رجال اشعريان


1 . آدم بن اسحاق بن آدم الاشعري(1)



آدم بن اسحاق در عصر امام كاظم، امام رضا و حضرت جواد عليهم السلام مي زيست.(2) نجاشي توثيقش نموده(3) و شيخ بدون اشاره به توثيق، از وي نام برده است.(4) كه توثيق نجاشي در اعتماد و ثقه دانستن وي كافي است.(5) نويسنده «الجامع في الرجال» وي را به اتفاق، ثقه دانسته و پس از مطرح كردن اين كه كليني از وي حديثي نقل نموده، مي گويد: «و في متن الحديث، اشعار علي حسن اعتقاد جميع رجال السند مضافاً الي اعتماد الكليني».(6)



مرحوم كليني سند حديث مزبور را بدين صورت نقل مي نمايند: «علي بن محمد عن بعض اصحابه عن آدم بن اسحاق عن عبد الرزاق بن مهران عن الحسين بن ميمون عن محمد بن سالم عن ابي جعفر عليه السلام(7)».



وي از عبدالرزاق بن مهران(8) و عبد الله بن محمد الجعفي و «رجل من اصحابنا عن عبد الحميد بن اسماعيل» و «بعض اصحابه عن ابي عبد الله» و «رجل عن عيسي بن اعين» و «رجل عن محمد بن النعمان» روايت مي كند(9) و مستقيماً راوي حديث از ائمه عليهم السلام نمي باشد(10).



ابراهيم بن هاشم، ابو زهير النهدي، احمد بن ابي عبد الله البرقي(11) و محمد بن عبد الجبار (12) از وي روايت مي نمايند.(13) راوي اصلي وي در كتب شيعه، ابراهيم بن هاشم است(14). نجاشي و شيخ طوسي كتابي را تأليف او دانسته اند.(15)



صدوق در من لا يحضره الفقيه، رواياتي از او نقل مي نمايد؛ ولي طريقي به او در مشيخه ذكر ننموده؛ لذا طريق ابن بابويه به وي مجهول است.(16)



2 . آدم بن عبدالله بن سعد الاشعري القمي



شيخ طوسي و برقي، او را از اصحاب حضرت صادق عليه السلام دانسته اند(17)، در «لسان الميزان» يكبار با عنوان «آدم بن عبدالله بن سعد الاشعري از او ياد شده است و مطرح شده است كه طوسي او را در رجال شيعه اماميه ذكر كرده و او را ستوده است و بار ديگر با عنوان «اديم بن عبدالله بن سعد الاشعري القمي» ذكر شده است در اين با روي برادر عبدالملك خوانده شده است و مطرح شده كه كشي وي را در رجال الشيعة ذكر نموده است.(18) برقي وي را با لقب «الاشعري» وصف نموده كه در عنوان شيخ ديده نمي شود و هر دو عنوان متعلق به آدم بن عبد الله بن سعد الاشعري است.(19) وي پدر اسماعيل بن آدم، زكريا بن آدم و اسحاق بن آدم و جدِّ آدم بن اسحاق مي باشد.(20)



تنها شيخي كه، آدم بن عبد الله راوي از وي بوده، زكريا بن آدم است. آدم بن عبد الله از وي در «عيون الاخبار الرضا» و «الخصال» روايت مي نمايد. حسين بن عبيد الله و نوح الشيباني از راويان اويند.(21)



3 . ابراهيم بن ابي موسي الاشعري الكوفي(22)



ابراهيم، فرزند ارشد ابوموسي، در عهد پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله متولد و وفاتش حوالي سال 70 ه . ق. است.(23) از ابوموسي روايت شده است كه فرزندم را نزد پيامبرصلي الله عليه وآله بردم. ايشان وي را ابراهيم ناميد و از خداوند براي او طلب مغفرت نمود: ولد لي غلام فاتيت به رسول الله صلي الله و عليه و سلم، فسماه ابراهيم و حنّكه بتمرة.(24)



شيخ طوسي(25) و ابن حبان و جماعتي از علما وي را از صحابه دانسته اند(26)؛ اين در حالي است كه محقق نشده است كه او از پيامبرصلي الله عليه وآله حديث شنيده باشد.(27) عجلي در اين مورد مي گويد: علت اين است كه نزد ايشان ملاك صحابي بودن ادراك پيامبرصلي الله عليه وآله مي باشد؛ لذا خود وي، او را تابعي خوانده است: كوفي تابعي ثقة و ذكره جماعة في الصحابة علي عادتهم في من له ادراك.(28)



علامه شوشتري مي نويسد: برخي وي را از اصحاب شمرده اند؛ زيرا ايشان ولادت شخص در زمان حيات پيامبر صلي الله عليه وآله را ولو اين كه صلاحيت نقل حديث را نداشته باشد، كافي در صحابي بودن مي دانند.(29)



سخن «عجلي» در مورد شيخ نمي تواند صحيح باشد؛ زيرا ايشان در مقدمه رجال خود، مي نويسد: من در اين كتاب، ابتدا نام هاي راويان پيامبرصلي الله عليه وآله و ائمه عليهم السلام را جمع مي نمايم.(30) لذا به درستي معلوم است كه وقتي ايشان شخصي را در باب «من روي عن النبي من الصحابة» ذكر مي نمايد، مرادش اين است كه وي از پيامبرصلي الله عليه وآله روايت مي نمايد.



علامه شوشتري مي نويسد: شيخ طوسي، صحابي بودن ابراهيم را از «ابن مندة» اخذ نموده؛ كما اين كه غالب اشخاصي را كه با عنوان صحابي نقل نموده است، مأخوذ از وي مي باشد. وي اضافه مي نمايد: شيخ، به زعم اين كه ابراهيم راوي حديث بوده، او را در باب مورد بحث ذكر نموده است: «ولكن هذا، الاصل فيه خبر رووه عن ابي بردة بن ابي موسي عن ابيه قال: ولدلي غلام... فاتيته و سمّاه ابراهيم...فتري ان الراوي ابوموسي نفسه لاهذا».(31)



به هر حال، عجلي وي را توثيق نموده است(32) و علامه شوشتري ظاهر حال را تبعيت او از پدرش ابوموسي و برادرش ابوبردة مي داند: و كيف كان فالظاهر انه كان علي راي ابيه ابي موسي او اخيه ابي بردة و حالهما معلوم.



ابراهيم بن ابي موسي از كوفيان به شمار مي رود و از پدرش ابوموسي و مغيرة بن شعبة روايت مي كند. حكم بن عتيبة، عامر بن شرحبيل (الشعبي) و عمارة بن عمير راويان وي اند.(33)



مسلم در باب حجِ، روايتي را از وي نقل نموده است. ابن حجر مطلب مزبور را از «ابو اسحاق الصريفيني» نقل نموده است.(34) در «الجامع في الرجال» آمده است كه مسلم اين حديث را از عمّارة بن عمير در «متعه» نقل مي نمايد و اضافه مي كند كه اين حديث مورد احتجاج ماست.(35)



4 . ابراهيم بن يزيد الاشعري



در اصول خمسه رجال، ذكري از وي نيست و تنها در كافي، باب «من طلب عثرات المؤمنين و عوراتهم» حديثي از وي نقل شده است.(36) ابراهيم بن يزيد، از عبد الله بن بكير روايت مي كند و محمد بن سنان راوي از وي مي باشد. به لحاظ اين كه شيخِ وي ابن بكير در زمان حضرت صادق عليه السلام(37) و راوي از او محمد بن سنان در زمان حضرت كاظم، امام رضا وامام جواد عليهما السلام مي زيسته اند(38)، حيات وي در فاصله زماني عصر امام صادق عليه السلام تا زمان حضرت جواد عليه السلام بوده و احتمالاً از معاصران حضرت كاظم و امام رضا عليهما السلام بوده است.



در بين علماي متأخر، مامقاني وي را مجهول الحال دانسته(39) و علامه شوشتري احتمال اتحاد وي را با «ابراهيم بن يزيد المكفوف»(40) داده است.(41)



غير از حديثي كه كليني از وي نقل كرده، روايتي ديگر از وي نرسيده است. مامقاني در اين مورد اظهار مي دارد: «لم نقف فيه الاعلي رواية محمد بن سنان عنه... في باب طلب عثرات المومنين من الكافي»(42) و آن حديث بدين صورت است:



محمد بن يحيي عن احمد بن محمد بن عيسي عن محمد بن سنان عن ابراهيم و الفضل ابني يزيد الاشعري عن عبد الله بن بكير عن زرارة عن ابي جعفر و ابي عبد الله عليه السلام: قالا: اقرب ما يكون العبد الي الكفر اَنْ يواخي الرجل علي الدّين فيحصي عليه عثراته و زلاته ليعنّفه يوماً ما.(43)



5 . احمد بن ادريس بن احمد ابو علي الاشعري القمي(44)



احمد بن ادريس ابو علي اشعري، (م / 306 ه . ق.) از معاصران حضرت امام حسن عسكري و حضرت حجت عليهما السلامدر دوران «غيبت صغري» بود. وي به حضرت امام حسن عسكري عليه السلام ملحق مي شود ولي راوي ايشان نيست(45). او در «قرعاء»، بين راه مكه و كوفه فوت كرد.(46)



نجاشي و شيخ طوسي وي را توثيق كرده، فقيهي از اصحاب، صاحب حديث بسيار(47) و صحيح الرواية دانسته اند(48). شيخ طوسي در رجال، در باب اصحاب امام حسن عسكري عليه السلام (من من لم يرو) وي را مطرح كرده و در قسمت اول اظهار داشته كه راوي حضرت عليه السلام نمي باشد.(49) در الفهرست و رجال نجاشي بحثي از روايت وي از ائمه عليهم السلام به ميان نيامده است.



