مراجع قم و انقلاب سفيد شاه


پس از رفع غائله انجمنهاي ايالتي و ولايتي، دولت اسدالله علم موقتاً عقب نشيني كرد، ولي ديري نپاييد كه خود شاه براي سرگرم كردن مردم به وعده هاي به ظاهر زيبا و فريبنده و نيز اثبات هرچه بيشتر نوكري خود نسبت به استكبار جهاني به ويژه آمريكا، دست به اجراي برنامه جديدي به نام انقلاب سفيد زد.



انقلاب سفيد شاه كه در ديماه 1341 از ناحيه شاه مطرح شد و قرار بود به رفراندوم گذاشته و از تصويب مردم ايران بگذراند، مشتمل بر شش اصل بود:



1. الغاي رژيم ارباب رعيتي؛



2. ملي كردن جنگل ها؛



3. فروش سهام كارخانه هاي دولتي؛



4. سهيم كردن كارگران در منافع توليدي و صنعتي؛



5. لايحه اصلاحي قانون انتخابات؛



6. ايجاد سپاه دانش.



اين شش اصل كه بعدها معروف به «لوايح ششگانه» شد، هر چند سال يكبار، چند اصل ديگر به آن افزوده مي شد كه به 19 اصل رسيد.(1)



عكس العمل مراجع قم



پس از اعلام رفراندوم از طرف محمدرضا شاه پهلوي، مراجع عالي قدر قم تشكيل جلسه دادند و به بحث و بررسي در مورد ماهيت، اهداف و آثار لوايح ششگانه مطرح شده از ناحيه شاه، پرداختند. در يكي از اين جلسات بنا شديكي از شخصيت هاي سياسي دولت را به قم دعوت كنند و با گفتگو با او انگيزه و اهداف شاه را در طرح لوايح ششگانه جويا شوند و نظرات مراجع قم را نيز بهاطلاع شاه برسانند.



مراجع قم از دولت درخواست كردند تا نماينده خود را به قم ارسال كند. دولت نيز شخصي به نام «بهبودي» را به قم فرستاد. او با مراجع ملاقات هاي متعدد در چند نوبت انجام داد. و در اين چند نوبت رفت و آمد به قم، انگيزه شاه از طرح لوايح مذكور را به اطلاع مراجع رساند و از طرفي اعتراضات و نظرات مراجع را به اطلاع شاه رساند؛ ولي اين رفت و آمدها تأثيري در لغو لوايح مذكور از ناحيه شاه نداشت؛ چه اينكه شاه بر تصويب و اجراي آن لوايح پافشاري مي كرد.



و از آنجا كه رفت و آمدهاي نماينده شاه فايده اي در بر نداشت، مراجع قم تصميم گرفتند تا آية الله شيخ روح الله كمالوند را به عنوان نماينده مراجع قم به تهران بفرستند تا مستقيماً با شاه صحبت كند و انگيزه او را از اين رفراندوم و مواد ششگانه جويا شود و مراتب را به اطلاع آنان برساند.



آية الله كمالوند مأموريت را پذيرفت. او بعد از ملاقات با شاه، پيام مراجع را به اطلاع شاه رساند؛ ولي شاه جواب و مطلب روشني را به مرحوم آية الله كمالوند نداد، بلكه به انتقاد از روش مراجع قم در مخالفت با كارهاي او پرداخت. از جمله گفت: «روحانيون ايران بايد شاه دوستي را از علماي اهل تسنن بياموزند كه آنها بعد از انجام هر فريضه به پادشاه كشورشان دعا مي كنند، ولي علماي ما چه بگويم؟»



آية الله كمالوند در پاسخ اين گفته شاه گفت: «آنها مأمورين رسمي دولتهايشان هستند و دعا كردنشان به پادشاه، روي انجام مأموريت است، مانند استانداران و فرمانداران ايران كه دعا و نيايش و مدح و ثناي آنان براي پادشاه روي مراسم اداريست؛ ولي علماي شيعه در تاريخ هزار ساله خود، هيچ گاه مأمور حكومت ها نبوده و نخواهند بود، بايد حسابها را از هم جدا كرد.»



بين آية الله كمالوند و شاه صحبت هاي متعدد و طولاني در مورد ماهيت لوايح ششگانه و اهداف موردنظر شاه و انگيزه هاي شاه از طرح آنها، انجام گرفت، ولي شاه با بازي الفاظ و استفاده از كلمات مبهم از بحث فرار مي كرد و از جواب دادن مي گريخت و بدين صورت، سفر آية الله كمالوند به تهران بدون نتيجه به پايان رسيد و مراتب را به اطلاع مراجع قم رساند.



مراجع معظم بعد از شنيدن نتيجه سفر آية الله كمالوند به تهران و ملاقتاو با شاه، تشكيل جلسه دادند و در مورد نحوه برخورد با اين توطئه جديدشاه به تبادل نظر پرداختند. امام خميني رحمة الله عليه در اين جلسه با بياني مبسوط فرمودند:



«آقايان توجه داشته باشيد با حوادثي كه پيش آمده آينده تاريك و مسئوليت ما سنگين و دشوار مي باشد. حوادثي كه اكنون در جريان است، اساس اسلام را به خطر نابودي تهديد مي كند. توطئه حساب شده اي عليه اسلام و ملت اسلام و استقلال ايران تنظيم شده است... دستگاه حاكمه براي اغوا و اغفال ملت، دام وسيعي گسترده و به يك سلسله اعمال ظاهرفريب و گمراه كننده دست زده است. اگر ما در مقابل به بيدار كردن و متوجه ساختن توده مردم اقدام نكنيم و از افتادن آنها به دام استعماري كه براي آنان گسترده اند، جلوگيري ننماييم، ملت اسلام در معرض فنا و نيستي قرار خواهند گرفت، فريب خواهد خورد و منحرف خواهد شد و در آن صورت، علماي اسلام و جامعه روحانيت علاوه بر آن خواه ناخواه خود نيز راه نيستي و انحراف را خواهد پيمود و خداي نخواسته از ميان خواهد رفت. پيش خداوند مؤاخذ خواهد بود كه چاه را ديده و نابينايان را از افتادن در آن بر حذر نداشته است.



