهرستان نوشهر و اطراف آن خصوصاً علمده انجام مي گرفت چندين مرتبه ساواك به وي اخطار كرد كه از اين شيوه خود دست بردارد امّا او اعتنا نكرد و لذا بارها مورد آزار و هتك و شتم ساواك مازندران قرار گرفت. با پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي، شهيد كريمي به اصرار اهالي چالوس و نوشهر و با آگاهي كامل به مسئوليت خطير و وظايف سنگين يك نماينده در راه صيانت از ارزشها و دفاع از نظام اسلامي نامزدي مجلس شوراي اسلامي را پذيرفت و با رأي قاطبه مردم به سنگر مجلس راه يافت.



وي سرانجام در روز هفتم تير ماه سال 1360 در كربلاي سرچشمه بدست مزدوران استكبار به آرزوي ديرينه خود يعني شهادت دست يافت و در جوار عرشيان آرام گرفت و پيكر پاكش در قبرستان شيخان قم در كنار مزار عالمان و شهيدان اين ديار به خاك سپرده شد.



36) سيد علي علوي بغدادي كاشاني (م 1361 ش)



غلامرضا گلي زواره



سيدعلي علوي در روز دوم محرم الحرام (1346 ق) در خانواده اي كه به فضل و تقوي اشتهار داشتند، در محله «امّ النومي» كاظمين پا به عرصه وجود نهاد. از همان آغاز كودكي اشتياق به فراگيري دانش ديني در سيمايش هويدا بود. براي آموختن قرآن نزد «ملاخانمي» رفت و تا قبل از سن ده سالگي مقدمات را نزد وي ياد گرفت.



پس از مدتي به محضر «شيخ رمضان منجم» رسيد و مقدمات پاره اي از دانش هاي ديني را نزد وي فراگرفت. آيت الله علوي فقه، اصول، تفسير قرآن و دروس اخلاق را از آية الله «سيد اسماعيل صدر» فراگرفت. تا آن كه به دليل فشار دولت عراق از كاظمين به نجف اشرف هجرت كرد و در آنجا به تكميل درس و تدريس و تأليف پرداخت و از محضر آية الله العظمي «سيد محسن حكيم» بهره برد.



از شخصيت هاي ديگري كه آيت الله علوي در برابرشان زانوي ادب بر زمين ساييد، احمد امين (صاحب كتاب التكامل في الاسلام) سيد جعفر مرعشي، شيخ محي الدين مامقاني، سيد شهاب الدين نجفي مرعشي و سيد محمدرضا گلپايگاني را مي توان نام برد. آيت الله سيد محمدهادي ميلاني نيز از مشايخ اجازه او بود.



فهرست آثار ايشان به شرح ذيل است:



1. الامر بالمعروف و النهي عن المنكر، با اشراف عادل علوي؛



2. الاثرالخالد في الولد والوالد؛



3. دروس و حلول في شرح كفاية الاصول (دو مجلد چاپ شده و هشت مجلد بقيه مخطوط)؛



4. ديوان علوي (سه مجلد)؛



5. الغفاف علي مذبح التبرج؛



6 . العمل الجهادي (اخلاق)؛



7. الكلمة الطيبة (اخلاق)؛



8 . زكوة الفطرة (رفعة)؛



9. اخترلنفسك (اخلاق)؛



10. الاصول الثلاثه (علم كلام)؛



11. محاضرات في اصول الدين (علم كلام)؛



12. ياد آوري (اخلاق فارسي)؛



13. مخطوط كتاب الارث (فقه)؛



14. رستگاران (فارسي) در اخلاق؛



15. سوداگران (فارسي) در موضوع اخلاق؛



16. تربيت از نظر قرآن و سنت؛



17. الرافد (اخلاق و معارف اسلامي)؛



18. لباب معالم الدين (اصول).



فعاليت ها و خدمات اجتماعي و فرهنگي آية الله علوي علاوه بر نگارش آثار علمي عبارتند از:



الف. عراق:



1. تأسيس هيئت «موكب العبيدي» در مسجد عبيدي؛



2. بناي مسجد «الجامع العلوي» و حسينيه؛



3. كتابخانه «مكتبة الامام علي بن الحسين» در «الجامع العلوي»؛



4. تأسيس «موكب الكاشانيين» در كاظمين؛



5. تأسيس «مدرسه العلوي الدينية»؛



6 . تأسيس موكب «حي طارق» در الجامع العلوي.



ب. شهر مقدس قم:



1. تأسيس هيأت علوي قم (1391ه . ق)؛



2. احداث ساختمان مسجد علوي؛



3. تأسيس كتابخانه عمومي الامام علي بن الحسين در مجاورت مسجد علوي؛



4. ايجاد «مجمع الآثار»؛



5. تأسيس مسجد علوي 1394ه . ق؛



6 . احداث «مسجد بني هاشم قم در ميدان امام خميني در سال 1398 ه . ق؛



آية الله علوي سرانجام در بيست و هشتم شعبان 1402 ه . ق (مطابق سي و يكم خرداد 1361) در پنجاه و پنج سالگي، در بيمارستان حاج آقامصطفي خميني تهران بر اثر عارضه قلبي ديده از جهان فروبست. پيكرش با شكوه تمام در تهران و سپس قم تشييع و پس از طواف بر مزار حضرت فاطمه معصومه عليها السلام و نمازي كه آيةالعظمي مرعشي بر او خواند، در شب اول ماه مبارك رمضان در ضلع جنوبي صحن «مسجد علوي» واقع در خيابان سي متري كيوانفر، 16 متري مدني، شش متري علوي، چهار متري مسجد علوي مدفون شد.



37) حاج سيد احمد خوانساري (م 1363 ش)



محمّد عابدي



آية الله خوانساري ستاره اي تابناك از تبار امام موسي بن جعفر بود. او در شب 18 محرم سال 1309 ه . ق در خوانسار متولد شد. پدرش سيد يوسف امام جمعه خوانسار و جدش سيد محمد مهدي، رجالي معروف و برادرش محمد حسن خوانساري (م 1337 ق) از عالمان كامل عصر خود بودند. در 3 سالگي پدرش را از دست داد. مقدمات و سطح را در خوانسار و در نزد برادرش سيد محمد حسن خوانساري (م 1337 ق) و سيد علي اكبر خوانساري فراگرفت. در 16 سالگي به اصفهان رفت و از محضر ميرمحمد صادق مدرس اصفهاني، عبدالكريم گزي، محمد علي توسيركاني به خارج فقه و اصول پرداخت. در 18 سالگي به نجف اشرف عزيمت كرد و بمدت 6 سال از محضر آيات عظام: آخوند خراساني (م 1329 ق) سيّد يزدي (م 1337 ق) مرحوم نائيني، مرحوم عراقي، مرحوم شيخ الشريعه اصفهاني بهره ها برد. آن گاه به اراك و بعد از مدتي به همراه استادش مرحوم آية الله حائري به قم مهاجرت نمود و از آن استاد فرزانه بهره بردند. اساتيد ايشان در قم علاوه بر آية الله حائري مي توان به بزرگواراني همچون ميرزا علي اكبر حكيم يزدي، (فلسفه و حكمت) و محمّدحسن رياضي (هندسه و رياضيات) اشاره كرد. از حوزه تدريس آية الله خوانساري شاگرداني توانمند و مجتهديني ارزشمند به جامعه علمي حوزه تقديم شد. برخي از شاگردان او در قم عبارتند از آيات بزرگوار:



1. جلال طاهر شمس؛ 2. ستوده؛ 3. شيخ علي پناه اشتهاردي؛ 4. سيد محمد باقر سلطاني؛ 5. سيد موسي صدر؛ 6 . حسين علي منتظري؛ 7. شهيد مرتضي مطهري؛ 8 . سيد محمد باقر ابطحي؛ 9. سيد محمد علي ابطحي؛ 10. سيد رضا صدر؛ 11. سيد عبدالله شبستري.



از پرورش يافتگان مكتب علمي او در تهران نيز مي توان به سيد رضي شيرازي، مجتهدي، محمود انصاري، محمد تقي شريعتمداري، حسن خسروشاهي اشاره كرد.



حضرت آيت الله خوانساري در طول عمر با بركت خود، آثار فراوان عمراني و علمي از خود برجاي گذاشتند كه بخش عمده اي از آن شامل آثار علمي و تأليفاتش است. برخي از آنها عبارتند از:



1. جامع المدارك در شرح كتاب مختصر النافع (6 جلد)؛



2. عقائد الحقه؛



3. حاشيه بر عروة الوثقي؛



4. مناسك حج؛



5. توضيح المسائل؛



6 . رساله علميه فارسي؛



7. كتاب طهارت؛



8 . كتاب صلوة و...



شخصيت سياسي و نفوذ اجتماعي آيت الله خوانساري موجب مي شود در سختترين شرايط كه ديگران قدرت ابراز نظر نداشتند وي دست به اعمال نظر بزند از اين رو آنگاه كه گروه عمده اي از علما مانند حاج باقر قمي، سيد علي نقي تهراني، سيد محمد علي سبط و آيت الله فلسفي در زندان به سر مي بردند به ديدارشان شتافته موجبات آسايششان را فراهم سازد.



طوفانهاي شديدي كه تا سال 1357 همواره در حال وزيدن بود، بالاخره بنيان سلطه پهلوي را از ريشه كند. امام خميني در صبح روز 5 شنبه 12 بهمن 1357 وارد ايران شد و در مدرسه رفاه تهران اقامت گزيد.



آيت الله سيد احمد خوانساري با كهولت سن در حالي كه نود سالگي خود را پشت سر مي گذاشت، در مدرسه علوي شماره 1 به حضور امام شتافت.



بيش از 96 سال از عمر پربركت آيت الله خوانساري مي گذشت يك هفته قبل از وفات آيت الله العظمي خوانساري اطرافيان را از وفات خود آگاه ساخت و سر بربالين نهاد. تا اينكه بعد از يك عمر تلاش، در عرصه هاي گوناگون اخلاقي، معنوي، سياسي و اجتماعي در اولين ساعات بامداد روز شنبه 29/10/63 نداي حق را لبيك گفت و در مسجد بالاسر حرم مطهّر حضرت معصومه سلام الله عليها مدفون گرديد.



38) شيخ هادي نيّري ميانجي (م 1363 ش)



عبدالرحيم اباذري



او سال 1282 ش. در يك خانواده روحاني در شهرستان ميانه چشم به جهان گشود. خواندن و نوشتن را نزد پدرش مرحوم حاج ميرزا محمد، معروف به «افتخارالعلما» كه از روحانيون مورد احترام اين شهرستان به شمار مي آمد، فراگرفت. در ايام نوجواني، پدر عزيز و استاد گرانقدرش به رحمت ايزدي پيوست و او را يتيم و تنها گذاشت. او بخش مهمي از مقدمات علوم اسلامي را در محضر فقيه مجاهد حضرت آية الله حاج ميرزا محمد حجتي ميانجي و بخش ديگر آن را در حضور عالم پرهيزگار مرحوم ملاقنبر واعظ، معروف به «عمادالعلما»، آموخت. در سن 20 سالگي، كه با آغاز دوران سلطنت رضاخان قلدر مصادف بود، جهت ادامه و تكميل آموخته هاي حوزوي، عازم حوزه علميه قم شد و در مدرسه رضويّه براي خود حجره برگزيد. دوره سطح را در محضر مبارك حضرات آيات عظام: سيد محمدتقي خوانساري، سيد صدرالدين صدر و ميرزا مهدي بروجردي بهره شايان برد. سپس درس خارج فقه و اصول را از محضر گرامي حضرت آية الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي استفاده كرد و در مدت 9 سال اقامت و تحصيل و تلاش در قم، به مراتب عالي علوم اسلامي دست يافت، اين در حالي بود كه وي در كنار تحصيل، به طور مرتب، دروس گذشته را براي طلاب پايين تر از خود تدريس مي كرد.



در سال هاي 21 - 1320 ش - كه همزمان با جنگ جهاني دوم و اشغال شرق و جنوب كشور ايران به دست نيروهاي بيگانه متفقين (آمريكا، شوروي و انگليس) شده بود و سرزمين آذربايجان و شهر ميانه نخست با بمباران هاي هوايي و سپس با هجوم پياده نظام شوروي كاملاً تحت تصرف قواي اشغالگر قرار گرفته بود، اين عالم مجاهد جهت ايفاي نقش اجتماعي و دادن دلگرمي و اميد ونشاط بخشيدن به مردم منطقه، حوزه علميه قم را به سوي شهر ميانه ترك كرد و با استقبال پرشور مردم وارد اين شهر شد. اين در حالي بود كه مردم مسلمان ميانه شرايط دشوار رضاخاني از قبيل: كشف حجاب، ممنوعيت مجالس مذهبي و مراسم عزاداري و ساير گرفتاري هاي آن را به گونه مظلومانه پشت سر گذاشته بودند و با حال خسته و قامت خميده در انتظار يك هادي پرجنب و جوش و كار آمد به سر مي بردند تا در آن روزگارِ پريشاني راهنمايشان باشد.



او در يك جبهه با مزدوران دولت اشغالگر شوروي مي جنگيد و همزمان در سنگر ديگر، با عوامل حكومت مركزي - كه انواع و اقسام ظلم و ستم بر مردم روا مي داشتند - به مبارزه بر مي خاست. لذا بعد از فرار متجاسران كمونيست و آزادي كامل آذربايجان، وقتي محمدرضا شاه پهلوي در خرداد 1326، از طريق راه آهن به آن منطقه رفت و در ايستگاه ميانه چند ساعتي توقف داشت، هرگز به ديدارش نرفت و اين در شرايطي بود كه با تبليغات وسيعي كه در منطقه انجام پذيرفته بود، محمدرضا شاه را به عنوان «شاه شيعه» و كسي كه كمونيست هاي اشغالگر را از كشور بيرون رانده، مطرح مي كردند؛ اما آية الله نيّري، شاه را در اين غائله به منزله عروسك خيمه شب بازي مي دانست كه بازيچه قدرت هاي پشت پرده قرار گرفته است.



در ماجراي تصويب لايحه ضدّ اسلامي و غير قانوني «انجمن هاي ايالاتي و ولايتي»، كه منتهي به اعتراض شديد مراجع عظام وقت و در رأس آن، حضرت امام خميني شد، در شهر ميانه آية الله نيري به حمايت از اين حركت برخاست و با همكاري ساير روحانيون شهر، مردم را به پشتيباني از مراجع تقليد فراخواند. باتلاش هاي وي، چندين طومار بلند به حمايت از اين حركت تاريخي خطاب به حضرت امام خميني و ساير مراجع به طور جداگانه نوشته و تنظيم كرد و به امضاي اقشار مختلف مردم ميانه رسيد و تأييد شد. در اين هنگام آية الله نيري به همراه روحاني مبارز حاج سيد سجاد حُجَجي، در اواخر جمادي الثاني 1382 (آبان 1341) عازم شهر قم شدند تا طومارهاي پشتيباني را به خدمت حضرت امام خميني تقديم كنند.



در آبان 1356 كه سرنوشت انقلاب با شهادت حاج آقا مصطفي خميني به مرحله حساس خود رسيد، آيةالله نيري با شور و نشاط وصف ناشدني، همانند گذشته در صحنه هاي گوناگون و پرمخاطره حضور متعهدانه خويش را به نمايش گذاشت.



با بازگشت آية الله نيري به وطن، نور اميد و نشاط در دل هاي مردم درخشيدن گرفت و منزل محقر وي در كوچه نجارها، مثل سال هاي گذشته، پناهگاه محرومان، مستضعفان و ستمديدگان گرديد و منزل اين عالم پرتلاش در طول شبانه روز به روي مردم باز شد. او گرچه دوران كهولت خود را مي گذراند، اما هيچ وقت خود را از خدمت به مردم فارغ نگرداند و تا آخرين تپش هاي قلبش به فكر خدمت به مردم، اسلام و انقلاب بود تا اين كه پس از 81 سال زندگي سرتا سر مبارزه و خدمت و تلاش، در سال 1363 ش به رحمت ايزدي پيوست.



پيكر پاك اين روحاني عامل پس از تجليل از سوي اقشار مختلف مردم شهرستان ميانه، به قم انتقال يافت و در مقبرة العلماي امامزاده علي بن جعفر عليه السلام جنب گلزار شهداي قم، به خاك سپرده شد.



39) شهيد سيد ابوالقاسم موسوي دامغاني (م 1364 ش)



احمد محيطي



سيد ابوالقاسم داود الموسوي، معروف به موسوي دامغاني، فرزند سيد محمد است و در سال 1323 ه . ش، در روستاي حسن آباد از توابع دامغان در خانواده مذهبي و شيفته اهل بيت عليهم السلام متولد شد.



سيد از كودكي طبعي بلند و همتي والا و علاقه اي شديد به فراگيري علوم اسلامي داشت، بدين جهت، پس از گذراندن دوران ابتدايي تحصيل در حسن آباد، در سال 1337 ه . ش و در حالي كه بيش از 14 سال نداشت به دامغان آمد و در يكي از مدارس علميّه آن شهر، مشغول تحصيل شد.



سيد ابوالقاسم در سال 1341 ه . ش، براي ادامه تحصيل عازم قم شد و در مدرسه حجتيه ساكن گرديد. در همين سال لباس مقدس روحانيّت به تن كرد و سفرهاي تبليغي اش را آغاز نمود.



او سعي داشت به مناطقي سفر كند كه كمتر كسي بدانجا مي رود لذا با دوچرخه به روستاهايي مي رفت كه حتي از جاده نيز محروم بودند.



سيد ابوالقاسم موسوي در طول ايام تحصيل از محضر اساتيد و علماي بزرگواري بهره مند گرديد كه اسامي بعضي از آنها چنين است:



1. شهيد غلام رضا سلطاني؛



2. آيت الله مرحوم حاج شيخ مرتضي حائري يزدي؛



3. آيت الله حسين وحيد خراساني؛



4. آيت الله حاج شيخ اسماعيل مازندراني؛



5. آيت الله حاج شيخ علي مشكيني؛



6 . آيت الله ابوالقاسم خزعلي؛



7. آيت الله شيخ يحيي انصاري شيرازي؛



8 . حجت الاسلام محي الدّين فاضل هرندي.



ابوالقاسم از همان ابتداي ورود به قم، در جريان 15 خرداد 42 و شروع نهضت پيروزمند امام خميني قدس سره قرار گرفت.



بعد از انقلاب نيز در مسئوليتهاي گوناگون، به ادامه خدمت پرداخت كه اهم آنها از اين قرار است:



1. كنترل پادگان لويزان (ستاد نيروي زميني)؛



2. فعاليت و راه اندازي كميته انقلاب اسلامي دامغان در سال 1358 ه . ش؛



3. تأسيس سپاه پاسداران انقلاب اسلامي دامغان، همراه با ديگر ياران؛



4. تشكيل دادگاه انقلاب دامغان؛



5. حاكم شرع دادسراي انقلاب اسلامي؛



6 . خدمت در جهاد سازندگي؛



7. نماينده امام رحمهم الله در هيأت هفت نفره احياء و واگذاري زمين استان سمنان؛



8 . نماينده امام قدس سره و امام جمعه رامهرمز از سال 60 تا 1363 ه . ش؛



9. نماينده مردم رامهرمز در مجلس شوراي اسلامي، در دوره دوم مجلس.



سيد ابوالقاسم، روز اوّل اسفند 1364، با پنجاه تن از شخصيتهاي مملكتي و روحانيان و ياوران انقلاب، كه در ميان آنان حجت الاسلام شهيد حاج شيخ فضل الله محلاتي نماينده امام قدس سره در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و هفت تن ديگر از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي، و چند تن از قضات دادگستري وجود داشتند، در حالي كه توسط هواپيماي مسافربري متعلق به شركت آسمان عازم جبهه هاي اهواز بودند، در نزديكي اهواز از سوي دو فروند جنگنده متجاوز عراقي مورد حمله قرار گرفتند و در منطقه ويسي در 25 كيلومتري شمال اهواز با سقوط هواپيماهايشان به شهادت رسيدند.



بدن پاك و مطهّر شهيد سيدابوالقاسم موسوي دامغاني در ايوان شرقي پايين مسجد طباطبائي ورودي مسجد بالاسر حضرت معصومه عليها السلام در كنار تربت شهيد حاج شيخ فضل الله محلاتي به خاك سپرده شده است.



40) شهيد فضل الله مهدي زاده محلاتي (م 1364 ش)



احمد محيطي



فضل الله مهدي زاده محلاتي فرزند حاج غلامحسين در 18 تير ماه سال 1309 ه . ش در خانواده اي كشاورز و مذهبي در محلات به دنيا آمد.



فضل الله را در شش سالگي به مدرسه اي به نام «مدرسه ميرزا» كه از نوع مكتبخانه هاي قديم بود، سپردند.



وي تا كلاس ششم در همين مدرسه درس خواند، اما با همه عشق و علاقه اي كه براي تحصيل در وجودش حس مي كرد، اجازه نداشت براي ادامه تحصيل به مدارس دولتي برود. پدرش مايل بود كه پيشه او را دنبال كند و در كارها مددكارش باشد.



وي مي گويد: در يكي از تابستانها كه برحسب معمول آيت الله سيد محمدتقي خوانساري به محلات آمده بودند، نزد ايشان رفتم و با گريه و زاري گفتم: مي خواهم طلبه شوم، پدرم راضي نمي شود.



آيت الله خوانساري، حاج محمدحسن عموي فضل الله را خواست و به وي گفت: شما، پدر ايشان را راضي كنيد من نيز در قم سرپرستي او را به عهده مي گيرم.



با اصرار عمويش، پدر راضي مي شود و او با دلي پرشور و علاقه اي سرشار در سال 1324 ه . ش در سن 15 سالگي به شهر مقدس قم رهسپار مي گردد.



كتاب مغني را از آيت الله شيخ علي پناه اشتهاردي، مطوّل و لمعه را از آيت الله شهيد حاج شيخ محمد صدوقي يزدي اقتصاد اسلامي و منظومه را از آيت الله شهيد مرتضي مطهري، مكاسب را از آيت الله حاج مرتضي حائري يزدي، تفسير و فلسفه را از آيت الله علامه حاج سيد محمدحسين طباطبايي و دروس خارج فقه و اصول را از آيت الله حاج حسين طباطبايي بروجردي و بيشتر از محضر امام خميني قدس سره استفاده نمود. او در سال 1339 به تهران عزيمت نموده، از محضر آيات عظام حاج سيد احمد خوانساري، شيخ محمدتقي آملي، سيدابوالحسن رفيعي قزويني، آشتياني و شهيد مطهري بهره مند شد.



بزرگترين ويژگي اين شهيد بزرگوار، روحيه مبارزاتي وي مي باشد. سراسر زندگيش پر جوش و خروش است و اين درسي است كه از اساتيد حوزه هاي علميه شيعه آموخته است.



شيخ فضل الله پس از بازگشت آيت الله سيد ابوالقاسم كاشاني از تبعيدگاه لبنان به تهران، هرهفته پنج شنبه و جمعه به تهران مي رفت و در خانه هاي مخفي با مرحوم نوّاب يا در منزل مرحوم آيت الله كاشاني بود.



مجاهد نستوه شهيد محلاتي از ابتداي نهضت اسلامي ايران، همگام با امام خميني قدس سره در مبارزات عليه رژيم ستمشاهي شركت داشت و در گسترش اهداف رهبر انقلاب و پخش سخنان و اعلاميه هاي آن مرجع عالي قدر، سر از پا نمي شناخت.



شهيد محلاتي از آن روز تا پيروزي انقلاب اسلامي لحظه اي از پا ننشست و در اين راه، بارها به زندان افتاد، شكنجه ها ديد، تبعيد كشيد، بارها به خانه شان ريختند، تفتيش كردند و اذيت نمودند.



مقام معظم رهبري در اين رابطه مي فرمايد: به قدري ايشان به امام علاقه داشت و اعتقاد به نظرات امام داشت كه هر موقع امام يك چيزي را بيان مي كرد، مثل يك امر تعبّدي برايش لازم الاجرا بود...و اعتقاد و ارادت ايشان به امام به نظر من، يكي از عوامل تحرّك مستمر و خستگي ناپذير ايشان بود...متقابلاً امام هم به ايشان علاقه داشتند.



او در تاريخ اوّل اسفند 1364 در فاجعه هوايي به دست مزدوران بعثي به شهادت رسيد. قبر مطهرش در ايوان شرقي مسجد طباطبايي ورودي مسجد بالاسر حضرت معصومه عليها السلام قرار دارد.



41) شهيد محمد مهدي رباني املشي (م 1364 ش)



مجيد محبوبي



آية الله رباني املشي در نيمه شعبان سال 1313 ه . ش در خانواده اي روحاني و متدين در قم ديده به جهان گشود. پدر به مناسبت تولد در نيمه شعبان، نام محمدمهدي را براي او انتخاب نمود.



پدر آن بزرگوار، شيخ ابوالمكارم رباني املشي از روحانيون صاحب نام و با تقواي املش (گيلان) بود. ايشان هيچ گونه درآمد شخصي نداشت و از درآمدهاي شرعي هم كه روحانيون ديگر استفاده مي كردند بهره اي نداشت. بسيار عفيف النفس بود و با شهريه كم و نماز استيجاري زندگي را مي گذراند. حتي مرحوم رباني املشي در زمان طفوليت خجالت مي كشيد كه كسي بداند پدر او نماز استيجاري مي خواند.



مرحوم رباني املشي پس از پايان دوره ابتدايي بنا به علاقه خود و تشويقهاي پدر كه از ادامه تحصيلات جديد نگراني داشت، وارد حوزه علميه قم شد.



اساتيد ايشان در دوره خارج فقه و اصول عبارتند از:



1. آيت الله العظمي بروجردي؛



2. امام خميني؛



3. آيت الله محقق داماد؛



4. آية الله شيخ مرتضي حائري يزدي.



وي دروس حوزه را با بزرگاني مباحثه كرده و با آنان معاشرت و رفاقت داشتند كه عبارتند از:



1. حضرت آيت الله حاج سيد علي خامنه اي مقام معظم رهبري؛



2. آيت الله هاشمي رفسنجاني؛



3. آيت الله محمد مؤمن؛



4. آيت الله طاهري خرم آبادي.



آيت الله املشي با آغاز حركت تاريخ ساز حضرت امام خميني در سال 1342 و شكوفايي نهضت مقدس كه به پيروزي انقلاب در 22 بهمن 57 انجاميد تلاشي پيگير داشت و هر ماموريتي كه به عهده مي گرفت با دقت و پشتكار در انجام آن همّت مي گماشت. وي در مبارزات خونين روحانيت در دوران خفقان و استبداد رژيم شاه بارها توسط مزدوران ساواك دستگير و زنداني و تبعيد شد. ولي هيچ گاه اين زندانها و تبعيدها روحيه مقاوم و استوار او را نشكست.



آيت الله رباني املشي از جمله كساني بود كه در مخالفت و مبارزه با رژيم شاه زندان و تبعيد و رنج و شكنجه بسيار تحمل نمود و با مقاومت و بردباري همچنان تا پيروزي در نهضت حضور فعال داشت.



آن مرحوم سه سال در تبعيد به سر برد كه يازده ماه آن در فردوس سپري گشت.



برخي از سمت هاي ايشان، پس از پيروزي انقلاب در سنگرهاي مختلف به قرار زير است:



1. نمايندگي مجلس خبرگان تدوين قانون اساسي از گيلان؛



2. رياست شعبه اول دادگاه عالي؛



3. عضويت در شوراي عالي قضايي؛



4. دادستان كل كشور؛



5. عضويت در شوراي نگهبان؛



6 . عضويت در مجلس خبرگان رهبري از استان خراسان و عضويت در هيأت رئيسه اين مجلس؛



7. نماينده حضرت امام در منطقه گيلان در تاريخ 6/9/58.



حضرت آيت الله رباني املشي سرانجام پس از سالها فعاليت و تلاش خالصانه در راه اسلام و انقلاب اسلامي، در بامداد روز دوشنبه 17 تير ماه سال 1364 شمسي بر اثر يك بيماري رنج آور كه زمينه آن را دشمنان اسلام و انقلاب (باند مهدي هاشمي) در او به وجود آورده بودند و در سن 51 سالگي به شهادت رسيد و در جوار رحمت حق آرميد.



پيكر مطهر آن مرحوم پس از تشييع در تهران و قم به حرم حضرت معصومه عليها السلام انتقال يافت و در كنار شهيدان بزرگواري چون شهيد محلاتي، شهيد منتظري، شهيد شيرازي و ديگر شهيدان در مسجد بالاسر حرم به خاك سپرده شد.



