اشعريان در خارج از شبه جزيره


فصل اول



اشعريان در عراق



اشعريان در ربع نخست قرن اول هجري قمري، به سبب شركت در فتح عراق بدين مناطق روي آوردند و احتمالاً اولين شخص از آنان مالك بن عامر اشعري (جد اعلاي اشعريون قم) باشد. در شرح حال مالك خواهد آمد كه وي نخستين فرد از سپاهيان عرب بود كه از دجله عبور نمود و پس از او ديگر لشكريان از آن گذشتند و باعث شكست سپاه كسري شدند. خاندان وي و فرزندان پسر عمويش ابوموسي در اين منطقه، به خصوص در كوفه، باقي ماندند و برخي نيز مسئوليت هايي بر عهده داشتند.



دو تن از فرزندان مالك، يعني سائب و سعد، از سرشناسان عراق و بزرگان كوفه بودند. با توجه به جريانات تاريخي در مي يابيم كه اين شاخه از خاندان اشعري، از شيعيان اميرالمومنين عليه السلام و از دوستداران اهل بيت عليهم السلام بودند. سائب اشعري(1) در مقابل عبد الله بن مطيع، امير كوفه، به دفاع از اجراي سنت امير المؤمنين عليه السلام پرداخت. او از فرماندهان لشكر مختار و جانشين وي در كوفه بود. و نيز مشخص مي شود كه قصد وي از همكاري با مختار، اغراض مادي نبوده؛ بلكه قصد دين داشته است. فرزندش محمد بن سائب، از شجاعان كوفه و به دستور حجاج بن يوسف به قتل رسيد.(2)



در مورد سعد اشعري اطلاع دقيقي در دست نيست. او از بزرگان كوفه و تا زمان خلافت عثمان زنده بود و به شراب خواري وليد بن عتبة، حاكم كوفه شهادت داد.(3) با توجه به اين كه نوادگانش از سرشناسان شيعه بودند و حموي در مورد فرزندش عبدالله مي گويد: يكي از فرزندانش در كوفه تربيت شده و امامي مي باشد و شيعه را به اهل قم انتقال داده است،(4) مي توان دريافت كه خانواده او شيعه بوده اند.



عبد الله و احوص، فرزندان سعد، نيز از سرشناسان كوفه بودند و همراه نعيم و اسحاق و عبد الرحمن، ديگر برادرانشان، در قيام ابن اشعث، عليه حجاج و عبد الملك شركت داشته اند.(5) در تاريخ قم آمده است كه قبل از قيام، عبد الله بن سعد از جانب حجاج، امارت كوفه را به عهده داشت.(6)



مالك بن عامر و فرزندش سائب، محضر پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله را درك نمودند و مي توانستند احاديث آن حضرت را نقل كنند.(7)



شاخه ديگر اشعريان، ابوموسي و فرزندان او مي باشند كه ساكن كوفه و گاه بصره بودند و برخي از مسئوليت ها را بر عهده داشتند. برخي از آنان عبارتند از: موسي، ابراهيم، ابوبكر و ابوبردة، فرزندان ابوموسي، سعيد، بلال و يوسف، فرزندان ابوبردة و عبدالله بن براد بن يوسف و فريد بن عبدالله بن ابي بردة و فرزندش يحيي. ابو موسي از طرف عمر، والي بصره و از جانب عثمان، والي كوفه بود. علي عليه السلام او را از امارت كوفه عزل كرد. فرزندش، ابو بردة، قضاوت كوفه را به عهده داشت. حجاج او را بر كنار كرد و برادرش را به جايش نشاند. بلال بن ابي بردة، تقريباً يازده سال (109 - 120 ه . ق.) هنگام امارت خالد بن عبد الله، والي بصره بود.(8)



اكثر آنان از راويان و بعضي از آنان از مشايخ حديث مي باشند و در انتقال معارف پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله به گونه اي سهيم بوده اند؛ ولي نمي توان به اثري از تشيّع در شرح حالشان دست يافت. ابن سعد در طبقات الكوفيين، از الطبقات الكبري، از ابوموسي اشعري، ابو بردة بن ابي موسي، موسي بن ابي موسي، ابوبكر بن ابي موسي، سعيد بن ابي بردة و عبد الله بن براد بن يوسف كه متعلق به اين شاخه اند، ياد كرده است.0(9) به غير از اين دو شاخه، جمعي ديگر از اشعريان نيز در كوفه حضور داشته اند كه از ميان آنان مي توان به ابو بردة، برادر ابوموسي، اشاره نمود. وي از صحابه بود و در كوفه مي زيست. «كريب بن الحارث بن ابي موسي» راوي اوست.(10)



«شهر بن حوشب» كه از راويان ام سلمه، عايشه، بلال، ابوذر، جابر، ابو سعيد الخدري، ابن عمر، ابن عباس و... است، متولي خزانِه يزيد بن مهلب بود و مدتي در شام و سپس در عراق سكونت داشت.(11)



زياد بن عياض و عياض الاشعري كه در صحابي بودن هر دو اختلاف است ولي از راويان حديث مي باشند، در زمره كوفيان محسوب مي شوند و ابن سعد در طبقات الكوفيين از آنان ياد كرده است.(12)



اشعريان در عراق، به ويژه در كوفه، حضور فعال داشتند و نمي توان انتقال احاديث رسول اكرم صلي الله عليه وآله را به واسطه آنان منكر شد. برخي از آنان در زمره اصحاب و ياوران علي عليه السلام بوده اند كه به جزئيات آن در قسمت رجال اشاره خواهد شد.



گروهي از اشعريان ساكن عراق كه از اولاد سائب بن مالك به شمار مي روند، در ربع آخر قرن اول هجري بنا بر دلايلي عراق را ترك نمودند و در مناطق مركزي ايران - جبال - به ويژه در قم ساكن شدند. در فصل دوم به علل مهاجرت و زمان آن و همچنين ساير موارد به آنان خواهيم پرداخت.

پاورقي





1) ر. ك: شرح حال «سائب بن مالك» در همين نوشتار.

2) تاريخ قم، ص 259. علت قتل او را سرپيچي از فرمان حجاج و ترك محل خدمت خود و رجوع به كوفه دانسته اند. وي پس از درگيري با فرستادگان حجاج، تسليم شد و سپس به قتل رسيد.

3) ر.ك شرح حال «سعد بن مالك»، در همين نوشتار.

4) معجم البلدان، ج 4، ص 397. نيز ر. ك: فصل دوم همين كتاب، تشيّع و اشعريون.

5) به اين بحث در مطالب مربوط به قم اشاره خواهد شد.

6) تاريخ قم، ص 262.

7) ر.ك شرح حال آن دو در همين نوشتار.

8) تمامي اين موارد، به تفصيل در شرح حالشان خواهد آمد.

9) الطبقات الكبري ، ج 6، ص 16، 268، 269، 324، و 416.

10) الاصابة، ج 4، ص 18، ش 116 / كتاب التاريخ الكبير، ج 9، ص 14، ش 106 / اسد الغابة، ج 3، ص 91.

11) ر.ك شرح حال «شهر بن حوشب» در همين نوشتار.

12) الطبقات الكبري ، ج 6، ص 161 - 162.