اشعريان و تشيّع


فصل اول



تشيّع و اشعريان



در فصل اشعريان عراق گذشت كه اشعرياني كه به ايران مهاجرت كردند، شيعه بودند. نويسنده تاريخ قم، يكي از افتخارات اشعريان را شيعه بودن اولاد مالك بن عامر اشعري شمرده است.



موسي بن عبد الله، فرزند عبد الله بن سعد - از سران مهاجران اشعري به قم - نخستين كسي است كه شروع به اظهار مذهب شيعه، در قم نمود و پس از او، ديگران از اهل قم بدو اقتدا نموده، اين مذهب را آشكار نمودند. حسن بن محمد و ابو الفداء بدين موضوع اشاره نموده اند.(1)



حموي مي گويد: وي تشيّع را به اهل قم انتقال داده است؛(2) ولي با عنايت به سخنان آن دو مؤلف و نيز اين كه اين خاندان در كوفه نيز صبغه شيعي داشتند، مي توان به صحّت قول نويسندگان تاريخ قم و تقويم البلدان ابوالفداء پي برد.



اظهار تشيّع، به حدّي رسيد كه قاضي نور الله انتساب به قم را از قوي ترين ادله صحّت عقيده مي داند و مي نويسد: قمي جز شيعه نباشد!(3)



بسياري از كساني كه كتاب هاي مسالك و ممالك نوشته اند و يا در كتاب هايشان نامي از قم برده اند به شيعه بودن اهالي آن اشاره نموده اند؛ مانند: ابن حوقل(4)، مؤلف حدود العالم(5)، سمعاني(6)، خواجه نظام الملك(7)، حموي(8)، قزويني(9)، بغدادي(10) و ابن بطوطه(11) حتّي، ابن حوقل مي گويد: تمامي اهل قم شيعه و بيشترشان عرب مي باشند.



اشعريان، اصحاب ائمهعليهم السلام بودند. بنابر نقل حسن بن محمد، بيش از 100 تن از آنان از اصحاب ائمه عليهم السلام بودند و تنها 12 تن از فرزندان عبدالله بن سعد از اصحاب حضرت صادق عليه السلام بوده اند.(12) در اين نوشتار، در بحث رجال سعي شده است راويان اشعري كه از پيامبر صلي الله عليه وآله يا ائمهعليهم السلام روايت نموده اند و از اصحاب آنان هستند، مورد بحث و بررسي قرار گيرند؛ لذا كلام در اين مورد به بخش رجال سپرده مي شود.



سخنان ائمهعليهم السلام در مورد اين خاندان و برخي از آنان مانند زكريا بن آدم، زكريا بن ادريس، عيسي ابن عبد الله و عمران بن عبد الله،، از بهترين دلايل بر صحت عقيده آنان مي باشد.حضرت امام صادق عليه السلام، عمران بن عبدالله را نجيبي از خانداني نجيب و عيسي بن عبدالله را از اهل البيت عليهم السلام معرفي مي نمايند.



جز مواردي كه گذشت، برخي حوادث تاريخي نيز بر تشيّع قميون دلالت دارد؛ براي نمونه، قميون اميران و واليان حكومت را به شهر راه نمي دادند و در سال 296 ه . ق.(13) حسين بن حمدانِ(14) شيعي مذهب از سوي حكومت براي تصدي مقام والي قم به اين شهر آمد. مردم با هدايا به استقبال او آمدند و گفتند: «ما به حكومت غير مذهب خود راضي نبوديم و الحال كه تو آمدي بالطوع والرغبة، امتثال حكم تو مي كنيم.(15) و مردم قم مال فراواني به صورت خراج به وي پرداخت نمودند.(16)



در سال 345 ه . ق. اصفهاني ها و قمي ها به علت اختلافات مذهبي، با هم به نبرد پرداختند و عده اي كشته شدند و اموال تجّار قمي غارت گشت. ابن اثير، علت اين امر را سبّ برخي از صحابه توسط يك فرد قمي مي داند.(17)



همچنين داستان هايي كه در كتب گوناگون درباره تعصّب قمي ها در مذهب نقل شده، گواهي بر مذهب اهل قم و تشيّع آنان دارد. برخي از اين داستان ها را علامه قاضي نور الله در مجالس المؤمنين گرد آورده است.(18)



تشيّع در بلاد جبل



علاوه بر شهر قم كه به تشيّع معروف بود، در ديگر بلاد جبل نيز آثاري از تشيّع به چشم مي خورد كه به آن ها اشاره مي كنيم:



1. آوه(19)



اين شهر در دو فرسخي ساوه قرار دارد. برخلاف مردم ساوه كه سُنّي شافعي مذهب بودند، اهالي آوه، شيعه امامي بودند. هميشه بين آوه و ساوه بر سر مذهب، جنگ واقع مي شد. حموي مي گويد: اين نزاع ها تا تخريب اين دو شهر در سال 617 ه . ق. به دست مغول ادامه داشت.(20) قاضي ابونصر الميمندي در همين مورد سروده است:



و قائلة اتبغض اهل آبه و هم اعلام نظم و الكتابة

فقلت: اليك عني انّ مثلي يعادي كل من عادي الصحابة(21)



