فصل دوم : مرجعيت و حوزه علميه


اداره حوزه علميه



مراجع معظم قم در جريان ايفاي رسالت الهي خويش، بيش از هر عرصه ديگر به نقش آفريني در اداره حوزه علميه پرداخته اند. آنان در طول تاريخ حيات حوزه علميه، مديريت مستقيم آن را به عهده داشته و همواره همانند نگهبانان و حافظاني بيدار در حفظ و گسترش شئونات حوزه كوشيده اند و در جهت اعتلاي معارف و احكام الهي اسلام و فرهنگ غني تشيع، اداره حوزه علميه را با آگاهي و هوشياري كامل و با داشتن طرح و برنامه مؤثر كه به مقتضاي زمان ها متفاوت بوده است، به عهده گرفته و متحمل زحمات بسيار شده اند. تأمين معاش و هزينه تحصيلي طلاب، اهتمام به امور تحصيلي و آموزش و ارتقاي آن، تهذيب اخلاق و گسترش معنويت در حوزه، حفظ حوزه از انحراف فكري و عقيدتي، تربيت طلاب و فضلاي متخصص در رشته هاي گوناگون علوم اسلامي در جهت تأمين نيازمندي هاي جامعه اسلامي و امثال آنها از دغدغه هاي ذهني مهم مراجع عالي قدر قم در طول حيات حوزه بوده است كه در اين راستا قدم هاي مهم و مؤثر بسياري برداشته و مايه بركات فراوان بوده اند.



ثمره زحمات بي شائبه مراجع عالي قدر در اداره حوزه علميه قم، پرورش علماي گران قدر، مدرسان ماهر، خطيبان بزرگ و نام آور، نويسندگان زبردست، مبارزان استكبارستيز و ظالم برافكن، ترويج معارف ديني و گسترش مكتب تشيع در ايران بوده است و از نتايج بارز و مهم آن مي توان به حركت ظلم ستيزي و ايجاد فرهنگ ظلم براندازي و استكبارشكني نام برد كه در قالب انقلاب اسلامي ايران ظهور پيدا كرد و الگويي روشن و ماندگار براي تمام ملت هاي تحت ستم قرار گرفت كه همواره و روز به روز به بيداري ملت هاي مسلمان و غيرمسلمان مي افزايد؛ همان طور كه حضرت آية الله صافي گلپايگاني در مورد نقش فعاليت هاي آية الله العظمي بروجردي در اداره كردن حوزه علميه، در ايجاد زمينه انقلاب اسلامي 57 مي فرمايد:



«به نظر من آية الله العظمي بروجردي و تلاش هاي آن بزرگوار، زمينه ساز انقلاب اسلامي بود؛ زيرا آية الله العظمي بروجردي، به حوزه قم رشد داد، شخصيت داد. مبارزات حضرت امام، در پرتو اين شخصيت حوزه بود كه به ثمر نشست. اگر نبود اين هويت و عظمت حوزه كه آية الله العظمي بروجردي بدان بخشيده بود، مسلماً انقلاب و حركتي سازنده پا نمي گرفت.»(1)



و نيز آقاي هاشمي رفسنجاني در اين زمينه مي گويد:



«بعد از خفقان شديد رضاخان قزاق و قلع و قمع كردن روحانيت و ممنوع كردن لباس روحانيت و بستن مدرسه ها و حسينيه ها و مساجد، در ابتداي حكومت محمدرضا پهلوي كه ضعيف بود و نمي توانست آن سياست را تعقيب بكند، يكي از كارهاي بسيار مهم و با ارزش شيعه كه مرحوم آية الله العظمي بروجردي سهم عظيمي در اين كار دارند، تشكيل و توسعه حوزه علميه قم و حوزه هاي ديني بود.



در ده سال بين 1330 تا 1340 كه روحانيت تا حدودي خاموش است، حوزه علميه قم كاري كرد شبيه كاري كه امام صادق عليه السّلام كرد. هزارها طلبهپرشور، متدين، با مطالعه و آشناي به مسائل روز تربيت شدند و اينها ذخيره انقلاب شدند و اگر اينها نبودند، محال بود در ايران بشود رژيم پهلوي را شكست. البته با معجزه چرا! امّا اينها با مراحل طبيعي طي كردند. هزارها طلبه كه سالي چند بار مي رفتند تا اعماق روستاها و معرفت و انقلاب مي بردند و برمي گشتند به حوزه و از آن جا، احساس مردم را و درك مردم را و نياز مردم را و واقعيت جامعه را به حوزه منتقل مي كردند.»(2)



تاريخچه اداره حوزه علميه



پيشينه اداره حوزه علميه قم از ناحيه مراجع عالي قدر به قرن هاي اول و دوم هجري برمي گردد؛ چرا كه در آن زمان ها بود كه بر اثر فشار و خفقان ايجاد شده از طرف خلفاي عباسي بر شيعيان و اصحاب ائمه عليهم السّلام، بسياري از علما و راويان حديث از جزيرة العرب به شهر قم هجرت كرده، در آن سكونت گزيدند. آنان در كنار تبليغ اسلام و فرهنگ تشيع، در راستاي تبيين و تبليغ احكام دين به احداث مساجد، مدارس علميه و كتابخانه پرداختند و شاگردان بسياري تربيت كردند و از اينجا بود كه حوزه علميه قم برپا شد و به مرور زمان مدرسه هاي بسيار ساخته شد و مجالس درس و بحث و مناظره و وعظ و تربيت شاگردان رونق پيدا كرد، رشته هاي گوناگون علمي همانند: علم تفسير، فقه، اصول، كلام، فلسفه ،حديث، ادبيات عرب، لغت و شعر به وجود آمد و روز به روز بر گستره آنها افزوده مي شد و علما و راويان حديث كه در جهان اسلام سرشناس بودند و مرجعيت احكام تكليفي مردم را به عهده داشتند، اداره كننده حوزه علميه قم بودند.(3)



