1) شيخ احمد قمي (قرن 10)


در سال 922 ق. مطابق با 1543 ميلادي در محله قديمي چهارمردان قم، در خانواده اي متدين كه صفاي ايمان و نيكومنشي بر آن پرتو افكنده بود، كودكي ديده به جهان گشود كه نامش را «احمد» گذاشتند. به رغم آنكه خانواده اش از راه تجارت روزگار مي گذارنيدند، او وقتي به سنين نوجواني گام نهاد، تصميم گرفت به تحصيل علوم ديني روي آورد. وي در اين راه، آن چنان موفقيتي كسب كرد كه پس از مدت زماني نسبتاً كوتاه، به مدارج علمي دست يافت. اين توفيق علمي موجب گرديد كه در دوران جواني به لقب «شيخ» مفتخر گردد.



شيخ احمد از طريق پدر و آشنايان و همكارانش، اطلاعاتي در مورد سرزمين هاي ديگر به دست آورد و عده اي از بازرگانان برايش خاطرنشان ساختند كه مسافرت باكشتي از طريق بنادر خليج فارس و درياي عمان و روي آوردن به نواحي جنوب شرقي آسيا چقدر جالب و پر ماجرا است.



سرانجام اين پرورش يافته مكتب تشيع با كوله باري از علم و ايمان به همراه برادرش بار سفر بست و در سال 1602 ميلادي و در دوران زمامداري نارسوآن (1590 - 1605 م) به وسيله يك كشتي بزرگ ايراني و از طريق سواحل جنوب شرقي ايران پس از طي مسيري پرمخاطره و پشت سر نهادن توفان هاي دريايي، وارد تايلند گرديد. شيخ احمد مي خواست با توانمندي علمي و تسلط به چندين زبان خارجي، رايحه عطراگين توحيد را در تايلند بپراكند و بوستاني از فضيلت فراهم سازد.



منش و رفتار او به گونه اي بود كه حتي افراد بودائي كه به صورت افراطي از آيين خود دفاع مي كردند، به مذهبي كه شيخ احمد مبلغ آن بود، روي آوردند. وي هم عاشقانه خود را وقف جامعه مسلمانان تايلند كرد و به عنوان رهبر و راهنماي آنان احكام و فرايق ديني را تبيين كرد و در ترويج باورهاي شيعه نهايت اهتمام را به خرج داد.



شيخ احمد پس از يك دهه تلاش مستمر، توانست گروه چائوسن (چائومن) را تشكيل دهد تا به وي در امر تبليغ دين اسلام در جنوب شرقي آسيا كمك كنند؛ با تلاش وي و دوستان وفادارش، جامعه مسلمانان به شهرت فرهنگي و سياسي بالايي دست يابند و هر روز بر تعداد آنان افزوده شود. حضور پرقدرت او در دربار سيام، سبب مسافرت تاجران مسلمان به اين منطقه گرديد و توافق نامه هاي تجاري پرسودي منعقد شد. فرمانرواي وقت، مسلمانان را به عنوان يك اقليت به رسميت شناخت؛ زيرا توسعه كمّي و كيفي آنان در سيام افزايش يافته و شيخ احمد قمي به عنوان رئيس اين جامعه ديني برگزيده شده بود.



شيخ با دختري از خانواده اي متشخّص به نام «اُب چواي» ازدواج كرد كه نتيجه اين وصلت، يك دختر و دو پسر بود. پسر بزرگ تر «چوئن» ناميده شد؛ ولي فرزند كوچك تر (پسر) قبل از آن كه به سنّ ده سالگي برسد، بر اثر بيماري آبله درگذشت؛ دخترش «شي» نام داشت. به اين ترتيب، يك خانواده تايلندي از نسل شيخ احمد شكل گرفت. موفقيت فرهنگي و نفوذ اجتماعي شيخ احمد موجب شد تا مديريت توسعه بندر و گمرك آيوديا را به دست آورد. شيخ احمد، پس از چندي به عنوان دومين فرد، بعد از وزير خارجه و بازرگاني، در تصميم گيري هاي مهم كشور تايلند برگزيده شد و پس از درگذشت دوستش چائومن، به جانشيني او منصوب گرديد.



