فضيلت زيارت حضرت معصومه سلام الله عليها


از نكات شايان دقت در مورد كريمه اهل البيت حضرت معصومه(ع) اين است كه بعد از زيارت چهارده معصومه(ع) براي زيارت هيچيك از انبيا و اوليا، در حد زيارت حضرت معصومه(ع) تحريص و ترغيب و تشويق نشده است.

در روايات صحيحه از سه معصوم براي زيارت آن حضرت ترغيب و تشويق رسيده است.

جالب تر اين كه برخي از اين روايات پيش از ولادت آن شفيعه محشر شرف صدور يافته است، و در برخي از آنها تصريح شده كه به هنگام صدور آن روايت از حضرت امام صادق(ع)، هنوز حضرت موسي بن جعفر، يعني: پدر حضرت معصومه(ع) ديده به جهان نگشوده بود.(192)

پاداش زيارت حضرت معصومه(ع) از زبان سه معصوم بهشت تعيين شده، و تعبيرات ارزشمندي چون:

1ـ اهل بهشت است.

2ـ بهشت از آنِ اوست.

3ـ بهشت بر او واجب است.

براي زائران آن حضرت از معصوم(ع) رسيده است.

و براي زيارت آن كريمه اهل البيت تعبيرات جالبي چون:

1ـ معادل بهشت است.

2ـ همسنگ زيارت امام هشتم است.

بيان شده است.

و اينك احاديث وارده در فضيلت زيارت آن شفيعه روز جزا از زبان معصومين(ع):

حديث اول

شيخ صدوق پيشواي محدثان شيعه با سند صحيح از امام رضا(ع) در فضيلت زيارت حضرت معصومه(ع) روايت مي كند كه فرمود:

"من زارها فله الجنة "

"هركس او را زيارت كند بهشت از آنِ اوست"(193)

بررسي سند حديث:

شيخ صدوق: ابو جعفر محمد بن علي بن حسين بن بابويه قمي، متوفاي 381 هجري، رئيس محدثان شيعه، صاحب كتاب پر ارج:"من لايحضره الفقيه" يكي از چهار كتاب پايه و مرجع(كتب اربعه) و بيش از 300 جلد كتاب ارزنده، كه همگان بر جلالت قدر او اتفاق دارند.(194)و شيخ طوسي بعد از ستايش فراوان در حقش فرموده:"در ميان بزرگان قم در قدرت حافظه و كثرت علم نظيرش ديده نشده است".(195)

شيخ صدوق با دعاي حضرت بقيه الله ارواحنا فداه به دنيا آمده(196)و در توقيع شريف از او به عنوان:"فقيه"،"خير" و"مبارك" تعبير شده است.(197)

شيخ صدوق اين حديث را از دو نفر نقل كرده:

1ـ پدرش: ابن بابويه

2ـ محمد بن موسي بن متوكل

علي بن حسين بن موسي بن بابويه، مشهور به"ابن بايويه" و"صدوق اول"، متوفاي 329هـ . فقيه بزرگوار و محدث جليل القدر كه عصر امام حسن عسكري(ع) را درك كرده و به افتخار دريافت نامه از امام حسن عسكري(ع) نائل آمده است.

امام حسن عسكري(ع) در نامه شريف خود خطاب به ابن بابويه مرقوم فرموده:

"اَما بعد اوصيک يا شيخي و معتمدي : ابالحسن علي بن الحسين القمي ، وفقک الله لمرضاته ، و جعل من صلبک اولاد ا صالحين برحمته ، بتقوي ال و ... ":

"اي شيخ در مورد اعتماد من، اي ابالحسن علي بن حسين قمي، كه خداوند ترا به مرضاتِ خود موفق بدارد، و به رحمت خود در نسل تو اولاد صالح قرار دهد، ترا سفارش مي كنم به تقوي و..."(198)

در اين توقيع شريف امام(ع) او را با عنوان:"شيخ" و"معتمد" مفتخر نموده، و براي او از خداوند توفيق و اولاد صالح تقاضا نموده، و او را با كنيه اش مورد خطاب قرار داده، سپس او را به اصول احكام ومعيارهاي اخلاقي امر فرموده، آنگاه كه اهميت نماز شب و انتظار فرج ـ بالخصوص ـ تأكيد فرموده است.

بعد از صدور اين توقيع شريف از امام معصوم(ع) ديگر نيازي نيست كه براي اثبات وثاقب و جلالت قدر ابن بابويه به اقوال علماي رجال استناد شود.

ابن بابويه بعد از امام عسكري(ع) همه‌ دوران غيبت صغري را زنده بود و در سال 329(سال وفات آخرين سفير) درگذشت.

وي در عهد حسين بن روح سومين سفير حضرت بقيه الله ارواحنا فداه به عتبات مشرف شده و با حسين بن روح ديدار كرده، پس از مراجعت نامه اي به محضر ايشان فرستاده تا به حضور مقدس حضرت ولي عصر ارواحنا فداه برساند.

وي در اين نامه براي صاحب اولاد شدن تقاضاي دعا نموده بود.

از ناحيه مقدسه توقيعي به افتخار ايشان شرف صدور يافت كه:"قد دعونا الله لک بذلک ، و سترزق و لدين ذکرين خيرين ...":

"ما براي شما در اين زمينه دعا كرديم، و به زودي صاحب دو پسر شايسته خواهي شد".(199)

در سال 329 جمعي از بزرگان شيعه در بغداد، در محضر علي بن محمد سمري آخرين سفير حضرت ولي عصر ـ ارواحنا فداه ـ‌ نشسته بودند، كه ايشان فرمود:"خداوند علي بن حسين بن بابويه را رحمت كند". پس همه تاريخ آن روز را يادداشت كردند، مدتها بعد خبر رسيد كه در همان روز ابن بابويه در ري درگذشته است.(200)

قبر شريف ابن بابويه در قم، و قبر مطهر شيخ صدوق در شهر ري مورد توجه خاص و عام است.

اين پدر و پسر در گردن جهان تشيع حقوق فراوان دارند.

و اما محمد بن موسي بن متوكل، ديگر راوي حديث، او نيز مورد اعتماد است و همه رجاليون بر وثاقتش تأكيد كرده اند(201)و سيد ابن طاووس بر وثاقتش ادعاي اجماع كرده است.(202)

ابن بابويه و محمد بن موسي، اين حديث را از:"علي بن ابراهيم بن هاشم قمي" روايت كرده اند، و جلالت قدر او نيز چون آفتاب نيمروز است.