وجود مرقد مطهر حضرت معصومه عليها السّلام در قم تأثير فراوان در رشد و گسترش حوزه علميه قم داشته است؛ چرا كه مرقد آن حضرت همچون شمعي فروزان، علما و فقيهان و دانشمندان بسياري را چون پروانگان عاشق به سوي خود جذب كرد و در جوار حرم خود سكونت داد. بسياري از آن دانشمندان از اصحاب ائمه عليهم السّلام و راويان حديث بودند كه به اعتباري رابط بين معصومين عليهم السّلام و جويندگان معرفت و احكام ديني بودند كه حضور آنان در قم، پايگاه علمي و مركز و مكتب بزرگ ديني را بيش از پيش به وجود آورد و نقش خود را به نحو هرچه تمام تر ايفا كردند. ابراهيم بن هاشم بن ابي اسحاق قمي از اصحاب امام رضاعليه السّلام، احمد بن اسحاق اشعري از راويان امام جوادعليه السّلام و امام هادي عليه السّلام و از خواص امام حسن عسكري عليه السّلام و از ملاقات كنندگان با امام زمان عليه السّلام، احمد بن محمد بن خالد برقي قمي، احمد بن محمد بن عيسي اشعري قمي، جعفر بن محمد بن موسي بن قولويه قمي، زكريا ابن آدم قمي، شاذان بن جبرئيل قمي، قطب راوندي و ديگر بزرگان، از جمله آن عالمان و فقيهان بودند كه هر كدام حوزه درسي مخصوص به خود داشتند و به تربيت مبلغان دين و راويان احاديث معصومين عليهم السّلام و ناشران مكتب تشيع پرداخته، حوزه علميه قم را به نحو خاصي شكل داده و اداره مي كردند.(4)



حوزه علميه قم در طول تاريخ حيات خود از نظر رشد و ترقي فراز و نشيب هاي فراوان را پشت سر گذاشته است. گاه در اوج و گاه در نهايت ضعف و افول بوده است؛ ولي هيچ گاه از رسالت خطير خود كوتاه نيامده است. و اين مهم مرهون حضور علما و مراجع بزرگ هر زمان بوده است. در عهد صفويه گرچه حوزه علميه اصفهان رونق بسيار پيدا كرد و «دارالعلم شرق» نام گرفت و توجه جهان تشيع را به خود جلب كرد، ولي اين مسئله باعث نشد تا حوزه علميه قم از رونق هميشگي خود افتاده و از حركت بازماند؛ بلكه در اين دوره به خاطر حضور ملاصدراي شيرازي، فيض كاشاني، مولي عبدالرزاق لاهيجي، سيد صدرالدين رضوي قمي، قاضي سعيد قمي، مولي محمدطاهر قمي و سيد مصطفي تفرشي، حوزه علميه جان تازه اي گرفت ورشد بسيار پيدا كرد و مدارس علميه بسياري از جمله فيضيه و امثال آنها ساخته شد(5)؛ ولي بعد از مدتي از رونق افتاد تا اينكه با ورود حضرت آية الله العظمي ميرزا ابوالقاسم قمي رحمة الله عليه معروف به ميرزاي قمي (متوفاي 1231 ه .ق) به قم، حوزه علميه جان تازه اي گرفت. زحمات و تلاش هاي توان فرساي آن بزرگ مرد فقيه و دانشمند بلندمرتبه ثمر داد و حوزه علميه قم را وارد مرحله جديدي نمود؛ به طوري كه شهر قم بار ديگر مورد توجه طلاب و دانشمندان و عامه مردم شيعي گرديد.



حضرت آية الله ميرزاي قمي با سعي وافري كه در ايجاد جنبش اصولي از خود نشان داد، احياگر علم اصول در حوزه علميه قم شناخته شد و با پرورش شاگردان بسيار همچون سيد محمدباقر حجت الاسلام، محمدابراهيم كلباسي، آقا محمدعلي هزارجريبي، سيد محمدمهدي خوانساري، آقا احمد كرمانشاهي، سيد علي خوانساري، ميرزا ابوطالب قمي، حاج اسماعيل قمي، ملا محمد كزازي، ملا اسدالله بروجردي و ديگران، تفكر اصولي را از حوزه قم به حوزه هاي علميه اصفهان، كرمانشاه و ديگر شهرها انتقال داد و با نوآوري هاي خويش، تحولي شگرف به حوزه علميه قم بخشيد و در سايه تقوا، زهد و اخلاص، درايت و علم و فقاهت، ركود و سكوت حاكم بر حوزه را به عصر طلايي اجتهاد و حركت فكري تبديل نمود و موجب بقاي حوزه علميه گرديد.(6)



بعد از ميرزاي قمي باز حوزه علميه رو به ضعف نهاد و حتي مدارس مهم و پررونق آن مثل مدرسه فيضيه و دارالشفاء به صورت مخروبه درآمد تا اينكه در سال 1340 ه .ق، مصادف با نوروز 1301 ه .ش با ورود حضرت آية الله العظمي شيخ عبدالكريم حائري (متوفاي 1355 ه .ق) حوزه علميه قم آن چنان گسترش و رشد پيدا كرد كه گويي تازه تأسيس شده و قبل از آن حوزه علميه اي وجود نداشته است. از اين رو، به او لقب «مؤسس حوزه علميه» و «آية الله مؤسس» دادند.(7) به دنبال هجرت ايشان از اراك به قم، حوزه قم به تدريج رشد و تجديد حيات پيدا كرد و در سايه علم و تقوا، سعه صدر و كوشش هاي بي دريغ وي، رشد و ترقي كرسي هاي تدريس چنان بود كه حوزه هاي درسي باشكوه علماي بزرگ اسلام همچون محقق حلي، وحيد بهبهاني، شيخ انصاري، ميرزاي شيرازي و آخوند خراساني در عتبات عاليات را در ذهن تداعي مي كرد. او با وجود فشارهاي سياسي و دين ستيزانه حكومت رضاخان به تأليفات مهم و تربيت شاگردان برجسته پرداخت كه هم در تعالي حوزه مؤثر بودند و هم به عنوان مديران موفق حوزه علميه بعد از ايشان به نقش آفريني پرداختند، آيات عظام و علماي عاليمقامي چون سيد محمد حجت كوه كمري، سيد محمدتقي خوانساري، سيد صدرالدين صدر، سيد علي يثربي كاشاني، ملا علي معصومي همداني، سيد محمد داماد، شيخ حسن نوري، ميرزا محمد همداني، سيد ابوالحسن رفيعي قزويني، شيخ عباسعلي شاهرودي، روح الله كمالوند خرم آبادي، ميرزا جواد آقا تبريزي، امام خميني، سيد محمدرضا گلپايگاني، سيد احمد خوانساري، سيد شهاب الدين مرعشي نجفي، شيخ محمدعلي اراكي، آقا ميرزا هاشم آملي و ... .(8)