ما اگر بتوانيم در مقابل اين دسيسه و توطئه هاي شاه فقط مردم را بيدار و آگاه سازيم و نگذاريم كه گول بخورند و تحت تأثير برنامه فريبنده او قرار بگيرند، حتماً او را با شكست مواجه خواهيم ساخت و درمانده خواهيم كرد.»(2)



پس از بيانات نافذ امام خميني رحمة الله عليه بنا بر اين شد كه هر كدام از مراجع عالي قدر قم، اعلاميه اي صادر نموده و رفراندوم را تحريم كنند. آنان نيز با صدور اطلاعيه ضمن ابراز انزجار خود از برنامه هاي ضد ديني شاه، انتخابات تحميلي شاه را تحريم كردند. در پي تحريم رفراندوم توسط مراجع قم، مراجع عالي قدر تهران، مشهد و نجف اشرف و نيز گروه ها و تشكلهاي سياسي و مذهبي با صدور اطلاعيه(3) و تلگراف به شاه خواهان لغو رفراندوم شدند. در اطلاعيه دوم امام خميني آمده است:



«بسم الله الرحمن الرحيم



مسلمين آگاه باشند كه اسلام در خطر كفر است. مراجع و علماي اسلام بعضي محصور و بعضي محبوس و مهتوك هستند. دولت امر (و دستور) داد (تا) حوزه هاي علميه را هتك كنند و طلاب بي پناه را كتك بزنند و بازار مسلمين را غارت كنند و درب پنجره مغازه ها را بشكنند. در تهران حضرت آية الله خوانساري و حضرت آية الله بهبهاني را در محاصره شديد قرار دادند و عده اي از علماي محترم و وعاظ معظم را محبوس نمودند و ما از آنها به هيچ وسيله نمي توانيم اطلاع پيدا كنيم. اراذل و اوباش را تحريك مي كنند كه به علما و روحانيين اهانت كنند. آقايان طلاب و مبلغين را مانع مي شوند كه براي تبليغ اسلام در نواحي ايران بروند و تبليغاحكام كنند. با ما معامله بردگان قرون وسطي را مي كنند. به خداي متعال من اين زندگي را نمي خواهم.



إنّي لا اري الموت الّا سعادةً و لا الحيوة مع الظالمين إلّا بَرما. كاش مأمورين بيايند و مرا بگيرند تا تكليف نداشته باشم. فقط جرم علماي اسلام و ساير مسلمين آن است كه دفاع از قرآن و ناموس اسلام و استقلال مملكت مي نمايند و با استعمار مخالفت دارند. اين است حال ما تا آقاي عَلَم و ارسنجاني(4) چه بگويند.



روح الله الموسوي الخميني(5)



به دنبال صدور اعلاميه مراجع عالي قدر قم و نجف اشرف، بازار تهران به مدت سه روز به عنوان حمايت و همبستگي با مراجع معظم قم تعطيل شد و دست به تظاهرات زدند و در پي آن جنوب شهر تهران و اطراف بازار موجي از تظاهرات ايجاد شد و پس از آن به منزل آية الله بهبهاني سرازير شدند و آقاي فلسفي در منزل آية الله بهبهاني به سخنراني پرداخت. در آن روز و روز بعد نيز تظاهرات و درگيري با مأمورين انتظامي ادامه داشت و به دانشگاه تهران نيز كشيده شد و اعتراض عمومي عليه رفراندوم دروغين شاه صورت گرفت كه در اين روز بود كه شاه دستور حمله به دانشگاه و سركوب دانشجويان را صادر نمود و با صدور فرمان حكومت نظامي در تهران، شهر تهران به ظاهر آرام شد.(6)



درگيري طلاب حوزه علميه قم با مأموران شهرباني



روز سوم بهمن 1341، بازار قم نيز بر اثر اطلاعيه هاي مراجع بزرگوار قم در جهت حمايت از مردم تهران، تعطيل شد. مردم قم دسته دسته به دفتر مراجع عالي قدر مراجعه مي كردند و كسب تكليف مي كردند. مراجع معظم نيز مردم را به پايداري در مقابل تحميلات و نقشه هاي رژيم دعوت مي كردند و فرمودند: در روز رفراندوم مردم به نشانه اعتراض از خانه هاي خود بيرون نيايند.



در آن روز، جمعيت زيادي از مردم در حالي كه قرآني در دست داشتند و رو به صحن مطهر حضرت معصومه عليها السّلام پيش مي آمدند، شعار مي دادند: «ما تابع قرآنيم، رفراندوم نمي خواهيم.» حركت آنان باعث شد تا بسياري از مردم ديگر به ويژه طلاب حوزه علميه قم هر لحظه به آنها بپيوندند. سيل جمعيت كه پيوسته بر تعداد آنها افروده مي شد، سرانجام وارد ميدان آستانه شد. در اين هنگام گروهي فريب خورده و به تحريك ساواك با مردم درگير شدند و مردم نيز آنها را كتك مفصلي زدند؛ به طوري كه موجب شد تا مأمورين انتظامي و شهرباني دخالت كرده، به مردم حمله كنند. بين مردم و مأمورين درگيري مفصلي صورت گرفت كه با مقاومت مردم، نيروهاي انتظامي عقب نشيني كردند؛ ولي در اين موقع چندين كاميون سرباز از پادگان «منظريه» واقع در نزديك شهر به كمك مأمورين شتافتند و با مردم و طلاب حوزه علميه در ميدان آستانه و مدرسه فيضيه درگير شدند. با مقاومت طلاب و كمك مردم، آن سربازها هم عقب نشيني كردند. مأمورين پس از آن به آزار و تعقيب مردم، مخصوصاً روحانيون پرداختند. بسياري را مورد ضرب و شتم و اهانت قرار دادند و از آمد و رفت طلاب به خيابانها ممانعت به عمل آوردند و با اين عمل خواستند شدت عمل نشان داده و به اصطلاح خود از مردم قم و روحانيون زهر چشم گرفته، آنان را نسبت به برنامه هاي حكومتي مطيع سازند كه وقايع بعد خلاف آن راثابت كرد.(7)



