كلياتي درباره اشعريان


فصل اول



مقدماتي براي شناخت اشعريان



جوهري مي گويد: «اشعر» يعني كسي كه بدنش پُر مو است. «رجل اشعر» يعني «كثير شعر الجسد».(1)



نياي خاندان اشعري، «نبت بن ادد» پُر مو زاده شد؛ بدين سبب، وي را «اشعر» ناميدند. سمعانياز ابن الكلبي نقل مي نمايد: «انّما سمي نبت بن ادد... الأشعر لأنّ امّه ولدته وهو اشعر والشعر علي كلي شي ء منه».(2) علاوه بر وي،ابن ماكولا، ابن اثير، قلقشندي، سيوطي و ابن عبد البرّ بدان اشاره نموده اند.(3)



سمعاني و ابن اثير، «اشعر» را به فتح الف و سكون شين و فتح عين و سكونِ را مي دانند: «الاشعري» به فتح الالف و سكون الشين المعجمة و فتح العين المهملة و سكون الراء».(4)



اشعريون، اشعرون و اشاعره، جمع كلمه «اشعري» هستند.(5)



پيامبر گرامي اسلام، حضرت محمّدصلي الله عليه وآله فرمود:



«إنّي لأعرف منزل الأشعريين بالليل لقراءتهم القرآن»(6)



جوهري مي نويسد: عرب با حذف دو ياء نسبت، اشعرون مي گويند؛ مانند: جاءتك الأشعرون.(7) در قصيده اي از ابوطالب آمده است:



و حيث ينيخ الاشعرون ركابهم



بمفضي السيول من اساف و نائل(8)



ابن الغضائري از حسن بن حمد بن بندار قمي روايت مي كند: هنگامي كه محمد بن اورمه به غلو متّهم شد، اشاعره در صدد قتل وي برآمدند: «ان محمد بن اورمه لما طعن عليه بالغلو، بعث اليه الاشاعره ليقتلوه»(9)



علامه شوشتري در بيان مراد از اشاعره مي گويد: اشاعره نَسَبي مراد است كه احمد اشعري و اتباع اويند؛ نه پيروان مكتب ابوالحسن اشعري: المراد بالاشاعرة نسبا - اي احمد الاشعري و ذووه - لا الاشاعرة مذهباً، الاشعري المعروف و اتباعه.(10)



اگر چه هر سه نوع جمع در مورد اين خاندان به كار برده مي شود، ولي اينان بيشتر به اشعريون معروفند تا اشعرون و اشاعره.



بررسي نسب اشعريان



در اين قسمت، ابتدا اصل و نسب اعراب را معرفي مي كنيم و آن گاه به نسب اشعريون مي پردازيم.



اصل و نسب عرب ها



اعراب را فرزندان اسماعيل و قحطان دانسته اند. برخي قحطان را نيز از اولاد حضرت اسماعيل عليه السلام دانسته اند بنابراين اسماعيل پدر اعراب به شمار مي رود.(11)



صاحب العبر مي نويسد: به لحاظ اين كه تمامي قبايل عرب از عدنان و قحطان مي باشند، اسماعيل، پدر همه اعراب به شمار مي رود: «و علي هذا يكون جميعالعرب من ولد اسماعيل عليه السلام لان عدنان و قحطان يستوعبان بطون العرب القحطانية و العدنانية».(12)



سمعاني در الانساب، بابي را به نام «فصل في نسب العرب و اصلهم» بدين موضوع اختصاص داده است. وي در اين باب، حديثي از حضرت محمّدصلي الله عليه وآله نقل مي نمايد كه بر طبق آن، عرب از نسل «سبأ» مي باشد(13) كه منافاتي با قحطاني بودن اعراب ندارد؛ زيرا سبأ، نيز از اولاد قحطان به شمار مي رود.(14)



جدّ اعلاي اشعريان



بنا بر نظر علماي انساب و تراجم، نسب اشعريان به شخصي به نام اشعر و از او به سبأ(15)و سپس به قحطان مي رسد.(16)بنابراين، اشعريان از اعراب اصيل به شمار مي روند.



