الحارث بن الحارث الاشعري الشامي




34 . الحارث بن الحارث الاشعري الشامي



حارث از صحابه(1) و در زمره شاميون محسوب مي شود. برخي همانند ابونعيم ابومالك را كنيه او دانسته اند ولي بزرگاني همانند: ابن اثير، ابن حجر، ابن معين و ابو حاتم بر اين باورند كه ابو مالك اشعري غير از حارث مي باشد. ابونعيم كه حارث را مكني به ابو مالك دانسته، جمعي از راويان ابو مالك را راوي حارث دانسته؛ ولي تنها راوي وي كه همگي بر آن اتفاق دارند ابوسلام - الاسود، الحبشي، ممطور - مي باشد و وي با واسطه حارث، اين حديث را از رسول اكرم صلي الله عليه وآله نقل مي نمايد: خداوند يحيي را به پنج چيز امر نمود كه به آن ها عمل كند و بني اسرائيل را به آن ها سفارش كند:



«انّ الله أمر يحيي بن زكريا بخمس كلمات ان يعمل بهن و اَن يأمر بني اسرائيل ان يعملوا بهن»(2).



عسقلاني مي گويد: آنچه باعثِ اشتباهِ ابو نعيم شده اين است كه مسلم و برخي، حديثِ «الطهور شطر الايمان» را به اسناد حديث سابق، از ابو مالك دانسته و طبراني حديث طهور را به همان صورت و به همان اسناد در شرح حال حارث بن حارث اشعري آورده(3). وفات حارث، متأخر از وفات ابو مالك مي باشد. ابومالك در دوران خلافت عمر فوت كرد(4).



همان گونه كه بيان شد، اتفاق بر روايت ابو سلام از حارث وجود دارد.(5) ابن حجر در تقريب، او را تنها راوي حارث مي داند(6). ولي در تهذيب، علاوه بر وي شهر بن حوشب و برخي ديگر را كه در طبقه آن دو قرار دارند از راويان وي مي داند(7). ابن اثير در اسدالغابة، ربيعة الجُرَشي، عبد الرحمن بن غنم اشعري و شريح بن عبيد الحضرمي و برخي ديگر را در شمار راويان وي ذكر نموده است(8).



ممكن است حارث بن حارث اشعري نيز مكني به ابو مالك بوده و يا اين كه هر دو يكي باشند. ابن حجر قول اول را پسنديده(9) و از ابواحمد الحاكم(10) نقل كرده كه اين بحث بسيار محل ترديد است: «ابو مالك الاشعري امره مشتبه جدا»(11).



35 . حارث بن يمجد الاشعري



ابن ابي حاتم از وي با نام مزبور ياد نموده است. حارث پيش از عبد الاعلي بن عدي و سالم بن عبد الله المحاربي (و يا نمير بن اوس) قضاوت حمص را به عهده داشت. وي از عبد الله بن عمرو روايت مي كند و عبد الرحمن بن يزيد بن جابر راوي اوست. عبدالرحمن راوي ابو سلام ممطور بود و در سال 153 ه . ق. از دنيا رفت(12). با توجه به اين كه ابو سلام (راوي حارث بن حارث اشعري) از تابعين محسوب مي شود و عبدالرحمن راوي ابو سلام و ابن يمجد اشعري مي باشد. در نتيجه، اين دو در يك طبقه اند و «ابن يمجد» از تابعين محسوب مي شود. ابن ابي حاتم، شيخ وي را عبدالله بن عمرو دانسته است كه مقصود از او، عبدالله بن عمرو بن العاص(13) است و كه از صحابه محسوب مي شود و اين نيز تاييدي است بر تابعي بودن ابن يمجد اشعري.



36 . حسن بن حماد الاشعري



وي ملقب به ابن ميش و پدر زن طاهر بن احمد بن محمد است. ابوالقاسم احمد بن محمد مدتي نزد حسن بن زيد علوي امير طبرستان (متوفي: 270 ه . ق.) در طبرستان مي زيست(14). بيش از اين اطلاعي از شرح حال وي نداريم.



37 . حسن بن عبدالله بن محمد بن عيسي الاشعري



وي فرزند بنان و از راويان وي بود. وي در شمارِ مشايخ جعفر بن محمد بن قولويه و علي بن بابويه مي باشد(15). با توجه به تاريخ فوت ابن بابويه(16) (329 ه . ق.) و ابن قولويه(17) (368 ه . ق.) و آن چه در مورد بنان گذشت، مي توان اطمينان حاصل نمود كه دوران زندگي وي در نيمه دوم قرن سوم و نيمه اول قرن چهارم هجري بوده است.



ابن قولويه در كامل الزيارات، رواياتي از وي نقل مي كند. و چنين به نظر مي رسد كه مورد اعتماد ابن قولويه باشد(18). نويسنده الجامع في الرجال حسن بن عبدالله را در حكم صحيح به شمار مي آورد(19).