نجاشي پيشواي رجاليون در حق او مي نويسد:"در حديث، مورد وثوق، دقيق، مورد اعتماد و صحيح العقيده است".(203)



علي بن ابراهيم از اساتيد مرحوم كليني بود و كليني احاديث فراواني از او نقل كرده است.(204)



علي بن ابراهيم صاحب تفسير معروف به:"تفسير قمي" است، كه مورد اعتماد و استناد همه‌ مفسران و محدثان مي باشد.



علي بن ابراهيم اين حديث را از پدرش:"ابراهيم بن هاشم قمي" روايت كرده است.



ابراهيم بن هاشم در عهد امام كاظم(ع) متولد شده، عصر امام رضا(ع) را درك كرده و آن حضرت را ملاقات نموده(205)و از امام جواد(ع) روايت كرده است.



ابراهيم بن هاشم نخستين كسي است كه حديث كوفيان را در قم انتشار داد.(206)



شيخ طوسي از او در شمار اصحاب امام رضا(ع) ياد كرده است.(207)



ابراهيم بن هاشم گروهي از اصحاب امام صادق(ع) را درك كرده، و از آنها روايت كرده است.(208)



آيت الله خوئي بر وثاقب او تأكيد كرده(209)و سيد ابن طاووس بر وثاقت او ادعاي اجماع كرده است.(210)



ابراهيم بن هاشم اين روايت را از"سعد بن سعد" روايت نموده است.



سعد بن سعد بن احوص بن سعد بن مالك اشعري، از اصحاب امام رضا و امام جواد(ع) است و همه علماي رجال بر وثاقتش اتفاق نظر دارند.(211)



سعد بن سعد از كساني است كه امام جواد(ع) در حقشان فرموده است:



"خداوند به آنها جزاي خير دهد كه براي من حق وفا را ادا كردند".(212)



سعد بن سعد اين حديث را بدون واسطه از امام رضا(ع) روايت كرده است.(213)



از بررسي سند اين حديث به اين نتيجه رسيديم كه اين حديث صحيح است، زيرا حديث صحيح به حديثي گفته مي شود كه آن را راويان مورد اعتماد و استناد از معصوم(ع) روايت كنند و همه راويان آن شيعه و عادل باشند(214)و در اين حديث همه راويانِ آن از شخصيت هاي برجسته جهان تشيع مي باشند، و بر وثاقت هر يك از آنها تأكيد و تصريح شده است.



شيخ صدوق علاوه بر عيون الأخبار در كتاب:"ثواب الأعمال" نيز اين حديث را از پدرش، از علي بن ابراهيم، از ابراهيم بن هاشم، از سعد بن سعد، از امام رضا(ع) روايت كرده است،(215)و به طوري كه گفتيم همه راويان آن از بزرگان شيعه و از افرادي هستند كه صريحاً بر وثاقت آنها تأكيد و تنصيص شده است.



سند ديگر:



اين حديث را عيناً به همين تعبير ابن قولويه، از ابن بابويه، از علي بن ابراهيم، از ابراهيم بن هاشم، از سعد بن سعد، از امام رضا(ع) دركتاب بسيار ارزشمند:"كامل الزيارات" روايت كرده است.(216)



ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولويه، متوفاي 367هـ . از شخصيت هاي برجسته جهان تشيع در قرن چهارم هجري مي باشد، و همه علماي رجال بر وثاقت او اتفاق نظر دارند.(217)



علامه حلي در ستايش ابن قولويه مي نويسد:



"او استاد شيخ مفيد بود، شيخ مفيد دانش و حديث را از او فرا گرفت، هر واژه اي كه مردم براي ابراز نيكي، وثاقت و فقه به كار مي برند، او بالاتر از آن است".(218)



ابن قولويه در ذيحجه 337هـ‌ .(اويل غيبت كبري) به ديدار حضرت بقيه الله ارواحنا فداه و دريافت پاسخ پرسشهايش از آن حضرت موفق شده است.(219)



شايان دقت است كه اين حديث در منابع حديثي و تاريخي اهل سنت نيز آمده است:



1ـ حافظ سليمان بن ابراهيم قندوزي حنفي، متوفاي 1294 هـ‌ . آن را به همين تعبير از كتاب:"فصل الخطاب" محمد خواجه پارساي بخاري، از بزرگان نقشبندي روايت كرده است.(220)



2ـ سراج الدين عثماني دُدُه نيز آنرا به همين تعبير در كتاب تاريخش از كتاب شواهد النبوه روايت كرده است.(221)



3ـ مورخ مشهور: حسين بن محمد دياربكري، متوفاي 966 هـ‌ . نيز اين حديث را به همين تعبير در تاريخ خود روايت كرده است.(222)



محدثان شيعه نيز آن را به نقل از شيخ صدوق و يا ابن قولويه در مجامع حديثي خود آورده اند.(223)



حديث دوم



ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولويه، متوفاي 367 هـ‌ . در كتاب بسيار ارزشمند:"كامل الزيارات" كه يكي از معتبرترين كتابهاي قرن چهارم است، با سند معتبر از امام جواد(ع) روايت كرده است كه فرمود:



"من زار عمتي بقم فله الجنة":



"هر كس عمه ام را در قم زيارت كند، بهشت از آنِ اوست."(224)



بررسي سند حديث:



ابن قولويه اين حديث را از پدرش: محمد بن قولويه و برادرش: علي بن محمد بن قولويه و جمعي از اساتيدش روايت كرده است.



اما پدرش"محمد بن جعفر بن موسي بن قولويه" از شخصيت هاي برجسته عالم تشيع است، و گذشته از اين كه روايت كردن پسرش از او در اثبات وثاقت او كافي است، همه‌ علماي رجال از او ستايش كرده اند.(225)



محمد بن قولويه به سال 299 يا 301 هـ‌ . در قم وفات كرد و قبر شريفش در كنار شيخان(در ميان باغ ملي فعلي) قرار دارد.



و اما بردارش:"علي بن محمد بن قولويه" او نيز مورد وثوق و اعتماد است.(226)



محمد بن قولويه و علي بن محمد بن قولويه اين حديث را از:"احمد بن ادريس اشعري" روايت كرده اند، كه او نيز از رجال برجسته تشيع، فقيهي نامدار و محدثي جليل القدر است.(227)



احمد بن ادريس به سال 306 هـ . در مسير حج در محلي به نام:"قرعاء" در گذشت.(228)



احمد بن ادريس اين حديث را از:"عمرکي بن علي بْوفَكي" روايت كرده است، او نيز از شخصيتهاي برجسته جهان تشيع است و علماي رجال بر وثاقتش تأكيد كرده اند.(229)



"بوفك" نام يكي از دهات نيشابور است.