زيارتگاه هاي امام زاده عبد الله موسي، فضل و سليمان - از فرزندان امام موسي كاظم عليه السلام - در آوه قرار دارد.(22)



2. ري



حموي مي نويسد: اهل ري، سنّي مذهب بودند؛ ولي در دوران خلافت معتمد، در سال 275 ه . ق.، احمد بن الحسن المارداني كه پيشتر در خدمت كوتكين بن ساتكين التركي بود، بر آن شهر چيره شد و تشيّع را در آن شهر آشكار نمود. وي به مردم اكرام كرد و مردم نيز با نگارش كتاب هايي، خود را به وي نزديك مي نمودند؛ مانند عبد الرحمن بن ابي حاتم كه كتابي در فضايل اهل البيت عليهم السلام نگاشت.



مردم ري در حدود اوايل قرن هفتم هجري قمري به سه دسته تقسيم شدند: شيعه، شافعيه و حنفيه. بيشتر مردم ري را شيعيان تشكيل مي دادند و حنفي ها بيش از شافعي ها بودند. ابتدا، شيعيان با اهل سنّت درگير و سنّي ها پيروز شدند. آن گاه دو گروه سنّي با هم درگير شدند و شافعي ها با وجود كمي عددشان، پيروز شدند و شهر به ويرانه اي مبدل گشت.(23)



3. كاشان



قزويني، مردم كاشان را شيعه امامي غالي مي داند؛ ولي حموي لفظ غالي را در مورد آنان به كار نمي برد.(24) مردم كاشان به بغض نسبت به عمر مشهورند. قاضي نور الله داستاني در اين مورد نقل كرده است كه در اشعار برخي شاعران چون ملاحيرتي و مولوي بدان اشاره شده است.(25) ملاحيرتي مي گويد:



خوارم اندر ولايت قزوين چون عمر در ولايت كاشان



قزويني، داستاني را در مورد انتظار مردم كاشان براي ظهور حضرت مهدي عليه السلام ذكر مي نمايد.(26) ظاهراً تشيع در حدود قرن دوم هجري قمري در كاشان بروز داشته است. گفته شده، حضرت امام باقر عليه السلام فرزندش، علي را به درخواست شيعيان كاشان بدان ديار فرستاد كه مخالفان او را شهيد كردند و آرامگاهش در مشهد اردهال زيارتگاه مردم است.(27) در تاريخ قم نيز مطلبي درباره خوش برخوردي اهل كاشان با نوه حضرت رضا عليه السلام، موسي بن محمد بن علي بن موسي عليه السلام آمده است. اين واقعه در نيمه دوم قرن سوم هجري به وقوع پيوسته است و دست كم بر حب اهل البيت عليهم السلام از جانب آنان(28) دلالت دارد.



4. فراهان



مستوفي، اهالي فراهان را كه از بلاد جبل است(29) شيعه امامي بسيار متعصب مي داند.(30)



5. ماهاباذ



قزويني، آن را قريه اي بزرگ در نزديكي كاشان مي داند و اهالي آن را شيعه امامي معرفي مي كند. حسن بن علي بن احمد، افضل ماهاباذي منسوب بدان جاست.(31)



6. تفرش



مستوفي درباره تفرش مي گويد: مردمش شيعه امامي و از قديم، پيرو همين مذهب بوده اند و عمده سكنه آن سادات حسيني اند.(32)



7. قزوين



قزويني در آثار البلاد ، ماجرايي از قزوين نقل نموده كه بيانگر آن است كه در قزوين، محله اي شيعه نشين وجود داشته است. مفاد آن اين است كه احمد بن اسماعيل ملقب به رضي الدين (متوفاي 590 ه . ق.) از علماي با نفوذ آن ديار بود و شديداً به شيعه مي تاخت. روزي وي از دست شيعيان ناراحت شد و قزوين را ترك كرد؛ اما با درخواست اهالي و حاكم، به شهر بازگشت؛ به شرط آن كه بر پيشاني بزرگان و وجوه شيعه داغ ابوبكر و عمر بكوبند. حاكم قبول كرد و آن را انجام داد.(33)



در برخي ديگر از شهرهاي جبل، جمعي كه بر مذهب اهل سنت نبوده اند سكونت داشته اند؛ مانند «شيز» كه محل سكونت زيديه(34) و در «خان لَنجان» قلعه اي متعلق به باطنيه بوده است.(35)



تأثير اشعريان بر تشيّع مناطق جبال



اشعريان مهاجر به قم، شيعه بودند. پس از قتل سران عجم در قم، عده اي از بوميان به دست آنان مسلمان شدند.(36) اسلامي كه آنان اختيار نمودند بعيد است كه غير از اسلام اشعريان باشد و با توجه به نفوذ فراوان اشعريان در قم و تسلّط آنان بر برخي از نواحي مناطق جبل و همچنين وجود علما و راويان حديث اشعري، بعيد است كه تشيّع مناطق جبل، ناشي از نفوذ و تاثير اشعريان نباشد. برخي علماي معاصر، مانند علّامه سيد محسن امين(37) نقش اشعريان در گسترش تشيّع در ايران را مهم دانسته اند.



