قيام 19 دي شهر قم


در طول چند دهه قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، رهبري مراجع معظّم در صحنه هاي گوناگون، نه تنها در حفظ شعائر ديني، عقايد اسلامي، دفاع از حريم اسلام و استقلال ملي نقش اساسي داشت، بلكه تأثير بسيار زيادي نيز در فرهنگ مردم، به جاي گذاشت روحانيت به طور عام و امام خميني به طور خاص مبلغ انديشه اي بودند كه ريشه در حوزه ديني داشت و به اين ترتيب شجره طيبه اي به وجود آمد كه شاخ و برگ آن سراسر ايران را فراگرفت. عالماني مجاهد و طلاب و دانشجوياني با بصيرت ديني پرورش يافتند، كه مشعل مبارزه را روشن نگه داشتند.



مراجع با ايجاد روحيه استقامت، سازش ناپذيري با ظلم، تيزبيني و هوشياري به موقع، اعتماد به نفس، انسجام و اتحاد، به فرهنگ ظلم ستيزي شيعي در قم و ديگر شهرهاي ايران، عمق بخشيدند. از اين رو هر چه از عمر اين نهضت و قيام، عليه رژيم ستمشاهي مي گذشت، حضور عالمان آگاه و قشر تحصيل كرده، در صفوف اوّل مبارزه مردم، به رهبري مراجع، بيشتر به چشم مي خورد، كه براي آينده قيامي همراه با انديشه و انگيزه را رقم مي زد. قيام 19 دي مردم بيدار قم، اوج اين حقيقت است كه همه اقشار - از جمله عالمان و طلاب حوزوي، دانشجويان، بازاريان، پيشه وران، دانش آموزان، كارگران از زن و مرد - با آگاهي كامل در آن شركت كرده و به دفاع از شعائر ديني پرداختند، و زمينه پيروزي نهايي را كه در بهمن 57 اتفاق افتاد، فراهم كردند.



- زمينه هاي قيام



عواملي كه باعث قيام 19 دي مردم قم شد، و نويسندگان و سخنرانان داخلي و خارجي، آنها را سبب به وقوع پيوستن چنين قيامي مي دانند، عبارتند از:



شدت خفقان حاكم بر جامعه، شهادت آية الله سيد مصطفي خميني، مرگ مشكوك دكتر علي شريعتي، سالروز كشف حجاب به دست رضاخان، مقاله موهن 17 دي سال 1356 روزنامه اطلاعات و رهبري امام خميني رحمة الله عليه.



ولي به نظر مي رسد كه دو عامل اخير نقش مؤثري را در شكل گيري و تحقق چنين قيامي ايقاء كرد هر چند كه موارد پيشين نيز بي تأثير نبوده اند. در زير به اجمال به نقش اين دو عامل مي پردازيم:



الف: رهبري امام خميني (ره)



امام خميني رحمة الله عليه، در تمام صحنه هاي قيام عليه رژيم حاكم بر ايران و تحت هر شرايطي، نقش رهبريت را به خوبي و با درايت كامل ايفاء كرد: چه زماني كه در ايران و در شهر قم در ميان مردم بودند و چه هنگامي كه در تبعيد و دور از وطن در تركيه، عراق و فرانسه به سر مي بردند. هدايت و رهبري هاي قاطع و روشن حضرت امام رحمة الله عليه تأكيدات، دستورات و اعلام خطرهاي شرعي و عقلي ايشان، نقش بي بديلي در پيروزي انقلاب اسلامي داشت. انقلابي كه محصول حوادثي چون مخالفت با لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي، لوايح ششگانه انقلاب سفيدشاه، تحريم علني رفراندم اصول انقلاب شاه، اعتراض بر تصويب قانون كاپيتولاسيون، قيام 19 دي مردم قم و... است.(1)



ب: مقاله توهين آميز 17 دي 1356



همان طور كه گفته شد، امام خميني از بين مراجع معظم قم، نقش بسيار مؤثري را ايفا كرد. ايشان با قابليت هاي ويژه عقلاني و اخلاقي از نفوذ و اهميت بسيار بالايي در بين مردم برخوردار بود. از اين رو مردم، هر روز، بيش از پيش متوجه ايشاه شده و در تمام حركت ها و موضع گيري هاي ظلم ستيزي الگوي مردم قرار گرفتند. رژيم شاه، كه از اين مسأله، احساس خطر مي كرد، امام را به خارج از ايران تبعيد كرد و تا بدين وسيله بين امام و مردم فاصله افتاده، به مرور زمان نام و ياد ايشان، از اذهان پاك شود. ولي برخلاف تصور آنان - امام رحمة الله عليه با صدور اطلاعيه و تلگراف و فرستادن نمايندگان خود به ايران، پيوسته ارتباط با مردم را حفظ، و همانند گذشته به مبارزات خود ادامه داد.



شاه ايران كه از اعتبار و موقعيت امام رحمة الله عليه، در بين مردم در هراس بود، سعي در مخدوش كردن شأن و منزلت ايشان داشت. وي از راههاي گوناگون به مبارزه با امام پرداخت؛ كه از مهمترين آنها، به شهادت رساندن آية الله حاج محمد مصطفي خميني - در جهت در هم شكستن - روحيه امام - و نيز دستور درج مقاله توهين آميز «ايران و استعمار سرخ و سياه» بود.



اين مقاله در روز شنبه 17 دي 1356، در روزنامه اطلاعات، شماره 15506، با امضاي احمد رشيدي مطلق چاپ و منتشر شد.



انتشار اين مقاله - برخلاف تصور و گمان باطل شاه كه قاطعانه مي پنداشت با چاپ آن، پرونده سياسي امام بسته خواهد شد - موجي از نفرت و انزجار نسبت به نظام منفور شاهنشاهي آفريد. به علاوه چرخ انقلاب را با سرعت بيشتري به حركت درآورد. به دنبال آن با بسيج روحانيت و مردم بحران جديدي براي شاه به وجود آمد و دانش شديد مراجع و مردم شهر مقدس قم، در برابر مقاله مذكور، قيام خونين 19 دي را تحقق بخشيد. به سبب اهميت قابل توجهي كه مقاله رشيدي مطلق و انتشار آن در جهت زمينه سازي قيام همگاني ملّت مسلمان رشد سريع درخت انقلاب اسلامي داشت، در اينجا گزيده مقاله ياد شده نگاشته مي شود:



گزيده مقاله احمد رشيدي مطلق

ايران و استعمار سرخ و سياه



اين روزها به مناسبت ماه محرم و عاشوراي حسيني، بار ديگر اذهان متوجه استعمار سياه و سرخ، يا به تعبير ديگر استعمار كهن و نو شده است.



استعمار، سرخ و سياهش، كهنه و نويش، روح تجاوز و تسلط و چپاول دارد و با اينكه خصوصيت ذاتي آنها همانند است خيلي كم اتفاق افتاده است كه اين دو استعمار شناخته شده تاريخ با يكديگر همكاري نمايند، مگر در موارد خاصي كه يكي از آنها همكاري نزديك و صميمانه و صادقانه هر دو استعمار در برابر انقلاب ايران به خصوص برنامه مترقي اصلاحات ارضي در ايران است.



سرآغاز انقلاب شاه و ملت در روز ششم بهمن 2520 شاهنشاهي استعمار سرخ و سياه ايران را كه ظاهراً هر كدام در كشور ما برنامه و نقشه خاصي داشتند، با يكديگر متحد ساخت كه مظهر اين همكاري صميمانه در بلواي روزهاي پانزدهم و شانزدهم خرداد ماه 2522 در تهران آشكار شد.