در باب اين كه اشعر كيست بين علماء اختلاف نظر وجود دارد. چهار نظر درباره «اشعر» وجود دارد:



1. اشعر، فرزند سبأ



«ابن عبد البر» مي گويد: برخي معتقدند «اشعرون» فرزندان «اشعر بن سبأ» مي باشند و حديث «فَرْوَة بن مُسَيْك» دليل بر اين مدّعاست.(17) وي و جمعينظير ترمذي، مسعودي، محمد بن حبان و سمعاني اين حديث را در كتاب هايخود نقل كرده اند.(18) در حديث آمده است: از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم پرسيدند: سبأ چيست؟ زمين است يا زن؟ آن حضرت فرمود: تيره اعراب؛ وي مردي است كه پدر جمعي از اعراب است. آن حضرت، ضمن شمارش، به اشعريون نيز اشاره فرمود:



عن فروة بن مسيك المرادي قال: اتيت النبي فقلت: يا رسول الله... فقال رجال يا رسول الله: ما سبأ؟ ارض ام امراة؟ قال: ليس بارض و لا امراة و لكنه رجل ولد عشرة من العرب فتيامن منهم ستة و تَشأم منهم اربعة... و اما الذين تيامنوا: فا لازد و الاشعريون و حمير و مذحج و أنمار و كندة.(19)



«جوهري» و «صاحب حماة» بر اين باورند كه اشعر، فرزند سبأ مي باشد(20) و نسبتش تا قحطان چنين است: اشعر بن سبأ بن يشجب بن يعرب بن قحطان.



«قلقشندي» در مورد نظر «صاحب حماة» مي گويد:بنو اشعر بر طبق رأي «صاحب حماة»، قبيله اي از قحطانيه مي باشند كه فرزندان اشعر بن سبأ هستند و «صاحب حماة» ابوموسي اشعري صحابي را از آنان دانسته است.(21) وي در جاي ديگر، در مورد نظر جوهري و صاحب حماة مي گويد: بر اساس اين نظر، اشعر بن سبأ برادر حمير و كهلان مي باشد:



والذي ذكره الجوهري ان الاشعر، ابن سبا، اخ لحمير و كهلان و تابعه علي هذا ، المؤيد صاحب حماة في تاريخه.(22)



2. اشعر، نبت بن ادد بن زيد است



بنا بر نظر بسياري از علماي انساب و تراجم، مانند ابن كلبي(23)، ابن ماكولا(24)، ابن حزم(25)، ابن اثير(26)، ابن سعد(27)، بلاذري(28) و سيوطي(29) اشعريون منسوب به «نبت بن ادد» هستند و نسبشان تا سبأ چنين است: نبت بن ادد بن زيد بن يشجب بن عريب بن زيد بن كهلان بن سبأ.



قلقشندي نام پدر اشعر را «أد» دانسته و نسب وي را همانند ابن خلدون تا كهلان رسانده است.(30)



3. اشعر، فرزند نبت بن ادد است



ابن هشام، اشعريون را فرزندانِ «اشعر بن نبت بن ادد» دانسته و بر خلاف نظر ديگران، نبت را پدرِ اشعر مي داند. وي نسب اشعر را به گونه اي ديگر به سبأ مي رساند: و الاشعريون بنو أشعر بن نبت بن ادد بن زيد بن هميسع بن عمرو بن عريب بن يشجب بن زيد بن كهلان بن سبأ بن يشجب بن يعرب بن قحطان.(31)



4. اشعر، فرزند مذحج بن ادد است



ابن هشام مي گويد: برخي عقيده دارند كه اشعر، فرزند «مذحج بن ادد» - برادر نبت - مي باشد: و يقال اشعر بن مالك و مالك مذحج بن ادد بن زيد بن هميسع.(32)