38 . الحسن بن عبدالصمد



نجاشي، حسن بن عبد الصمد بن محمد بن عبيدالله الاشعري را توثيق و كتابي تحت عنوان «نوادر» را از او دانسته است(20). سعد بن عبدالله (متوفا: 301 يا 299 ه . ق.)(21) از راويان وي است(22). پدرش از اصحاب حضرت امام هادي عليه السلام(23) و از راويان حنان بن سدير است(24). با ملاحظه اين كه حنان، حضرت امام جواد عليه السلام (220 - 195 ه . ق.) را درك ننموده(25)، و وفات راوي او سعد بن عبدالله اواخر قرن سوم بوده مي توان اطمينان حاصل كرد كه عبدالصمد در قرن سوم (پس از ربع اول) مي زيسته است.



در بعضي از نسخه هاي رجال نجاشي، نام وي حسين ذكر شده است.(26) نويسنده الجامع في الرجالبه سبب كثرت ذكر حسين، در كتب صدوق، نام وي را حسين دانسته(27) و نويسنده طرائف المقال احتمال وجود دو برادر (حسن و حسين فرزندان عبدالصمد) را بعيد نمي داند(28). از طرفي مامقاني مي گويد: اصلاً نامي از حسين در كتب رجال وجود ندارد(29).



در نسب وي «عبيدالله» به چشم مي خورد؛ ولي در ترتيب قهپائي به نقل از نجاشي، عبدالله ذكر شده است(30). نويسنده الجامع في الرجال عبدالله را صحيح مي داند و احتمال اشتباه در استنساخ را مطرح ساخته است(31). پس عنوان مترجم، طبق قول ايشان، «الحسين بن عبدالصمد بن محمد بن عبدالله الاشعري» خواهد بود.



39 . حسن بن علي الزيتوني



نجاشي، ابو محمد حسن بن علي زيتوني را نويسنده كتاب نوادر دانسته و ابن قولويه در كامل الزيارات حديثي از وي با دو واسطه از حضرت امام صادق عليه السلام نقل نموده است(32). برخي با ملاحظه مقدمه كامل الزيارات او را ثقه دانسته اند. از طرفي، وي در طريق شيخ به عيسي بن عبدالله هاشمي و سهل بن هرمزان(33) و در طريق نجاشي به سهل، واقع شده است.(34) نويسنده الجامع في الرجالاين جهت را ظاهر در اعتماد آنان به وي مي داند(35).



به لحاظ اين كه محدوده زماني حيات مشايخ وي قرن دوم و سوم هجري مي باشد و اكثر راويان وي در قرن سوم - احتمالاً نيمه دوم آن - و نيمه اول قرن چهارم هجري مي زيسته اند، مي توان اظهار داشت كه بيشتر عمر وي در قرن سوم هجري و به لحاظ روايت ابن الوليد (متوفا: 343 ه . ق.) تا قرن چهارم هجري نيز بوده است و بدين خاطر، نويسنده الجامع في الرجال وي را از معمرين مي داند(36).



وي از احمد بن هلال ابو جعفر عبرتائي(37) (267 - 180 ه . ق)(38)، سهل بن هرمزان(39)، ابومحمد قاسم بن هروي(40)، هارون بن مسلم(41) - از اصحاب حضرت امام حسن عسكري عليه السلام - روايت مي نمايد.



ابن الوليد(42) (متوفا: 343 ه . ق.)، ابن بطه(43)، سعد بن عبدالله (متوفا: 301 ه . ق.)(44)، محمد بن يحيي و عبدالله بن جعفر حميري از وي روايت مي نمايند.



40 . حسن بن محمد بن عمران(45)



در رجال كشي در بحث خود از زكريا بن آدم اشعري، روايتي از حضرت جواد عليه السلام آمده است كه در پايان اين روايت نام حسن بن محمد بن عمران ديده مي شود. لذا وي از معاصران آن حضرت (220 - 195 ه . ق.) مي باشد. روايت از محمد بن اسحاق و حسن بن محمد مي باشد: سه ماه پس از وفات زكريا، بين راه حج، نامه اي از حضرت امام جواد عليه السلام به دستمان رسيد. در آن نامه به مقامات بلند زكريا اشاره شده و حضرت فرموده بود:



«تو وصيّ زكريا را ذكر كرده بودي و از نظر ما در مورد او بي اطلاعي؛ ولي ما او را بيش از آن چه تو وصف كرده اي مي شناسيم. در پايان روايت كشي آمده است: يعني الحسن بن محمد بن عمران»:



«و ذكرت الرجل الموصي اليه، ولم تعرف فيه رأينا، و عندنا من المعرفة به اكثر مما وصفت، يعني الحسن بن محمد بن عمران(46).



وحيد بهبهاني و برخي ديگر از دانشمندان(47) احتمال داده اند كه حسن بن محمد بن عمران همان «الموصي اليه» و وي وصي زكريا باشد به لحاظ اين كه زكريا بن آدم وكيل معصوم عليه السلام بود، ظاهراً وصايت را در مسائل مربوط به وكالت امام عليه السلام دانسته و احتمال استفاده وثاقت حسن بن محمد را از روايت مطرح نموده اند. وحيد بهبهاني مي گويد: امضاي وكيل، امضاي امام عليه السلام است. ائمه عليهم السلام، فاسق را وكيل خود قرار نمي دهند. به همين دليل، وكلاي ائمه عليهم السلام افراد ثقه را وصي خود قرار مي دهند(48). ولي برخي استفاده عدالت يا وثاقت را از وكالت ائمهعليهم السلام صحيح ندانسته علاوه بر آن روايت مورد بحث را ضعيف معرفي نموده و آن را قابل اين نمونه نتيجه گيري نمي دانند(49).