پس از بلواي شوم پانزدهم خرداد كه به منظور متوقف ساختن و ناكام ماندن انقلاب درخشان شاه و ملت پي ريزي شده بود، ابتدا كساني كه واقعه را مطالعه مي كردند، دچار يك نوع سردرگمي عجيبي شده بودند؛ زيرا در يكجا ردپاي استعمار سرخ در اين غائله به وضوح ديده مي شد.



از يك سو عوامل توده اي كه با اجراي برنامه اصلاحات ارضي همه اميدهاي خود را براي فريفتن دهقانان و ساختن (انجمنهاي دهقاني) نقش بر آب مي ديدند، در برابر انقلاب دست به آشوب زدند و از سوي ديگر مالكان بزرگ كه ساليان دراز ميليونها دهقان ايراني را غارت كرده بودند، به اميد شكستن اين برنامه و رجعت به وضع سابق دست و پول در دست عوامل توده اي و ورشكستگان ديگر سياسي گذارده بودند و جالب اينكه اين دسته از كساني كه باور داشتند مي توانند چرخ انقلاب را از حركت بازدارند و اراضي واگذار شده به دهقانان را از دست آنها خارج سازند، دست به دامن عالم روحانيت زدند؛ زيرا مي پنداشتند كه مخالفت عالم روحانيت كه در جامعه ايران از احترام خاص خود برخوردار است، مي تواند نه تنها برنامه انقلاب را دچار مشكل سازد، بلكه همان طور كه يكي از مالكان بزرگ تصور كرده بود (دهقانان زمينهارا به عنوان زمين غصبي پس بدهند!) ولي عالم روحانيت هوشيارتر از آن بود كهعليه انقلاب شاه و ملت كه منطبق با اصول و تعاليم اسلامي و به منظور اجرايعدالت و موقوف شدن استعمار فرد از فرد توسط رهبر انقلاب ايران طراحي شده بود، برخيزد.



مالكان كه براي ادامه تسلط خود همواره از ژاندارم تا وزير، از روضه خوان تا چاقوكش را در اختيار داشتند، وقتي با عدم توجه روحانيت و در نتيجه مشكل ايجاد موج عليه انقلاب روبه رو شدند و روحانيون برجسته حاضر به همكاري با آنها نشدند، درصدد يافتن يك (روحاني) برآمدند...».



نويسنده در ادامه مقاله موهن خود ضمن اهانت فراوان به ساحت مقدس مرجعيت و امام خميني رحمة الله عليه، به وارد كردن اتهامات واهي نسبت به آن مقام والا مي پردازد و در ادامه ملت به پا خاسته در مقابل انقلاب كذايي شاه به نام دروغين انقلاب سفيد را مالكان و سرمايه داران و مردم را وابستگاه به عوامل توده اي معرفي مي كند و برنامه اصلاحات ارضي شاه را كه در واقع زمين ها و املاك كشاورزي مردم را عملاً از دست آنها گرفته و به دست خانها سپرد را نوعي پيروزي در راه پيشرفت ملت و اقدامي در راستاي اجراي عدالت اجتماعي مي شمارد و مي گويد: «خوشبختانه انقلاب ايران پيروز شد و آخرين مقاومت مالكان بزرگ و عوامل توده اي درهم شكسته شد و راه براي پيشرفت و تعالي و اجراي اصول عدالت اجتماعي هموار شد. در تاريخ انقلاب ايران روز پانزدهم خرداد به عنوان خاطره اي دردناك از دشمنان ملت باقي خواهد ماند و ميليونها مسلمان ايراني به خاطر خواهند آورد كه چگونه دشمنان ايران هر وقت منافعشان اقتضا كند با يكديگر همدست مي شوند، حتي در لباس مقدس و محترم روحاني.»(2)



بازتاب اهانت به امام رحمة الله عليه



خبر اهانت به مقام مرجعيت و رهبري امام خميني رحمة الله عليه به زودي در ميان علما، مراجع و مردم قم پخش گرديد. مردم قم به دليل شناخت و علاقه شديد به امام، تحمل اهانت به مرجع و رهبر خود را از دست دادند و شهر قم از لحظه اي كه محتواي مقاله اهانت آميز مذكور، آشكار شد، حالت عادي خود را از دست داد. همه در پي آن بودند تا انزجار خود را نسبت به اسائه ادب به ساحت مقدس مرجعيت بروز دهند و در واقع، همه چيز براي ظهور يك قيام عمومي آماده شد و اين بار رژيم شاه به دست خود و با سياست غلط خود، مردم را عليه خود بسيج كرد.



روشن بيني علما



آگاهي و وقت شناسي استادان، مدرسان و طلاب حوزه علميه قم، در بروز انزجار و اعتراض مردم، بسيار مؤثر بود. عده اي از آنان شامل آيات عظام: علي مشكيني، حسين نوري، يوسف صانعي، ناصر مكارم شيرازي، وحيد خراساني، محمد يزدي، محمد مؤمن، جعفر سبحاني، محمد محمدي گيلاني و ديگران در ساعات پاياني شب 18 دي در منزل آية الله حسين نوري همداني جلسه مشورتي تشكيل دادند و با بررسي ماهيت و اهداف مقاله مذكور، براي چگونگي مقابله با آن به كنكاش پرداختند. در آن نشست، راه ها و شيوه هاي مختلف مقابله با رژيم مورد گفتگو قرار گرفت و در بين تمام راه هاي پيشنهاد، تعطيلي كليه دروس حوزه علميه قم، به طور همزمان و هماهنگ، و اعتراض شديد عليه حكومت، به تصويب رسيد.



آية الله حسين نوري همداني در اين باره مي گويد:



«پس از انتشار مقاله؛ يعني شب 18 دي، اساتيد حوزه علميه قم در منزل اين جانب اجتماع كردند تا تصميمي در اين مورد گرفته شود كه چه بايد كرد. بعد از صحبت هاي زياد، مدرسين حوزه تصميم گرفتند درس ها و مباحث حوزه را تعطيل كنيم و در مقابل رژيم شاه عكس العمل شديدي نشان دهيم و به هر قيمتي كه هست مقاومت كنيم.»(3)



هماهنگي با مراجع طراز اول



براي تأثيرگذاري بيشتر، مدرسين و اساتيد حوزه قرار گذاشتند تا مراجع عظام تقليد نيز در اقدامي هماهنگ دروس خارج خود را تعطيل كنند. از اين رو، آية الله محمد مؤمن، طاهري خرم آبادي و سيد حسين موسوي تبريزي مسئوليت يافتند تا مراجع را از وضعيت سياسي و تصميمات اتخاذ شده مطلع سازند. بر اين اساس، حضرات آيات: شيخ مرتضي حائري، سيد محمدرضا گلپايگاني، سيد شهاب الدين مرعشي نجفي، ميرزا هاشم آملي و ديگران همگي موافقت نمودند و اساتيد و طلاب و مردم قم را همراهي و هدايت كنند. ورود مراجع عظام در اين قضيه، بر اهميت موضوع افزود و باعث شد تا مردم بيشتر از هر زمان ديگري احساس تكليف كرده و در فكر اداي وظيفه شرعي خود باشند.(4)