زادگاه اشعريون



بنا بر نظر ابن هشام(33)، سمعاني(34)، ابن حزم اندلسي(35)، يعقوبي(36)، ابن اثير(37) و جوهري (38)، «يمن»، زادگاه اصلي اشعريون است. آنان در «زَبيد»(39) (حُصيب) و «رِمَع» مي زيستند. در تاريخ قم آمده است: كلبي و هيثم بن عدي گويند كه اشعريان و بني عك بزبيد و رمع فرود آمدند... و اين دو شهر از آنِ اشعريان است.(40)



در مراصدالاطلاع آمده است: زبيد نام يك وادي در يمن است و در آن شهري به نام حصيب وجود دارد. امروزه به حصيب، زبيد گويند.(41)



ابن ابي دمينة همداني، حصيبرا سرزمين اشعريون مي داند:



«حصيب، قريه زبيد است و آن سرزمين اشعريان است و در برخي نقاط آن بنووافد با اشعريان آميخته وهم مسكن شده اند».(42) و رمع را قريه ابوموسي دانسته اند. رمع در بلاد اشعريون و در نزديكي زبيد مي باشد.(43)



اشعريون پس از مهاجرت بسوي پيامبر صلي الله عليه وآله و اسلام آوردن، به علت جنگ ها و فتوحاتي كه باعث گسترده شدن حوزه نفوذ اسلام شد، به گوشه و كنار جهان اسلام كشانده شدند؛(44) از جمله به عراق، ايران، شام و اندلس مهاجرت كردند.



ابن حزم مي گويد: گروهي از اولاد ابوموسي در بصره و كوفه مي باشند: «ولهم بالبصرة و الكوفة عدد»(45) و طبري از حضور اشعريون در كوفه ياد كرده است.(46)



نويسنده تاريخ قم، علل هجرت اعراب اشعري به قم و آوه را ذكر كرده(47) و ابن حزم از حضور آنان در قم سخن گفته است،(48) كه اِن شاء الله در بخش دوم كتاب به آن خواهيم پرداخت.



در مورد اشعريون شام مي توان به برخي از محدثان شامي كه اشعري بوده اند اشاره نمود؛ مانند: شهر بن حوشب(49)، حارث بن حارث(50) و عبد الله بن سالم(51)، كه در بخش رجال درباره آنان سخن خواهيم گفت.



ابن حزم از سكونت اشعريون در اشبيلِيَه(52) ورَيّه(53) واقع در اندلس ياد كرده است. او «بنو بلج بن يحيي» را كه از اولاد ابو بردة بن ابي موسي هستند، ساكن اشبيليه مي داند(54) و محل سكونت اشعريون در اندلس را «ريه» معرفي مي كند.(55)

پاورقي





1) تاج اللغة و صحاح العربية، ج 2، ص 698.

2) الانساب، ج 1، ص 266.

3) الاكمال، ج 1، ص 87 / اللباب في تهذيب الانساب، ج 1، ص 64/ نهاية الارب في معرفة انساب العرب، ص 168/ لب اللباب في تحرير الانساب، ص 16/ الإنباه علي قبائل الرواة، ص 115.

4) الانساب، ج 1، ص 266/ لب اللباب، ج 1، ص 64؛ مضمون آن درالاكمال،ج 1 ، ص 87 آمده است.

5) المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، ج 4، ص 499.

6) الانساب، ج 1، ص 266.

7) الصحاح، ج 2، ص 700/ لسان العرب، ج 4، ص 416.

8) السيرة النبوية، ج 1، ص 290.

9) مجمع الرجال، ج 5، ص 160/ تكميل عبارت از: محمد تقي التستري، قاموس الرجال، ج 1،ص 66.

10) همان، ج 1، ص 66.

11) السيرة النبوية، ابن هشام، ج 1، ص 8.

12) نهاية الآرب، ص 396.

13) الانساب، ج 1، ص 19، 21 و 23. اين كه سمعاني حديث مورد بحث را در اين باب آورده، مي فهماند كه نظر سمعاني آن مي باشد وگرنه حديث، في نفسه بر اين كه اصل عرب از سبأ است، دلالت نمي كند.

