پيش گفتار


قم نگين ايران است، هر كس كه به قم سفر مي كند، نمي تواند ساده از آن بگذرد؛ زيرا جاذبه ها و ديدنيها و شنيدنيهايي دارد كه ويژه خود آن است. اين جاذبه ها براي كسي كه با فرهنگ و تمدن ايران اسلامي آشنايي ندارد، البته بسي افزون تر است. تلألؤ گنبدي طلايي در برابر اشعه آفتاب و يا نور چراغها، نخستين چيزي است كه چشم و دل هر بيننده را مي ربايد. اين گنبد طلايي رنگ پر شكوه، سالهاست كه دل و ديده ميليونها زائر و سياح داخلي و خارجي را به خود مشغول داشته است. نه تنها آنها كه از روي ارادت به اهل بيت پيامبرعليهم السلام ، راههاي دور ودراز را به عشق زيارت مرقد دختر موسي بن جعفرعليهما السلام طي كرده اند، بلكه حتي آنها كه با انگيزه هاي غير ديني از اين ديار عبور كرده اند، نتوانسته اند اين جلال و عظمت را انكار كنند.



حضور هزاران نفر مرد و زن مؤمنِ عاشق، بر گرد حرم نبيره پيامبر نيز براي اكثر بينندگان خارجي همواره پر جاذبه و شگفت انگيز بوده است؛ چرا كه در پشت اين شكوه و زيبايي، يك حقيقت و معنويت را احتمال داده اند. البته در كنار اين اعترافات، گهگاه از موارد نامطبوعي سخن گفته اند. هر چند ذهنيت و نوع تربيت اين سياحان سبب مي شده است كه با عينك مخصوصي به واقعيتها بنگرند و گاه با انگيزه هاي سياسي و مذهبي تعابير سوء و ناروايي به كار برند، ولي صرف نظر از نيات آنها، ديدگاه ناظران خارجي براي ما خالي از فايده نخواهد بود.



مي دانيم كه پاي بيشتر اين سياحان و جهانگردان، در آستانه به قدرت رسيدن صفويان، به اين مرز و بوم باز شده است. عصر جديد اروپا كه همزمان با دوران انحطاط مسلمانان آغاز شد، ديپلماسي فعالي را ايجاب مي كرد كه بتواند ارزيابي دقيقي از پديده هاي سياسي - اجتماعي نوين، از جمله تحولات دنياي مسلمين، ارائه كند؛ به ويژه كه هيمنه و قدرت امپراتوري عثماني هنوز هم مي توانست در برابر طمع ورزيهاي آنان از خود مقاومت نشان دهد.



البته با تجزيه امپراطوري عثماني، اين سد شكسته شد و اروپاييان همچون سيل به سرزمينهاي اسلامي سرازير شدند. سرانجام انقلاب صنعتي و نياز به مواد خام و بازار مصرف، استعمار نو را ناگزير از خشونت و تهاجم نظامي و دست اندازي به ممالك اسلامي ساخت.



طلايه دار اين تهاجمات گسترده، نمايندگان سياسي و گاه مبلغان مسيحي و پدران روحاني!! بودند كه به منظور شناسايي امكانات و يا زمينه سازي براي جلب منافع استعماري به اين سرزمينها سفر مي كردند.



البته در ميان غربيان كساني هم به قصد تفرج و يا از روي كنجكاوي به گشت و گذار مي پرداختند و خاطرات و مشاهدات خود را ثبت و منتشر مي كردند، ولي گويا در دوره جديد، بيشترين آنها فارغ از انگيزه هاي سياسي نبوده اند.



آنچه در اين مجموعه گرد آمده، مروري است بر اظهارات و اعترافات گروهي از مسافران كه توسط مترجمان ايراني به پارسي برگردانده شده است. البته نگارنده تنها به نقل قولها بسنده نكرده، بلكه ضمن معرفي ايرانگردان و سفرنامه نويسان، تا حد توان و امكان به تحليل زمينه ها و انگيزه هاي سفر و نقد برداشتهاي آنان پرداخته و خطاهاي ايشان را آشكار ساخته است.



بي ترديد گزارشهاي ديگري از اين دست وجود داشته كه از نگاه نگارنده دور مانده، اميدوارم خداوند توفيقي دوباره عنايت كند تا باقيمانده را نيز روزي به رشته تحرير درآورم. اقرار مي كنم كه همين اندازه توفيق را مرهون لطف و عنايات كريمه اهل بيت عليهم السلام حضرت فاطمه معصومه سلام الله عليها و نيز همّت مديران فرهنگي آستانه مقدسه هستم.

محمدجواد صاحبي