بخش دوم / جغرافياي تاريخي شهرستان قم


فصل اول



تمدّن قم

1 - قم پيش از اسلام



چگونگي [پيدايي ] اين شهر از ابتدا درست معلوم نيست، ولي پيش از بناي آن بعد از تسلط عرب ها، قم به ديه هاي بزرگ و كوچك كه فواصل آن از هم دور هم نبوده تقسيم مي شده است و ما اكنون در تاريخ اسامي ديه ها و قلعه ها را كم و بيش مي بينيم.



از اين ديه ها هفت ديه جزء شهر قم گرديده به شرحي كه پس از اين نگاشته مي شود، چند ديه بر جاي مانده كه هنوز هم به نام هاي ديرين و نخستين خود باقي است و آبادي خود را كمي بيش از دست نداده است و بقيه ديه ها از بين رفته و سكنه آنها به شهر منتقل شدند.



ياقوت حَمَوي از جغرافي دانان بزرگ قرن ششم و هفتم هجري، در معجم البلدان چنين گفته: «قم از شهرهاي اسلامي است».(1) عده اي از نويسندگان نيز در اين عقيده از وي تبعيت كرده اند، ولي به دليل هاي ذيل، قم پيش از اسلام، وجود داشته است.



1 - در موقع حمله مسلمانان به ايران، قم شهري بوده و در سال 23 هجري ابوموسي اشعري آن را فتح كرده است.(2)



2 - در كتاب خسروگواتان و ريذگ(3) از آثار دوره ساسانيان كه چندي پيش به فارسي فعلي ترجمه شده، زعفران قم وصف شده است.



3 - يعقوبي نويسنده مشهور قرن سوم هجري، قم را جزء شهرهاي دوره ساساني دانسته.(4)



4 - در تاريخ قم(5) از يك نفر قمي در زمان بهرام به نام سورين نام برده شده است.



5 - در شاه نامه فردوسي در چند مورد، نام قم ذكر گرديده است.(6)



بنابراين، گفته ياقوت را ممكن است چنين توجيه كرد كه مقصود از شهر تازه اين است كه مسلمانان به جاي شهر و قلعه هاي قديم، شهر جديدي احداث كردند.



2 - نام و القاب قم



ميم كلمه قم در فارسي مخفّف و در تلفظ عربي مشدّد است. همچنين در نسبت به قم در فارسي قمي به تخفيف ميم و ياء، و در زبان عربي قمي به تشديد هر دو تلفّظ مي شود. اين نامي است كه مسلمانان به اين شهر داده اند.



قبل ازاسلام، نام قم چگونه تلفظ مي شده، به تحقيق معلوم نيست. در آثار مختلف اين نام ها ديده مي شود: كُم،(7) كومه،(8) كُمَندان،(9) كونايا، كورنيا، كوآما، آرتاريت.



هكاتوم پيل،(10) استانبر بوفارت كواد،(11) اشان ايرانوئارث كواد، كُمب.(12)



در تعريب كاف بدل به قاف مي شده. پس مي توان گفت كه اصل كلمه، «كُم» بوده و يا به قول ياقوت نام «كُمَندان» را كه يكي از چند قلعه اي بوده كه مقارن حمله مسلمانان در اين محل وجود داشته، مخفف كرده و به شهر اطلاق كرده است (امروز هم در قم، مزرعه اي به نام كمندان و نهري به اين نام، موجود است).



و امّا القاب قم، در آثار نويسندگان از صفويه به بعد اين القاب براي قم ذكر شده است: دارالمؤمنين، دارالايمان، دارالأمان، دار الموحّدين، خاك فرج.



3 - تاريخ آباداني شهر قم



قم از كي به صورت شهر درآمده، نمي دانم ولي آنچه مسلّم است، اين است كه قرن ها پيش از اسلام اين شهر وجود داشته. حتي مورّخان قديم، بعضي از حكّام را كه در زمان پادشاهان باستاني ايران در قم حكومت كرده اند، نام برده اند.(13)



گرچه مي گويند به اين نوشته ها از لحاظ تاريخي چندان اعتبار نيست؛ امّا توجه به محلّ اصلي شهر قم كه خرابه هاي آن اكنون در يك كيلومتري شهر مشاهده مي گردد و همچنين نام هاي قراي اطراف شهر و وضع زندگي سكنه اين قرا، ديگر شكّي باقي نمي ماند از اين كه شهر قم، برخلاف گفته ياقوت حموي، جغرافي دان نامي اسلامي، از شهرهاي مستحدثه دوره اسلام نيست؛ بلكه مدت ها پيش از ظهور اسلام وجود داشته و از شهرهاي آباد ايران بوده است.



سندي در دست داريم كه اسكندر مقدوني، قم را نيز ويران كرد. پس به احتمال قوي، آبادي قم از زمان هخامنشيان شروع گرديده است.



