از ميلاد مسعود تا اجل موعود


ميلاد مسعود



زندگاني بسيار كوتاه حضرت معصومه(ع) با خاطرات تلخ و شيرين بسياري توأم است كه به برخي از آنها در اينجا اشاره مي كنيم:



خواهر و برادر نمونه



در تاريخ انسان ها خواهران و برادران فراواني يافت مي شوند كه با تمام وجود همديگر را دوست داشته باشند و در تمام عمر رشته‌ محبت و مودتشان هرگز گسسته نشود، و عشق و علاقه متقابلشان نُقل مجالس و زبانزد خاص وعام باشد.



در اين ميان افراد نمونه اي پيدا مي شوند كه كانون مهر و وفا باشند و محبت و مودت زايد الوصف شان در طول قرون و اعصار كم نظير باشد.



بارزترين نمونه اين افراد امام حسين و زينب كبري(ع) مي باشند كه همه خوانندگان با نكات برجسته اي از عشق و علاقه متقابل اين برادر و خواهر آشنا هستند و خاطرات تلخ و شيرين اين خواهر و برادر را در طول زندگي، به ويژه در سفر كربلا، كم و بيش مي دانند.



دومين نمونه بارز برادر و خواهر نمونه،‌خورشيد فروزان امامت:‌حضرت اما رضا(ع) و خواهر گرامي اش ماه تابان برج عصمت: حضرت معصومه(ع) مي باشند.



مدت 25 سال تمام حضرت رضا(ع) تنها فرزند نجمه خاتون بود، زيرا از نجمه خاتون فقط دو فرزند در تاريخ ثبت شده:



1ـ‌ امام هشتم



2ـ حضرت معصومه



ولادت با سعادت امام هشتم در ذيقعده 148 هـ‌ . و ميلاد مسعود حضرت معصومه در ذيقعده 173 هـ‌ . بود.



روي اين بيان 25 سال تمام امام هشتم تنها فرزند نجمه خاتون بود.



در ميان فرزندان حضرت موسي بن جعفر(ع) هيچكدام همسنگ حضرت رضا(ع) نبود، تا امام هشتم والاترين مهر و عاطفه برادري را بر او نثار كند.



بعد از يك رْبع قرن انتظار، سرانجام ماه تاباني از افق امامت درخشيد كه همسنگ امام هشتم بود، و او به راحتي مي توانست عواطف انباشته شده در سويداي دلش را بر او نثار كند.



اگر چه همه‌ امامان كانون مهر و وفا بودند، ولي رأفت و شفقت امام هشتم در حدي بود كه در ميان ائمه(ع) لقب:"امام رؤف" را به خود اختصاص داده است.



امام رضا(ع) كه اقيانوس رأفتش آهوان بيابان را شامل مي شد، و او را به عنوانِ"ضامن آهو" لقب داده اند، براي انسان ها چقدر عاطفه و احساس خواهد داشت؟



عواطف سرشار امامي كه آثار آن به هنگام ولادت حضرت جواد(ع) از محدوده‌ منزل بيرون رفته، در صفحات تاريخ منعكس شده، كه چه شبهائي را در كنار گهواره فرزند دلبندش تا به سحر بيدار مانده و با جوادش راز دل گفته، لحظه اي دور شود؟



قلم هرگز نمي تواند شادي و مسرت زايدالوصف امام هشتم را در غره ذيقعده 173 هـ . ترسيم كند و به خوانندگان گرامي منتقل نمايد كه در دودمان امامت چه هلهله اي بوده، وه چه غريو شادي از خاندان رسالت بلند بوده كه: البشاره امام رضا صاحب خواهري شده است.



آن هم خواهري كه پيش از تولد پدرش، بشارت اين دختر از زبان به حق ناطق امام صادق(ع) شرف صدور يافته بود.(293)



اين بشارت غيبي كه از منطق وحي سرچشمه گرفته، در غره ذيقعده 173 هـ . عينيت يافت.



ماه"ذيقعده" با امام رضا(ع) پيوند خاصي دارد:



1ـ‌ خجسته ميلاد سلطان سرير ارتضا، حضرت علي بن موسي الرضا ـ عليه آلاف التحيه و الثناء ـ در يازدهم اين ماه است.



2ـ ولادت با سعادت تنها خواهر گرامي اش حضرت معصومه(ع) در نخستين روز اين ماه است.



3ـ مهمترين روز زيارتي مخصوص امام رضا(ع) در طول روز بيست و سوم اين ماه است.



4ـ شهادت جانسوز فرزند دلبندش حضرت جواد الائمه(ع) نيز در آخر اين ماه است.



بي گمان شيرين ترين خاطره امام هشتم از ماده ذيقعده، در آغاز آن بود، كه هلالِ"معصومه" از برج"نجمه" در افق امامت درخشيدن گرفت و كانون زندگي امام هشتم را با انوار درخشانش پرفروغ تر ساخت.



حضرت معصومه ماه تاباني بود كه لحظه اي از خورشيد فروزان امامت جدا نمي شد و از درياي بيكران علوم رضوي كسب فيض مي نمود.



حضرت معصومه(ع) در سنين كودكي به مقامي ريسد كه به راحتي مي توانست به پرسشهاي فقهي و عقيدتي پاسخ بگويد و پاسخهايش مورد پذيرش و شگفت پدر بزرگوارش قرار بگيرد.



طبق نقل شادروان حضرت حجه الاسلام و المسلمين حاج شيخ محمود انصاري قمي، مرحوم حاج سيد نصرالله مستنبط(داماد مرحوم آيت الله خوئي) از كتاب نفيس و بي نظير"كشف اللثالي" نقل كرده كه روزي جمعي از شيعيان وارد مدينه شدند و تعدادي پرسش در نامه اي نوشته، به خاندان امامت بردند.



حضرت موسي بن جعفر(ع) در سفر بود و امام رضا(ع) نيز در مدينه نبود.



هنگامي كه آن گروه از مدينه قصد عزيمت داشتند، از اينكه خدمت امام(ع) نرسيده بودند و با دست خالي به وطن خود برمي گشتند بسيار اندوهگين بودند.