اعلاميه امام خميني رحمة الله عليه



بعد از پيشامدهاي ناگوار و درگيري مردم و روحانيون با مأمورين دولتي، از طرف امام خميني اعلاميه اي صادر شد:



«بسم الله الرحمن الرحيم



انا لله و انا اليه راجعون. بعد از نصايح بسيار و اداي وظيفه روحانيت نتيجهاين شد كه امروز كه 26 شهر شعبان است از اوايل روز عده اي رجاله با مأموريندولت در شهر مقدس قم به راه افتادند و به مردم بي پناه قم و طلاب و روحانيون حمله كرده و اهانت نمودند و بسياري را كتك زدند و به زندان بردند. جمعي از مأمورين و رجاله به مدرسه فيضيه مجاور حرم مطهر ريخته و تيراندازي كردند و با چوب و چماق طلاب مظلوم را كتك زدند و به بازار و خيابان قم ريخته و بعضي دكانها را غارت كردند و درب و پنجره و شيشه مغازه ها را شكستند. هيچ كس پيدا نشد كه به داد مردم متدين و روحانيت برسد. اين است حال ما در اين ساعت كه ظهر است و عاقبت امر معلوم نيست، چه خواهد شد. اين است معناي طرفداري دولت از ديانت و اين است معناي آزادي رأي و رأي دهندگان. ما اين وضع را در شهر مذهبي قم و در جوار حرم مطهر و در حوزه علميه قم به قضاوت افكار عمومي مي گذاريم و از خداوند تعالي، اسلام و استقلال مملكت را خواهانيم. خداوند ان شاءالله اسلام و قرآن راحفظ كند.



روح الله الموسوي الخميني»(8)



ورود شاه به قم



برنامه زيارت حرم مطهر حضرت معصومه عليها السّلام از ناحيه شاه و ديدار با مردم قم از چند روز قبل به مسئولين شهر اطلاع داده شده بود و آنان براي آذين بندي شهر و تهيه مقدمات سفر شاه به قم دست به كار شدند؛ ولي از آن جايي كه مردم و طلاب از بي توجهي شاه نسبت به اعتراض مراجع عالي قدر قم در مورد لغو رفراندوم به خشم آمده بودند و مراجع معظم هم به مردم تكليف كرده بودند از شاه استقبال نكنند، عمال رژيم نتوانستند شهر را به خوبي آماده پذيرش و استقبال مناسب از شاه بكنند و شهر رنگ مرده به خود گرفته بود. بالاخره شاه در روز چهارم آبان وارد شهر قم شد. و از آنجا كه مراجع سفارش به عدم استقبال از شاه كرده بودند، هيچ كدام از علما و مردم و حتي متوليان حرم مطهر حضرت معصومه عليها السّلام از او استقبال نكردند. وقتي شاه در ميدان آستانه از اتومبيل پياده شد و وارد صحن حرم مطهر گرديد و كسي از او استقبال نكرد، آن چنان عصباني شد كه از صحن برگشت و به حرم براي زيارت نرفت و در ميدان آستانه پس از سخنراني حسن ارسنجاني، وزير كشاورزي، به سخنراني پرداخت و با خشم و عصبانيت بر ضد روحانيت و مراجع به هتاكي پرداخت. وي در قسمتي از سخنراني خود گفت:



«هميشه يك عده نفهم و قشري كه مغز آنها تكان نخورده، سنگ در راه ما مي انداختند؛ زيرا مغز آنها تكان نخورده و قابل تكان خوردن نبوده... ارتجاعسياه اصلاً نمي فهمد و از هزار سال پيش تاكنون فكرش تكان نخورده. او فكر مي كند كه زندگي عبارت از اين است كه چيزي يا مالي به ظلم و بي كاري و يابه بطالت و يا از اين قبيل به دست آورد و غذايي بخورد و سر به بالين بگذارد... ولي مفتخوري ديگر از بين رفته است. در لوايح ششگانه براي همه فكر مناسبي شده... مقرراتي كه امروز وضع كرديم از مقررات ساير ملل اگر جلوتر نباشد، عقب تر نيست... آيا چه كساني با اين مسائل مخالفت مي كنند؟ ارتجاع سياه، كسان نفهمي هستند كه درك ندارند و بد نيت هستند... اينها البته مخالفين اصلاحات هستند. براي اينكه ديگر آنها نمي توانند كسي را اغوا كنند... و آن وقت ديگر آنها چگونه كسي را تشويق به ضديت با دولت كنند؟ اينها صد برابر خائن تر از حزب توده هستند.»(9)



سرانجام لوايح ششگانه شاه



بر اثر انتشار اعلاميه هاي مراجع عالي قدر قم در تحريم رفراندوم و زمينه سازي كه توسط روحانيون تهران و شهرستانها شده بود، در روز 6 بهمن كه روز اخذ رأي ملت و رفراندوم بود شهرهاي قم، تهران، مشهد و بسياري از استان هاي ايران به صورت تعطيل يكپارچه درآمد و همه به عزاي عمومي نشستند و كسي از خانه بيرون نيامد. شهرها در پناه قواي انتظامي و ژاندارمها و با آوردن مأمورين در لباس مبدل و زارعين بي اطلاع براي رأي دادن شروع به كار كرد. و با اينكه عده كمي به پاي صندوقهاي رأي رفتند، با اين حال وسايل ارتباطجمعي رژيم شاه، روز 7 بهمن اعلام كردند: «اصول ششگانه پيشنهادي شاه با استقبال پرشور و بي سابقه ملت ايران روبه رو گرديد و اين اصول با پنج ميليون و ششصد هزار رأي موافق در مقابل چهار هزار و صد و پنجاه رأي مخالف به تصويب ملت ايران رسيد!» و بدين ترتيب اصول مذكور با اينكه مراجع بر مخالفت با آن پافشاري كرده و مردم به آن رأي ندادند، بر مردم تحميل شد.(10)



مروري بر علل مخالفت مراجع با لوايح ششگانه



علت مخالفت مراجع و به تبع آنها مخالفت علما و روحانيون و مردم را مي توان در چند بند چنين ذكر كرد:



1. اينكه هر ديكتاتوري نتواند با يك رفراندوم قلابي مقاصد خويش را عملي نموده و ملتي را برده و اسير اجانب سازد.