حركت طلاب



طلاب حوزه علميه كه از تصميمات مراجع عالي قدر و اساتيد حوزه بي خبر بودند، صبح روز يكشنبه 18 دي هنگام حضور در درس اطلاع يافتند كه مقاله اي توهين آميز عليه امام خميني رحمة الله عليه نوشته شده است و در حالي كه حالت خشم و نفرت به خود گرفته بودند در مدرسه خان تجمع كردند و بعد از آگاهي كامل از متن مقاله، حركت اعتراض آميز خود را به سوي ميدان آستانه شروع كردند و شعارهايي بر عليه رژيم شاه و در حمايت از مرجع و رهبر خود تكرار مي كردند. بعد از درگيري مختصر با پليس در ميدان آستانه تصميم گرفتند براي ادامه اعتراض و مخالفت خود، به منزل مراجع عظام بروند و به تكليف شرعي خود بيشتر عمل كنند.(5)



سخنراني آية الله العظمي گلپايگاني رحمة الله عليه



همراه با تجمع طلاب حوزه، گروه زيادي از مردم نيز با آنان همراهي كردند و از ميدان آستانه به منزل آية الله العظمي گلپايگاني رفتند. ايشان نيز به ميان جمعيت آمد و با حالت تأثر و اندوه، كلمه استرجاع «انا لله و انا اليه راجعون» بر زبان آوردند و گفتند:



«اينها به ايشان [امام خميني رحمة الله عليه ] توهين نكردند. اينها به ما توهين كردند؛ چرا كه در حقيقت آنها مي خواستند بگويند كه آن آقا [امام خميني ] با ما مخالف است و معناي حرفشان اين است كه ما با اينها [رژيم شاه ] موافق هستيم؛ در حالي كه چنين نيست. ما از گذشته با رژيم مخالف بوده ايم. الآن هم مخالف هستيم و در آينده هم مخالف هستيم... اينها اشتباه مي كنند و دارند راه را بيراهه مي روند. اينها فكر نكنند ما ديگر سكوت كرده ايم و چيزي نخواهيم گفت و دست برمي داريم. اينها بايد بدانند كه اگر سرنيزه را حتي زير گلوي ما بگذارند، ما حرفمان را مي زنيم.»(6)



سخنراني كوتاه آية الله العظمي گلپايگاني قوت قلبي براي تجمع كنندگان بود كه اميد مضاعفي در دل آنان براي تلاش و استمرار قيام ايجاد كرد. ايشان با تأييد حركت طلاب و مردم، تأكيد كردند تا با مراجع عظام ديگر نيز ملاقات كنند تا همبستگي و همسويي بيشتري ايجاد شود و حركت حاضر نتيجه مثبتي بدهد.(7)



سخنراني آية الله مرعشي نجفي رحمة الله عليه



بعد از خروج از منزل آية الله العظمي گلپايگاني و درگيري مختصر با پليس به منزل آية الله شريعتمداري رفتند و او بدون اشاره به مقاله و توهين به امام، مردم و طلاب را دعوت به آرامش كردند؛(8) ولي مردم كه تعداد آنها هر لحظه بيشتر و بيشتر مي شد همراه طلاب به منزل آية الله مرعشي نجفي رفتند.



مردم و طلاب در ساعت 3 بعدازظهر در حسينيه آية الله مرعشي نجفي اجتماع كردند و به سخنان پرشور ايشان گوش فرا دادند. ايشان فرمودند:



«بسم الله الرحمن الرحيم



... البته معلوم است حال تأثر شما با تأثر خود حقير، خدا گواه است كه حال صحبت اصلاً ندارم، از اين تأثر و پيشامدها. در هر منطقه اي و در هر مملكتي روحانيت يك احترامي دارد. «ماكاريوس» اين يك روحاني بود و البته مخالف بود با بعضي چيزها، يكي از جرايد يونان يا جرايد ممالك ديگر (به وي اهانت كردند كه آن جريده از ناحيه حكومت مورد بازخواست قرار گرفت) و همچنين روحانيين ساير منطقه ها هميشه ساحت قدس روحانيت منزه بود، مبرّي بود. آيا شايسته است در يك روزنامه كثيرالانتشاري كه تيراژ اول تقريباً قريب سيصد هزار است، توهين شود به يك عالم ربّاني و سيد جليل محترم كه ما با هم بزرگ شديم در اين حوزه، بنده مي شناسم ايشان را، مقام حُبَّش به ائمه اطهار و ولايتش و خلوص نيتش و عباداتش و فضل و كمالش، همه اش را مي دانم من. شايد از ديگران بنده بيشتر اطلاع داشته باشم؛ چون مدت ها در حوزه مرحوم آية الله حائري، در حوزه مرحوم آية الله يثربي كاشاني با هم مشغول استفاده بوديم و اين سيد بزرگوار را با اين لحن هاي توهين آميز در يك روزنامه كثيرالانتشار توهين بكنند شايسته است؟! آيا اين فرض كنيد بر اينكه حركت عقلايي است آن وقت هم مي گويند: حرف نزنيد، متأثر نشويد. چطور آدم متأثر نشود امروز اين را توهين مي كنند فردا فرض كنيد يك پله بالاتر به ساحت قدس ائمه، به ساحت قدس انبياء مرسلين. خلاصه من عاجزم از اينكه تأثر خودم را به شما عرض بكنم و آنچه كه از دست حقير مي آيد، بنده يك دو سه تا عريضه نوشتم به بعضي از آقايان تهران؛ آقاي آية الله خوانساري، آقاي آية الله نوري. به اينها نوشتم جريان را و خواستيم اكيداً كه خواهشمنديم كه اين مسئولين، اين انتشارات را بخواهيد، عتاب كنيد، خطاب بكنيد كه از اين حركت ها ديگر نكنند و خاتمه بدهند اين بي ادب ها را، درست نيست، روا نيست، آن وقت هم فرض كنيد بر اينكه تحريك احساسات بكنند. البته فرض كنيد بر اينكه يك عقده اي است در دلها اين بالاخره منفجر مي شود... چطور مي شود صبر كرد يك همچون چيزهايي را، يك عالم رباني، يكي از مراجع شيعه، مرد با اين جلالت ،به اين بزرگواري، مثلاً بله يك همچو توهيناتي بكنند آن وقت مي گويند: ساكت باشيد، حرف نزنيد. درست است اين حرفها؟ كجا يك همچو چيزي هست؟ در تمام اين ممالك راقيه دنيا ببينيد نسبت به روحانيت يك همچو حركاتي هست؟ اگر شما پيدا كرديد در يكي از روزنامه هاي خارجي كه به يك عالمي از علمايشان، به يك كشيشي، به يك خاخامي، به چه، به يك مُوبدي، [اهانت شود] مثلاً روحانيت در هر مملكتي مقامي دارد، مقام مقدسي دارد، محترم است. اينها خوب يك مطالبي را هم كه راجع به دين مي گويند [لابد] اين [هم ]ديگر بد آمدن ندارد كه انسان توهين كند. اميدوارم كه ان شاءالله ديگر موفق باشيد.»(9)



سخنراني آية الله سيد صادق روحاني



طلاب و مردم انقلابي قم بعد از ملاقات با آية الله مرعشي نجفي، در منزل آية الله سيد صادق روحاني تجمع كردند. ايشان سخنان محكم و قاطعي در دفاع از امام و حركت مردم و علماي قم ايراد كردند كه به ذكر گوشه اي از آن پرداخته مي شود:



«... اين جور اهانت و اين جور فحاشي و هتاكي! در حالي كه اين مسلماً اگر مصداق آن روايت شريفه داشته باشد، بهترين مصداق اينجاست: «الواقع عليهم كالواقع علينا» اين در حقيقت جسارت به پيامبر اكرم است، جسارت به امام زمان است، جسارت به دين است و اين جسارت ها مسلماً براي كاري است، نقشه اي در پيش است، خيالاتي دارند، به همين نحو هم هست. بنابراين، بايد همين جوري كه تا به حال اقدام شده است كما اينكه علماي ديگر هم اقداماتي كرده اند بناست جلساتي هم بشود كه در آن صحبت بشود، شما برادران هم همين جور اتحاد خودتان را حفظ كنيد.»(10)



غروب روز 18 دي



غروب روز 18 دي با تعطيلي دبيرستانهاي قم و شركت دانش آموزان در تظاهرات، حال و هواي ديگر پيدا كرد. سيل جمعيت از تمام قشرها كه هر لحظه به خيل عظيم اعتراض كنندگان مي پيوستند، به سوي حرم مطهر سرازير شد. نماز جماعت پرشكوهي به امامت آية الله شيخ مرتضي حائري در مسجد اعظم برگزار شد. بعد از نماز نيز اعتراضها ادامه داشت و جمعيت با شعارهاي «درود بر خميني»، «مرگ بر حكومت پهلوي»، «مرگ بر اين حكومت يزيدي» خشم خود را بيش از پيش ابراز مي داشتند و اين در حالي بود كه حرم مطهر و مسجد اعظم در محاصره كامل نيروهاي انتظامي و امنيتي قرار داشت و حتي برخي از مأمورين ساواك براي شناسايي نيروهاي مخالف، وارد مسجد اعظم شدند. تظاهركنندگان آنها را شناخته و كتك مفصلي زدند و از مسجد بيرون كردند. و بالاخره بعد از يك درگيري مختصر با نيروهاي انتظامي، به اعتراض خود خاتمه دادند.(11)



قيام بازاريان قم



آنچه در روز 18 دي روي داد، اهداف اساتيد و مدرسين و مراجع عظام قم را تأمين كرد و اما از آنجا كه بازار انقلابي و متدين قم در جريان اعتراضات روز 18 دي قرار نگرفته بود و هماهنگي خاصي ميان روحانيون و بازاريان به وجود نيامده بود، در هيجدهم دي به تعطيلي مغازه ها اقدام نكرد و در تظاهرات شركت نداشت آنان براي انجام وظيفه و اداي تكليف خود ضمن هماهنگي با مراجع معظم و اساتيد حوزه، روز 19 دي را روز تعطيلي بازار و تظاهرات عليه رژيم و در حمايت از مرجعيت و همدردي با حوزه علميه و وفاداري با آرمان هاي انقلابي امام خميني قرار دادند.



مراجع عالي قدر و اساتيد معظم حوزه نيز درسهاي خود را در آن روز تعطيل كردند و از حركت مردم انقلابي قم حمايت كردند. تعطيلي مجدد حوزه و تعطيلي بازار و تصميم همه آحاد شهر قم، براي دفاع از حريم مرجعيت، روز 19 دي را به يك روز فراموش نشدني مبدل ساخت و قم يكپارچه فرياد و جوش و خروش شد. مردم كه بيوت مراجع را تنها ملجأ و پناهگاه خود مي دانستند، به طرف منازل آنان سرازير شدند و از آنان كسب تكليف كردند.



سخنراني آية الله ميرزا هاشم آملي



«آقا خوب گوش بدهيد. ما حرفمان همه اش سه كلمه است؛ عظمت آقاي ما (امام خميني) به حدي است كه اين گونه نوشته جات به او ضرر نمي رساند، مطمئن باشيد. البته جاي تأسف است كه نبايد نوشته شود؛ اما بدانيد، عظمت ايشان (من قادر نيستم حرف بزنم.) به حديست كه ضرر به ايشان نمي رساند (گريه حضار).



مطلب ديگر، آقا بدانيد در بعضي كلمات گفته مي شود كه ما وحدت نداريم. نه، هم خلاف قاعده هست، هم نمي فهمند ما وحدت داريم، همه ما هم يكي هستيم و يك نظر داريم و جاي هيچ ترديد نيست. مطلب مهمي كه در نظر بنده هست، آن اين است كه بايستي آقايان عظام جلسه اي داشته باشند، اتحاد كلمه اي داشته باشند و استيضاح كنند اين را، اين مهم است. (تأييد حضار) و اين را هم خود بنده اقدام جدي خواهم كرد كه جلسه اي تشكيل بدهيم و استيضاح كنيم اين مطالب را كه ديگر تكرار نشود و بسيار چيز آساني است. هم نشان مي دهد وحدت ما را، هم نشان مي دهد عظمت ما را و هم ديگر تكرار نخواهد شد. البته اين كارهايي كه شما آقايان مي كنيد، هم به جا و هم به مورد است تا حدّي كه حدودش بايد محفوظ بشود كاشف از معنويت شما و ما هم تشكر مي كنيم از اين روحيه پاكي كه داريد؛ ولي دو سه جهت عرض كردم، در دلتان باشد و ضبط بشود.



عظمت آن مرد بزرگ طوري است كه هيچي بله طوري نمي كند و جاي تأسّف است كه نبايد نوشت... .»(12)



سخنراني آية الله العظمي مكارم شيرازي



مردم بازار و طلاب و ساير اقشار، بعد از ملاقات با آية الله آملي، به منزل علامه طباطبايي رفتند. ايشان علي رغم كسالت جسمي، طي سخنان كوتاهي، مقاله ننگين روزنامه اطلاعات را محكوم و حمايت خود را از تظاهركنندگان اعلام نمودند. و سپس از آية الله شيخ محمد يزدي خواستند تا براي حضار سخنراني كنند. مردم از سخنان علامه و آية الله يزدي، نسبت به رژيم به خشم آمدند و عليه رژيم شعار دادند و مصمم شدند تا به اعتراضات خود ادامه دهند. بعد از آن به سوي منزل آية الله العظمي مكارم شيرازي حركت كردند و با ايشان ديدار كردند. آية الله العظمي مكارم شيرازي نيز سخنراني مهم و باارزشي ايراد كردند و مردم را به اتحاد و آگاهي در برابر توطئه هاي تفرقه افكنانه دشمن و نقشه هاي استعماري آنها دعوت كردند. وي در سخنرانيشان فرمودند:



«اين اتحاد و وحدت، جواب بسيار محكم و دندان شكني به آن روزنامه و هم فكران او بود و به عقيده من اين نتيجه را حداقل گرفتند كه در آينده نمي شود، هر از چندي بردارد يك نفر در يكي از جرايد چنين مطلبهايي بنويسد، تكرار كند. و اين گونه مطالب بدون جواب نمي ماند و ساده و ارزان هم تمام نمي شود. اين مطلب را به خوبي درك كردند. به خصوص اينكه الآن به من خبر دادند حتي بازار قم هم براي ابراز تنفر و انزجار از چنين نوشته هايي و چنين فتنه هايي، اعلام تعطيل كردند... امروز روزي است كه همه بايد در اين گونه مسائل دست به دست هم بدهند و براي آقايان گفتم: اگر جمعيتي بزرگ در محيطي اين چنين هتك احترام بشود، براي ديگران چه احترامي خواهد ماند. اگر واقعاً بنا هست بميريم، همه دست به دست هم بدهيم و با هم بميريم... .»(13)