حضرت معصومه(ع) كه در آن ايام هنوز به سن بلوغ نرسيده بود، از مشاهده غم و اندوه آنان متأثر شد و لذا پاسخ پرسشهاي آنان را نوشت و به آنها عنايت كرد.



شيعيان مدينه را با سرور و شادي ترك كردند، در بيرون مدينه با امام كاظم(ع) مواجه شدند. هنگامي كه داستان خود را گفتند و دستخط حضرت معصومه(ع) را ارائه دادند، امام(ع) شادي و ابتهاج خود را با اين جمله بيان فرمودند:



"فداها ابوها":



"پدرش به فدايش".



اين داستان جالب و پرارج را مرحوم"مستنبط" از كتاب:"كشف اللثالي" تأليف دانشمند نامي شيعه در قرن نهم:"ابن العرندس" متوفاي حدود 840 هـ‌ . (294)نقل فرموده است.



اين كتاب به طبع نرسيده و نسخه خطي آن در كتابخانه شوشتري هاي نجف اشرف است كه ما دسترسي به آن نداريم.(295)



حضرت معصومه(ع) در پرتو تربيت خاص و عنايت ويژه پدر و برادر به مقامي رسيد كه امام صادق(ع) ده ها سال قبل از تولدش با الهام غيبي از شخصيت برجسته اش سخن گفته و در پايان فرموده است:



"تدخل بشفاعتها شيعتنا الجنة باجمعهم":



"همه‌ شيعيان ما با شفاعت او وارد بهشت مي شوند".(296)



در سال هاي سخت و جانكاه: 179 تا 183 هـ‌ . كه پدر بزرگوارش در زندان هارون به سر مي برد، اين شفيعه روز محشر، در دفاع از حريم ولايت و پاسداري از خط امامت،‌آن چنان نقش مؤثري ايفا نمودند، كه جمله:



"فان لک عندالله شانا من الشان":



"به راستي براي تو در نزد پروردگار شأن بسيار والائي است" از معصوم(ع) صادر شد.(297)



در سوگ پدر



بيش از ده بهار از عمر شريفش نگذشته بود كه پدر بزرگوارش با زهر جفا در زندان هارون به شهادت رسيد و دريائي از غم و اندوه بر قلب شريفش فرو ريخت.



تنها مايه‌ تسلي او برادر بزرگوارش حضرت علي بن موسي الرضا(ع) بود كه بعد از پدر، حجت خدا، دادرس امت و فريادرس مردم مستضعف بود، او نيز در اوج خفقان هاروني با مشكلات فراوان دست و پنجه نرم مي كرد.



يورش هاي بي رحمانه اي كه توسط دژخيمان رژيم به دودمان امامت انجام مي شد، دل نازنين حضرت معصومه(ع) را مي آزرد، ولي ديدار برادر اين غمها را از دل او مي زدود و نور و صفا به كانون زندگي اش مي بخشيد.



كه ناگهان خف ناصالح هارون:"مأمون" نيز راه پدر را در پيش گرفت و وجود اقدس امام هشتم را از كانون خانواده جدا نمود، به اجبار ـ ولي ظاهراً هب صورت محترمانه ـ‌ به خراسان جلب كرد و به اقامت اجباري در خراسان وادار نمود.



مأمون دغلباز بانيرنگ فراوان و توسل به زور و تزوير امام رضا(ع) را به پذيرش ولايتعهدي مجبور نمود.



امام رضا(ع) كه با ترفندهاي مأمون آشنا بود و مي دانست كه او براي رسيدن به اهداف سياسي خود اين موضوع را مطرح نموده، با اكراه تمام و اعلام شرائطي چند، ولايتعهدي را پذيرفت و روز هفتم رمضان 201 هـ . رسماً به عنوان وليعهد اعلام گرديد.(298)



سكه به نامش زده شد و خطبا در خطبه هاي نماز جمعه با تجليل و تمجيد فراوان از حضرتش نام مي بردند.



چهره رياكار مأمون انگيزه‌ اصلي او را از گزينش اجباري امام رضا(ع) به ولايت عهدي، در طول قرون و اعصار بر بسياري از سيره نويسان پوشيده نگه داشته، هر كدام نظري ابراز كرده، راهي را برگزيده اند:



1ـ يافعي مي نويسد: مأمون در ميان فرزندان عباس كه بالغ بر 33000 تن بودند، كسي را شايسته خلافت نديد و در ميان فرزندان ابوطالب كسي را به شايستگي امام رضا(ع) نيافت، از اين رهگذر او را به ولايت عهدي برگزيد.(299)



رفتار مأمون با امام رضا(ع) و وادار كردنش آن حضرت را با تهديد و ارعاب به پذيرش ولايت عهدي با اين عقيده سازگار نيست.



2ـ حسين بن احمد سلامي، در كتاب"اخبار خراسان" مي نويسد: فضل بن سهل چون آدم مدبر و كارداني بود، براي انتقال دادن قدرت از بني العباس به اهلبيت پيامبر، مأمون را به كار وادار كرد.(300)



مأمون شخصاً اين نظريه را به باد مسخره گرفته و آن را تكذيب كرده است.(301)



3ـ مأمون در موارد مختلفي براي توجيه عمل خود گفته است كه به هنگام نبرد با برادرش امين با خدا عهد بسته كه اگر روزي فرمانرواي جهان شود، امام رضا(ع) را به ولايت عهدي خود نصب كند.(302)



ما علاوه بر اين كه در مأمون چنين تقيدي به احكام شريعت نمي بينيم، تهديد جدي او به قتل در صورت نپذيرفتن، با اين معني سازگار نيست.(303)



4ـ برخي تصور كرده اند كه مأمون به جهت تشيع و اعتقاد به امامت امام رضا(ع)، آن حضرت را به ولايت عهدي برگزيد.