اين خاندان شيعي از اولين(38) كساني بودند كه تشيّع را به ايران وارد نمودند و برخي از اينان از راويان مهم ائمه عليهم السلام و از مشايخ حديث شيعه اند كه در گسترش فرهنگ ائمه عليهم السلام نقش به سزايي ايفا نموده اند.

پاورقي





1) تاريخ قم، ص 278 /تقويم البلدان، ص 410 / الانساب، (چاپ بغداد، ورق 461)، به نقل از:تاريخ اخشيكي.

2) معجم البلدان، ج 4، ص 398.

3) مجالس المؤمنين، ج 1، ص 82 / النقض، ص 170، 43؛ به نقل از محمد تقي مدرسي، (قم) در قرن نهم.

4) صورة الارض، ص 370.

5) حدود العالم، ص 142، ش 23.

6) الانساب، چاپ بغداد، روي دوم ورق 641.

7) سيرالملوك (سياست نامه)، ص 263.

8) معجم البلدان، ج 4، ص 397.

9) آثار البلاد، ج 4، ص 442.

10) مراصدالاطلاع، ج 3، ص 1122.

11) سفرنامه ابن بطوطه، ص 197.

12) تاريخ قم، ص 278.

13) تاريخ الطبري، ج 5، ص 672، / الكامل في التاريخ، ج 8، ص 296.

14) حسين بن حمدان در پيكارها يي كه با قرمطيان داشت و نيز به سبب كمكي كه با ابن المعتز در ربودن خلافت از مقتدر كرد، بلند آوازه شد. از اين رو، مقتدر با او بد بود. با وساطت برادرش ابراهيم، مقتدر از او در گذشت و او را والي قم و كاشان كرد؛ اما چيزي نگذشت كه او با مقتدر به مخالفت برخاست و خليفه او را زنداني كرد. وي در سال 306 ه . ق. درگذشت. (تاريخ سياسي اسلام، ج 3، ص 477).

15) مجالس المؤمنين، ج 1، ص 85.

16) همان /قم در قرن نهم هجري،ص 114.

17) الكامل في التاريخ، ج 8، ص 517.

18) مجالس المؤمنين، ج 1، ص 85 و 86 / معجم البلدان، ج 4، ص 398 /آثار البلاد، ص 422.

19) حموي مي گويد:«آبه» است و مردم آن را «آوه» مي گويند و هر دو يكي است. (ج 1، ص 50)، تقويم البلدان، ص 419.

20) معجم البلدان، ج 1، ص 50 ؛ ج 32، ص 179 /آثار البلاد،ص 283 و 386.

21) گوينده اي گفت: آيا بغض اهل آوه به دل داري، در حالي كه آنان بزرگان نظم و نثرند؟ بدو گفتم: از من داشته باش، كه مثل من دشمن دشمنان صحابه است. (معجم البلدان، ج 1، ص 51 / آثار البلاد، ص 283.

22) مجالس المؤمنين،ج 1، ص 89.

23) معجم البلدان، ج 3، ص 117، 121 /آثار البلاد، ص 376.

24) آثار البلاد،ص 432.

25) مجالس المؤمنين، ج 1، ص 88 /تاريح اجتماعي كاشان، ص 48.

26) آثار البلاد، ص 432.

27) تاريخ اجتماعي كاشان، ص 215.

28) تاريخ قم، ص 215.

29) از روستاهاي همدان است. (آثار البلاد، ص 431 / معجم البلدان، ج 4، ص 258).

30) نزهة القلوب، ص 69.

31) آثار البلاد، ص 452.

32) نزهة القلوب، ص 68.

33) آثار البلاد،ص 402.

34) معجم البدان . ج 3، ص 383.

35) همان، ج 2، ص 341.

36) تاريخ قم، ص 257 / تاريخ اجتماعي كاشان، ص 46 /راهنماي دانشوران، ج 1، ص 25.

37) اعيان الشيعة، ج 1، ص 26 و 32 /الشيعة في الميزان، ص 65.

38) به نظر مي رسد كه تشيّع پيش از هجرت اشعريان نيز در قم وجود داشته است. «بلعمي» در تاريخ خود مي نويسد: «مطرف بن مغيره» كه در سال 77 ه . ق. عليه حجاج شوريد، به قم آمد و مردم با او بيعت نمودند. «اين خوارج كه امروز به قم است از اصل مطرف است و پيش از آن مذهب شيعت داشتند به قم و مذهب خوارج نبود». عبارت مزبور مي رساند كه در قم، پيش از سال 80 ه . ق.، تشيّع وجود داشته؛ ولي از تاريخ قمكه از منابع اصلي تاريخ آن شهر است استفاده مي شود كه هنگام ورود اشعريان به قم، مردم اين شهر زرتشتي بودند. اينان نخستين مسجد را در قم بنا نهادند ؛ اگر چه تاريخ نگارش بلعمي متقدم بر تاريخ قم است. (تاريخ مذهبي قم، ص 41/ تاريخ قم، ص 36 و 252 - 257).