امام خميني رحمة الله عليه در مورد موفقيت آية الله حائري در اداره حوزه علميه قم در قالب ابياتي چند از او چنين تجليل مي كند:



بر دشمنان دولتت هر فصل باشد چون خزان بر دوستانت هر مهي بادا چو ماه فروردين

عالم شود از مقدمش خالي از جهل، از علم پُر چون شهر قم از مقدم شيخ اجل مير مهين

ابر عطا، فيض عميم، بحر سخي، كنز نعيم كانِ كَرَم، عبدالكريم، پشت و پناه مسلمين

گنجينه علم سَلَف، سرچشمه فضل خَلَف دادش خداوند از شرف، بر كف زمام شرع و دين

در سايه اش گرد آمده، اعلام دين از هر بَلَد بر ساحتش آورده رو، طلاب از هر سرزمين

يا رب به عُمر و عزتش افزاي و جاه و حرمتش كِاحْيا كند از همّتش آيين خيرالمرسلين

اي حضرت صاحب زمان اي پادشاه انس و جان لطفي نما بر شيعيان، تأييد كن دين مبين(9)



«آية الله حائري در حوزه هاي بزرگ شيعه در سامرا، نجف و كربلا، حاضر شده و علاوه بر فراگيري علوم از اساتيدي چون آية الله ميرزا ابراهيم محلاتي، آية الله سيد محمد فشاركي اصفهاني، آية الله ميرزا محمدتقي شيرازي، آية الله شيخ فضل الله نوري و آخوند خراساني، شيوه مديريت و نظام حوزه هاي علميه شيعه را ديده و نكات مثبت و منفي آن را سنجيده بود. لذا در آرزوي آن بود كه بتواند در تحكيم مباني آموزش طلاب علوم ديني گامي بردارد و شايد به همين سبب از عتبات به ايران هجرت نمود.



نخستين فعاليت فرهنگي آية الله حائري در ايران، سامان بخشي به حوزهعلميه اراك بود و در اندك مدتي اهداف ايشان انجام گرفت و بر دانشمندان فرزانه قم نيز اين امر مسلم مي نمود كه با حضور آية الله حائري يزدي، حوزه علميه قم، كه يادگار محدثان شيعه و دانشمنداني چون فيض كاشاني و ميرزاي قمي بود، احيا خواهد شد.»(10)



بعد از وفات آية الله حائري يزدي در سال 1355 هجري، اداره حوزه علميه توسط آيات عظام سيد محمد حجت كوه كمري، سيد صدرالدين صدر و سيد محمدتقي خوانساري انجام گرفت(11) كه تا سال 1363 ه .ق به مدت 8 سال طول كشيد و با فراز و نشيب هاي فراوان همراه بود و فشارهاي حكومت پهلوي روز به روز بر حوزه بيشتر مي شد كه موجب تضعيف بي سابقه حوزه گرديد؛ به طوري كه خوف از هم پاشيدگي آن مراجع و علماي قم را نگران نمود. از اين رو، در فكر مديري قوي و كارآمد افتادند تا سكان كشتي حوزه را به او سپرده، مركزيت تشيع را از طوفان حوادث به سلامت به ساحل امن ترقي و رشد و تعالي علم و ايمان نايل كنند. آنان با مشورت ها و جلسات متعدد تصميم بر دعوت از حضرت آية الله العظمي بروجردي رحمة الله عليه كه در بروجرد سكونت داشت، گرفتند. بالاخره با كوشش فراوان حضرت آية الله العظمي بروجردي در سال 1363 ه .ق رسماً مديريت حوزه را به عهده گرفت و مايه حيات مجدد آن گرديد.(12) و با درايت و توان علمي فوق العاده اي كه داشت توانست حوزه علميه قم را به بهترين وجه ممكن اداره كند و علاوه بر نجات حوزه از نابساماني كه گرفتار آن شده بود، موجبات رشد و ترقي آن را نيز فراهم كرد كه در اين رابطه مي توان به تربيت شاگردان بسيار كه برخي از آنها از مراجع فعلي نيز هستند، اشاره نمود.



خدمات مراجع به حوزه هاي علميه



پيدايش، بقا و استمرار، ترقي و رشد و موفقيت هاي حوزه هاي علميه قم در ايفاي رسالت خويش مرهون خدمات مؤثر، گسترده و بي شائبه مراجع بزرگوار در سال هاي متمادي حيات حوزه بوده است؛ خدماتي كه به حوزويان در جهات تحصيل، تحقيق و رسيدن به درجات عالي علم و اجتهاد، كمك شايان نموده است. در اينجا به برخي از آن خدمات به طور اجمال و به صورت گزارش پرداخته مي شود.