2. آنچه مالك و ارباب ظالم را تقويت نموده و مانع دادخواهي و تظلم دهقانان گرديده، وجود خود دستگاه فاسد هيئت حاكمه بوده است كه در زمان تصويب لوايح هم همانها در رأس امور بوده و فسادشان به مراتب بيش از پيش بود. مدعيان اصلاحات مي خواستند به جاي يك ارباب ظالم به اسم صندوق تعاوني، چندين مأمور فاسد ظالم بدتر از ارباب سابق را بر جان و مال و ناموس مردم مسلمان مسلط سازند.



3. سهيم كردن كارگران در كارخانجات يك دروغ و حقه بيش نبود؛ زيرا كارخانه هاي دولتي پرسود، مانند دخانيات و شركت نفت استثنا شده بود. از اين رو، سهيم كردن كارگران سودي به حال كارگران نداشت.



4. با ايجاد سپاه دانش در واقع فرهنگ ملت مسلمان در اختيار ارتشي كه مستشاران آن خارجي بودند، قرار مي گرفت كه موجب بي بندوباري و آماده كردن روح مردم براي اسارت آينده بود.



5. از نظر مراجع، جنگل ها اصولاً به ملكيت كسي درنمي آيد تا حالا بخواهند آن را ملي نموده و درآمد آن را به خزانه ملت بريزند، بلكه ملي كردن جنگلها وسيله اي بود براي راه يابي وابستگان حكومت و دست يابي آنان به اين منبع خدادادي براي كسب منفعت بيشتر.



6 . ... .(11)



ماجراهاي عيد سال 1342

الف. اعلام عزاي عمومي



پس از ماجراي انقلاب سفيد شاه، رفته رفته عيد نوروز 1342 نزديك مي شد و بنا بر معمول هر سال، بسياري از مردم ايران براي زيارت حضرت معصومه عليها السّلام به شهر قم مي آمدند و طبعاً به دفاتر مراجع عالي قدر نيز رفت و آمد مي كردند. مراجع معظم قم با استفاده از اين فرصت اعلام كردند كه نظر به مسائل جاري و ضد اسلامي رژيم محمدرضا پهلوي، در ايام عيد امسال، ملاقات با مردم ندارند و چون عيد مصادف با سالروز شهادت امام جعفر صادق عليه السّلام است، مجالس سوگواري تشكيل داده و مردم را به شركت فعال در آن مجالس دعوت كردند.



به پيروي از آيات عظام قم، ساير آيات و علماي اعلام سراسر كشور اعلاميه هايي در عزا گرفتن عيد آن سال صادر نمودند. از اين رو جو حاكم بر سراسر ايران عملاً به اعتراض عليه رژيم شاهنشاهي تبديل شد.



اعلاميه امام خميني رحمة الله عليه



«بسم الله الرحمن الرحيم



خدمت ذي شرافت حضرات علماي اعلام و حجج اسلام دامت بركاتهم



عظّم الله تعالي اجوركم



چنان كه اطلاع داريد، دستگاه حاكمه مي خواهد با تمام كوشش به هدم احكام ضروريه اسلام قيام و به دنبال آن مطالبي است كه اسلام را به خطر مي اندازد. لذا اين جانب عيد نوروز را به عنوان عزا و تسليت به امام عصر عجل الله تعالي فرجه جلوس مي كنم و به مردم اعلام خطر مي نمايم. مقتضي است حضرات آقايان نيز همين رويه را اتخاذ فرمايند تا ملت مسلمان از مصيبت هاي وارده بر اسلام و مسلمين اطلاع حاصل نمايند. و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته



روح الله الموسوي الخميني»(12)



علاوه بر اعتراض بر تصويب لوايح ششگانه شاه، عوامل ديگري نيز در تصميم مراجع نسبت به اعلام عزاي عمومي در نوروز سال 1342 دخالت داشت و آنها عبارت بودند از: تصميم دولت شاه براي به سربازي فرستادن دختران 18 ساله، قرآن زدايي از سطح جامعه، حذف روحانيت از صحنه اجتماع و سرنوشت مردم، گرايش بيشتر به دولت آمريكا و اسرائيل و امثال آنها. همان طور كه در اطلاعيه هاي مراجع به اين خطرها اشاره و يا تصريح شده بود، در يكي از اطلاعيه هاي امام خميني چنين آمده است:



«... دستگاه جابره در نظر دارد تساوي حقوق زن و مرد را تصويب كند؛ يعني احكام ضروريه اسلام و قرآن را زير پا بگذارد؛ يعني دخترهاي هيجده ساله را بهنظام اجباري ببرد و به سربازخانه ها بكشد؛ يعني با زور سرنيزه دخترهاي جوان عفيف مسلمان را به مراكز فحشاء ببرد. هدف اجانب قرآن و روحانيت است. دستهاي ناپاك اجانب با دست اين قبيل دولتها قصد دارد قرآن را از ميان بردارد. روحانيت را پايمال كند... .»(13)



نتيجه اين حركت مراجع قم، هوشياري و آگاهي بيشتر مردم ايران نسبت به برنامه هاي ضد ديني و ملي شاه و دولت او شد. از اين رو، دولت شاه، برخي از آن برنامه ها را مثل سربازي دختران را به خاطر آماده عكس العمل بودن مردم، به تأخير انداخت.