14) الانساب، ص 288 چاپ بغداد./ جمهرة انساب العرب، ص 310/اللباب في تهذيب الانساب، ج 2، ص 98 / تاريخ يعقوبي، ج 1، ص 201 / الطبقات الكبري ، ج 4، ص 105/ السيرة النبوية ابن هشام، ج 1، ص 8 / الصحاح، ج 2، ص 700/ انساب الاشراف، ج 1، ص 12.

15) الاكمال، ج 1، ص 87 / لب اللباب، ص 16 / الانباه علي قبائل الرواة،ص 115.

16) السيرة النبوية ابن هشام ج 1، ص 8 / انساب الاشراف،ج 1ص 12 / جمهرة انساب العرب، ص 374 / الصحاح، ج 2، ص 700 / نهاية الآرب ،ص 41 /الطبقات الكبري ،ج 4 ، ص 105 /اللباب في تهذيب الانساب، ج 1، ص 64 /تاريخ يعقوبي، ج 1، ص 201.

17) الانباه علي قبائل الرواة، ص 115.

18) همان ص 102 / الجامع الصحيح، ج 5، ص 361، ح 3222/ مروج الذهب و معادن الجوهر، ج 2، ص 73/ كتاب المجروحين من المحدثين و الضعفاء و المتروكين، ج 3، ص 111 / الانساب، ج 1، ص 19، 21، 24.

19) الجامع الصحيح، ج 5، ص 361.

20) الصحاح، ج 2، ص 700/ نهاية الاَرب، ص 41.

21) نهاية الاَرب، ص 41.

22) همان، ص 168.

23) الانباه علي قبائل الرواة، ص 115 / الانساب، ص 39 (چاپ بغداد).

24) الاكمال،ج 1، ص 87.

25) جمهرة انساب العرب،ص 374.

26) اللباب في تهذيب الانساب،ج 1، ص 64.

27) الطبقات الكبري ، ج 4، ص 105.

28) انساب الاشراف،ج 1، ص 12.

29) لب اللباب، ص 160.

30) نهاية الاَرب،ص 168 / تاريخ ابن خلدون، كتاب العبر، ج 2، ص 254.

31) السيرة النبوية ابن هشام، ج 1، ص 8.

32) همان، ج 1، ص 9.

33) همان.

34) الانساب،ج 1، ص 266.

35) جمهرة انساب العرب، ص 310.

36) تاريخ يعقوبي ، ج 1، ص 201.

37) اللباب في تهذيب الانساب، ج 1، ص 64.

38) الصحاح، ج 2، ص 700.

39) زبيد» در دوازده فرسنگي صنعاء مي باشد. احسن التقاسيم في معرفة الاقاليم، ج 1، ص 156.

40) تاريخ قم، ص 283.

41) مراصدالاطلاع علي اسماء الامكنة و البلاد، ج 2، ص 658 .

42) لغت نامه دهخدا، حرف زاء، ص 213.

43) مراصدالاطلاع، ج 2 ص 633.

44) تاريخ ابن خلدون، ج 2، ص 254.

45) جمهرة انساب العرب، ص 374.

46) تاريخ الامم والملوك، ج 4، ص 490.

47) تاريخ قم، ص 240-265.

48) جمهرة انساب العرب، ص 374-375.

49) تقريب التهذيب، ص 171 / الجرح و التعديل، ج 4، ص 383.

50) اسد الغابة في معرفة الصحابه، ج 1، ص 319.

51) تهذيب التهذيب، ج 5، ص 391.

52) شهري بزرگ در اندلس كه در 30 فرسنگي قرطبه واقع شده است. / مراصدالاطلاع، ج 1، ص 80.

53) منطقه اي است در حوالي قرطبه/ مراصدالاطلاع، ج 2، ص 650.

54) جمهرة الانساب العرب، ص 374.

55) همان، ص 375.