احتمال دوم اين است كه عبارت «اكثر مما وصفت يعني الحسن بن محمد بن عمران»، وصايت حسن بن محمد را نمي رساند؛ بلكه در معرفي مخاطب امام عليه السلام مي باشد. بدين معنا كه مخاطب امام عليه السلام در نامه و مراد از افعالي نظير «ذكرت» و «وصفت» شخص حسن بن محمد بن عمران مي باشد؛ نه ديگري. اين احتمال هنگامي تقويت مي شود كه در بين دو نفري كه نامهِ امام عليه السلام به دستشان رسيده شخصي به نام «حسن بن محمد» نيز باشد؛ چنان كه علامه سيد ضياء الدين اصفهاني در تعليقه خود بر مجمع الرجال قهپائي مقصود از «حسن بن محمد» را «ابن عمران» مي داند(50).



در رجال كشي صريحاً از امام عليه السلام نام برده نشده است، ولي در غيبت شيخ به حضرت امام جواد عليه السلام اشاره شده است(51).



شيخ طوسي، در استبصار، روايت وي از زرعة بن محمد حضرمي(52) را نقل نموده اين روايت، بكر بن صالح راوي حسن بن محمد است(53).



41 . حسين بن احمد بن ادريس



شيخ دو بار حسين بن احمد بن ادريس القمي الاشعري، ابو عبدالله را در باب من لم يرو عنهم عليهم السلام ذكر كرده: در مرتبه اول، همانند آن چه كه گذشت و بار دوم بدون وصف قمي و اشعري و ذكر كنيه به او اشاره نموده است(54). صدوق بارها با عبارت: «رضي الله عنه»(55) و يا «رحمه الله» از او ياد كرده(56) كه حداقل بر احترام و اهميت وي نزد صدوق دلالت مي نمايد.



نزديك به تمام روايات وي از پدرش «احمد بن ادريس» (متوفا: 306 ه . ق)(57) است(58) و شيخ صدوق روايتي را از او از «محمد بن عبد الجبار» در الامالي آورده است(59). در وسائل الشيعة اشاره به روايتي از «حسين بن احمد بن ادريس» از «حسين بن اسحاق التاجر» در «المجالس» شده است و اين در حالي است كه روايت مورد بحث را شيخ صدوق در مجلس 85 از امالي به نقل از حسين بن احمد از پدرش آورده است و راوي «حسين بن اسحاق» در «ثواب الاعمال» و «الخصال» محمد بن يحيي العطار مي باشد.(60) هارون بن موسي تلعكبري (متوفا: 385 ه . ق.)(61)، محمد بن احمد بن داود (متوفا: 368 ه . ق.)(62) و ابو جعفر صدوق (متوفا: 381 ه . ق.)(63) از او روايت مي نمايند. لذا مي توان حيات وي را در اواخر نيمه دوم قرن سوم و نيمه اول قرن چهارم دانست. شيخ طوسي نقل مي نمايد كه تلعكبري از وي اجازه داشته است(64). لذا وي شيخ اجازه بوده و از ديد برخي ملحق به ثقات مي باشد(65). ابن حجر به نقل از شيخ طوسي، او را از مصنفين و ثقه دانسته است(66). علامه در خلاصه، حسين اشعري را توثيق كرده(67) كه بنا بر رأي ميرزا، مقصود علامه يا «حسين بن احمد بن ادريس» است و يا «حسين بن محمد بن عامر» ولي بهبهاني احتمال اول را بعيد مي داند(68). مامقاني ظاهر را امامي بودن وي مي داند.



42 . حسين بن احمد بن يحيي بن عمران



در روايتي از رجال كشي، وي با دو واسطه از مرزبان بن عمران، از حضرت رضا عليه السلام روايت مي نمايد. وي از محمد بن عيسي روايت مي كند و احمد بن ادريس راوي اوست(69). ظاهراً مقصود، احمد بن ادريس ابو علي اشعري (متوفا: 306 ق.) مي باشد. لذا وي را مي توان از راويان سده سوم هجري دانست.



43 . حسين بن محمد بن عامر بن عمران الاشعري القمي



نجاشي او را با نام «الحسين بن محمد بن عمران بن ابي بكر الاشعري القمي» و كنيه ابو عبد الله ذكر نموده است و توثيق كرده است(70). با توجه به اين كه نجاشي در شرح حال عبدالله بن عامر اشعري مي گويد: «حسين بن محمد بن عامر از عمويش «عبدالله بن عامر روايت مي نمايد»(71) آشكار مي شود كه نام پدر وي عامر و نجاشي او را به جدش منتسب نموده است.