در شيعه بودن مأمون ترديدي نيست، ولي او هرگز مصلحت بني هاشم را بر مصلحت بني العباس مقدم نمي دارد، چنانكه خود به آن تصريح كرده است.(304)



5ـ مأمون مشاهده مي كرد كه مردم شيفته‌زهد و تقواي امام رضا(ع) هستند، و لذا تصور مي كرد كه اگر ولايت عهدي را بپذيرد، مقام شامخ امام(ع) پايين مي آيد.



ولي به خوبي مي دانست كه تصدي مقام خلافت هرگز مقام اميرمؤمنان(ع) را پايين نياورد، به ويژه اگر مردم مطلع مي شدند كه او را با تهديد به قتل به پذيرش آن وادار كرده است.



6ـ‌ مأمون در پاسخ برخي از معترضان گفت: هيچكدام از خلفاي پيشين سهمي به بني عباس قائل نشدند، ولي چون خلافت به علي(ع) رسيد، همه فرزندان عباس را روي كار آورد و لذا خواستم نسبت به اين كار اميرمؤمنان(ع) حق شناسي كرده باشم.(305)



پرواضح است كه مأمون اين پاسخ را براي ساكت كردن معترضان بر زبان جاري كرده، وگرنه او به دنبال اهداف سياسي و مصالح شخصي خود بود و هرگز قصد حق شناسي و خدمت به امام رضا(ع) را نداشت.



او به خوبي مي دانست كه شيعيان هر چندي يكبار بر عليه زمامداران خود سر قيام مي كنند و زندگي را بر آنها تباه مي سازند. و مي دانست كه پس از كشتن برادرش امين، خشم بني العباس بر عليه او برانگيخته است. ولذا مي خواست با اين كار نظر شيعيان خراسان را به سوي خود جلب كند و در حد توان سلحشوران علوي را از شورش به خيزش بر عليه خود باز دارد.



از اين رهگذر به مجرد اينكه احساس كرد كه بر كارها مسلط شده، در صدد برآمد كه با كشتن امام رضا(ع) نگراني بني العباس را از آينده خلافت بر طرف نمايد، و سرانجام آن جنايت هولناك را مرتكب شد.



بسياري از محدثان و مورخان جهان اسلام تصريح كرده اند كه مأمون عليرغم آن همه اظهار كوچكي و ابراز ارادت به امام هشتم، به وسيله زهر جفا آن حضرت را مسموم و شهيد نموده است.



و اينك اسامي تعدادي از آنها به ترتيب تسلسل زماني:



1) علي بن الحسين مسعودي، متوفاي 345 هـ .(306)



2) ابوالفرج اصفهاني، متوفاي 356 هـ .(307)



3) شيخ صدوق، متوفاي 385 هـ .(308)



4) شيخ مفيد، متوفاي 413 هـ‌ .(309)



5) ابن فتال نيشابوري، متوفاي 508 هـ .(310)



6) امين الاسلام طبرسي، متوفاي 548 هـ .(311)



7) سمعاني، متوفاي 562 هـ .(312)



8) ابن شهرآشوب، متوفاي 588 هـ .(313)



9) علي بن عيسي اربلي، متوفاي 693 هـ .(314)



10) ابن طقطقي، متوفاي 709 هـ .(315)



اينها نمي ازيم، مشتي از خروار، و اندكي از بسيار عالماني هستند كه در كتاب هاي حديثي، تاريخي و سيره اي خود تصريح كرده اند كه امام رضا(ع) توسط مأمون دغلباز به شهادت رسيده است.



مأمون تعداد بسياري از اولاد حضرت موسي بن جعفر(ع) را به شهادت رسانيده، كه از آن جمله است:



1ـ زيد بن موسي الكاظم(ع)، كه او را به اصطلاح عفو نمود، آنگاه به وسيله زهر مسموم كرد.(316)



2ـ‌ ابراهيم بن موسي الكاظم(ع)،‌كه او را نيز عفو كرد، سپس كشت.(317)



3ـ‌ هارون بن موسي الكاظم، كه توسط سپاه مأمون در روستاي"ورزنه" در 10 كيلومتري ساوه به قتل رسيد.(318)



4ـ احمد بن موسي الكاظم(ع)، مشهور به"شاه چراغ" كه با گروهي زيادي از شيعيان و علويان عازم خراسان بود، به فرمان مأمون در شيراز، توسط قتلغ خان به شهادت رسيد.(319)



5ـ حضرت علاءالدين حسين، كه به همراه برادرش شاه چراغ در آن حادثه خونين به شهادت رسيد.(320)



6ـ سيد محمد عابد، ديگر برادر آن حضرت كه به همراه شاه چراغ به شهادت رسيد.(321)



از اين رهگذر مورخ معاصر جعفر مرتضي مي نويسد:



"بر اين اساس مأمون، تعداد شش، بلكه هفت تن از برادران امام رضا(ع) را به شهادت رسانيده است".(322)



با توجه به اين رفتار ددمنشانه مأمون جاي هيچ ترديدي باقي نمي ماند كه گزينش امام رضا(ع) به ولايت عهدي، انگيزه اي جز ترفندي سياسي، جلب عواطف شيعيان و جلوگيري از قيام سلحشوران علوي نداشت.



از اين رهگذر در سال 200 هجري امام رضا(ع) را از مدينه به سوي مرو جلب كرده(323)با تهديد صريح به قتل، او را به پذيرش ولايت عهدي ناگزير ساخت.



حضرت معصومه(ع) در حدود يكسال فراق برادر را تحمل كرد، ديگر طاقتش طاق شد و كاسه صبرش لبريز گرديد و بيش از آن قدرت شكيبائي نداشت، و لذا به اشتياق ديدار برادر مدينه را به قصد"مرو" ترك كرد.



عزيمت به سوي ايران



با توجه به پيشگوئي امام صادق(ع) از قرار گرفتن اين گوهر تابناك اهلبيت در صدف قم،‌كه متن كامل آن را در بخش آغازين كتاب، خدمت خوانندگان گرامي تقديم نموديم(324)روشن مي شود كه تشريف فرمائي حضرت معصومه به سرزمين قم با كلك قضا رقم خورده بود و انگيزه ظاهري اين سفر اشتياق ديدار برادر بود، ولي گفته مي شود كه اين سفر به دعوت رسمي امام رضا(ع) انجام گرفته است و اينك مدرك اين گفتار:



نامه امام رضا(ع) به حضرت معصومه(ع)



از قديم الأيام مي شنيدم كه در مورد انگيزه مسافرت حضرت معصومه(ع) از نامه‌ امام رضا(ع) سخن به ميان مي آيد ولي مدركي براي آن نداشتم، اخيراً يكي از خطباي ارجمند بر فراز منبر آن اشاره كرد.