تجمع در منزل آية الله وحيد خراساني



«رفتن به منزل آية الله وحيد خراساني، آخرين برنامه تظاهركنندگان در پيش ازظهر 19 دي بود. اجتماع عظيمي در منزل ايشان صورت پذيرفت. ابتدا آقاي مروي خراساني سخنراني كرد و سپس آية الله وحيد خراساني براي مردم و طلاب سخنراني شيرين و مهمي ايراد كردند. وي مقاله اهانت آميز روزنامه اطلاعات را «نوشته اي پليد» خواند و آن را به شدت محكوم ساخت و شعري را قرائت كرد كه براي هميشه در اذهان ماند:



كي شود دريا به پوز سگ نجس كي شود خورشيد از پف، منتمس



و بدين طريق اعتراضات و تظلمات مردم متدين و انقلابي قم تا اذان ظهر روز 19 دي پايان مي گيرد. اما اجتماع كنندگان قرار گذاشتند تا براي ادامه اعتراضات خود مجدداً در عصر همين روز براي رفتن به منازل آية الله نوري همداني، آية الله سلطاني طباطبايي و آية الله مشكيني در ميدان آستانه و اطراف حرم اجتماع نمايند. همچنين در اين حين خبر رسيد كه عده اي از بازاريان و دانشجويان دانشگاه هاي تهران نيز در تظاهرات بعدازظهر قم شركت مي كنند.(14)



سخنراني آية الله نوري همداني



بعدازظهر روز 19 دي، مردم و طلاب و دانشجويان دانشگاه هاي تهران كه براي تظاهرات به قم آمده بودند، بعد از تجمع در ميدان آستانه، حدود ساعت 4 بعدازظهر به منزل آية الله نوري همداني رفتند. آية الله نوري همداني با بيانات مفصل و هيجان انگيز به حمايت از مقام و موقعيت امام خميني و اعتراض عليه رژيم شاه پرداخت:



«... اين جمعيتي كه در اينجا اجتماع كرده اند، نمونه اي است از پشتيباني ملت از روحانيت و اين ناراحتي كه دو روز است، مي توان گفت: سراسر ايران را فرا گرفته، هر كس اطلاع پيدا كرد، اظهار ناراحتي و انزجار مي كند، براي آن است كه يك نويسنده مزدوري، مطلبي عليه روحانيت، مي توان گفت، نوشته است. اين روزنامه، روزنامه اطلاعات، مورخ هفدهم دي، الآن آن قسمتي كه مورد نظر من هست، الآن در دستم هست، الآن مربوط به همين موضوع است. در اين روزنامه البته سعي شده كه اين فرد بسيار باعظمتي از روحانيت، يك فردي يك شخصيت بسيار بارزي كه مانند خورشيد عظمتش مي درخشد، اين را از روحانيت جدا كند. حساب ايشان را از حساب روحانيت جدا كند. غافل از اينكه اين مطلب و اين خيال، خيال بسيار خامي است. اگر باز چند قرن قبل از اين مردم و ملت ايران داراي اين اندازه از رشد فكري نبودند، مي شد اين مردم را اغفال كرد، مطلبي بود، اما امروز مردم آگاه و بيدار را هرگز نمي توان اغفال كرد، بايستي به اين نويسنده كه اين مطلب را در اين روزنامه نوشته بگوييم:



شمع حق را پف كني تو اي عجوز؟ هم تو سوزي هم سرت اي گنده پوز

چون تو خفاشان بسي بينند خواب اين جهان ماند يتيم از آفتاب



... اين خفاش چنين خيال كرده كه خورشيد آفتاب وجود باعظمت مرجع عالي قدر آية الله العظمي آقاي خميني، اين خورشيد را كه فكر كرده كه مي توان در زير ابرهاي تبليغات در زير ابرهاي تحريفات فكر كرده كه بتواند اين خورشيد را پنهان كند، ولي غافل از اينكه خورشيد و ماه را نمي توان پنهان كرد.



اي بريده آن لب و حلق و دهان كه كند تف سوي ماه آسمان



اگر يك شخصي، تف سوي ماه آسمان بيندازد، به ماه كاري نمي شود، ولي آن تف به روي خودش برمي گردد.



مه فشاند نور و سگ عوعو كند هر كسي بر طينت خود مي تند



آفتاب وجود آية الله العظمي آقاي خميني مانند ماه مي تابد و از عوعو كردن سگ نتيجه اي جز خسته كردن خودش، جز منفور كردن خودش، چيز ديگري عايد اين نويسنده نخواهد شد... .»(15)



جنايتي ديگر



جمعيت انبوه و گسترده، پس از استماع سخنراني آية الله نوري همداني، به سوي منزل آية الله سلطاني طباطبايي حركت كردند و در هنگام عبور از ميدان شهدا (چهارراه بيمارستان) مورد هجوم وحشيانه نيروهاي پليس و امنيت كه از قبل در اين منطقه و در پشت بام كلانتري يك. خود را مهياي حمله كرده بودند، قرار گرفتند. آنان ابتدا به تيراندازي هوايي پرداختند و بعد از آن با چماق و باتوم و اسلحه گرم گروه بسياري از مردم و طلاب را زخمي و به شهادت رساندند و حتي برخي از طلاب و مردم كه در مدرسه حجتيه پناه گرفته بودند، مورد حمله قرار گرفتند و گروهي از آنان نيز زخمي و شهيد شدند.



ميدان آستانه نيز صحنه درگيري و كشتار مردم و طلاب بود. سربازان و كماندوهاي رژيم، مدرسه خان را با گلوله هاي اشك آور مورد حمله قرار دادند تا طلاب پناه برده به حجره هاي اين مدرسه را دستگير كنند. شعار مرگ بر شاه در اين مكان براي اولين بار سر داده شد. درگيري تا ساعت 22 شب ادامه داشت. كوچه ها و خيابانهاي اين منطقه صحنه هاي جنگ و گريز بود. تا پاسي از شب صداي گلوله به گوش مي رسيد. خيابانهاي صفائيه، حجتيه، كوچه هاي اطراف اين خيابانها پر شده بود از كفشها، عباها، عمامه ها و خونهاي شهدا و مردم متدين و طلاب مبارز.



مردم تعدادي از مجروحين را به بيمارستان آية الله العظمي گلپايگاني رساندند تا مداوا شوند. طلاب مدرسه رسالت كه در كوچه ممتاز قرار داشت، به مداواي زخميها پرداختند. نيروهاي امنيتي پس از اطلاع از انتقال مجروحان و شهداء به بيمارستان به آنجا رفته و تهديد كردند كه اجساد شهدا را تحويل دهند. ولي مسئولين بيمارستان به دستور آية الله العظمي گلپايگاني، از تهديد آنها نهراسيده، اعتنايي به آنها نكردند و شبانه و به طور مخفيانه شهدا را به بيمارستان كامكار منتقل كردند و به مداواي زخمي ها و مصدومين پرداختند.



مأمورين درنده خو، دست بردار نبودند و در مقابل مراجعه و تقاضاي صاحبان جنازه شهدا، شرط مي كردند كه به تعداد هر گلوله اي كه به بدن مقتولين اصابت نموده است، پانصد تومان بپردازند، تا جنازه را تحويل دهند و كسان مقتولين تعهد بسپارند كه بدون سروصدا آنها را در نقطه نامعلومي به خاك بسپارند.(16)



پايان ماجراي 19 دي



قيام خونين 19 دي قم با شهيد شدن تعدادي از مردم و طلاب و مجروح شدن عده اي ديگر از آنان در ساعات پاياني شب، پايان گرفت. صبح روز بعد پليس و نيروهاي امنيتي، ميدان آستانه، خيابان ارم، چهارراه بيمارستان و خيابانهاي اطراف را به كلي اشغال كردند و از تجمع مردم و طلاب در آن روز ممانعت كردند.