از طرفي، در نسخه چاپي رجال شيخ طوسي، «الحسين بن احمد بن عامر الاشعري» راوي عمويش عبدالله بن عامر دانسته شده(72) و در برخي نسخه ها، «ابن محمد» آمده است(73) و نيز در رجال جزائري كه از نسخه شيخ نقل نموده است، «ابن محمد» آمده است.(74) همچنين شيخ طوسي در ذيل نام وي، مي نويسد: «كليني از وي روايت مي كند»(75) و اين در حالي است كه در كافي هيچ روايتي ازحسين بن احمد بن عامر وجود ندارد؛ ولي كليني در موارد بسياري از حسين بن محمد بن عامر روايت مي نمايد(76).



با توجه به اين مطالب، مي توان به اشتباه در نسخه چاپي رجال اطمينان داشت(77)، از سويي ديگر، ابن حجر مي گويد: علي بن حكم، حسين بن احمد بن عامر اشعري را در «شيوخ الشيعة» آورده كه اين مؤيدي است بر آنچه در نسخه چاپي آمده است(78).



در مورد زمان زندگي او مي توان گفت كه حسين در نيمه دوم قرن سوم و نيمه اول قرن چهارم - احتمالاً ربع اول آن - مي زيسته است. به دليل آن كه شيخ وي احمد بن اسحاق اشعري تا زمان نيابت حسين بن روح نوبختي (326 - 304 ه . ق)(79) در حيات بوده و در همان دوران از دنيا رفته است(80) و شيخ ديگر وي احمد بن محمد السياري از اصحاب حضرت هادي و عسكري عليهما السلام (81)، بوده است. و برخي راويان وي در نيمه اول يا دوم قرن چهار از دنيا رحلت نموده اند كه مي توان به كليني (متوفا: 329 ه . ق.) و علي بن بابويه (متوفا: 329 ه . ق.)(82)، ابن الوليد (متوفا: 343 ق.)(83) و جعفر بن محمد بن قولويه (متوفا: 368 ه . ق.)(84) اشاره نمود. لذا مي توان احتمال داد كه وي قرن چهار هجري قمري را نيز درك نموده باشد.



ابوالاشج، ابو كريب، احمد بن اسحاق اشعري، احمد بن محمد سياري، جعفر بن محمد، حمدان -محمد - بن احمد ابو جعفر قلانسي كوفي، عبد الله بن عامر - عموي حسين -(85)، علي بن محمد بن سعد، محمد بن احمد نهدي، محمد بن سالم بن ابي سلمة، محمد بن عمران بن حجاج سبيعي، معلي بن محمد بصري(86) ، محمدبن يحيي فارسي(87) از شيوخ وي بوده اند.(88)



محمدبن يعقوب كليني(89)، ابن قولويه(90)، علي بن بابويه(91)، ابن الوليد(92)، جعفر بن محمد بن مسرور(93)، محمد بن احمد بن يحيي، علي بن ابراهيم و ابن بطه(94) از راويان وي به شمار مي روند.(95)



نجاشي به طريق خود براي او كتاب «النوادر» را نقل مي نمايد(96) و ابن حجر نيز كتاب «طب اهل البيت» را از او مي داند و آن گاه يادآور مي شود كه اين كتاب از بهترين مصنفات اين علم مي باشد: و صنف الحسين كتاب طب اهل البيت و هو من خير الكتب المصنفة في هذا الفن(97).



شيخ طوسي در تهذيب ، طريق خود را به واسطه طريقش به كليني به وي نقل نموده(98) و علامه(99) آن طريق را صحيح دانسته است.



44 . حسين بن محمد الاشعري القمي



وي از اصحاب حضرت كاظم، امام رضا و ابو جعفر عليهم السلام است. شيخ طوسي وي را با نام «الحسين بن محمد القمي»، جزء اصحاب حضرت كاظم و جواد عليهما السلامذكر نموده(100) و كليني(101) و ابن قولويه(102) و شيخ طوسي(103) روايات وي را از حضرت رضا عليه السلام ذكر نموده اند و نيز در طريق صدوق به وي، از آن حضرت روايت مي نمايد(104).



ابن قولويه در كامل الزيارات، در ثواب زيارت قبر كاظمين عليهما السلاماز او با وصف «الاشعري القمي» ياد نموده؛ ولي شيخ طوسي، صدوق و كليني روايت ثواب زيارت قبر امام كاظم عليه السلام را از او تنها با وصف «القمي» آورده اند(105). با توجه به اين كه وي از اصحاب آن سه امام است و امامت آن امامان در فاصله سال هاي 148 تا 220 ه . ق. مي باشد(106)، مي توان اطمينان حاصل نمود كه وي در نيمه دوم قرن دوم و نيمه اول قرن سوم مي زيسته است و با توجه به اين كه تلعكبري (متوفا: 368 ه . ق.) با يك واسطه از او روايت مي نمايد(107)، مي توان به يكي نبودن او و «حسين بن محمد بن عامر» حكم نمود؛ زيرا تلعكبري بدون واسطه از «ابن محمد بن عامر» روايت مي نمايد.



در روايت ثواب زيارت قبر امام كاظم عليه السلام از تهذيب(108) و در برخي طرق صدوق در ثواب الاعمال، نام او «حسن» ذكر شده است(109). با توجه به اين كه همين روايت در جايي ديگر از تهذيبو دركافي با نام «حسين» نقل شده(110) و نيز در بسياري از طرق به صورت «حسين» آمده است(111)، مي توان حكم به اتحاد نمود.