پس از منبر از مدرك آن جويا شدم فرمودند كه مطلب دركتاب"من لايحضره الخطيب" است.



پس از مراجعه به كتاب فوق ديدم كه او نيز بدون ذكر سند نقل كرده است.



مطابق نقل كتاب ياد شده حضرت امام رضا(ع) نامه اي خطاب به حضرت معصومه(ع) مرقوم فرموده، و آن را توسط يكي از غلامانش به مدينه منوره ارسال فرموده است.



بر اساس اين منبع، امام هشتم به غلام دستور داد كه در هيچ منزلي توقف نكند، تا در اندك زمان ممكن آن رقيمه را به مدينه منوره برساند.



آنگاه آدرس خانه حضرت موسي بن جعفر(ع) را براي او بيان فرمود تا از كسي آدرس نپرسد.



غلام خود را به مدينه رسانيد و نامه را به خدمت حضرت فاطمه معصومه(ع) تسليم نمود.



حضرت معصومه(ع) به مجرد رسيدن نامه امام هشتم خود را آماده سفر نمود.(325)



اين نامه اگر در منابع حديثي پيدا شود بسيار ارزشمند خواهد بود و فصل تازه اي از مهر و محبت متقابل آن خواهر و برادر را براي ما روشن خواهد نمود و دليل ديگري بر عظمت و شخصيت فوق العاده كريمه اهلبيت خواهد بود.



همراهان حضرت معصومه



بانوي بافضيلتي كه در سراپرده عصمت در تحت نظارت مستقيم امام كاظم و امام رضا(ع) تربيت شده، هرگز بدون همراهان واجد شرائط به مسافرت طول و دراز"مدينه" تا"مرو" آن هم با وسائل آن روز و ناامني جاده ها، تن نمي داد.



و لذا از برادران و برادر زادگان هر كدام را كه آماده سفر به ايران بودند، گرد آورد و به اين سفر پر مخاطره به خاطر ديدار برادر اقدام نمود.



در اين سفر پنج تن از برادران حضرت معصومه، به نامهاي: فضل، جعفر، هادي، قاسم و زيد، و تعدادي از برادر زادگان، و تني چند از غلامان و كنيزان، آن حضرت را همراهي مي كردند.



رنج سفر را با وسائل بسيار سخت آن روز، هر چه بود تحمل كردند تا به شهر"ساوه" رسيدند.



مردمان شهر ساوه در زمان ما از شيعيان شيفته و مواليان پاك باخته خاندان عصمت و طهارت هستند، ولي در آن ايام از دشمنان سرسخت اهلبيت بودند. از اين رو هنگامي كه موكب حضرت معصومه(ع) و همراهانش به ساوه رسيد، مردم ساوه به آن ها حمله ور شدند و جنگ سختي درگرفت و همه برادران و برادرزادگان حضرت معصومه(ع) به شهادت رسيدند.



هنگامي كه حضرت معصومه ـ‌ آن كانون مهر و صفا ـ جسدهاي غرفه به خون و پيكرهاي قطعه قطعه شده 23 تن از عزيزان خود را نقش بر زمين ديد، به شدت محزون شد و در اثر اين مصائب جانكاه به شدت بيمار گرديد.(326)



عزيمت به سوي قم



اهالي قم از روز نخست با محبت خاندان عصمت و طهارت خود گرفته بودند و اسلام را از اول همراه با ولايت اميرمؤمنان(ع) پذيرفته بودند و هرگز در برابر غاصبان فدك خضوع نكرده بودند، هنگامي كه از اين فاجعه دلخراش آگاه شدند، به ساوه رفتند و حضرت معصومه(ع) را با احترام تمام به قم آوردند.



بر اساس تاريخي كه ما برگزيديم، روز 23 ربيع الاول 201 هـ . كجاوه حامل حضرت معصومه(ع) در ميان استقبال پرشور مردم قم وارد اين سرزمين شد.



"موسي بن خزرج" بزرگ اشعري هاي قم، شخصاً زمام ناقه را به دوش مي كشيد و عده فراواني پياده و سواره گرداگرد كجاوه در حركت بودند،‌تا در محلي كه امروز"ميدان مير" ناميده مي شود، ناقه حامل آن حضرت زانو به زمين زد، و اين افتخار بزرگ نصيب موسي بن خزرج شد كه هفده روز ميزبان كريمه اهلبيت باشد.



بانوان با فضيلت قم دسته دسته به ديدار آن بانوي مجلله مي شتافتند و او را در سوك عزيزان از دست رفته اش تسليت مي دادند.



خانه موسي بن خزرج به احترام اقامت هفده روزه آن حضرت به صورت مدرسه درآمد و به مدرسه"ستيه"(مدرسه خانم) موسوم گرديد.



محراب عبادت آن حضرت نيز در رو به روي درب ورودي مدرسه تا به امروز محافظت شده، در طول تاريخ به عنوان:"بيت النور" شهرت يافته، و همواره به عنوان عبادتگاه آن حضرت، زيارتگاه خاص و عام بود.



رحلت يا شهادت جانسوز حضرت معصومه



حضرت معصومه(ع) مدت هفده روز در خانه موسي بن خزرج به حال بيمار و رنجور به عبادت پرداخت و سرانجام روز دهم ربيع الثاني 201 هـ . پيش از آنكه ديدگان رمد كشيده اش با ديدار برادر روشن گردد، در ديار غربت و در ميان اندوه فراوان رحلت نمود و شيعيان قم را در ماتم خود به سوگ نشاند.



