از نگاه پژوهشگر آمريكايي (ويليامز جكسون)


Abrham Valentine Williams Jackson، آبراهام ولنتاين ويليامز جكسون استاد كرسي زبانهاي هند وايراني در دانشگاه كلمبيا و يكي از پژوهشگران نامدار آمريكا در رشته زبان و ادبيات و دين در ايران باستان، به سال 1862 م. در نيويورك به دنيا آمد. تحصيلات خود را تا مقطع ليسانس در رشته ادبيات يونان و روم قديم به پايان برد و در پايان اين دوره به آموختن زبان سانسكريت پرداخت. پس از آن رشته زبان شناسي را در دانشگاه كلمبيا گرفت و به مطالعه زبان اوستايي پرداخت تا در سال 1887 م. موفق به دريافت درجه دكتري شد و در پي آن به آلمان سفر كرد و در مدت اقامت كه يك سال و نيم به طول انجاميد، مطالعات خود را درباره ايران و هند تكميل كرد و زبان سانسكريت و اوستايي را به نيكي آموخت.



در سال 1889 م. پس از بازگشت از اروپا، در دانشگاه كلمبيا به تدريس پرداخت. در اين هنگام، بيش از پيش، وقت خويش را وقف پژوهشهاي شرق شناسي كرد. آثار او به نامهاي: «يكي از سرودهاي زرتشت» و «الفباي اوستايي» و «دستور زبان اوستا و مقايسه آن با سانسكريت» در اين دوره انتشار يافتند.



ادامه اين مطالعات او را به سرگذشت زرتشت و انديشه هايش علاقمند ساخت و همين دلبستگي، او را به انتشار كتاب عظيم «زرتشت، پيامبر ايران باستان» در سال 1899 م. واداشت و همين كتاب سبب اشتهار او گرديد.



جكسون در سال 1901 م. به آرزوي ديرين خود رسيد، يعني راهي هندوستان شد و با پارسيان هند از نزديك آشنا گرديد. در سال 1903 م. براي نخستين بار به ايران و آسياي ميانه سفر كرد و در اين مسافرت بود كه از كوه بيستون بالا رفت تا سنگ نبشته داريوش بزرگ را از نزديك بخواند و به اصطلاح به مطالعه دست اول بپردازد. حاصل اين سفر، كتاب «سفرنامه جكسون» يا با عنوان اصلي اش: «ايران در گذشته و حال» است كه سال 1906 م. در نيويورك منتشر شده است.



جكسون، در اين كتاب شرح دل انگيز سفر خود را در ايران با مطالب تحقيقي، تاريخي و باستان شناسي كه حكايت از احاطه و تبحر او در اين رشته دارد، به هم آميخته است.



دوباره در سالهاي 1907 و 1910 م. به اين نواحي مسافرت كرد و در بازگشت به آمريكا كتاب «از قسطنطنيه تا زادگاه عمر خيام» را نوشت. اين كتاب نشان مي دهد كه علاقه جكسون منحصر به تحقيق در زبانهاي باستاني ايران نبوده و او به شعر فارسي نيز سخت دلبستگي داشته و ديوان شاعران پارسي گوي، كتابهاي باليني او بوده؛ به گونه اي كه هر شب پيش از خفتن آنها را مي خوانده است.



جكسون بر آن بود كه دوره اي كتاب درباره شعر فارسي تأليف كند، اما از آن ميان تنها به تكميل يك جلد موفق گرديد كه نام «قديم ترين اشعار فارسي از آغاز تا دوران فردوسي» بر آن نهاده شد.



از اينها گذشته، ترجمه قطعات پراكنده اي از اشعار فارسي را در كتابها و مقالات ديگر خود آورده كه نشان دهنده شور و علاقه و آگاهيش در ادبيات فارسي دري است.



در پي اين تحقيقات، پژوهشهاي گسترده اي درباره دين ماني نيز به انجام رسانيد كه تا حدودي او را از پژوهشهاي ايران شناسي دور ساخت.



گر چه زمينه مطالعه و تحقيق جكسون، ايران شناسي بود، اما از همسايه ايران يعني شبه قاره هند نيز غافل نبود. از اين رو، يكي از تأليفات بزرگ خويش را به تاريخ هند اختصاص داد كه در 9 جلد منتشر شده است.