وي علاوه بر امام كاظم، حضرت رضا و حضرت جواد عليهم السلام(112)، از محمد بن علي بن بنان طلحي و عبدالرحمن بن ابي نجران روايت مي نمايد(113).



و از راويان وي مي توان به ابراهيم بن هاشم، احمد بن علي رازي، علي بن ريان و خيبري اشاره نمود(114). در كافي روايت ثواب زيارت حضرت كاظم عليه السلام رااز حميري و او از حسين بن محمد روايت مي نمايد(115)؛ در حالي كه همين روايت در تهذيب ومن لا يحضر از «خيبري» نقل شده و دركامل الزيارات نيز راوي حديث «خيبري» مي باشد(116). بنابراين احتمال دارد كه حميري ،مصحف الخيبري باشد.



صدوق در مشيخه من لا يحضر، طريق خود را به وي ذكر نموده(117) كه دليل بر اين است كه حسين بن محمد صاحب كتاب بوده و كتابش مورد استفاده صدوق در من لا يحضر قرار گرفته(118) و قهپائي اين طريق را معتبر دانسته است(119). در پايان، حديثي كه در اين بحث بسيار از آن سخن گفته شد، ذكر مي كنيم:



«حسين بن محمد قمي از امام رضا عليه السلام روايت مي نمايد كه آن حضرت فرمود: هر كه قبر پدرم را در بغداد زيارت نمايد همانند آن است كه قبر پيامبرصلي الله عليه وآله و اميرالمؤمنينعليه السلام را زيارت نموده؛ ولي آن دو بزرگوار فضل خويش را دارا هستند.»



من زار قبر ابي ببغداد كان كمن زار قبر رسول الله صلي الله عليه و آله و قبر اميرالمؤمنين عليه السلام اِلّا اَنّ لرسول الله صلي الله عليه و آله و لاميرالمومنين عليه السلام فضلهما».(120)



45 . حمزة بن اليسعالاشعري القمي



شيخ طوسي دو بار در باب اصحاب امام صادق عليه السلام، عناوين «حمزة بن اليسع القمي» و «حمزة و اليسع ابنا اليسع» و بار ديگر در باب حضرت كاظم عليه السلام، عنوان «حمزة بن اليسع الاشعري القمي» را ذكر نموده است(121). برقي نيز در باب اصحاب كاظم عليه السلام(122) همين نام را آورده است. از طرفي، نجاشي در ضمن «احمد بن حمزة»، نام جد حمزه را عبد الله دانسته است، و حمزه را راوي حضرت رضا عليه السلام مي داند(123).



بنابر آنچه گذشت وي عصر حضرت صادق عليه السلام و امام كاظمعليه السلامو حضرت رضاعليه السلام را درك نموده است. از راويان وي، ابن ابي نصربزنطي (متوفا: 221 ه . ق.)(124) مي باشد. لذا مي توان او را از راويان قرن دوم - خصوصاً نيمه دوم آن - دانست و با توجه به تاريخ فوت بزنطي احتمال مي رود كه وي قرنسوم را درك ننموده و در صورتي كه در آن قرن زيسته باشد، اوايل آن را درككرده باشد.



نويسنده «تاريخ قم»وي را اميري از امراي عرب و والي قم دانسته(125) مي نويسد:



وي در سال 189 ه . ق. از هارون الرشيد، خليفه عباسي، خواست تا قم را مستقل گرداند و در آن منبر نماز جمعه و عيدين نهد؛ به شرط آن كه اهل قم مطيع و فرمانبردار هارون باشند، و خراج به وي بپردازند(126). در نقلي ديگر، شخصي به نام «عبدالله بن كوشيد» كه از اهل قم ناراضي بود، چنين درخواستي را مي نمايد(127) و همچنين او حمزآباد را بنا نهاد و قنات آن را جاري ساخت؛ لذا اين مكان به وي منسوب است(128)».



او از اصحاب حضرت صادق عليه السلام در رجال شيخ طوسي و از مشايخ «ابن ابي نصر البزنطي» مي باشد. و هر كدام از آنها از امارات وثاقت به شمار رفته اند.



از مرحوم شيخ مفيد رسيده است كه اصحاب حديث اسامي راويان ثقه حضرت صادق عليه السلام را گردآوري كرده اند و ابن شهر آشوب در هنگامي كه از اين سخن مفيد رحمه الله ياد مي كند، مي گويد: «ابن عقدة» آنها را جمع كرده است، شيخ طوسي در مقدمه رجال يادآوري مي كند كه همه آنها را ذكر خواهد كرد. از اين رو برخي اعتقاد بر وثاقت هر كه دارند كه شيخ آنها را در اصحاب حضرت صادق عليه السلام آورده است(129).



در مورد دوم، شيخ طوسي در بحث از مرسلات در كتاب العُدة، قائل به تسويه اصحاب بين مرسلات بزنطي و... و مسندات ديگران است و علتش را اين مي داند كه اينان از غير ثقه روايت نقل نمي كنند؛ لذا مشايخ بزنطي در جمله ثقات مي باشند(130).