گروهي از طلاب كه پليس مانع از تجمع آنان شده بود، به منزل آية الله العظمي گلپايگاني رفتند، ولي ايشان حضور نداشتند و در وقت بازگشت با آية الله محمد يزدي برخورد كردند و ايشان از طلاب خواستند تا دوباره به منزل آية الله العظمي گلپايگاني بروند. آية الله يزدي در اين جمع، سخنراني كردند:



«فرمان خدا، قاطع؛ فرمان خدا، محكم؛ اطاعت از فرمان خدا، واجب؛ و سرپيچي از فرمان خدا، كفر و الحاد است... من از پيش آقايان مراجع مي آيم، آنها جلسه اي داشتند و تصميم گيري كردند. من بي پرده به آنها گفتم: اين طلبه ها و مردمكشته داده اند، زخمي داده اند. من اگر آنجا (منزل آقاي گلپايگاني كه مردمو طلاب اجتماع كردند) بروم چه به آنها بگويم. (گفتند:) بدانيد كه دشمنوحشي است. از هر درنده اي درنده تر است. فعلاً از تجمع خودداري كنيد.امروز روزي است كه بايد وارد ميدان شد؛ اما چون دشمن وحشي است، فعلاً از تجمع خودداري كنيد. دستور آقايان (مراجع) همين بود و اينكه حوزه بايد تعطيل باشد.»(17)



و اين آخرين حركت بود كه طلاب و مردم انجام دادند و قيام 19 دي به پايانرسيد.



بازتاب قيام 19 دي قم



از مهم ترين ويژگي هاي قيام 19 دي قم، واكنش نيروهاي فعال سياسي در صحنه سياست ايران بود. گروه هاي مختلف مذهبي و ملي نسبت به اين قيام حساسيت نشان دادند و از آن حمايت كرده و رژيم را به خاطر سركوب كردن آن، محكوم كردند. و از طرفي اين قيام، جرقه انقلاب اسلامي و سرآغاز قيام و سرسلسله حركتهاي بعدي عليه رژيم تا سال 57 مي باشد. قيامي كه باعث بيداري مردم شهرها گشت؛ چه اينكه آنان با همدرديهاي شرعي و انساني خود با آرمانهاي انقلاب اسلامي، چهلم هاي شهدا را پشت سر هم به وجود آوردند.



دانشگاهيان و دانشجويان از اساتيد مبارز و انقلابي، و انجمنهاي اسلامي مختلف سراسر كشور و خارج از كشور و نيز گروه هاي سياسي مثل اتحاد نيروهاي جبهه ملي ايران، كميته ايراني دفاع از حقوق بشر، جنبش مسلمانان مبارز، حزب زحمتكشان ملت ايران و امثال آنها، واكنشهاي حمايتي وسيعي از خود نشان دادند كه خود نشان از اهميت قيام 19 دي قم مي باشد.(18)



بنابراين، مراجع معظم قم كه رهبري قيام 19 دي را به عهده داشتند، و موجي از بيداري و حساسيت را در سطح ايران ايجاد كردند، نسبت به ثمرات آن و نيز پاسداري از دست آوردهاي آن بي تفاوت نبودند. از اين رو، بعد از پايان يافتن قيام، با اعلاميه ها و تلگرافهاي متعدد به شخصيتهاي مذهبي و مراجع معظم شهرها، به نوعي به فعاليت خود ادامه دادند و از ثمرات قيام 19 دي حفاظت كردند.



و به طور كلي، واكنش حوزه هاي علميه، مراجع معظم، علماي اعلام، اساتيد و مدرسين، درخور توجه است؛ چه اينكه باعث شد تا مسير انقلاب بيش از پيش هموار گردد و مردم هوشيارتر و بيدارتر از قبل براي دفاع از اسلام و قرآن در صحنه باشند. و زمينه حمله هاي بيشتر بر اركان حكومت ستمشاهي فراهم گردد. ترس ها شكسته شود اين بود كه مردم ايران جسارت بيشتري در اعتراض به ظلمها و بي عدالتيها پيدا كردند كه خود اين مرهون فعاليتهاي مراجع و علماي اعلام قم بعد از اتمام قيام 19 دي در قالب اعلاميه ها و تلگرافها و نامه ها بود.



اعلاميه استادان و علماي اعلام قم



«بسم الله الرحمن الرحيم



«انا لله و انّا اليه راجعون»



فاجعه خونين قم كه در روز دوشنبه 29 محرم الحرام 1398 برابر نوزدهم دي ماه 1356 هجري پديد آمد، به دنبال مطالب توهين آميزي بود كه در روزنامه اطلاعات به مقدسات اسلام و مراجع عظام دامت اظلالهم به خصوص مرجع عالي قدر شيعه حضرت آية الله العظمي آقاي خميني مُد ظله العالي شده بود و موجب هيجان و نگراني شديد همگان گرديده، بلافاصله به دستور مراجع محترم تمامي درس هاي حوزه علميه تعطيل شد و مسلمانان شريف و غيور شهرستان قم به حمايت از مذهب و پشتيباني از مراجع بزرگ، دست از كار كشيده، بازار و خيابان ها را عموماً تعطيل كردند. آقايان طلاب علوم دينيه و مردم با نهايت نظم و آرامش به منازل مراجع عظام و بعضي از علما و مدرسين رفتند و هر كدام از آقايان معظم به نوبه خود بياناتي پيرامون حقايق جاري ايراد فرموده، متحداً مخالفت خود را با قوانين ضد اسلامي ابراز داشتند.



جمعيت به هنگام حركت به طرف منزل برخي ديگر از اساتيد با آنكه در كمال نظم و آرامش بودند ناگهان مورد حمله كماندوها و مأمورين مسلح دولت قرار گرفتند و آنان بدون كمترين بهانه اي آتش به روي مردم بي گناه گشوده و به كوچك و بزرگ رحم نكرده، حتي كودكان و نوجوانان را مورد يورش و حمله خود قرار دادند. اولين فدايي، يك كودك سيزده ساله بود. صداي شليك گلوله چند ساعت در فضاي پايگاه تشيع شهر مقدس قم به گوش مي رسيد و بالنتيجه گروه زيادي از طلاب و مؤمنين كشته شدند و جمع كثيري مجروح و مصدوم گرديدند و تاكنون تعداد مقتولين به طور دقيق معلوم نشده است؛ زيرا پليس و مأمورين مسلح اجساد را بالاجبار گرفته و حتي كساني را كه در بيمارستان جان دادند، در اختيار گرفتند و بازماندگان آنها [كه ] براي گرفتن جنازه ها مراجعه مي كردند، با خشونت پليس و مأمورين مسلح روبه رو مي شدند و تا روزهاي بعد در قسمت عمده شهر حتي به عابرين، بدون جهت حمله نموده، آنان را مضروب مي ساختند به حدي كه سراسر شهر را ترس و وحشت فرا گرفته بود.



