بريد بن عبدلله بن ابي بُردة الاشعري




25 . بريد بن عبدلله بن ابي بُردة الاشعري



ابن حجر، بريد بن عبدالله بن ابي بُردة بن ابي موسي الاشعري الكوفي، ابوبردة را از طبقه ششم - طبقه پايين تابعين كه معلوم نيست با صحابه ديداري داشته اند(1) - دانسته است(2). مقتضاي آن اين است كه وي بعد از سال 100 هجري قمري در گذشته باشد و از محدثان قرن دوم به حساب آيد.



برخي او را ثقه و برخي ديگر او را ضعيف و راوي مناكير دانسته اند. ابو داود، ترمذي، ابن معين و عجلي(3) وي را ثقه و ابن حبان، وي را ثقه و اشتباه كار و ابن حجر او را ثقه كم اشتباه معرفي نموده است: «ثقة يُخطي ء قليلاً» ابن حماد و نسائي او را قوي ندانسته و او را جزء ضعفا مطرح نموده است و ابو حاتم رازي وي را متين (قوي) نمي داند؛ ولي مي گويد: احاديثش نوشته مي شود. ابن حنبل او را راوي مناكير مي داند(4). از سخنان آنان بر مي آيد كه وي ثقه در حديث مي باشد؛ ولي در رواياتش خلل وارد است.



وي از پدرش عبدالله، جدش ابوبردة(5)، عطاء و نيز از ابو ايوب صاحب انس روايت نموده است. سفيانان (ثوري(6) و ابن عُيينه)(7) ابن ادريس، ابن مبارك، ابو نعيم، ابو احمد زهري، ابو معاويه، حفص بن غياث، اسماعيل بن زكريا، شعبه و يحيي بن سعيد اموي راويان اويند(8).نويسنده الجامع في الرجال وي را عامي و از راويان آنان معرفي نموده است(9).



26 . بشار الاشعري



در رجال كشي، وي مورد لعن حضرت امام صادق عليه السلام قرار گرفته است. بنابر روايت ابن سنان، امام صادق عليه السلام فرمود: «برخي بر ما اهل بيت دروغ مي بندند». سپس آن حضرت به بشار اشعري اشاره و وي را لعنت كرد:



«انا اهل بيت صادقون لانخلو من كذّاب يكذب علينا...ثم ذكر المغيرة بن سعيد... و بشار الاشعري... فقال: لعنهم الله(10)».



علامه در بخش دوم خلاصه، وي را مطرح نموده و اشاره به لعن حضرت امام صادق عليه السلام كرده است(11).



در رجال كشي بابي را با عنوان «بشار الشعيري» گشوده شده است و در آن اشاره به عقايد وي و لعن او با زبان حضرت امام صادق عليه السلام شده است(12). از مضامين روايات اين باب و روايت پيشين پي برده مي شود كه مراد از بشار اشعري در روايت ياد شده، شعيري مي باشد و احتمالاً اشتباهي در استنساخ رخ داده است و اگر شخصي به نام بشار الاشعري وجود داشته باشد، مجهول است(13).



27 . بلال بن ابي بردة بن ابي موسي الاشعري



بلال، نوه ابوموسي اشعري، در زمان خلافت هشام بن عبدالملك (105 -125 ه . ق.)(14) و امارت خالدبن عبدالله قسري، امير بصره و قاضي آن شهر بود.خالد وي را در سال 109 ه . ق. امير بصره نمود. تا هنگام عزل خالد از جانب هشام (120 ه . ق.) امارت بصره را به عهده داشت. پس از خالد، يوسف بن عمر ثقفيبه ولايت عراق رسيد و به امر هشام، تمامي كارگزاران خالد، از جمله بلال، معزول شدند. وي زنداني شد. و پس از سال 120 ه . ق. از دنيا رفت و يا در زندان بهقتل رسيد(15).



ابو العباس مبرد(16)، بلال را اولين قاضي كه جور را در قضاوت آشكار كرد دانسته است. از بلال نقل شده است كه من به نفع آن حكم مي نمودم كه سخنش بر دلم مي نشست: «قال ابو العباس المبرد: اول من أظهر الجور من القضاة في الحكم بلال و كان يقول: ان الرجلين ليختصمان اليّ فاَجد احد هما اخفّ علي قلبي فاقضي له!»(17).