با توجه به اين كه دو مسئله اختلافي است و به سادگي نمي توان آن را پذيرفت، مشكل است كه توثيق حمزه را در اين دو مسئله بيابيم.



46 .حمزة بن يعلي الاشعري، ابويعلي القمي



نجاشي وي را با نام ياد شده توثيق نموده و او را صاحب منزلت دانسته است. حمزه از راويان امام رضا و حضرت جواد عليهما السلام به شمار مي رود(131). با توجه به تاريخِ زندگاني آن امامان، وي در نيمه دوم قرن دوم و نيمه نخستين قرن سوم مي زيسته است. و احتمال دارد كه نيمه دوم آن قرن را نيز درك نموده باشد. راويان وي همانند احمد بن ابي عبدالله، احمد بن محمد بن عيسي و سعد بن عبدالله اواخر نيمه دوم قرن سوم يا ابتداي قرن چهارم فوت كرده اند(132). وي علاوه بر ائمه عليهم السلام، از زكريا بن آدم(133)، حسن بن معاوية، عبد الله بن حسن، علي بن ادريس، محمد بن حسن بن ابي خالد(134)، محمد بن داود بن محمد نهدي، محمد بن فضيل، محمد بن سنان و از برقي نيز روايت مي نمايد(135). احمد بن محمد بن عيسي(136)، احمد بن ابي عبدالله، سعد بن عبدالله، محمد بن احمد بن يحيي، محمد بن علي بن محبوب و صفار از راويان وي به شمار مي روند.



نجاشي از استادش شيخ مفيد به روايت صفار كتابي را براي وي نقل مي نمايد(137).

پاورقي





1) شيخ طوسي در رجال، ص 16، ش 17، الحرث الاشعري را از صحابه دانسته است. با توجه به ترتيب قهپائي،در ج 2، ص 68، مي توان گفت كه مقصود، الحارث الاشعري است.

2) الطبقات الكبري ، ج 4، ص 359.

3) تهذيب التهذيب، ج 2، ص 137، ش 232.

4) همان، ج 12، ص 218.

5) از آن جمله مي توان به گفته ازدي، بغوي، طبراني، (تهذيب التهذيب، ج 2، ص 137) و ابو حاتم،(الجرح و التعديل، ج 3، ص 94) اشاره نمود.

6) تقريب التهذيب، ص 73.

7) تهذيب التهذيب، ج 12، ص 218.

8) اسد الغابة، ج 1، ص 321.

9) تهذيب التهذيب، ج 2، ص 137.

10) محمد بن محمد بن احمد بن اسحاق نيسابوري، ابو احمد حاكم (متوفي: 371 ه . ق.) از علماي بزرگ و پيشواي زمان خود در اين علم بود. وي نويسنده كتاب هاي فراواني از جمله، كتاب الكني مي باشد. او چند سال قضاوت شاش و طوسرا عهده دار بود. وي در سال هاي آخر عمر در نيشابور به تأليف و عبادت پرداخت. او حاكم كبير و شيخ ابو عبد الله الحاكم مي باشد. وي در 93 سالگي از دنيا رفت. (تذكرة الحفاظ، ج 3، ص 976).

11) تهذيب التهذيب، ج 12، ص 218.

12) تذكرة الحفاظ، ج 1، ص 183.

13) ابو محمد عبد الله بن عمرو بن العاص(متوفي: 65 ه . ق.) پيش از فتح مكه، همراه پدرش به سوي پيامبر صلي الله عليه و آله هجرت نمود. پيامبر وي را بر پدرش برتري مي داد. وي در دوران آن حضرت، از عباد محسوب مي شد و روايات بسياري از آن حضرت نگاشته است. عبد الله پدرش را در مورد ورود به فتنه ها سرزنش نمود؛ ولي از ترس عقوق والدين از او كناره گيري نمي نمود. عبد الله در صفين شركت جست؛ ولي از جنگ پرهيز نمود. پدرش اموال زيادي برايش باقي گذاشت. او در طائف، مالك باغي به قيمت يك ميليون درهم بود. او در مصر از دنيا رفت و به سبب جنگ ميان مروان بن حكم و لشكر ابن زبير، در منزلش دفن شد. (تذكرة الحفاظ، ج 1، ص 42).

14) تاريخ قم، ص 209 - 210؛ وفيات الاعيان، ج 6، ص 424.

15) الجامع في الرجال، ج 2، ص 444.

16) علي بن حسين بن موسي بن بابويه، ابو الحسن، شيخ و فقيه قميين و مورد اعتماد آنان بود. وي كتاب هاي فراواني تأليف كرد. فرزندش، ابو جعفر صدوق و تلعكبري از راويان وي به شمار مي روند. (رجال النجاشي، ص 261، ش 684/ الفهرست، ص 93، ش 382).