عُمًرُكي اين حديث را از يكي از راويان مورد وثوقش نقل كرده و نام او را براي احمد بن ادريس گفته، جز اينكه نام او به دست ما نرسيده است تا ميزان وثاقت او را ارزيابي كنيم.



ولي نظر به اين كه ابن قولويه ملتزم شده در كتاب كامل الزيارات منحصراً از افراد مورد وثوق روايت كند و هرگز از افراد شاذ روايت نكند(230)لذا ذكر نشدن يكي از رْوات ضرري به صحت حديث نمي زند، و از نظر حديث شناسي اين روايت در شمار احاديث صحيحه مي باشد و حتي عنوان"صحيح" نيز بر آن اطلاق مي شود، چنانكه شهيد ثاني(231) شيخ بهائي(232) و علامه مامقاني(233)بر آن تصريح كرده اند.



بالخصوص كه متن حديث دقيقاً با حديث قبلي منطبق است و لذا اگر در سند اين حديث ضعفي بود با آن جبران مي شود.



محدثان بعدي نيز اين حديث را از طريق ابن قوليه از امام جواد(ع) روايت كرده اند.(234)



حديث سوم



ابو علي حسن بن محمد بن حسن قمي، در كتاب ارزشمند:"تاريخ قم" كه به سال 378 هـ . در 20 باب آن را تأليف كرده، و حسن بن علي بن حسن بن عبدالملك قمي به سال 865 هـ‌ . آن را به فارسي برگردانده است، از امام صادق(ع) روايت جالبي نقل كرده كه بسيار شايان دقت است، و اينك متن حديث:



گروهي از اهل ري به محضر مقدس امام صادق(ع) مشرف شدند و گفتند: ما اهل ري هستيم، امام صادق(ع) فرمود:



"مرحبا باخواننا من اهل قم ":



"مرحبا بر برادران ما از اهل قم".



آنها گفتند: ما اهل ري هستيم، امام(ع) همان جمله را تكرار نمود. چندين بار آنها گفتند: ما اهل ري هستيم، و امام(ع) سخن نخستين را تكرار نمود.



آنگاه امام صادق(ع) فرمود:



"ان لله حرما و هو مکة ، و لرسوله حرما و هو المدينه ، و لامير المومنين حرما و هو الکوفه ، و لنا حرما و هو قم ، و ستدفن فيه امراة من ولدي تسمي فاطمة ، من زارها وجبت له الجنة":



"خدا را حرمي است و آن مكه است، رسول خدا را حرمي است و آن مدينه است، امير مؤمنان(ع) را حرمي است و آن كوفه است، ما اهلبيت را حرمي است و آن قم است.



به زودي بانوئي به نام:"فاطمه" از تبار من در آنجا دفن مي شود، كه هر كس او را زيارت كند بهشت بر او واجب مي شود".



راوي مي گويد: امام صادق(ع) اين سخن را زماني فرمود كه هنوز مادر حضرت موسي بن جعفر(ع) به آن حضرت حامله نشده بود.(235)



مؤلف تاريخ قم اين كتاب ارزشمند را به دستور"صاحب بن عباد" تأليف كرده و فصل مبسوطي از خدمات برجسته او را در ديباچه كتاب آورده است.(236)



صاحب بن عباد وزير دانشمند و فرزانه و كم نظير تاريخ ايران، به سال 326 متولد، و در سال 385 درگذشت.(237)



از او تأليفات گرانقدري بر جاي مانده كه 14 جلد آن از حوادث زمان جان سالم به در برده و 17 جلد آن از بين رفته، فقط اسامي آنها محفوظ است.(238)



صاحب برگردن همه‌ ايرانيان حق دارد و مطالعه شرح زندگي اش براي همه مفيد و راهگشاست.(239)



قبر شريفش در اصفهان زيارتگاه خاص و عام است.



ترجمه اين كتاب نيز به دستور خواجه فخرالدين ابراهيم بن خواجه عمادالدوله محمود انجام پذيرفته است.(240)



ولي با كمال تأسف متن عربي آن از بين رفته و از ترجمه فارسي فقط پنج باب آن باقي مانده است.



فهرست ديگر ابواب كتاب در مقدمه آمده است.(241)



اين كتاب تنها مأخذ حديث فوق است و همه محدثان بعدي آن را از كتاب نقل كرده اند.(242)



اين حديث با توجه به زمان صدر آن، كه قبل از تولد حضرت معصومه، و حتي قبل از تولد پدر بزرگوارش امام كاظم(ع) صادر شده، متضمن خبر غيبي است و از اهميت خاصي برخوردار است.



حديث چهارم



صاحب تاريخ قم كه به اهميت و عظمت كتاب و مؤلف آن اشاره كرديم، به سند ديگري از امام صادق(ع) روايت كرده كه فرمود:



"ان زيارتها تعادل الجنة".



"زيارت او همسنگ بهشت است"(243)



علامه مجلسي اين حديث را به همين تعبير از كتاب تاريخ قم نقل كرده(244)ولي در دو مورد ديگر در نسخه هاي چاپي بحار، به جاي:"تُعادِلُ"،"تَعًدِلُ" آمده است(245)در ديگر منابع"تُعادِلُ" ضبط شده است.(246)



اين حديث نيز تنها مأخذش كتاب گرانسنگ تاريخ قم است.



حديث پنجم



نصيرالدين ابو الرشيد عبدالجليل رازي قزويني، از علماي برجسته قرن ششم‌، در كتاب پر ارجي كه به نام:"بعض مثالب النواصب" به سال 560 هـ . تأليف كرده(247)در ضمن حديث مفصلي كه متن كامل آن را در فصل"شخصيت برجسته حضرت معصومه"(ع) آورديم، از امام صادق(ع) روايت مي كند كه فرمود:



"تقبض فيها امراة هي من ولدي ، و اسمها فاطمة بنت موسي ، تدخل بشفاعتها شيعتناالجنة باجمعهم":



"در قم بانوئي كه از فرزندان من است و نام گرامي اش:"فاطمه دخت موسي" است، رحلت مي كند، با شفاعت او همه شيعيانِ ما وارد بهشت مي شوند".(248)



اين حديث را مرحوم قاضي نورالله شوشتري در مجالس، و مرحوم علامه مجلسي در بحار آورده اند، جز اينكه به جاي:"شيعتنا" يعني:"شيعيان ما"،"شيعتي" يعني:"شيعيان من" ضبط كرده اند.(249)



اين حديث مربوط به بخش زيارت نبود، و لذا متن كامل آن را در بخش"شخصيت برجسته حضرت معصومه"(ع) آورديم، ولي چون زائران حرم مطهرش در طليعه كساني قرار دارند كه شفاعت آن شفيعه محشر شامل حالشان مي شود، فرازي از آن را در اينجا آورديم.