روايات اندكي از او رسيده و ابن حجر وي را «مقل» خوانده است. و او را در طبقه پايين (سوم) تابعين ذكر نموده است(18). افراد اين طبقه كساني اند كه يكي، دو روايت از آن ها رسيده و بعضاً سماعي از صحابه براي آنان ثابت نشده است(19). ترمذي و بخاري حديثي را از او نقل كرده اند.(20)



وي از پدرش ابي بردة، عمويش ابوبكر و نيز از انس بن مالك روايت كرده است و ثابت البناني عبد الاعلي الثعلبي، عقبة بن سريج الراسبي(21)، قتاده(22)، مودو دبن صديق الازدي(23)، معاوية بن عبد الكريم الضال و ابو الوليد مولي قريش(24) از راويان وي به شمار مي روند(25).



28 . بلال بن سعد بن تميم الاشعري



ابن حجر، بلال را با وصف الاشعري ذكر نموده؛ ولي ابن ابي حاتم او را با وصف السكوني الكندي مطرح نموده است. وي از حماد بن سلمة نقل كرده كه وي «اشعري» است. ابن حجر، به «اشعري» بودن مطمئن بوده و «الكندي» را به «قيل» كه بر عدم قبول دلالت دارد نسبت مي دهد. كنيه وي ابو عمرو است؛ ولي «ابو زرعة دمشقي» نيز ناميده شده است(26).



وي از علما و عباد و زهّاد زمان خويش بود. منقول است: در شبانه روز، هزار ركعت نماز به پا مي داشته. او را داستان سرايي كه قصّه هاي نيكو نقل مي نمود، دانسته اند. او در دمشق سكونت داشت و واعظ آن شهر بود. حافظ ابوزرعه دمشقي(27) مي گويد :وي در شام، به سان حسن بصري(28) در عراق است(29). بلال بن سعد از تابعين بود و در زمان خلافت هشام (105 - 1250 ه . ق.) از دنيا رفت(30). ابن سعد، ابن حبّان، عجلي و عسقلاني توثيقش نموده، و از ابوزرعة منقول است كه روايت مرفوعي از بلال نرسيده است؛ ولي ابن حجر گويد: از ابوالدرداء روايت مي نمايد و اين در حالي است كه از او حديث نشنيده است(31).



وي از پدرش سعد بن تميم، معاوية، ابن عمر و جابر بن ابي سكينة روايت مي كند و اوزاعي(32)، صقربن رستم، سعيد بن عبد العزيز، ضحاك بن عبد الرحمن بن ابي حوشب المصري، عبد الله بن عثمان القرشي، عبد الله بن العلاء بن زبير، عبد الرحمن بن يزيد بن جابر، عبد الرحمن و عبد الله فرزندان يزيد بن تميم، عثمان بن مسلم، عمرو بن شراجيل و وضين بن عطاء از راويان او مي باشند.(33)



29 . بنان بن محمد بن عيسي



عبد الله بن محمد بن عيسي ملقب به بنان، برادر احمد بن محمد بن عيسي اشعري، در طبقه او قرار دارد(34). بنابراين فعاليت علمي او در نيمه دوم قرن سوم هجري قمري انجام پذيرفته است. بنان از شيوخ محمد بن احمد بن يحيي، نويسنده نوادر الحكمة مي باشد؛ ولي وي از مستثنيات اين كتاب نمي باشد(35). وحيد بهبهاني در مقدمه تعليقه خود بر رجال كبير استر آبادي، عدم استثنا را نشانه اعتماد بر وي دانسته و گفته است كه شايد دليلي بر وثاقت باشد(36). در جواب او گفته شده است: اعتماد قدما بر روايت شخصي و حكم به صحت آن كاشف از وثاقت و حس نيست؛ زيرا ممكن است آن ها اصالة العدالة را جاري نموده و قائل به حجيت روايات مؤمني كه فسقش آشكار نشده، باشند(37). ولي برخي از اين كه نام بنان در اسناد كامل الزيارات آمده است(38)، حكم به ثقه بودن وي مي نمايند(39).



حسن بن محبوب(40)، حسن بن موسي الخشاب، سعد بن سندي، صفوان بن يحيي(41)، عباس (غلام ابوالحسن عليه السلام)، عباس بن معروف، علي بن الحكم، برادرش عبد الرحمن بن محمد(42)، علي بن مهزيار(43)، محمد بن ابي عمير(44)، محمد بن ابراهيم، محمد بن عيسي(45) (پدرش) و ابوطاهر الوراق از مشايخ وي به شمار مي روند(46).