متأسفانه مطبوعات هم مثل هميشه حقايق را وارونه جلوه داده و براي مشوب كردن اذهان عمومي لاطائلاتي را نوشته و مي نويسند. آيا اين است معناي آزادي و دموكراسي و طرفداري از حقوق بشر كه هيئت حاكمه از آن دم مي زند؟ آيا اين همه جنايات و خون ريزي را كه در اين چند روز مأمورين مسلحش مرتكب شدند، چگونه توجيه مي نمايد؟ آيا حمله مسلحانه و به آتش بستن عده اي بي گناه كه با كمال نظم و آرامش در حركت بودند طرفداري از حقوق بشر است؟ آيا فضاي باز سياسي همين است كه اگر كساني به مطالب غيرواقعي روزنامه اعتراض كنند در برابر گلوله قرار گيرند؟ آيا اگر مردمي براي دفاع از حريم مقدس اسلام در كمال آرامش به منزل زعماي ديني رفتند و اظهار تظلم نمودند، بايد به آتش بسته شوند.



ما ضمن تسليت به پيشگاه مقدس حضرت ولي عصر ارواحنا له الفداء و عالم روحانيت و عموم مسلمين بدين وسيله مراتب انزجار و تنفر شديد خود را از اين اعمال وحشيانه و مجريان اين جنايات، ابراز داشته، توفيق عموم ملل مسلمان را در دفاع از حريم مقدس اسلام از خداوند بزرگ مسئلت داريم. و الي الله المشتكي.



امضا كنندگان:



ابوالفضل نجفي خوانساري، شيخ جواد تبريزي، محمدحسين مسجدجامعي، محمد شاه آبادي، سيد موسي شبيري زنجاني، علي مشكيني، ناصر مكارم شيرازي، حسين نوري، محسن حرم پناهي، محمدحسن مرتضوي لنگرودي، محمدتقي ستوده، علي احمدي ميانجي، عبدالله جوادي، محمد محمدي گيلاني، غلامرضا صلواتي، حسين راستي كاشاني، سيد عبدالرسول شريعتمداري، محمد يزدي، محمدتقي مصباح، محسن دوزدوزاني، حسن حسن زاده، حسن تهراني، محمد مؤمن، سيد حسن طاهري، رضا توسلي، محمدعلي شرعي، محمدعلي فيض، عباس محفوظي، مرتضي بني فضل، محمدعلي گرامي.»(19)



اعلاميه آية الله مرعشي نجفي



«بسم الله الرحمن الرحيم



«الذين اذا اصابتهم مصيبة قالوا انا لله و انا اليه راجعون»(20)



با كمال تأثر و تأسف پيش آمد ناگوار و جانگذاز و اسفناك اين چند روزه در شهر مقدس قم كه منجر به قتل و شتم و ضرب عده اي از طلاب حوزه مقدسه علميه و غيرهم كه به دنبال اعتراض به پاره اي مطبوعات كه در آن به مقام شامخ روحانيت و مقدسات ديني و اهانت به حضرت آية الله خميني دامت بركاته شده موجب تشنج افكار و جريحه دار شدن قلوب مؤمنين خاصه جامعه روحانيت گرديده، لذا مصادر امور را مسئول اين قضايا مي دانيم و شديداً معترض هستيم. اميد است خداوند سبحان اجر جزيل و صبر جميل به اولياء مقتولين مرحمت و مرتكبين اين فجايع و خون ريزي را مجازات بفرمايد.



اللهم انّا نشكوا اليك فقد نبيّنا و غيبة وليينا و تظاهر الفتن علينا و السلام علي اخواني المؤمنين و الرحمة و البركه.



شهاب الدين الحسيني المرعشي النجفي في 2 صفر المظفر 1398»(21)



نامه حضرت آية الله العظمي گلپايگاني به حضرت آية الله خونساري



«بسم الله الرحمن الرحيم



حضرت مستطاب آية الله معظم آقاي حاج سيد احمد خونساري دامت بركاته!



با ابلاغ سلام، دو روز پيش نامه اي به حضور محترم ارسال شد و چون همه بي صبرانه منتظر اقدام و جواب مي باشند مجدداً تصريح مي دهد مقالات اخير بعضي جرائد و حمله به احكام مقدس اسلام و تهمت و توهين به مقام شامخ روحانيت موجب نگراني و انزجار و تشنج شديد گرديد و مأمورين دولت به جاي توجه به اعتراض صحيح و منطقي آقايان طلاب و مردم بي دفاع، اعمالي كه در تمام جوامع بشري محكوم است مرتكب و با اسلحه گرم با آنها روبه رو شدند و عده اي بي گناه را به قتل رسانده و جمع زيادي را مجروح و مصدوم نمودند كه حال بعض آنها وخيم است. «انا لله و انا اليه راجعون»



به طور مسلم اگر به احساسات و اعتراضات مردم توجه كرده بودند اين واقعه خونين پيش نمي آمد. ضمن اظهار تأثر شديد از اين فاجعه بزرگ و تسليت به عموم مسلمين و تشكر از اتحاد و همدردي طبقات مختلف و تعطيل عمومي قم بدين وسيله اعلام مي دارم كه حقير و ساير علماي اعلام دامت بركاتهم هميشه مخالفت خود را با تصويبات و مقررات ضد اسلامي به وسيله نامه و تلگراف و تذكرات شفاهي صريحاً اظهار داشته ايم و حجت را بر همه تمام نموده ايم. و ساحت مقدس روحانيت و هر مسلمان واقعي از موافقت با مقررات مخالف شرع و همكاري با عمال استعمار منزه و مبرّا است.



مستدعي است به مسئولين امور اخطار فرماييد كه مسئوليت اين حوادث فجيعه كه هم اكنون با دستگيري و تبعيد بعض فضلا و طلاب محترم و سلب آزادي از مردم ادامه دارد، متوجه آنها است و در برابر خداوند متعال مسئول هستند و جوابي نخواهند داشت «و لا تحسبنّ الله غافلاً عما يعمل الظالمون»(22)



در خاتمه نصرت اسلام و مسلمين و مزيد عظمت حوزه هاي علميه و سلامت و دوام تأييدات عالي را در ظل توجهات خاصه حضرت ولي عصر ارواحنا فداه از خداوند متعال مسئلت دارم.



2/صفر/98



محمدرضا الموسوي الگلپايگاني»(23)



صدور اعلاميه ها، سخنرانيها، تلگراف و نامه هاي مكرر مراجع معظم، موجي از خشم و نفرت در تمام قشرها در سراسر ايران نسبت به رژيم سفاك پهلوي پديد آورد. از اين رو، در مجالس ختمي كه در تهران، تبريز و ديگر شهرها برگزار شد، وعاظ و روحانيون به افشاگري و روشن بيني بيشتر مردم پرداختند. مردم از دعوت مراجع معظم نسبت به بزرگداشت و يادبود شهداي واقعه 19 دي قم، استقبال مناسبي كردند و همگي به سوگ نشستند. مجالس باشكوه و تظاهرات دامنه داري در قم، تهران و ديگر شهرها برپا گرديد. دو هفته بعد از فاجعه 19 دي قم، كاركنان و نامه رسانان تهران يك هفته دست به اعتصاب زدند و در 17 بهمن نيز كارگران دخانيات، اعلام اعتصاب كردند و در 25 بهمن دانش آموزان چندين دبيرستان آمل دست به راهپيمايي زده، شعارهاي مخالف رژيم سر دادند.(24)



چهلم هاي مستمر



تأكيد مراجع قم به وسيله اعلاميه و نامه ها بر تجليل از شهداي 19 دي قم، مردم را بر آن داشت تا ياد و خاطره آن شهدا را زنده نگه دارند و راه آنان را ادامه داده و با هدف و مكتب آنان تجديد پيمان كنند. از اين رو، سراسر ايران روز چهلم قيام 19 دي قم، صحنه اعتراض عليه رژيم پهلوي بود و از همه مهم تر قيام خونين مردم تبريز بود. آنان در روز 29 بهمن 1356 با تجمع در مسجد حاج ميرزا يوسف آقا مجتهد، به سوگواري پرداختند و با دخالت پليس و شهادت يكي از مؤمنين، دست به تظاهرات گسترده زدند و مأمورين امنيتي آنان را به رگبار بستند كه عده اي شهيد و بسياري نيز مجروح شدند.