طبعاً خوانندگان گرامي به هنگام مطالعه اين حديث شريف، فرازي از زيارتنامه آن حضرت را مترنم مي شوند و در هر مكاني كه هستند به طرف شهر مقدس قم روي مي كنند و با اخلاص تمام مي گويند:



"يا فاطِمُهُ اشْفَعي لي فيِ الْجُنُهِ"



حديث ششم



قاضي نورالله شوشتري صاحب احقاق الحق، كه به جهت نوشتن اين كتاب و دفاع قاطعش از حريم ولايت، به سال 1019 هـ . در هندوستان به شهادت رسيد(250)و حرم مطهرش در"آگره"(اكبر آباد هند) زيارتگاه خاص و عام است، در كتاب پرارج"مجالس المؤمنين" از امام رضا(ع) روايت مي كند كه خطاب به سعد بن سعد احزم فرمود:



"يا سعد! من زارها فله الجنة" او " هو من اهل الجنة":



"اي سعد! هر كس او را زيارت كند بهشت از آن اوست" و يا"او اهل بهشت است".(251)



عبدالجليل قزويني نيز اين حديث را در كتاب"النقض" به همين تعبير روايت كرده، جز اينكه در دو نسخه از نسخ خطي آن عنوان راوي:"سعد بن سعد احزم" و در ديگر نسخ آن:"سعد بن سعد احوص" آمده است.(252)



به نظر مي رسد كه اين حديث، همان حديث نخستين باشد، و"احزم" تصحيف"احوص" باشد، جز اينكه مرحوم صدوق و ابن قولويه آن را با سند متصل و معتبر از امام رضا(ع) روايت كرده اند و مرحوم شوشتري و قزويني با حذف سند نقل كرده اند. تنها نكته اي كه در اين روايت است اين است كه راوي آن را با ترديد نقل كرده، يعني مطمئن نيست كه امام(ع) آن را با كداميك از دو تعبير زير فرموده است:



1ـ "من زارها فله الجنة"



"هر كس او را زيارت كند، بهشت از آنِ اوست".



2ـ" من زارها هو من اهل الجنة":



"هر كس او را زيارت كند، اهل بهشت است".



اين دو تعبير از جهت معني فرق اساسي ندارد جز اينكه راوي براي رعايت امانت در نقل و اهتمام به تعبير امام(ع) هر دو را نقل كرده است.



حديث هفتم



علامه بزرگوار مولي محمد باقر مجلسي، متوفاي 1110 هـ . در دائره المعارف بزرگ"بحار الأنوار" از كتب قدماي اصحاب از امام رضا(ع) روايت مي كند كه خطاب به:"سعد بن سعد اشعري" فرمود:



"يا سعد عندکم لنا قبر":



"اي سعد! از ما قبري در نزد شما هست".



سعد مي گويد: عرض كردم:"فدايت گردم، آيا قبر فاطمه دختر تحضرت موسي بن جعفر(ع) را مي فرماييد؟" فرمود:



"نعم من زارها عارفا بحقها فله الجنة ، فاذا اتيت الفبر فقم عند راسها مستبل القبله ، و کبر اربعا و ثلاثين تکبيرة ، و سبح ثلاثا و ثلاثين تسبيحه ، و احمد الله ثلاثا و ثلاثين تحميده ، ثم قل : السلام علي آدم صفوة الله...":



"آري، هر كس او را زيارت كند در حالي كه عرف به حق او باشد، بهشت از آنِ اوست. پس هرگاه به كنار قبر او آمدي، در نزد بالاي سرش بايست و 34 مرتبه الله اکبر، 33 مرتبه سبحان اللهِ، 33 مرتبه الحمد لله ‌ بگو، آنگاه بگو: السلام عل آدم صفوة الله ـ تا پايان زيارت شريفه ـ‌".(253)



مطابق اين حديث شريف زيارتنامه حضرت معصومه(ع) از حضرت رضا(ع) روايت شده و به اصطلاح مأثور است، و در ميان مخدرات اهل بيت(ع) بعد از حضرت فاطمه زهرا(ع)، تنها بانوي مجلله اي كه زيارت مأثوره دارد كريمه اهل بيت است.



حديث هشتم



ميرزا محمد تقي سپهر، متوفاي 1297 هـ . در كتاب"زندگاني امام كاظم(ع)" از مجلدات"ناسخ التوريخ" از امام رضا(ع) روايت كرده است كه فرمود:



"من زار المعصومه بقم کمن زارني":



"هر كس معصومه را در قم زيارت كند مانند كسي است كه مرا زيارت كرده باشد".(254)



حاج شيخ ذبيح الله محلاتي نيز اين حديث را در كتاب ارزشمند"رياحين الشريعه" نقل كرده، جز اينكه نسبتش را به كتاب كامل الزيارات داده است(255)البته در كامل الزيارات چاپي چنين حديثي وجود ندارد، ولي اگر اين حديث در كتب حديثي پيدا شود فوق العاده ارزشمند است، زيرا لقب"معصومه" فقط در اين حديث از معصوم(ع) رسيده است.



حديث نهم



مولي حيدر خوانساري، استادِ آغا حسين خوانساري(متوفاي 1098 هـ‌ .) در كتاب پرارج:"زيده التصانيف" از امام رضا(ع) روايت كرده كه فرمود:



"هر كس نتواند به زيارت من بيايد، برادرم را در ري يا خواهرم را در قم زيارت كند كه همان ثواب زيارت مرا در مي يابد".(256)



از اين حديث جلالت قدر حضرت حمزه بن موسي بن جعفر(ع)(مدفون در حضرت عبدالعظيم) نيز روشن مي شود.



واژه زيارت



واژه معروف و محبوب:"زيارت" با توجه به مشتقات آن در معاني مختلفي بكار رفته است، كه از آن جمله است:



ديدار،‌پيشوا، تمايل، اعراض، آهنگ سفر، مهياي سفر، مركب تيز پا، گوشه چشم، عزيمت به سوي مقصود، اصلاح و تقويت خويشتن، سينه، قفسه سينه، بالا آمدن قفسه سينه، و گرامي داشت مهمان.(257)



بسيار جالب توجه و شايان دقت است كه همه اين معاني را زائران مشاهد مشرفه و راهيان اماكن متبركه كمال انطباق را دارد، زيرا زائران اراضي مقدسه و مشاهد مكرمه نخست اشتياق ديدار و تشرف به ديار يار را در دل خود احساس مي كنند، آنگاه براي تشرف به شهر مقدسي كه حرم يكي از پيشوايان را در بر دارد ميل شديد در درون خود در مي يابند، از كسب و تجارت چشم مي پوشند، به موانع سفر و مشكلات دست و پاگير زندگي اعتنا نمي كنند، و آهنگ سفر مي نمايند.