1. ارتقاي معنويت در حوزه



تصفيه دل، تطهير روان و تهذيب نفس از لوازم غير قابل انفكاك امور تحصيلي طلاب حوزه هاي علميه به حساب مي آيد؛ چرا كه همه ارزش ها حتي علم اندوزي بر محور پالايش دل از آلودگي ها دور مي زند و مراجع عالي قدر قم با عنايت به اين مسأله، هميشه در برنامه هاي خود به ارتقاي معنويت و رشد اخلاقي طلاب و محصلين علوم ديني كوشيده و موجبات تعالي و كمال روحي آنان را فراهم كرده اند و در اين راستا يا خود درس اخلاق داشته اند - چه به صورت رسمي و چه به صورت متفرقه و در ضمن تدريس - و يا از استادان اخلاق دعوت مي كردند تا براي طلاب درس اخلاق بگويند. همان طور كه حضرت آية الله العظمي بروجردي، مرحوم ميرزا علي آقاي شيرازي را براي تدريس اخلاق به قم دعوت كرد و منشأ بركات بسياري شد.(13) امام خميني رحمة الله عليه نيز در زمان اقامت خود در قم به تدريس اخلاق مشغول بود و انسان هاي بسياري را در آن كلاس به مدارج عالي معنوي ارتقا داد. شهيد مطهري در مورد درس اخلاق امام در قم چنين مي گويد:



«اگرچه در آغاز مهاجرت به قم هنوز از مقدمات فارغ نشده بودم و شايستگي ورود در معقولات را نداشتم، اما درس اخلاقي كه (به) وسيله شخصيت محبوبم در هر پنج شنبه و جمعه گفته مي شد و در حقيقت درس معارف و سير و سلوك بود نه اخلاق به مفهوم خشك علمي، مرا سرمست مي كرد. بدون هيچ اغراق و مبالغه اي اين درس مرا آن چنان به وجد مي آورد كه تا دوشنبه و سه شنبه هفته بعد خودم را شديداً تحت تأثير آن مي يافتم. بخش مهمي از شخصيت فكري و روحي من در آن درس، - و سپس در درس هاي ديگر كه در طي دوازده سال از آن استادِ الهي فرا گرفتم - انعقاد يافت و همواره خود را مديون او دانسته و مي دانم، راستي كه او «روح قدس الهي» بود.»(14)



و نيز در مورد تأثيرپذيري خود از معلم اخلاق حاج ميرزا علي آقاي شيرازي در كتاب سيري در نهج البلاغه مي گويد:



«دريغ است در اين مقدمه از آن بزرگمردي كه مرا اولين بار با نهج البلاغه آشنا ساخت و درك محضر او را همواره يكي از ذخائر گرانبهاي عمر خودم - كه حاضر نيستم با هيچ چيز معاوضه كنم - مي شمارم و شب و روزي نيست كه خاطره اش در نظرم مجسّم نگردد، يادي نكنم و نامي نبرم و ذكر خيري ننمايم، به خود جرأت مي دهم و مي گويم او به حقيقت يك عالم ربّاني بود.»(15)



بيشتر مراجع معظم در روزهاي چهارشنبه، آغاز تعطيلات و نيز در پايانسال تحصيلي به نصيحت و ارشاد طلاب و جويندگان علوم ديني مي پرداختندكه بسيار در روح و جان آنان مؤثر بود. نمونه هاي آن را انشاءالله در بخشمطالبات از طلاب و مبلغان ذكر خواهيم كرد و در اينجا از ذكر آنها صرف نظرمي كنيم.



2. حفاظت از حوزه



از مهم ترين خدمات مراجع معظم قم، حفظ حوزه علميه از خطرات و توطئه ها و از هم پاشيدگي مي باشد كه در اين راه انواع آزارها و تهمت ها و فشارها را متحمل شدند. آنان با درايت و دورانديشي خاص خود، حوزه را حفظ و از هم پاشيدگي آن جلوگيري كردند. همان طور كه در مورد حضرت آية الله حائري يزدي نوشته اند كه او به خاطر توان علمي و قدرت مديريت موفقي كه دارا بود اين امكان را يافت كه در شرايطي بسيار دشوار حوزه نوپاي قم را از ميان امواج فتنه ها به ساحل نجات برساند و لذا براي حفظ حوزه، جز در موارد نادر در سياست دخالت نمي كرد. او با اينكه از برنامه هاي رضاخان بسيار ناراضي بود، ولي به خاطر حفظ حوزه علميه، از هر گونه اقدام عليه برنامه هاي او خودداري مي كرد و هر وقت مورد اعتراض قرار مي گرفت مي گفت:



«من يك مجتهدم و معتقد شدم كه بايد حوزه اي به وجود بياورم كه در آن عده اي تحصيل كنند و مجتهد شوند و فقيه بشوند. و به نظرم رسيده است كه وظيفه ام اين است و هر چيزي كه سر راه اين وظيفه ام قرار گيرد، جلويش را مي گيرم.»(16)



آية الله حائري از هر عملي كه موجب دادن بهانه به دست رضاخان مي شد تا بدان وسيله حوزه را از بين ببرد، خودداري مي كرد. از اين رو، از بسياري از حركات علما و فقها صرف نظر مي كرد؛ همان طور كه در جريان نهي از منكر آية الله بافقي نسبت به ورود بدون حجاب خانواده رضاشاه به حرم مطهر حضرت معصومه عليها السّلام كه به همين جهت توسط شخص رضا خان مورد ضرب و شتم قرار گرفت، در مقابل اين اهانت و جسارت سكوتي تلخ اختيار نمود و هيچگونه موضع گيري نكرد و از مردم و طلاب و علماي قم نيز خواست تا از نشان دادن هر گونه اقدامي خوداري كنند. او با درايتي كه داشت دريافته بود كه شاه مي خواهد با عكس العمل او و طلاب و مردم قم، بهانه اي به دست آورد و اقدام به نابودي حوزه كند. از اين رو، با سكوت خود، توطئه هاي رضاخان را خنثي كرد.(17)



آية الله العظمي بروجردي نيز همانند مراجع پيشين خود در حفظ حوزه علميه بسيار كوشا بود و در برابر توطئه ها و خطرات مي ايستاد. او در برابر توطئه انتقال حوزه علميه قم به مشهد مقدس از ناحيه استكبار به منظور انهدام حوزه و خنثي كردن آثار هدايت بخش آن، ايستاد و قاطعانه از حوزه دفاع كرد و روحانيت را به هوشياري در اين زمينه دعوت مي كرد؛ همان طور كه فرموده است:



«يكي از آشنايان ما، كه مطلع از هيأت وزراء بود، نقل كرد: سفير آمريكا به دكتر مصدق، فشار آورده است كه حوزه علميه قم را به مشهد منتقل كند؛ لذا شما مواظب باشيد كه چنين توطئه اي عملي نشود.»(18)