شيخ طوسي در رجال وي را از «قواد» (فرماندهان) دانسته كه بيانگر موقعيت اجتماعي وي در آن عهد است.(50)



وي از جمع بسياري روايت مي نمايد؛ در اين جا به عده اي اشاره مي كنيم:



ابراهيم بن هاشم، احمد بن ابي عبد الله البرقي، احمد بن اسحاق بن عبد الله بن سعد الاشعري، احمد بن علي بن اسماعيل، احمد بن محمد بن عيسي، احمد بن محمد بن يحيي بن عمران،(51) بنان (عبد الله بن محمد بن عيسي)، جعفر بن مالك، الحسن بن علي الكوفي (الحسن بن علي بن عبد الله بن المغيرة)، الحسن بن علي الدّقاق(52)، الحسين بن احمد بن يحيي بن عمران(53)، الحسين بن عبيد الله الصغير(54)، سلمة بن الخطاب، سهل بن زياد، صندل، عبد الله بن القاسم، عبد الله بن محمد الخشاب، علي بن الحسن النيسابوري، علي بن الحسين النيسابوري، علي بن محمد بن علي الاشعري، علي بن محمد بن قتيبة النيسابوري، عمران بن موسي الخشاب، عيسي بن محمد بن ابي ايوب، محمد بن ابي الصهبان (محمد بن عبد الجبار الشيباني)، محمد بن احمد (از الحسن بن علي الكوفي)(55) محمد بن احمد، (از ابراهيم بن هاشم)(56) محمد بن احمد بن عبد الله بن احمد الرازي، محمد بن احمد بن يحيي بن عمران الاشعري، محمد بن بندار، محمد بن حسان الرازي، محمد بن الحسين بن ابي الخطاب، محمد بن حمدان الكوفي، محمد بن سالم، محمد بن الحسن الصفار، محمد بن علي بن محبوب و يعقوب بن يزيد.(57)



جمع كثيري كه برخي از بزرگان و ائمه حديث در ميان آنانند، از وي روايت مي نمايند؛ از جمله:



ابراهيم بن محمد بن العباس الختلي(58)، ابن ابي عبيد(59)، احمد بن اسماعيل بن سمكة بن عبد الله ابو علي بجلي(60)، احمد بن جعفر بن سليمان البزوفري - ابو علي - (61)، احمد بن محمد بن يحيي، جعفر بن محمد بن قولويه - ابو القاسم-، الحسين بن احمد بن ادريس الاشعري(62)، الحسن بن ابي عبد الله البزوفري، الحسن بن حمزة العلوي، الحسين بن ابي عبد الله البزوفري، علي بن حاتم، علي بن محمد بن قولويه، علي بن حسين بن موسي بن بابويه(63)، محمد بن يعقوب الكليني، محمد بن الحسن الصفار(64)، محمد بن الحسن بن الوليد(65)، محمد بن الحسين بن سفيان البزوفري، ابو جعفر محمد بن موسي بن المتوكل، محمد بن علي بن ماجيلويه، محمد بن قولويه و هارون بن موسي بن احمد التلعكبري(66).



نجاشي و شيخ طوسي او را مؤلف «كتاب نوادر» دانسته اند. طوسي اين را كتابي بزرگ كه فوايدي بسيار بر آن مترتب است مي داند. ابن شهر آشوب السروي در معالم العلماء(67)، كتاب «المقت و التوبيخ» را نيز از كتاب هاي وي مي داند.(68)



6 . احمد بن اسحاق



ابو علي احمد بن اسحاق بن عبد الله بن سعد الاشعري(69) از اصحاب امام جواد(70) حضرت هادي و از خواص امام حسن عسكري عليهم السلام است. وي موفق به ديدار حضرت حجت عليه السلام شده است.(71) برقي او را در زمره اصحاب هر سه امام عليهم السلام دانسته است.(72)



و نجاشي وي را راوي از حضرت جواد و هادي عليهما السلام دانسته(73) و شيخ طوسي در رجال(74) او را جزء اصحاب حضرت جواد و عسكري عليهما السلامذكر نموده؛ ولي او را در شمار اصحاب امام هادي عليه السلام ذكر نكرده است(75). از طرف ديگر، احمد بن اسحاق الرازي را از اصحاب آن بزرگوار دانسته است(76). برخي احتمال اتحاد رازي را با قمي داده اند.(77)



علامه شوشتري مي نويسد: اين احتمال بعيد است و وي به رازي مشهور نيست؛ اگر چه مي توان به اين مسئله كه يكي از اين دو شهر، موطن وي و ديگري مسكن او بوده، اشكال را دفع نمود.(78)



احتمال اتحاد وي با «احمد بن اسحاق الابهري» نيز داده شده است. وي از ابوالحسن عليه السلام روايت مي نمايد و علي بن مهزيار راوي از اوست. شيخ طوسي در تهذيب و استبصار، رواياتي را از وي نقل مي نمايد.(79) احتمال تصحيف اشعري به ابهري مي رود(80)؛ در غير اين صورت، وي شخصي مجهول الحال مي باشد.(81)



شيخ طوسي در تهذيب و استبصار، روايتي را از ابن ابي عمير از احمد بن اسحاق از حضرت امام كاظمعليه السلام نقل مي نمايد؛(82) با وجود اين كه روايت موردبحث را كافي از محمد بن اسحاق روايت مي كند(83) و احمد بن اسحاق حتي امام رضا عليه السلام را درك ننموده است.(84) نهايت چيزي كه مي توان گفت اين است كه وي راوي از حضرت امام جواد عليه السلام است.(85) لذا نمي توان به صحت امر مزبور اعتماد نمود. برقي نيز از احمد بن اسحاق از عبد صالح روايت مي نمايد(86) كه صحت اين روايت نيز محل اشكال است(87).



رواياتي بيانگر قدر و منزلت احمد بن اسحاق نزد ائمه عليهم السلام و توثيق وي از جانب حضرت حجت عليه السلام است. او در زمان حضرت عسكري عليه السلام، جهت تأمين مخارج حج، قصد قرض گرفتن هزار دينار از آن حضرت داشت، ايشان آن مبلغ را به وي هديه داد و به او مژده بازگشت و نيز صله ديگري داد. اين در حالي است كه به سبب ضعف مفرط احمد بن اسحاق، انتظار رسيدن وي به مكه نمي رفته است تا چه رسد به بازگشت از حج. «فَوَقّعَ عليه السلام هي له مِنّا صِلةً و اذا رجع فله عندنا سواه.»(88)



كشي روايت مي نمايد كه در زمان حضرت حجت عليه السلام وي قصد سفر حج را مي نمايد و به وسيله جناب حسين بن روح از آن حضرت، اجازه سفر مي گيردو آن بزرگوار به وي اجازه مي دهند و كفني براي او ارسال مي دارند كه نشانه وفاتوي مي باشد:



جعفر بن معروف الكشي، قال كتب ابو عبد الله البلخي يذكر عن الحسين بن روح القمي اَنّ احمد بن اسحاق كتب اليه يستأذنه في الحج، فاذن له و بعث اليه بثوب...(89)



شيخ طوسي در كتاب الغيبهمي نويسد: در زمان نواب حضرت حجت عليه السلام توقيعاتي براي برخي از ثقات از ناحيه مقدسه مي رسيده است، كه از جمله آنان براي احمد بن اسحاق است: و قد كان في زمان السفراء المحمودين اقوام ثقات ترد عليهم التوقيعات من قبل المنصوبين للسفارة من الاصل... و منهم احمد بن اسحاق و جماعة خرج التوقيع في مدحهم.(90)



سپس اين روايت را مي بينيم: «و روي احمد بن ادريس عن احمد بن محمد بن عيسي عن ابي محمد الرازي، قال: كنت و احمد بن ابي عبد الله با لعسكر فورد علينا رسول من قِبل الرجل فقال: احمد بن اسحاق الاشعري و ابراهيم بن محمد الهمداني و احمد بن حمزة بن اليسع ثقات»(91).



مضمون اين روايت را مي توان در اختيار معرفة الرجالمشاهده نمود، در آن روايت، «ايوب بن نوح و الغائب العليل» از آنان دانسته شده اند(92).



علامه شوشتري از اهميت وي نزد اهل بيت عليهم السلام و بزرگي او مي نويسد: و يكفي هذا جلالاً، توثق الحجة (عليه السلام) له، كما عرفت من خبرَي الكشي و الغيبة و بعثه (عليه السلام) ثوباً لكفنه و صلة العسكري (عليه السلام) له مصرف حجّه وبعد رجوعه... وكتابته (عليه السلام) اليه يعلمه بميلاد القائم (عليه السلام) ليسرّ كما سرّ(93).



جز آنچه ذكر گرديد: شيخ طوسي در رجال او را توثيق نموده(94) و علامه در خلاصه با تلفيق كلمات نجاشي و شيخ، همان سخنان را در مورد احمد بن اسحاق ذكر كرده است(95).



سرانجام وي پس از اين كه حضرت مهدي عليه السلام كفني را براي او مي فرستند از حج منصرف شده و در حلوان(96) از دنيا مي رود. وي از بكر بن محمد الازدي(97)، زكريا بن آدم القمي(98)، سعدان بن مسلم(99)، عبد الله بن ميمون(100)، هاشم الحناط(101) و ياسر الخادم(102) (خادم الرضا عليه السلام) روايت مي نمايد.



راويان او عبارتند از: احمد بن ادريس، احمد بن علي، احمد بن محمد بن عيسي، حسين بن محمد بن عامر، سعد بن عبد الله(103)، عبد الله بن جعفر الحميري، علي بن ابراهيم(104)، علي بن الحسن، علي بن سليمان الرازي، محمد بن ابي عميره، محمد بن الحسن الصفار و محمد بن يحيي(105).



نجاشي و شيخ طوسي، كتاب هاي مسائل الرجال لابي الحسن الثالث، (عليه السلام)، علل الصلوة و علل الصوم را اثر او مي دانند(106).



7 . احمد بن جعفر



احمد بن جعفر بن محمد بن سعيد ابو حامد الاشعري الاصبهاني (م / 317 ه . ق.) از محدّثان قرن سوم و چهارم هجري قمري است. او در اصفهان، بغداد و واسط از محمد بن سليمان لوين و حفص بن عمر مهرقاني نقل حديث مي نمود. عبد الباقي بن قانع(107) و محمد بن احمد بن موسي ياسري از راويان وي هستند. ابن حبان وي را ضعيف شمرده و رواياتش را طرح نموده است: نسبه ابن حبان الي الضعف و القي حديثه(108).



عنوان مستقلي از او در كتب اصلي رجال شيعه ديده نمي شود.



8 . احمد بن حمزة بن اليسع بن عبد الله القمي(109)



احمد بن حمزة از اصحاب حضرت امام هادي عليه السلام است(110). روايتي از كشي و شيخ طوسي متضمن توثيق جمعي از جانب حضرت حجت عليه السلام است، احمد بن حمزة نيز از آنان به شمار مي رود:



«فورد علينا رسول من الرجل فقال لنا الغائب العليل ثقة و ايوب بن نوح و ابراهيم بن محمد الهمداني و احمد بن حمزة ثقات جميعاً.»(111)



در كنار توثيق حضرت حجت عليه السلام، شيخ طوسي و نجاشي وي را توثيق نموده اند(112). نجاشي دو بار او را توثيق كرده است: «ثقة ثقة» كه احتمال دارد به علت توثيق حضرت حجت عليه السلام باشد:



«فيكفي في جلال هذا توثيق الحجه عليه السلام له و لعله لذا وثقه النجاشي مرتين»(113).