براي پيمودن راههاي دور و دراز مهيا مي شوند، ساز و برگ سفر فراهم مي كنند، براي تهيه وسيله‌ نقليه اي تلاش نموده، مركب تيزپائي را برمي گزينند، و به اميد گوشه چشمي از محبوب، به سوي كعبه مقصود عزيمت مي نمايند.



مهم ترين گامي كه يك زائر از بْعد معنوي برمي دارد، تلاش فراوان و كوشش بي امان براي اصلاح خويشتن مي باشد، او مي كوشد كه خود را از هر گونه عيب و نقص عاري سازد و زنگار گناه را با شك ندامت بزدايد، تا شايسته ديدار يار شود.



زائر با تمام قدرت در تقويت كمالات خويش مي كوشد، تا درحرم راه يابد و در حريم يار گام بسپارد.



ايل و تبارش را وداع مي كند، دشت و صحرا را پشت سر مي گذارد، خطرات سفر را به جان مي خرد، تا خود را به شهرِ يار برساند، از همه مي برد تا به يار بپيوندد.



با كوله باري از گناه، از راه مي رسد، غسل توبه را با غسل زيارت يكجا انجام مي دهد، مي كوشد كه گَرد گناه را با گَرد راه يكجا از خود دور كند، كوله بارش را بر زمين مي نهد و سر در آستان محبوب مي گذارد.



اشك شوق چون سيل از ديده فرو مي ريزد و بر سر راه زوار مي پاشد. ديدگانش از ديدار حرم و بارگاه پر فروغ مي شود، سينه ستبر مي گردد و قفسه سينه بالا مي آيد، آتش محبت زبانه مي كشد، هر چه تلاش مي ند كه شرط ادب به جاي آورد و از دور عرض ادب نمايد، دل اجازه نمي دهد و شور نمي گذارد، سرانجام شور نشأت گرفته از شعور او را به كنار ضريح مي كشاند.



او سعي مي كند كه صورتش را بر ضريح نگذارد، كه گَرد گناه بر چهره اش نشسته و تيرگي گناه بر روي سياهش سايه انداخته است، ولي بارقه اميد بر دلش نور مي افشاند و نويد رحمتِ پروردگار بر سرش بال مي گستراند، با يك دنيا اميد صورت بر ضريح مي گذارد و با خود زمزمه مي كند(بلدة طيبه و رب غفور‏ٌ)(258)



اشك ندامت از رفتار ناهنجار گذشته اش سيل آسا فرو مي ريزد، تصميم جدي بر ترك گناه در تمام سلولهاي مغزش نقش مي بندد، دلش به مغفرت خداوند غفور گواهي مي دهد و خود را شايسته ديدار يار مي بيند و در انتظار عنايت محبوب مي نشيند كه"گواهي داشتِ مهمان سيره اين خاندان است".



اين بود خلاصه‌ آنچه از واژه زيارت دريافتيم و از گفتار علماي لغت در معني و مفهوم"زيارت" به دست آورديم.



در مقابلِ معناي فراواني كه در طليعه بحث از كتب لغت آورديم،"ابن فارس" پيشتاز ريشه يابي واژه هاي تازي، معتقد است كه: زيارت از ماده"زَور" است و يك ريشه بيشتر ندارد، و آن به معناي"ميل و عدول" است.



او مي گويد:"زيارت" نيز همانند ريشه اش فقط يك معني دارد، و آن ميل و عدول است، پس كسي كه قصد ديدار محبوبي را به سر دارد، از غير او روي برمي تابد و به سوي او مي شتابد.(259)



جايگاه زيارت در سنت



زيارت قبر بزرگان و شخصيتهاي مذهبي، ميان همه اقوام و پيروان همه ي اديان و مذاهب، در طول قرون و اعصار رائج بود، مسلمانان صدر اسلام نيز با شور و اشتياق زايد الوصفي از اين سيره حميده پيروي مي كردند.



رسول اكرم(ص) قبر مادرش"آمنه" را در "اَبواء" زيارت كرد، سيل اشك از ديدگان مباركش فرو ريخت و همه ي حاضران را به گريه آورد، خطاب به آنان فرمود:



"زورو القبور فانها تذکر الموت":



"به زيارت قبرها برويد، كه زيارت قبور، شما را به ياد مرگ مي اندازد".(260)



اصحاب نقل مي كنند كه رسول اكرم(ص) صدايش به گريه بلند شد، همه اصحاب به شدت گريستند، و هرگز روزي پر گريه كننده تر از آن روز ديده نشده بود.(261)



حاكم به سند صحيح روايت كرده كه حضرت زهرا(ع) هر هفته به زيارت قبر حمزه سيدالشهداء ـ‌ در اُحد ـ مي رفت، و كنار قبر آن حضرت گريه مي كرد و نماز مي خواند.(262)



در كتب معتبره اهل سنت احاديث فراواني در مورد لزوم زيارت قبر رسول اكرم(ص) و ديگر مشاهد مشرفه در بقيع و اُحْد آمده است، كه بالغ بر يكصد حديث علامه اميني در كتاب ارزشمند"الغدير" از منابع مورد اعتماد آنان روايت كرده است.(263)



سمهودي پس از بحث مفصل از لزوم و استحباب زيارت قبر رسول اكرم(ص) و قبور اهلبيت(ع) در بقيع و اُحْد، از قاضي عياض نقل مي كند كه در"شفا" گفته است:



"زيارت همه‌ مشاهد مشرفه و اماكن متبركه منسوب به رسول خدا، تعظيم به تجليل و تكريم آن حضرت است".(264)



در منابع حديثي شيعه نيز اخبار و احاديث در لزوم زيارت قبور اهل بيت(ع) بسيار فراوان است، به نقل يك حديث جامع در اين رابطه بسنده مي كنيم، و به جهت اختصار فقط ترجمه آن را مي آورديم:



رسول اكرم(ص) خطاب به مولاي متقيان اميرمؤمنان(ع) فرمود:



"اي ابوالحسن! خداوند قبر تو و قبور فرزندانت را بْقعه اي از بقاع بهشتي، و قطعه اي از قطعات بهشت قرار داده است.