شيخ احمد در زماني كه قائم مقام رياست وزارت امور خارجه تايلند بود، به گسترش روابط سياسي اين كشور با ساير سرزمين ها اقدام ورزيد و از اين رو، گروهي از نمايندگان حكومتي سيام (تايلند) را به ژاپن فرستاد تا با آن كشور روابط دوستانه ايجاد كنند.



شيخ احمد، اوّلين شيخ الاسلام تايلند است كه لياقت خود را در امور فرهنگي و سياسي نشان داد و موفق گرديد از سوي پادشاه به مقام «چائوفاياراچ نايوك» كه به معني وزير اعظم مي باشد، دست يابد.



در مورد تاريخ دقيق رحلت شيخ احمد قمي، مدرك مستندي يافت نشد. البته در دهه هاي اخير برخي محققان تلاش كردند جاي دقيق مقبره اش را بيابند. در سال 1950 م. «آرجان پرم احمد» كوشيد تا جاي دفن وي را مشخص كند؛ اگرچه به نتايجي دست يافت، ولي تحقيقاتش ناتمام ماند و در 31 ژانويه 1967 م. درگذشت.



«خوآن سري تنگتروني» همراه با همسرش «خان جوئن چيل» و تعدادي از دوستانش، در چهارم آگوست 1967 م. دنباله پژوهش هاي آرجان را ادامه دادند و سرانجام زيارتگاه شيخ احمد را كشف كردند. آنها دريافتند كه مردم بومي به مزارش مي روند و آن را قبر «شيخ احمد فقيه» مي نامند. بعد از اين، مؤسسه اي به نام شيخ احمد قمي (چائوپا يا بوورن راج نايوك) تأسيس شد.



2) حكيم ملاعبدالرّزّاق لاهيجي (م 1051 ق)



رضا باقي زاده



از زمان تولد ملاعبدالرزاق اطلاعي دقيق در دست نيست و تنها برخي محل تولد ايشان را شهر لاهيجان بيان كرده اند.



شايد يكي از علّتهاي اختلاف نظرها وجود شخصيتهاي ديگري است كه به همين نام مشهورند. نام آن بزرگمردان به قرار زير است:



ملاعبدالرزاق ملاميرزا نكويي شيرازي، معاصر ملاعبدالرزاق لاهيجي.



ملاعبدالرزاق كاشي.



ملاعبدالرزاق رضوي.



ملاعبدالرزاق بن احمد گيلاني.



ملاعبدالرزاق (لاهيجي) پزشك دانشمند و وزيرخان احمد خان گيلاني (متوفي 980ه . ق.) عبدالرزاق گيلكي مؤلف رساله «اللامع في شكل الرابع»



مهمترين استاد وي كه نقش ارزنده اي در شكل گيري علمي آن جناب داشت، فيلسوف نامي، ملاصدراي شيرازي رحمه الله است كه علاوه بر شاگردي، افتخار دامادي اين استاد فرزانه را داشت. مؤلّف كتاب «روضات الجنّات» ايشان را از شاگردان ممتاز ملاصدرا مي داند. همچنين محقق داماد نيز از جمله اساتيد وي نقل شده و غيراز اين دو بزرگوار اسمي از ديگر اساتيد وي به ميان نيامده است.



او در اوايل عمر به شهر مقدس قم آمد و در آنجا ساكن شد و محل تدريس خود را مدرسه (حضرت) معصومه عليها السلام قرار داد و خود مدتها مدرس كلام و فلسفه و علوم ديگر بود. از اين رو چون در قم بسيار ماندگار شده به قمي نيز مشهور است.



از مهمترين همدرسان و معاصران آن بزرگوار مي توان ملامحسن فيض كاشاني (داماد ملاصدرا) را نام برد. ملامحمد يوسف الموتي و شيخ حسين تنكابني نيز همدرس و معاصر ايشان بوده اند.



در تمام نوشته هاي حكيم لاهيجي، آگاهي عميق وي به افكار و عقايد فلاسفه، متكلمان و پيروان ملل و نحل، مذاهب و فرق اسلامي چون اشاعره، مفوّضه، كيسانيه و...به طور آشكار به چشم مي خورد.



ايشان با وجود احترام فراوان به عقل و برهان در برابر كتاب و سنت تسليم بود در عين حال حكيم لاهيجي از آنان نبود كه در دريافت مسائل اعتقادي از كتاب و سنت مانند ظاهريه و حشويه و اخباريه بدون در نظر گرفتن دلايل قطعي عقلي و دلايل اجتهادي نقلي به ظواهر كتاب و سنت بسنده كند.