در مورد سبب ارتحال و يا شهادت حضرت معصومه(ع) دو احتمال است:



1ـ آلام و اسقام وارده بر قلب شريف آن حضرت در اثر مشاهده پيكرهاي غرقه به خون 22 تن از همراهان خود كه به دستور مأمون توسط مأموران او در شهرستان ساوه به شهادت رسيده بودند.



2ـ زهرجفا به دستور مأمون، توسط مأموران امنيتي در ساوه.



پژوهشگر متعهد علي اكبر تشيد در اين رابطه مي نويسد:



عده زيادي از سادات عظام در روزهاي ناچيز ولايت عهدي حضرت امام رضا(ع) از حجاز و ساير بلاد چون عراق و يمن، به قصد خراسان حركت نمودند.



اما هنوز غالب آنها به مقصد نرسيده بود كه واقعه جانگداز شهادت امام هشتم روي داد.



مأمون به همه‌ حكام و امراي بلاد كه در مسير راه آنها قرار داشت، دستور داد كه كليه سادات را دستگير و يا به قتل رسانند.



مهمترين كارواني كه به طور دسته جمعي و با هيمنه‌ عظيم در حركت بودند، دو گروه بودند.



1) جماعتي كه با حضرت فاطمه معصومه دخت گرامي حضرت موسي بن جعفر(ع) همراه بودند،‌كه در منطقه ساوه مورد تعرض لشكر مأمون قرار گرفتند و به طور كلي مقتول، اسير يا متفرق شدند، كه تعداد آنها در بحرالأنساب 22 نفر قيد شده، مشاهد و مقابر آنها تا كنون زيارتگاه خاص و عام است.(327)



2) دومين گروه از سادات عظام كه با هيمنه‌ خاصي از حجاز وارد ايران شدند، اتباع و همراهان احمد بن موسي الكاظم، معروف به"شاه چراغ" مي باشند، كه تعداد آنها 12000 نفر بودند و به دستور مأمون عباسي،"قُتْلُغ خان" حاكم فارس آنان را در شيراز محاصره نموده، به طور كلي آنها را مقتول و يا متفرق كرد.(328)



آنگاه علامه تشيد مي افزايد:



مشاهده مشرفه امامزادگاني چون:



1) سيد اسحاق، 2) سيد ابورضا، 3)‌سيد علي اصغر و ديگر امامزادگاني كه در شهر ساوه و دهات اطراف، معروف و مزار عمومي است، حدس زده مي شود كه همه‌ آنها جزو همان گروه همراهان حضرت معصومه(ع) باشند.(329)



در برخي از تذكره ها تعدا شيعيان و علويان كه در مدت اقامت حضرت رضا(ع) در مرو، از مدينه منوره به سوي ايران عزيمت نموده اند را 12673 تن ثبت كرده اند.(330)



دركتاب"تاريخ رويان" به نقل از خواجه نصيرالدين طوسي آمده است:



عهدنامه‌ ولايت عهدي امام رضا(ع) در پنج نسخه تهيه شده، نسخه اي به مكه معظمه، نسخه اي به مدينه منوره، نسخه اي به شام و نسخه اي به عراق ارسال شده، و نسخه اي هم در خراسان نگهداري شد.



طبق دستور مأمون نام حضرت رضا(ع) در خطبه هاي نماز جمعه در سرتاسر بلاد اسلامي برده مي شد، و سكه به نام آن حضرت زده شد.



پس از انتشار اين خبر سادات علوي و بني هاشم، از اطراف شام، حجاز، عراق، يمن و ديگر بلاد به طرف خراسان روي آوردند، تا به حضرت رضا(ع) ملحق شوند.



برادران، برادرزادگان و پسر عموهاي امام(ع) كه از مكر و حيله مأمون نسبت به حضرت و اين بازي سياسي او آگاه شدند، در هر كجا كه بودند، به كوهستان هاي ديلمان و طبرستان(گيلان و مازندران) و ري، روي آوردند، گروهي در همان مناطق به شهادت رسيدند و گروهي ديگر در حال اختفا به سر بردند، تا در زمان متوكل كه ظلم و ستم بر سادات از حد گذشت، خروج كردند.(331)



بر اساس برخي از شواهد تاريخي، مأمون بخشنامه اي صادر كرده به اطراف و جوانب فرستاده كه چون نامه من به شما برسد، دمار از روزگار ترابيان(اولاد ابوتراب) برآوريد.



هنگامي كه اين خبر به گوش مخالفان اهلبيت رسيد، بار ديگر خروج كرده، قصد جان سادات علوي را نمودند و به قلع و قمع آنان همت گماردند.(332)



غالب امامزادگان عظيم الشأني كه در سرتاسر ميهن اسلامي، ملجأ و ملاذ شيعيان شيفته و شيداي اهلبيت هستند، به دستور خليفه دغلباز عباسي، مأمون به شهادت رسيده اند.



مراسم تشييع پيكر پاك حضرت معصومه(ع)



مردم قم، با تجليل فراوان پيكر پاكش را تشييع كردند و در محل فعلي حرم، كه آن روز در بيرون شهر بود و به موسي بن خزرج تعلق داشت، با احترام زايدالوصفي مهياي دفن نمودند.



هنگامي كه قبر مهيا شد، در مورد اين كه چه كسي وارد قبر شود، به بحث و مشورت پرداختند.



پيرمرد پرهيزگار به نام:"قادر" مطرح شد و همه در مورد او به اتفاق نظر رسيدند.



كسي را به دنبالش فرستادند تا او را به باغ بابلان براي انجام اين مهم فرا خواند. پيش از آنكه"قادر" بيايد، خداوند قادر منان با قدرت بيكرانش دو تن سواره، نقاب بر چهره، از جانب ريگزار(محل رودخانه فعلي) نمودار ساخت كه به سرعت نزديك آمدند و به تجهيز آن بانوي مظلومه پرداختند.



يكي وارد قبر شد و ديگري جسد پاك و مطهر آن حضرت را برداشته، به دست او داد تا در دل خاك نهان سازد.