خداوند دلهاي نجيبان و برگزيدگان از بندگانش را به طرف شما گرايش داده است. و آنها براي تقرب به خدا، و اظهار محبت به رسول خدا، در راه رسيدن به قبور شما، هر ذلت و اذيتي را به جان مي خرند، و فراوان به زيارت قبور شما مي آيند، آنها از ويژه افرادي هستند كه به شفاعت من راه يافته، به حوض من وارد مي شوند. آنها در بهشت به زيارت من نائل خواهند شد.



يا علي! كساني كه در آبادي قبور شما تلاش كنند و ملتزم به زيارت شما باشند، همانند كساني هستند كه در ساختن بيت المقدس مددكار حضرت سليمان بن داود باشند.



آنان كه قبور شما را زيارت كنند، همانند كساني هستند كه بعد از حجه‌ الاسلام، هفتاد حج به جا آورده باشند، و به هنگام بازگشت از زيارت شما، همانند روزي كه از مادر متولد شده اند، از گناهان پاك مي شوند.



اي علي! دوستان و دوستدارانت را بشارت باد به نعمت هائي كه چشمي نديده، گوشي نشنيده، و بر قلب بشري خطور نكرده است.



ولكن افراد پست و فرو مايه، زائران قبر شما را نكوهش مي كنند، گوئي به گناه ناشايستي دست يازيده اند. آنها بدترين امت من هستند، شفاعت من به آنها نمي رسد، و بر حوض من وارد نمي شوند".(265)



رسول گرامي اسلام در آخرين فراز از اين حديث شريف از پديد آمدن گروههاي منحرفي چون"وهابي ها" خبر داده، و آنها را پست و فرو مايه و بدترين افراد امت تعبير نموده، و اعلام فرموده است كه از شفاعت پيامبر خدا محروم بوده، و بر حوض كوثر وارد نخواهند شد.



آداب زيارت



زائران مشاهد مشرفه و اماكن متبركه، پيش از آن كه سر به آستان ملك پاسبان خاندان عصمت و طهارت بسايند، شايسته است كه به نكاتي چند در زمينه"آداب زيارت" توجه كنند، كه برخي از آنها را فهرست وار در اينجا مي آوريم:



1ـ در طول مسافرت، از گناه و معصيت و كارهاي لغو و بيهوده به شدت اجتناب كند كه چه بسا مانع قبولي زيارت و ديگر اعمال بشود، چنانكه در تشرف حاج علي بغدادي به محضر حضرت بقيه‌ الله ارواحنا فداه بر اين معني تصريح شده است.(266)



2ـ پيش از ورود به اراضي مقدسه غسل زيارت كند.



3ـ به هنگام تشرف به زيارت حتماً با وضو باشد.



4ـ لباس هاي تازه و پاكيزه را بپوشد.



5ـ خود را خوشبو سازد.



6ـ‌ قبل از تشرف، از غذاهاي بوداري كه موجب ايذاء ديگران مي شود پرهيز نمايد.



7ـ براي زيارت معصومين(ع) غسل زيارت كند و براي امامزاده هاي واجب التعظيم مي تواند رجاءً غسل كند.



8ـ در مورد امامزاده ها بهترين راه اين است كه به قصد زيارت امام حسين(ع) ـ از راه دور ـ‌ غسل كند، آنگاه در حرم مطهر، امام حسين(ع) را با زيارت وارث، عاشورا، جامعه‌كبيره، امين الله، و يا هر زيارت ديگري زيارت كند.



9ـ بر طبق روايات، كسي كه شب غسل زيارت كرده، تا صبح كفايت مي كند، و كسي كه در روز غسل زيارت به جا آورده، تا شب او را بس است(267)اگر چه بهتر است كه هر وقت وضويش باطل شد غسل زيارت را تجديد كند.



10ـ در آستانه بايستد و اذن دخول بخواند، هر وقت دلش رقت پيدا كند و اشكش سرازير شود، آن را نشانه‌ اذن بشمارد و وارد شود.



11ـ با توجه به اين كه حرم يكي از بيوتات رسول اكرم و محل نزول فرشتگان است، با خضوع و خشوع و توجه كامل وارد حرم شود.



12ـ علاوه بر خضوع قلبي، در حفظ ادب ظاهر نيز تلاش كند.



13ـ كسي كه به حضور يكي از سلاطين مقتدر وارد مي شود، چقدر در مورد لباس، ورود، خروج، سخن گفتن و غيره رعايت مي كند، صدها برابرش را به هنگام تشرف به حرم اهلبيت(ع) رعايت كند،‌كه همه‌ پادشاهان غلامان اين دگاهند.



14ـ به هنگام بوسيدن آستان، پيشاني بر زمين نسايد، تا دشمنان اهلبيت تهمت سجده كردن نزنند.



15ـ در حرم هرگز با صداي بلند صحبت نكند.



16ـ هرگز براي ديگران زائران ايجاد مزاحمت نكند.



17ـ اگر در موردي قصد ارشاد و هدايت يكي از زائران را دارد، ادب را كاملاً رعايت كند و با زبان خوش تذكر دهد.



18ـ در احترام زوار و خدام تلاش كند، كه احترام آنها احترام امامان و امامزادگان است.



19ـ در حرم معصومين(ع) پيش روي مبارك ـ پشت به قبله ـ‌ بايستند و زيارت بخواند، ولي در حرم امامزادگان در طرف بالايِ سر رو به قبله بايستد و زيارت كند



20ـ همواره سعي كند كه متن زيارت مأثور از معصوم(ع) را با توجه كامل و با تلفظ صحيح بخواند.



21ـ بعد از زيارت، دو ركعت نماز زيارت در بالاي سر، و يا مسجد متصل به حرم بخواند.



22ـ در نماز زيارت بهتر است كه در ركعت اول بعد از حمد سوره مباركه"يس" و در ركعت دوم سوره مباركه"الرحمن" بخواند.



23ـ در قنوت نماز زيارت، حوائج خود و ديگر مؤمنان را از خدا بخواهد،‌كه يكي از مظانِ‌ استجابت دعاست.



24ـ بعد از زيارت در دعا و مناجات تلاش كند و از دعاهاي مأثور چون"مكارم الاخلاق" و"عاليه‌ المضامين" غفلت نكند.



25ـ خداوند را به حق امام و مامزاده اي كه به زيارتش مشرف است سوگند دهد كه او را مشمول شفاعت حضرتش قرار دهد.



26ـ در رأس همه‌ حوائجش براي فرج حضرت بقيه الله ارواحنا فداه دعا كند.



27ـ بعد از زيارت و نماز و دعا، با حفظ ادب و رعايت حق تقدم ديگران، و دقت در عدم ايذاءِ زائران، خود را به كنار ضريح مقدس برساند و صورت بر ضريح مطهر نهاده، با خداي خود راز و نياز كند.