در برخي از نسخه هاي كشي، احمد بن حمزة بن عمران القمي از حماد الناب روايت كرده و عبد الله بن علي راوي وي است(114). و در برخي نسخه ها آمده كه احمد بن حمزة، از عمران القمي روايت مي نمايد(115). لذا در برخي از كتاب هاي رجالي عنوان مستقل براي «احمد بن حمزة بن عمران القمي» ديده مي شود(116). قهپائي، علامه شوشتري و سيد موسي زنجاني در كتاب هاي خود، وي را همان احمد بن حمزة بن اليسع دانسته اند(117). و آوردن نام وي در بين راويان، ممكن است به علت وجودش در برخي از طرق روايات باشد(118)؛ چنان كه در طريق روايت كشي به چشم مي خورد.



در روايتي از كشي، نام احمد بن حمزة بن بزيع ديده مي شود:



«قال حمدويه عن اشياخه اِنّ محمد بن اسماعيل بن بزيع واحمد بن حمزة بن بزيع كانا في عداد الوزراء».(119)



در كشي، وي جزء اصحاب حضرت امام كاظم و امام رضا عليهما السلامذكر شده و در رجال ابن داود با رمز «لم» مشخص گرديده است(120).



از آنجا كه در رجال كشي با موراد بسياري از تصحيف و تحريف برمي خوريم، احتمال دارد كه «بزيع» به «يسع» تبديل شده باشد چرا كه نگارش اين دو «لفظ» به هم نزديك است و شيخ طوسي كه متصدي گردآوري اسامي اصحاب معصومين عليهم السلام مي باشد از «احمد بن حمزة بن يسع» ياد نكرده است و در روايات نيز نام چنين شخصي به چشم نمي خورد.(121)



كشي در مورد وي مي گويد: «كانا في عداد الوزراء». علامه در مورد وي مي گويد: «عدالتش نزد من ثابت نشده»؛ ولي در بخش اول رجال خود، وي را ذكر نموده(122) و شهيد در حاشيه آن مي نويسد: «اين سخن، مدح وي را نمي رساند؛ تا چه رسد به عدالت؛ اگر نگوييم كه عبارت كشي به ذم نزديك تر است تا به مدح!»(123) در پاسخ به آن گفته شده است: كلام مورد بحث، فقط جلالت دنيوي را كه عبارت از بزرگي مقام در حكومت است، مي رساند و جلالت معنوي و ديني را نمي رساند؛و عطف نام او به «محمد بن اسماعيل بن بزيع - كه صاحب منزلت و جليل است(124) خود دليلي بر جلالت و بزرگي معنوي و ديني او مي باشد.(125)



با توجه به اين كه احتمال اتحاد وي با «ابن اليسع» نزديك است و وجود احمد بن حمزة بن عمران نيز قطعي نمي باشد و با توجه به اطلاق برقي، احمد بن حمزة منحصر در يك نفر مي باشد.(126)



«احمد بن حمزة بن اليسع» از حضرت هاديعليه السلام، ابان بن عثمان(127)، الحسين بن المختار(128)، زكريا بن آدم(129)، عمران بن عبد الله(130)، مرزبان بن عمران(131)، محسن بن احمد البجلي(132)، محمد بن خالد الاشعري(133)، محمد بن خلف(134) و محمد بن علي القرشي(135) روايت مي نمايد.



حسين بن سعيد، سعد بن عبد الله، عبد الله بن جعفر، عبد الله بن علي(136)، محمد بن عيسي العبيدي، محمد بن جمهور و محمد بن عيسي ابو جعفر السمان الهمداني(137) از وي روايت مي نمايند(138).



نجاشي بدون ذكر طريق، كتابي با عنوان «نوادر» را از او دانسته است(139) و طريقي از شيخ طوسي و شيخ صدوق در الفهرست، تهذيب الاحكام ومن لا يحضره الفقيه ديده نمي شود.



9 . احمد بن سعيد



احمد بن سعيد بن سلم بن عون البغدادي ابوالعباس الاشعري از محدثان قرن سوم هجري قمري است. وي ابتدا، در بغداد مي زيست؛ سپس به شام رفت و در رملة(140) از هيثم بن عدي الطائي نقل حديث نمود. محمد بن يوسف بن بسر الهروي(141) راوي وي است و در سال 271 از وي حديث شنيده است.



خطيب در تاريخ بغداد، روايتي را از ابو العباس الاشعري و او به سند خويش از عروة بن الزبير(142) نقل مي نمايد:



«... حدثنا ابو عبيد الله محمد بن يوسف الهروي بدمشق، حدثنا احمد بن سعيد بن سلم بن عون البغدادي الاشعري بالرملة، حدثنا الهيثم بن عدي، حدثنا ابن جريح من عمر بن دينار عن عروة الزبير قال: قلت: كم اقام النبي صلي الله عليه وآله بمكة؟ قال: عشراً و بالمدينة عشراً. قال عمرو: فقلت: و ابن عباس كان يقول ثلاث عشر سنة. قال: و قد قال الشاعر: ثوي في قريش بضع عشرة حجة(143)».



10 . احمد بن علي الرزاي الاشعري



احمد بن علي بن عمر بن حبيش، ابو سعيد الرازي الاشعري، از نوادگان ابوبردة بن ابي موسي الاشعري، ودر نيمه دوم قرن سوم هجري، و نيمه اول قرن چهارم زندگي مي كرد(144). او در بغداد از مشايخي چون: احمد بن نصر الجمال الرازي، حسن بن علي بن نصر الطوسي(145)، ابو الحسن عيسي بن محمد البرمكي و محمد بن ايوب الرازي روايت مي نمايد. و دار قطني(146)، ابن شاهين(147)، و ابن رزقويه(148)، از راويان اويند(149).



خطيب در تاريخ بغداد، روايتي را به سند خويش از احمد بن علي چنيننقل مي نمايد:



«اخبرنا محمد بن احمد بن رزق، حدثنا احمد بن علي بن عمر بن حبيش الرازي، حدثنا ابو الحسن عيسي بن محمد البرمكي، حدثنا محمد بن عمرو بن حجر - ابو سعيد البلخي حدثنا شقيق بن ابراهيم البلخي الزاهد عن عباد ابن كثير عن ابن الزبير عن جابر، قال: قال رسول الله صلي الله عليه وآله: لا تجلسوا مع كل عالم الا عالماً يدعوكم من الخمس الي الخمس: من الشك الي اليقين و من العدواة الي النصيحة و من الكبر الي التواضع و من الرياء الي الاخلاص و من الرغبة الي الزّهد».(150)



11 . احمد بن عبد الله بن عيسي



احمد بن عبد الله بن عيسي بن مصقله بن سعد القمي الاشعري از حضرت امام جواد عليه السلام روايت نموده و نجاشي وي را توثيق كرده، كه در اين باب ارباب فن(151) از وي تبعيت نموده اند(152). محمد بن عبد الرحمن بن سلام از وي روايت كرده و نجاشي «نسخه»اي از حضرت امام جواد عليه السلام را از او دانسته است: «له نسخة عن ابي جعفر الثاني(153)».



12 . احمد بن محمد بن عبيد القمي الاشعري



شيخ طوسي وي را از اصحاب حضرت امام جواد عليه السلام دانسته است(154). احتمال اتحاد وي با «احمد بن محمد بن عبيد الله» مي رود. كه در شرح حال بعدي به آن خواهيم پرداخت.



13 . احمد بن محمد بن عبيدالله الاشعري القمي



شيخ طوسي و برقي وي را از اصحاب حضرت امام جواد عليه السلام و نجاشي او را راوي امام هادي عليه السلام مي داند.(155) نجاشي او را شيخي از اصحاب معرفي نموده و توثيقش كرده است(156).



ميرزا و علامه شوشتري احتمال اتحاد او را با «احمد بن محمد بن عبيد» مطرح كرده اند و نويسنده الجامع في الرجال و معجم رجال الحديث بدان معتقدند(157). دلايلي كه جهت اين اتحاد ذكر شده است، عبارتند از:



الف) نجاشي، برقي و شيخ طوسي بر وجود احمد بن محمد بن عبيد الله اتفاق دارند و تنها شيخ طوسي، احمد بن محمد بن عبيد را ذكر نموده است(158).



ب) علامه و ابن داود - كه متأخر مي باشند - فقط احمد بن محمد بن عبيد الله را در كتب رجالي خود ثبت نموده اند(159).



ج) بناي شيخ طوسي بر اين است كه شخصي را با عناوين مختلفي كه در كتب رجال و اخبار آمده، ذكر نمايد(160) و چه بسيار اتفاق مي افتد كه شخصي را مكرراً ذكر مي كند(161).



از طرف ديگر، مامقاني اتحاد را بعيد مي داند؛ چرا كه شيخ طوسي اين دو عنوان را به فاصله كمي از هم آورده است(162).



در طرق برخي از روايات، معلي بن محمد و احمد بن محمد بن ابي نصر البزنطي از «احمد بن محمد بن عبد الله» و او از امام رضا و حضرت جواد عليهما السلام روايت مي نمايد.(163) نويسنده الجامع في الرجال، مي نويسد: به احتمال قوي، مراد از احمد بن محمد بن عبد الله در طرق مورد بحث، احمد بن محمد بن عبيد الله الاشعري؛ مي باشند، نه احمد بن محمد بن عبد الله بن مروان الانباري.(164)



مؤيد نظر ايشان اين است كه در يكي از نسخه هاي كافي، در باب بيع المرعي، بزنطي از احمد بن محمد بن عبيد الله روايت مي نمايد و در نسخه ديگري، از احمد بن محمد بن عبد الله(165). نجاشي وي را مؤلف «كتاب نوادر» مي داند در طريق نجاشي به او، فرزندش عبيد الله بن احمد از او روايت مي نمايد. راوي عبيد الله بن احمد، محمد بن علي بن محبوب مي باشد(166).



14 . احمد بن محمد بن عيسي (167)



احمد بن محمد بن عيسي بن عبد الله، ابو جعفر الاشعري القمي از معاصران امام رضا، امام جواد و امام هادي عليهم السلام مي باشد.(168) شيخ طوسي در رجالوي را جزء اصحاب ايشان دانسته و در فهرست اشاره به ديدار وي با حضرت امام رضا عليه السلام نموده است(169). نجاشي از ديدار وي با هر سه امام سخن گفته است(170) و برقي او را از اصحاب حضرت امام هادي عليه السلام دانسته است(171). او از امام جوادو امام هادي عليهما السلام روايت مي نمايد(172).