42) شيخ عباسعلي اسلامي (م 1364ش .)



عباس محقق



در سال 1275ه . ش. در شهرستان مذهبي سبزوار از خاندان اصيل و رفيع اسلامي، فرزندي؛ بس با بركت و مسعود ديده به جهان گشود. نام اين كودك را به ياد امام علي عليه السلام و فرزند رشيدش «عباسعلي» ناميدند.



آقاي اسلامي پس از اينكه تحصيلات ابتدايي خود را كه شامل آشنايي با ادبيات، قرآن و سطح ابتدايي و فقه و احكام بود، در زادگاه خويش (سبزوار) فراگرفت، - پس از طي مقدمات علمي عازم شهر مقدس مشهد رضوي گرديد و از محضر علماي بزرگ مشهد به ويژه آيت الله حاج ميرزا مهدي اصفهاني و آيت الله حاج آقا حسين قمي و آيت الله كفايي (پسر مرحوم آخوند ملامحمد كاظم خراساني، صاحب كفاية الاصول) بهره هاي علمي فراواني كسب نمود. و پس از مدتي براي ادامه تحصيل و كسب مدارج علمي از مشهد به نجف اشرف - كه در آن روز مهد علم و از بزرگترين حوزه هاي علمي، اسلامي به شمار مي آمد - مشرف گرديد.



آن بزرگوار پس از سالها اقامت در كشور عراق و بعد از تحمل زحمات طاقت فرسا همچون همه طلاب و علماي دين، جهت به دست آوردن مدارج علمي بيشتر و تحصيل هرچه عميق تر معارف مذهبي حسب الامر حضرت آيت الله العظمي آقاي سيد ابوالحسن اصفهاني رحمهم الله - كه زعامت علمي و مرجعيت ديني آن زمان را برعهده داشت... - به ايران مراجعت مي كند.



از آثار فرهنگي آقاي اسلامي، علاوه بر تأسيس چندين باب دارالايتام و حسينيه، قريب 80 مسجد و پايگاه مهم ديني است كه با جديت و كوشش فراوان تأسيس نمود و مورد بهره برداري همنوعان مسلمان او قرار گرفته است.



وي پس از مراجعت از عراق مدّتي را در مشهد رضوي اقامت نمود، آن گاه به تهران رفته و پايگاه تبليغي و خدمات معنوي خويش را در آنجا قرار داد. «جامعه تعليمات اسلامي، پايگاه تبليغي معظم له به شمار مي آيد.



چهره انقلابي و دشمن ستيزي مرحوم اسلامي و سوابق زندانهاي طولاني او، به سالهاي بسيار دور بر مي گردد. درگيري او در حادثه كشف حجاب با رژيم منحط پهلوي او را تا پاي اعدام به پيش برد.



روابط بسيار نزديك ايشان با فدائيان اسلام و رهبر شجاع و جهادگر اين نهضت، مرحوم نواب صفوي و همكاري نزديك او با مرحوم آية الله سيد ابوالقاسم كاشاني و مسافرت هاي او به نمايندگي از ايشان به شهرهاي مختلف كشور و سخنراني هاي پرشور او، همه و همه نشانگر چهره انقلابي و مبارزاتي آن مجاهد آگاه مي باشد.



از همه مهم تر، همكاري با اخلاص آن دانشمند فرزانه در كنار رهبري در دوران پرفراز و نشيب انقلاب اسلامي ايران و در آن روزهاي حساس و خطرناك گوياي اين واقعيت است. او در هر فرصت و زماني به فكر ياري اسلام و مسلمين بوده است. حضرت امام خميني در تاريخ 1/12/1341 مي فرمايد: اگر آقاي اسلامي را نگذاشتند در تهران منبر برود، ديدند كه ايشان در بندر پهلوي (انزلي) منبر رفتند و حقيقت را در آنجا بيان داشتند. اگر در بندر پهلوي از ادامه سخنان ايشان جلوگيري كردند، شك نداشته باشند كه ايشان سخنان خود را در جاي ديگر دنبال خواهند كرد و هرجا فرصت پيدا كند، مطالب را به گوش مردم خواهد رساند.



مرحوم اسلامي، در آخرين لحظات روزهاي زندگي با قلبي مالامال از محبت و ولايت اهل بيت عليهم السلام و با دلي سرشار از استقرار جمهوري اسلامي، در فروردين ماه 1364ه . ش. (مطابق با بيست و پنجم رجب شهادت حضرت موسي بن جعفر عليه السلام) جان به جان آفرين تسليم و در جوار كريمه اهل بيت، حضرت فاطمه معصومه عليها السلام در شهر مقدس قم، (عشّ آل محمدصلي الله عليه وآله وسلم) در آرامگاه ابدي خويش آرميد.



43) حاج شيخ مجتبي لنكراني (م 1365 ش)



مهدي سليماني



يكي از تربيت يافتگان مكتب علوي، عالم عامل، فقيه گرانقدر و استاد فرزانه آيت الله حاج شيخ مجتبي لنكراني مي باشد. آن بزرگوار، در ساليان متمادي تدريس و تبليغ در سامرا، نجف و اصفهان همواره سرچشمه بركت و هدايت بود.



پدر ايشان آيت الله آقا شيخ حسن بن شكور بن حاتم بن احمد لنكراني نجفي، از دانشمندان محترم و صاحب نام حوزه نجف اشرف بود. اين عالم جليل، در سال 1280 ه . ق. در قريه «الوادي» در منطقه لنكران قفقاز متولد و در نهم جمادي الاول سال 1361 درگذشت. در اوان جواني براي كسب علوم اسلامي، راهي نجف اشرف شد و در محضر اساتيد و بزرگان به تحصيل پرداخت و به مقام بلند اجتهاد نايل شد.



ايشان تأليفات و تقريرات و حواشي بسياري داشت و داراي رساله عمليه نيز بود. از تأليفات او مي توان: «نتايج الافكار في فهم كلمات الائمة الاطهار» را نام برد.



آقا مجتبي لنكراني در اين خاندان و در مهد تربيت چنين پدري دانشمند، به سال 1315 قمري در نجف اشرف پا به عرصه گيتي نهاد.



حاج شيخ مجتبي لنكراني، علاوه بر استفاده از محضر نوراني پدر گراميش، در خدمت تني چند از بزرگان حوزه نيز بوده است كه به معرفي آنان مي پردازيم.



1. حاج ميرزا ابوالهدي كلباسي؛



2. آيت الله آقاسيد ابوتراب خوانساري؛



3. علامه محمد جواد بلاغي؛



4. آيت الله العظمي آقا سيد ابوالحسن اصفهاني؛



5. آيت الله آقاضياء الدين عراقي؛



6 . آيت الله ميرزاحسين نائيني؛



7. آيت الله شيخ محمد حسين كمپاني؛



8 . آيت الله سيد محمد فيروز آبادي؛



9. آيت الله آقاميرزا علي ايرواني؛



10. آيت الله شيخ محمود شيرازي؛



11. آيت الله شيخ عبدالحسين رشتي؛



12. آيت الله شيخ كاظم شبستري تبريزي؛



13. آيت الله شيخ مرتضي محلاتي؛



14. آيت الله شيخ مرتضي طالقاني؛



15. آيت الله سيد حسين بادكوبه اي؛



16. آيت الله حاجي فاضل نيشابوري؛



17. آيت الله شيخ محمد صادق نحوي بروجردي.



آثار مكتوب آن فقيد عبارتند از:



1. تقريرات فقه و اصول؛



2. ديوان شعر به نام «گلستان حاتمي»؛



3. كتابي در عقايد و كلام به نام «اوفي البيان».



عالم جليل، مدرس فاضل، اديب فرزانه، آيت الله حاج شيخ مجتبي لنكراني نجفي پس از عمري مجاهده و تلاش در راه تعليم و تعلّم و تبليغ معارف الهي و ترويج منابع شيعه و خدمت به مكتب جانبخش اهل بيت عليهم السلام و زندگي پاك، بي آلايش و زاهدانه، پس از مدت كوتاهي بيماري در بيست و چهارم فروردين سال 1365 (بيستم شعبان 1406 ه . ق) در اصفهان دارفاني را وداع نمود و به جوار قرب الهي پركشيد. جنازه آن مرحوم روز بعد در ميان حزن و اندوه مردم قدرشناس اصفهان و تألم شديد شاگردان و ارادتمندانش از حسينيه مرحوم عمادزاده به مدرسه صدر تشييع شد و پس از اقامه نماز بوسيله مرحوم حضرت آيت الله سيد مصطفي مهدوي، به قم منتقل گرديد و در حجره 25 صحن بزرگ، در جوار آستان حضرت فاطمه معصومه عليها السلام آرميد.



44) شيخ عبدالرحمن حيدري ايلامي (م 1365 ش)



حسن ابراهيم زاده



شيخ عبدالرحمن حيدري ايلامي به سال 1304ه . ش در شهر ايلام ديده به جهان گشود. تحصيلات را تا ششم نظام قديم ادامه داد و سپس در كسوت معلمي به تدريس مشغول شد امّا رؤيايي صادق مسير زندگي او را تغيير داد.



او نزد استادان به نام آن زمان چون:



1. آيت الله سعيد تنكابني؛



2. آية الله جعفر رشتي؛



3. آيت الله محمد حسين مازندراني؛



4. آيت الله يوسف بيارجمندي؛



5. والد آيت الله محمد هادي معرفت.



با رحلت حضرت آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني كربلا را به سوي سامراء ترك، و در مدرسه ميرزاي شيرازي فصلي ديگر از علم و عمل را آغاز مي كند.



او در مدت اقامت هشت ساله خود در كنار مرقد امام علي النقي عليه السلام و امام حسن عسكري عليه السلام ضمن تحصيل رسائل و مكاسب در درس خارج فقه و اصول آيت الله حاج شيخ مجتبي لنكراني، آيت الله حاج شيخ عبدالرسول اصفهاني و آيت الله حاج شيخ عبدالله اصفهاني (معروف به حاج شيخ) شركت كرده، از خرمن علم و ادب هر يك خوشه ها بر مي چيند. در اين زمان است كه روح صيقل خورده شيخ عبدالرحمن در فقر و مصيبت فرزند، او را به حريم نوراني اين دو امام همام نزديك كرده، مورد توجه و شاهد كرامات اين بارگاه نور مي شود.



پس از چندي عطش سيري ناپذير علم و معرفت وي را به بارگاه اميرالمؤمنين عليه السلام و حوزه نجف اشرف مي كشاند و در درس خارج آيات عظام ذيل شركت مي كند:



1. سيد محسن حكيم؛



2. سيد ابوالقاسم موسوي خويي؛



3. حاج سيد محمود شاهرودي؛



4. آقاميرزا باقر زنجاني؛



5. آقاشيخ حسين حلي.



هم چنين در مقابل استادان تفسير، كلام، فلسفه و عرفان نيز زانوي ادب بر زمين مي زند. آيت الله حيدري با پيروزي انقلاب اسلامي، عده اي را مأمور سركشي و ديدباني مرز عراق كرد. وي در چند نوبت بازديد از پاسگاههاي مرزي وضعيت منطقه و احتمال شروع جنگ را به اطلاع امام رساند و كم كاري و عدم توجه از سوي مسؤولين امنيتي را گزارش داد.



به جرأت مي توان گفت آيت الله حيدري اولين مجتهدي است كه با به صدا درآمدن ناقوس جنگ با لباس رزم قامت بست.



آيت الله حيدري نخستين كسي است كه ستاد جذب و هدايت كمكهاي مردمي را تشكيل داد. او مسؤوليت اين امر خطير را از ساعتهاي نخست جنگ تا پايان عمر پربارش به عهده داشت.



در عمليات پيروزمند فتح ميمك كه نخستين عمليات نيروهاي اسلام به شمار مي رود و با هماهنگي ارتش و نيروهاي عشايري ايلام صورت گرفت آيت الله حيدري فرماندهي محوري آن را برعهده داشت. از اين رو مي توان او را يكي از پايه گذاران جنگهاي چريكي دفاع مقدس برشمرد.



سرانجام اين مرد سنگر و محراب، اين زاهد و همقدم امام در نيمه شب يازدهم دي ماه 1365 ش. از اين جهان رخ بربست.



پيكر پاك و مطهرشان با تشييع با شكوه مردم ايلام و قم و نمايندگان بيت امام و رياست جمهوري به حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه عليها السلام منتقل و در جوار او به خدا سپرده شد.



مرحوم حيدري ايلامي از پيشگامان مبارزه با رژيم طاغوت در ايلام به شمار ميرفت كه ترك شهر از سوي ايشان به هنگام ورود شاه معدوم به ايلام نمونه بارز آن است كه خشم دستگاه را نسبت به او دوچندان كرد. اقدامات و خدمات معظم له عبارتند از:



1. احياي امر به معروف و نهي از منكر با همياري مردم خدا جوي در جمع كردن بلند گوهايي كه در ميادين شهر نصب و اقدام به پخش موسيقي مبتذل مي كرد در زمان رژيم سابق؛



2. خنثي كردن تبليغات بهائيت در استان؛



3. دعوت از دهها روحاني از حوزه قم براي تدريس و تبليغ؛



4. تأسيس مدرسه علميه با قريه و تربيت طلاب؛



5. تأسيس 80 حسينيه و مسجد در استان ايلام؛



6 . برگزاري جشن هاي باشكوه نيمه شعبان در ايلام؛



7. تشكيل ستادهاي مقاومت در تمام نقاط استان براي مقابله و مبارزه با عناصر ضد انقلاب، عوامل بني صدر، منافقين، ساير گروهگهاي الحادي در استان و اعزام جوانان ايلامي به كردستان در راستاي كمك رساني به شهيد چمران؛



8 . نماينده خبرگان رهبري و تدوين قانون اساسي از سوي مردم غيور ايلام؛



9. تشكيل دادگاه عدل اسلامي در منزل خود قبل از پيروزي انقلاب و بررسي شكايات و اختلافهاي مردمي و اجراي حدود الهي در مسجد جامع ايلام.



45) حاج سيد مرتضي بُرقَعي (م 1366 ش)



عباسعلي مردي - بيات



سيد ابوالحسن برقعي، مشهور به سيد مرتضي، در سال 1282 ش. در خانواده اي روحاني، در شهر مقدس قم، چشم به جهان گشود.



مرحوم برقعي پس از اتمام سطح، در دروس خارج شركت مي كند و در فقه و اصول از بزرگاني مثل حضرات آيات:



1. حاج آقاحسين بروجردي؛



2. سيد محمد تقي خوانساري؛



3. سيد محمد حجت قدس سره.



استفاده مي كند.



ايشان از درس تفسير استاد علامه طباطبايي نيز استفاده مي كرد. وي از آغاز طلبگي به منبر مي رفت و به علت داشتن ذوق و قريحه فراوان و نيز صداي حزين و سوزناك، منبرش به اصطلاح عوام «گُل» مي كند.



ويژگي هاي خطيب «برقعي»:



الف) آشنايي با تاريخ؛



ب) آشنايي با ادبيات؛



ج) آشنايي با مباحث تفسيري.



ايشان با وجود مشغله هاي فراوان و منبرهاي زياد، هرگز مطالعه را فراموش نمي كرد و حداقل روزي چهار ساعت مطالعه داشت.



اين خطيب نامور كتابي در زمينه مقتل در دست تأليف داشت، متأسفانه دست نوشته ناتمام آن، بعد از فوتش به علت گرفتاري هاي خانواده گم مي شود.



وفات



سيد مرتضي پس از آنكه بيش از نيم قرن در شهر مقدس قم به عنوان برجسته ترين خطيب به وعظ و ارشاد مردم اشتغال داشت، سرانجام در 24 آذر 1366 ش، به هنگام عزيمت براي منبر، در تصادف رانندگي جان خود را به حضرت جانان تقديم كرد. و شهر قم و عاشقان اهل بيت عليهم السلام نغمه خوان گلستان ولايت را براي هميشه از دست داد و آنان را در سوگ نشاند.



46) شهيد سيد حسين حسيني (م 1366 ش)



سيد اميرحسين حسيني



شهيد سيد حسين حسيني در سال 1329 ه . ش در «كمج» از روستاهاي شهرستان درّه صوف، از توابع ولايت «سمنگان» افغانستان ديده به جهان گشود.



استادان وي عبارتند از:



1. حجة الاسلام شيخ محمد نبي؛



2. حجة الاسلام سيد حاج ميرزاحسين عادل؛



3. آيت الله عبدالحسين (آخوند زوار)؛



4. مرحوم علامه شيخ محمد علي (مدرس افغاني)؛



5. آيت الله مصطفي خميني؛



6 . ميرزا حبيب الله اراكي (از عرفا مورد احترام امام).



سيد حسين پس از تكميل سطوح اوليه در سال 1347 ه . ش، عازم نجف اشرف شد. شهيد حسيني يكي از مفاخر مبارزه و مقاومت افغانستان است. در دهه هاي شصت و هفتاد كمتر كسي پيدا مي شد كه شهيد حسيني را در صحنه انقلاب افغانستان به خلوص و ايثارگري نشناسد.



سيد حسين حسيني در راستاي دفاع از آرمان امام در نجف به مزدوران شاه خائن حمله ور شد و حرم حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام را از وجود آنها پاك كرد.



سيد حسين حسيني براي به وجود آوردن ائتلاف در بين احزاب شيعه بي وقفه تلاش كرد. او جبهه اي واحد، تحت نام «شوراي ائتلاف اسلامي افغانستان» به وجود آورد و خود به عنوان نماينده سازمان و هم چنين به عنوان «رئيس كمسيون فرهنگي» در آن شورا انجام وظيفه كرد.



سيد حسيني در تاريخ 12/7/1366، به شهادت رسيد.



پيكر پاك شهيد حسيني پس از مراسم با شكوهي در مشهد مقدس، شب 16/7/66 به تهران انتقال يافت. صبح روز پنج شنبه 16 مهر ماه پس از تشييع با حضور صدها تن نمايندگان گروه هاي مجاهدين (اعم از تشيّع و تسنّن) و مسؤولين جمهوري اسلامي ايران و همراهي مردم عزادار به قم آورده شد و بعد از تشييع باشكوه، انجام مراسم عزاداري و اقامه نماز به امامت آيت الله محقق كابلي - دام ظله العالي - در ضلع جنوبي صحن مطهر حضرت فاطمه معصومه عليها السلام حجره 25 به خاك سپرده شد.



47) سيد عباس مُهري (م 1366 ش)



سيد مصطفي مُهري



وي به سال 1333 ه . ق در شهر «مُهر» واقع در جنوب استان فارس در خانواده اي روحاني، قدم به عرصه وجود گذاشت. پدرش سيد حسن حسيني مشهور به «مُهري» از سادات بزرگ و معروف مُهر مرسوم به «سيّد هاشمي» منسوب به جد اعلاي ايشان «مرحوم سيد هاشم» است. و از طريق مادري، نسب وي به محدّث و مفسر عاليقدر شيعه، علامه سيد هاشم بحراني (مولف تفسير برهان) مي رسد. نام مادر دانشمندش خديجه، دختر سيد حسن علامه مُهري از سادات جليل القدر و از نوادگان علامه بحراني مي باشد.



آية الله سيد عباس مُهري دوازده ساله بود كه از نعمت وجود پدر محروم گشت و در تحت تكفل و تربيت برادر فاضلش حاج سيد هاشم مُهري قرار گرفت. وي پس از گذراندن دوره مقدمات در زادگاهش، راهي نجف اشرف گرديد و با جديّت و عشق زايد الوصفي به كسب معارف اسلامي پرداخت.



مهم ترين اساتيد ايشان در نجف اشرف عبارتند از:



1. آية الله حاج سيد محمود شاهرودي؛



2. آية الله حاج سيد محمد باقر محلاتي؛



3. آية الله حاج سيد محمدتقي بحرالعلوم.



آية الله مُهري به درخواست جمعي از مؤمنان بر امر تبليغ به كويت عزيمت كرد و ضمن هدايت و ارشاد و پرداختن به مسائل شرعي و حل مشكلات اجتماعي مردم و اقامه جماعت در مسجد شعبان كه پايگاه مهم انقلاب اسلامي در كويت به شمار ميرفت، به امر تدريس علوم ديني مي پرداخت. مبارزات سياسي ايشان از سال 1342شمسي با اولين تلگرام تند و آتشين پس از سخنراني سرنوشت ساز امام به شخص شاه آغاز شد. او روحيه ظلم ستيزي و مبارزه هميشگي شان را بر ضد رژيم ستم پيشه در شكل هاي گوناگونش اين گونه بيان داشته، هنوز بالغ نبودم و عمرم از سيزده سال تجاوز نكرده بود ولي نسبت به شاه احساس ديگري داشتم من او را ظالم و غاصب حق مي دانستم.



منزل آية الله مُهري در دوران نهضت همواره كانون انديشه هاي انقلابيون و مبارزان مسلمان به ويژه روحانيون بود و در آنجا جلسات زيادي پيرامون شيوه هاي مبارزه از سوي مبارزان پيرو خط امام از ابتداي شروع نهضت تا پيروزي انقلاب برپا مي شد و براي پيشبرد نهضت در داخل و خارج كشور، تبادل نظر صورت مي گرفت. آن بزرگوار، واسطه اي بين حضرت امام در نجف اشرف و پيروان و ادامه دهندگان راهشان در ايران، اروپا، امريكا و ساير كشورها بود. به جرأت مي توان گفت كه اولين مريد و مؤيد امام از علماي خارج از كشور آقاي مُهري بود. با پيروزي انقلاب اسلامي و براي استحكام بخشيدن به پايه هاي حكومت اسلامي بر شدت تلاشهايش افزودند.



فعاليت اجتماعي ايشان عبارتند از:



1. تجيد بناي مدارس علوم ديني از جمله مدارس قزويني و بخارايي نجف اشرف؛



2. مساجد فراواني براي شيعيان خليج فارس (كويت، بحرين، قطر، امارات)؛



3. تأسيس مدرسه دخترانه جعفري در مقاطع ابتدايي و راهنمايي، دبيرستان؛



4. جذب مبلغان حوزه هاي نجف و قم براي تبليغ در كويت و ساير كشورهاي حوزه خليج فارس؛



5. چاپ و نشر و ترجمه كتب امام، تشكيل جلسات شوراي فقهي و سياسي با روحانيون كويت؛



6 . تأسيس اولين درمانگاه در شهرستان لامرد؛



7. تأسيس بيمارستان و زايشگاه مجهز در شهر مُهر؛



8 . تأسيس بنياد معارف اسلامي در قم؛



9. و باز سازي و احداث دهها مركز خدماتي در ايران.



آية الله مهري در تاريخ 2/7/58 از سوي حضرت امام به امامت جمعه كشور كويت منصوب شد و ليكن با تبعيد ايشان از سوي حكام كويت به ايران، نماز جمعه در اين كشور برگزار نگرديد.



تأليفات:



برخي از آثار چاپ شده ايشان بدين قرار است:



1. شعاع من التاريخ؛



2. شعاع من سيرتنا و سنتنا؛



3. تفسير سوره والعصر؛



4. اهل الكتاب؛



5. دروس في الدين؛



6 . رساله اي در بيان حرمت گوشت خوك.



وي پس از 75 سال زندگي پرخير و بركت در تاريخ 26/11/1366 ه . ش در تهران دارفاني را وداع گفته و پيكرش در جوار حضرت معصومه عليها السلام در خاك سپرده شد.



48) سيّد غلامرضا سعيدي (م 1367 ش)



اسماعيل كرمانشاهي



استاد سيّد غلامرضا سعيدي در سال 1314 ه . ق مطابق با 1276 ه . ش در روستاي نوزادِ مؤمن آباد بيرجند به دنيا آمد و تحصيلات خويش را در زادگاه و شهر بيرجند سپري كرد و به قول خود از سال 1320 ش يكسره تهراني شد.



پس از سالهاي 1320 ه . ش در صحنهفرهنگ ايران به طور محسوسي ظهور مي يابد و با تأليف آثار ارزنده خوب مي درخشد. حتي آثارش در كشور الجزاير ترجمه شده و در روند مبارزات مردم الجزاير تأثير بسيار برجاي مي گذارد. و نيز آثارش در افغانستان طرفداران زيادي پيدا مي كند.



استاد سعيدي تعدادي از آثار اقبال لاهوري را ترجمه كرد و در بسياري از افكار خود تحت تاثير وي قرار گرفت. او كه خود از اقبال شناسان ايراني است مي گويد.



اقبال بنده را از غرب زدگي نجات داد.



سيري در آثار استاد سعيدي:



1. ترجمه كتاب «اسلام و طب جديد يا معجزات علمي قرآن» در سال 1322 ه . ش؛



2. تأليف كتاب «پاكستان» در سال 1326؛



3. ترجمه كتاب «عذر تقصير به پيشگاه محمد و قرآن» سال 1334 ه . ق؛



4. ترجمه كتاب «جنگ و صلح در قانون اسلام» سال 1335 ه . ش؛



5. تاليف كتاب «خطر جهود براي جهان اسلام و ايران» كه اين كتاب از جمله كارهاي فرهنگي و سياسي استاد است. و مشكلاتي توسط ساواك براي ايشان پديد آمد؛



6 . ترجمه «رسول اكرم صلي الله عليه وآله وسلم در ميدان جنگ» سال 1336 ه . ش؛



7. ترجمه «پيشرفت سريع اسلام» سال 1337 ه . ش؛



8 . «اقبال شناسي، هنر و انديشه علامه دكتر محمد اقبال» سال 1338 ه . ش؛



9. «زندگاني حضرت محمدصلي الله عليه وآله وسلم يا بزرگ ترين مرد تاريخ جهان» سال 1339 ه .ش؛



10. ترجمه «برنامه انقلاب اسلامي» سال 1340 ه . ش؛



11. ترجمه «مبادي اسلام و فلسفه احكام» سال 1342 ه . ش؛



12. ترجمه «داستانهايي از زندگي پيغمبرما» 1345؛



13. ترجمه «عمّار ياسر پيشاهنگ اسلام و پرچمدار علي عليه السلام»؛



14. ترجمه «فرد و اجتماع»؛



15. ترجمه «منشور جهاني» سال 1346 ه . ش؛



16. ترجمه «ماجراي سقيفه يا اوّلين توطئه در اسلام» سال 1347 ه . ش؛



17. ترجمه «اسلام و عرب» سال 1347 ه . ش؛



18. ترجمه «نقش اسلام در برابر غرب» سال 1348 ه . ش؛



19. «فرياد فلسطين و حريق مسجدالاقصي» سال 1350 ه . ش؛



20. «24 ساعت آخر زندگي جمال عبدالناصر» سال 1350 ه . ش؛



21. «با روشنفكر مسلمان» سال 1351 ه . ش؛



22. «كمونيستم و اخلاق» سال 1352 ه . ش؛



23. «اسلام به زبان ساده (براي كودكان و نوجوانان)» سال 1353 ه . ش؛



24. «افتخار شرق سيد جمال الدين اسدآبادي»؛



25. «تربيت از ديدگاه قرآن» سال 1354 ه . ش؛



26. ترجمه «داستانهايي از تاريخ اسلام» سال 1355 ه . ش.



استاد سيّد غلامرضا سعيدي پس از عمري تلاش در راه تبليغ و تبيين معارف اسلامي و با برجاي نهادن آثار ارزشمند و ماندگار، شمع وجودش به خاموشي گرائيد و جامعه فرهنگي ما، يكي از خدمتگزاران صديق خويش را در سال 1367شمسي از دست داد.



49) سيد محمود مرعشي (م 1367 ش)



محمدي اشتهاردي



آية الله مرعشي در سال 1307قمري در تهران متولد شد. پدرش سيد سلطان علي از علماي عصر و نيز از سادات اصيل شوشتر به شمار مي آيد.



وي تحصيلات مقدمات و سطح را در نزد پدرش آموخت و آن گاه عازم نجف اشرف گرديد. ايشان در نزد اساتيد بزرگوار ذيل مشغول تحصيل و كسب علم شدند. آيات بزرگوار:



1. ميرزا آقا اصطبهاناتي؛



2. شيخ علي محمد يزدي؛



3. آقاضياء الدين عراقي؛



4. شيخ علي قوچاني؛



5. شيخ علي گنابادي؛



6 . ملامحمد كاظم خراساني؛



7. سيد محمد كاظم يزدي؛



8 . ميرزاحسين نائيني؛



9. سيد ابوتراب خوانساري؛



10. محمد جواد بلاغي.