تأليفات وي عبارتند از:



1. گوهر مراد.



2. شوارق الالهام (كه سالها به عنوان كتاب درسي حوزه هاي علميه به شمار مي رفت).



3. سرمايه ايمان.



4. حاشيه بر شرح اشارات.



5. حواشي بر تعليقات حكيم خضري برالهيات شرح تجريد.



6 . الكلمات الطيّبة.



7. رسالة في حدوث العالم.



8 . حاشيه جواهر و اعراض شرح تجريد قوشجي.



9. حاشيه بر حاشيه ملاعبدالله يزدي بر تهذيب منطق.



10. مشارق الإلهام في شرح تجريد الكلام.



11. ديوان شعر، حاوي دوازده هزار بيت.



از جمله شاگردان فاضلي كه وي تربيت كرد يكي فرزند بزرگش آقا ميرزا حسن (مؤلّف كتاب جمال الصالحين) و حكيم قاضي سعيد قمي است.



علامه تهراني در مورد شاگردان آن بزرگوار مي گويد:



پسرش ملاحسن مؤلّف كتاب شمع اليقين و پسر ديگرش ملامحمد باقر از شاگردان پدر، مؤلّف ترجمه بصائر است كه آن را در سال 1083 در شاه جهان آباد (دهلي) نوشته و ديگر از شاگردان او قاضي سعيد قمي است.



فرزندان آن بزرگوار را سه تن ذكر كرده اند كه به قرار ذيل مي باشد:



1. ميرزا حسن لاهيجي.



2. ملامحمد باقر.



3. ميرزا ابراهيم.



سال وفات ايشان به طور دقيق معلوم نيست. برخي چون مؤلّف روضات الجنات و اعيان الشيعة تاريخ وفات ايشان را سال 1051ه . ق. (يك سال بعد از وفات استادش ملاصدرا) مي دانند و برخي ديگر مثل استاد علامه تهراني در اعلام الشيعة و مؤلف ريحانة الادب وفات وي را سال 1072ه . ق. ياد كرده اند، اما با در نظر گرفتن تاريخ به حكومت رسيدن شاه عباس دوم (1052ه . ق. - 1077ه . ق.) و از اينكه كتاب گوهر مراد به او اهدا شده ضعف نظر اول روشن مي شود و تاريخ دومي تأييد مي شود. چون برطبق تاريخ نخست شاه عباس يك سال بعد از مرگ ملاعبدالرزاق به سلطنت مي رسد و اهدا كتاب به او به عنوان سلطان ممكن نخواهد بود. از سوي ديگر وي گوهر مراد را در سال 1058 تلخيص كرد و آن را سرمايه ايمان نام گذاشت و طبعاً اين كار با فوت او در سال 1051 سازگار نخواهد بود. پس صحيح تر اين است كه وي در سال 1072 (در قم) وفات كرده باشد.



بعد از رحلت آن بزرگمرد جنازه مقدسش در قبرستان بزرگ شيخان دفن گرديد.



3) ملامحمد طاهر قمي (م 1098 ق)



غلامرضا گلي زواره



در يكي از محلات شيراز، در نيمه دوم قرن دهم هجري، خانواده اي نيكوكار، آبرومند و برخوردار از اعتبار اجتماعي، زندگي مي كردند. اين خانواده را مردي پاك سرشت به نام محمد حسين اداره مي كرد كه نزد اهالي به صدق گفتار اشتهار داشت. وي در اوايل قرن يازد هم هجري قمري صاحب فرزندي گرديد كه او را محمد طاهر ناميد. او دوران نشو و نما و ايام كودكي را در شيراز و باتلاش هاي پي گير تربيتي والدينش به نحو احسن سپري كرد.



در ميان استادان محمد طاهر، تنهاكسي كه نامش در كتب تراجم ذكر شده و از او اجازه اي دريافت كرده است، سيد نورالدين علي عاملي، برادر پدري سيّد صاحب مدارك و برادر مادري شيخ حسن صاحب معالم مي باشد.



شيخ حرّ عاملي او را چنين و صف مي كند: دانشمندي عالم، فاضل، اديب، شاعرو نويسنده و داراي جلالت قدر و عظمت شأن بود.