احمد بن ادريس، حسن بن عبد الله بن محمد (فرزندش)، حميد بن زياد، سعيد بن عبدالله بن ابي خلف، العاصمي(47)، عبدالله بن جعفر الحميري(48)، علي بن ابراهيم، علي بن محمد بن فيروزان القمي، علي بن محمد بن يزيد القمي(49)، محمد بن احمدبن يحيي(50)، محمد بن علي بن محبوب و محمد بن يحيي از راويان وي محسوب مي شوند.(51)



30 . تميم بن اوس اشعري



سمعاني او را از اشعريان، راويِ عبد الله بن بشر و راويان او را اهل شام مي داند. وي در زمان خلافت هشام بن عبدالملك (105 - 125 ه . ق.) از دنيا رفت(52).

پاورقي





1) تقريب التهذيب، ص 3.

2) همان، ص 49.

3) حافظ ابو الحسن احمد بن عبد الله بن صالح عجلي كوفي، (182 - 261 - ه . ق.) نويسنده كتابي در جرح و تعديل، و همسنگ ابن حنبل و ابن معين محسوب مي شود. وي قائلان به خلق قرآن و رجعت علي را كافر دانسته است. فرزندش صالح و سعيد بن عثمان و عثمان بن حديد و سعيد بن اسحاق از شاگردان او محسوب مي شوند. (تذكرة الحفاظ، ج 2، ص 560).

4) الجرح و التعديل، ج 2، ص 426، ش 1694 / تهذيب التهذيب، ج 1، ص 431، ش 795.

5) تذكرة الحفاظ، ج 1، ص 95.

6) سفيان بن سعيد بن مسروق، ابو عبد الله ثوري (97 - 161 ه . ق.) ذهبي وي را چنين معرفي نموده است: الامام، شيخ الاسلام، سيد الحفاظ، الفقيه. وي از بزرگان و ائمه حديث اهل سنت است و برخي مانند يحيي بن معين او را «امير المؤمنين حديث» دانسته اند. وي قائلان به خلق قرآن را كافر دانسته و قائل به صبر در حكومت فاسق يا عادل است و نماز جمعه و عيدين را به امامت هر كس، حتي فاجر، تجويز نموده است. (تذكرة الحفاظ، ج 1، ص 207 - 202، ش 197).

7) سفيان بن عيينه بن ميمون هلالي كوفي (107 - 198 ه . ق). ذهبي وي را علامه، حافظ و شيخ الاسلام دانسته است. وي از بزرگان محدثان اهل سنت است. شافعي درباره وي گفته است: اگر مالك و سفيان نبودند، علم حجاز از بين مي رفت. جمعي از بزرگان ماننداعمش، شافعي، ابن حنبل و ابن معين از راويان وي محسوب مي شوند. (تذكرة الحفاظ، ج 1، ص 464 - 262، ش 249).

8) الجرح و التعديل، ج 2، ص 426 / تهذيب الهذيب، ج 1، ص 431.

9) الجامع في الرجال، ج 1، ص 301 و 920.

10) اختيار معرفة الرجال، ص 305، ش 549.

11) رجال العلامة الحلي، ص 208، ش 2.

12) اختيار معرفة الرجال، ص 401 - 398 ، روايات 746 - 743.

13) مامقاني در تنقيح المقال ، ج 1، ص 170، ش 1290 و مصطفوي در پاورقي 1 رجال كشي ص 305، به اين مطلب اشاره نموده اند.

14) الانباء في تاريخ الخلفاء، ص 12.

15) تهذيب التهذيب، ج 1، ص 500، ش 928/ وفيات الاعيان، ج 3، ص 10 -11، ج 7، ص 105.

16) ابو العباس محمد بن يزيد المبرد (210 - 285 ه . ق.) از لغويان و نحويان و ادباي مشهور عرب بود. الكامل، المقتضب، معاني القران و طبقات النحاة البصريين از آثار اوست. (وفيات الاعيان، ج 4، ص 319 / هدية الاحباب، ص 249).

17) تهذيب التهذيب، ج 1، ص 500.

18) تقريب التهذيب، ص 57.

19) همان، ص 3.

20) تهذيب التهذيب ج 1، ص 500، ش 928.

21) الجرح و التعديل، ج 6، ص 311، ش 1735.