ب. فاجعه مدرسه فيضيه



دستگاه حاكمه پهلوي از اعلام عزاي عمومي در ايام عيد نوروز و افشاگريهاي مراجع قم، احساس خطر كرد. از اين رو، قبل از حلول سال نو به دستور شاه، صدها نفر كماندو با لباس شخصي و با اتوبوس غيرنظامي وارد قم شدند و در مكان هاي مختلف و مخفي، مستقر شدند. خبر ورود كماندوها به مراجع معظم رسيد. آنان نيز مردم را به هوشياري دعوت كردند. كماندوها در روز اول و دوم فروردين با لباس شخصي در مجالس عزاي امام صادق عليه السّلام كه در منزل مراجع برگزار مي شد، شركت مي كردند و با صلواتهاي پشت سر هم سعي در به هم زدن مجلس عزا داشتند كه با هشدار و تمهيدات لازم گردانندگان مجلس، نقشه آنان، نقش برآب شد.



عصر روز دوم فروردين، مجلس سوگواري شهادت امام صادق عليه السّلام از طرف آية الله العظمي گلپايگاني در مدرسه فيضيه، با حضور خود ايشان برگزار شد. جمعيت زيادي از علما و طلاب علوم ديني و مردم قم و زائرين حضرت معصومه عليها السّلام شركت كرده بودند. سخنراني و مداحي و سوگواري صورت گرفت تا اينكه آقاي انصاري قمي به منبر رفت و شروع به سخنراني كرد. گروهي از كماندوها كه لباس شخصي بر تن داشتند و در مجلس نشسته بودند، با صلوات بي جا، پرتاب اشيا به يكديگر و سوت زدنهاي متفرق، مجلس عزا را ناآرام كرده بودند. بعد از سخنراني آقاي انصاري قمي، دستور حمله به عزاداران از بيرون و درون مدرسه فيضيه صادر شد كه به دنبال آن ده ها كماندو وابسته به گارد جاويدان شاه به علما و مردم سوگوار در مجلس حمله كردند كه در اين حمله كه با پنجه بكس فلزي، زنجير، ميله آهني و سلاح گرم همراه بود، ده ها نفر از طلاب حوزه و عده اي از مردم عادي به سختي زخمي شدند و گروهي نيز به شهادت رسيدند و تعدادي نيز ناپديد شدند. حمله كماندوها كه اغلب مست بودند با شدت هرچه تمام تر تا پاسي از شب ادامه داشت.(14)



حمله به آية الله العظمي گلپايگاني



حضرت آية الله العظمي گلپايگاني كه در مجلس عزاي شهادت امام صادق عليه السّلام در مدرسه فيضيه حضور پيدا كرده بودند، در وقت درگيري و در حين زد و خورد، توسط بستگان و گروهي از طلاب، به اتاق دوم سمت شرقي مَدْرَس مدرسه فيضيه برده شد. كماندوها متوجه اين قضيه شدند و به آن اتاق حمله ور شدند و در و پنجره آن را شكسته، وارد آنجا شدند. طلاب و علما از حضرت آية الله العظمي گلپايگاني به سختي دفاع كردند كه منجر به زخمي شدن بيشتر آنها شد. از جمله زخمي شدن آقاي علوي كه پهلوي ايشان به سختي شكسته شد. همچنين بازوي حضرت آية الله صافي گلپايگاني ضربه ديد و آقاي علمي رئيس مدرسه فيضيه صدمه ديد. ولي خوشبختانه به واسطه رشادت طلاب كه در اتاق بودند، صدمه اي به آية الله گلپايگاني نرسيد. معظم له را چند ساعت بعد كه ديگر كار به انجام رسيده بود، با دلهره به خانه رساندند و تا چند روز بر اثر شكنجه روحي و ناراحتي كه در آن گيرودار ديده بودند، بستري شدند.(15)



انعكاس خبر حمله به فيضيه



خبر حمله وحشيانه عُمال سفاك رژيم منفور پهلوي به مدرسه فيضيه، تمام استانهاي كشور و حتي عتبات عاليات را تكان داد. از اين رو، از سراسر كشور و نيز نجف اشرف، تلگرافهاي متعدد تسليت براي مراجع عالي قدر به قم مخابره شد. تلگرافها و اعلاميه ها از طرف علماي اعلام، مراجع معظم و هيئت هاي مذهبي و دانشجويان مسلمان از نجف اشرف، اصفهان، خرم آباد، تهران، فارس، كرمان، كرمانشاه، همدان، يزد و ديگر شهرها بود.



مراجع معظم نيز متقابلاً با نامه و اعلاميه و اطلاعيه از تسليت دهندگان تشكر و به افشاگري بيشتر نسبت به جنايات و تخلفات ضد ديني حكومت شاه پرداختند.



نامه امام خميني رحمة الله عليه به علماي اعلام و حجج اسلام يزد



«بسم الله الرحمن الرحيم



محترماً معروض مي دارد: از خداوند تعالي سلام و عظمت و توفيق حضرات آقايان را در اعلاي كلمه اسلام و تشييد مباني دين مبين خواستار است.



لازم است توجه حضرات آقايان را جلب كنم به اعمال گذشته و حاضر؛ دستگاه جبار در گذشته به اسلام و قرآن اهانت كرد و خواست قرآن را در رديف كتب ضاله قرار دهد. اكنون با اعلام تساوي حقوق چندين حكم ضروري اسلام محو مي شود. اخيراً وزير دادگستري در طرح خود شرط اسلام و ذكوريت را از شرايط قضاوت لغو كرد. از چيزهايي كه سوءنيت دولت حاضر را اثبات مي كند، تسهيلاتي است كه براي مسافرت 2000 نفر يا بيشتر از فرقه ضاله قائل شده است. به هر يك 500 دلار ارز داده اند و قريب 1200 تومان تخفيف در بليط هواپيما داده اند به مقصد آنكه اين عده در محفلي كه در لندن از آنها تشكيل مي شود و صددرصد ضد اسلامي است شركت كنند. در مقابل براي زيارت حجاج بيت الله الحرام چه مشكلات كه ايجاد نمي كنند و چه اجحافات و خرج تراشيها كه مي شود. آقايان بايد توجه فرمايند كه بسياري از پستهاي بسيار حساس به دست اين فرقه است كه حقيقتاً عُمال اسرائيل هستند. خطر اسرائيل براي اسلام و ايران بسيار نزديك است. پيمان اسرائيل در مقابل كشورهاي اسلامي يا بسته شده يا مي شود. لازم است علماي اسلام و خطباي محترم ساير طبقات را آگاه فرمايند كه در موقعش بتوانيم جلوگيري كنيم. امروز روزي نيست كه به سيره سلف صالح بتوان رفتار كرد. با سكوت و كناره گيري همه چيز را از دست خواهيم داد.