تاليقات و آثار علمي وي عبارتند از:



1. بيداري بشر؛



2. حاشيه بر فرائد الاصول؛



3. حاشيه بر كفاية الاصول؛



4. حاشيه بر كتاب شيخ انصاري؛



5. طريق الوصول الي دقايق العقول؛



6 . ابقاء الحلية في وجوب اعفااللحية (در حرمت تراشيدن ريش)؛



7. رساله دررد صوفيه؛



8 . رساله در وجوب حجاب؛



9. شرح دعاي ندبه؛



10. نفحة الرّحمان في حكمة لقمان؛



11. اعيان المرعشية.



مرحوم مرعشي پيام اسلام و احكام نوراني را با بيان شيوا طي مسافرتي به گوش مردم افريقاي جنوبي رسانيد و ماهها در شهرهاي افريقاي جنوبي به تبليغ پرداخت. ايشان هم چنين از طرف آية الله بروجردي به اهواز رفت و مدتها در آنجا سكونت داشت. وي پس از سالها تدريس، تبليغ، ارشاد و هدايت مردم و خدمات اجتماعي و فرهنگي سرانجام درس 101 سالگي در 27 شوال 1408 ق برابر خرداد سال 1367 ش درگذشت و در حجره 38 صحن بزرگ حرم مطهر مدفون گرديد.



50) سيد اسماعيل اصفيائي شند آبادي (م 1368 ش)



مجيد محبوبي



عالم رباني آيت الله حاج سيد اسماعيل اصفيايي شند آبادي به سال 1328 هجري قمري در روستاي شند آباد از توابع شهرستان شبستر استان آذربايجان شرقي در خانواده اي مؤمن و متدين ديده به جهان گشود. پدرش ميرعبدالله از سادات محترم و معروف و در خوبي و صفا زبانزد عام و خاص بود.



تحصيلات



ايشان پس از آن كه قرآن و ادبيات فارسي از ابواب الجنان، گلستان سعدي، تاريخ معجم، تنبيه الغافلين و نصاب الصبيان كه از اهم كتب مقدماتي در ادبيات فارسي و تدارك ورود به رشته ادبيات عرب بود، را به مكتب خانه هاي قديمي شند آباد فراگرفت. سپس عازم حوزه علميه شبستر شد و در نزد مرحوم آية الله ميرزا كاظم شبستري به تكميل علوم و فنون تا سطوح عاليه پرداخت. آن گاه وارد حوزه علميه تبريز شد، از محضر مرحوم آيت الله ميرزا ابوالحسن انگجي و مرحوم آية الله سيد مرتضي خسروشاهي در حد وافر بهره برد تا آن كه يكي از مدرسين ماهر و زبردست حوزه علميه تبريز قرار گرفت.



مرحوم شند آبادي در كنار درس و بحث براي ارشاد مردم امامت مسجد حمزه تبريز را پذيرفت و پس از چند سال تعمير و بازسازي تدريجي آن به وسيله احياي موقوفات مسجد به اقامه نماز جماعت، ايراد سخنراني، وعظ و خطابه مشغول شد. مرحوم آيت الله اصفيائي با يك دهه تلاش پيگير توانست مدرسه سيد حمزه را از عمله متولي خارج نموده و پس از بازسازي حجره ها در حدود سال 1338 شمسي اولين طلاب علوم ديني را در آنجا اسكان دهد.



هجرت به قم



او پس از عمري تلاش و كوشش و فعاليت هاي مذهبي و اجتماعي در تبريز و خدمت به مردم آن شهر، ترجيح داد اواخر عمرش را در كنار حرم كريمه اهلبيت عليها السلام بگذراند و با استفاده از انفاس قدسي عارفان آن تربت پاك تزكيه نفس خويش را به اكمال برساند. با اين حال از تدريس، تاليف تفسير نيز غافل نماند و از بدو ورود به قم با عشقي سرشار به فقه آل محمدصلي الله عليه وآله وسلم تلاش خود را در اين زمينه ها دو چندان كرد و با بهره گيري از مباحثه و همنشيني بزرگان حوزه قم، خود را به حدّي از مراتب كمال رسيد كه مورد علاقه خاص بزرگان و عارفان واقع شد.



علاقه به امام خميني



در سال رحلت آيت الله بروجردي روزنامه نداي حق عكس مراجع تقليد آن زمان را در صفحه دوم چاپ كرده بود كه عكس امام خميني رضوان الله عليه در ميان آنان مي درخشيد. مرحوم پدرم عكس ايشان را به ما نشان داده و گفت: تنها شخص جامع الشرايط از جميع الجهات ايشان هستند و او تنها كسي بود كه ابهت رضاشاه را شكست. ايشان علاقه وافري به امام خميني داشت و سخنراني هاي ايشان را با تمام اشتياق و ابتهاج گوش مي كرد و مي گفت اين مملكت قبلاً همان بود كه مجلس شوراي ملي آن زمان، بسم الله گفتن مرحوم راشد را تحمل نكرد تا اين كه ايشان از مجلس (دوره 18) استعفا كرد و امروز خدا اين مرد را بلند كرده است.



آثار و تاليفات



1. تحقيق و چاپ «محاسبه النفس» سيد بن طاووس؛



2. محاسبه النفس و پشتكار حاج ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي؛



3. كشف الريبه شهيد ثاني كه مكرر در ايران و لبنان به چاپ رسيده است.



وفات



وي سرانجام پس از سالها تلاش و كوشش در جهت ترويج و تبليغ دين و تزكيه و تهذيب نفس خويش در تاريخ 26 آذر 1368 شمسي دار فاني را وداع گفت و در مقبره علماء در باغ بهشت به خاك سپرده شد.



51) شهيد سيدمهدي حكيم (م 1368 ش)



سيد غلامحسين صادقي



سيد مهدي حكيم در تاريخ 1314ق در خانواده مرجعيت ديني نجف اشرف ديده به جهان گشود. پدر بزرگوارش حضرت آية الله العظمي سيد محسن حكيم و مادرش بانو فوزيه فرزند حسن الشبري لبناني. شهيد سيد مهدي حكيم دوران طفوليت را در آغوش پر محبت پدري عالم و مادري متديّن سپري كرد. او مقدمات خواندن و نوشتن را در يكي از مكتب خانه هاي علمي نجف اشرف آموخت و دروس حوزه را نزد اساتيد زير فراگرفت.



مقدمات حوزه را در نزد شيخ محمدتقي الفقيه، منطق، اصول و فقه در سطح عالي را در نزد آيات سيد محمد و سيد احمد حكيم، خارج اصول و فقه را در نزد آيات عظام خوئي، شهيد محمد باقر صدر، شيخ حسين حلّي.



آيت الله حكيم براي به ثمر رساندن آرمان مكتبي و فرهنگي خويش انسجام بخشيدن به نيروهاي موجود در عرصه تلاش هاي فرهنگي، بنيان نهادن اسلوب جديدي را لازم مي ديدند و براي تسريع اين هدف، وجود يك تشكل فكري - سياسي را ضروري مي دانست تا در قالب اين شيوه جديد مبارزه، اهداف خود را اجرا سازد؛ لذا براي كنكاش در باره ساختار فكري، سياسي يك تشكل اسلامي سفري به ايران كرد و از نزديك با تشكل سرّي فدائيان اسلام آشناشد.



سرانجام براي تحقق هدف فوق و با توجه به بافت سياسي و فرهنگي جامعه عراق و جهان اسلام وي با ارتباط و همكاري علما و شخصيت هاي برجسته حوزه مانند شهيد سيد طالب رفاعي شهيد شيخ عارف بصري، شهيد عبدالصاحب دخيل با همفكري شهيد آيت الله شهيد محمد باقر صدر در تاريخ 14 تير ماه 1338 ش. تشكل ديني، سياسي حزب الدعوة را ايجاد كردند.



با ظهور اين تشكل، جامعه عراق و جهان اسلام وارد مرحله جديدي از مبارزه فكري و سياسي شد. حزب بعث با پيدايش حزب الدعوة كه آن را رقيب سرسخت خود در ميدان عمل ديد؛ لذا در صدد شناسايي و قلع و قمع هسته هاي مركزي اين تشكيلات برآمد و بسياري از فعالان را به چهار ميخ انتقام كشيد.



آيت الله حكيم به اتهام ناجوانمردانه جاسوسي به اجانب از سوي نظام سلطه در عراق در سال 1348 ش مدتي مخفي و سپس متواري شد و مدتي را در كشورهاي عربستان، كويت، لبنان، اردن، پاكستان سكني گزيد. شهيد حكيم در پاكستان اقامت و در شهرهاي مختلف مورد استقبال شديد مردم آن ديار واقع مي شدند.



فعاليت ايشان در دبي، ارشاد مردم بعد از نمازهاي يوميه و تبيين مسائل محوري دين چون عقايد، تاريخ و احكام قرآني بود.



اقدامات عام المنفعه:



1. تاسيس مسجد امام علي؛



2. ايجاد مسجدي در منطقه قصص؛



3. گسترش مسجد مشارقه؛



4. تأسيس اوقاف جعفريه؛



5. تأسيس مدرسه امام صادق عليه السلام كه به اطفال اختصاص داشت؛



6 . با تأسيس مؤسسه اهل البيت و صندوق خيريه اي به امور خدماتي مؤمنين و حل معضلات اقتصادي محرومين اهتمام مي ورزيد.



فعاليت در لندن



وي در سال 1363 ش به لندن رفت و مقيم آنجا گرديد. تلاش هاي مخلصانه اين مجاهد نستوه در لندن را مي توان در فرازهاي زير خلاصه كرد.



1. ايجاد حركت بسيج اسلامي عراق در جهت انسجام نيروهاي برون مرزي عليه صدام؛



2. تأسيس مركز اهل البيت؛



3. تأسيس مركز جهاني اهل البيت؛



4. جريده رافدين؛



5. مجله نور الاسلام؛



6 . سازمان حقوق بشر كه منعكس كردن وضعيت رقّت بار عراقي ها در بمباران موشك باران، اعدام و شكنجه، زندان.



7. صدور اعلاميه



در تاريخ 14/1/1368 جبهه ملي - اسلامي سودان از آيت الله سيد مهدي حكيم دعوت مي كند تا در كنفرانسي كه براي دومين بار، در خارطوم پايتخت سودان برگزار مي گردد شركت كند. اين دعوت از طريق دكتر سعيد محمد رئيس تحرير به مجله العالم صورت گرفت. امّا شهيد حيكم متاسفانه به موقع موفق به اخذ جواز ورود به خاك سودان نشد و روز بعد لندن را به قصد خارطوم ترك كرد و در هتل هِيلتون اطاق 153 اقامت گزيد. بعثي ها از ورود شهيد حكيم به خاك سودان اطلاع يافتند و در صدد ترور وي برآمدند. سرانجام در شب يكشنبه 17/1/1368 بعد از ملاقات با حسن ترابي دبيركل جبهه ملي - اسلامي سودان و در هتل محل اقامت ترور و شهيد شد.



روز پنج شنبه 21/1/1368 پيكر شهيد با حضور شخصيت هاي سياسي - نظامي سودان همانند وزير كشور، وزير دادگستري و رئيس جبهه ملي - اسلامي از خارطوم تا تهران تشييع شد و بعد از آن در تهران، پيكر پاك اين بزرگوار در مسجد بالاسر بارگاه ملكوتي حضرت معصومه عليها السلام به خاك سپرده شد.



52) دكتر حاج سيد عبدالله ضيايي (م 1368 ش)



محمدتقي ادهم نژاد



دكتر سيد عبدالله ضيايي از چهره هاي برجسته اي كه علاوه بر دروس حوزه، دروس عاليه دانشگاهي را آموخت و در حقيقت جامع علوم ديني و كلاسيك بود. معظم له در سال 1302 ش در روستاي دريا كنار شهرستان لنگرود از شهرهاي قديمي استان گيلان، در بيت سيادت و فضيلت پاي به عرصه وجود گذاشت.



آيت الله دكتر ضيايي پس از تحمل سختي هاي فراوان موفق به اخذ پايان نامه كلاس ششم ابتدايي از مدارس دولتي شد و آن گاه در سال 1323 ش. عازم حوزه علميه قم گرديد.



او با نبوغ و هوش فوق العاده اش، ضمن آن كه توانست خيلي سريع مراحل تحصيلي و كتاب هاي رايج حوزوي آن زمان را طي كند و سرآمد هم قطاران گردد و سطوح پايين تر را براي عده اي از طلاب تدريس نمايد.



دكتر ضيايي در سال 1327 ش. به قصد زيارت عتبات مقدس عراق و نيز ادامه تحصيل در حوزه نجف، از قم به آن ديار عزيمت مي كند و مابقي سطوح را در آنجا به اتمام مي رساند و به مدت سه سال تمام در آن ديار ماندگار مي شود.



آيت الله ضيايي، پس از اقامت در قم، به درس خارج آيت الله بروجردي و نيز به درس فلسفه و حكمت حضرات: علامه طباطبايي و امام خميني حاضر و تنها از اين بزرگواران بهره مند شد.



اقامت آيت الله ضيايي در قم، چندان دوامي نيافت و پس از چندي به ناچار به تهران رفته، در مدرسه علميه مروي تهران به تحصيل خود ادامه داد و در درس خارج «كفايه» و «رسائل» و «مكاسب» آيات عظام: حاج سيد احمد خوانساري، حاج عمادالدين غروي رشتي، آقا باقر آشتياني و آقاميرزاهاشم آملي رحمهم الله شركت جست.



دكتر ضيايي با همه سختي ها و گرفتاري هاي زندگي، لحظه اي از كسب علم و دانش غافل نماند. ايشان بعد از اخذ مدرك ليسانس، به تحصيلات، دانشگاهي ادامه داد تا موفق به اخذا دكترا در رشته علوم تربيتي از دانشگاه تهران شد.



آيت الله ضيايي از سال 1341 تا 1357 شمسي به امر آيات عظام خصوصاً امام خميني در آستانه اشرفيه به مدت 17 سال رحل اقامت افكند. اقدامات او علاوه بر اقامه جماعت و ارشاد و هدايت مردم عبارتند از:



1. بازساري حوزه علميه جلاليه آستانه اشرفيه؛



2. احياء و مرمت مسجد جامع آستانه با گنبدي بسيار زيبا؛



3. احداث بيمارستان در آستانه؛



4. احداث پمپ بنزين؛



5. احداث صدها مسجد و حمام در منطقه؛



6 . تربيت و پرورش صدها طلبه.



مرحوم دكتر ضيايي به واسطه تسلط بر مباني، مسلك ها و شناخت عناصر منحرف و عقايد آنان، منزل خود را پايگاه پاسخ گويي به سئوالات علمي و شبهات گوناگون اساتيد دانشگاه ها، فرهنگيان، گروه هاي مختلف از قبيل توده ايها، بهايي ها، كمونيست ها و جوانان مسلمان دانشجو و...قرار داده بود. او نقش به سزايي در روشن شدن اذهان مردم در برابر اين انحرافات داشت و كانون توجه و مراجعه روشنفكران بود.



او با اين كه در شهر كوچك آستانه اشرفيه سكونت داشت؛ ولي در حقيقت مركز هدايت فكري و فرهنگي تمام گيلان و غرب مازندران به شمار ميرفت. وي در ميان توده هاي مختلف مردم گيلان داراي محبوبيت خاص است. او مبارزه و فعاليت سياسي را در دانشگاه آغاز كرد و چون رژيم طاغوت را حكومت مشروع نمي دانست بعد از اخذ مدرك دكترا استخدام دوائر دولتي نشد.



ممنوع المنبر شدن، آتش زدن منزل معظم له در آستانه پيروزي انقلاب توسط ساواك از جمله اقدامات طاغوت عليه ايشان به شمار ميرود.



آية الله ضيايي با توجه به معلومات و استعداد سرشار و توانايي در مديريت، يكي از مشاوران امين، كاردان و در عين حال متقي و مهذب در امور مجلس و بيرون از مجلس ملي مرحوم آية الله كاشاني به شمار مي رفتند. او بعد از پيروزي انقلاب اسلامي به عنوان يكي از خبرگان رهبري گيلان در تدوين قانون اساسي مي آيند و در اواخر عمر در قم ساكن شد و علاوه بر تدريس، اولين دبير شوراي مديريت حوزه علميه قم جهت ساماندهي و قانون مندي برنامه طلاب انتخاب گرديد.



سرانجام آيت الله دكتر ضيايي بعلت بيماري سرطان و پس از معالجات ممتد در ايران و خارج در شب غريبان حضرت ابي عبدالله الحسين عليه السلام در 23 مرداد 1368 شمسي دار فاني را وداع گفت و به عالم باقي شتافت.



53) حسن نوري همداني (م 1369 ش)



سيد غلامحسين صادقي



ميرزاحسن نوري همداني در سال (1302 ق) در يكي از روستاهاي همدان زاده شد. او در سال 1322 ه . ش به همراه برادر كوچكترش، آيت الله ميرزاحسين نوري، راهي شهر مقدس قم گرديد و به تحصيل علوم ديني ادامه داد.



مرحوم نوري همداني اولين بار در محضر پدر ارجمندش دوره مقدماتي را به پايان رساند، سطوح عالي را نزد مرحوم آخوند همداني رحمهم الله خواند در سال 1322 كه وارد حوزه پرافتخار تشيّع (قم) شد نزد اساتيد بزرگ و مفاخر عالم اسلام آن روز يعني آيات عظام، بروجردي، داماد، امام خميني و علاّمه طباطبايي رحمهم الله به فراگيري علم اصول، فقه، تهذيب نفس و نيز فلسفه پرداخت.



از مرحوم نوري آثار علمي با خطي زيبا باقي مانده كه متأسفانه اجل فرصتنداد، تا در زمان حياتش انتشار يابد و دانش دوستان از آثار فكري اين دانشمند بهره مند گردند. تنها چند اثر با ارزش وي چاپ شد و به يادگار ماند كه به آنهااشاره مي كنيم:



1. مجموعه آثار: اشعار علمي، عرفاني كه به خط زيباي خود نوشته و به يادگار گذاشته است؛



2. پيروزي در سايه شكست؛



3. توضيح المسائل جيبي: فتاواي مراجع در آن جمع آوري و نظر آنها را در هر موضوعي بيان كرده است؛



4. مجموعه آثار علمي - تاريخي؛



5. رجال آيت الله بروجردي رحمهم الله.



او در سال پنجاه و نه بر اساس فرمان امام خميني رحمهم الله براي، تبليغ و هدايت نيروهاي مسلمان ساكن انگلستان، به آنجا اعزام شد و به راهنمايي اسلام دوستان (دانشجو و غير دانشجو) پرداخت.



اين مرد خردمند پس از نوشتن كتاب رجال آيت الله العظمي بروجردي دراواسط اسفند ماه سال 1369 (قبل از ماه مبارك رمضان) در منطقه اي بين يزد و كرمان به هنگام سفر تبليغي كه به سيرجان عازم بودند بر اثر تصادف در سن شصت و هفت سالگي، جان به جان آفرين تسليم كرد و بازماندگان و علم دوستان را در سوگ فقدان خويش نشاند.



پيكر اين خطيب هنرمند، شاعر توانا، هنرمند خوشنويس، و فاضل گرانمايه در يكي از حجرات صحن بزرگ مقبره سوم به خاك سپرده شد.



54) سيّد محمّد صادق لواساني (م 1369 ش)



علي احمد پورتركماني



سيد محمد صادق لواساني در ماه صفر سال 1324 هجري قمري، مطابق با 1280 هجري شمسي در شهر نجف اشرف و جوار بارگاه ملكوتي حضرت علي عليه السلام ديده به جهان گشود. سيد محمد در سال 1295ه . ش در حالي كه پانزدهمين بهار زندگيش را پشت سر مي گذاشت، به همراه پدر به ايران آمد.



هنگامي كه در سال 1332 ه . ق مطابق با 1288 ه . ش آية الله حاج شيخ عبدالكريم حائري، از مجتهدين بنام حوزه نجف به شهر اراك وارد شد، از مكتبخانه و حوزه هاي علوم دينيِ پررونق خبري نبود؛ اما با ورود حاج شيخ در مدتي اندك آوازه مكتبش به بسياري از شهرهاي ايران رسيد و ديري نپاييد كه شيفتگان دانش از سراسر كشور به سوي اراك رهسپار شدند و به اين ترتيب حوزه علميه اراك به عنوان بزرگترين مجمع علمي ايران شناخته شد.



همين دوران بود كه سيد محمد به همراه برادرش سيد احمد براي ادامه تحصيل از همدان به اراك آمد. در ا ين سالها نيز سيد محمد بيشتر از محضر برادرش كسب فيض مي كرد. در سال 1340 ه . ق؛ مطابق با 1296 ه . ش حاج شيخ عبدالكريم براي زيارت به قم آمده بود، با دعوت علما از جمله آية الله بافقي (متوفي 1365 ه . ق) مبني برماندن در حوزه قم با توجه به مشكلات زيادي كه حوزه علميه قم را تهديد مي كرد، موافقت كرد و حوزه اراك را به شهر مقدس قم انتقال داد.



سيد با شروع حوزه در درس خارج فقه و اصول بزرگاني همچون، آيات عظام: حاج شيخ عبدالكريم حائري، سيد محمد تقي خوانساري، (متوفي 1371 ه . ق) و سيد محمد حجت كوه كمري (متوفي 1372 ه . ق) شركت كرد. همچنين از محضر درس مرحوم آية الله شيخ محمد علي شاه آبادي (متولد 1292 و متوفي 1369 ه . ق) دروس عرفان، سير و سلوك و حكمت و فلسفه، يعني «مفاتيح الغيب»، «شرح فصوص» و «منازل السائرين» را آموخت. دوسال نيز از درس اخلاق عارف الهي، مرحوم آية الله حاج ميرزا جواد آقاملكي تبريزي (متوفي 1343) بهرمند شد.



وي در سن 32 سالگي؛ سال 1312 ه . ش در نتيجه سالها تحقيق و فعاليتهاي علمي به مدارج عاليه اجتهاد دست يافت.



در سال 1314ه . ش از طرف آيات ثلاث عظام؛ سيد محمد حجت، سيد محمد تقي خوانساري و سيد صدرالدين صدر به توليت مدارس فيضيه، دارالشفاء و عبدالله خان منصوب شد. آيت الله لواساني در سال 1321هش براي نشر معارف الهي عازم تهران شد و در مسجد مدرسه ميرزا ابوالحسن معمار به اقامه جماعت و خدمات ديني پرداخت. با اين حال همچنان با امام كه در قم بود، ارتباط نزديك داشت.



آية الله لواساني بعد از ورود امام به ايران اسلامي بي هيچ نام و عنواني در كنار امام قرار گرفت. او در طول ده سال بعد از پيروزي انقلاب نيز تا آخرين لحظه با امام همراه شد. آية الله لواساني سرانجام بعد از يك دوران بيماري نسبتاً طولاني روز هشتم مهر 1369در 89 سالگي دار فاني را وداع گفت.



آية الله لواساني نماينده تام الاختيار حضرت امام در تهران بود و ارتباط و حمايت از امام و انقلاب اسلامي در سرلوحه كار ايشان بود. مرحوم لواساني بعد از تبعيد حضرت امام به تركيه، مسئوول شهريه ايشان در حوزه شدند و از سوي رژيم ستم شاهي ممنوع الخروج گرديد. ارتباط نزديك با امام و وكالت تام الاختياري امام باعث حساسيت ويژه رژيم پهلوي به معظم له و متعاقب آن فشارهاي مختلفي بود كه به ايشان مي آوردند.



رژيم طاغوت در سال 1351 شمسي ايشان را در سن 71 سالگي دستگير و به زندان انفرادي كميته شهرباني تهران انتقال داده كه مدتي بعد با وساطت مراجع عظام از زندان آزاد شد. در سال 1353 دستگير و به مدت سه سال به «هشت پر» طالش گيلان تبعيد شد. آية الله لواساني در سن 77 سالگي بعد از زيارت عتبات عاليات، براي تجديد ديدار با امام عازم فرانسه شد و پس از تبادل انديشه پيرامون حكومت اسلامي به ايران مراجعت كرد.



55) مصطفي زماني (م 1369 ش)



علي احمد پورتركماني



مصطفي در بيستم شعبان سال 1353 قمري برابر با (1313 هجري شمسي) در خانواده علم و فضيلت و در شهرستان نجف آباد ديده به جهان گشود. وي 17 بهار در كنار پدر و مادرش سپري كرد و دروس ابتدايي را نيز در همان سالها به پايان رساند.



ذوق سرشار مصطفي به تحصيل از آغاز نوجواني مورد توجه والدين و اطرافيان قرار گرفت، تا آنجا كه در سن هفده سالگي، در سال 1330 بنا به توصيه پدر و تشويق آية الله ابراهيم رياضي و شهيد سيد مجتبي نواب صفوي تحصيل علوم حوزوي را در زادگاهش شروع و به اين ترتيب لباس مقدس روحانيت را به تن كرد، او مقدمات را در مدت دوسال زير نظر آية الله ابراهيم رياضي فراگرفت و آنگاه براي تكميل آموخته ها در سال 1332 ش به حوزه علميه قم هجرت كرد. دروس حوزوي را در نزد آيات حسين نوري، ستوده، مصطفي اعتمادي، مشكيني، محقق داماد و پسنديده فراگرفت و مدت زيادي نيز از محضر علامه طباطبايي كسب فيض كرد. آنگاه درسهاي خارج فقه و اصول را به مدت دوسال در محضر آية الله العظمي بروجردي قدس سره و بيش از هشت سال در محضر حضرت آية الله العظمي امام خميني قدس سره فراگرفت و موفق به تقرير درس خارج فقه مكاسب حضرت امام شد.



استاد با شهيد دكتر مفتح در جلسات مجمع اسلام شناسي آشنا شد و اين معرفت بر غناي فكري و دامنه برنامه هاي فرهنگي اش افزود. در سال 1349 هجري با همفكري شهيدان گرانقدر، بهشتي، محمد مفتح و شيخ غلامحسين حقاني، براساس ضرورتهاي سياسي و فرهنگي انتشارات پيام اسلام را در قم تأسيس كرد و عمده فعاليتهاي آن را پيرامون هدايت فرهنگي و سياسي نسل جوان قرار داد.



همزمان با فعاليتهاي پيام اسلام براي احقاق حقوق زن در اسلام و شناساندن مقام زنان در سال 1353 ه . ش هيئت تحريريه انتشارات الزهراء را در قم بنيان نهاد كه ثمره آن كتابهايي بود كه توسط بانوان نوشته مي شد و استاد بعد از بازنويسي به نام آن افراد به چاپ مي رساند.



استاد كتابهاي مورد نياز هزار و پانصد كتابخانه سيّار در شهرستانهاي مختلف را كه عضو انتشارات پيام اسلام بودند، تهيه و ارسال مي كرد.



برخي از آثار او به قرار زيرند:



1. قصه هاي قرآن؛



2. كارنامه محمدصلي الله عليه وآله وسلم؛



3. مردان پاك از نظر امام صادق عليه السلام؛



4. قهرمان توحيد ابراهيم بت شكن؛



5. سليمان و بلقيس؛



6 . داستانهاي مصور اسلامي، مرغ سليمان، طوفان نوح، بابا آدم و ننه حواء، لقمان حكيم، اويس فضا نورد، شتر صالح، گلستان آتش و قوچ بهشتي؛



7. فروع دين؛



8 . پيشگوئي هاي علمي قرآن؛



9. روزه و ماه خدا (ترجمه)؛



10. علي بن ابيطالب پيشواي مسلمين؛



11. نهج البلاغه از ديدگاه قرآن (شرح نهج البلاغه)؛ در چهار جلد؛



12. نهج البلاغه ترجمه با فهرست موضوعي؛



13. امام علي عليه السلام صداي عدالت انساني - جلد پنجم؛



14. ترجمه ديوان امام علي عليه السلام؛



15. امام كاظم عليه السلام؛



16. بسوي اسلام يا آئين كليسا؛



17. شيعه و مالداران خودسر؛



18. كودك نيل يا مرد انقلاب؛



19. حدود خسارت جهان و انحطاط مسلمين؛



20. نقش كليسا در ممالك اسلامي.