شيخ طوسي وي را توثيق كرده و همانند نجاشي در موردش عباراتي نوشته كه بيانگر شخصيت ديني و دنيوي وي در آن عصر مي باشد. او فقيه، شيخ قميون و صاحب منزلتي غير منازع و رئيسي بود كه سلطان با وي ملاقات مي نمود:



«و ابو جعفر رحمه الله شيخ القميين و وَجهُهم و فَقيهُهم، غير مدافع(173) و كان ايضاً الرئيس الذي يلقي السلطان بها».(174)



و كتاب نوادر ابو جعفر الاشعري از مدارك معتمد صدوق در نگارش من لا يحضر بوده است.(175) روايات بسياري از وي رسيده است. تنها عنوان احمد بن محمد بن عيسي در اسناد حدود 2290 روايت ديده مي شود.(176)



وي از جمع كثيري كه غالباً مشايخ (برقي احمد بن ابي عبد الله) مي باشند روايت مي نمايد. برخيشيخ او محسوب مي شوند كه برقي از آن ها روايت نمي نمايد همانند: عباس بن موسي ورّاق، علي بن الحسن الطويل، اسماعيل بن همام، محمد بن الحسن بن علان، محمد بن سهل و جعفر بن يحيي.(177)



اينك از مشايخ و اساتيد او ياد مي كنيم:



ابراهيم بن ابي محمود خراساني(178)، ابراهيم بن اسحاق نهاوندي(179)، ابراهيم بن محمد همداني(180)، احمد بن الحسن ميثمي(181)، احمد بن عمر حلال(182)، احمد بن محمد بن عمرو بن ابي نصر(183)، احمد بن الوليد(184)، اسحاق بن حرير(185)، اسماعيل بن سعد الاحوص الاشعري القمي(186)، اسماعيل بن سهل(187)، اسماعيل بن همام بن عبد الرحمن ابو همام كندي(188)، بدر بن وليد الخثعمي الكوفي(189)، بكر بن صالح رازي الضبي(190)، بكر بن محمد الاَزدي(191)، جعفر بن مثني الخطيب(192)، جعفر بن محمد بن ابي زيد الرازي(193)، جعفر بن محمد بن عون الاسدي، ابو عبد الله(194)، جعفر بن محمد بن عيسي(195)، جعفر بن يحيي الخزاعي(196)، حجاج بن خالد(197)، حسن بن ايوب بن ابي عفيلة(198)، حسن بن جهم(199)، حسن بن سعيد بن حماد بن مهران، ابو محمد اهوازي(200)،حسن بن عباس بن جريش رازي ابو علي(201)، حسن بن علي بن فضال(202)، حسن بن علي بن يقطين(203)، حسن بن علي ابو محمد الوشاء(204)، حسن بن محبوب السراد، ابو علي(205)، حسن بن موسي الخشاب(206)، حسين بن سعيد بن حماد اهوازي(207)، حسين بن سيف بن عميرة ابوعبد الله النخعي(208)، حماد بن عيسي و حماد بن مغيرة(209)، داود الصرمي(210)، داود بن قاسم بن اسحاق بن عبد الله بن جعفر بن ابيطالب ابو هاشم جعفري(211)، زكريا المؤمن(212)، زكريا بن يحيي الواسطي(213)، سعد بن اسماعيل بن الاحوص(214)، سعد بن اسماعيل بن عيسي(215) (216) ، سعد بن سعد الاحوص الاشعري(217)، سعيد بن جَناح(218)، سهل بن زياد الواسطي ابو يحيي(219)، شاذان بن خليل(220) (پدر فضل)، صفوان بن يحيي(221)، عباس بن عامر بن رباح ابوالفضل الثقفي(222)، عباس بن معروف(223)، عباس بن موسي ابوالفضل وراق(224)، عبد الرحمن بن ابي نجران(225)، عبد الرحمن بن حماد كوفي(226)، عبدالصمد بن بشير عرامي كوفي(227)، عبدالعزيز ابن المهتدي(228)، عبدالله بن ابي خلف(229)،عبدالله بن بكير(230)، عبد الله بن الصلت: ابو طالب القمي(231)، عبدالله بن مغيرة(232)، عبدالله بن محمد اسدي حجال(233)، عبدالله بن محمد بن عمر بن علي بن ابي طالب(234)، عبدالله بن مسكان(235)، عثمان بن عيسي(236)، علي بن احمد بن اشيم(237)، علي بن اسباط بن سالم ابوالحسنمقري(238)، علي بن حديد بن حكيم(239)، علي بن حسان(240)، علي بن الحكم الكوفي(241)،علي بن زياد النوري الجعفي الكوفي(242)، علي بن سيف بن عميرة(243)، علي بن الصلت(244)، علي بن عقبه(245)، علي بن محمد بن حفص الاشعري ابو قتادة القمي(246)، علي بن مهزيار اهوازي(247)، علي بن نعمان النخعي(248)، عمار بن مبارك(249)، عمر بن عبد العزيز بن ابيبشار ابو حفص (معروف به زحل(250)) قاسم بن محمد الجوهري(251)، قاسم بن يحييبن حسن بن راشد(252)، محسن بن احمد(253)، محمد بن ابي حمزة الثمالي - ثابت بنابي صفية -(254)، محمد بن ابي صهبان - عبد الجبار -(255)، محمد بن ابي عمير، ابو احمد(256)، محمد بن اسماعيل بن بزيع(257)، محمد بن حسن بن ابي خالد القمي الاشعري(258)، محمد بن الحسن بن زياد الميثمي الاسدي(259)، محمد بن حسن بن علان(260)، محمد بن حمران النهدي(261)، محمد بن حمزة الاشعري(262)، محمد بن خالد ابو عبد الله برقي(263)، محمدبن سليمان(264)، محمد بن سنان(265)، محمد بن سهل بن يسع الاشعري(266)، محمد بن عبد العزيز(267)، محمد بن عمرو الزيات(268)، محمد بن عيسي بن عبد الله (پدر احمد)،(269) محمد بن عيسي بن عبيد ابو جعفر العبيدي(270)، محمد بن قاسم النوفلي(271)، محمدبن قاسم بن فضيل بن يسار النهدي(272)، محمد بن يحيي الخزاز(273)، مَرْوَك بن عبيد بنسالم بن ابي حفصة(274)، معاوية بن حكيم(275)، معمر بن خلاد ابو خلاد البغدادي(276)،منصور بن حازم(277)، موسي بن طلحة(278)، موسي بن قاسم البجلي(279)، مهران بن محمد(280)، هيثم بن ابي مسروق ابو محمد النهدي(281)، يس الضرير الزيات البصري(282)، يحييبن حبيب(283)، يحيي بن سليم الطائفي(284)، يحيي بن عمران(285)، يزيد بن اسحاق(286)، يعقوب بن عبد الله(287)، يعقوب بن يزيد(288) و يوسف بن عقيل(289). جمعي كه بيشترآن ها راويان احمد بن ابي عبد الله برقي هستند، از وي روايت مي نمايند. برخيتنها از اشعري روايت مي نمايند و راوي برقي نيستند داود بن كوره، علي بنمحمد الفيروزاني، محمد بن حسين بن عبد العزيز و قرشي از راويان مختص وي به شمار مي روند(290).



احمد بن ادريس، ابو علي اشعري(291)، احمد بن علي بن ابان القمي(292)، احمد بن علي القمي السلولي، معروف به شقران(293)، حميد(294)، داود بن كوره(295)، سعد بن عبد الله بن ابي خلف(296)، سهل بن زياد(297)، عبد الله بن جعفر الحميري(298)، علي بن موسي الكميذاني(299)، علي بن محمد(300) و علي بن محمد القمي(301) و علي بن محمد بن يزيد القمي(302)، علاء بن يزيد القرشي الكوفي(303)، محمد بن احمد بن يحيي(304)، محمد بن جعفر بن احمد بن بطه(305)، محمد بن حسن الصفار(306)، محمد بن حسين(307)، محمد بن علي بن محبوب(308)، محمد بن نصير(309)، محمد بن يحيي العطار(310)، محمد الهاشمي(311)، نصر بن صباح البلخي(312)، ابو محمد الشامي الدمشقي(313) و پدر خيراني(314) از راويان وي به شمار مي روند.



در تهذيب و استبصار، ابن وليد(315) و در تهذيب «علاء»(316) از وي روايت مي نمايند.



با توجه به طرق شيخ طوسي در فهرست و... مشخص مي شود كه ابن وليد مستقيماً راوي احمد بن محمد نيست و صفار، محمد بن يحيي و يا حسن بن محمد بن اسماعيل واسطه بين او و اشعري هستند(317)؛ علاوه بر آن، وي از اصحاب اشعري به شمار نمي آيد و «علاء» نيز نمي تواند از راويان «احمد بن محمد بن عيسي» باشد چرا كه محمد بن علي بن محبوب از علاء و او از احمد بن محمد روايت مي نمايد؛ محمد بن علي از اصحاب اشعري است و در روايتش از وي نياز به واسطه نيست و همچنين شخصي به نام «علاء» جزء راويان اين طبقه وجود ندارد؛ از اين رو نام وي در سند حديث از باب اشتباه در نگارش است(318).



علماي رجال او را مؤلف كتاب هاي مختلفي دانسته اند. شيخ طوسي كتاب هاي او را چنين نقل مي نمايد:



كتاب التوحيد، كتاب فضل النبي صلي الله عليه وآله، كتاب المتعة، كتاب النوادر(319)، كتاب الناسخ و المنسوخ(320).



علاوه بر اين، نجاشي و ابن شهر آشوب چند كتاب ديگر را بر آن اضافه نموده اند كه عبارتند از: كتاب الاظلة، كتاب المسوخ، كتاب فضائل العرب(321)، كتاب نوادر الحكمة في التفسير و كتاب الملاحم(322).



ابن نديم كتاب هاي ديگري را جزء تأليفات او مي داند: كتاب الطب الكبير، كتاب الطب الصغير و كتاب المكاسب(323). ابن نوح نقل مي نمايد كه او كتابي در حج را كه متعلق به احمد بن محمد بوده، ديده است(324). شيخ طوسي در رجال و علامه در خلاصه بدون ذكر نام كتاب ها، او را صاحب تأليفات مي دانند(325).