اسلام بر ما حق دارد، پيغمبر بر ما حق دارد. بايد در اين زمان كه زحمات جانفرساي آن سرور در معرض زوال است، علماي اسلام و وابستگان به ديانت مقدسه دَين خود را ادا فرمايند. من مصمم هستم كه از پا ننشينم تا دستگاه فاسد را به جاي خود بنشانم و يا در پيشگاه مقدس تعالي وفود كنم. شما هم اي علماي اسلام مصمم شويد و بدانيد پيروزي با شما است.



«والله متمَّ نوره و لو كره الكافرون»(16) خداوندا عظمت اسلام و مسلمين و علماي اسلام را روزافزون فرما! و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته.



روح الله الموسوي الخميني»(17)



اعلاميه آية الله مرعشي نجفي رحمة الله عليه



«بسم الله الرحمن الرحيم



بديهي است مردم مسلمان ايران و جهان در اين چند ماه اخير هر روزه با حوادث خطيره روبه رو شده و گاه و بي گاه براي روشن شدن وظيفه شرعي خود به مراجع تقليد مراجعه نموده و كسب تكليف مي نمايند... دولت وقت در اين مدت از مسير قانون اسلام تجاوز و به وسايل مختلف نسبت به قوانين اسلام هتك نموده است... از طرفي مراجع تقليد شيعه و بزرگان اسلام، به وسيله اعلاميه هاي پي درپي مسئولين امر را به مضرات اين گونه عمليات گوشزد نموده اند. ليكن متأسفانه گوش به نصايح روحانيون و مراجع وقت نداده بلكه درصدد خرابكاري و كارشكني هايي عليه روحانيت برآمده كه زيان آن بالنتيجه اول عايد خود آنها خواهد شد. حمله ناجوانمردانه يك مشت مأمورين با لباس مبدل به مدرسه فيضيه قم در روز جمعه وفات رئيس مذهب جعفري در ملأ عام و اجتماع هزاران نفر از مردم مسلمان ايران، جنايتي فراموش نشدني است... لذا بر خود لازم دانستم كه اولياي امور و مسئولين امر را بار ديگر تذكر دهم كه اين گونه عمليات بر خلاف مصالح ملت و قيام عليه قانون اسلام و موجب نابودي مملكت مي باشد. ناگفته نماند كه مراجع تقليد و عموم علماي اعلام قم و نجف و ساير بلاد با هم فكري و وحدت نظر با پشتيباني قاطبه ملت مسلمان بالأخص خطباي عظام و تجار و اصناف محترم تهران و شهرستانها تا سرحد شهادت در مقابل عمليات ناجوانمردانه و مخالف انسانيت، استقامت نموده و دشمنان دين و ملت را تا پرتگاه دوزخ بدرقه مي كنند... .»(18)



چهلم حمله به مدرسه فيضيه



بعد از حمله وحشيانه عُمال رژيم پهلوي به مدرسه فيضيه در فروردين سال 1342، رژيم تصميم گرفت تا فشار بيشتري بر مراجع و مردم قم وارد كند. از اين رو، به محاصره خانه هاي مراجع تقليد، اذيت و آزار آنان و بي احترامي نسبت به طلاب و روحانيون حوزه پرداخت و بدين منظور چند بلندگوي بسيار قوي در ميدانهاي بزرگ نصب كرد تا ساز و آواز راديو را پخش كند. يكي از اين بلندگوها را در ميدان صفائيه مقابل مهمانخانه ارم آن روز نصب كرد تا صداي دلخراش آن باعث آزار مراجع معظمي كه از آنجا براي تدريس و زيارت حرم مطهر رد مي شوند، بشوند. معمولاً امام خميني و آية الله محقق يزدي و بعضي از مراجع ديگر از اين راه تردد مي كردند. متعاقب آن بسياري از طلاب را دستگير و به سربازي بردند.



مراجع معظم در اين چهل روز ضمن بررسي اوضاع و دعوت طلاب به ايستادگي به روشن گري بيشتر پرداختند و حتي دعوت آية الله حكيم از نجف اشرف از مراجع قم براي مهاجرت دسته جمعي به نجف را رد كرده، همه در مقابل اعمال رژيم ايستادگي كردند تا اينكه چهلم مدرسه فيضيه فرا رسيد و مراجع معظم ضمن ترتيب مجالس با شكوه هرچه تمام تر در مسجد اعظم با اطلاعيه و اعلاميه هاي متعدد، علاوه بر زنده نگه داشتن ياد و نام شهداي فيضيه به افشاگري بيشتر نسبت به اعمال مخالف با دين و قانون رژيم پهلوي پرداختند كه موجي از حركت و اعتراض را در سطح جامعه ايران ايجاد كرد كه به نوبه خود، زمينه حركتهاي بعدي شد.(19)