محمد طاهر قمي عتبات عاليات را به قصد اقامت در جوار بارگاه مطهر حضرت فاطمه معصومه عليها السلام ترك كرد و در اين شهر اقامت گزيد. از قرائن بر مي آيد كه او مشغول تأليف كتاب «عطيه ربّاني و هديه سليماني» بوده است كه به دليل آشفتگي هاي سياسي و نا امني، عراق را ترك مي كند.



از شاگردان او آگاهي دقيقي در دست نيست؛ اما براي محمد طاهر، اين افتخار بس كه شخصيت هايي برجسته چون: علامه مجلسي، به اندوخته هاي علمي و توانايي هاي اين عالم پرهيزگار اعتماد نموده و در ملاقاتي كه با وي داشته اند، از اوتقاضا كرده اند تا اجازه روايت براي ايشان صادر كند. محمد طاهر كه از مشايخ اجازات به شمار مي رفت، در سفري كه به اصفهان نمود، در هفتم ذي القعده سال 1086ه . ق. به علامه مجلسي اجازه نقل حديث مي دهد.



گويا بين ملاّ محمد طاهر قمي و فيض كاشاني ارتباطي علمي برقرار بوده است؛ زيرا گاه فيض به قم مي آمد و از محضر وي بهره مي گرفت و در مواردي محمد طاهر قمي به كاشان مي رفت و از انديشه فيض بهره مند مي گرديد.



در عصري كه ملامحمد طاهر قمي مي زيست، تدوين آثاري به زبان فارسيامري لازم بود؛ زيرا مذهب شيعه در ميان افرادي رسميت يافته بود كه به زبانفارسي تكلّم مي كردند، از سويي هم زبان رسمي محافل علمي اسلامي و حوزه هاي علوم ديني، عربي بود و نگارش آثاري به اين زبان، نشانه توانايي علمي مؤلف به شمار مي رفت.



ملامحمد طاهر قمي با در نظر گرفتن اين حقايق، خود وارد ميدان گرديد و آثار آموزنده اي در زمينه هاي گوناگون معارف تشيع را براي فارسي زبانان به رشته نگارش درآورد.



تقريباً تمامي مورّخان و تراجم نگاران، ملامحمد طاهر قمي را به عنوان شيخ الاسلام و امام جمعه و جماعت قم معرفي كرده اند.



تأليفات عربي و فارسي چاپ شده و مخطوط ملامحمد طاهر قمي به شرح ذيل است:



1- حكمة العارفين في ردّ شبهة المخالفين من المتصوّفين المتفلسفين.



2- تحفة الأخيار.



3- مونس الابرار.



4- تحفه عباسي.



5- عطيه ربّاني و هديه سليماني.



6- نماز آدينه وجاء الحق.



7- الفوائد الدينية في الرد علي الحكماء و الصوفية.



8- محبّان خدا.



9- الرد علي الصوفية يا رسالة الرد.



10- توضيح المشربين و تنقيح المذهبين.



11- هداية العوام و فضيحة اللئام.



12- نصيحة الكرام و فضيحة اللئام.



13- حجة الاسلام في شرح تهذيب الاحكام.



14- كتاب حق اليقين في معرفة اصول الدين.



15- معالجة النفس.



16- رساله مباحثة النفس.



17- رساله تنبيه الراقدين.



18- رساله زكات.



19- رسالة في معني الصلوة.



20- منافع سورة القدر و فضلها.



21- نورالايمان في فضائل القرآن.



22- كتاب الاربعين في فضائل اميرالمؤمنين و امامة الائمة الطاهرين عليهم السلام.



23- رسالة في القرائة الأحسن في قراءات القرآن.



24- رسالة فارسيه في السهو و الشك.



25- ملاذ الأخيار.



26- موعظة النفس.



27- رساله در جواز ترك.



28- جامع الاصول يا اصول الفقه.



29- فرحة الدارين في تحقيق معني العدالة علي مذهب الامامية و تعيين المعاصي الكبيرة و غيرها



30- رسالة في الفرايض



31- بهجة الدارين في الجبر و التّفويض والامر بين الامرين.



سرانجام دردهاي جانگداز، بدن اين زاهد پارسا را در بند خود گرفتار ساختند و در سال 1098ه . ق. تن خاكي را به خاك پس داد. پيكرش در قبرستان شيخان قم، پشت مرقد زكريابن آدم و در مجاورت مرقد حاج سيد جواد قمي دفن گرديد.

غلامرضا گلي زواره