شيخ طوسي در الفهرست و مشيخه تهذيب الاحكام، طرقي را به احمد بن محمد نقل مي نمايد:



1) اخبرنا بجميع كتبه و رواياته: عدة من اصحابنا منهم الحسين بن عبيد الله و ابن ابي جيد عن احمد بن محمد بن يحيي العطار عن ابيه و سعد بن عبد الله عنه(326).



2) و اخبرنا: عدة من اصحابنا عن احمد بن محمد بن الحسن بن الوليد عن ابيه عن محمد بن الحسن الصفار و سعد جميعاً عن احمد بن محمد بن عيسي(327).



3) و من جملة ما ذكرته احمد بن محمد بن عيسي: ما رويته بهذه الاسانيد عن محمد بن يعقوب عن عدة من اصحابنا(328) عن احمد بن محمد بن عيسي(329).



در طريق اول و دوم، احمد بن محمد بن يحيي و احمد بن محمد بن الحسن بن الوليد از راويان مي باشند. اين دو از مشايخ اجازه و مجهول الحال مي باشند.



برخي، مشايخ اجازه را مستغني از توثيق دانسته و برخي ديگر اظهار مي دارند كه «شيخوخة الاجازة» كاشف از وثاقت و حسن نمي باشد(330). بر اساس رأي دوم، اين دو شخص مجهول الحال باقي مي مانند؛ لذا طريق شيخ طوسي، به واسطه وجود آنان ضعيف مي باشد(331). نظر ديگر اين است كه اين دو از مصنفان نمي باشند تا در صحّت رواياتشان احتياج به توثيق باشد؛ بلكه فقط جهت اتصال سند ذكر مي شوند و همچنين شيخوخيّت و اعتماد شيخ به آنان كه واسطه اند كفايت در تصحيح اين دو طريق مي نمايد(332).



در مورد طريق سوم، احتمال مي رود كه برخي از روايات تهذيب به واسطه احمد بن محمد بن يحيي از «عدة من اصحابنا» كه پدرش از آنان محسوب مي شود، روايت شده باشد؛ لذا بايد در تمامي روايات تهذيب كه از احمد بن محمد بن عيسي باشد، توقف نمود. اما اين نظر صحيح نيست چرا كه رواياتي كه شيخ طوسي از احمد بن محمد بن عيسي به واسطه احمد بن محمد بن يحيي نقل مي كند، او از پدرش، محمد بن يحيي از محمد بن علي بن محبوب ذكر مي نمايد؛ بنابراين، اصل در اين باب، محمد بن علي بن محبوب است كه بايد طرق شيخ طوسي به وي را ملاحظه و در صورت صحت، حكم به صحّت روايات اشعري در تهذيب نمود.



شيخ طوسي سه طريق به جميع روايات و كتاب هاي محمدبن علي بن محبوب نقل مي نمايد(333) كه يكي از آن ها به واسطه احمد بن محمد بن يحيي و پدرش است و دو طريق ديگر عبارتند از:



الف: اخبر بها - جميع كتبه و رواياته - ايضاً: جماعة عن ابي المفضل و عن ابنبطة عنه.



ب: اخبرنا بها ايضاً: جماعة عن محمد بن علي بن الحسين عن ابيه و محمد بن الحسن عن احمد بن ادريس عنه.



طريق اول به واسطه وجود ابوالفضل شيباني و محمد بن جعفر بن احمد بن بطة، ضعيف است؛ ولي طريق دوم صحيح مي باشد؛ لذا با تكيه بر اين طريق، حكم به صحت تمامي روايات تهذيبكه از احمد بن محمد بن عيسي رسيده باشد، مي شود(334).



4) وروي ابن الوليد المبوبة عن محمد بن يحيي و الحسن بن محمد بن اسماعيل عن احمد بن محمد(335).



اين طريق صحيح است و مقصود از «ابن الوليد» محمد بن حسن است و نه فرزندش احمد؛ زيرا معهود و متعارف در كلام شيخ طوسي، محمد بن حسن است(336).



طريق صدوق: صدوق در مشيخه من لا يحضره الفقيه، در ذكر طريق خود به احمد بن محمد بن عيسي بيان مي دارد:



«و ما كان فيه عن احمد بن محمد بن عيسي الاشعري (رضي الله عنه):



فقد رويته عن ابي(337) و محمد بن الحسن رضي الله عنهما عن سعد بن عبد الله و عبد الله بن جعفر الحميري جميعاً عن احمد بن محمد بن عيسي الاشعري»(338) كه اين طريق صحيح مي باشد(339) و وجهي براي توقف در روايات من لايحضر نيست.



چند نكته در مورد ابوجعفر اشعري



1. در كافي روايتي وارد شده است كه ظاهر آن قدحي براي احمد بن محمد محسوب مي شود:



خيراني از پدرش نقل مي كند: هنگامي كه حضرت امام جواد عليه السلام در بستر بيماري بودند هر شب، وقت سحر، احمد بن محمد بن عيسي مي آمد و جوياي حال آن حضرت مي گرديد. خيراني مي گويد: يك نفر بين پدرم و آن حضرت رفت و آمد مي نمود و هرگاه كه وي مي آمد، احمد او را با پدرم تنها مي گذاشت. شبي احمد جايي ايستاد كه سخن او با پدرم را مي شنيد. فرستادهِ آن حضرت به پدرم گفت: امام مي فرمايد:



«من از ميان شما مي روم و امامت به فرزندم علي مي رسد و همان گونه كه اطاعت از من پس از پدرم بر شما لازم بود، پس از من نيز اطاعت از او بر شما لازم است»: «اني ماض و الامر صائر الي ابني علي وله عليكم بعدي ما كان لي عليكم بعد ابي».



پس از اين كه پدرم(340) مطلع شد، به ابو جعفر اشكال كرد كه تجسّس نمودي و مرتكب حرام شدي و در نهايت به وي گفت: شايد روزي به شهادتتو محتاج باشيم؛ لذا شهادت را حفظ نما و تا وقتش آن را اظهار مكن. پس از رحلت حضرت عليه السلام، شيعيان از پدر خيراني در زمينه امامت امام هادي عليه السلام شاهد مي طلبند. وي ابو جعفر اشعري را معرفي مي نمايد: «قد آتاكم الله عز وجل به هذا ابو جعفر الاشعري يشهد لي بسماع هذه الرسالة». از وي شهادت مي طلبد؛ ولي ابو جعفر انكار مي كند: «فانكر احمد اَن يكون سمع من هذا شيئا». پدرخيراني او را به مباهله دعوت مي كند. سرانجام وي اقرار مي نمايد و اظهار مي دارد كه اين افتخاري بود كه مي خواستم نصيب يك عرب شود تا يك نفر عجم: «لما حقق عليه، قال سمعت ذلك و هذه مكرمة كنت احب آن تكون لرجل من العرب لالرجل من العجم»(341).



نويسنده معجم رجال الحديث به لحاظ جهالت خيراني و پدرش، اين روايت را ضعيف السند مي داند(342). مامقاني مي گويد: پس از اتفاق فقها و رجاليان شيعه بر وثاقتش، اين روايت نمي تواند براي وي قدحي باشد(343). علامه شوشتري مي گويد: در اخبار و روايت اشخاصي بايد بحث شود كه ابتدا در مسير حق حركت مي نمودند، و سپس منحرف شدند؛ ولي در اين مورد كه وثاقت و عدالتش در مراحل آخر عمر محرز است، احتياج به بحث نيست؛ زيرا اگر در رواياتش خللي بوده آن ها را اصلاح نموده است(344).



2. از جمله مسائلي كه قميان، به خصوص ابوجعفر الاشعري، در آن نقش داشته اند، عكس العمل شديد نسبت به برخي از محدثان كه به گونه اي متهم شده اند، مي باشد.



قمي ها جمعي از راويان را متهم به غلو، ارتفاع در مذهب و ارتفاع در قول و ضعف در نقل روايات مي نمودند و گاه به مجرد اتهام كفايت ننموده و ايشان را از قم اخراج، تبعيد و يا حتي در صدد قتل آنان برمي آمدند. اينك جهت روشن شدن بحث معناي «غلو» را در نزد قدما بيان، و به ارتفاع در قول و مذهب نيز اشاره اي مي كنيم.

پاورقي





1) آدم بن اسحاق بن آدم بن عبد الله بن سعد الاشعري.

2) الجامع في الرجال، ج 2، ص 446.

3) رجال النجاشي، ص 105،ش 262.

4) الفهرست الطوسي، ص 16، ش 48.

5) معجم الرجال الحديث ج 1، ص 41.

6) الجامع في الرجال، ج 2، ص 446.

7) الكافي، ج 2، ص 28.

8) همان.

9) معجم رجال الحديث، ج 1، ص 118 - 119.

10) الجامع في الرجال، ج 2، ص 446.

11) الفهرست، ص 16، ش 48.

12) رجال النجاشي، ص 105، ش 262.

13) معجم رجال الحديث، ج 1، ص 118 - 119.

14) جامع الرواة، ج 1، ص 8.

15) الفهرست الطوسي، ص 16، ش 48 / رجال النجاشي، ص 105، ش 262.

16) معجم الرجال الحديث، ج 1، ص 120.

17) رجال الطوسي، ص 143، ش 17 / رجال البرقي، ص 27 / جامع الرواة، ج 1، ص 8 / تنقيح المقال في علم الرجال،ج 1، ص 2، ش 8.

18) لسان الميزان ج 1، ص 336 ش 1032؛ ج 1، ص 337، ش 1041 / الجامع في الرجال، ج 1، ص 9. مطلب مورد بحث در اختيار معرفة الرجال ديده نمي شود.

19) قاموس الرجال، ج 1، ص 9، ش 6 /الجامع في الرجال، ج 1، ص 9.

20) الجامع في الرجال، ج 2، ص 445 /قاموس الرجال، ج 1، ص 89.

21) الجامع في الرجال، ج 1، ص 9 / لسان الميزان ج 1، ص 337 ش 1041.

22) رجال الطوسي، ص 6، ش 43. در عنوان، «شيخ... ابي موسي بن عبد الله بن قيس» است كه صحيح نمي باشد.

23) تهذيب التهذيب، ج 1، ص 135، ش 241 / الاصابة في تمييز الصحابة، ج 1، ص 96، ش 406/ الطبقات الكبري ، ج 4، ص 107 /تقريب التهذيب، ص 18.

24) الطبقات الكبري ، ج 4، ص 107 /تهذيب التهذيب، ج 1، ص 135، ش 241 مضمون روايت).