اين عالم رباني بعد از عمري تلاش و مجاهدت عاقبت در شب سه شنبه؛ بيست و نه بهمن ماه سال 1369ه . ش. در سن پنجاه و هشت سالگي بعد از بيماري نسبتاً كوتاه در اثر سكته مغزي دارفاني را وداع گفت و به ملكوت اعلي پيوست و خيل عاشقان و دوستان خود را در سراسر كشور اسلامي، علي الخصوص حوزه مقدسه در غم هجر خود به سوگ نشاند و پيكرش را در ميان حزن و اندوه از مسجد امام حسن عسكري عليه السلام در قم به بارگاه ملكوتي حضرت فاطمه معصومه عليها السلام و در صحن مطهر در حجره شمار سه با شكوه خاصي به خاك سپردند.



استاد زماني در سال 1352 شمسي به خاطر نوشتن كتاب (نماز گفتگو با خدا) توسط ساواك تحت تعقيب قرار گرفتو كتابش به بهانه مضر بودن جمع آوري شد و خودش نيز دستگير و روانه زندان قزل قلعه تهران گرديد. يك سال حبس را تحمل كرد. بعد از آزادي در راه مبارزه براي رسيدن به حكومت اسلامي با محور «ولايت فقيه» از هيچ كوششي دريغ نكرد. بارها به ساواك احضار شد و چهار بار به زندان محكوم گرديد. در جرأت و شجاعت استاد همين بس كه وي اولين كسي بود كه كتاب ارزشمند كشف اسرار حضرت امام خميني را در قم به چاپ رساندند.



56) سيد مصطفي صفايي خوانساري (م 1371 ش)



محمّدي اشتهاردي



خاندان پدري آيت الله سيد مصطفي صفايي خوانساري رحمهم الله از سادات حسيني و از بزرگان علم و سيادت در عصر خود بودند و به سادات بزرگ مدينه انتساب داشتند.



در ماه ربيع المولود سال 1321 ه . ق (1281 ه . ش) در اين خاندان بزرگ در شهرستان خوانسار، پسري چشم به جهان گشود كه او را سيد مصطفي ناميدند. سيد مصطفي وقتي به سن تحصيل رسيد، به مكتب رفت. سپس به تحصيل مقدمات علوم حوزوي روي آورد و با حافظه قوي و هوش سرشاري كه داشت، در نوجواني روانه مدرسه علميه «مريم بيگم» خوانسار شد. مقدمات را در محضر دايي بزرگوارش، مرحوم حجة الاسلام والمسلمين حاج سيد علي رضوي خوانساري آموخت. سپس سطوح عالي را در محضر والد بزرگوارش، آيت الله حاج سيد احمد صفايي خوانساري و شخصيت هاي علمي آن زمان خوانسار همچون آيات: آخوند محمد بيدهندي، مرحوم سيد علي اكبر بيدهندي و مرحوم آقاميرزا محمود ابن الرّضا خوانساري فراگرفت و دروس سطوح را به پايان رساند.



در شعبان المعظم 1340 ه . ق مرحوم آيت الله حائري از شهر اراك به قم مهاجرت كرد و به تأسيس و بازسازي حوزه علميه قم پرداخت. آيت الله سيد مصطفي صفايي خوانساري نيز در همين سال براي كسب فيض از محضر آيت الله حائري به قم هجرت كرد و چندين دوره در حوزه درس اصول و فقه ايشان شركت جست؛ به طوري كه در شمار خواص اصحاب مرحوم آيت الله حائري درآمد. وي در مجلس استفتاي ايشان شركت مي كرد و بسيار از آيت الله صفايي خوانساري شنيده مي شد كه مي فرمود: «اين فرع در محضر آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائري رحمهم الله مطرح شد و ايشان چنين فرمودند.»



آيت الله سيد مصطفي صفايي خوانساري براي استفاده از محضر درس اساتيد بزرگ نجف اشرف، به حوزه علميه نجف مسافرت كرد. حدود يك سال مقيم آن شهر شد و در فقه و اصول از محضر آيات عظام: سيد ابوالحسن اصفهاني و ميزاحسين نائيني استفاده كرد و همچنين از محضر درس آيات عظام: حاج آقاحسين قمي، آقازاده خراساني، ميرزامحمد صادق اصفهاني و آقارضا مسجد شاهي اصفهاني قدس سره نيز بهره مند شد. سپس به قم بازگشت و تا آخر عمر آيت الله حائري (سال 1355 ه . ق) در محضر درس ايشان به تحصيل پرداخت.



قسمتي از تأليفات ايشان عبارتند از:



1. الدّيانة الاسلاميّه (در اصول اعتقادات)؛



2. تقريرات درس فقه و اصول آيت الله العظمي شيخ عبدالكريم حائري؛



3. الجواهر المودعه؛



4. حواشي بر «دُرَر الفوائد» آيت الله حائري؛



5. حواشي بر كتاب هاي شرح لمعه، قوانين الاصول، كفاية الاصول، وسيلة النّجاة مرحوم آيت الله اصفهاني و مكاسب.



مرحوم آيت الله صفايي خوانساري از معدود شخصيت هاي علمي حوزه علميه قم بود كه در زمينه علوم مختلف اسلامي صاحب نظر بود و با ذهن قوي و حافظه اي كم نظير به بحث و بررسي پيرامون مسائل فقهي، حديثي، كلامي، اصولي، تفسيري، فلسفي، تاريخي درايه و رجالي مي پرداخت.



در شامگاه روز پنجشنبه، مورّخ 23/7/1371 شمسي روح بلند آيت الله سيد مصطفي صفايي خوانساري به ملكوت اعلي پيوست. اين عالم ربّاني در پي چهل روز كسالت و عمل جرّاحي كيسه صفرا در بيمارستان آبان تهران، در بستر رحلت افتاد.



ساعت ده صبح شنبه 25/7/71 شمسي پيكر پاك اين عالم ربّاني را از مسجد امام حسن عسكري عليه السلام به طرف حرم مطهّر حضرت معصومه عليها السلام تشييع كردند. سپس جنازه مطهّر را در حرم مطهر حضرت معصومه عليها السلام طواف دادند و در مسجد بالاسر - جايي كه بيش از شصت سال در آن جا صبح ها اقامه نماز جماعت كرده بود، به خاك سپردند.



57) حاج شيخ حسين محمدي لائيني (م 1372 ش)



مهدي صحرايي



در سال 1301، در روستاي ملاّ محله هزار جريب «لائين» فرزندي پا به عرصه وجود گذاشت. كه نامش را حسين نهادند. حسين در 8 سالگي پدر خويش را كه 31 سال بيش نداشت، از دست داد و تحت تكفّل و سرپرستي مادر گرامي خود قرار گرفت. مادر او كه از زنان بسيار مؤمن روستا بود، تمام همت خود را براين گمارد كه فرزندش را در راه پدر گراميش تربيت كند و به همين جهت در همان اوان كودكي روحيه طلبگي را در او ايجاد كرد.



خاندان آيت الله حاج شيخ حسين محمدي سابقه طولاني و درخشان در علم و تقوا دارند. بنا بر مدارك و شواهد موجود، نسبِ اين خانواده به طائفه اي به نام «انصار» كه شعبه اي از طايفه انصار مدينه بودند، مي رسد. اين طائفه هم اكنون به انصاري مشهورند. تغيير شهرتِ اين خاندان از انصاري به محمدي، هنگام تنظيم شناسنامه در سال 1315 صورت گرفت.



آيت الله محمدي از 8 سالگي نزد عموي خويش شروع به تحصيل علوم ديني كرد و دروس ابتدايي حوزه را از او فراگرفت. عموي او كه مرد دانا و پرهيزگاري بود، بر امور تحصيلي اش نظارت مي كرد.



آيت الله محمدي دروس سطح را در حوزه علميه منطقه نزد اساتيد آن منطقه فراگرفت و پس از آن، به محضر عالم و عارف نامي استان مازندران، حضرت آيت الله كوهستاني رسيد تا سطوح عاليه را از وي فرا بگيرد.



وي در سال 1338، بعد از كسب اجازه از آيت الله كوهستاني، جهت ادامه تحصيل علوم اسلامي، در 25 سالگي به نجف رفت و در طول 14 سال تحصيل در حوزه علميه نجف، از محضر اساتيد آن جا استفاده برد، سپس در سال 1342 - در حالي كه دو دوره در درس خارج اصول شركت كرده بود و اكثر كتب فقه در بحث عبادات و معاملات را گذرانده بود، با كسب اجازه اجتهاد از علماي نجف، به ايران بازگشت.



او يك مجتهد مسلّم و صاحب نظر در فقه و اصول بود و از علماي بزرگ اجازه نامه هاي مختلفي در اجتهاد و نقل روايات و امور حسبيه و شرعيه داشت. بعضي از مشايخ اجازه وي عبارتند از آيات عظام:



1. امام خميني (1279 - 1386 ش.)؛



2. سيد محمود شاهرودي؛



3. ميرزاحسن يزدي؛



4. ميرزاهاشم آملي (1282 - 1371)؛



5. سيد حسين بروجردي (1253 - 1339 ش.)؛



6 . سيد محمدرضا گلپايگاني؛



7. سيد شهاب الدين مرعشي نجفي (1276 - 1369 ش.)؛



8 . آقابزرگ تهراني (1293 - 1389 ق)؛



9. حاج سيد محمد هادي ميلاني (1274 - 1353 ش)؛



10. سيد محسن حكيم (1306 - 1390 ق)؛



11. سيد ابوالقاسم خويي.



آيت الله محمدي از محضر علماي بزرگي كسب فيض نمود كه بعضي از آنها عبارتند از:



1. آية الله حاج آقا مير تقي نصيري (1291 - 1373)؛



2. آية الله شيخ محمد كوهستاني (1269 - 1350 ش)؛



3. آية الله حاج ميرزا حسن يزدي؛



4. آية الله حاج سيد محمود شاهرودي؛



5. آية الله ميرزاهاشم آملي (1282 - 1371 ش).



آيت الله محمدي در نهضت مقدس اسلامي در خطه مازندران حضور فعال داشت و در آن دوران خفقان رژيم طاغوت كه كسي جرأت نمي كرد نام امام را ببرد ايشان علناً در محافل از امام حمايت و پشتيباني مي كردند و در زمان جنگ بارها با لباس رزم در جبهه حضور يافت و دو دوره نماينده مردم مازندران در مجلس خبرگان رهبري بودند.



آيت الله محمدي سرانجام در اثر بيماري، در مهرماه 1372 ش. (21 ربيع الثاني 1414 ق) جهان فاني را وداع گفت.



پيكر پاك آن بزرگمرد، پس از تشييع جنازه با شكوه و بي نظير در استان مازندران و خواندن نماز بر آن جسم پاك توسط حضرت آيت الله نصيري، به قم منتقل شد. كثرت جمعيت در تشييع جنازه وي در نكا به قدري بود كه بعضي، شمار جمعيت را تا مرز صد هزار نفر هم گفته اند.



تشييع جنازه وي در قم با حضور برخي از اساتيد حوزه علميه قم و اعضاي جامعه مدرسين، طلاب مازندران و ديگر قشرها در جوار بارگاه ملكوتي حضرت معصومه عليها السلام بسيار باشكوه برگزار شد و سرانجام بدن مطهّر آيت الله محمدي در كنار مقبره شهيد آيت الله آقا شيخ فضل الله نوري رحمهم الله به خاك سپرده شد.



58) حاج سيد ابوطالب محمودي (م 1372 ش)



سيد اكبر ميرصفي



وي در سال 1305 ش (1347ق.) در روستاي «گوگد» از توابع گلپايگان، پا به عرصه وجود نهاد. پدر بزرگوارش سيد حسين محمودي نام داشت و از سلسله سادات موسوي به شمار مي رفت.



سيد حسين، كه به امر كشاورزي اشتغال داشت، با مشاهده استعداد درخشان فرزندش سيد ابوطالب، وي را در هفت سالگي در محل بالاي همان روستا در جوار امامزاده عمران بن علي به مدرسه ميرزا هدايت الله وحيد مي فرستد. وي قرآن و دروس مكتبي را نزد شيخ ابوالفضل اسعدي مي آموزد و بعد از آن كتاب هاي جامع المقدمات، سيوطي، مغني و حاشيه ملاعبدالله را نزد حاج ميرزا محمد هادي «همشيره زاده مرحوم آية الله سيد محمدرضا گلپايگاني» و دو جلد لمعه را نزد ميرزا هدايت الله وحيد و سيد محمد حائري فرا مي گيرد. بعد از شش سال تحصيل در زادگاهش در سيزده سالگي جهت ادامه تحصيل به قم مشرف مي شود و در آنجا مكاسب و رسائل را نزد امام خميني و حاج سيد احمد خوانساري مي آموزد و با شركت در درس آية الله گلپايگاني و با فراگيري كفايه دوره سطح را به اتمام مي رساند.



سيد ابوطالب سپس در دروس خارج آيات عظام بروجردي، امام خميني، گلپايگاني و سيد احمد خوانساري و آية الله مرعشي نجفي رحمهم الله در امور حسبيه و تصرف در وجوه شرعي اجازه نامه دريافت كرد.



حاج آقا محمودي در سال 1343 ش. به نمايندگي از طرف آية الله گلپايگاني به آباده شيراز اعزام شد و در مسجد جامع آن شهر به مدت پنج سال و نيم به امر تبليغ، برگزاري جلسات تفسير قرآن، وعظ و ارشاد مردم پرداخت. او در اين مدت، در سخنراني هاي خود، با براهين علمي و منطقي به مبارزه با عقايد فاسد بهاييگري و شيخيگري برخاست. اين امر به شكايت اين دو فرقه از ايشان انجاميد كه با دخالت سازمان امنيت (ساواك)، دولت وقت وي را از آباده اخراج مي كند.



آن مرحوم از چهره هاي شاخصي بود كه در مواقع لازم (چه قبل و چه بعد از انقلاب) با قلم و قدم و زبان، حمايت خويش را از انقلاب و رهبري آن ابراز مي داشت.



آن مرحوم بعد از عمري تلاش و مجاهدت در راه ترويج دين اسلام و خدمت به محرومان، در 67 سالگي، روز يكشنبه 14/6/1372 در مسير بزرگراه قم - تهران بر اثر حادثه رانندگي، دعوت حق را لبيك گفت.



در پي اين حادثه، آقاي سلطاني فر - استاندار وقت استان مركزي - سه روز عزاي عمومي در اين استان اعلام كرد. وي با ارسال پيام تسليتي به محضر مقام معظم رهبري حضرت آية الله خامنه اي، مدّظلّه العالي، اين ضايعه را تسليت گفت. پيكر پاكش بعد از تشييع از موطنش گوگد و گلپايگان و روستاهاي اطراف، با شكوه خاصّي در اراك نيز تشييع شد.



پيكر مطهر آن مرحوم طي مراسم خاصي در قم، كه همراه با هيئات عزاداري و حضور سلسله جليل روحانيت بود، كنار مرقد عمّه بزرگوارش حضرت فاطمه معصومه عليها السلام، در قسمتي كه بانوان به زيارت مي پردازند، به خاك سپرده شد و در قم (مسجد اعظم)، اراك، گلپايگان و گوگد مجالس متعدد ياد بود برگزار گرديد.



سمت هاي ايشان عبارتند از:



1. نماينده ولي فقيه در استان مركزي و امام جمعه اراك؛



2. امام جمعه شهرستان گلپايگان؛



3. نماينده مجلس شوراي اسلامي.



59) حاج شيخ محمد باقر ملبوبي (م 1373 ش)



ولي عباس زاده



محمد باقر در خانواده اي روحاني، دوّم تير 1308 ش. در شهر اراك ديده به جهان گشود. پدرش شيخ محمد تقي ملبوبي از علماي بزرگ اراك و مردي عابد، متدين، از اساتيد حوزه علميه اراك و معلم قرآن و اخلاق بود.



اين كودك در 6 سالگي به مدرسه ابتدائي در شهر اراك وارد شد و با جديت و موفقيت اين دوران را تا ششم قديم به پايان رساند. محمد باقر در كودكي، پدر را از دست داد و دست نوازشگر او از سرش كوتاه شد. با از دست دادن پدر، زندگي سخت او هم شروع شد؛ چون در اين دوران دو برادر خويش را نيز از دست داد.



محمد باقر كه شوق آموختن علوم ديني را داشت، با وجود اين دشواري ها، در دوازده سالگي وارد حوزه علميه اراك شد. او مقدمات دروس حوزه را در مدرسه حاج آقاضياءالدين، زير نظر آيت الله صدر با موفقيت به پايان رساند.



پس از اتمام مقدمات، براي ادامه تحصيل، در سال 1324 ش. وارد حوزه علميه قم گرديد و مقطع سطح را در مدرسه دارالشفا، حجتيّه و فيضيه پشت سر نهاد. وي سپس در درس خارج آية الله فيض، آية الله شيخ عبدالنبي عراقي، آية الله العظمي بروجردي، امام خميني، آية الله مرعشي نجفي، آية الله گلپايگاني، آية الله مجاهدي و آية الله سلطاني طباطبائي حاضر شد.



تأليفات



شيخ محمد باقر همواره در كنار تحصيل، به كار تحقيق و تأليف نيز مشغول بود كه قسمتي از آثارش چاپ شده و بخشي ديگر به چاپ نرسيده است. آثار چاپ شده عبارت است از:



1. شرح دعاي كميل



2. كتاب الوقايع و الحوادث در 7 جلد؛



3. حقيقت جاويدان (جلد اوّل)؛



4. شرح خطبه حضرت زهرا عليها السلام.



آثار چاپ نشده به شرح زير است:



1. نبرد صفّين؛



2. جلد هشتم و نهم كتاب الوقايع؛



3. جلد دوّم كتاب حقيقت جاويدان؛



4. تقريرات درس خارج حضرت آية الله العظمي بروجردي.



اين عالم وارسته پس از عمري تلاش و كوشش، بعد از چند سال بيماري، با توجه با صدمات روحي و جسمي در مدت عمر پربركت خويش، در تاريخ هفتم ربيع الاول 1415 ق. مصادف با 25/3/1373 ش. در بيمارستان آية الله گلپايگاني دعوت حق را لبيك گفت و پس از تشييع با شكوه و نماز آية الله مجتبي عراقي، در قبرستان باغ بهشت - رو به روي گلزار شهدا - در بقعه علما، دفن گرديد.



60) حاج سيد رضا صدر (م 1373 ش)



سيد باقر خسروشاهي - ميرصفي



آيت الله سيد رضا در پنجم رمضان 1339 ق (1297 ش) در مشهد مقدس در خانه علم و اجتهاد ديده به جهان گشود. پدرش آيت الله العظمي سيد صدرالدين صدر از مراجع تقليد شيعه و دودمان صدر از اصيل ترين و ريشه دارترين خاندان شيعه در لبنان و عراق هستند.



وي از سلسله سادات موسوي و با 32 واسطه به امام همام حضرت موسي بن جعفر عليه السلام مي رسد. سيد رضا بعد از سپري كردن دوره دبستان، دروس ادبيات را تا دوره سطح نزد اساتيد معروف مشهد مقدس آموخت و با شهيد مطهري مباحثه مي كرد. انس اين دو بزرگوار به اندازه اي بود كه بعد از عزيمت ايشان به قم، شهيد مطهري به قم هجرت كرد. دروس سطح را از اساتيد بزرگ حوزه قم فراگرفت كه مهم ترين استاد ايشان در مكاسب شهيد سيد اسدالله مدني بود.



دروس خارج فقه و اصول و كلام و عرفان را از محاضر آيات عظام ذيل فراگرفت:



1. آيت الله سيد صدرالدين صدر (پدر بزرگوارش)؛



2. آيت الله سيد محمد حجت؛



3. آيت الله بروجردي؛



4. آيت الله سيد محمد داماد؛



5. حضرت امام خميني(عرفان).



زماني كه حضرت امام به نجف اشرف تبعيد شده بودند از ايشان مي خواهند كه حتماً اسفار و ديگر كتب فلسفي را در قم تدريس كنند كه ايشان هم مي پذيرند.



سيد رضا صدر از سال 1328 شمسي تا سال 1346 شمسي در منزل پدري خود، در شب هاي پنج شنبه تدريس اخلاق را داشتند كه مورد استقبال فضلاي برجسته واقع شد. در سال 1346 ش به تهران عزيمت نمود و در مسجد امام حسين در شرق تهران به اقامه جماعت و ايراد سخنراني به مناسبت هاي مختلف پرداخت.



وي در سال 1357 ش مجدداً به قم برگشت و به مدت 15 سال در يكي از شبستان هاي مسجد امام حسن عسكري (قم) به اقامه جماعت و تدريس پرداخت.



تاليفات ايشان



1. التعليقه علي العروة الوثقي؛



2. استقامت؛



3. تفسير سوره حجرات؛



4. پيشواي شهيدان؛



5. حُسن يوسف؛



6 . دروغ؛



7. حسد؛



8 . راه قرآن؛



9. راه علي عليه السلام؛



10. راه محمدصلي الله عليه وآله وسلم؛



11. راه مهدي (عج)؛



12. رساله اي در قرآن شناسي؛



13. رساله اي در «العدالة في الفقه»؛



14. زن و آزادي؛



15. زير درختان سدر؛



16. فلسفه آزادي؛



17. مرد وفا؛



18. سخنان سران كمونيسم در باره خدا؛



19. نشانه هايي از او؛



20. محمد في القرآن.



آيت الله سيد رضا صدر در سن 76 سالگي در دوازدهم آبان 1373 شمسي به ديدار معبودش شتافت و پيكرش بعد از نماز آية الله سيد موسي زنجاني در حجره 33 صحن بزرگ حرم مطهر حضرت معصومه عليها السلام به خاك سپرده شد.



61) حاج سيد محمد كاظم قزويني (م 1373 ش)



غلامرضا گلي زواره



سيد محمد ابراهيم قزويني يكي از فروغهاي فروزان و از سادات اصيل و مشهور به زهد و وارستگي در شهر معطّر كربلا بود. در روز دوازدهم ماه شوال سال 1348ق (1307 ش) خداوند به اين دانشور ديندار فرزندي عطا كرد كه با تولدش صفاي بيت شريف اين انسان را دو چندان ساخت. اين فرزند، محمد كاظم ناميده شد، دوران كودكي اين غنچه نورسته در دامن پرمهر و محبت مادري خوش طينت سپري گشت كه خود از پرورش يافتگان مكتب سعادت بخش تشييع بود.



دروس مرحله مقدمات و سطح را در حوزه پرفيض كربلا آموخت در دوره سطح از فروغ انديشه آيات عظام و حجج اسلام سيد ميرزا هادي خراساني، سيد محمد حسن قزويني، شيخ محمد خطيب، شيخ جعفر رشتي و سيد محمد صالح قزويني محظوظ گشت. سيد محمد كاظم پس از به پايان رسانيدن دوره سطح، در دروس عالي حضرات آيات سيد ميرزا مهدي شيرازي، شيخ يوسف خراساني و سيد هادي ميلاني شركت نمود. آيت الله العظمي حاج سيد مهدي حسيني شيرازي علاوه بر رابطه شاگردي و استادي، پيوند عاطفي نزديكي با سيد كاظم داشت.



آيت الله سيد محمد كاظم قزويني پس از بهره مند شدن از محضر اساتيد در دانش فقه، حديث، كلام و تفسير قرآن، مهارتها به دست آورد و موفق گرديد در حوزه علميه كربلاي معلي تفسير قرآن و فقه را به شاگردان خويش بياموزد.



ايشان در خطابه و سخنوري نيز ممتاز بود و ذوق و استعداد ذاتي وي در اين موهبت الهي دخالت مؤثري داشت و توانايي او مصداق عَلَّمَهُ البيان بود.



فضلايي چون، شيخ مرتضي شاهرودي، سيد عبدالحسين قزويني، شيخ ضياء زبيدي، شيخ عبدالحميد مهاجر و شيخ محمد مجاهد فن خطابه را نزد آية الله قزويني آموختند. خطيب شهيد و مجاهد بصير آية الله سيد محمد كاظم قزويني رحمهم الله علاوه بر فداكاري در راه احياي ميراث تشييع و صيانت از فرهنگ قرآن و عترت از راه زبان و نطق در راه ترويج ارزشهاي مذهبي و امر به معروف و نهي از منكر آثار قلمي شيوا و شيريني از خود به يادگار نهاد. در ذيل معرفي آنها از نظر علاقمندان مي گذرد:



1. سيرة الرسول الاعظم صلي الله عليه وآله وسلم؛



2. الامام علي عليه السلام من المهد الي للّحد؛



3. فاطمة الزهراء عليها السلام من المهد الي للّحد؛



4. الامام الحسين عليه السلام من المهد الي للّحد؛



5. فاجعة الطف او مقتل الحسين؛



6 . زينب الكبري عليها السلام من المهد الي للّحد؛



7. موسوعه الامام الصادق (حدود سي جلد)؛



8 . الامام الجواد عليه السلام من المهد الي للّحد؛



9. الامام الهادي عليه السلام من المهد الي للّحد؛



10. الامام العسكري عليه السلام من المهد الي للّحد؛



11. الامام المهدي (عج) من المهد الي للّحد؛



12. شرح نهج البلاغه.



خدمات و فعاليت آية الله قزويني عبارتند از:



1. تأسيس مؤسسه اي با نام «رابطه النشر الاسلامي» در كربلا كه فعاليت اين مؤسسه در اكثر كشورهاي عربي، آسيايي، آفريقايي و اروپاي غربي و كشور استراليا گسترش يافت؛



2. مبارزه اعتقادي در مراكش و حذف سنت هاي پوسيده اموي در اين كشور؛



3. تأسيس چندين كتابخانه شيعي براي دسترسي اهل سنت به منابع شيعي و گرايش آنان به معارف شيعي از فعاليت چهار ماهه وي در مراكش به شمار مي رود. وي در طي مسافرتي در استراليا در سال 1398 ق براي شيعيان استراليا در شهر سيدني (مركز شيعيان) براي آموزش علوم اسلامي، مدرسه، مسجد و يك باب غسالخانه تأسيس كرد و جهت تشكل شيعيان و انسجام بخشيدن به فعاليت هاي تبليغي آنان اقدام به تأسيس تشكيلاتي تحت عنوان «الجمعية الاسلاميه الجعفريه» در شهر كانبرا مركز حكومت استراليا نموده اند.



62) حاج شيخ عليرضا مُمَجّد لنگرودي (م 1374 ش)



محمّد تقي ادهم نژاد



عالم جليل القدر و روحاني وارسته حضرت آيت الله حاج شيخ عليرضا ممجّد لنگرودي فرزند فقيه عظيم الشان مرحوم آية الله حاج شيخ عبدالله لنگروديرضوان الله تعالي عليهما به سال 1293 شمسي در خاندان تقوا و فضيلت و فقاهتدر شهرستان لنگرود ديده به جهان گشود. پدر بزرگوارش آية الله حاج شيخ عبدالله لنگرودي از شاگردان برجسته آخوند خراساني (م 1329ق)، ملافتح الله اصفهاني(م 1339ق)، شيخ شعبان گيلاني (م 1348 ق)، ملاعبدالله مازندراني (م 1330 ق)، ميرزاي نائيني و...به شمار مي رفت و بعد از اخذ 14 اجازه اجتهاد به قصد صلهارحام به لنگرود آمد و در اين هنگام به اصرار آية الله حاج شيخ علي اكبر لنگروديكه اعلم علماي آن روز لنگرود به شمار مي رفت، در لنگرود ماندگار شد و بهتدريس، ارشاد و هدايت مردم مشغول گرديد مرحوم آية الله حاج شيخ عبدالله ممجد لنگرودي به علت مخالفت با رضاخان، مورد غضب عمّال رضاخاني قرار گرفت و مدتي را به صورت تبعيد در رشت و يكي از دهات لنگرود كه فاقد هرگونه امكانات اوليه بود، زندگي كردند. وي در سال 1325 شمسي رحلت و جنازه اشبه قم منتقل شد و بعد از طواف حرم كريمه اهلبيت عليه السلام در قبرستان نومدفون گرديد.



آية الله شيخ عليرضا ممجّد لنگرودي در سال 1305شمسي به قم آمد و مقدمات علوم اسلامي را خدمت اساتيدي مانند آقا شيخ حسين ساوجي و آية الله محمد علي اراكي تلمذ كرده است.



در سال 1319 شمسي به خاطر سخت گيري كارگزاران رضاخاني بر حوزه قمو به پيشنهاد پدر جهت ادامه تحصيل به مشهد مقدس مشرف شد و به مدت 6 سال در آن شهر مشغول تحصيل و تدريس گرديد. اساتيد معظم له در حوزه مشهد مقدس عبارتند از:



آية الله حاج شيخ مجتبي قزويني، آية الله حاج شيخ هاشم قزويني، آية اللهحاج شيخ علي اكبر نوقاني و با مرحوم آية الله شيخ عبدالحسين واعظ زاده خراساني هم مباحثه شد. آية الله ممجّد لنگرودي در سال 1325 شمسي بعد از رحلتپدر بزرگوارش به قم آمده و در اين شهر به مدت 20 سال مشغول تحصيل وتدريس گرديدند.