آن دو بزرگوار پس از پايان مراسم دفن، بدون اين كه با احدي سخن بگويند، بر اسب هاي خود سوار شده، از محل دور شدند.(333)



كساني كه با سيره ائمه آشنائي دارند، ترديدي ندارند كه آن دو نفر وجود مقدس امام هشتم و نورديده اش جواد الأئمه بوده اند، كه براي شركت در مراسم كفن و دفن حضرت معصومه(ع) به اعجاز امامت از خراسان و مدينه ـ باطي الأرض ـ به اين سرزمين تشريف فرما شده بودند.



هنگامي كه حضرت موسي بن جعفر(ع) براي شركت در مراسم كفن و دفن يك شيعه خالص به نام:"شطيطه" با اعجاز امامت از مدينه به"نيشابور" تشريف آوردند، پس از نماز بر پيكر آن پير زن سعادتمند و شركت در مراسم كفن و دفن، و پاشيدن تربيت امام حسين(ع) بر روي جنازه آن مخدره، به هنگام عزيمت از نيشابور به ابوجعفر نيشابوري فرمود: به يارانت از من سلام برسان و به آنها بگو:



"انني و من جري مجراي من اهل البيت ، لابد لنا من حضور جنائزکم في اي بلد کنتم ، فاتقوا الله في انفسکم و احسنوا الاعمال ، لتعينونا علي خلاصکم و فک رقابکم من النار":



"من،‌و هر كس كه از امامان اهلبيت بعد از من به جاي من بنشيند، به ناگزير بايد در تشييع جنازه شما حاضر شويم، در هر شهري كه باشيد. شما نيز تقوي پيشه كنيد و اعمالِ‌ خود را نيكو سازيد، تا ما را در رهائي بخشيدنِ شما از آتش جهنم ياري نمائيد".(334)



با اين بيان روشن و استوار، و گفتار اميد بخش امام كاظم(ع) هيچ ترديدي نمي ماند كه ائمه‌ اطهار(ع) در تشييع جنازه شيعيان خالص حاضر مي شوند.



اين موضوع در مورد حضرت معصومه با ديگران فرق مي كند، زيرا:



1ـ‌ او تنها خواهر امام هشتم است و محبوبترين اولاد پدر در نزد برادر است.امامي كه بايد در جنازه شيعيان خالص شركت نمايد، چگونه ممكن است در مراسم تنها خواهر و يگانه نور ديده اش شركت نكند؟!



2‌ـ او صدها فرسنگ به عشق ديدار برادر ـ از مدينه تا قم ـ راه پيموده، و اينك در ديار غربت، به دور از ايل و تبار به درود حيات مي گويد، چگونه ممكن است كه برادرش حجت خدا باشد و همه زمين در دستِ اراده او باشد، در آخرين لحظات زندگي خواهر نيم رخي به او نشان ندهد و در مراسم تجهيز و تدفينش شركت نكند؟!



3ـ او به تعبير امام(ع)"معصومه" است و طبق ضوابط فقه اهلبيت بايد پيكر معصومه به دست معصوم تجهيز و تدفين شود، چنانكه غسل، كفن و دفن حضرت زهرا(ع) را اميرمؤمنان(ع) شخصاً انجام داد، و پيكر مطهر حضرت مريم را حضرت عيسي(ع) شخصاً غسل داد.(335)



اطلاعات كوتاه



از زندگي حضرت معصومه سلام الله عليها



ـ نام مقدس: فاطمه كبري



ـ لقب شريف: حضرت معصومه(ع)



ـ پدر بزرگوارش: حضرت موسي بن جعفر(ع)



ـ مادر گرامي اش: حضرت نجمه خاتون



ـ ولادت با سعادت: اول ذيقعده الحرام 173 هـ .



ـ محل ولادت: مدينه منوره



ـ‌ ورود به قم: 23 ربيع المولود 201 هـ .



ـ سن مبارك: 28 سال



ـ محل عبادتش در قم: بيت النور(مدرسه ستيه، ميدان مير)



ـ پاداش زيارت: بهشت برين



يك نكته



در مورد حضرت معصومه(ع) سخن بسيار است ولي ناگزير بايد سخن را كوتاه كنيم، و لذا در اين بخش كتاب به يك نكته اشاره مي كنيم:



چرا حضرت معصومه سلام الله عليها ازدواج نكرده؟



آنچه مسلم است هيچكدام از دختران حضرت موسي بن جفر(ع) ازدواج نكرده بودند ولي در مورد علت آن نقطه نظرهاي مختلف ارائه شده است:



1)"يعقوبي" پيشتاز مورخان شيعه مي نويسد:



حضرت موسي بن جعفر(ع) وصيت فرمود كه دخترانش ازدواج نكنند، و لذا هيچيك از آنان ازدواج نكرد، به جز"ام سلمه" كه آن هم ازدواج موقعي نبود، بلكه وي از مصر عازم حج بود، براي اين كه در سفر محرمي داشته باشد با پسر عمويش قاسم بن محمد بن جعفر صادق(ع) عقد محرميت جاري كرد.(336)



بدون ترديد فرمايش يعقوبي صحيح نيست، زيرا:



اولاً چنين وصيتي برخلاف سنت رسول اكرم و سيره امامان اهلبيت(ع) است و هرگز چنين وصيتي از امام معصوم امكان پذير نيست.



ثانياً متن وصيت نامه حضرت موسي بن جعفر(ع) خوشبختانه در طول قرون و اعصار از حوادث باقي مانده، و در كتاب هاي مورد اعتماد و استناد درج شده است.



مرحوم كليني متن كامل وصيت نامه آن حضرت را در كافي شريف آورده است. حضرت موسي بن جعفر(ع) در اين وصيت نامه پس از آن كه همه‌ فرزندانش را به تبعيت از امام رضا(ع) فرمان مي دهد، در مورد فرزندانش مي فرمايد:



"و ان اراد رجل منهم ان يزوج اخته فليس له ان يزوجها الا باذنه و امره ، فانه اعرف بمناکح قومه ":



"هركدام از آنها اگر بخواهد خواهرش را تزويج كند، بدون اجازه و فرمان امام(ع) چنين حقي را ندارد، زيرا او به مصالح قومش در امر ازدواج از همه آنها آگاهتر است".