25) رجال الطوسي، ص 6، ش 43.

26) تهذيب التهذيب، ج 1، ص 135، ش 241.

27) همان، ج 1، ص 135 /تقريب التهذيب، ص 16.

28) تهذيب التهذيب، ج 1، ص 135، ش 241.

29) قاموس الرجال، ج 1، ص 148.

30) رجال الطوسي، ص 3.

31) قاموس الرجال، ج 1، ص 148 .

32) تقريب التهذيب، ج 1، ص 135، ش 241 / تقريب التهذيب، ص 18.

33) تهذيب التهذيب، ج 1، ص 135، ش 241 / الجرح و التعديل، ج 2، ص 108، ش 314.

34) تهذيب التهذيب، ج 1، ص 135، ش 241.

35) الجامع في الرجال، ج 1، ص 25.

36) الكافي ج 2، ص 354.

37) رجال الطوسي، ص 224، ش 27 ورجال النجاشي، ص 222، ش 581.

38) رجال الطوسي، ص 361، ش 39 ؛ ص 386، ش 7 /الفهرست، ص 131، ش 580.

39) تنقيح المقال، ج 1، ص 43 و 233.

40) ابراهيم بن يزيد المكفوف، ضعيف يقال ان في مذهبه ارتفاعاً. (نجاشي، ص 24، ش 40).

41) قاموس الرجال، ج 1، ص 342، ش 245.

42) تنقيح المقال، ج 1، ص 43.

43) اصول كافي، ج 2، ص 351.

44) اختيار معرفه الرجال، ص 3، ح 3.

45) رجال الطوسي، ص 428، ش 16.

46) الفهرست الطوسي، ص 26، ش 71 / رجال النجاشي، ص 92، ش 228.

47) تنها با عنوان احمد بن ادريس در سند 280 روايت آمده است. (معجم الرجال الحديث، ج 2، ص 38، ش 425).

48) الفهرست، ص 26، ش 71 / رجال النجاشي، ص 92، ش 228.

49) رجال الطوسي، ص 428، ش 16.

50) همان، ص 444، ش 37. شيخ در اين زمينه تنها عبارت «كان من القواد» را آورده و مشخص نيست كه او از «قواد» خليفه بوده يا از كارگزاران امام، ولي ظاهراً مطلب اول، صحيح است.

51) اختيار معرفة الرجال، ص 3، ح 3.

52) الجامع في الرجال، ص 524 و 534.

53) اختيار معرفة الرجال، ص 505، ح 971.

54) جامع الرواة، ج 1، ص 246.

55) اختيار معرفه الرجال، ص 127، ح 202.

56) همان، ص 466، ح 885.

57) معجم رجال الحديث، ج 2، ص 38، 39 / الجامع في الرجال، ج 1، ص 93.

58) اختيار معرفة الرجال، ص 127، ح 202؛ ص 134، ح 213؛ ص 213، ح 378؛ ص 307، ح 555؛ ص 338، ح 622 و...

59) جامع الرواة، ج 1، ص 41.

60) الجامع في الرجال، ج 1، ص 96.

61) الفهرست، ص 26، ش 71 /رجال النجاشي، ص 92، ش 228.

62) من لا يحضره الفقيه، ج 4، صص 105 - 94.

63) الفهرست، ص 288، ش 369؛ ص 77، ش 316/ من لا يحضره الفقيه، ج 4، صص 128- 76.

64) الفهرست، ص 70، ش 284.

65) الفهرست، ص 77، ش 316؛ ص 84، ش 346، ص 88، ش 369.

66) رجال الطوسي، ص 342، ش 37. و نيز بنگريد به جامع الرواة، ج 1، ص 41، 32 / معجم رجال الحديث، ج 2، ص 39 / الجامع في الرجال، ج 1، ص 93 / رجال النجاشي، ص 92، شماره 228 / الفهرست الطوسي، ص 26، ش 71.

67) تاليف ابن شهر آشوب السروي (م / 588 ه . ق.) اين كتاب، تتمه فهرست شيخ طوسي (ره) مي باشد كه سروي حدود 600 كتاب را بدن اضافه نموده است. (معالم العلماء، ص 72).

68) معالم العلماء في فهرست كتب الشيعة و اسماء المصنفين منهم قديما و حديثاً، ص 15، ش 72.

69) شيخ در فهرست، صفحه 26، شماره 68، و نجاشي در صفحه 29، شماره 225، وي را «احمد بن اسحاق بن عبد الله بن سعد» دانسته اند. از طرف ديگر، شيخ در رجال، صفحه 398، ش 13 و صفحه 427، ش 1 و در كتاب الغيبة، صفحه 146، و كشي در ص 557 و همچنين برقي وي را «احمد بن اسحاق بن سعد» نام برده اند. و با توجه به اين كه «احمد بن محمد بن عيسي بن عبد الله بن سعد» كه متقدم بر وي و از اصحاب امام رضا عليه السلام مي باشد، با عبد الله بن سعد دو واسطه فاصله دارد، چگونه مي توان اظهار داشت كه وي كه متأخر از احمد بن عيسي و اصحاب جواد الائمه عليه السلام مي باشد، با يك واسطه با عبد الله بن سعد فاصله داشته باشد؟ بعيد است كه عنوان شيخ طوسي در فهرست و نجاشي صحيح باشد. (قاموس الرجال، ج 1، ص 395 / الغيبة، ص 146).

70) رجال الطوسي، ص 398، ش 13.

71) الفهرست، ص 26، ش 68.

72) رجال البرقي، ص 56، 59، 60 برقي در اصحاب امام جواد عليه السلام از او با عنوان احمد بن اسحاق بن سعد الاشعري القمي و در اصحاب حضرت عسكري عليه السلام از كنيه او نيز ياد كرده ولي در اصحاب حضرت هادي عليه السلام به عنوان «احمد بن اسحق» اكتفا كرده است.

73) رجال النجاشي، ص 91، ش 225.

74) رجال الطوسي، ص 398، ش 13؛ ص 427، ش 1.

75) رجال الطوسي، ص 409 - 411.

76) همان، ص 410، ش 14.

77) الجامع في الرجال، ج 1، ص 94.

78) قاموس الرجال،ج 1، ص 397.

79) تهذيب الاحكام، ج 7، ص 308، ح 913 / الاستبصار فيما اختلف من الاخبار، ج 1، ص 383، ح 1452.

80) اين احتمال بعيد است؛ زيرا علي بن مهزيار، مقدم بر احمد بن اسحاق است و ظاهر اين است كه دو عنوان متعلق به دو نفر باشد. (قاموس الرجال، ج 1 ،ص 398).

81) معجم رجال الحديث، ج 2، ص 45.

82) تهذيب الاحكام ج 7، ص 480، ح 1925 / الاستبصار فيما اختلف من الاخبار ج 3، ص 252، ح 02.9

83) الكافي، ج 5، ص 532، ح 2.

84) الجامع في الرجال، ج 1، ص 94.

85) قاموس الرجال، ج 1، ص 94.

86) المحاسن ج 2ص 493.

87) الجامع في الرجال، ج 1 ، ص 95.

88) اختيار معرفة الرجال، ص 556، ح 1051.

89) همان، ص 557، ح 1052.

90) الغيبة، ص 257، 258.

91) همان، ص 258.

92) اختيار معرفة الرجال، ص 557، ش 1053 .

93) قاموس الرجال، ج 1، ص 398.

94) رجال الطوسي، ص 427، ش 1.

95) رجال العلامة الحلي، ص 8، ش 15.

96) شهري بزرگ و آباد در عراق، در نزديكي منطقه جبل، بعد از بصره و كوفه و واسط و بغداد؛ بزرگ ترين شهر عراق است.(مراصد الاطلاع، ج 1، ص 418).

اختيار معرفة الرجال، ص 557، ح 1052.

97) من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 33 (المشيخة) رجال النجاشي، ص 108، ش 273.

98) من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 69. (المشيخة)

99) همان، ج 4، ص 19/ الفهرست، ص 79، ش 326.

100) من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 296، ح 896.

101) همان، ج 4، ص 43. (المشيخة)

102) جامع الرجال، ج 2، ص 322.

103) رجال النجاشي، ص 91، ش 225 /الفهرست، ص 26، ش 68.

104) من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 69. (المشيخة)

105) جامع الرواة، ج 1، ص 42/ الجامع في الرجال، ج 1، ص 94/معجم الحديث، ج 2، ص 46.

106) رجال النجاشي، ص 91. الفهرست، ص 26.

107) له كتاب السنن عن اهل البيت عليهم السلام اخبرنا به... عن ابي بكر الدوري عنه. (الفهرست، ص 122. ش 542). نجاشي درباره ابوبكر الدوري مي نويسد: احمد بن عبد الله بن احمد بن جلين الدوري، (متوفا: 379 ه . ق) ابوبكر الوراق، كان من اصحابنا، ثقه في حديثه مسكونا الي روايته لا نعرف له الا كتابا في طرق من روي رد الشمس، و ما يتحقق بامرنا مع اختلاطه بالعامة و روايته عنهم و روايتهم عنه. (رجال النجاشي، ص 85، ش 205). ثقة، روي عنه ابن الغضائري. (رجال الطوسي، ص 456).

108) تاريخ بغداد، ج 4، ص 64، ش 1685.

109) اگر چه وي با لقب «الاشعري» مشخص نشده؛ ولي وي از آن بيت و از آنان مي باشد.(الجامع في الرجال، ج 2، ص 447/ اختيار معرفة الرجال، ص 557، ح 1053). با نام احمد بن حمزة و احمد بن اليسع نيز آمده است. (معجم رجال الحديث، ج 2، ص 365).

110) رجال الطوسي، ص 409، ش 2 / رجال البرقي، ص 59.

111) اختيار معرفة الرجال، ص 557، ح 1053 / كتاب الغيبة، ص 258.

112) رجال الطوسي، ص 409، ش 2 / رجال النجاشي، ص 90، ش 224.

113) قاموس الرجال، ج 1، ص 460.

114) معجم رجال الحديث، ج 2، ص 107.

115) اختيار معرفة الرجال، ص 333، ح 608.

116) معجم رجال الحديث، ج 2، ص 107، ش 543/ قاموس الرجال، ج 1، ص 459، ش 361 / الجامع في الرجال، ج 1، ص 113.

117) مجمع الرجال، ج 4، ص 271 / قاموس الرجال ج 1، ص 459 / الجامع في الرجال ج 1، ص 113.

118) الجامع في الرجال، ج 1، ص 113.