22) ابن حجر، قتادهرا راوي بلال دانسته است. اگر مقصود قتاده مشهور باشد، وي متولد سال 60 ه . ق. و متوفاي 117 ه . ق. است. ابو الخطاب قتاده سدوسي بصري از بزرگان علماي تابعين مي باشد. (وفيات الاعيان، ج 4، ص 85، ش 541).

23) الجرح و التعديل، ج 9، ص 450، ش 2294.

24) همان، ج 8، ص 402، ش 1843.

25) همان، ج 2، ص 397، ش 1556 / تهذيب التهذيب، ج 1، ص 500.

26) تهذيب التهذيب، ج 1، ص 503، ش 932/ الجرح و التعديل، ج 2، ص 398، ش 1560.

27) عبد الرحمن بن عمرو بن عبد الله ابوزرعة دمشقي( متوفا 231 ه . ق.) از علماي شام و محدث آن ديار بود. ابو حاتم، وي را صدوق خوانده و برخي مانند ابو داود، ابن صاعد، ابو العباس الاصم، صحاوي طبراني از راويان وي محسوب مي شوند. (تذكرة الحفاظ، ج 2، ص 624، ش 651).

28) ابوسعيد حسن بن ابي حسن يسار (21 - 110 ه . ق.) از بزرگان تابعين و جامع علم و زهد و ورع دانسته شده است. وي از فصيحان عرب و داستان سراي وقت حج بود. حضرت سجاد عليه السلام وي را از اين كار منع نمود. با كمال احترامي كه ابن سعد براي او قائل است، ليكن وي را مدلس مي داند و به مرسلاتش اعتماد ندارد. عثمان و مغيرة بن شعبة، عمران بن حصين، سمرة بن جندب، ابن عُمرو ابن عباس از شيوخ وي بودند و قتادة، ايوب، ابن عون، خالد الحذاء و حميد الطويل از راويان وي هستند. (تذكرة الحفاظ، ج 1، ص 71، ش 66 / وفيات الاعيان،ج 2، ص 69، ش 156).

29) تهذيب التهذيب، ج 1، ص 503، ش 932.

30) تقريب التهذيب، ص 58 / الانساب، ص 39.(چاپ بغداد)

31) تهذيب التهذيب، ج 1، ص 503.

32) عبد الرحمن بن عمرو بن محمد دمشقي، ابو عمرو الاوزاعي (88 - 157 ه . ق.) اصل وي از سند است. و در بيروت از دنيا رفت. حاكم، وي را امام اهل زمانش و امام اهل شام مي داند. عطاء بن ابي رباح و زهري از جمله مشايخ اويند و شعبه و ابن مبارك و جمعي ديگر راويان وي هستند. (تذكرة الحفاظ، ج 1، ص 178، ش 177).

33) تهذيب التهذيب ج 1، ص 502 / الجرح و التعديل، ج 2، ص 398.

34) اختيار معرفة الرجال، ص 135، ح 214، ص 512، ح 989.

35) الفهرست، ص 145/ براي آگاهي بيشتر ر. ك: ترجمه محمد بن احمد بن يحيي در همين نوشتار.

36) فوائد الوحيد البهبهاني ص 53.

37) معجم رجال الحديث، ج؟، ص 72.

38) كامل الزيارات، ص 13.

39) معجم رجال الحديث، ج 3، ص 367.

40) اختبار معرفة الرجال، ص 109، ح 175؛ ص 135، ح 214 / الاختصاص، ص 275، 280، 283.

41) اختيار معرفة الرجال، ص 508، ح 981.

42) معجم رجال الحديث، ح 10، ص 312.

43) اختيار معرفة الرجال، ص 245، ح 450؛ ص 546، 1065؛ ص 595، ح 1113.

44) همان ص 38، ح 79، ص 143، ح 224، ص 233، ح 423، ص 276، ح 481.

45) تهذيب الاحكام، ج 10، ص 313، ح 1167.

46) معجم رجال الحديث، ج 3 ص 368/ الجامع في الرجال، ج 2، ص 444.

47) همان ص 508، ح 981.

48) الفهرست ص 87.

49) اختيار معرفة الرجال، ص 38، ح 79، ص 143، ح 224.

50) تهذيب الاحكام، ج 10، ص 313.

51) جامع الرواة، ج 1، ص 506.

52) الانساب، ص 39 (چاپ بغداد).