اساتيد ايشان عبارتند از آيات: بروجردي، امام، لنگرودي و گلپايگاني رضوان الله عليهم، آية الله ممجّد، در سال 1345شمسي حسب الامر آيات عظام گلپايگاني و مرعشي براي اداره حوزه عازم لنگرود شد و تا پايان عمر مشغول تدريس، تفسير، تاليف، ارشاد و هدايت مردم شد. وي بعلت دارا بودن اوصافي همانند تواضع، خوش مجلس بودن، ساده زيستي، معاشرت با توده هاي مردم، اخلاق نيكو و...در ميان مردم آن ديار محبوبيت تام داشت و بارها به اتفاق دوستان و طلاب مدرسه به جبهه رفت.



آية الله ممجد لنگرودي در سال 1374 شمسي در حالي كه مشغول تدريس بود دچار سكته مغزي شد و بعد از تحمل اين بيماري در 13 آبان 1376 شمسي به دار باقي شتافت. پيكر معظم له بعد از تشييع كم نظير با شركت علما و مقامات استان گيلان به قم منتقل گرديد و بعد از نماز حضرت آية الله بهجت - دامت بركاته - در قبرستان نو (آية الله حائري) در كنار قبر پدر بزرگوارش به خاك سپرده شد.



63) شيخ عبدالحسين غروي تبريزي (م 1374 ش)



علي احمد پورتركماني



در سال 1328 ه . ق، در شهر نجف اشرف و جوار بارگاه ملكوتي امير مؤمنان كودكي ديده به جهان گشود كه نامش را عبدالحسين نهادند. وي ايام كودكي را در آن شهر سپري ساخت و در شش سالگي وارد مدرسه علوي در نجف اشرف شد. عبدالحسين بعد از گرفتن گواهي نامه ششم ابتدائي بود كه پا به مدرسه ديني نهاد. خاندان آية الله عبدالحسين غروي بيش از سيصد سال از بزرگان و عالمان بودند.



عبدالحسين پس از سالها تحصيل و خوشه چيني در نجف اشرف از محضر بزرگان، بنا به امر پدرش در سن 22 سالگي عزم سفر به تبريز كرده راهي ايران مي شود. آقا عبدالحسين در سال 1353 هجري قمري در سن 25 سالگي وارد شهر مقدس قم شد.



آية الله غروي در سال 1363 هجري قمري در سن 34 سالگي به تبريز مراجعت نمود و در شهر تبريز رحل اقامت گزيد.



آية الله غروي اجازات اجتهاد از اساتيد معظم خود از جمله مرحوم آية الله العظمي آقاضياءالدين عراقي، مرحوم آية الله العظمي آقا سيدابوالحسن اصفهاني و مرحوم آية الله العظمي آقا سيد محمد حجت كوه كمري (رضوان الله تعالي عليهم) دريافت كرد.



آثار



از آية الله آقا شيخ عبدالحسين غروي آثار گوناگوني به اقتضاي زمان به جاي مانده كه عبارت است از:



1. كتاب اسلام و شيعه به زبان فارسي مطبوع در تبريز در سال 1363 قمري؛



2. كتاب تقريرات افادات مرحوم آية الله العظمي حجت؛



3. اصول و فقه؛



4. مصلح جهاني يا مهدي موعود(عج)؛



5. اخلاق.



اين عالم ربّاني در بامداد روز چهار شنبه 20 آذر 1374 هجري شمسي مطابق با هفتم رجب 1415 هجري قمري بر اثر سكته قلبي در سن 87 سالگي در بيمارستان امام خميني تبريز دارفاني را وداع گفت.



آية الله غروي يكي از ياران و همراهان امام و پشتيبان نظام و انقلاب اسلامي بود و همواره توصيه مي كرد كه قدر اين نظام و ولايت را بدانيد و براي احياي تمامي ارزشهاي والاي الهي انساني تلاش كنيد و در زير اكثر اعلاميه ها و تلگرافهاي سالهاي حساس انقلاب قبل از سال 1342 و بعد از آن، امضاي مرحوم غروي ديده مي شود و ايشان در مبارزات مردم تبريز به همراهي بزرگان ديگر همچون آيت الله قاضي طباطبايي، آيةانگجي و آية الله ميرزا عبدالله مجتهدي شركت فعال داشت و در مبارزه با الحاد و القائات و رد شبهات نيز سهم بسزايي داشتند.



64) حاج سيد مرتضي پسنديده (م 1375 ش)



مهدي احمدي



سيد مرتضي در روز 17 شوال 1313 ق. (1274 ش) در شهر خمين و در منزلي كه هم اكنون نيز پا برجاست، چشم به جهان گشود. مهم ترين حادثه دوران كودكي سيد مرتضي، شهادت پدر بزگوارش بود كه به طور ناجوانمردانه اي به وسيله دوتن از خان هاي اطراف خمين صورت گرفت. وي ده ساله بود كه به همراه خانواده به تهران سفر كرد و مجازات اعدام قاتلين پدر خود را در ميدان بهارستان تهران مشاهده كرد.



پس از بازگشت از سفر تهران، با برادرش نورالدين شروع به درس خواندن كرد.



ايشان در اصفهان درس شرايع را از حاج رضاي نجفي ملايري (شوهر خواهرش) فراگرفت. براي فراگيري درس مطوّل و صرف در محضر آقا ميرزا علي يزدي زانوي شاگردي زد.



آية الله سيد مرتضي پسنديده، پس از اتمام دروس در اصفهان، به خمين بازگشت و ضمن اقامه نماز جماعت، حوزه دروس فقه، اصول، كلام، منطق و نحو را تشكيل داد. البته از شمار شاگردان ايشان اطلاعي دقيق در دست نيست. امام خميني قدس سره نيز كتاب هاي منطق و مطوّل را از برادر بزرگ خود فراگرفت. همچنين ايشان خطّ زيبايي داشته و امام خميني قدس سره از او سرمشق مي گرفته است.



سيد مرتضي نيز همانند پدر روحيه اي ظلم ستيز داشت. هنوز نوجوان بود كه براي دفاع از نواميس مردم در مقابل اشراري كه وابسته به حكومت جور آن زمان بودند، اسلحه بر دوش گرفت و به مبارزه با آنان برخاست.



زماني كه كشف حجاب در كشور به اجرا در آمد، به خاطر مخالفت هاي پي در پي محاكمه شد.



هنگامي كه امام خميني قدس سره رفراندوم اصلاح اراضي را تحريم كرد و علي رغم اين تحريم، رژيم شاه اين كار را در بهمن 1341 ش. انجام داد، كشاورزان خمين به مخالفت برخاستند و عليه اين اقدام طوماري امضا نمودند كه آية الله پسنديده از عوامل مؤثر اين حركت مردمي بود.



تأثير فعاليت هاي آية الله پسنديده موجب شد كه رژيم شاه ايشان را، كه در منزل امام سكونت داشت، تحت مراقبت شديد قرار دهند و علناً به بازجويي از مراجعين و جلوگيري از رفت و آمد مردم بپردازند. اما فعاليت هاي او موجب شد كه وي را به خمين تبعيد و در منزلش محصور كنند. وي پس از مدتي، بي اعتنا به حكم تبعيد، به قم مراجعت و فعاليت هاي خود را مجدداً آغاز كرد كه اين بار به اتهام برپايي مراسم سوگواري در منزل امام، دستگير و دوباره به خمين تبعيد شد؛ اما پس از مدتي مجدداً بدون توجه به حكم تبعيد، راهي قم شد كه اين بار نيز دستگير و به سه سال تبعيد در شهر كويري انارك محكوم و بدان جا اعزام شد؛ ولي براي چندمين بار با ناديده گرفتن حكم تبعيد، به قم بازگشت. پس از چندي بار ديگر دستگير و به داران اصفهان تبعيد شد و اين بار با پيام امام خميني قدس سره مبني بر اين كه تبعيديان به حكم تبعيد اعتنا نكنند و به شهر خود بازگردند، ايشان نيز بلافاصله روانه قم شدند.



مرحوم آية الله پسنديده، پس از پيروزي انقلاب اسلامي علي رغم مبارزات مستمر و مراتب علم و تجربه، همچون گذشته افتخار وكالت امام خميني را در امور شرعي مردم، بر هر سمت و امتيازي ترجيح داد و در اين سال ها بي هيچ ادعا و توقعي و بدون كمترين تغيير در مواضع و شيوه زندگي خويش، همان مسير روشن گذشته را تعقيب نمود.



آية الله پسنديده پس از سپري كردن عمري طولاني در راه تحصيل و مبارزه عليه استعمار و استبداد و خدمت به انقلاب و مردم ايران، شب چهارشنبه، شب اوّل ماه رجب 1417 ق. مصادف با 23 آبان سال 1375 ش. در سن 104 سالگي دارفاني را وداع گفت و به ملكوت اعلي پيوست.



پس از تشييع، آية الله العظمي بهجت بر پيكر پاك اين مرد الهي نماز گزارد. آن گاه بدن پاك وي در ميان غم و اندوه بستگان و مريدان امام در حرم مطهر حضرت معصومه عليها السلام مسجد بالاسر به خاك سپرده شد.



65) حاج شيخ محمّد واصف گيلاني (م 1375 ش)



محمّدتقي ادهم نژاد



وي در سال 1305 ش در قريه «دهكاء» در 20 كيلومتري شهرستان عالم پرور لاهيجان و در خانواده مذهبي و ثروتمند متولد شد.



آيت الله واصف از كودكي حافظه اي قوي و استعدادي سرشار داشت. تحصيلات جديد را تا پايه هشتم با موفقيت كامل در مدرسه «فلاحت» لاهيجان پشت سر گذاشت و با تشويق هاي مكرر پدر بزرگوارش و واعظ خوشنام آن ديار آقاشيخ محمدصابري لاهيجاني در سال 1319 ه . ش براي تحصيل علوم ديني به قم عزيمت نمودند.



مقدمات و سطح و خارج علوم اسلامي را در نزد برجسته ترين اساتيد حوزه مباركه قم به پايان رسانيده كه نام اساتيد نامدار ايشان عبارتند از:



1. آيت الله عليرضا ممجد لنگرودي (م 1374 ش)؛



2. آيت الله شيخ جعفر سبحاني دامت بركاته؛



3. آيت الله حاج آقاحسين بروجردي (م 1380 ق)؛



4. حضرت امام خميني (م 1368 ش)؛



5. آيت الله سيد مرتضي مرتضوي لنگرودي (م 1383 ق)؛



6 . آيت الله ميرزاهاشم آملي (م 1371 ش)؛



7. آيت الله محقق داماد (م 1388 ق)؛



8 . آيت الله مرعشي نجفي (م 1369 ش)؛



9. علامه طباطبايي صاحب تفسير الميزان (م 1360 ش)؛



10. آيت الله حاج شيخ محمد تقي بهجت دامت بركاته.



خدمات اجتماعي و فرهنگي



1. فعاليت فرهنگي و ديني در آلمان؛



آيت الله واصف در سال 1358 ش از سوي آيت الله العظمي گلپايگاني جهت رسيدگي به امور مسلمانان مقيم آلمان به آن كشور اعزام شد و فعاليت هاي بسيار خوبي را در شهرهاي فرانكفورت و اشتوتكارت آلمان به ثمره رساندند؛



2. ساختن بيمارستان صاحب الزمان در يكي از روستاهاي بزرگ آستانه اشرفيه كه رژيم طاغوت اين بيمارستان را تخريب نمود؛



3. ساختن مساجد فراوان؛



4. تأسيس چاپخانه اسلام در سال 1337 شمسي كه خدمات علمي و فرهنگياز اين طريق به عالم اسلام نموده است. چاپ كتب ارزشمند بزرگان دين، چاپ مخفيانه اعلاميه هاي نهضت مقدس اسلام و حضرت امام خميني از جمله اقدامات ايشان است.



آثار قلمي



1. شواهد الاسلام؛



2. شواهد الولايه؛



3. راهنماي ميراث؛ علاوه بر آن، ارث شجري، شامل 600 مسئله؛ و ارث جدولي، شامل 500 مسئله نيز دارند.



4. رسالة الانسان واللحية؛



5. البُوّة الصغيرة في الشيمي(در علم شيمي)؛



6 . دروس العقايد الاسلامي؛



7. دليل البكاء؛



8 . زبدة الاصول؛



9. دراية الحديث؛



10. علم و عالم از نظر اسلام؛



11. طبّ النبي؛



12. اسرار دختركشي عرب در جاهليت؛



13. فاطمه زهرا عليها السلام از نظر روايات اهل سنت؛



14. اسرار الشهادة پيرامون امام حسين؛



15. كفاية الميزان؛



16. الفلتات؛



17. رسالة الحُب و ماادراك ما الحُبّ؛



18. ارجوزة في تحقيق الفرق بين السياسة و النبوة؛



19. حرمت زنا و حُسن نكاح از نظر اديان آسماني؛



20. اثبات معاد؛



21. شبه الشباء الفقهيّه؛



22. الخمسون برهانا علي عدم الحُجيّة الذاتيه لليقين؛



23. بشر و آزادي؛



24. العوائد علي الفرائد؛



25. زندگاني اميرالمؤمنين عليه السلام؛



26. الفرق بين المُلك و الحكم والحق؛



27. ترجمه علل الشرايع و شرح آن 2جلد؛



28. رساله در توضيح جعل؛



29. موثقات الرجل (شجري)؛



30. الفلك المستبدع.



تعداد آثار علمي ايشان به حدود 210 عنوان تاليف مي رسد كه به چاپ رسيده است. آيت الله واصف ديوان هاي فراواني از اشعار به زبانهاي فارسي، عربي، گيلكي و كردي و در مدح و سوگ ائمه معصومين عليهم السلام و نيز اشعار فراواني در موضوعات مختلف نظير اشعار بي الف، بي نقطه و... كه شاهكار ادبي است، از خويش به يادگار گذاشته است.



آيت الله واصف در 2 آبان 1375 شمسي دارفاني را وداع گفت و به دار باقي شتافت پيكر پاك ايشان بعد از نماز آيت الله العظمي آقاي بهجت در قبرستان ابوحسين قم به خاك سپرده شد.



66) شيخ احمد علي احمدي شاهرودي (م 1375 ش)



سيّد محمد سجادي نژاد



مرحوم احمدي در سال 1305 شمسي در ميامي واقع در ده فرسنگي شاهرود بدنيا آمد. پدرش شيخ محمد حسن احمدي از عالمان بنام آن ديار بود.



احمدي دروس مقدماتي را در نزد پدرش آموخت و آن گاه به مشهد مقدس عزيمت نمود و به مدت ده سال از محضر عالمان اين ديار بهره مند شد كه اسامي آنان عبارتند از:



1. آية الله حاج شيخ مجتبي قزويني؛



2. ميرزا احمد مدرّس يزدي؛



3. آية الله ميرزا كاظم مهدوي دامغاني؛



4. آية الله حاج شيخ هاشم قزويني؛



5. آية الله ميرزا مهدي اصفهاني.



آية الله احمدي براي تكميل معلومات و فراگيري دوره عالي دروس خارج فقه و اصول به شهر مقدس قم مهاجرت كرد و در محضر بزرگان و مراجع ذيل زانوي ادب به زمين زد و از خرمن دانش آنها توشه ها برگرفت.



اساتيد ايشان در قم عبارتند از:



1. آية الله بروجردي؛



2. آية الله سيد صدرالدين صدر؛



3. آية الله سيد محمدتقي خوانساري؛



4. آية الله عباسعلي شاهرودي؛



5. آية الله سيد محمد حجت؛



6 . آية الله امام خميني.



آقاي احمدي جهت استفاده علمي فرزانگان نجف رهسپار آن ديار مقدس شد.



و از محضر اساتيد آن سامان بهره هاي علمي بردند.



1. آية الله سيد محسن حكيم؛



2. آيت الله سيد محمود شاهرودي؛



3. آيت الله خويي؛



4. آيت الله عبدالهادي شيرازي.



فعاليت هاي آقاي احمدي عبارتند از:



1. تدريس سطوح مختلف در قم؛



2. نمايندگي آية الله بروجردي به مدت 3 سال در آباده شيراز و مبارز جدي ايشان با بهائيان در آن سامان؛



3. امامت جمعه در بخش چابكسر از توابع شهرستان رودسر استان گيلان؛



4. تهيه و پخش اعلاميه هاي حضرت امام در بين مردم؛



5. حضور مستمر در جمع رزمندگان اسلام در جبهه هاي جنوب و غرب مخصوصاً در لشكر علي بن ابي طالب قم؛



6 . حضور فعال در سنگر دانشگاه؛



تاليفات:



1. سيري در عقايد؛



2. تقليد اعلم؛



3. انگيزه حق؛



4. ترجمه جامع السادات؛



5. مجموعه مقالات پيرامون بهائيت؛



6 . جنگ خيبر.



اين عالم وارسته سرانجام در سال (1375 ش) در سفر حج عمره، پس از مناسك حج و در حال طواف خانه خدا بر اثر سكته قلبي به ميهماني صاحب بيت شتافت. جنازه وي را به قم منتقل كردند و پس از انجام نماز توسط آيت الله بهجت در قبرستان شيخان دفن گرديد.



67) حاج شيخ هاشم تقديري سبزواري (م 1375 ش)



علي تقديري



وي در 5 سال 1304 شمسي در خانواده متدين در سبزوار متولد شد و در كودكي كمك كار پدرش بود ولي علاقه وافري به مطالعه داشت. آية الله تقديري در اوان جواني در مدرسه فخريه سبزوار مراتب تحصيلي را در نزد اساتيد فاضلي همچون قاضي و هاشمي طي كرد. وي در سال 1332 شمسي با دعاي خير پدرش رهسپار شهر مقدس قم گرديد و در نزد اساتيد نامدار حوزه علميه مشغول تحصيل و تكميل معارف گرديد.



اساتيد ايشان در حوزه علميه قم عبارتند از:



1. آيت الله العظمي بروجردي؛



2. حضرت امام خميني؛



3. علامه طباطبايي؛



4. آيت الله مرتضي حائري؛



5. آيت الله محقق داماد؛



6 . آيت الله ميرزاهاشم آملي.



هم چنين در كنار تحصيل، به تدريس سطوح پرداخت و شاگردان كوشا و برجسته اي تربيت نموده است. مرحوم تقديري در طول ساليان فعاليت هاي علمي با حضرات آيات عبدالله جوادي آملي، سيد محمد حسن مرتضوي لنگرودي، مرحوم طاهر شمس گلپايگاني و مرحوم محصّلي سبزواري به مباحثه علمي و فكري پرداخت. آيت الله تقديري در سال 1362 شمسي به شهر خوانسار به دعوت حضرت حجة الاسلام والمسلمين ابن الرضا هجرت كرد و به مدت 13 سال دروس حوزوي را از مقدمات تا سطح، خارج اصول و فقه و حكمت در مدرسه ولي عصر(عج) اين شهر، تدريس مي نمود.



آثار قلمي زيادي از ايشان به جاي مانده است. اين آثار عبارتند از:



الف) تقريرات از دروس برخي از بزرگان؛



ب) دفاتر يادداشت موضوعي در معارف و اشعار و تاريخ؛



ج) تحرير بيانات وعظ، اشعار مذهبي و تفسيري.



وي در عرصه هاي گوناگون سياسي، قبل و پس از انقلاب فعال بود. پس از ارائه ديدگاه حكومت اسلامي از سوي امام خميني قدس سره در سال 1342 شمسي، ايشان نيز به تبليغ و ترويج انديشه هاي امام راحل و موضع گيري صريح در برابر نظام طاغوت پرداخت. و ضمن امضاي نامه ها و اعلاميه هاي افشاگرانه جامعه مدرسين قم در طول نهضت، بر ضد سياست هاي نظام طاغوت، به تكليف شرعي و انقلابي خود عمل كرد و از سوي ماموران ساواك دستگير و به زندان قزل قلعه محكوم شد.



خدمات اجتماعي و فرهنگي



1. رياست دادگاه هاي شهرستان هاي ميانه، سمنان، خمين؛



2. بازرس قضايي قوه قضائيه؛



3. امامت جمعه شهرستان سُنقر كليائي (كرمانشاه) به مدت دو سال؛



4. تدريس در مدرسه ولي عصر (عج) بمدت 13 سال.



آيت الله تقديري در پنجم ماه رجب 1417 ق (28 آبان 1375 ش) در پايان تهجّد سحرگاهان روحش در ملكوت اعلي پركشيد و پيكر پاكش طي مراسمي با شكوه با نماز ميت به امامت آيت الله شبيري زنجاني در صحن اتابكي حرم مطهر مدفون شد.



68) شيخ قدرت الله وجداني فخر سرابي (م 1375 ش)



عبدالكريم پاك نيا



استاد وجداني فخر در سال 1311 ه . ش در روستاي جهيزدان از توابع شهرستان سراب در يك خانواده مذهبي قدم به عرصه هستي نهاد و در محيطي سرشار از اخلاق و ايماننشو و نما كرد.



مراحل مقدماتي را در سراب و تبريز به اتمام رسانيد كه مهم ترين اساتيد ايشان را مي توان آقايان شيخ عبدالله حقي، شيخ حسين محدثي اشاره كرد.



او با شوق به اهلبيت و علاقه به آموختن معارف الهي، عازم شهر عالمان دين پرور قم شد و در محفل درس اساتيد معظم حوزه همچون آيات عظام مرعشي نجفي، سلطاني، صدوقي و مجاهدي تبريزي سطوح عاليه فقه و اصول را به پايان رسانيد و در درس خارج فقه، اصول و تفسير آيات سيد محمد حجت، بروجردي، عراقي، امام خميني، علامه طباطبايي، محقق داماد و اراكي بهره ها برد.



وي پس از سالها تلاش و كوشش و پشت سرنهادن مشكلات متعدد زندگي موفق به اخذ درجه اجتهاد حضرات آيات شيخ عبدالنبي عراقي، مرعشي، سيدابوالقاسم كاشاني و تعداد ديگري از علماي بزرگ گرديد.



بدون شك يكي از مهم ترين عواملي كه موجب شهرت او شد سمت استادي او در حوزه علميه قم مي باشد. او يكي از مدرسين موفق و مبرز سطوح عاليه در چهل سال اخير عمر بابركت خويش در حوزه عمليه قم



بود كه هزاران نفر از فضلاي حوزه ها را با فقه جعفري آشنا كرد.



اين عالم فرزانه به انقلاب اسلامي و رهبري آن علاقمند بود و در راه پيشرفت آن سعي و تلاش مي كرد و قبل از انقلاب در مبارزات مردم مسلمان ايران و روحانيت معظم به رهبري حضرت امام خميني شركت مي كرد. وي همچنان بعد از پيروزي انقلاب در تأييد نظام جمهوري اسلامي و اجراي فرامين حضرت امام، نقش خويش را ايفا نموده و از هيچ كوششي دريغ نمي كرد. وي اولين كسي است كه نماز جمعه را در شهرستان شبستر برگزار كرد.



آيت الله وجداني در روزهاي دفاع مقدس بارها درس را تعطيل كرده به جبهه هاي حق عليه باطل عازم شد و با حضور معنوي خويش روحيه رزمندگان اسلام را تقويت كرد. مرحوم وجداني عشق و علاقه عجيبي به خاندان عصمت و طهارت داشتند به طوري كه مقيد بود شب هاي جمعه به زيارت حضرت معصومه عليها السلام مشرف و در بالاسر آن حضرت با حالت خوشي عرفاني مشغول زار و نياز شود.



استاد وجداني در طول عمر پربارش آثار متعددي را به رشته تاليف درآورده كه ما به برخي از آنان اشاره مي كنيم:



1. الجواهر الفخريه في شرح اللّمعة والروضة البهيه؛



2. تقريرات درس خارج فقه و اصول آية الله شيخ عبدالنبي عراقي؛



3. وظايف المكلّفين، در اصول و فروع دين؛



4. رساله اي در قاعده لاضرر؛



5. الايضاح (در مورد طلاق و نكاح)؛



6 . انوار منطقيه؛



7. اجتهاد در اسلام؛



8 . كار و كوشش از نظر اسلام؛



9. آداب معاشرت در اسلام؛



10. توضيح المسائل.



استاد وجداني در روز شنبه اول ربيع الثاني 1417 ق برابر با 1375 شمسي در سن 64 سالگي رحلت كرده و پيكر پاكش با تشييع و نماز آية الله مشكيني در حرم مطهر حضرت معصومه عليها السلام به خاك سپرده شد.



69) علامه سيد مرتضي مرعشي (م 1375 ش)



عبدالكريم پاك نيا



حضرت آية الله آقاسيد مرتضي حسيني مرعشي نجفي، برادر گرامي حضرت آية الله العظمي سيد شهاب الدين مرعشي نجفي از عالمان فرزانه و دانشمندان برجسته اماميه در منطقه تبريز بود. آقا سيد مرتضي مرعشي در سوم جمادي الاولي 1325 ه . ق در يك خانواده با فضيلت و در مهد علم و تقوي در شهر مولا اميرالمؤمنين نجف اشرف پا به عرصه عالم خاكي نهاد.



سيد مرتضي در 9 سالگي مادر مكرّمه خويش را از دست داد.



در سال 1346 ق كه 21 سال از زندگاني خود را پشت سر گذاشته بود، با عشقي لبريز از شهر تبريز وارد حوزه علميه قم شد و مدت چهار سال به امر و اصرار حضرت آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائري، آيت الله سيد محمد تقي خوانساري و آيت الله العظمي مرعشي نجفي (برادر بزرگوار خويش) در قم اقامت گزيده و از محضر پرفيض حضرات آيات عظام حائري، خوانساري و علاّمه بزرگوار شيخ اسدالله قمي استفاده كرد و خود نيز همزمان به تدريس شرح لمعه و مطول و مكاسب همت گماشت.



اين شخصيت فرزانه، در مدت چهار سالي كه در قم اقامت داشت با حضرت امام مأنوس و مألوف بودند. خود وي مي گويد: در همين سالها (1346 - 1350 ق) زماني كه در مدرسه فيضيه قم ساكن بودم هر هفته جمعه ها در حجره خويش مجلس روضه داشتم و دوستان فاضل و علاقه مند به اهل بيت عليهم السلام مي آمدند و در مجلس آقا اباعبدالله شركت مي كردند. حضرت امام خميني قدس سره كه در آن موقع طلبه جواني بودند در مجلس روضه مي آمدند و از حاضرين پذيرايي مي كردند و پذيرايي از عزاداران حسيني را افتخار خود مي دانستند.



بالاخره در سال 1350 ه . ق. مقدمات سفر، به شهر عالمان دين پرور و ميعادگاه انسانهاي والاگهر يعني زادگاه خويش، نجف اشرف فراهم شد و ايشان به سوي مرقد مطهر علوي عليه السلام هجرت كرد.



در حوزه هاي درس آيات عظام مرحوم ميرزاي نائيني، ميرزا ابوالحسن مشكيني، ميرزا علي ايرواني و مرحوم سيد ابوالحسن اصفهاني شركت جسته و خوشه ها چيد و دروس خارج اصول و فقه را از محضر چنين اساتيد برجسته و اَعلام نامدار فراگرفت و محصول تلاش خويش را در تقريرات فقهي و اصولي بر دروس ميرزاي نائيني و حاشيه بر ساير كتب فقهي و اصولي متجلي ساخت. عطش حقيقت جويي و دانش اندوزي اين سيد بزرگوار، او را براي فراگرفتن علوم اسلامي از جمله رجال، درايه و فلسفه و عرفان، به محضر اساتيد زبردست اين دروس، همچون آيت الله آقا سيدحسن بادكوبه اي و آيت الله سيد علي قاضي كشاند و مدتها تحت اشراف استاد بزرگ عرفان، حضرت آقاسيد علي قاضي رحمهم الله به سير و سلوك و تهذيب نفس و خود سازي معنوي پرداخت.