17) جعفر بن محمد بن جعفر بن موسي بن قولويه قمي(متوفي: 368 ه . ق.)، ابو القاسم، صاحب تصانيف بسيار و از بزرگان حديث و فقه بود. وي از مشايخ مفيد، حسين بن عبيد الله، احمد بن عبدون و تلعكبري است. او از راويان پدر و برادرش مي باشد. او در جوار قبر حضرت كاظم عليه السلام مدفون شد. پدرش كه به او نيز ابن قولويه گفته مي شود، در قم مدفون است. (رجال النجاشي، ص 123، ش 318 / الفهرست، ص 42، ش 130 / رجال الطوسي، ص 458، ش5/ هدية الاحباب، ص 95).

18) كامل الزيارات، ص 144، ح 3.

19) الجامع في الرجال، ج 2، ص 444.

20) رجال النجاشي، ص 62، ش 146.

21) همان، ص 178.

22) الجامع في الرجال، ج 2، ص 451.

23) رجال الطوسي، ص 419، ش 29.

24) رجال النجاشي، ص 62.

25) اختيار معرفة الرجال، ص 555، ش 1049.

26) جامع الرواة، ج 1، ص 206. (به نقل از ميرزا محمد).

27) الجامع في الرجال، ج 1، ص 510.

28) طرائف المقال في معرفة طبقات الرجال، ج 1، ص 293، ش 2041.

29) تنقيح المقال، ج 1، ص 332، ش 2947.

30) مجمع الرجال، ج 2، ص 119.

31) الجامع في الرجال، ج 2، ص 451.

32) كامل الزيارات، ص 160.

33) الفهرست للطوسي، ص 117، ش 513؛ ص 81، ش 335.

34) رجال النجاشي، ص 185، ش 691.

35) الجامع في الرجال، ج 1، ص 536.

36) همان، ج 1، ص 526.

37) الفهرست، ص 117، ش 513.

38) همان ، ص 36، ش 97.

39) رجال النجاشيص 185.

40) اختيار معرفة الرجال، ص 365، ح 675.

41) الجامع في الرجال، ج 1، ص 526. هاورن بن مسلم بن سعدان الكاتب، ابو القاسم، امام جواد عليه السلام، حضرت هادي عليه السلام را درك كرد و از اصحاب حضرت امام حسن عسكري عليه السلام به شمار مي رفت. عبد الله بن جعفر حميري از روايان وي و مسعدة بن صدقة العبدي از شيوخ وي است. وي به سال 240 در سامراء حديث مي گفته است و در بغداد از دنيا مي رود. (رجال النجاشي، ص 438، ش 1180/ رجال الطوسي، ص 437، ش 1/ تاريخ بغداد، ج 14، ص 23 / الفهرست للطوسي، ص 176).

42) الفهرست، ص 117، ش 513، تاريخ وفات در: رجال النجاشي، ص 383).

43) همان، ص 81، ش 335.

44) اختيار معرفة الرجال، ص 365.

45) وي همراه با ساير اولاد عمران اشعري، در قسمت اشعريان الجامع في الرجال ذكر شده است. (ج 2، ص 449).

46) اختيار معرفة الرجال، ص 595، ش 1114.

47) همانند سيد موسي زنجاني در: الجامع في الرجال، ج 2، ص 449 و استاد علي اكبر غفاري.

48) معجم رجال الحديث، ج 5، ص 129، به نقل از وحيد بهبهاني.

49) همان.

50) مجمع الرجال، ج 3، ص 55. (حاشيه).

51) كتاب الغيبة، ص 112.

52) زرعة بن محمد حضرمي واقفي مذهب، از اصحاب و راويان امام صادق و امام كاظم عليهما السلام و صاحب «اصل» مي باشد. (مجمع الرجال، ج 3، ص 52).

53) الاستبصار، ج 1، ص 62، ح 185.

54) رجال الطوسي، ص 467، ش 29؛ ص 470، ش 48.

55) من لا يحضره الفقيه، المشيخة، ص 35، 94، 105، 106، 112، 125، 127، 132. كمال الدين ج 2، ص 653، ص 411 بنگريد همين نوشتار ص 149 - 150.

56) الامالي ص 32.

57) الفهرست ص 26.

58) براي نمونه بنگريد به: تهذيب الاحكام ج 6، ص 82 / معاني الاخبار ص 160 كمال الدين ج 1، ص 145 / فضائل الاشهر ص 110 / عيون الاخبار الرضا ج 1، ص 119 علل الشرايع ج 1، ص 283 /الخصائل ج 1 ص 14.

59) الامالي ص 552 / وسائل الشيعة ج 12، ص 128 / مستدرك الوسائل ج 15 ص 448.

60) بنگريد به: وسائل الشيعة ج 1، ص 54 / الامالي ص 578 / ثواب الاعمال ص 185 / الخصال ج 1، ص 4.

61) رجال الطوسي، ص 467. (تاريخ وفات در همان مآخذ، ص 516، ش 1).

62) التهذيب، ج 6، ص 82، ح 160. (تاريخ وفات در: رجال النجاشي، ص 385).

63) بنگريد به كمال الدين ج 1، ص 302، ص 313، ج 2، ص 332، 411، 426، 653 / علل الشرايع ج 2، ص 496 / رجال الطوسي ص 425.

64) رجال الطوسي، ص 467.

65) تنقيح المقال، ج 1، ص 341 ش 3039.