حضرت آية الله شيخ علي پناه اشتهاردي در مورد شيوه هاي حفاظتي آية الله العظمي بروجردي در جهت بقاي حوزه مي گويد:



«در مورد نقش آية الله العظمي بروجردي، در خنثي كردن آن (عوامل تهديد كننده حوزه) بايد عرض كنم؛ اساساً، هر وقت، حكومت در دست نااهل باشد، خود آن، مهم ترين عامل براي مبارزه با حق و حقيقت است. همان عاملي كه در صدر اسلام نيز، پس از رحلت پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم، علي عليه السّلام را از حكومت كنار گذاشتند و به آن حضرت، تهمت عدم استعداد و قابليت براي اداره و حفظ شئونات مملكتي مي زدند تا آن حضرت را خانه نشين كنند و تنها در اموري كه ضرر به بقاي حكومت آنان نداشت، او را دخالت دهند. همان عامل هم، در زمان حضرت آية الله العظمي بروجردي، درصدد از بين بردن حوزه و كنار زدن روحانيت از جامعه بود. حكومت فاسد پهلوي، روحانيت را، گاه ستون پنجم، گاه جاسوس خارجي، گاه افراد مخلّ به امنيت جامعه و ... معرفي مي كرد. كه تشخيص همه اين اتهامات نيز، با خود آن رژيم بود!



آية الله العظمي بروجردي، در مقابل اين توطئه ها، روش هايي را به كار برد، تا تلاش هاي رژيم را خنثي كند، از جمله: بي اعتنايي كامل به دستگاه و اظهار بي نيازي از آن. اين روش تمامي علماي اماميه بوده است، از زمان غيبت صغري، تاكنون، در برابر حكومت هاي فاسد. دستور آرامش كامل به محصلين و طلاب حوزه، تا اينكه هرگونه بهانه جويي را از آنان، براي برهم زدن نظم حوزه و يا خداي نخواسته از بين بردن آن، بگيرد. اظهار قدرت و عظمت روحي و علمي در برابر رژيم فاسد؛ به طوري كه احساس كنند: روحانيت، قدرتمند است.»(19)



مراجع معظم قم علاوه بر مقابله با عوامل تهديد كننده بيرون از حوزه كه اركان حوزه را نشانه رفته بودند، دست به ايجاد نظم و انسجام در درون حوزه زدند كه عامل بسيار مهمي در بقا و رشد كمي و كيفي حوزه داشت. آية الله حائري يزدي، براي طلّابي كه از شهرستان ها وارد قم مي شدند، برنامه امتحان براي محك زدن ميزان توان علمي آنان قرار داده بود. به اين منظور كه طلاب غيرمستعد كه حضور آنان در حوزه قم باعث تضعيف سطح علمي عمومي حوزه مي شود، وارد حوزه نشوند.(20)



«مرحوم آية الله العظمي بروجردي، معتقد بودند: حوزه علميه بايد از هر نظر منظم باشد؛ لذا براي اولين بار جمعي از علما را به عنوان هيأت حاكمه تعيين كردند. تا اگر بي نظمي و خلاف اخلاق از طلبه اي مشاهده شود، به سراغ او بفرستند. نخست او را با نصيحت و موعظه از اشتباهش برگردانند و در صورت عدم تأثير، شدت عمل به خرج دهند، حتي در صورت لزوم او را از قم اخراج كنند تا گردوغبار بي نظمي و بداخلاقي او بر دامان حوزه علميه ننشيند. در ابتداي سال تحصيلي، گاه اتفاق مي افتاد كه ايشان به خاطر كسالت، نمي توانستند درس را شروع كنند، ولي براي اينكه درس هاي حوزه نظم خود را پيدا كند، به ناچار، چند روز اول را به هر زحمت و مشقتي بود، درس مي گفتند، تا چرخ هاي حوزه علميه به گردش درآيد و بعد به بستر مي رفتند تا كسالتشان برطرف گردد.»(21)



3. خدمات علمي



مراجع عالي قدر قم با تأليفات گوناگون در رشته هاي مختلف علوم اسلامي، مثل فقه، اصول، رجال، تفسير و با تأمين استاد و دعوت از آنان و با احياي آثار گذشتگان و با تدريس علوم حوزوي كه گاه با ابتكار و نوآوري همراه بوده است و با تشويق طلاب به تحصيل و تحقيق، گامي بزرگ در تحول نظام آموزشي حوزه علميه قم برداشته اند كه پرداختن به تفصيل آن خدمات علمي از حوصله اين نوشتار به دور است و فقط به چند نكته اشاره مي شود. از ميان بي شمار تأليفاتي كه مراجع عظام قم در راستاي رشد و تعالي حوزه علميه به رشته تحرير درآورده اند، مي توان به كتاب هاي باارزش ذيل اشاره نمود:



من لا يحضره الفقيه و علل الشرايع از شيخ صدوق محمد بن بابويه قمي، متوفاي 381 ه .ق؛ اسباب النزول و فقه القرآن از قطب راوندي، متوفاي 573 ه .ق؛ قوانين الاصول از ميرزاي قمي؛ جامع الاحاديث و الاصول و مستدرك المستدرك في استدراك ما فات عن صاحب المستدرك از آية الله حجت كوه كمري؛ المهدي عليه السّلام و لواء محمدصلي الله عليه و آله و سلم از آية الله سيد صدرالدين صدر متوفاي 1373 ه .ق و ... .