اعلاميه آية الله مرعشي نجفي رحمة الله عليه



«بسم الله الرحمن الرحيم



... اين ايام مصادف است با چهلمين روز حادثه اسفناك و جانگداز، يعني روزي كه قلوب سادات بني الزهراءعليها السّلام و شاگردان امام جعفر صادق عليه السّلام در مقابل اعمال ناجوانمردانه و بي رحمانه مأمورين در جوار مرقد مطهر و قبه ساميه حضرت معصومه عليها السّلام به لرزه درآمد و عده اي در روي خاك مدرسه فيضيه مثل مارگزيده به خود مي پيچيدند و فرياد وامحمداه و واامام زماناه طنين انداز بود... آنان خيال مي كردند صداي ناله مظلومين در محيط مدرسه و چهار ديوار آن باقي خواهد ماند و احدي مطلع نخواهد شد، غافل از اينكه دست انتقام الهي بسيار قوي و آه مظلومين در امواج هوا فاني نشدني است... بس است، ملت را اين همه در فشار روحي و جسمي قرار ندهيد. بازار ايران و اقتصاد مملكت كمتر چنين وضع نامطلوبي را به خود ديده است. بياييد قدري هم به فكر راحتي افراد مملكت خود باشيد و چنان كه در اعلاميه 25 ذيقعده تذكر داده ام هرچه زودتر به اين نوع افكار خاتمه دهيد و از اقدام آنچه برخلاف شرع مطهر اسلام است، خودداري كرده و بيش از اين قلوب مردم متدين را جريحه دار ننماييد. و سيعلم الذين ظلموا ايّ منقلب ينقلبون(20).



شهاب الدين الحسيني المرعشي النجفي 12/2/42»(21)



اعلاميه امام خميني رحمة الله عليه



«بسم الله الرحمن الرحيم



چهل روز از مرگ و ضرب و جرح عزيزان ما گذشت. چهل روز است بازماندگان كشتگان مدرسه فيضيه بر عزيزان خود سوگواري مي كنند. ديروز پدر قد خميده سيد يونس رودباري كه آثار عظمت مصيبت چهره اش را در هم شكسته بود، به ملاقات من آمد. با چه زباني مي شود مادرهاي فرزند مرده و پدرهاي غمديده را تسليت داد؟ بايد به پيغمبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم و امام عصر عج الله عرض تسليت كرد. ما به خاطر آن بزرگواران سيلي خورديم و جوانان خود را از دست داديم. جرم ما حمايت از اسلام و استقلال ايران است. ما براي اسلام اين همه اهانت شده و مي شويم. ما در انتظار حبس و زجر و اعدام نشسته ايم. بگذار دستگاه جبار هر عمل غيرانساني كه مي خواهد بكند. دست و پاي جوانان ما را بشكند. مريض هاي ما را از مريض خانه ها بيرون كند. ما را تهديد به قتل و هتك اعراض كند. مدارس علم و دين را خراب كند. كبوتران حرم اسلام را از آشيانه خود آواره كند.



در اين چهل روز ما نتوانستيم احصائيه مقتولين و مصدومين و غارت شدگان را درست به دست بياوريم. نمي دانم چند نفر در زير خاك و چند نفر در سياه چالهاي زندانها و چند نفر در پنهاني به سر مي برند... من مي دانم اين همه بي فرهنگي و جنايات براي نفت قم است و حوزه علميه بايد فداي نفت بشود؟ يا براي اسرائيل است و ما را مزاحم پيمان با اسرائيل در مقابل دول اسلامي مي دانند؟...



من به سران ممالك اسلامي و دول عربي و غيرعربي اعلام مي كنم: علماي اعلام و زعماي دين و ملت ديندار ايران و ارتش نجيب با دول اسلامي برادر است و در منافع و مضار همدوش آنهاست و از پيمان با اسرائيل دشمن اسلام و دشمن ايران متنفر و منزجر است. اين جانب اين مطلب را به صراحت گفتم. بگذار عمال اسرائيلي به زندگي من خاتمه دهند. مناسب است ملت مسلمان در ايران و غير ايران روز چهلم فاجعه بزرگ اسلام، يادي از مصيبتهاي وارده بر اسلام و حوزه هاي اسلامي بكنند. در صورتي كه عمال دولت مانع نشوند مجالس سوگواري داشته باشند و بر مسببين اين فجايع نفرين كنند.



روح الله الموسوي الخميني»(22)



محرم سال 1342 و فرصتي ديگر



كم كم ماه محرم سال 1342 و ايام انقلاب بزرگ سرور شهيدان راه حق حضرت اباعبدالله الحسين عليه السّلام فرا مي رسيد و دامنه قيام مراجع معظم قم پيوسته توسعه مي يافت و آوازه آن به وسيله اعلاميه هاي مهيج به ويژه اعلاميه هاي امام خميني به گوش ملت ايران مي رسيد و در جريان جنايات و اعمال خلاف شرع رژيم پهلوي قرار مي گرفتند. مراجع معظم با دعوت از اهل منبر و وعاظ و گويندگان ديني و هيئات مذهبي به افشاگري مفاسد هيئت حاكمه رژيم پرداختند و فرصتي ديگر براي ضربه زدن به پيكر رژيم پهلوي ايجاد كردند. اگرچه رژيم با تهديد و ارعاب و احضار مبلغان و وعاظ سرشناس سراسر ايران سعي در خنثي سازي حركت انقلابي مراجع معظم داشت، ولي هرچه بيشتر كوشش مي كرد كمتر نتيجه مي داد. از اين رو، مردم بيش از پيش با وقايع و حقايق موجود در كشور آگاه مي شدند.