در فراز ديگري از همين وصيتنامه مي فرمايد:



"و لا يزوج بناتي احد من اخواتهن من امهاتهن و لا سلطان و لا عم وال برايه و مشورته ، فان فعلوا ذلک فقد خالفوا الله و رسوله و جاهدوه في ملکه ، و هو اعرف بمناکح قومه ، فان اراد ان يزوج زوج ، و ان اراد ان يترک ترک":



"هيچ يك از دخترانم را نبايد برادران مادري، سلاطين و يا عموهايشان شوهر دهند، مگر با نظر و مشورت حضرت رضا(ع)، اگر بدون اجازه او به چنين كاري اقدام كنند، با خدا و رسول خدا مخالفت ورزيده اند و در سلطنت خدا منازعه نموده اند، زيرا او به مصالح قومش در امر ازدواج آگاه تر است، پس هر كسي را او بخواهد تزويج مي كند و هر كسي را او نخواهد تزويج نمي كند".(337)



اين وصيت نامه در منابع حديثي فراوان به همين تعبير آمده(338)و هرگونه شك و ترديد را در اين زمينه از بين برده است.



در اين وصيتنامه حضرت موسي جعفر(ع) با اين تعبيرهاي قاطع و روشن به فرزندان خود اعلام مي كند كه حجت خدا بعد از وي حضرت رضا(ع) است و در موردي، از جمله مسئله ازدواج از او اطاعت كنند.



روي اين بيان فرمايش يعقوبي بي اساس است و نمي توان بر آن اعتماد كرد، علامه‌ قرشي نقل يعقوبي را صريحاً مجعول اعلام كرده است.(339)

2)



نظر دوم اين كه است كه دختران حضرت موسي بن جعفر(ع) در نهايت كمال بودند و كسي كه همسنگ آنها باشد پيدا نمي شد.



اين نظر در مورد حضرت معصومه سلام الله عليها صحيح است، زيرا به جهت احتمال عصمت در مورد آن حضرت، احدي در عصر ايشان پيدا نمي شد كه همسنگ آن حضرت باشد و جز پدر، برادر و برادرزاده ايشان در مورد هيچ مرد ديگري در آن ايام ادعاي عصمت نشده است.



در اين جا به يك نكته اشاره مي كنيم تا اهل تحقيق در اين زمينه بررسي هاي لازم را به عمل بياورند، بلكه بتوانيم در چاپ هاي بعدي كتاب از نتيجه تحقيقات ايشان بهره بجوييم و آن اينكه:



اگر مردي معصوم باشد مي تواند با زنان غير معصوم ازدواج كند، چنانكه پيامبران عظيم الشأن با زنان فراواني ازدواج كرده اند كه در مورد هيچيك از آنها ادعاي عصمت نشده است، حتي در مورد برخي از آنها وعده آتش جهنم داده شده است.(340)



رسول اكرم(ص) نيز با زن هاي فراواني ازدواج نمود، كه در مورد هيچيك از آنها ادعاي عصمت نشده، بلكه آيه هاي آغازين سوره تحريم در نكوهش برخي از آنها نازل شده است.



مولاي متقيان اميرمؤمنان(ع) نيز همسران فراواني اختيار نمود، كه به جز حضرت فاطمه زهرا، سلام الله عليها، در مورد هيچيك از آنها ادعاي عصمت نشده است.



ديگر امامان معصوم نيز با زنان فراواني ازدواج كرده اند كه در ميان آنها بانوان با فضيلت بسيار بوده، ولي در مورد هيچيك از آنها ادعاي عصمت نشده است. روي اين بيان در مورد مرد معصوم شرط نشده كه حتماً بايد با زن معصوم ازدواج كند، و عملاً ـ به جز در مورد حضرت زهرا ـ‌ چنين نشده است.



ولي اگر زني معصوم باشد، آيا مي تواند شوهر غير معصوم براي خويش اختيار كند؟ ظاهراً پاسخ منفي است، زيرا:



با توجه به لزوم اطاعت زن از همسر، اگر شوهر معصوم باشد، هرگز فرماني بر خلاف فرمان خدا صادر نمي كند و هرگز در دوران زندگي دچار مشكل نمي شوند، ولي اگر شوهرش معصوم نباشد، احتمال اين معني هست كه به اموري دستور دهد كه با فرمان پروردگار سازگار نباشد، در اينجا وظيفه و تكليف همسر معصومش چه خواهد بود؟



يك زن معصوم نمي تواند برخلاف رضاي پروردگار گام بردارد و مخالفت با فرمان شوهر نيز شايسته مقام يك زن معصوم نيست.



شاهد گفتار ما اين است كه در مورد"كفو" بودن حضرت فاطمه زهرا(ع) با حضرت علي(ع) مسأله اينگونه مطرح مي شود كه:



"لو لم يخلق علي ما کان لفاطمة کفو":



"اگر علي(ع) آفريده نمي شد، براي حضرت زهرا همسنگي نبود".(341)



پيك وحي از طرف حضرت احديت بر قلب شريف پيامبر اكرم(ص) اينگونه پيام مي آورد:



"لو لم اخلق عليا لما کان لفاطمة ابنتک کفو علي وجه الارض ، آدم فمن دونه":



"اگر من علي(عليه السلام) را نمي آفريدم، براي دخترت فاطمه همسنگي در روي زمين نبود، نه آدم و به هر كسي كه بعد از او آمده است".(342)



ولي هرگز اينگونه مطرح نشده كه اگر فاطمه نبود، براي حضرت علي"كُفو" و همسنگي نبود. اگر چه اين معني نيز درست است و به جز حضرت زهرا(ع) كُفو و همسنگي براي مولاي متقيان نبود، ولي عملاً حضرت علي(ع) با زن هاي زيادي ازدواج نمود.