علاّمه سيد مرتضي مرعشي نجفي رحمهم الله در سال 1360 ق تصميم گرفت براي زيارت حضرت ثامن الحجج مولا علي بن موسي الرضا عليه آلاف التحية والثناء و جهت ملاقات و زيارت اقوام و صله ارحام به ايران سفر كند، امّا با مخالفت آية الله سيد ابوالحسن اصفهاني مواجه شد و پس از اصرار، آيت الله اصفهاني موافقت كردند كه در اين سفر پس از زيارت امام هشتم عليه السلام و به جا آوردن صله ارحام مجدداً به حوزه علميه نجف اشرف مراجعت نمايند.



ايشان پس از تشرف به آستان مقدس حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام جهت ملاقات و زيارت اقوام به تبريز رفتند. و تا آخر عمر شريف مشغول تدريس، ارشاد و هدايت مردم شدند.



او بنا بر وظيفه خويش در تبريز ماند و در همانجا ازدواج كرد ولي خودش را مانند يك مسافر مي دانست امّا تقدير الهي چنان رقم زده بود كه تا آخر عمر شريفش در آنجا ماندگار شده و به وظايف شرعي و اجتماعي خويش عمل كند.



تأليفات ايشان عبارتند از:



1. شمس الضحي في مناقب النبي و الائمة الهدي؛



2. تقريرات درس اصول آيت الله ميرزاي نائيني (يك دوره اصول)؛



3. تقريرات درس فقه آية الله ميرزاي نائيني (خيارات)؛



4. روضة العارفين (در عرفان و تهذيب نفس)؛



5. روضة الاحباب كشكول؛



6 . حاشيه بر نهايه النهايه مرحوم ميرزا علي ايرواني؛



7. رجال الحديث؛



8 . حاشيه بر عروة الوثقي مرحوم سيد محمد كاظم يزدي؛



9. حاشيه بر مكاسب مرحوم شيخ انصاري؛



10. حاشيه بر كفاية الاصول مرحوم محقق خراساني.



اين ستاره تابناك آسمان فقاهت، پس از عمري تلاش و كوشش و بدوش كشيدن مسئوليت ترويج دين و بجا گذاشتن آثار زرّين، سرانجام در طلوع فجر روز دوشنبه 19 ذي العقده 1416 (20 فرودين 1375) غروب كرد و بجوار رحمت حق شتافت و به اجداد طاهرينش پيوست.



70) شيخ احمد حجتي (م 1376 ش)



غلامرضا گلي زواره



آية الله شيخ احمد حجتي در سال 1297 ش در شهرستان ميانه ديده به جهان گشود. آموزش قرآن و مضامين ادبي مقدماتي را در نزد پدر فراگرفت. در سن يازده سالگي پدرش را از دست داد و تحت تكفل برادر بزرگتر خود آيت الله آقاميرزا محمد حجتي (م 1368 ش) مؤسس حوزه ميانه قرار گرفت. نخستين مربي و استاد وي برادرش بود. بخشي از مقدمات علوم ديني را نيز در نزد حجة الاسلام والمسلمين حاج ميرزا مهدي جديدي فراگرفت. آن گاه به حوزه علميه قم آمد و در مدرسه دارالشفا سكني گزيد و برخي از دروس حوزه را در خدمت آقا سعيد اشراقي آموخت. وي به دليل تنگناي مالي و برخي مشكلات ديگر مدتي فراگيري دانش ديني را رها كرد و به خدمت سربازي رفت و در وطن به كار سنگ تراشي مشغول شد.



بيست و سه بهار را پشت سرنهاده بود كه بار ديگر مشتاق تحصيل گرديد. آن گاه به زنجان رفت و مشغول تحصيل علوم ديني شد؛ سپس به حوزه علميه قم آمد و بمدت 9 سال از محضر آية الله بروجردي بهره هاي فراوان علمي و معنوي برده. آيت الله سيد محمد حجت، حضرت امام خميني، آيت الله مرعشي نجفي از اساتيد ديگر ايشان در حوزه علميه قم به شمار ميروند.



مرحوم حجتي بعد از اتمام تحصيلات و اخذ اجازات از اساتيد، به مدّت ده سال در ميانه اقامت كرد و آن گاه به تهران آمد و در مدرسه مروي از محضر آية الله حاج شيخ محمد باقر آشتياني بهره مند شد.



مرحوم حجتي، به موازات تلاش علمي و فعاليت تبليغي نيز در صحنه سياسي حضوري فعال داشت. وي در سال 1342 ش جهت اعتراض به دستگيري امام خميني به تهران مهاجرت كرد و تا آزادي معظم له در تهران حضور داشت. ميرزا احمد در سخنراني هاي خود به افشاگري عليه ستم مي پرداخت و نفرت خود از رژيم پهلوي را بروز مي داد. ادامه مبارزات وي در قالب وعظ و خطابه، به ممنوع المنبر شدن او انجاميد. يكي از فرزندان معظم له در روز 21 بهمن 1357 شمسي در هنگام درگيري با نيروهاي گارد شاهنشاهي در يكي از خيابان هاي تهران به فيض شهادت رسيد.



آيت الله حجتي در اسفند سال 1376 ش به سراي باقي شتافت. پيكر پاكش با تشييع با شكوه و نماز حضرت آيت الله بهجت دامت بركاته در قبرستان نو به خاك سپرده شد.



71) ميرزاعلي آقا غروي علياري (م 1376 ش)



مجيد محبوبي



در سپيده دم جمعه، دوازدهم رمضان المبارك سال 1319 هجري قمري، در تبريز و خانواده تقوا و فضيلت قدم به عرصه هستي نهاد. در سه سالگي پدرش مرحوم آية الله ميرزا محسن غروي علياري، را از دست داد و از آن پس زير نظر جدّ بزرگوارش، مرحوم آية الله ميرزاحسن علياري، قرار گرفت. پس از فراگيري مقدمات در مكتب خانه به پيروي از نياكانش كه از پيشگامان دين بودند، به تحصيل علوم ديني پرداخت.



آن گاه وارد محافل علمي شد و به حوزه درسي برخي بزرگان و علما راه يافت.



اساتيد وي در حوزه تبريز عبارتند از آيات عظام:



1. ميرزا رضي نوروزي؛



2. سيد محمد حجت؛



3. ميرزاحسن غروي علياري.



حاج ميرزا علي غروي علياري پس از تكميل دروس سطح در سال 1341 هجري قمري، عازم شهر مقدس نجف اشرف شد و موفق به درك محضر بزرگاني شد كه يگانه عصر خود بودند. برخي از آن بزرگان و آيات عظام عبارتند از:



1. آقاي ضياءالدين عراقي (1278 - 1361 ق)؛



2. شيخ محمد حسين نائيني غروي (1282 - 1355 ق)؛



3. سيد ابوالحسن اصفهاني (1284 - 1365 ق)؛



4. سيد ابو تراب خوانساري (1281 - 1364 ق)؛



5. سيد محمد حجت (1310 - 1373 ق)؛



6 . ميرزاعلي آقا ايرواني (1301 - 1353 ق)؛



7. حاج ميرزا آقا اصطهباناتي (1297 - 1378 ق)؛



8 . ميرزا اسدالله زنجاني (1282 - 1378 ق)؛



9. ميرزا ابوالحسن مشكيني (1305 - 1358 ق)؛



10. شيخ اسدالله رشتي (1282 - 1354 ق)؛



11. شيخ احمد آشتياني (1300 - ؟).



آية الله غروي تكامل در اخلاق و عرفان عملي را مرهون زحمات و هدايتهاي معنوي استاد بزرگوارش، مرحوم حاج ميرزا علي قاضي، عارف عظيم الشأن، مفسّر عاليقدر، صاحب مكاشفات و كرامات فراوان، مي دانست.



آية الله غروي پس از سالها تحصيل و تفقه بهجايگاه رفيع اجتهاد و كسب اجازات علمي - فقهي از بزرگان دست يافت. او در ميان مردم بودن و براي مردم تلاش كردن را به اقامت در حوزه علميه نجف و تشكيل كرسي درس و بحث در حالي كه شايستگي آن را داشت، ترجيح داد و به تبريز بازگشت.



فهرست آثارش در نُه رشته علمي عبارتند از:



1. فقه: الرهن، الوصيّة، الوقف، الرضاع، النكاح، الصلح، الخيارات، الشروط؛



2. كلام: اصول دين و عقايد، رساله في الرجعة؛



3. تفسير: تفسير قرآن مجيد، رساله مفردات قرآن، حروف تهجي؛



4. تاريخ: المهجه في شرح حال الحجه (عج)، كواكب حسينيه؛



5. دعا: شرح دعاي كميل، شرح دعاي سمات، شرح دعاي صباح، شرح زيارت جامعه كبيره، شرح دعاي افتتاح، شرح دعاي ابوحمزه ثمالي؛



6 . حديث: شرح چهل حديث از احاديث مشكله، شرح فرمايش حضرت ختمي مرتبت صلي الله عليه وآله وسلم، شرح فرمايش حضرت اميرالمؤمنين در نهج البلاغه، حل مشكلات الاخبار؛



7. اخلاق: رساله در مواعظ، منهاج الرشاد؛



8 . رجال: حاشيه بر رجال وحيد بهبهاني، تقريرات رجال بحث مرحوم آية الله ابوتراب خوانساري؛



9. اصول: تقريرات اصول بحث مرحوم آيت الله ضياءالدين عراقي.



سرانجام حضرت آية الله حاج ميرزاعلي غروي علياري بعد از يك قرن عمر با بركت در اواخر اسفند ماه 1375 بعد از اداي فريضه مغرب و عشا هنگام نوشتن حاشيه بر كتاب عروة الوثقي آقاسيد كاظم يزدي، با بروز سكته مغزي در بيمارستان امام خميني تبريز بستري گرديد و پس از يك ماه و اندي كه معالجات پزشكان سودي نبخشيد، مرغ روحش در قفس تن آرام نگرفت و عصر روز دوشنبه - دوم ارديبهشت سال 1376 شمسي اوائل اذان مغرب به سوي فضاي بيكران رضوان الهي پركشيد. با اعلام خبر درگذشت آن عالم جليل القدر شهر تبريز در ماتم و عزا فرو رفت.



پيكر پاك آن عالم وارسته در روز پنج شنبه با حضور مراجع عاليقدر تقليد و اساتيد، روحانيت معظم از مسجد امام حسن عسكري عليه السلام تا حرم مطهر تشييع شد. مراسم نماز در قم به امامت عارف سالك حضرت آيةالله آقا شيخ محمدتقي بهجت در صحن مطهر برگزار گرديد و بعد از آن پيكر پاكش در صحن حرم مطهر حضرت معصومه عليها السلام در كنار ياران سفر كرده خود آيات سيد مرتضي جزايري، زنجاني و محقق داماد در آرامگاه ابدي قرار گرفت.



72) شيخ محمد حقي (م 1376 ش)



مهدي حقّي



حاج شيخ محمد حقي در خانواده اي كه به علم و تقوا و مقاومت در برابر منحرفان معروف بود. در هشتم ذي الحجة 1348 قمري ديده به جهان گشود و در «سراب» شهري كه به عالم پروري شهرت دارد زندگي خود را آغاز كرد.



آيت الله حقي پس از آموزش دروس مقدماتي در سن 14 سالگي به مدرسه طالبيه تبريز و در سن 16 سالگي جهت كسب معارف عالي اسلام به شهر مقدس قم هجرت كرد و به تكميل دروس سطح و همزمان به تدريس دروس مذكور پرداخت. اما شوق دستيابي به علوم عميق حوزه و كسب فيض از انوار درخشان مولاي متقيان و مراجع پر آوازه نجف وي را در سن 20 سالگي به اين حوزه مقدس كشانيد و از محضر بزرگاني چون آيات عظام سيد محسن حكيم، سيد ابوالقاسم خوئي، سيد محمود شاهرودي، ميرزا باقر زنجاني و شيخ محمد علي سرابي در رشته هاي فقه، اصول، تفسير و معارف اهل بيت عليهم السلام استفاده هاي فراوان برد و پس از مدتي مجدداً به قم مراجعه كرد و در درسهاي حضرات آيات عظام بروجردي، داماد، حجت، اراكي، امام خميني و ساير بزرگان علم و تقوي شركت و تدريس كتابهاي مختلف سطوح عالي حوزه را پيگيري نمود.



سرانجام در سال 1355 شمسي پس از طي مدارج عالي علمي و كسب مراتب اجتهاد فقهي از طرف حوزه علميه قم عازم تهران شد و مسؤوليت امامت جماعت يكي از معروفترين مساجد تهران (مسجد امام حسين عليه السلام واقع در ميدان امام حسين) را بعهده گرفت. از آيت الله حقي آثار علمي متعددي باقيمانده كه آن مرد بزرگ در زمان حيات خويش از آن همه اثر و نوشته گران سنگ هرگز سخن نمي گفت. برخي از اين آثار عبارتند از:



1. تفسير 4 جزء از قرآن كريم؛



2. تفسير مستقل سوره هاي توحيد، حمد، ناس، قدر، كوثر، فلق، محمّد، شامل 7 جلد مستقل؛



3. فقه استدلالي شامل مباحث طهارت، صلاة، خمس، زكوة، قضا، حدود و ديات كه در تهران تدريس كرده اند؛



4. شرحي بر كتاب تجريد علامه؛



5. مجموعه اي از رساله هاي مختلف علمي در موضوعات زير:



اعجاز قرآن، الاسماء والتسميه، علم اخلاق، اجتهاد و تقليد، وجود و ماهيت و نقد نظريه اصالة الوجود، جبر و بدا، تباين صفات خالق و مخلوق، شرح ادعيه افتتاح و مكارم الاخلاق، عدالت و رشوه (چاپ شده).



عناوين و مسئووليت ها



آية الله حقي به همراه گروهي از بزرگان همانند آيات مهدوي كني، موسوي اردبيلي، و شهيد بهشتي هسته مركزي جامعه روحانيت تهران را در سال 56-1355 شمسي پايه گذاري كرد. نمايندگي مردم شهرستان سراب در مجلس شوراي اسلامي، نماينده آذربايجان شرقي در مجلس خبرگان رهبري، و رياست يكي از شعبه هاي ديوان عالي كشور به مدت 2 سال، از مهم ترين مسئووليت هاي ايشان در طول حياتش بوده است. آن فقيه وارسته در شب 26 ماه مبارك رمضان 1419 (1376 ش) به ديار ابديت پيوست و در گلزار شيخان قم در جوار كريمه اهل بيت فاطمه معصومه عليها السلام و در كنار مزار راويان و عالمان بزرگ به خاك سپرده شد.



73) سيد ابوالحسن فاضل بهسودي (م 1377 ش)



سيد غلامحسين صادقي



آيت الله فاضل در سال 1319 هجري شمسي در «كجاب بهسود» استان ميدان افغانستان كه در 100 كيلومتري شهر كابل (پايتخت) واقع گرديده است، در يك خانواده مذهبي و علمي ديده به جهان گشود.



مرحوم فاضل رحمهم الله با استعداد فوق العاده اي كه داشت، تحصيلات ابتدايي را در زادگاه خود نزد عمويش به پايان رسانيد. دروس مقدماتي و قسمتي از قوانين را نيز نزد عمويش علامه حاج سيّد حسن مصطفوي فرا گرفت و بخش ديگري از قوانين و همچنين رسايل را نزد مرحوم شيخ خان علي خواتي (مشهور به حاج شيخ) فراگرفت.



در سال 1349 هجري شمسي جهت تحصيل، عازم نجف اشرف شد و به درس كفاية الاصول مرحوم آيت الله شيخ صدرا بادكوبي و نيز در درس مكاسب آيت الله شيخ حسين لنكراني، شركت و بهره فراواني از اين دو عالم بزرگوار گرفت و از سال 1351 به مدت 15 سال در دروس خارج آيات عظام و مراجع بزرگ و افتخارات حوزه علميه نجف اشرف، چون خوئي رحمهم الله و صدررحمهم الله شركت داشت و از سرچشمه هاي فضيلت، تقوي و فقاهت اين دو چهره علمي كمال استفاده را برده، پس از 15 سال اقامت در كنار بارگاه ملكوتي اميرالمؤمنين عليه السلام و بهره گيري از منابع سرشار فقهي و اصولي و... سرانجام به درجه اجتهاد نائل آمد.



او در اول شروع تحصيلات - چه در بهسود و چه در كابل - و پس از اتمام دروس خويش به تدريس آنها مي پرداخت. آيت الله فاضل رحمهم الله مدت زمانيكه در نجف اشرف بودند، علاوه بر شركت در درسهاي خارج اصول و فقه، فلسفه و كلام و پژوهش پيرامون معارف اسلامي و توجه به مسايل جهان و مشكلات جامعه اسلامي، به تدريس نيز مبادرت مي ورزيد.



آيت الله فاضل رحمهم الله پس از ورود به خاك جمهوري اسلامي ايران و اقامت در حوزه علميّه قم پيرو درخواست تعدادي از فضلاء افغاني حوزه علميّه قم در سال 1365 به تدريس خارج فقه و اصول مشغول مي گردد.



حضرت آيت الله فاضل رحمهم الله خدمات ارزنده اي را انجام دادند و يا در پي انجامش فداكاري و ايثارگري فراوان نمودند كه ما در اين مقاله بر اساس ظرفيت اين مبحث به چند نمونه از آن، اشاره مي كنيم:



1. وحدت طلبي؛



2. دعوت به صلح؛



3. تقريب بين المذاهب اسلامي؛



4. ايجاد نهضت فكري - سياسي.



آيت الله فاضل رحمهم الله به موازات تحصيل و تدريس در نجف اشرف باقلم بسيار زيباي خويش، كتابهايي را نيز به رشته تحرير درآورده اند و چند اثر با ارزش ايشان انتشار يافته است كه عبارتند از:



1. آراء الذّرين، حول الذّرة و الحركة؛



2. حول المعتقدات؛



3. حوار حول المهدي الفاطمي؛



4. منتهي المطالب في شرح المكاسب.



اين فقيد سعيد پس از سالها، خدمات انجام يافته و يا نيمه تمام و به ياد ماندني و يك عمر تلاش بي وقفه علمي - سياسي در سپيده دم 23/7/1377 و به سن 58 سالگي و در اثر بيماري سرطان خون، روحش به ملكوت اعلي پرواز كرد و جامعه اسلامي و حوزه هاي علميه را داغدار ساخت.



74) حاج شيخ محمد باقر ملكي ميانجي (م 1377 ش)



عبدالرحيم اباذري



محمد باقر ملكي در سال 1324ه . ق (برابر با 1285ه . ش) همزمان با مرگ مظفرالدين شاه قاجار و اوج گيري نهضت مشروطه در ميان مردم شجاع آذربايجان، در يكي از قصبه هاي اين خطه به نام «تَرْك» مركز بخش كندوان (گرمرود) كه يكي از بخشهاي مهمّ شهرستان ميانه است، ديده به جهان گشود.



آيت الله ملكي ميانجي از دوران نوجواني علائق مذهبي و ديني ويژه اي يافت و به اين صفت در ميان مردم و همسالانش ممتاز و معروف شد و از طرفي هم بر اثر عنايت و تشويق پدر، علاقه وافري به تحصيل علم از خود نشان داد و در كنار فعاليتهاي كشاورزي آموزش مقدمات علوم اسلامي و زبان ادبيّات فارسي را در زادگاه خود آغاز كرد.



سپس براي تكميل آموخته ها و سير در اعماق معارف و حقايق تشيع، در سال 1349ق، به مشهد مقدس مشرف شد. و در جوار آستان قدس رضوي براي خود مسكن گزيد. آنگاه سطوح عالي را در نزد آيت الله «شيخ هاشم قزويني» (متوفاي؛ 1380 ق) فراگرفت، و فلسفه و مباحث اعتقادي را نزد «آيت الله شيخ مجتبي قزويني» (متوفاي 1386 ق) فراگرفت. بخشي از علم هيئت را نيز در كرسي درس مرحوم آيت الله شيخ حسنعلي اصفهاني نخودكي (م 1361 ق) آموخت و همچنين در درس خارج فقه مرحوم آيت الله «ميرزا محمد آقازاده خراساني» (متوفاي 1356 ق) شركت جست و در نهايت بخشي از مباحث فقه، يك دوره اصول فقه و يك دوره كامل علوم و مباحث معارفي خراسان را از محضر استاد بزرگوارش آية الله ميرزا مهدي غروي اصفهاني (متوفاي 1365 ق) آموخت و در حدود سال 1361 ه . ق از محضر ايشان به دريافت اجازه اجتهاد، فتوا و نقل حديث مفتخر گشت.



ايشان در سال 1378 ه . ق هنگام ورود به شهر مقدس قم مورد تكريم و احترام رئيس حوزه و مرجع تقليد جهان تشيع، حضرت آية الله العظمي بروجردي و ديگر مراجع و علماي اعلام قرار گرفت، و در جوار كريمه اهل بيت عليها السلام به تحقيق و تدريس خارج اصول، تفسير، كلام و معارف تشييع پرداخت و شاگرداني فاضل، دانا و كوشا تربيت نمود.



آيت الله ملكي در كنار فعاليت هاي اجتماعي و عبادي، كار پژوهش و تدريس را ادامه داد و كتب ذيل، يادگار تحقيقات علمي اوست:



1. بدائع الكلام في تفسير آيات الاحكام؛



2. تفسير فاتحة الكتاب؛



3. توحيد الاماميه؛



4. تفسير مناهج البيان (6 جلد)؛



5. نگاهي به علوم قرآني؛



6 . الرشاد في المعاد؛ مخطوط؛



7. تقريرات كامل درس اصول آيت الله ميرزا مهدي غروي اصفهاني؛ مخطوط؛



8 . رساله اي در حبط و تفكير؛ مخطوط؛



9. رساله اي در خمس؛ مخطوط؛



10. رساله اي در احكام ميت؛ مخطوط.



آيت الله ملكي، محمدرضا شاه را نيز همانند پدرش، رضاخان قلدر، ظالم و غاصب مي دانست وقتي محمدرضا در اوايل سلطنت خود به آذربايجان و شهر ميانه آمد. وي هرگز به استقبال از او حاضر نشد و در جمله معروفي، شاه را به «مار خفته در زمستان» تشبيه كرد و گفت: فردا اگر تابستان فرا رسد و هوا گرم شود هيچ كس از نيش زهر آلود و كشنده او در امان نخواهد بود.



اين فقيه، مفسر و متكلم تلاشگر، پس از 95 سال زندگي افتخار آميز همراه با تلاش و كوشش بي وقفه، سرانجام در شب جمعه پانزدهم خرداد 1377 ه . ش (برابر با دهم صفر 1419 ه . ق) دعوت حق را لبيك گفت و به سراي باقي شتافت و در قبرستان شيخان در جوار حرم حضرت معصومه عليها السلام به خاك سپرده شد.



75) حاج سيّد محمّد جعفر مروّج جزائري (م 1377 ش)



نورالدين شريعتمدار



آيت الله حاج سيد محمد جعفر مروج در تاريخ 28 جمادي الثاني سال 1328 هجري قمري، در شهرستان شوشتر و در خاندان جزايري كه از تبار عالمان و دانشمندان بودند، چشم به جهان گشود.



سيد محمد جعفر، خط نويسي و قرائت كلام الله مجيد را در مكتبخانه ملارحيم فراگرفت. سپس در محضر پدر بزرگوارش، حاج سيد محمد علي مروج، آيات و حجج اسلام، حاج سيد حسين نوري، سيد علي اصغر حكيم، حاج سيد محمد باقر امام و سيد مهدي آل طيب مقدمات علوم ديني (جامع المقدمات، حاشيه، منطق، سيوطي، مغني، مطول و شرح لمعه) را فراگرفت. هنگامي كه بيست بهار از زندگاني اش مي گذشت، روح دانش پژوه او افقي گسترده تر را جستجو مي كرد، پس بر اساس گفتار پيامبر خداصلي الله عليه وآله وسلم: انا مدينة العلم و عليّ بابها» به نجف اشرف، شهر «باب علم نبي» كوچ كرد و در كنار بارگاه امير مؤمنان عليه السلام و محضر شاگردان مكتب امام صادق عليه السلام كه در آن حوزه پربركت علمي بودند، به دانش پژوهي روي آورد و باقيمانده دروس سطح را در محضر آيات: شيخ يوسف خراساني، سيد محمود شاهرودي، سيد علي نوري، سيد محمد جواد تبريزي، شيخ محمد حسين حائري و حاج شيخ اسماعيل تنكابني فراگرفت.



در سال 1351 پدر از او خواست به شوشتر بازگردد تا به ديدار فرزندش كه اينك در شمار فضلاي حوزه علميه نجف قرار گرفته است، كامياب شود و براي تشكيل خانواده و ازدواج او تدبيري بيانديشد. در اين سفر با دختر خانواده اي از خاندان جزايري كه از علماي بزرگ شهر و از استادان دروس مقدماتي او بود، ازدواج كرد و پس از اقامتي كوتاه در شوشتر، بار ديگر به نجف اشرف مراجعت كرد.



در سال 1355 كه پدر وارد شصتمين سال زندگي اش مي شد و دچار ناتواني و بيماري شده بود، سيد محمد جعفر براي ياري پدر از نجف به شوشتر برگشت و پدر را در امر اقامه جماعت، تدريس و ترويج دين ياري داد. پس از چهار سال اقامت در شوشتر، روح بلندش آرام نگرفت و براي آستان بوسي راهي بارگاه ثامن الائمه عليه السلام شد و پس از مراجعت از مشهد در سال 1361 بار ديگر به نجف اشرف هجرت كرد و درس هاي خارج فقه و اصول را در محضر بزرگاني همانند آيات عظام: آقاضياءالدين عراقي، سيد ابوالحسن اصفهاني، شيخ موسي خوانساري، حاج شيخ حسين حلّي، سيد محسن حكيم و سيد محمود شاهرودي آموخت.



اساتيد بزرگوارش نهايت تكريم و احترام را نسبت به وي مبذول مي داشتند و نسبت به او لطف و عنايت ويژه اي ابراز مي كردند و سرانجام با جديّت و تلاش در تحقيق، فراگيري علم و نگارش آن موفق به اخذ اجازات اجتهادي از آيات عظام: آقاضياءالدين عراقي، سيد ابوالحسن اصفهاني و سيد محمود شاهرودي شد و آيت اللهسيد محسن حكيم بر نوشته هاي حج و اجاره ايشان تقريظي نوشت.



آثار همت و تلاش اين محقق بزرگ، به نگارش تقريرات و تأليفات بسياري انجاميد، اين آثار در دو بخش تقريرات و تأليفات عبارتند از:



الف) تقريرات



1. تقريرات درس آيت الله آقاضياءالدين عراقي؛



2. تقريرات درس آيت الله سيد جمال الدين گلپايگاني؛



3. تقريرات درس فقه آيت الله سيد محسن حكيم (5 جلد) به نام مستند الفتوي؛



4. تقريرات درس اصول آيت الله شاهرودي (6 جلد) به نام نتايج الافكار؛



5. تقريرات فقه آيت الله شاهرودي به نام ينابيع الفقه، يك دوره كامل؛



ب) تأليفات



6 . رساله اي در شرح حديث الاتعاد؛



7. رساله اي در حلق اللحية؛



8 . رساله اي در الوطن الشرعي؛



9. رساله اي در علم كلام؛



10. اعمال الصبي، تحقيق احكام صبي در تمام فقه؛



11. رساله اي در دراية الحديث؛



12. تكملة الوسيلة في الحدود و الدّيات.



حيات سياسي: آية الله مروّج در نهضت مردمي و انقلاب اسلامي نقش سازنده اي داشت. و در موارد حساس پيش از پيروزي انقلاب، در حركت ها و راهپيمايي ها و پس از پيروزي در برنامه ريزي ها پناهگاه بسيار محكمي براي مردم سلحشور خوزستان بود. در سال 1344ه . ش حضرت امام در نجف اشرف در بيت معظم له به ملاقات علماء و طلاب شوشتر رفت.



پس از ورود ايشان به اهواز در سال 1357هش زماني كه انقلاب در آستانه پيروزي قرار گرفت مردم اهواز به خاطر فرار شاه، 27 دي 1357 شمسي شادماني مي كردند، نيروهاي وفادار به شاه به انواع سلاح ها به مردم بي پناه اهواز حمله كردند و عده اي را به شهادت رساندند كه در اين هجوم ناجوانمردانه به بيت معظم له نيز هجوم بردند كه وقتي حضرت امام از اين قضيه در پاريس خبردار شدند با تلفن به بيت آية اله مروج پيامي تلفني به مردم اهواز ابلاغ كردند.