در اعلاميه امام خميني خطاب به وعاظ و مبلغين چنين آمده است:



«... در اين ايام كه دستگاه جبار از خوف آنكه مبادا در منابر و مجامع مسلمين شرح مظالم و اعمال خلاف انساني و ضد ديني و وطني آنها داده شود، دست به رسوايي ديگري زده و درصدد گرفتن التزام و تعهد از مبلغين محترم و سران هيئت عزادار است كه از مظالم دم نزنند و دستگاه جبار را به خودسري واگذارند. لازم است تذكر دهم كه اين التزامات علاوه بر آنكه ارزش قانوني نداشته و مخالفت با آن هيچ اثري ندارد، التزام گيرندگان مجرم و قابل تعقيب هستند... حضرات مبلغين عظام هيئات محترم و سران دسته هاي عزادار متذكر شوند كه لازم است فريضه ديني خود را در اين ايام اجتماعات مسلمين ادا كنند... آقايان بدانند كه خطر امروز بر اسلام كمتر از خطر بني اميه نيست. دستگاه جبار با تمام قوا با اسرائيل و عمال آنها همراهي مي كند. دستگاه تبليغات را به دست آنها سپرده و در دربار دست آنها باز است. در ارتش و فرهنگ و ساير وزارت خانه ها براي آنها جا باز نموده و شغلهاي حساس به آنها داده اند. خطر اسرائيل و عمال آنها را به مردم تذكر دهيد. در نوحه هاي سينه زني از مصيبتهاي وارده بر اسلام و مراكز فقه و ديانت و انصار شريعت يادآور شويد... سكوت در اين ايام تأييد دستگاه جبار و كمك به دشمنان اسلام است... .



روح الله الموسوي الخميني»(23)



وعاظ و مبلغين حوزه علميه قم بنا بر سفارش مراجع تقليد از محرم آن سال نهايت استفاده را نموده و علي رغم ممنوعيتها و محدوديتهايي كه از ناحيه ساواك براي جلسات سخنراني و عزاداري ايجاد شده بود، روحانيون در منبرها به افشاگري مفاسد رژيم پهلوي پرداختند و مردم را از خطراتي كه متوجه اسلام و مسلمين است آگاه ساختند. در شهر مقدس قم نيز صبح روز عاشورا، آيات عظام در منازل خود مجلس سوگواري برگزار كردند. در منزل امام نيز مجلس باشكوهي برقرار بود و امام خميني قصد داشت در همان روز در مدرسه فيضيه سخنراني كند. يكي از مقامات ساواك به محضر امام رسيد و بعد از معرفي خود اظهار داشت: من از طرف اعليحضرت مأمورم به شما ابلاغ نمايم كه اگر امروز بخواهيد در مدرسه فيضيه سخنراني نماييد، كماندوها را به مدرسه مي ريزيم و آنجا را به آتش و خون مي كشيم! امام خميني با جديت فرمودند: ما هم به كماندوهاي خود دستور مي دهيم كه فرستادگان اعليحضرت را تأديب كنند.(24) بعدازظهر آن روز شهر مذهبي قم از انبوه انقلابيون و توده هاي مسلمان موج مي زد. جمعيت از درب خانه امام تا مدرسه فيضيه صف كشيده بودند. صحن فيضيه، دارالشفاء و آستانه مقدسه حضرت معصومه عليها السّلام و مسجد اعظم و نيز ميدان آستانه و خيابان آستانه پر از جمعيت شد و امام در ميان حلقه طرفداران و انقلابيون با اتومبيل به درب مدرسه فيضيه رسيد و وارد مدرسه فيضيه شد و در صحن آن مدرسه بيان تاريخي خود را ايراد كردند كه به چند نكته از آن سخنراني بسنده مي شود:



«بسم الله الرحمن الرحيم



الآن عصر عاشورا است. گاهي وقايع روز عاشورا را از نظر مي گذرانم. اين سؤال برايم پيش مي آيد كه اگر بني اميه و دستگاه يزيد بن معاويه تنها با حسين عليه السّلام سر جنگ داشتند، آن رفتار وحشيانه و خلاف انساني چه بود كه در روز عاشورا نسبت به زن هاي بي پناه و اطفال بي گناه مرتكب شدند؟ زنان و كودكان چه تقصيري داشتند؟ طفل شش ماهه حسين عليه السّلام چه كرده بود؟ به نظر من آنها با اساس كار داشتند. بني اميه و حكومت يزيد با خاندان پيامبر مخالف بودند. بني هاشم را نمي خواستند و غرض آنها از بين بردن اين شجره طيبه بود.



همين سؤال اينجا مطرح مي شود كه دستگاه جبار ايران با مراجع سر جنگ داشت. با علماي اسلام مخالف بود. به قرآن چه كار داشتند؟ به مدرسه فيضيه چه كار داشتند؟ به طلاب علوم دينيه چكار داشتند؟ به سيد 18 ساله ما چه كار داشتند؟ به اين نتيجه مي رسيم كه اينها با اساس كار دارند. با اساس اسلام و روحانيت مخالف اند... اي آقاي شاه! و اي جناب شاه! بدبخت، بيچاره! من به شما نصيحت مي كنم اي جناب شاه! من به تو نصيحت مي كنم دست از اين اعمال و رويه بردار من ميل ندارم كه اگر روزي اربابها بخواهند تو بروي، مردم شكرگزاري كنند. من نمي خواهم تو مثل پدرت باشي... .»(25)

پاورقي





1) همان، ص 218.

2) همان، ص 225؛ نهضت روحانيون ايران، ج 3، ص 202.

3) اسناد انقلاب اسلامي، ج 1، ص 63.

4) وزير كشاورزي آن زمان.

5) نهضت روحانيون ايران، ج 3، ص 212.

6) همان، ص 214.

7) همان، ص 217.

8) همان، ص 219.

9) همان، ص 221.

10) همان، ص 223.

11) همان، ص 222.

12) نهضت امام خميني رحمة الله عليه، ج 1، ص 315.

13) نهضت روحانيون ايران، ج 3، ص 246.

14) نهضت امام خميني، ج 1، ص 334.

15) نهضت روحانيون ايران، ج 3، ص 245.

16) سوره صف: 61، آيه 8 .

17) نهضت روحانيون ايران، ج 3، ص 293.

18) همان، ص 295.

19) نهضت امام خميني، ج 1، ص 408.

20) سوره شعراء: 26، آيه 227.

21) اسناد انقلاب اسلامي، ج 1، ص 99.

22) نهضت روحانيون ايران، ج 3، ص 353.

23) همان، ج 4، ص 5.

24) نهضت امام خميني، ص 438.

25) نهضت روحانيون ايران، ج 4، ص 33.