در ميان مراجع عالي مقام قم، خدمات علمي آية الله العظمي بروجردي بيش از همه جلوه گر بوده است. او علاوه بر احياي آثار گذشتگان، مثل: احياي كتابهاي خلاف شيخ طوسي، قرب الاسناد عبدالله بن جعفر حميري قمي، جعفريات اسماعيل بن موسي بن جعفر، جامع الرواة محمد بن علي اردبيلي، مفتاح الكرامه سيد جواد عاملي، منتقي الجمان في الاحاديث الصحاح و الحسان شيخ حسن عاملي صاحب معالم، كه بسيار مورد نياز طلاب بود، كتاب ارزشمند جامع احاديث الشيعة نيز زير نظر ايشان تأليف يافت تا نواقص كتاب وسائل الشيعة كه از ابزار كارساز استنباط احكام است، جبران شود كه تاكنون 19 جلد(22) شده است.(23) وي علاوه بر آنها به تدريس ابتكاري در فقه و اصول و رجال پرداخت كه تحولي عظيم در سبك اجتهاد در قم ايجاد كرد.



آية الله سبحاني در مورد خدمات علمي آية الله العظمي بروجردي مي گويد:



«درباره خدمات علمي ايشان به حوزه، همين بس كه تحولي عميق در تدريس و تحقيق در حوزه پديد آورد. روزي كه ايشان وارد حوزه علميه قم شد، از عمر اين حوزه، بيست و پنج سال مي گذشت. در حوزه، قبل از ورود ايشان، شيوه تدريس، بيشتر، بر تفكر و تعمق استوار بود و از تتبع در اقوال پيشينيان و نظريات قدما در فقه، چندان اثري ديده نمي شد.



تدريس فقه در حدود «جواهر»، «حدائق»، «رياض» و احياناً «جامع المقاصد» خلاصه مي شد. آقايان فقها به همان روشي كه مرحوم شيخ انصاري در «متاجر» پايه گذاري كرده بود، عمل مي كردند.



نخستين كار مرحوم آية الله العظمي بروجردي اين بود كه با حفظ تعمق و تفكر، تتبع در اقوال فقهاي گذشته، اعم از سني و شيعه را نيز، بر آن افزود. او معتقد بود كه روايات شيعه نيز، بسان آيات قرآن، براي خود، شأن نزولي دارند و آگاهي از شأن نزول روايات، مايه روشن شدن مفاهيم روايات اهل بيت است. اين شأن نزولها را مي توان در اقوال صحابه و تابعان و فقيهان بعد از آن يافت و با آگاهي از اينها به رموز نهفته در روايات ائمه اهل بيت پي برد. فقه شيعه، بايد همراه با آگاهي از نظريات و افكار ديگران باشد. فقه از حالت اختصاصي به فقه تطبيقي و مقارن تبديل شد. در همين راستا، بايد فقيه بر آراء گذشتگان، اعم از فقهاي اهل سنت و شيعه، رجوع كند و مسأله را مطرح سازد. با چنين روشي توانست از كتب فقهاي قديم، ترويج بيشتري كند و آنها را مطرح سازد. حتي بر اثر اين روش، كتاب مفتاح الكرامه، نوشته سيد جواد عاملي، كه در گوشه كتابخانه ها مانده بود، بار ديگر به صحنه بحث و مطالعه بازگشت. روش تدريس فقه، «روش تطبيقي» شد و براي همين منظور، كتاب «خلاف» شيخ را، كه به زحمت آن را گرد آورده بود، منتشر ساخت و از مبسوط و «تذكره» علامه، كه همگي در فقه مقارن هستند، بيش از حد، تقدير مي كرد.



همگي مي دانيم كه سنت پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم، دومين ركن استنباط است و احاديث ائمه اهل بيت عليهم السّلام بيانگر سنت او هستند. علم حديث، يكي از علوم بزرگ اسلامي بود كه ساليان درازي، براي خود، «استاد و تلميذي» داشت، ولي به مرور زمان، اين علم، فروغ و عظمت خود را از دست داد و علما و فقيهان، به جاي آموزش حديث از اساتيد، از طريق قرائت استاد بر شاگرد، يا قرائت شاگرد بر استاد، تنها به مراجعه به كتب حديث اكتفا كردند. بر اثر اين بي توجهي، ضبط كلمات و اسانيد، با اشكالاتي روبه رو شده بود. يكي از كارهاي مرحوم آية الله العظمي بروجردي، توجه دادن فضلاي حوزه، به حديث بوده، چه از نظر متن و چه از نظر سند. براي همين منظور، گروهي را به گردآوري احاديث شيعه، به صورتي نو دعوت كرد. در سايه نگارش اين كتاب، محدثاني را پرورش داد كه هم اكنون، از وجود آنان در حوزه بهره كامل برده مي شود.



استنباط هر حكمي از احكام الهي، از طريق حديث، در گرو اين است كه حديث، از نظر «دلالت» كامل باشد و «سند» آن نيز، مطابق ضوابط علم درايه «حجت» باشد. قسمت دوم كه شناخت راويان حديث است تا عصر مرحوم آية الله العظمي بروجردي، جنبه تقليدي داشت؛ يعني يك مجتهد در شناخت راويان ثقه از غيرثقه، به متخصصان مراجعه مي كرد و احوال راويان را از آنان مي پرسيد؛ مثلاً نجاشي، يكي از روحانيون بزرگ شيعه، مي گويد: «عبدالله بن سنان، ثقه و محمد بن سنان ضعيف است.» او، به همين مقدار اكتفا مي كرد، ولي آية الله العظمي بروجردي، با شيوه خاص خود كه پيش از او تنها در نوشته مؤلف «جامع الرواة» ديده مي شود، اين مسأله را از حالت تقليدي، به صورت اجتهادي درآورد.



او با نگارش دو دوره كتاب، اين مسأله را عملي ساخت: 1. تجريد اسانيد كتب اربعه؛ 2. طبقات راويان شيعه. در كتاب نخست، توانست اعتبار علمي يك راوي را در علم حديث، به دست آورد و درباره آن قضاوت كند و اين سنجش را در اختيار ديگران بگذارد...».(24)



حضرت آية الله صافي گلپايگاني در مورد خدمات علمي آية الله العظمي بروجردي به حوزه علميه قم مي گويد:



«روش اجتهادي آن بزرگوار، وضعيت جديد و تحول عجيبي را در طريقه استنباط احكام در حوزه هاي علميه نجف و قم ايجاد كرد. در گذشته، بيشتر آقايان در مباحث و استنباطات خود بيشتر به «وسائل الشيعة» مراجعه مي كردند و كمتر به سراغ احاديث و اصول اوليه مي رفتند. چه بسا كه به همان نص احاديث در كتابهاي فقهي اكتفا مي شد. ديگر اينكه سير اقوال در مسأله، مخصوصاً اقوال قدما، مورد تتبع كافي قرار نمي گرفت و به نقل ديگران اكتفا مي گرديد.