119) اختيار معرفة الرجال، ص 564، ح 1065.

120) كتاب الرجال، ص 37، ش 72.

121) قاموس الرجال ج 1، ص 458.

122) خلاصة الرجال، ص 18، ش 30.

123) الجامع في الرجال، ج 1، ص 113. (به نقل از: شهيد).

124) كان من صالحي هذه الطائفه و ثقاتهم، كثيرالعمل. (رجال نجاشي، ص 330).

125) قاموس الرجال، ج 1، ص 458 /الجامع في الرجال، ج 1، ص 113.

126) قاموس الرجال، ج 1، ص 460.

127) جامع الرواة، ج 1، ص 13.

128) همان، ج 1، ص 254.

129) همان، ج 1، ص 331.

130) اختيار معرفة الرجال، ص 333، ح 608.

131) همان، ص 333، ح 609.

132) جامع الرواة، ج 2، ص 41.

133) همان، ج 2، ص 108.

134) همان، ج 1، ص 49.

135) همان، ج 2، ص 156.

136) اختيار معرفة الرجال، ص 333، ح 608 - 609.

137) جامع الرواة، ج 2، ص 205.

138) معجم رجال الحديث، ج 2، ص 107 - 108 / قاموس الرجال، ج 71، ص 461 / الجامع في الرجال، ج 1، ص 113.

139) رجال النجاشي ص 90.

140) شهري است در فلسطين به فاصله 12 ميل از بيت المقدس مراصد الاطلاع، ج 2، ص 633).

141) محمد بن يوسف بن بشر ابو عبد الله الهروي، فقيه شافعي، در مصر و شام و عراق حديث شنيده و ابوبكر الخطيب و ذهبي وي را توثق نموده اند. وي در رمضان سال 330 ه . ق. در حالي كه بيش از صد سال داشت، از دنيا رفت. (تذكرة الحفاظ،ج 3ص 837 ، ش 818 ).

142) عروة بن الزبير بن العوام، ابو عبد الله القرشي الاسدي المدني الامام، عالم مدينه، از پدرش و زيد بن ثابت و اسلمة بن زيد و ابو هريره و عايشه روايت نموده و نزد خاله اش عايشه به فراگيري فقه پرداخته است. وي به تاريخ و سيره عالم بوده است. فرزندانش: هشام، محمد و عثمان و يحيي و عبد الله و جمعي ديگر از وي روايت مي نمايند. وي كه در اواخر خلافت عمر - يا در خلافت عثمان - متولد شد، در سال 94 ه . ق. فوت كرد. ذهبي وي را حافظ و ثبت دانسته است. (تذكرة الحفاظ، ج 1، ص 62، ش 51).

143) تاريخ بغداد، ج 4 ،ص 169، ش 1847.

144) تاريخ حيات او با توجه به وفات استادش حسن بن علي بن نصر طوسي و سال هاي ولادت شاگردان، به دست آمده است.

145) ذهبي در طبقه دوازدهم حفاظ از وي چنين ياد نموده است: الحافظ ابو علي الحسن بن علي بن نصر الخراساني، معروف به «كردوش»، در قزوين از محمد بن رافع و... نقل حديث مي نموده است و ابو حاتم الرازي از شيوخ وي محسوب مي شوند، در سال 312 ه . ق. از دنيا رفته است. (تذكرة الحفاظ، ج 3، ص 787، ش 780).

146) ابو الحسن علي بن عمر بن احمد بن مهري البغدادي (306 - 385 ه . ق)، صاحب سنن و از بزرگان حديث قرن چهارم مي باشد. بغوي، ابن ابي داود، ابن صاعد و جمعي ديگر از شيوخ بغداد، بصره، كوفه و واسط، استاد او مي باشند. از وي ابو نعيم اصفهاني و حاكم و جمعي ديگر روايت مي نمايند. حاكم در مورد وي گفته است: صار دار قطني اوحد عصره في الحفظ و الفهم الورع و اماماً في القراء و النحويين. (تذكرة الحفاظ، ج 3، ص 991، ش 925).

147) ابو حفص عمر بن احمد بن عثمان بن احمد البغدادي (297 - 385 ه . ق.) از حفاظ طبقه دوازدهم است و ابن الباغندي، ابو حبيب العباس بن البرتي و جمعي ديگر از شيوخ وي محسوب مي شوند و ابو سعد الماليني و ابوبكر البرقاني و بسياري ديگر راوي اويند. ابن ماكولا وي را ثقه و مأمون دانسته و مي گويد: وي در شام، فارس و بصره حديث شنيده است. (تذكرةالحفاظ، ج 3، ص 987، ش 923).

148) ابو الحسن محمد بن احمد بن محمد بن احمد بن رزقويه البزاز، محدث بغداد، در سال 412 ه . ق. از دنيا رفت. (تذكرة الحفاظ، ج 3 7 ص 1052).

149) تاريخ بغداد، ج 4، ص 311، ش 2105.

150) تاريخ بغداد، ج 4، ص 311، ش 2105.

151) خلاصة الرجال، ص 20 ش 51 / كتاب الرجال، ص 39 ش 91.

152) الجامع في الرجال، ج 1، ص 127.

153) رجال النجاشي، ص 101، ش 252.

154) رجال الطوسي، ص 399، ش 16.

155) ظاهراً كلام شيخ طوسي صحيح است؛ چون برقي نيز مويّد اوست. (قاموس الرجال، ج 1/ ص 622).

156) رجال الطوسي، ص 397، ش 7 / رجال البرقي ص 57 / رجال نجاشي، ص 79، ش 190.

157) قاموس الرجال،ج 1، ص 621 / الجامع في الرجال، ج 1، ص 174 / معجم رجال الحديث، ج 2، ص 287.

158) قاموس الرجال، ج 1، ص 621.

159) رجال ابن داود، ص 44، ش 127، رجال العلامة الحلي، ص 39، ش 19. معجم رجال الحديث، ج 2، ص 287.

160) الجامع في الرجال، ج 2، ص 443.

161) قاموس الرجال، ج 1، ص 621. نظر سوم، از علامه شوشتري است.

162) تنقيح المقال، ج 1، ص 88، ش 516.

163) جامع الرواة، ج 1، ص 68.

164) الجامع في الرجال، ج 1، ص 173.

165) جامع الرواه، ج 1، ص 68.

166) رجال النجاشي، ص 79، ش 190.

167) احمد بن محمد بن عيسي بن عبد الله بن سعد بن مالك بن الاحوص بن السائب بن مالك بن عامر الاشعري. (رجال النجاشي، ش 198).

168) احمد بن محمد البرقي در سال 274 يا 280 ه . ق. از دنيا رفت و ابو جعفر الاشعري در تشييع جنازه وي شركت داشت. از اين رو پس از وفات برقي، در قيد حيات بوده است. (ر. ك: رجال النجاشيص 77).

169) رجال الطوسي، ص 25، ش 3؛ ص 366، ش 6؛ ص 397، ش 3. الفهرست الطوسي، ص 25، ش 65.

170) رجال النجاشي، ص 82، ش 198.

171) رجال البرقي ص 59.

172) همان، ص 301.

173) يقال: هو سيد قومه غير مدافع: غير مزاحم.

174) رجال النجاشي، ص 82، ش 198 / مضمون آن در: الفهرست، ص 25، ش 65.

175) من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 3.

176) عن ابي عبد الله عليه السلام: «اعرفوا منازل الرجال مناعلي قدر روايتهم عنا» اختيار معرفة الرجال، ص 3، ش 1؛ معجم رجال الحديث، ج 2، ص 301.

177) الجامع في الرجال، ج 1، ص 180.

178) الفهرست، ص 8، ش 15 / رجال النجاشي، ص 25، ش 43 .

179) اشعري در زمان حضرت امام عسكري عليه السلام از وي روايت كرده است. (اختيار معرفة الرجال، ص 512، ش 989 / ابراهيم النهاوندي در طبقه پايين تراز اشعري است و مناسب اين است كه وي راوي احمد بن محمد باشد. (قاموس الرجال، ج 1، ص 639).

180) جامع الرواة، ج 1، ص 33.

181) همان، ص 46.

182) همان، ص 56.

183) اختيار معرفة الرجال، ص 292، ش 516. در 84 مورد از وي روايت مي كند/ معجم رجال الحديث، ج 2، ص 301.

184) الاختصاص ص 87.

185) جامع الرواة، ج 1، ص 80.

186) همان، ج 1، ص 96.

187) همان.

188) من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 94. (المشيخة)

189) جامع الرواة، ج 1، ص 115.

190) همان، ص 127.

191) همان، ص 129.

192) همان، ص 156.

193) همان، ص 156.

194) رجال نجاشي، ص 373. ترجمه محمد بن جعفر بن محمد بن عون.

195) معجم رجال الحديث، ج 2، ص 302.

196) جامع الرواة، ج 1، ص 164.

197) همان، ص 179.

198) همان، ص 190.

199) همان، ص 191. ترجمه الحسن بن جهم رازي.

200) همان، ص 202.

201) رجال النجاشي، ص 61.

202) الفهرست، ص 48 / من لا يحضره الفقيه، ص 58. (المشيخة)

203) جامع الرواة، ج 1، ص 218.

204) الفهرست، ص 54، ش 192.

205) همان، ص 47، ش 151. / الاختصاص ص 197 - 275 - 288.

206) جامع الرواة، ج 1، ص 228.

207) اختيار معرفة الرجال، ص 5، ح 8؛ ص 107، ح 173؛ ص 236، ح 429؛ ص 278، ح 496؛ ص 297، ح 527؛ ص 304، ح 547؛ ص 407، ح 764؛ ص 496، ح 953 / رجال نجاشي ، ص 59.

208) جامع الرواة، ج 1، ص 242. در فهرست، وي با واسطه علي بن حكم از او روايت مي نمايد. (الفهرست الطوسي، ص 55).

209) اختيار معرفة الرجال، ص 513، ح 989 از اين دو زمان حضرت عسكري عليه السلام روايت مي نمايد و اين در حالي است كه ابن عيسي در زمان حضرت جواد عليه السلام رحلت كرد و ابن المغيرة از اصحاب حضرت باقر عليه السلام است. پس چگونه مي تواند راوي آن ها در زمان حضرت عسكري عليه السلام باشد؟ (قاموس الرجال، ج 1، ص 639).

210) جامع الرواة، ج 1، ص 305.

211) همان، ج 1، ص 307.

212) معجم رجال الحديث، ج 2، ص 302.

213) اختيار معرفة الرجال، ص 223، ح 399.