28ـ هرگز خيال نكند كه اگر از دور زيارت كند به ادب مقرون تر است.



29ـ از طرف پدر، مادر، خويشان، دوستان، حق داران، سفارش كنندگان، و همه‌ شيعيان اميرمؤمنان(ع) به نيابت زيارت كند.



30ـ در حرم مطهر مقداري قرآن با دقت تلاوت كند و به امام يا امامزاده اي كه در حضورش هست اهداء نمايد.



31ـ در حرم معصومين هرگز نمازي را ـ اعم از واجب و مستحب ـ‌ در محلي نخواند كه بر معصوم مقدم شود، كه شديداً از آن نهي شده است،‌ حتي مساوي با امام(ع) نيز نايستد، چنانكه حضرت بقيه الله ارواحنا فداه در توقيع شريف فرموده است:



"اما نماز در حرم امامان بايد در پشت سرِ‌ امام(ع) باشد و قبر پيشاپيش نمازگزار قرار بگيرد، و هرگز جايز نيست كه جلوتر از امام، يا طرف راست و چپ امام(يعني: مساوي با امام(ع)) نماز بخواند، زيرا نبايد جلوتر و يا مساوي با امام ـ صلوات الله عليه ـ‌ ايستاد".(268)



32ـ در حرم امامزادگان نيز ادب ايجاب مي كند كه مقدم بر آنها نايستد، بلكه در طرف بالاي سر و كمي عقب تر از محل دفن آنان بايستد.



33ـ اگر در وسط زيارت نماز جماعت برپا شود، بهتر است كه زيارت را قطع كرده به نماز جماعت بپردازد، و بعد از نماز، زيارتش را تكميل نمايد.



34ـ به هنگام خروج از حرم پشت به ضريح نكند.



35ـ سعي كند كه در تمام مدت توقفش در حرم، حالت خضوع و خشوع محفوظ باشد.



36ـ در مدت اقامتش در مشاهد مشرفه، مكرر به حرم مشرف شود، و سعي كند نمازهايش را در حرم مطهر و در صورت امكان با جماعت بخواند.



37ـ در مدت اقامتش در مشاهد مشرفه با تمام قدرت در اصلاح خويشتن تلاش كند، گذشته اش را به ياد آورد و توبه كند و تصميم بگيرد كه پس از مراجعت هرگز مرتكب گناه نشود.



38ـ از مشاهد مشرفه در حد توانائي، بدون اينكه خودش را به زحمت بيندازد و يا براي ديگران كار را مشكل كند، براي اهل خانه، خويشان و همسايگان سوغاتي تهيه كند.



39ـ به هنگام توديع حرم، زيارت وداع بخواند و از خدا بخواهد كه آخرين زيارت او نباشد بلكه توفيق تشرف فراوان برايش مقدر و ميسر فرمايد.



40ـ بعد از مراجعت از زيارت سعي كند كه نور زيارت در پيشاني اش بماند و با ارتكاب گناه آن را از دست ندهد.



آنچه از نظر خوانندگان گرامي گذشت يك سلسله آداب و سنني بود كه در روايات آمده، فقها بر اساس روايات بيان فرموده اند، و يا بزرگان از تعاليم عاليه اسلام و مسائل اخلاقي اسلامي آموخته اند.(269)



اين آداب مربوط به همه مشاهد مشرفه است، ولي زائران حرم مطهر حضرت معصومه(ع) علاوه بر رعايت آداب ياد شده بايد توجه كنند كه اينجا حرم اهلبيت عصمت و طهارت است، لذا در اين حرم در حد توان به ياد همه معصومين عليهم السلام باشند، و حداقل براي هر يك از آنان سلامي عرض كنند و بهتر از همه صلواتي است كه شيخ طوسي در مصباح از امام حسن عسكري(ع) روايت كرده(270)و محدث قمي آن را در اواخرِ"مفاتيح الجنان" تحت عنوان:"صلوات بر حجج طاهره(ع)" نقل فرموده است.(271)



ديگر اين كه گروهي از بانوان خاندان عصمت و طهارت، در اين بقعه شريفه، در كنار حضرت معصومه(ع) آرميده اند، از زيارت آنان نيز غفلت نكند، و حداقل به نيت زيارتِ همه‌ آنها بگويد:" السلام عليکن يا بنات رسول الله و رحمة الله و برکاته".



مجاورين حرم مطهر اين شفيعه‌ روز جزا نيز بايد سعي كنند كه حقوق مجاورت را ادا كنند و در تشرف به حرم مطهر و حفظ شئون اين سرزمين مقدس كوشا باشند، در ايام زيارتي، شب هاي جمعه و ديگر مناسبتها، از زيارت اين كريمه اهلبيت غفلت نكنند، در اعياد قبل از ديدار هر كسي به زيارت اين خاتون دو سرا مشرف شوند، تبريك بگويند و عيدي بگيرند، و در وفيات به قصد عرض تسليت مشرف شوند و تسليت بگويند و به پاداش تسليتِ مْصاب برسند.

پاورقي

(192) روايت سوم از امام صادق عليه السلام در همين بخش.

(193) عيون اخبار الرضا:ج 2ص271 و ثواب الأعمال ص 98.

(194) رجال نجاشي ص 389، رجال شيخ طوسي ص 495، رجال ابوداود ص 179، جامع الرواه: ج 2ص 154، رياض العلماء: ج 5ص 119، ومعجم رجال الحديث: ج 6ص 319.

(195) فهرست شيخ طوسي ص 189.

(196) كمال الدين: ج 2ص 503، رجال نجاشي ص 261، غيبت شيخ طوسي ص 188، اعلام الوري ص 422، الثاقب في المناقب ص 614، الخرائج و الجرائح: ج 3ص 1124، روضه المتقين: ج 14ص 15، تبصره الولي ص 137، مدينه المعاجز ص 612، بحار: ج 51، ص 335، اثبات الهداه: ج 3ص 678 و معجم رجال الحديث: ج 16ص 321.

(197) رجال بحر العلوم: ج 3ص 293.

(198) مناقب ابن شهر آشوب: ج 4ص 425، مجالس المؤمنين: ج 1ص 453، رياض العلماء:‌ج 4ص 7، روضات الجنات: ج 4ص 273، لؤلؤه البحرين ص 384، بحار: ج 50ص 317، مستدرك وسائل: ج 3ص 527 و الأنوار البهيه ص 161.

(199) رجال نجاشي ص 261، غيبت شيخ طوسي ص 195،‌اثبات الهداه:‌ج 3ص 678،‌اعلام الوري ص 422،‌كمال الدين ص 502، الثاقب في المناقب ص 614، بحار: ج 51ص 335 و خلاصه علامه ص 94.