66) الجامع في الرجال، ج 1، ص 547. (به نقل از ابن حجر).

67) رجال العلامة الحلي، ص 52، ش 24.

68) تنقيح المقال، ج 1، ص 320، ش 2847.

69) اختيار معرفة الرجال ، ص 505، ح 971.

70) رجال النجاشي، ص 66، ش 156.

71) همان، ص 218، ش 570.

72) رجال الطوسي، ص 469، ش 41.

73) همان، ص 469، حاشيه 2. (از علامه محمد صادق آل بحرالعلوم).

74) الجامع في الرجال، ج 2، ص 450. (به نقل از رجال جزائري).

75) رجال الطوسي، ص 469 ، ش 41.

76) معجم الرجال الحديث، ج 5، ص 192.

77) همان، ج 5، ص 192 / الجامع في الرجال، ج 2، ص 450.

78) همان، ج 2، ص 450.

79) جناب ابوجعفر محمد بن عثمان العمري در 304 و يا 305 از دنيا مي رود و وفات جناب حسين بن روح سال 326 واقع شده است ر.ك كتاب الغيبة ص 223؛ رجال الخاقاني ص 176.

80) اختيار معرفة الرجال، ص 557، ح 1052.

81) رجال الطوسي، ص 411، ش 23.

82) رجال النجاشي، ص 262 - 378.

83) همان، ص 383.

84) رجال الطوسي، ص 458.

85) رجال النجاشي، ص 218.

86) الكافي ج 1، ص 205، ح 1 / الفهرست، ص 165، ش 722/ رجال الطوسي، ص 515، ش 133.

87) الجامع في الرجال ، ج 1، ص 628.

88) معجم رجال الحديث، ج 6، ص 72.

89) رجال النجاشي، ص 66، ش 156/ رجال الطوسي، ص 469، ش 41.

90) رجال النجاشي، ص 318 ،ش 570.

91) من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 16. (المشيخة)

92) رجال الطوسي، ص 494، ش 19.

93) من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 16، 19، 91، 101، 108. (المشيخة)

94) الفهرست، ص 165، ش 722.

95) معجم الرجال الحديث، ج 6، ص 76.

96) رجال النجاشي، ص 66، ش 156.

97) الجامع في الرجال، ج 2، ص 450. (به نقل از: ابن حجر).

98) تهذيب الاحكام، ص 36. (المشيخة)

99) رجال العلامة الحلي، ص 275 /معجم رجال الحديث، ج 6، ص 73.

100) رجال الطوسي، ص 348، ش 18، ص 400، ش 16.

101) الكافي، ج 4، ص 583، ح 1.

102) كامل الزيارات، ص 299، باب 99، ح 6.

103) تهذيب الاحكام، ج 6، ص 46، ح 58؛ ص 81، ح 159.

104) من لا يحضره الفقيه، ص 123. (المشيخة)

105) همان، ج 2، ص 348، ح 1596 / الكافي، ج 4، ص 583 / تهذيب الاحكام ج 6، ص 46، 81.

106) تاريخ اهل البيت، ص 82 - 85،.

107) الجامع في الرجال، ج 1، ص 630.

108) تهذيب الاحكام، ج 6، ص 81، ح 159.

109) الجامع في الرجال، ح 14، ص 554.

110) تهذيب الاحكام، ج 6، ص 46، ح 98/ الكافي، ج 4، ص 583، ح 1.

111) الجامع في الرجال، ج 1، ص 554.

112) همان.

113) من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 123. (المشيخة)

114) الجامع في الرجال، ج 1، ص 630.

115) الكافي، ج 4، ص 583.

116) تهذيب الاحكام، ج 6، ص 81 / من لا يحضر الفقيه، ج 2، ص 348.

117) من لا يحضره الفقيه، المشيخة، ص 123.

118) من لا يحضره الفقيه، مقدمه كتاب، ص 3.

119) مجمع الرجال، ج 7، ص 237.

120) من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 348 / كامل الزيارات ص 148.

121) رجال الطوسي، ص 178، ش 211؛ ش 214 ؛ ص 347، ش 15.

122) رجال البرقي ص 48.

123) رجال النجاشي ص 90، ش 224.

124) الفهرست، ص 20.

125) تاريخ قم، ص 28، 101، 164.

126) همان، ص 28.

127) همان ص 31.

128) همان، ص 59.

129) معجم رجال الحديث، ج 1، ص 57.

130) همان، ج 1، ص 63.

131) رجال النجاشي، ص 141، ش 366.

132) مجمع الرجال، ج 1، ص 143. برقي در سال 274 يا 280 ه . ق. از دنيا رفت و ابن عيسي نيز تا آن زمان در حيات بود. (همان، ج 2، ص 107) و سعد بن عبد الله در سال 299 يا 301 ه . ق. از دنيا رفته است.

133) الكافي، ج 4، ص 81، ح 1.

134) همان، ص 77، ح 8.

135) الجامع في الرجال، ج 1، ص 690 / معجم رجال الحديث، ج 6، ص 283.

136) الكافي، ج 4، ص 77، ح 8.

137) رجال النجاشي، ص 141، ش 366.