حضرت استاد بعد از عمري تلاش و خدمت، سرانجام در روز شنبه 22 اسفند سال 1377 ه . ش كه نود و اندي سال از سن شريفش گذشته بود دعوت حق را لبيك گفت و به ديدار معبود خود شتافت و پيامي تسليتي از سوي مقام معظم رهبري در درگذشت ايشان صادر شد.



76) حاج شيخ علي صفايي حائري (م 1378 ش)



محمّد نقدي و محمد تقي مظفري



آيت الله صفايي در سال 1330 ه . ش (1370 ق) در بيت علم و تقوا و در مهد دانش، در شهر مقدس قم چشم به جهان گشود. پدرش آيت الله شيخ عباس صفايي حائري قدس سره از افاضل علماي زمان خود به شمار مي رفت. پدر بزرگش مرحوم آيت الله حاج شيخ محمد علي صفايي حائري قمي قدس سره از فحول علماي نجف و از شاگردان آيات عظام: آخوند ملامحمد كاظم خراساني رحمهم الله صاحب كفاية الاصول، و آقا سيد كاظم يزدي رحمهم الله صاحب عروه بود كه به دعوت مرحوم آيت الله حائري يزدي، بنيانگذار حوزه علميه قم، از نجف به قم هجرت نمود و عهده دار تدريس و تربيت طلاب شد.



آقاي صفايي پس از اتمام تحصيلات ابتدايي، به فراگيري علوم اسلامي پرداخت.



وي ادبيات و بخشي از سطح را نزد مرحوم شيخ نصرت ميانجي و آيت الله جليلي آموخت. شرح لمعه را نزد شهيد محراب آيت الله مدني و آيت الله ميرزا ابوالفضل موسوي تبريزي و آيت الله موسوي اردبيلي، كتاب رسائل را نزد آيت الله سيد مهدي روحاني و مكاسب و كفايه را نزد آيت الله ستوده قدس سره، آيت الله ميرزا حسين نوري و آيت الله فاضل لنكراني فراگرفت.



اساتيد او در درس خارج فقه و اصول، حضرات آيات عظام: مرحوم محقق دامادرحمهم الله و حاج آقا مرتضي حائري رحمهم الله و پدرش آيت الله حاج شيخ عباس صفايي حائري بودند.



آقاي صفايي حائري در حمايت از نظام مقدس اسلامي تا بدانجا پيش رفت كه در اين راه فرزندش نيز به شهادت رسيد. وي در نصيحت به فرزندش شهيد محمد صفايي كه در حلبچه به شهادت رسيد، مي گويد: «اول شهيد شو بعد به جبهه برو.»



آثار و تأليفات استاد به قرار زير است:



1. انسان در دو فصل؛



2. مسئوليت و سازندگي؛



3. استاد، درس و روش تدريس؛



4. استاد، درس، ادبيات، هنر و نقد؛



5. روش برداشت از قرآن؛



6 . رشد؛



7. صراط؛



8 . تطهير با جاري قرآن؛



9. روش نقد.



سرانجام اين مشعل فروزان در سحرگاه روز سه شنبه بيست و دوم تير ماه 1378 ش در حالي كه طبق عادت هميشگي با تني چند از دوستان و شاگردان خود عازم زيارت مرقد مطهر حضرت ثامن الائمه عليه السلام بود، در سانحه تصادف جان به جان آفرين تسليم كرد. پيكرش در گلزار شهداي قم و در جوار قبر فرزند شهيدش محمد صفايي به خاك سپرده شد.



77) حاج شيخ حسين تقوي اشتهاردي (م 1379 ش)



محمّدي اشتهاردي



در اشتهارد، به سال 1304 ش، در يك خانواده روحاني، چشم به اين جهان گشود. پدر و مادرش از داشتن نخستين پسر خشنود شدند و نام اين نوزاد فرخنده را حسين گذاشتند. حسين در كنار پدر و مادر مهربان خود پرورش يافت و در پنج يا شش سالگي نزد پدر، تحصيل را آغاز كرد. طبق رسم آن زمان، نخست به يادگرفتن تلاوت آيات قرآن پرداخت. براثر استعداد سرشار، به زودي تلاوت همه آيات قرآن را فراگرفت. پس از آن، به تحصيل درس فارسي، كه كتاب «معراج السعاده»، تأليف مرحوم آيت الله ملا احمد نراقي رحمهم الله بود، پرداخت. قدري رياضي نيز در محضر پدر آموخت. در اين هنگام خواندن و نوشتن را به طور كامل فراگرفته بود.



در دوازده سالگي به خواندن «جامع المقدمات» كه اولين كتاب درسي حوزه است، مشغول شد. چون هنوز مدرسه علميه اشتهارد در آن وقت مخروبه بود، اين كتاب را نيز همراه بعضي از دوستان در مسجد نزد پدرش مي آموخت. تا اين كه سال 1315 شمسي فرا رسيد. مرحوم حاج شيخ يحيي تقوي، مدرسه علميه مخروبه را در آن سال تعمير كرد و حوزه كوچكي در آن جا تشكيل داد. شيخ حسين تقوي، در آنجا همراه بعضي از دوستان، دروس سطح مانند: «لمعه» و «قوانين» را نزد پدر فراگرفت و در كنار درس، براي تأمين زندگي به كار و كسب نيز اشتغال داشت.



اساتيد دروس سطح ايشان در حوزه قم عبارتند از:



1. مرحوم شهيد آيت الله صدوقي يزدي؛



2. مرحوم شهيد علامه مرتضي مطهّري؛



3. مرحوم آيت الله مجاهدي تبريزي؛



4. مرحوم آيت الله حاج عبدالجواد اصفهاني؛



5. مرحوم آيت الله آقا جواد خندق آبادي؛



6 . مرحوم آيت الله آقاميرزا علي اصغر علامه تهراني؛



7. مرحوم آيت الله حاج آقا باقر سلطاني (اعلي الله مقامهم).



استادان درس خارج او به عبارت زيرند:



1. آيت الله العظمي حاج آقاحسين بروجردي رحمهم الله؛



2. آيت الله العظمي حضرت امام خميني قدس سره؛



3. آيت الله العظمي سيد محمدرضا گلپايگاني رحمهم الله؛



4. آيت الله العظمي سيد محمد حجت رحمهم الله.



وي مقداري از درس خارج فقه و فلسفه را در محضر علاّمه طباطبايي فراگرفت.



برخي از كتاب هاي چاپ شده و چاپ نشده ايشان عبارتند از:



1. تقريرات دوره كامل درس اصول حضرت امام خميني قدس سره به نام «تنقيح الاصول»؛



2. تقريرات درس فقه مكاسب؛



3. تقريرات درس فقه آيت الله العظمي بروجردي؛



4. اصول المذهب؛



5. فروع المذهب؛



6 . معاشرت از ديدگاه وحي.



ارتباط حضرت آيت الله تقوي رحمهم الله با حضرت امام خميني قدس سره در ابعاد گوناگون بسيار قوي بود. ارتباط مهم او با امام، ارتباط شاگرد و استادي بود. ايشان حدود ده سال (از سال 1331 تا 1341 شمسي) در درس فقه و اصول امام شركت كرد و علاوه بر فقه و اصول، از فيوضات عرفاني و اخلاقي امام نيز استفاده فراوان برد. و قبل از پيروزي انقلاب، بعضي از اعلاميه هايي را كه به حمايت از حضرت امام راحل و اعتراض به رژيم شاهنشاهي نوشته مي شد، امضا مي كرد. و همواره در نوشته هاي خود از امام و انقلاب به بزرگي و نيكي ياد مي كرد.



او چهارشنبه، ششم رجب سال 1421ق. (برابر با 14 مهر 1379 شمسي) دار دنيا را وداع گفت. پيكرش پس از طواف در حرم مطهّر و نماز آيت الله آقاي حاج شيخ علي پناه اشتهاردي (دامت بركاته) در قبرستان باغ بهشت (روبروي گلزار شهداي قم) در «مقبرة العلماء» به خاك سپردند.



78) حاج ميرزا علي احمدي ميانجي (م 1379 ش)



عبدالرحيم اباذري



آيت الله علي احمدي ميانجي، چهارم محرم الحرام 1345ه . ق (1306 ش) در روستاي پورسخلو ديده به جهان گشود. دوران كودكي و نوجواني را در چنين محيط خانوادگي، كه سرشار از تلاش و كوشش، صفا و صميميت و عبوديت و معنويت بود، سپري كرد و در دامن مادري از سلاله رسول اكرم صلي الله عليه وآله وسلم كاملاً تربيت اسلامي يافت. وي آموزش كتاب هاي «نصاب الصبيان»، «گلستان سعدي»، «منشأت اميرنظام»، «ابواب الجنان»، «تاريخ نادر» و مقدمات عربي را نزد پدر گذرانيده و با پشتكار خود توانست حدود دويست بيت از «نصاب» را حفظ كند و تا حدودي به زبان فارسي مسلط شود.



آيت الله احمدي، در مدت كوتاهي كه در حوزه تبريز بود، از محضر اساتيد بزرگ از جمله آيت الله ميرزا رضي زنوزي كسب فيض نمود؛ اما بنا به دلايلي در همان سال به ميانه برگشت و از آنجا به سوي شهر مقدس قم روانه شد.



او در اين شهر، سطوح عالي را نزد مرحوم آيت الله سيد حسين قاضي آموخت. و بخش ديگري از آن را هم در محضر علامه طباطبايي (صاحب تفسير الميزان) كه به تازگي از تبريز به قم مشرف شده بود، فراگرفت.



آيت الله احمدي پس از اتمام سطوح عالي فقه و اصول، درس خارج اصول را در خدمت مرحوم آيت الله آقاميرزا احمد كافي الملك ياد گرفت. همزمان با اين درس، دروس خارج فقه را در ابواب مختلف، از محضر بزرگاني چون: بروجردي، گلپايگاني، محقق داماد و علامه طباطبايي بهره مي جست و حتي در درس خصوصي مرحوم محقق داماد و علامه طباطبايي نيز شركت مي كرد.



سال 1341 شمسي، كه قيام مراجع معظم تقليد به رهبري امام خميني بر ضد لايحه «انجمن هاي ايالتي و ولايتي» آغاز شد، آيت الله احمدي حضور متعهدانه خود را در اين نهضت بزرگ اسلامي به خوبي نشان داد.



آثار ماندگار او به عبارت زير است:



1. مكاتيب الرسول؛



2. مواقف الشيعه؛



3. التبرك؛



4. الاسير في الاسلام؛



5. السجود علي الارض؛



6 . مالكيت خصوصي؛



7. احاديث اهل البيت عن طرق اهل السنة؛



8 . لزوم وزارت اطلاعات در حكومت اسلامي؛



9 و 10. حاشيه و تعليقه بر كتاب هاي «معادن الحكمه» مرحوم فيض كاشاني و «شيعه در اسلام» مرحوم علامه طباطبايي.



برخي از فعاليت هاي آقاي احمدي عبارت است:



1. فعاليت هاي مبارزاتي كه به دستگيري ايشان توسط ساواك در سال 1357 شمسي در ميانه انجاميد؛



2. طي سه حكم جداگانه از سوي امام خميني به عنوان قاضي شرع، مسئول رسيدگي به امور دادگاه ها و ساماندهي اوضاع جاري مناطق، رفع مشكلات و ايجاد وحدت ميان اقشار مختلف به ملاير، مشكين شهر و ميانه عزيمت كردند؛



3. عضويت در دفتر عملياتي حضرت امام خميني مستقر در قم«دفتر جامعه مدرسين» و «دادسراي انقلاب كل كشور» به عنوان سرپرست هيأت هاي منتخب، جهت رسيدگي به وضع دادسراها و دادگاههاي انقلاب به استان هاي لرستان، خوزستان و آذربايجان غربي عازم شد.



احمدي در رخدادهاي مهم كشور از جمله: انتخابات خبرگان قانون اساسي، غائله حزب جمهوري خلق مسلمان، ماجراهاي بني صدر و منافقين به طور جانانه در دفاع از حريم انقلاب و ولايت فقيه وارد صحنه شد. تأسيس مدرسه رضوي، مركز فرهنگي تحت عنوان انجمن دين و دانش، مؤسسه قاليبافي و صندوق قرض الحسنه مهديه در شهرستان ميانه و صندوق ذخيره علوي و مؤسسه خيريه الزهرا و جامعه ناصحين از جمله اقدامات و خدمات فرهنگي وي به شمار ميرود.



اين عالم فرزانه پس از هفتاد و سه سال زندگي توأم با تلاش، تحقيق و پژوهش، بامداد روز دوشنبه، بيست و يكم شهريور 1379 شمسي چشم از جهان فروبست و روح بلندش به سوي معبود متعال پرواز كرد و پيكرش در حرم مطهّر به خاك سپرده شد.



79) حاج شيخ مهدي حائري تهراني (م 1379 ش)



مهدي سليماني



خانواده حائري تهراني در سال 1304 ش (1344 ق) مصادف با ولادت امام صادق عليه السلام در كربلا، صاحب فرزندي شدند و او را مهدي نام نهادند. اين كودك تحت تربيت پدرش بود و نزد او مقدمات علوم را فراگرفت. او در تهران از محضر اساتيدي همچون آيت الله محمد حسين زاهد، آيت الله سيد صدرالدين جزايري، آيت الله ميرزا محمد باقر آشتياني و آيت الله ميرزا مهدي آشتياني استفاده كرد. ضمناً وي در طول اين سال ها، با ورود به دانشكده الهيات و معارف اسلامي، موفق به اخذ ليسانس شد و بعدها در همين رشته دكترا گرفت.



حاج آقا مهدي حائري در سال 1327 ش، براي طي مدارج علمي و استفاده از محضر علماي حوزه علميه قم، عازم اين شهر مقدس شد و از درس اين بزرگان بهره برد:



1. مرحوم آيت الله العظمي بروجردي؛



2. مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني؛



3. مرحوم آيت الله العظمي مرعشي نجفي؛



4. مرحوم آيت الله حاج شيخ مرتضي حائري؛



5. مرحوم آيت الله العظمي اراكي؛



6 . مرحوم آيت الله علامه طباطبايي؛



7. امام خميني قدس سره.



حاج آقامهدي حائري، اگرچه عمده نيروي خود را صرف امور اجتماعي و رفاهي كرد، ولي از تأليف كتاب هايي كه مفيد براي عوام و خواص بود، غفلت نمي كرد. آثار آن بزرگوار به شرح ذيل است:



1. «تاريخ علوم قرآن»؛



2. «تاريخ فقه»؛



3. «تاريخ اديان»؛



4. «تاريخ فلسفه»؛



5. «تاريخ و سير كتابخانه»؛



6 . يك دوره فقه براي تربيت معلّم و مبلّغ تهران؛



7. يك دوره اصول لفظيه و عقليه براي تربيت معلّم و مبلّغ تهران؛



8 . يك دوره فلسفه و حكمت نظري و عملي براي تربيت معلّم و مبلّغ تهران؛



9. يك دوره درس اخلاق نظري و عملي؛



10. يك دوره درس علوم قرآن؛



11. «بنيادهاي اخلاق اسلامي»؛



12. «شخصيت انسان از نظر قرآن و عترت»؛



13. «اصول عقايد و آفريدگار جهان»؛



14. «راز خوشبختي»؛



15. «پندهاي معصومين عليهم السلام»؛



16. «منتخب ادعيه و زيارات»؛



17. «بشارات غيبي»؛



18. «اخلاق از نظر قرآن».



سرانجام آيت الله حائري تهراني پس از سال ها تلاش خستگي ناپذير و خدمت به جامعه اسلامي و به جاي گذاشتن ده ها مركز و بنياد ديني و فرهنگي و رسيدگي مستمر به فقرا و ايتام، در اثر سكته قلبي، روز جمعه 30 دي ماه 1379 شمسي (برابر با 24 شوال 1421 قمري) در تهران دارفاني را وداع كرد و به جوار رحمت الهي شتافت. پيكر او در ميان حزن و اندوه در قبرستان شيخان به خاك سپرده شد.



80) عبدالرحمن محمدي هيدجي (م 1379 ش)



ولي عباس زاده



اين عالم فرزانه، سال 1304 ش. (1344 ق) در هيدج، 75 كيلومتري زنجان در خانواده اي علمي و مذهبي چشم به جهان گشود. پدرش حاج ميرزا عبدالعظيم و جدّش حاج ملاّ فتح الله و عموي پدرش آية الله حاج ميرزا عبدالرحيم فقاهتي، صاحب كتاب قضا، همگي از علماي سرشناس منطقه بوده اند. بعد از اتمام دروس مقدماتي، در زادگاهش در سال 1360 ق. راهي شهر مقدس قم گرديد و در اين شهر اقامت گزيد. دروس سطح را نزد اساتيد بزرگواري همچون آيت الله سيد شمس الدين كاظمي هيدجي و آيت الله شيخ موسي زنجاني فراگرفت و سپس در درس خارج آيات عظام بروجردي و حجت كوه كمري حاضر شد و مباني علمي خويش را استوار كرد.



ايشان همواره در كنار تحصيل، تحقيق و تفحّص در موضوعات مختلف فقهي و حديثي مشغول بود و آثاري به رشته تحرير درآورد. از اين آثار تعدادي به چاپ رسيده و تعدادي هنوز چاپ نشده است.



آثار چاپ شده:



1. الحجة علي فصل الخطاب في ابطال القول بتحريف الكتاب



2. النسب و فروعه الفقهيه؛



3. درّة التاج في حقيقة المعراج؛



4. انديشه هاي روشن؛



5. ارزنده ترين ميراث يا وصيت به فرزندان.



آثار چاپ نشده



1. حسن الثواب في تفسير فاتحة الكتاب؛



2. هادي السفينة الي البحار؛



3. غوص البحار و لآليها؛



4. مشايخ الاجازات؛



5. اساس كاميابي؛



6 . عوامل فساد و صلاح، به صورت موعظه و پند و اندرز؛



7. مكتب درختان؛



8 . تازه خرماي طبق؛



9. زنده هاي خاموش و روان هاي بيدار؛



10. وقايع الايام؛



11. شرح حال حكيم هيدجي؛



12. انتقادات اخلاقي؛



13. عهد پدري؛



14. حلّ المسائل في تركيب العوامل؛



15. چهل حديث مسند در اخبار آخرالزمان؛



16. چهل حديث مرسل در اخبار ملاحم.



وي از فعالان سياسي در طول دوران نهضت مقدس اسلامي به رهبري امام خميني در منطقه به شمار ميرفت و بعد از پيروزي انقلاب اسلامي نيز به رياست كميته در منطقه در تأمين امنيت و آرامش مردم نقش سازنده ايفا نمود.



سرانجام اين عالم وارسته بعد از 78 سال تلاش خستگي ناپذير در شامگاه عيد غدير، در 24 اسفند 1379 ش. (1421 ق.) چشم از جهان فروبست و پيكر مطهرش پس از تشييع با شكوه و اقامه نماز به وسيله آية الله سيد مهدي روحاني در قبرستان ابوحسين قم به خاك سپرده شد.



81) سيد محمد باقر موسوي همداني (م 1379 ش)



محمّد محمدي



در سال 1304 هجري شمسي (چهارم محرم 1344 ق.) خانداني معروف به علم و سيادت در شهر همدان صاحب پسري شدند كه نام او را سيد محمد باقر نهادند. خاندان او از سادات معروف روستاي آل كبود از بخش گرّوس، نزديك شهرستان بيجار بود. سلسله نسب اين خاندان به بديع الزّمان، از سادات و شخصيت هاي قرن پنجم و از نواده هاي امام سجاد عليه السلام مي رسد.



پدرش آية الله سيد هادي موسوي گرّوسي از علماي صاحب كرامت و برجسته آن عصر و امام جماعت و مدرّس حوزه علميه آخوند همدان و مادرش، بلقيس، از بانوان پارسا و پاك سرشت به شمار مي رفت.



سيد محمد باقر در سال 1320 ش براي زيارت مرقد حضرت رضا عليه السلام از همدان عازم مشهد شد. هنگام مراجعت، به قم آمد و چند روزي از نزديك با چگونگي درس و بحث حوزويان قم آشنا شد. او در اين مدت چنان شيفته حوزه علميه قم گشت كه تصميم گرفت در قم به تحصيل ادامه دهد. از اين رو، در مدرسه دارالشّفاء ساكن شد. كم كم دوره مقدمات را به پايان رساند و وارد درس سطح شد. كتاب مطوّل را در محضر استاد شهيد آية الله مرتضي مطهّري آموخت و در جلسه درس مرحوم حجة الاسلام عبدالكريم حق پناه، كه شرح لمعه را تدريس مي كرد، شركت جست. طولي نكشيد كه برادرش مرحوم سيد احمد موسوي، از همدان به قم آمد و براي ادامه تحصيل به او پيوست. آنها براي هزينه زندگي خود، بسيار در مضيقه بودند و با شهريه مختصري از مراجع آن عصر، آيات عظام: حجّت كوه كمري، سيد محمد تقي خوانساري، سيد صدرالدين صدر (اعلي الله مقامهم الشريف) با كمال زهد و با شور و شوق فراوان به تحصيل ادامه مي دادند. او خود مي گويد: «در آن عصر مجموع شهريه اي كه به او مي دادند شش تومان بود و آن هم با خريداري نان خالي تمام مي شد.»



اساتيد



الف. در تهران (مدرسه مروي):



1. مرحوم آية الله حاج شيخ عبدالرّزاق قائني؛



2. مرحوم آية الله حاج شيخ محمدتقي آملي.



ب. در قم:



1. آية الله حاج آقا روح الله كمالوند؛



2. آية الله العظمي بروجردي؛



3. حضرت امام خميني؛



4. آية الله العظمي سيّد محمّدرضا گلپايگاني؛



5. آية الله العظمي سيّد محمد محقق داماد؛



6 . آية الله العظمي شيخ محمد علي اراكي.



تأليفات



استاد موسوي همداني، آثار فرهنگي ارزشمندي از خود به يادگار گذاشته كه بخشي از آن چاپ و منتشر شده و بخشي مخطوط باقي مانده است. آثار چاپ شده ايشان عبارتند از:



1. كتابي در اصول اعتقادات به صورت رُمان؛



2. ترجمه كامل تفسير الميزان، تحت نظر علامه طباطبايي، در چهل جلد؛



3. عليٌّ في كُتب اهل السّنه (به عربي) كه بنا به توصيه علامه اميني تأليف شده است؛



4. ترجمه كتاب تحرير الوسيله حضرت امام خميني، در چهار جلد؛



5. عزاداري امام حسين عليه السلام و رد شبهات وهّابيان در اين راستا؛



6 . درس هايي از اصول عقايد، در سه جلد؛



7. قصص قرآن و داستان انبيا؛



8 . پاسخ به پرسش هاي ديني (براي جوانان)؛



9. محرم از ديدگاه عارفان، ترجمه و شرح فصل اول كتاب المراقبات از تأليفات حاج ميرزا جواد تبريزي ملكي؛



10. پيام سوره حمد؛



11. يتيم (درباره خدمت به ايتام)؛



12. الهدايه الي المرام الي مبهمات جواهر الكلام؛



13. مقالات متعدد در علوم مختلف اسلامي كه در مجلات و روزنامه ها به چاپ رسيده است.



آية الله موسوي همداني، از بي وفايي و بي اعتباري دنيا بسيار سخن مي گفت و به آخرت و لقاي الهي دل بسته و همواره آماده بود. سرانجام در چهارشنبه، هفتم دي 1379 ش. (1421 ق.) در سن 77 سالگي (به سال قمري) در بهترين ساعات (صبح عيد فطر، پس از وضو براي نماز)، بر اثر سكته قلبي به فرمان حق لبيك گفت و در بيمارستان كامكار قم به دار باقي شتافت و به آرزوي ديدار با اجداد پاكش نايل گرديد و در حرم مطهر حضرت معصومه عليها السلام به خاك سپرده شد.



82) شيخ عبدالله فقيهي بروجردي (مجّد) (م 1379 ش)



علي احمدي



آيت الله مجّد فقيهي در سال 1302 شمسي در شهرستان عالم پرور بروجرد متولد شد. پدرش شاعر و مداح اهل بيت و مورد احترام اهالي آن سامان بود.



مرحوم فقيهي دوران كودكي را پشت سر گذاشته و در هفت سالگي وارد مدرسه ابتدايي شد و بعد از اتمام آن دوره، وارد حوزه علميه بروجرد گرديد و مقدمات را در آنجا فراگرفت. آن گاه به همراه دوستانش عازم حوزه علميه قم گرديد و از محضر علماي اين ديار بهره مند گرديد. اساتيد معظم له عبارتند از:



1. آيت الله سيد محمدرضا گلپايگاني؛



2. آيت الله بروجردي؛



3. آيت الله سيد محمدتقي خوانساري؛



4. آيت الله عبدالنبي عراقي؛



5. آيت الله ميرزا مهدي مازندراني.



مرحوم فقيهي در سال 1325 شمسي وارد حوزه علميه نجف اشرف گرديد و از اساتيد نامدار آن حوزه كهن بهره ها برد كه اسامي آنان عبارتند از:



1. آيت الله عبدالهادي شيرازي؛



2. آيت الله خويي؛



3. آيت الله سيد يحيي مدرس يزدي؛



4. آيت الله سيد جمال الدين گلپايگاني؛



5. آيت الله علي محمد بروجردي.



آيت الله فقيهي از نجف اشرف رهسپار مشهد مقدس مي شود و به مدت يك سال از محضر آيت الله ميلاني بهره مند شد.



وي مجدداً به قم بازگشت و از محضر آيات علامه طباطبايي و مرحوم خندق آبادي مشغول فراگيري حكمت و تفسير و علوم غريبه گرديد.



آثار قلمي ايشان عبارتند از:



1. شرح كتاب طهارت؛



2. حاشيه بر كفاية الاصول؛



3. رساله اي در كليات علم رجال؛



4. حاشيه بر توضيح المسائل؛



5. رساله اي تحقيقي در اديان و مذاهب؛



6 . زهرة العلوم؛



7. رساله اي در حرمت ريش تراشي؛



8 . رساله اي در علوم غريبه؛



9. رساله اي در حقيقت عشق و محبت؛



10. رساله اي در ولايت و علم ائمه عليه السلام؛



11. كشاف مذاهب العالم؛



12. شناسائي مرد و زن از نظر رواني و فيزيولوژي.



مهم ترين آثار باقيات الصالحات ايشان را مي توان به درمانگاه قرآن و عترت اشاره كرد. مرحوم فقيهي در سن 77 سالگي در روز 6 بهمن ماه سال 1379 شمسي دارفاني را وداع گفت و پيكرش در قبرستان نو قم به خاك سپرده شد.



83) شيخ محمد دشتي (م 1380 ش)



ولي عباس زاده



استاد محمد دشتي در سال 1320 ش. در روستاي «آزادمون» از توابع شهرستان محمود آباد مازندران، در خانواده اي مذهبي چشم به جهان گشود. پدرش ابراهيم، مردي مهربان و سخت كوش و سرلوحه كارهايش تقوا و پاكدامني بود. محمّد در دوران خرد سالي علاقه زيادي به يادگيري و تحصيل داشت؛ به طوري كه در 5 سالگي به اصرار فراوان خود، وارد دبستان شد و با علاقه فراوان اين مقطع را تا ششم ابتدائي سابق با موفقيت به پايان رساند. بعد از اتمام دروس ابتدايي، در سال 1342 ش. با پيشنهاد بزرگان روستا و به سبب عشق به آموختن علوم حوزوي، به حوزه علميه آمل وارد شد و در مسجد امام حسن عسكري عليه السلام به تحصيل پرداخت.



پس از يك سال، براي ادامه تحصيل به شهر مقدس قم نقل مكان كرد و در مدرسه گلپايگاني به تحصيل ادامه داد. كوشش هاي خستگي ناپذير او موجب شد تا دوره سطح را با موفقيت به پايان رساند. پس از اتمام سطح، از محضر آيات بزرگواري استفاده كرد كه عبارتند از:



1. مشكيني (كتاب حدود و ديات)؛



2. جوادي آملي (متاجر و اسفار)؛



3. مكارم شيرازي (صلاة)؛



4. ميرزاهاشم آملي (يك دوره خارج اصول)؛



5. حسن زاده آملي (فلسفه كتاب اشارات)؛



6 . محمدي گيلاني (اسفار)؛



7. محمد حقّي (شرح منظومه)؛



8 . شهيد مفتح (روش تحقيق و نويسندگي)؛



9. جعفر سبحاني؛



10. شهيد مصطفوي كرماني.



وي همچنين موفق شد مدرك دكترا را اخذ كند.