(200) غيبت شيخ طوسي ص 242، نجاي ص 262،‌الثاقب في المناقب ص 614.

(201) رجال علامه حلي ص 149، رجال ابن داود ص 185 و نقد الرجال ص 336.

(202) فلاح السائل ص 158.

(203) نجاشي ص 260، رجال علامه ص 100 و رجال ابن داود ص 135.

(204) نقد الرجال ص 224.

(205) فهرست شيخ طوسي ص 31.

(206) لسان الميزان: ج 1ص 119، رجال علامه ص 4،‌رجال نجاشي ص 16، رجال ابن داود ص 34 و نقد الرجال 16.

(207) رجال شيخ طوسي ص 369.

(208) تهذيب المقال: ج 1ص 276.

(209) معجم رجال الحديث: ج 1ص 317.

(210) فلاح السائل ص 158.

(211) رجال نجاشي ص 179، رجال شيخ طوسي ص 378، نقد الرجال ص 148، رجال ابن داود ص 101 و رجال علامه ص 78.

(212) رجال كشي ص 503.

(213) عيون اخبار الرضا: ج 2ص 271.

(214) الدرايه ص 19، الوجيزه ص 5 و مقياس الهدايه ص 146.

(215) ثواب الأعمال ص 98.

(216) كامل الزيارات ص 324.

(217) رجال نجاشي ص 123، فهرست شيخ طوسي ص 71، نقد الرجال ص 65.

(218) رجال علامه ص 31.

(219) كشف الغمه:ج 3ص 292، بحار: ج 52ص 59، اثبات الهداه: ج 3ص 694 و خاتمه مستدرك: ج 3ص 523.

(220) ينابيع الموده ص 383.

(221) تاريخ اسلام و رجال - خطي - ص 370 به نقل احقاق الحق: ج 12ص 338.

(222) تاريخ الخميس: ج 2ص 287 به نقل احسن الجزاء:‌ج 2ص 318.

(223) النقض ص 197، وسائل الشيعه: ج 10ص 451= ج 14ص 576، جامع احاديث الشيعه:‌ج 12ص 616، بحار: ج 48 ص 316 و 60ص 228 و 102 ص 165، عوالم: ج 21ص 331 و مسند الامام الرضا: ج 2 ص 254.

(224) كامل الزاريات ص 324.

(225) رجال نجاشي ص 123، رجال علامه ص 164، ريحانه الادب: ج 8ص 162، معجم رجال الحديث: ج 12ص 167 و نقد الرجال ص 329.

(226) معجم رجال الحديث: ج 12ص 161 و ريحانه الادب: ج 8ص 162.

(227) رجال نجاشي ص 92، فهرست شيخ طوسي ص 54 و رجال علامه ص 16.

(228) فهرست شيخ طوسي ص 54.

(229) رجال نجاشي ص 303،‌رجال علامه ص 131 و سرائر ص 484.

(230) كامل الزيارات ص 4.

(231) الدرايه ص 48.

(232) الوجيزه ص 6.

(233) مقباس الهدايه: ج 1ص 157.

(234) وسائل الشيعه: ج 14ص 576، بحار:‌ج 48 ص 316 و 102 ص 365،‌عوالم: ج 21 ص 331 و جامع احاديث الشيعه: ج 12 ص 617.

(235) تاريخ قم ص 214.

(236) تاريخ قم ص 4ـ 10.

(237) معجم الادباء: ج 6ص 171ـ 209.

(238) هديه العباد ص 167ـ 187.

(239) الصاحب بن عباد از: شيخ محمد حسن آل ياسين، هديه العباد در شرح حال صاحب بن عباد از: حاج شيخ عباسعلي اديب.

(240) تاريخ قم ص 3(مقدمه مترجم).

(241) تاريخ قم ص 15ـ 19.

(242) بحار:‌ج 48 ص 317، 60 ص 216 و 102 ص 267، مستدرك وسائل ج 10ص 368، جامع احاديث الشيعه:‌ج 12ص 617، تعليقات النقض: ج 1ص 424، مراقد المعارف: ج 2 ص 164 و مشاهد العتره الطاهره ص 163.

(243) تاريخ قم ص 215.

(244) بحار:‌ج 60ص 219.

(245) بحار:‌ج 48ص 317 و 102 ص 267.

(246) مستدرك وسائل: ج 10ص 368، سفينه البحار: ج 2ص 376 و جامع احاديث الشيعه:‌ج 12ص 617.

(247) اين كتاب به نام:"النقض" شهرت يافته و به همين نام با تحقيقات ارزشمند مرحوم محدث ارموي در 800 صفحه انتشار يافته، و تعليقات مرحوم محدث نيز در دو جلد بزرگ(1480 صفحه) منتشر شده است.

(248) النقض ص 196.

(249) مجالس المؤمنين: ج 1ص 83 و بحار: ج 60ص 228.

(250) شهداء الفضيله ص 172، امل الآمل:‌ج 2ص 337 و ريحانه الادب: ج 3ص 386.

(251) مجالس المؤمنين: ج 1ص 83.

(252) النقض ص 197.

(253) بحار:‌ج 102 ص 265 - 267 و 48 ص 316 ، جامع احاديث الشيعه:‌ج 12ص 617 و عوالم:‌ج 21ص 230.

(254) ناسخ التواريخ:‌ج 3ص 68.

(255) رياحين الشريعه: ج 5ص 35.

(256) زيده التصانيف: ج 6ص 159.

(257) لسان العرب: ج 6ص 110، نهايه ابن اثير: ج 2ص 318 و مجمع البحرين: ج 3ص 319.

(258) سوره سبأ، آيه 15.

(259) معجم مقاييس اللغه: ج 3ص 36.

(260) كشف الارتياب ص 480 به نقل از صحيح مسلم و سنن نسائي و ابن ماجه.

(261) تاريخ المدينه المنوره: ج 1ص 118.

(262) مستدرك حاكم: ج 1ص 377.

(263) الغدير: ج 5ص 86ـ 129.

(264) وفا الوفاء:‌ج 4ص 1413.

(265) تهذيب: ج 6ص 22 و مزار شيخ مفيد ص 197.

(266) نجم ثاقب ص 275، جنه المأوي ص 142.

(267) تهذيب: ج 5ص 64 و بحار: ج 100ص 133.

(268) احتجاج طبرسي:‌ج 2ص490.

(269) بحار: ج 100ص 124ـ 138 و دروس ص 156ـ 158.

(270) مصباح المتهجد ص 399ـ 406.

(271) مفاتيح الجنان ص 556ـ ، 56(چاپ 1356 هـ .).