214) جامع الرواة ج 1 ص 353.

215) همان، ص 353.

216) اين دو با هم متحد نمي باشند. (الجامع في الرجال، ج 1، ص 847).

217) جامع الرواة ج 1 ص 354.

218) الاختصاص، ص 345.

219) اختيار معرفة الرجال، ص 302، ح 544.

220) جامع الرواة، ج 1، ص 399.

221) الفهرست، ص 97.

222) جامع الرواة، ج 1، ص 332.

223) من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 117، الاختصاص، 294 و 343.

224) رجال النجاشي، ص 281.

225) من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 17 / الفهرست، ص 77/ اختيار معرفة الرجال، ص 287، ح 507.

226) الاختصاص، ص 289.

227) جامع الرواة، ج 1، ص 457.

228) معجم رجال الحديث، ح 2، ص 302.

229) رجال النجاشي، ص 177، ش 467.

230) الاختصاص، ص 294، 300.

231) جامع الرواة ج 1، ص 493.

232) همان، ص 511. احمد هيچ گاه از عبدالله بن المغيرة و حسن بن خرزاد روايت نكرده است. (اختيار معرفة الرجال، ص 512، ح 989).

233) اختيار معرفة الرجال، ص 161، ح 273؛ ص 337، ش 620؛ ص 496، ح 954.

234) الاختصاص، ص 128.

235) الاستبصار، ج 1، ص 118، احمد بن محمد در بقيه موارد با واسطه از عبدالله بن مسكان روايت مي كند.

236) الاختصاص، ص 78.

237) جامع الرواة ج 1، ص 553.

238) همان، ص 555.

239) همان، ص 564.

240) من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 71. (مشيخه)

241) همان، ص 88، الفهرست، ص 87، 55 / الاختصاص، ص 242، 274، 315، 89.

242) جامع الرواة، ج 1، ص 581.

243) جامع الرواة، ج 1، ص 586.

244) همان، ص 587.

245) اختيار معرفة الرجال،ص 417، ح 791.

246) جامع الرواة، ج 1، ص 597.

247) جامع الرواة، ج 1، ص 604.

248) من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 119، (المشيخة)؛ الاختصاص، ص 82، 307.

249) جامع الرواة، ج 1، ص 612.

250) رجال النجاشي، ص 284، ش 754 /الاختصاص، ص 269، 303، 314/ اختيار معرفة الرجال، ص 113، 468، 601.

251) جامع الرواة، ج 2، ص 20.

252) الفهرست، ص 127، ش 564.

253) جامع الرواة، ج 2، ص 42.

254) همان، ص 46.

255) همان، ص 49.

256) الاختصاص، ص 330، الفهرست، ص 142. احمد بن محمد بن عيسي كتابهاي يكصد تن از اصحاب امام صادق عليه السلامرا از او روايت كرده است.

257) اختيار معرفة الرجال، ص 232، ح 422 ؛رجال النجاشي، ص 331 / الاختصاص ص 279، 285.

258) جامع الرواة، ج 2، ص 89.

259) همان، ص 92.

260) همان، ص 95.

261) همان، ص 105.

262) الاختصاص، ص 86.

263) من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 58 (مشيخة) / الاختصاص، ص 81 .

264) معجم رجال الحديث، ج 2، ص 303.

265) الفهرست، ص 143، ش 609 ؛ الاختصاص، ص 21، 199، 288، 326.

266) من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 110. (المشيخة)

267) جامع الرواة، ح 2، ص 139.

268) همان، ص 163.

269) رجال النجاشي، ص 368 / الاختصاص، ص 328، 329، اختيار معرفة الرجال، ص 107، ح 173، ص 303، ح 546، ص 304، ح 548.

270) جامع الرواة، ج 2، ص 169.

271) اختيار معرفة الرجال، ص 512، ح 989.

272) جامع الرواة، ج 2، ص 178.

273) من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 81، (المشيخة)

274) جامع الرواة، ج 2، ص 226. اسمِ مَروَك، صالح و نام ابوحفصة، زياد است (رجال النجاشي، ص 425)

275) همان، ص 236.

276) همان، ص 252.

277) همان.

278) اختيار معرفة الرجال، ص 331، ح 606، ص 332، ح 607/الاختصاص، ص 68.

279) الفهرست، ص 162، ش 706.

280) جامع الرواة، ج 2، ص 283.

281) همان، ص 319.

282) همان، ص 322.

283) همان، ص 329.

284) همان، 330.

285) اختيار معرفة الرجال، ص 289، ش 508.

286) جامع الرواة، ج 2، ص 342.

287) همان، ص 349.

288) اختيار معرفة الرجال، ص 222، ح 398؛ ص 496، ح 951.

289) جامع الرواة، ج 2، 353.

290) الجامع في الرجال، ج 1، ص 180.

291) رجال النجاشي، ص 83، ص 59.

292) جامع الرواة، ح 1، ص 70. گمان مي رود كه در سند حديث، غلط و تصحيف روي داده و مراد از احمد بن علي، حسين بن حسن بن ابان باشد؛ الجامع في الرّجال، ج 1، ص 132.

293) اختيار معرفه الرجال، ص 291، ش 515.

294) الفهرست، ص 118. در تمامي مواردي كه حميد از احمد بن محمد بن عيسي روايت مي كند، مقصود، حميد بن محمدبن رباح است.(الجامع في الرجال، ج 1، 181).

295) رجال النجاشي، ص 82، ش 198.

296) اختيار معرفة الرجال، ص 109، ح 175؛ ص 135، ح 214؛ ص 141، ح 222؛ ص 143، ح 225؛ ص 161، ح 273؛ ص 163، ح 277؛ ص 222، ح 398؛ ص 223، ح 399؛ ص 302، ح 543؛ ص 302، ح 544؛ ص 303، ح 546؛ ص 304، ح 547؛ ص 304، ح 548؛ ص 315، ح 570؛ ص 322، ح 585؛ ص 328، ح 594؛ ص 330، ح 601؛ ص 331، ح 606؛ ص 337، ح 620؛ ص 502، ح 963؛ ص 616، ح 1150.

297) او برخي روايات را مستقيماً از بزنطي و برخي ديگر را به واسطه احمد بن محمد بن عيسي نقل مي نمايد. با توجه به اين سهل و احمد هر دو راوي بزنطي بوده و كليني از هر دو به واسطه عده اي روايت مي نمايد؛ لذا سهل راوي احمد بن محمد نمي باشد. (قاموس الرجال،ج 1، ص 637).

298) من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 112. (المشيخة)

299) همان، ج 4، ص 110.

300) اختيار معرفة الرجال، ص 232، ح 424؛ ص 234، ح 422؛ ص 251، ح 468؛ ص 297، ح 527؛ ص 332، ح 607؛ ص 407، ح 764؛ ص 415، ح 785؛ ص 501، ح 960 - 961؛ ص 527، ح 1010.

301) همان، ص 63، ح 113؛ ص 190 ح 333؛ ص 496، ح 951 و 954.

302) همان، ص 41 7 ح 87، ص 236، ح 429، ص 292، ح 516، ص 496، ح 953. ظاهراً، هر سه عنوان متعلق به يك نفر است، در بيشتر موارد، علي بن محمد شيخِ محمد بن مسعود است.

303) جامع الرواة، ج 1، ص 544.

304) اختيار معرفة الرجال، ص 338، ح 622 ؛الاختصاص، ص 88.

305) الفهرست، ص 148، ش 626، 427، 428، 629، 630.

306) همان، ص 25، ش 65 /الاختصاص، ص 5، 21 ، 22، 67، 78، 84، 195.

307) همان، ص 275.

308) معجم رجال الحديث، ج 2، ص 304.

309) اختيار معرفة الرجال، ص 278، ح 496؛ ص 510، ح 985؛ ص 513، ح 992؛ ص 516، ح 994.

310) اختيار معرفة الرجال، ص 593، ح 1109.

311) معجم رجال الحديث، ج 2، ص 304.

312) اختيار معرفة الرجال، ص 5، ح 8؛ ص 287، ح 507، ص 289، ح 508.

313) همان، ص 249، ح 463؛ ص 417، ح 791.

314) الكافي،ج 1، ص 324.

315) الاستبصار، ج 1، ص 68، ح 3.

316) تهذيب الاحكام، ج 10 ،ص 170، ح 672.

317) الفهرست، ص 65.

318) الجامع في الرجال، ج 1، ص 181.

319) اين كتاب، به دست ابو سليمان داود بن كوره كه از شاگردان ابو جعفر الاشعري بود تبويب شد.

320) الفهرست، ص 25، ش 65.

321) رجال النجاشي، ص 82، ش 198.

322) معالم العلماء، ص 14، ش 65 ص 24، ش 112.

323) الفهرست، ابن نديم، ص 312.

324) رجال النجاشي، ص 82.

325) رجال الطوسي، ص 366، ش 3 / رجال العلامة الحلي، ص 13، ش 2.

326) الفهرست، ص 25.

327) همان، ص 25.

328) مراد از «عدة من اصحابنا» محمد بن يحيي و علي بن موسي الكميذاني و داود بن كوره و احمد بن ادريس و علي بن ابراهيم بن هاشم مي باشند. (رجال النجاشي، ص 378).

329) تهذيب الاحكام، ج 10، ص 42.

330) معجم رجال الحديث، ج 1، ص 76 - 77.

331) همان، ج 2، ص 299.

332) مجمع الرجال، ج 7، ص 204 و 209.

333) الفهرست، ص 145، ش 613.

334) معجم رجال الحديث، ج 2، ص 300.

335) الفهرست، ص 25، ش 65.

336) معجم رجال الحديث، ج 2، ص 299.

337) ابو الحسن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، شيخ وفقيه و بزرگ قميين در زمان خود بوده است.(رجال النجاشي، ص 261).

338) الفهرست، ص 25 ش 65 .

339) مجمع الرجال، ج 7، ص 224 / جامع الرواه، ج 2، ص 530 / معجم رجال الحديث، ج 2، ص 301.

340) ظاهراً مقصود، خيران خادم است كه از اصحاب ابو الحسن ثالث عليه السلام مي باشد. (جامع الرواة، ج 2، ص 443) شيخ طوسي در (رجال، ص 414)، «خيران الخادم» را از اصحاب حضرت هادي عليه السلام دانسته و توثيقش نموده است.

341) الكافي، ج 2، ص 324.

342) معجم رجال الحديث، ج 2، ص 299.

343) تنقيح المقال، ج 1، ص 19.

344) قاموس الرجال، ج 1 ،ص 635.