جكسون سفرهاي متعددي به هند و ايران داشته و گاه به افغانستان هم سريزده است.



سرانجام، اين دانشمند آمريكايي در سال 1931 م. مبتلا به بيماري سختي شد كه منجر به مرگ او در سال 1937 م. گرديد.



جكسون در مدت حضور در دانشگاه، به نشر دوره نشريات هند و ايراني در سيزده جلد پرداخت كه همه مطالب آن به قلم او و يا زير نظر وي نگاشته شده است، او در اين باره مي نويسد:



«طي اقامت در ايران با كوشش فراوان توانستم بسياري از جاهاي آن سرزمين را سياحت و طرز زندگاني ايرانيان را با چنان رغبت و دلبستگي مطالعه كنم كه زاده شور و شوق من در موضوع مورد بحث بوده است».



جكسون علاوه بر مشاهدات، مطالعات گسترده اي را درباره ايران به انجام رسانيده و خود در اين باره نوشته است:



«بي هيچ ترديد به تأليفات همكاران خود كه درباره ايران كتاب نوشته اند، مراجعه كرده ام. از زردشت و هرودوت گرفته تا نويسندگان تازي نويس، و همچنان فرود آييم تا برسيم به كساني چون «كرپرتر» و «كرزن» همه جا دقت كرده ام كه مأخذ هر اطلاع خاصي را كه به دست آورده ام، بنويسم».



يكي از جاهاي مورد توجه جكسون شهر قم بوده است كه درباره آن چنين آورده:



«قم، شهري است پر از مسجد و گلدسته و مدرسه و مُرده؛ زيرا بعد از مشهد معروف ترين جايي است در ايران كه مردم مي خواهند مردگانشان را در آنجا به خاك بسپارند. قدوسيتش به خاطر آن است كه حرم حضرت فاطمه (معصومه)[عليها السلام ]، خواهر امام رضا[عليه السلام ]، امام هشتم شيعيان، در آنجاست. آن حضرت را در سال 816 ميلادي (201 هجري) در اينجا مدفون ساختند، و احترام و بزرگداشتي كه از وي به عمل مي آوردند، در اسلام به ندرت نسبت به زني اعمال مي شود. پادشاه بزرگ قاجار، فتحعلي شاه از جمله شاهاني است كه در آنجا مدفون اند. در حقيقت، مدفون شدن در جوار حضرت معصومه [عليها السلام ] در حكم جواز بهشت است؛ هر چند قم از اين بابت نمي تواند رقيب كربلاي معلّا و مشهد مقدس باشد.



با اين همه، شهر مرا خوش نيامد و از اين روي، آرزوي توقف بيشتر نكردم و تنها به اين قناعت ورزيدم كه آن را با دو عكس از مناظرش، كه بعداً خريدم، به خاطر بسپارم. مهمانخانه اي كه من در آن استراحت كردم، نشان مي داد كه داريم آهسته آهسته به منطقه تمدن نزديك مي شويم. عمارت مهمانخانه داراي ايواني بود و يك اتاق بزرگ خواب كه در آن ميزي و تختخوابي نهاده بودند.



آشپزخانه اي هم داشت كه من در آن تابه اي يافتم و به وسيله آن درست كردن املت را امتحان كردم و خوشبختانه كاملاً خوب از آب درآمد. در قم فهميدم كه براي رسيدن به تهران مي توانم به عوض آن گاري لعنتي، دليجاني كرايه كنم، و چون نيمه شب به من اطلاع دادند كه دليجان حاضر است، خيلي خوشحال شدم؛ ولي علي رغم اين حاضرباش يك ساعت ديگر معطل شدم تا به دليجان اسب بستند و سپس آن را به تأني به دم در آوردند. وسيله لكنتي و زهوار دررفته اي بود كه هر آن بيم آن مي رفت از هم متلاشي شود؛ ولي تصور مي كنم با توجه به سنواتي كه از تاريخ آن گذشته بود، در خور احترام بود. با وجود ناراحتي جا و بدي هوا در بيشتر مدت مسافرت كه بيست ساعت طول كشيد، در خواب بودم.