اين استنتاج ما درست باشد يا نه، عملاً هيچ زن معصومي با غير معصوم ازدواج نكرده ا ست:



حضرت فاطمه زهرا، سلام الله عليها، كه عصمتش قطعي است و در بالاترين سطح عصمت مي باشد، با اميرمؤمنان، صلوات الله عليه، ازدواج كرده، كه او نيز معصوم است و در بالاترين سطح عصمت قرار دارد.



هر خواستگار ديگري براي حضرت فاطمه(ع) مي آمد، رسول اكرم(ص) مي فرمود:



"من منتظر فرمان خدا مي باشم".(343)



بعد از حضرت زهرا، تنها بانويي كه عصمتش قطعي است حضرت مريم مادر حضرت عيسي(ع) مي باشد، كه قرآن كريم از عصمت او خبر داده است(344)او نيز ازدواج نكرده است.



روي اين بيان پس از پذيرش عصمت حضرت معصومه(ع) به جرأت مي توان گفت كه براي آن حضرت همسنگي نبود تا ازدواج كند، زيرا در دوران زندگي او جز پدر، برادر و برادرزاده اش معصوم ديگري نبود.



ولي در مورد ديگر خواهرانش اين نظر صحيح به نظر نمي رسد، زيرا:



اولاً سيره ائمه اطهار(ع) اين نبود كه دختران خود را به جهت پيدا نشدن همسنگ در خانه نگه بدارند و مانع ازدواج آنها شوند، بلكه آنها عملاً و قولاً مؤمن و مؤمنه را"كفو" يكديگر مي دانستند و امر مي فرمودند كه اگر دين و تقواي كسي را پسنديديد دختران را به همسري او درآوريد.



ثانياً در عصر امام كاظم(ع) جوانان شايسته اي از اولاد امام حسن مجتبي و از تبار حضرت سيد الشهداء(ع) بودند كه مي توانستند كفو دختران آن حضرت باشند، غير از حضرت معصومه(ع) كه براي او كفوي متصور نيست.



و لذا احتمالاً نظر سوم درست باشد و آن خفقان شديد هاروني مي باشد.



خفقان و اختناق در عصر هارون الرشيد به جائي رسيده بود كه كسي جرأت نداشت به خانه‌ امام كاظم(ع) آمد و شد كند، كجا رسد به اينكه آرزوي دامادي آن حضرت را در سر بپروراند.



بررسي صفحات تاريخ اين نظر را تأييد مي كند.

پاورقي

(293) بحار: 60/216 و مجالس المؤمنين: 1/83.

(294) "ابن العرندس" صاحب قصيده معروفي است كه علامه اميني فرموده است: در ميان اصحاب اماميه شهرت يافته است كه اين قصيده در هر مجلسي خوانده شود، حضرت بقيه الله ارواحنا فداه، در آنجا حضور پيدا مي كند.(الغدير: 7/14).

(295) علامه ميرجهاني اين كتاب را ديده و حديث مشهور"ولولا فاطمه لما خلقتكما" را از آن نقل كرده است.(الجنه العاصمه:‌ص 149).

(296) بحار: 60/216 و مجالس المؤمنين: 1/83.

(297) بحار: 102/266.

(298) تايخ يعقوبي: ج 3ص 183 و كشف الفمه: ج 3ص 127.

(299) وفيات الأعيان: ج 2ص 432.

(300) سيره الائمه الاثنا عشر: ج 2ص 389.

(301) همان، ص 387.

(302) ارشاد شيخ مفيد: ج 2ص 261.

(303) عيون الأخبار: ج 2 ص 139.

(304) سيره الائمه الاثنا عشر: ج 2ص 397.

(305) تذكره الخواص: ص 319.

(306) اثبات الوصيه: ص 181 و التنبيه و الاشراف: ص 303.

(307) مقاتل الطالبيين: ص 377.

(308) عيون الأخبار: ج 2ص 240.

(309) ارشاد مفيد: ج 2ص 270.

(310) روضه الواعظين: ص 232.

(311) اعلام الوري: ج 2ص 81.

(312) الأنساب: ج 6ص 134.

(313) مناقب آل ابي طالب: ج 4ص 403.

(314) كشف الغمه:‌ج 3ص 122.

(315) الفخري: ص 709.

(316) عمده الطالب: ص 221.

(317) الحايه السياسيه اللامام الرضا: ص 427.

(318) جامع الأنساب: ج 1ص 56.

(319) اجساد جاويدان:‌ص 90.

(320) جامع الأنساب، ج 1ص 43.

(321) شد الازار: ص 260.

(322)‌الحياه السياسيه للامام الرضا: ص 428.

(323) تاريخ طبري: ج 7ص 132 و الكامل: ج 6ص 319.

(324) به بخش شخصيت برجسته حضرت معصومه(ع) مراجعه فرماييد.

(325) من لايحضره الخطيب: ج 4ص 461.

(326) رياض الأنساب: ص 201 و حياه الست: ص 5.

(327) قيام سادات علوي:‌ص 160.

(328) همان، ص 169.

(329) قيام سادات علوي: ص 166.

(330)‌كنزالأنساب: ص 17.

(331) تاريخ رويان: ص 61.

(332) تذكره جامع الأنساب: ص 9.

(333) تاريخ قم ص 213 و بحار: 48/290.

(334) الثاقب في المناقبص 445.

(335) اصول كافي: 1/459.

(336) تاريخ بعقوبي: 3/151.

(337) اصول كافي: 1/317.

(338) عيون الأخبار: 1/28، بحار: 48/276 و 49/ 224 و عوالم: 21/475.

(339) حياه الامام موسي بن جعفر: 2/497.

(340) مانند همسر حضرت نوح و همسر حضرت لوط كه به تصريح قرآن كريم اهل دوزخ مي باشند(سوره تحريم، آيه 10).

(341) فردوس الأخبار: ج 3ص 418، ح 5170.

(342) عيون الأخبار: ج 1ص 177(باب 21، ح 4).

(343) بحارالأنوار: ج 43 ص 107.

(344) قرآن كريم از او"صديقه" تعبير كرده(سوره مائده، آيه 75) و براساس روايات لفظ"صديق" و"صديقه" دلالت بر عصمت مي كند.(اصول كافي: ج 1ص 459).