شهر تبريز در چهلم شهداي قم به صورت شهر جنگ زده درآمد. خيابانها از خون جوانان، بازاريان، دانشجويان، مرد و زن، رنگين شد و برگ سياه ديگري از دفتر جنايات رژيم پهلوي ورق خورد.



مراجع معظم قم همراه مراجع عالي قدر سراسر كشور ضمن همدردي با مراجع آذربايجان، با اعلاميه هاي خود اين عمل ننگين شاه را محكوم كردند.(25)



فاجعه قم و واقعه خونين مردم تبريز و انعكاس برخورد رژيم در اين دو واقعه با ملت به پاخاسته و مسلمان و بي احترامي كه طي آنها نسبت به مقامات روحاني و مردم ستمديده به عمل آمد، رفته رفته بيشتر شهرهاي كشور را از حالت عادي خارج ساخت و به صف شهرهاي قهرمان درآورد. در شهرهاي يزد، قم، مشهد، كرمان، تبريز، اهواز، جهرم، شيراز، اصفهان و قزوين مردم مسلمان با ازدحام خود در مساجد و راهپيماييها رژيم خودكامه و عمال منفور را به باد انتقاد گرفتند و با مأمورين امنيتي ايجاد درگيري كردند.



شهر مذهبي يزد در چهلم شهداي تبريز در اين درگيري و حمله وحشيانه پليس مقاومت قهرمانانه سهم بيشتري داشت و شبيه واقعه قم و تبريز، در يزد نيز فاجعه ديگري به وقوع پيوست و خون برخي از بي گناهان به زمين ريخته شد.



چهلم شهداي يزد نيز خود مايه حركت ديگري شد كه در قم اتفاق افتاد. شهر قم كه مركز قيامها و مقر مراجع معظم تقليد و الهام بخش مبارزه با دستگاه جبار بود، از يك طرف به مناسبت «ايام فاطميه» و سوگواري بانوي دو عالم حضرت زهراعليها السّلام و از طرف ديگر به خاطر چهلم شهداي يزد و ديگر شهرها سياه پوش شد و مجالس متعددي در منازل مراجع منعقد شد. و انبوه مردم قهرمان قم خود را مهياي شركت در آن مجالس مي شدند. مأمورين مسلح و كماندوها اعم از نظامي و پرسنل شهرباني با تجهيزات كامل نيز خود را آماده عكس العمل در برابر مردم و سركوبي آنها كرده بودند. در آن روز (29/2/1357) مأموران با حمله به مردم و منزل مراجع بار ديگر حريم مرجعيت را شكستند.



جمعيت كه در خيابان چهارمردان بودند مورد حمله مأموران قرار گرفتند و چون منزل آية الله العظمي گلپايگاني نزديك بود، مردم صلاح بر آن ديدند تا به منزل ايشان پناه ببرند. ولي مأموران با كمال شقاوت و قساوت در تعقيب آنها كه بيشتر طلاب و محصلين علوم ديني بودند، به خانه آية الله العظمي گلپايگاني هجوم بردند و بدون اعتنا به شخصيت آن مرجع عالي قدر و حريم خانه ايشان پس از شكستن در خانه ايشان، وارد خانه شدند. نخست چندين كپسول گاز اشك آور منفجر كردند و به دنبال آن عده زيادي از طلاب علوم ديني و افراد مختلف از مسافر و مهاجر را مضروب و مجروح ساختند. حضرت آية الله العظمي گلپايگاني كه شخصاً شاهد اين وضعيت مصيبت بار و حمله وحشيانه به خانه خود و مردم مسلمان و بي گناه و طلاب علوم ديني بودند، دچار حمله قلبي شدند و به بيمارستان برده و بستري شدند. مأمورين امنيتي فرداي آن روز نيز به منزل ساير مراجع حمله كرده، جسارت را به حد اعلاي خود رساندند.(26)



اين چهلم ها كه باعث بيداري بيشتر مردم مي شد، عرصه را بر هيئت حاكمه رژيم پهلوي تنگ كرد و دچار نوعي سردرگمي نمود و چاره اي جز حمله به آنان نمي ديد و به خيال خام خود كه با تهاجم به حريم مرجعيت و قتل و جرح مردم مي توان نداي حق طلبانه آنان را در گلو خفه كرد؛ ولي اين عكس العمل شاه و مأموران او نه تنها ثمري نبخشيد، بلكه به قيام بيشتر مردم منجر شد و موجبات تمسخر و استهزاي مجامع بين المللي و مطبوعات جهان را نسبت به خود فراهم كرد.



روزنامه ليبراسيون، روزنامه صبح فرانسه در تاريخ 11 مي 1978 پس از شرح قيام مردم قم در روز 9 ژانويه 1978 و كشتار مردم توسط مأمورين دولتي و نيز تظاهرات مردم تبريز براي گرامي داشت شهداي قم در مقاله اي با عنوان «شورش در فاصله هر چهل روز» مي نويسد:



«در هر چهل روز يك بار مردم ايران در مقابل رژيم طغيان مي كنند. مدت چهار ماه است كه اعتراض و جدال مردم ادامه دارد. و مردم از تهديدات رژيم شاهنشاهي نترسيده و يكپارچه عقب ننشسته اند. در اين راه عزمي جزم دارند و مخالفين سياسي از روشنفكر، دانشجو، اداري و كارگر به اتحاد يكپارچه اميد بسته اند. مذهبيون در راه مبارزه مشترك مذاكراتي را با آنها شروع كرده اند.»(27)

پاورقي





1) ر.ك. «جايگاه قيام 19 دي 1356 قم در پيروزي انقلاب اسلامي»، ابراهيم طالبي دارابي، مركز اسناد انقلاب اسلامي، چاپ اول، 1378، ص 52.

2) روزنامه اطلاعات، 17/10/56، به نقل از حماسه 19 دي قم 1356، ص 233.

3) حماسه 19 دي قم، ص 191.

4) جايگاه قيام 19 دي 1356 در پيروزي انقلاب اسلامي، ص 77.

5) همان.

6) همان، ص 79.

7) حماسه 19 دي قم، ص 37.

8) جايگاه قيام 19 دي 56 قم، ص 79.

9) حماسه 19 دي قم، ص 241.

10) همان، ص 239.

11) جايگاه قيام 19 دي 1356 قم، ص 80.

12) حماسه 19 دي قم، ص 261.

13) همان، ص 263.

14) جايگاه قيام 19 دي 1356 قم، ص 83.

15) حماسه 19 دي قم، ص 271.

16) نهضت روحانيون ايران، ج 7، ص 26.

17) جايگاه قيام 19 دي 1356 قم، ص 87.

18) همان، ص 92.

19) نهضت روحانيون ايران، ج 7، ص 33.

20) سوره بقره: 2، آيه 156.

21) اسناد انقلاب اسلامي، ج 1، ص 413.

22) سوره ابراهيم: 14، آيه 42.

23) نهضت روحانيون ايران، ج 7، ص 411.

24) همان.

25) همان، ص 70.

26) همان، ص 141.

27) همان، ص 172.