آية الله العظمي بروجردي، دقيقاً سير اقوال را، مخصوصاً اقوال قدما را، بررسي مي كردند. در اين اواخر، تا آنجا كه من اطلاع دارم، مراجعه به كتابهاي فقهي قدما، مثل: جوامع الفقهية و غيره كمتر متداول بود. بسياري از بزرگان، در نقل اقوال قدما، به نقل صاحب جواهر و كتابهاي متأخرين اكتفا مي كردند. با توجه آن مرحوم، موضوع مراجعه به كتابهاي قدما، مطرح و احيا شد. جوامع الفقهية و مفتاح الكرامة،... چون مجمع اقوال قدما بود، به بركت شيوه ايشان در حوزه هاي علميه رايج گرديد. آن بزرگوار به مصادر اوليه، رجوع نموده و شاگردان خود را به مراجعه به آنها، ترغيب مي كرد. ايشان در رجال هم صرفاً به ديدن يك كتاب رجالي و تكيه به قضاوت آن در صحت و ضعف روايت اكتفا نمي كردند، بلكه خود، مجتهدانه وضعيت هر راوي را بررسي دقيق مي كردند.



خلاصه: فقه ايشان، علاوه بر اينكه بسيار محكم و اطمينان آور بود، طلبه را نيز به سرعت فقيه و صاحب نظر مي كرد. يك وقتي از مرحوم امام خميني قدّس سره شنيدم كه قريب به اين مضمون مي فرمودند: «طلبه اي كه مقدمات و سطح را خوب طي كرده باشد و داراي استعداد باشد، دو يا سه ماه، در درس آية الله العظمي بروجردي شركت كند، مجتهد مي شود و مي تواند همين روش را در ديگر ابواب مسائل فقهي، به كار گيرد.»(25)



به هر حال مباني فقهي، اصولي و رجالي آية الله العظمي بروجردي و نيز شيوه و سبك مخصوص به خود در تدريس علوم حوزوي طوري بود كه طلاب و فضلا را وادار به مطالعه و تحقيق مي كرد. از اين رو، سطح علمي طلاب روزبه روز بالاتر مي رفت و تحول علمي شگرفي در حوزه ايجاد شد. آية الله العظمي بروجردي براي سرعت بخشيدن به رشد علمي و ايجاد روحيه پژوهش بيشتر، در كنار ساير خدمات علمي، به تشويق مستقيم محققين و طلاب موفق در امر تحصيل مي پرداخت.



آية الله سيد مرتضي مبرقعي فقيه در اين مورد مي گويد:



«از طرف ايشان، در حوزه امتحان برقرار شد. طلاب درسخوان، تشويق مخصوص مي شدند.»(26)



و نيز آية الله شيخ علي صافي گلپايگاني مي گويد:



«(آية الله العظمي بروجردي) نسبت به طلبه هايي كه اهل تلاش و كوشش بودند، اظهار علاقه مي كردند و آنان را مورد تشويق قرار مي دادند. يادم هست يكي از طلبه هاي فاضل كه در امتحانات موفق بود، خدمت ايشان مقداري سهم امام آورده بود. من عرض كردم: آقا! ايشان از طلبه هاي خوب هستند. آقا، تمامي پول را به خود اين آقا برگرداند. به مناسبتي از خوبي امتحان اين آقا گفتم. ايشان، مجدداً به آن طلبه پول دادند. باز به مناسبتي، گوشه اي از امتحان ايشان را گفتم. آن مرحوم، براي بار سوم نيز، به ايشان پول دادند. اين چنين، افراد بااستعداد و خوب را مورد تشويق قرار مي دادند.»(27)



آية الله العظمي مكارم شيرازي مي گويد:



«مرحوم آية الله العظمي بروجردي، عشق عجيبي به تربيت شاگردان داشت. با انواع وسايل و تشويقهاي مادي و معنوي، آنان را در جهت پرورش و سوق به سوي كمال تشويق مي كرد و نشان مي داد كه براي علم و فضيلت، ارزش خاصي قائل است. گاه يك طلبه كوچك را به خاطر يك كار قابل ملاحظه علمي، چنان تشويق مي كرد كه درخور يك عالم بزرگ بود.»(28)



آية الله العظمي مكارم شيرازي در جاي ديگر مي گويد:



«وقتي كتاب «جلوه حق» (نخستين تأليف من) چاپ شده بود، يك جلد از آن را خدمت آية الله العظمي بروجردي فرستادم. مدّتي بعد، ايشان دنبال من فرستادند، خدمتشان رفتم. فرمودند: من پايم درد مي كرد و چند روزي به درس نيامدم و طبعاً وقت بيشتري براي مطالعه داشتم، چشمم به كتاب شما افتاد، اول ديدم «جلوه حق» اسمي است كه به صوفي ها مي خورد و همين، حسّ كنجكاوي مرا تحريك كرد و كتاب را برداشتم از اول تا به آخر، تمام آن را خواندم (من بسيار از روحيه اين مرد بزرگ تعجّب كردم كه چطور يك كتاب را كه از يك طلبه جوان به او رسيده، از اول تا به آخر مطالعه مي كند، و اين درس عبرتي براي من شد. آن هم از سوي كسي كه داراي مرجعيت و زعامت جامعه بود) بعداً فرمودند: من در تمام اين كتاب مطلقاً چيز خلافي نديدم. و تعبير ايشان اين بود: احساس كردم نويسنده بدون آنكه بخواهد خودنمايي كند و مريد، براي خودش جمع كند مي خواسته حقايقي را درباره گروه صوفيه بازگو كند. اين جمله مرا بسيار تشويق كرد و اعتماد به نفس فوق العاده اي در مسأله نويسندگي به من داد و از آنجا فهميدم تشويق، آن هم از سوي بزرگان چقدر مؤثر و كارساز است.»(29)