تأليفات وي از اين قرار است:



الف) مجموعه بينش توحيدي



1. عقائد اسلامي؛



2. فلسفه اجتهاد و تقليد؛



3. سيري در تفكر مادي؛



4. مذهب روشنفكري؛



5. ابزار و وسائل تحقيق؛



6 . طرح هاي نوين آموزشي؛



7. روش هاي بررسي مكتب ها؛



8 . جهان بيني توحيدي؛



9. كدام اسلام؛



10. طرح عقائد و احكام؛



11. روش نوين در تدريس احكام.



ب) مجموعه تربيتي



1. مسئوليت تربيت؛



2. مساله تربيت؛



ج) مجموعه آشنايي با نهج البلاغه



1. شناخت نهج البلاغه؛



2. اطلاعات مقدماتي نهج البلاغه؛



3. كليدهاي شناسايي نهج البلاغه؛



4. روش هاي تحقيق در نهج البلاغه؛



5. طرح هاي آموزشي نهج البلاغه؛



6 . شرح آموزشي نهج البلاغه (3جلد)؛



7. شعر شاعران نهج البلاغه (2جلد)؛



8 . فهرست شروح نهج البلاغه (3جلد)؛



9. فهرست واژه هاي معادل نهج البلاغه؛



10. فرهنگ موضوعات كلي نهج البلاغه؛



11. فرهنگ معارف كلي نهج البلاغه (2جلد)؛



12. فرهنگ لغات نهج البلاغه؛



13. المعجم المفهرس لالفاظ نهج البلاغه.



د) مجموعه فرهنگ سخنان معصومين عليهم السلام



1. نهج الحياة.



ه) مجموعه تحليل تاريخ سياسي معصومين عليهم السلام



1. روش هاي مبارزاتي پيامبران آسماني؛



2. روش هاي مبارزاتي پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم؛



3. سيره امام علي عليه السلام (در 15 جلد)؛



4. امام علي عليه السلام الگوي كامل انسانيت؛



5. موفقت و مشكلات امام علي عليه السلام؛



6 . تحليل حوادث ناگوار زندگاني حضرت فاطمه عليها السلام؛



7. ره آورد مبارزات حضرت زهرا عليها السلام؛



8 . ويژگي هاي مبارزات حضرت زهرا عليها السلام؛



9. انگيزه هاي قيام عاشورا؛



10. پيام هاي عاشورا.



وفات و مدفن



در 14 ارديبهشت 1380 ش. در حال مراجعت از سخنراني در «هيئت رهروان عترت» در كاشان، اتومبيل ايشان در بين راه، دچار سانحه شد و بعد از ده روز بستري شدن در بيمارستان تهران، دعوت حق را لبيك گفت و به لقاء الله پيوست.



پيكر پاك استاد در قم با شركت فضلا و مردم تشييع شد و بعد از اقامه نماز به وسيله آية الله حسن زاده آملي (مدظله العالي) در راهرو صحن عتيق حرم مطهر حضرت معصومه عليها السلام به خاك سپرده شد.



84) شيخ مجتبي حاج آخوند كرمانشاهي (م 1380 ش)



علي كرجي



آية الله حاج مجتبي حاج آخوند، در 13 جمادي الثاني سال 1347 ق. (1308 ش) در كرمانشاه در خانداني پاك نهاد و منتسب به سلسله جليل روحانيت، ديده به جهان خاكي گشود. پدرش آية الله شيخ حسن حاج آخوند، از شاگردان ميرزاي نائيني و سيد ابوالحسن اصفهاني در نجف اشرف بود. روزگار كودكي ايشان در دامن پرمهر مادري نمونه از تبار سلسله جليل روحانيت درسايه پدري عالم، فقيه و عارف سپري شد. وي بعد از طي تحصيلات كلاسيك در سال 1323 ش. (1363 ق) به خاطر اشتياق فراوان به تحصيل علوم ديني، وارد حوزه علميه كرمانشاه شد و از محضر استادان بنام آن شهر بهره هاي فراوان برد. مراحل مقدماتي ادبيات، منطق، فلسفه، فقه، اصول و ساير علوم اسلامي را در حدّ مطلوبي با جديّت كامل فراگرفت.



وي در سال 1332 ش (1372 ق) براي كسب مراتب عالي علوم اسلامي و رسيدن به درجات بالاتر از نظر علمي و معنوي، به حوزه علميه قم وارد شد و در مدرسه حجتيه سكونت گزيد و از محضر آيات عظام و استادان بنام اين شهر بهره هاي كافي و وافي برد.



استاداني كه حاج آخوند از آنها بهره علمي گرفته عبارتند از:



الف) استادان كرمانشاه



1. شيخ حسن حاج آخوند



2. سيد محمد جواد حسيني نجومي (متوفاي 1387 ق)؛



3. شيخ محمد حسن علاحي (متوفاي 1394ق)؛



4. سيد محمود معصومي لاري؛



5. سيد حسين معصومي لاري؛



6 . محمد آل آقا.



ب) استادان قم



حاج آخوند در قوي ترين درس هاي خارج اصول، فقه و فلسفه در حوزه علميه قم حضور يافت و از محضر آيات عظام: امام خميني، بروجردي، اراكي، محقق داماد، علامه طباطبائي، سلطاني و...بهره برد و علوم اسلامي را چون آبي زلال از چشمه هاي جوشان به كام جان خود نوشانيد. در قم بيشتر از امام خميني تأثير پذيرفت، به طوري كه شيفته رفتار و مقام علمي و معنوي امام شد.



فعاليت هاي سياسي



پيشينه مبارزات سياسي آية الله حاج آخوند به قبل از سال 1342 ش. در جريان افشاگري امام خميني در مورد مسئله انجمن هاي ايالتي و ولايتي بر مي گردد.



آية الله حاج آخوند بنا بر فرمان امام خميني به ايشان، مبني بر هجرت به كرمانشاه، به قصد تقويت بنيه علمي طلاب و فضلا و رهبري سياسي مردم آن سامان، در سال 1342 ش. (1383 ق) به زادگاهش بازگشت. با ورود وي، روحي دوباره در كالبد ديني و سياسي مردم آن شهر دميد و حياتي ديگر گرفت.



آية الله حاج آخوند بعد از سال ها مجاهدت و تلاش در راه ترويج دين و تحقق آرمان هاي انقلاب اسلامي، بالآخره در شامگاه روز يكشنبه 15 مهر 1380 ش. (19 رجب 1422 ق) در 72 سالگي شمع وجودش خاموش شد و استان كرمانشاه در سوگ فراق و در غم و اندوه جانكاهي فرو رفت. با در گذشت او، در كرمانشاه دو روز عزاي عمومي اعلام شد. مردم نا باورانه، دسته دسته براي عرض تسليت به منزلش روي آوردند و با پيكر پاك آن مجاهد بزرگ وداع كردند.



پيكر وي سه شنبه 17 مهر ماه، بر روي دوش مردم عالم دوست كرمانشاه به صورت بي سابقه اي تشييع و به شهر قم منتقل شد. پيكر وي در قم نيز با حضور بسياري از علما و برخي مسئولين كشوري و لشكري از مسجد امام حسن عسكري عليه السلام به سوي حرم مطهر تشييع شد. حضرت آية الله العظمي بهجت بر وي نماز خواند و سپس به امر مقام معظم رهبري، در حرم مطهر حضرت معصومه عليها السلام به خاك سپرده شد.



85) ابوالفضل خوانساري (م 1380 ش)



ولي عباس زاده



پدرش آية الله حاج شيخ احمد خوانساري از علماي بزرگ اصفهان بود كه ساليان متمادي از محضر پر فيض بزرگاني چون: مرحوم آخوند خراساني و علامه شيخ حسين مامقاني در نجف اشرف بهره هاي فراوان برد. ابوالفضل در كنار پنج برادر و دو خواهر در دامان پرمهر پدر و مادر پرورش يافت. در سن پنج يا شش سالگي به مكتب راه يافت و چون داراي ذكاوت خاصي بود، مطالب را با سرعت ياد مي گرفت و آنها را حفظ مي كرد. او از همان ابتدا نزد پدرش، تحصيلات مقدماتي را در اصفهان شروع كرد و سپس نزد شيخ هبة الله هرندي (شرح لمعه)، سيد احمد مقدس (سيوطي) و محمد حسن نجف آبادي (معالم) كه از مشاهير حوزه علميه اصفهان بودند، دروس ابتدايي حوزه را فراگرفت: ايشان همچنين از پرتو انوار درس نهج البلاغه، كه به وسيله عالم زاهد و وارسته و نامور حاج ميرزا علي آقا شيرازي شرح و تفسير مي شد، فيض مي گرفت. هنوز بيش از هيجده سال از عمرش نگذشته بود كه بار سفر بست و مهياي سفر به نجف اشرف شد.



پس از ورود به حوزه نجف، ابتدا در محضر آية الله سيد ابوالقاسم خويي (رسائل، مكاسب، كفايه) و سپس در درس آية الله آقاميرزا باقر زنجاني (سطح و خارج) حضور يافت. در همان زمان با مرحوم شيخ صدرا باد كوبه اي آشنا شد و از محضر پر فيض ايشان درس فلسفه را آموخت و دو كتاب منظومه مرحوم سبزواري و شوارق الهام را به اتمام رساند. آن روزها درس اخلاق و عرفان مرحوم حاج ميرزا علي آقا قاضي، مجمع عاشقان بود و گروهي دلباخته را مجذوب خود كرده بود. شيخ ابوالفضل نيز بهره گيري از انفاس قدسي مرحوم قاضي را بر خود لازم مي دانست.



ايشان در همان سالها در درس اين بزرگان حضور مي يابد:



1. سيد ابوالحسن اصفهاني؛



2. آقاضياء عراقي (درس فقه)؛



3. آية الله شيخ محمد علي كاظميني؛



4. ميرزاي نائيني؛



5. سيد عبدالهادي شيرازي؛



6 . شيخ محمد كاظم شيرازي؛



7. آقاسيد جمال الدين گلپايگاني؛



8 . شيخ موسي خوانساري؛



9. سيد محسن حكيم.



ايشان سال 1330 ش. پس از شانزده سال اقامت در نجف، به ايران بازگشت؛ اما جهت مداواي بيماري ريوي خود به تهران رفت و سپس در شهر مقدس قم مسكن گزيد. در اين دوره حدود هفت سال در درس مرحوم آية الله بروجردي حاضر شد و بهره هاي فراوان برد.



از اين عالم فرزانه آثار علمي ارزنده اي برجاي ماند كه عبارتند از:



1. حاشيه بر كفاية الاصول؛



2. حاشيه بر مكاسب؛



3. حاشيه بر عروة؛



4. رسالة در باب تقليد عروة؛



5. قاعده فراغ و تجاوز و اصالة الصحة؛



6 . رسالة توضيح المسائل؛



7. مناسك و آداب حج؛



8 . احاديث فضايل و مناقب اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام؛



9. الجواهر النضيد في شرح فروع التقليد؛



10. كتاب طهارت و صلات.



او منشأ خدمات ارزشمندي بدين قرار بود:



1. تشكيل محفل درس و بحث؛



2. تأسيس يك مدرسه علوم ديني در اراك؛



3. ساختن مصلاّي بزرگ؛



4. تأسيس بيمارستان خيريه؛



5. تعمير ساختمان مدرسه سپهدار؛



6 . احداث مسجد قدس.



آية الله خوانساري جزو هسته تشكيل دهنده «جامعه مدرسين حوزه علميه قم» بود و تا پيرزوي نهضت در جلسات و تصميم گيري هاي آنان شركت مي جست و اعلاميه هاي صادره آنان را امضا مي كرد.



اسناد فعاليت هاي سياسي حضرت آية الله ابوالفضل خوانساري در جلد سوم كتاب اسناد انقلاب به طور مشروح آمده است.



سرانجام آن عالم بزرگوار روز 26 رجب 1422 ق. مصادف با مهر ماه 1380 ش. در 86 سالگي چشم از جهان فروبست. پيكر پاكش روز 27 رجب پس از تشييع با شكوه و نماز آية الله بهجت، مدّ ظلّه العالي، در مسجد بالاسر حضرت معصومه عليها السلام به خاك سپرده شد.



وي به عنوان نماينده امام در استان مركزي و امام جمعه اراك و نيز نماينده خبرگان رهبري در دوره دوم از استان مركزي بوده اند.



86) حاج شيخ علي آل اسحاق (م 1380 ش)



مهدي احمدي



وي در 25 تير سال 1318 شمسي در خوئين، از توابع زنجان، خانواده مذهبي اش را با ميلاد خود پر از شور و شادي كرد. پدرش نام علي را براي وي برگزيد.



علي از همان هشت سالگي كه با پدر به قم آمد، شروع به تحصيل نمود و مقدمات را در محضر آية الله سيد حسين بُدَلاّ و استادان ديگر به پايان برد.



آقا شيخ علي آل اسحاق در نجف اشرف در محضر شيخ صدراي بادكوبه اي «مكاسب» را فراگرفت و كتاب «رسائل» را به همراه 3 نفر ديگر به طور خصوصي در محضر آية الله آقا جواد تبريزي، آموخت. وي جلد اول «كفاية» را نزد آية الله حسين راستي كاشاني، آية الله حسين وحيد خراساني، آية الله حاج شيخ علي فلسفي (كه اكنون در مشهد ساكن است) و جلد دوم آن را با پيشنهاد آية الله محمد باقر حكيم نزد آية الله شهيد محمد باقر صدر به اتمام رساند.



شيخ علي، «شرح تجريد» را در محضر آية الله شهيد سيّد اسدالله مدني و «فلسفه» را در محضر آية الله شيخ عباس قوچاني و همچنين علم طب را از مرحوم سيد حسين حكيم فراگرفت. به علاوه، دو سال در درس خارج فقه آية الله سيد ابوالقاسم خوئي و سيد محمود شاهرودي شركت جست و سپس به مدت 12 سال، دو دوره درس خارج فقه آية الله ميرزا محمد باقر زنجاني را گذراند.



وي در زمان مرجعيت آية الله حكيم، نماينده ايشان در استان موصل عراق در شهرهاي سنجار و طلّعفر بود و به مدت 11 سال در فصل تابستان، دهه محرم، دهه صفر و ماه رمضان به آن جا مي رفت.



پس از رحلت آية الله حكيم وي نمايندگي امام راحل در همان منطقه را برعهده گرفت. او كه براي پيشبرد اهداف اسلام از هيچ كاري دريغ نورزيده بود، وقتي جنگ نابرابر عراق بر ايران تحميل شد، باز هم وظيفه خود را بخوبي انجام داد و بارها و بارها در جبهه هاي حق عليه باطل شركت جست و دوشادوش رزمندگان اسلام اسلحه به دست گرفت و به ستيز با دشمنان دين خدا برخاست.



يكي از ويژگي هاي اين مرد بزرگ تأليفات متنوع و مفيد، با وجود فعاليت هاي فرهنگي سياسي است. تأليفات وي بدين قرار است:



1. اسلام از ديدگاه دانشمندان جهان؛



2. آشنايي با مكتب وحي (مسيحيت)؛



3. مسئوليت امت از ديدگاه امام؛



4. جبهه يا دانشگاه خود سازي؛



5. كنترل زبان؛



6 . ياد خدا عامل انقلاب؛



7. اخلاق و رفتار يا اصول تزكيه و حكمت؛



8 . اصول خود سازي يا اخلاق در مكتب وحي انبياء الهي؛



9. زمينه اسلام شناسي.



اين عالم بزرگوار يكي از فرزندانش به نام شهيد محمد جواد آل اسحاق كه جواني فعال و خداجوي بود تقديم انقلاب اسلامي كرد. و نيز داماد ايشان مهندس ابوالحسن آل اسحاق نيز به درجه شهادت رسيده است.



اين مرد مجاهد و نستوه در شب جمعه 24 خرداد سال 1380 شمسي دار فاني را وداع مي گويد و در گلزار شهداي علي بن جعفر قم به خاك سپرده شد.



87) شيخ ابوالقاسم دانش آشتياني (م 1380 ش)



مهدي سليماني



آيت الله ابوالقاسم دانش آشتياني در سال 1329 قمري در آشتيان زاده شد.



آيت الله شيخ محمدتقي (پدر ايشان) از شاگردان آيت الله ميرزامحمد حسن آشتياني و از عالمان بنام منطقه آشتيان به شمار ميرفت.



آيت الله دانش در سن 14 سالگي رهسپار حوزه علميه قم شد. ايشان از بدو ورود به قم، با راهنمايي و ارشاد آيت الله فيض در درس اساتيد و دانشمندان بنام حوزه حاضر شد كه عبارتند از:



1. آقا ميرزا علي اديب تهراني؛



2. آقا سيد مهدي كشفي؛



3. آيت الله آخوند ملاعلي معصومي همداني؛



4. آيت الله ميرزا محمد فيض قمي؛



5. آيت الله سيد محمد حجت كوهكمره اي؛



6 . آيت الله سيد محمدتقي خوانساري؛



7. آيت الله سيد احمد خوانساري؛



8 . آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي؛



9. آيت الله بروجردي.



آيت الله دانش از بسياري از مراجع و اساتيد بزرگ قم و نجف اشرف همانند آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني اجازه داشت و مورد اعتماد و اطمينان مراجع عصر بودند. آيت الله دانش مورد توجه آيت الله بروجردي بود و عهده دار امور مختلفي شد كه از جمله به نمايندگي ايشان، براي رسيدگي به مشكلات به نقاط مختلف كشور اعزام گرديد.



پس از تأسيس كتابخانه مسجد اعظم به وسيله آيت الله بروجردي، اداره اين مركز از سوي ايشان به آيت الله دانش واگذار شد.



آيت الله دانش با حضرت امام نيز رابطه اي نزديك و صميمي داشت و غير از اين كه وكيل و مسئول پرداخت شهريه ايشان بود. حضرت امام نيز اعتماد و وثوق بالايي به حضرت آقاي دانش داشتند و براي احياي سنت ديرپاي نماز جمعه از سوي امام به امامت جمعه آشتيان منصوب شد.



از مرحوم دانش آثار مكتوب ذيل به يادگار مانده است:



1. تقريرات فقه و اصول؛



2. دو سرمايه نفس (شرحي بر حديث ثقلين)؛



3. سقيفه؛



4. رمز نيكبختي؛



5. چشمه سار معرفت (مجموعه مقالات ايشان).



وي در نهايت در سال 1380 شمسي در سن 93 سالگي به معبود پيوست و پس از اقامه نماز توسط آيةالله صافي گلپايگاني در مسجد طباطبايي حرم مطهر مدفون شد.



88) شيخ اسماعيل صالحي مازندراني (م 1380 ش)



احمد محيطي



مرحوم صالحي در سال 1312 ه . ق در يكي از روستاهاي قائم شهر و در خانواده روحاني متولد شد. قرآن و مقداري از مقدمات علوم ديني را در نزد پدر بزرگوارش فراگرفت و آن گاه جهت تحصيل علوم و معارف اسلامي رهسپار حوزه علميه بابل يكي از شهرهاي مازندران شد و در مدرسه صدر اين شهر سكني گزيد.



مرحوم صالحي آن گاه بمدت دو سال در حوزه علميه تهران و هفت سال در قم مشغول تحصيل شد و آن گاه به مشهد مقدس رفت و به مدت 6 سال در اين شهر و در جوار حرم ملكوتي امام رضا عليه السلام مشغول تلمذ گرديد و بعد در سال 1339 شمسي به قم آمدند.



اساتيد ايشان در مازندران و مشهد مقدس و قم عبارتند از:



1. ملارحمت الله صالحي پدربزرگوارش؛



2. آيت الله شيخ امان الله كريمي بابلي؛



3. آيت الله حاج شيخ مجتبي قزويني؛



4. آيت الله حاج شيخ هاشم قزويني؛



5. آيت الله بروجردي؛



6 . حضرت امام خميني؛



7. آيت الله ميرزا هاشم آملي؛



8 . آيت الله سيد محمدرضا گلپايگاني؛



9. آيت الله محقق داماد؛



10. علامه طباطبايي.



آية الله صالحي به مدت 40 سال در حوزه علميه قم به تدريس فقه و اصول مشغول بود و شاگردان فراواني را پرورش داد كه در مسئوليت هاي مهم كشوري مشغول به خدمتند.



تاليفات



1. رساله توضيح المسائل؛



2. مفتاح البصيرة؛



3. مناسك حج؛



4. استفتاءات دوجلد؛



5. احكام جوانان و نوجوانان؛



6 . دوره خارج فقه و اصول فقه؛



7. رساله اي در ولايت فقيه؛



8 . حواشي و تعليقه بر كتاب اسفار و شرح منظومه؛



9. رساله اي در انفال و ثروت هاي عمومي.



مرحوم صالحي در كنار تحصيل و تدريس و تاليف در فعاليت هاي سياسي نيز حضور داشت. در سال 2-1331 ش با رفت و آمد به منزل مرحوم آية الله كاشاني در تهران با مسايل سياسي كشور آشنا شد و در سال 1342 ش درصف مبارزان و روحانيان وفادار امام خميني قرار گرفت و پاي بسياري از اعلاميه ها را امضا كرد كه سال 1353 ش دستگير و راهي زندان شد. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايشان در دو دوره نمايندگي مجلس خبرگان رهبري از استان مازندران انتخاب شدند.



سرانجام آية الله صالحي در 9 شهريور 1380 شمسي در سن 68 سالگي دعوت حق را لبيك گفت و بعد از تشييع و نماز آية الله جوادي آملي در سمت قبله مسجد طباطبايي به خاك سپرده شد.



89) حاج سيد عباس خاتم يزدي (م 1380 ش)



احمد محيطي



سيد عباس در سال 1309 ش. در خانواده اي روحاني در شهرستان يزد ديده به جهان گشود. در دوران كودكي طبق معمول و رسوم محلي آن زمان، روخواني قرآن كريم و نيز اشعار سعدي و حافظ را در مدت كوتاهي فرا گرفت و در ضمن، به كار و كسب مختصري نيز جهت امرار معاش اشتغال داشت.



پدر بزرگوار وي مرحوم سيد يحيي احمد آبادي معروف به «آقا سيد يحيي بزرگ» فرزند سيد حيدر، از روحانيان مورد توجه يزد بود.



سيد يحيي در جواني براي تحصيل از احمد آباد به يزد هجرت كرد و سپس به اصفهان رفت و پس از مدتي عازم نجف اشرف گرديد. وي پس از كسب مدارج بالاي علمي و نيل به درجه اجتهاد به يزد بازگشت.



خود وي در سال 1325 ش. به علت علاقه زياد به دروس ديني و نيز تشويق و اصرار بعضي از بزرگان يزد، به ويژه عالم متقي و روشنفكر، حجة الاسلام سيدعلي محمد وزيري، كه از دوستان پدر وي بود و زعامت حوزه علميه يزد رابه عهده داشت، وارد حوزه علميه شد و در مدرسه سُفيعيّه يزد به تحصيل مشغول گرديد.



وي در سال 1329 ش. جهت ادامه تحصيل به شهر مقدس قم كه در آن روز از نظر علمي رونق بسزايي داشت، هجرت نمود و ساير كتب سطح و دروس خارج فقه و اصول و نيز مراتب عالي كلام و فلسفه را نزد اساتيد بزرگ آموخت.



آية الله خاتم در سال 1333 ش. عازم عتبات عاليات گرديد. ابتدا به سامرا مشرف شد و دو سه روزي در آنجا ماند. سپس وارد نجف اشرف شد.



آية الله خاتم يزدي، در يزد، قم و نجف نزد اساتيد برجسته اي كسب علم نمود كه بعضي از آنها عبارتند از:



الف) اساتيد يزد



1. شيخ حيدر علي كوچه بيوكي؛



2. سيد حسين بنادكي؛



3. شيخ عبدالحسين عرب عجم؛



4. آية الله حاج شيخ محمود فرساد؛



5. حاج شيخ جلال آيت اللهي؛



6 . حاج شيخ احمد علومي؛



7. آية الله سيد علي محمد كازروني؛



8 . آية الله حاج شيخ غلامرضا فقيه خراساني.



ب) اساتيد قم



1. آية الله حاج شيخ مرتضي حائري يزدي؛



2. آية الله حاج شيخ محمد فكور يزدي؛



3. آية الله سيد محمد محقق داماد؛



4. حجة الاسلام حاج سيد حسن سريزدي؛



5. حاج شيخ عبدالجواد جبل عاملي.



ج) اساتيد نجف



1. حاج سيد عبدالهادي شيرازي؛



2. حاج سيد محمود شاهرودي؛



3. حاج سيد محسن حكيم؛



4. حاج شيخ حسين حلّي؛



5. حاج سيد ابوالقاسم خويي؛



6 . حاج سيد حسن بجنوردي؛



7. حاج سيد يحيي يزدي؛



8 . حاج شيخ صدرا بادكوبه اي؛



9. امام خميني.



آية الله خاتم در طول زندگي بابركت خويش شاگردان زيادي تربيت نمود كه بيشتر آنها هنوز در قيد حياتند و در مسئوليت هاي علمي، فرهنگي و خدماتي به خدمت مشغولند.



بعضي ازمكتوبات وي بدين شرح است:



1. حاشيه بر عروة الوثقي؛



2. قاعده لاضرر (عربي)؛



3. قاعده يد (فارسي)؛



4. نجاست و طهارت اهل كتاب؛



5. ميراث النّساء؛



6 . تقريرات درس امام خميني در نجف اشرف؛



7. تقريرات درس آية الله خويي در نجف اشرف؛



8 . تقريرات درس آية الله حاج شيخ حسين حلّي در نجف اشرف؛



9. حجّ (فارسي)؛



10. زبدة الاحكام (فارسي)؛



11. سلسله مباحث خارج فقه مبحث طهارت؛



12. الطّهارة و النّجاسته (عربي)؛



13. تقيّه (فارسي)؛



14. الصّحيح و الأعمّ؛



15. الطّهارة في تنجيس المصحف؛



16. كتاب الصّلوة فيما لونَسِيَ التّشهّد و فيما لونيتي السّلام؛



17. المشتق؛



18. كتاب الزكوة؛



19. الكلام في اتّحاد الطّلب والارادة؛



20. الشّبهة الموضوعيّة؛



21. تفسير سوره حمد؛



22. درس اخلاق.



هنگام شروع نهضت امام خميني قدس سره در سال 1342 ش. و تبعيد ايشان به تركيه، آية الله خاتم در نجف اشرف به سر مي برد.



آية الله خاتم در تمام مدت چهارده سالي كه امام امت در عراق به حالت تبعيد به سر مي بردند، از نزديك ترين ياران و شاگردان آن حضرت بود. حضرت امام در هنگام تدريس به سؤالات و اشكالات دو نفر توجه ويژه داشت: يكي فرزند بزرگوارش شهيد حاج آقا مصطفي خميني و ديگري آية الله حاج سيد عباس خاتم يزدي. اعتماد و علاقه مرحوم امام به آية الله خاتم به گونه اي بود كه تنقيح و تصحيح دوره مباحث بيع و مكاسب خود را به ايشان و بعضي ديگر از بزرگان سپرد.



بخش عظيمي از امور امام در حوزه نجف بر عهده آية الله خاتم بود، حتي در هنگام عزيمت امام امت به پاريس، به او و سه نفر ديگر از نزديكانش وكالت تامّ الاختيار جهت اداره امور داده شد. كه اين وكالت در تمام طول حيات امام ادامه داشت. از اين رو وي به نمايندگي از طرف امام در نجف ماند؛ لكن اوايل سال 1358 ش. حكومت بعثي عراق او را دستگير و زنداني نمود. سپس به همراه عدّه اي ديگر از عراق اخراج كرد و به ايران فرستاد.



او پس از ورود به ايران، در شهر مقدس قم سكنا گزيد و با تمام نيرو و در كمال اخلاص، خود را وقف انقلاب، امام، حوزه علميّه و امت مسلمانان نمود.



آية الله خاتم يزدي بر اثر بيماري مدتي در بيمارستان خاتم الانبياء تهران بستري شد؛ اما طولي نكشيد كه با وجود تمام مراقبت هاي درماني، در صبحگاه روز سه شنبه 20 شهريور 1380 ش. (22 جمادي الثاني 1422 ق.) پس از عمري كوشش در راه خدمت به اسلام و انقلاب اسلامي و نشر علوم قرآن و مكتب اهل بيت، در 71 سالگي دارفاني را وداع گفت.



پس از تشييع در يزد، پيكر مطهرش به قم انتقال يافت و در مسجد بالاسر، به خاك سپرده شد.

علي فاضل