حضرت آية الله شيخ علي پناه اشتهاردي در مورد خدمات فراوان آية الله العظمي بروجردي و اهميت آنها مي گويد:



«بنده در سال 1320 شمسي (كه سنم بين 19 - 20 بود) به حوزه علميه قم وارد شدم. در آن زمان مراجع سه گانه، آية الله حجت تبريزي، آية الله حاج سيد محمدتقي خوانساري و آية الله حاج سيد صدرالدين، زعما و حافظين حوزه علميه قم بودند. وضع حوزه، بر اثر بي اعتناييهاي رژيم وقت و تبليغاتي كه عليه روحانيت انجام مي گرفت، بي ثبات و رو به انحطاط بود، به گونه اي كه بسياري از فضلا به شهرستانهاي ديگر روي آوردند و انزوا اختيار كردند. تا در سال 1321 كه حضرت آية الله العظمي بروجردي جهت معالجه، از بروجرد راهي تهران مي شوند. پس از بهبودي، به خاطر تقاضاهاي مكرر بزرگان و فضلا به قم آمدند و در اينجا ماندگار شدند. با رحلت هر سه زعيم بزرگ حوزه، بين سالهاي 1321 - 1322 و نيز رحلت مرجع وقت، حضرت آية الله سيد ابوالحسن اصفهاني، زعامت و مرجعيت مطلقه در آية الله العظمي بروجردي، متمركز، از اين روي، زمينه براي تحقق اهداف بلند ايشان مساعد شد.



و اما فهرست بعضي از خدمات ايشان به حوزه بدين قرار است:



اهتمام به ادامه تحصيل طلاب و تشويق افراد بااستعداد، به شيوه هاي مختلف؛



توجه دادن طلاب به مباني علوم فقه و رجال و بيان مآخذ هر كدام و اينكه از چه زمان و چرا وارد حوزه اسلامي شده اند؛



توجه به اخلاق و معنويات طلاب با مواعظ و توصيه هاي اخلاقي در خلال درسها و آخر هر هفته؛



احياي آثار گذشتگان با توجه دادن طلاب به مراجعه به كتابهاي فقهي قدما، از شيعه و سني؛



چاپ كتابهاي ارزشمندي كه مطرود واقع شده بود، مانند: خلاف شيخ طوسي، قرب الاسناد حميري، جعفريات، رجال ميرزا محمد اردبيلي و مفتاح الكرامة؛



گرمي بخشيدن به حوزه هاي درس و بحث و رونق دادن به حوزه علميه قم؛ به طوري كه بيشتر كساني كه به شهرستانها رفته بودند، مجدداً به حوزه بازگشتند و نيز افرادي از حوزه هاي ديگر جذب حوزه قم شدند.»(30)



تحولات چشم گير نظام آموزشي حوزه به خاطر زحمات بي شائبه آية الله العظمي بروجردي، موجب رشد كمي و كيفي حوزه شد؛ چرا كه فراهم آوردن موجبات اشباع جانهاي تشنه معارف الهي، باعث شد تا استعدادهاي نهفته در جويندگان كمال، شكفته شود و طلاب و علماي بسياري در رشته هاي گوناگون علوم حوزوي به درجات عالي علم و معرفت نايل آيند و در حرفه هاي مختلف پژوهش، نويسندگي و سخنوري، افراد صاحب نام و مؤثري از متن حوزه بپاخيزند و در ترويج عقايد، احكام و اخلاق اسلامي، قدمهاي بزرگي بردارند و كتابها و مجلات بسياري مثل مجله مكتب اسلام، مكتب تشيع با مقالات پربار و غني منتشر كنند و نيز مقالات بسياري در نشريات كشور به چاپ برسانند كه تمام اينها سرمنشأ و زيربناي تحولات بزرگ فرهنگي، اجتماعي، سياسي و اخلاقي در سراسر ايران بلكه در جهان اسلام شد.(31)

پاورقي





1) مجله حوزه، ش 43 و 44، ص 160.

2) همان، ص 26.

3) ر.ك: آشنايي با حوزه هاي علميه شيعه در طول تاريخ، سيد حجت موحد ابطحي، نشاط، اصفهان، 1365، ج 1، ص 293.

4) همان، ص 297.

5) همان، ص 312.

6) حوزه هاي علميه در بستر تاريخ، ص 380.

7) ر.ك: آثار الحجة، ص 13 به بعد.

8) آشنايي با مدارس علميه، ج 1، ص 314.

9) ديوان امام، ص 262.

10) حوزه هاي علميه در بستر تاريخ، ص 384.

11) مرجعيت در عرصه اجتماع و سياست، محمدحسين منظور الاجداد، شيرازه، تهران، 1379، ص 336.

12) حوزه هاي علميه در بستر تاريخ، ص 392.

13) سيماي فرزانگان، ص 51؛ مجله حوزه، ش 43 و 44، ص 264.

14) همان.

15) همان.

16) مرجعيت در عرصه اجتماع و سياست، ص 320.

17) همان، ص 326.

18) حوزه، شماره 43 و 44، ص 53.

19) همان، ص 191.

20) مرجعيت در عرصه اجتماع و سياست، ص 332.

21) حوزه، ش 43 و 44، ص 266.

22) اين اثر ارزشمند هم اكنون در 23 جلد توسط انتشارات اسماعيل معزي ملايري قم در سال 1413 ق منتشر شده است.

23) زندگاني آية الله العظمي بروجردي، ص 124.

24) مجله حوزه، ش 43 و 44، ص 176.

25) همان، ص 126.

26) همان، ص 74.

27) همان، ص 114.

28) همان، ص 264.

29) نيم قرن خدمت به مكتب اهل بيت عليهم السّلام، احمد قدسي، انتشارات نسل جوان، قم، 1380، ص 86.

30) همان، ص 185.

31) زندگاني حضرت آية الله العظمي بروجردي، ص 69