مقارن ورود اعراب اشعري به شهر قم، اين شهر به صورت ديه هاي(14) نزديك به هم بوده، چنان كه اكثر شهرهاي دوره ساساني مثلاً تيسفون، همچنان بوده و ديه هاي شهر قم كه تشكيل دهنده قم قبل از اسلام بودند هفت عدد بوده اند به نام هاي ذيل:



1 - ممجان 2 - قزدان 3 - مالون 4 - جمر 5 - سكن 6 - جلنبادان 7 - كميدان (از قول حمزة بن حسن اصفهاني در كتاب اصفهان).



اين نام ها فعلاً نام قصبه و محل هاي قم است و در قرن چهارم كه تاريخ قم نوشته مي شده، حصارهاي اين ديه ها در اين محال هنوز استوار بوده و چون سراها و خانه ها بسيار شد، آن هفت ديه به يكديگر نزديك و متّصل شد و مجموع آنها را كميدان و يا قم نام نهادند.



چون قم اندكي آباد گشت و بزرگ تر از سابق و پرجمعيت تر گشت، مورد توجّه اجانب و همسايه ها، خصوصاً اهالي ديلم واقع شد. منظره شهر قم و چارپايان و احشام و اغنام كه در اطراف شهر به چرا مشغول بودند، بيش از پيش آنها را تطميع نموده، غنايم آنها را لقمه بسيار خوبي ديده، روي به قم آوردند؛ ولي اهالي قم مزاحمين و متجاوزين را بر جاي خود نشاندند و به كمك اعراب، آنها را اسير كردند و اعراب با اهالي قم و زردشتيان ساكن و صاحب اصلي شهر، طي ضيافت مفصلي عهدنامه و پيمان بستند و اين پيمان كشي بين اعراب اشعري و قمي ها[ي ]زردشتي، نتيجه سياست نيكوي خربنداد و يزدانفاذار[بود] كه از بزرگان قم و زردشتيان بودند كه بر ديه ابرشتجان رياست داشتند.



بعد از مرگ اين دو نفر، اعراب تجاوز كردند و قمي ها كه مورد بي مهري و تجاوز واقع شده بودند، با اعراب نقض عهد كردند و پيمان شكستند و براي بيرون كردن ميهمانان - كه اكنون صاحب خانه شده بودند - شوراي سرّي عليه اعراب تشكيل دادند. اعراب نيز كه موقعيت خود را در خطر ديدند، طي شبيخوني بر زردشتيان، رؤساي قم را كشتند و با از بين رفتن آنها قتل عام زردشتي ها پيش آمد. عدّه بسياري از زردشتيان از قم مهاجرت كردند و بقيه اسلام آوردند و شهر فعلي قم، كم كم تشكيل شد و حصارهاي محكم و متيني بر گِرد شهر كشيده شد.



ابن حوقل جغرافيادان قرن چهارم هجري ضمن توصيف از باروي قم مي نويسد كه بر گِرد حصار شهر، باغات شادابي وجود دارد و مخصوصاً از پسته و فندق آنها تعريف مي كند.



و استخري، علاوه بر توصيف از باروي قم مي نويسد كه آب آشاميدني مردم آن شهر در چاه ها و آب انبارهايي است كه با وضعي بديع ساخته اند و در يك منزلي شهر، ديهي است كه آن را قلعه گبري مي نامند و مردمش عموماً كيش زردشتي داشته اند و كثرت آثار (زردشتيان مانند معبد و دخمه و آتشكده هايي كه در اطراف شهر ديده مي شود) اين معني را تأييد مي كند.



بعد از اين كه اسلام در شهر شايع شد، آل علي عليه السلام و شيعيان به اين شهر رو آوردند و در قبرستان قم كه در خارج شهر و در سمت مغرب بوده، عده اي از امامزادگان و علما و محدثين مدفون گرديدند.



در اواخر قرن دوم هجري، حضرت فاطمه معصومه عليها السلام خواهر حضرت رضاعليه السلام امام هشتم كه به قصد ديدار برادر خود به خراسان مي رفت، در شهر قم مريض [شد ]و رحلت كرد و در قبرستان قم به خاك سپرده شد.(15)



بايد دانست كه شهر قم تا قرن سوم هجري در حدود دو كيلومتري شرق شهر كنوني بوده است.(16)



4 - قم باستان در زواياي تاريخ



نقل از تاريخ باستاني قم...



نقل از تاريخ باستاني قم كه چون بهرام گور به جانب بلاد ارمنيه مي رفت، اتفاقاً رهگذر او برديهي افتاد كه آن را طخرود (اين ديه امروز به نام طَغَرود موسوم است) مي ناميدند. مي گويند بدين ديه، آتشكده اي بنا نهاد و آتش در آن بر افروخت و بازاري در آن پديد كرد و قم و رستان هاي آن را بنا نهاد و آن را ممجان نام نهاده و به مزدجان بارو كشيد.



و نيز آمده است وقتي كه قباد به جنگ هياطله مي رفت، بدين شهر رسيد و آنرا ويران ديد، سبب ويراني پرسيد. گفتند به دست اسكندر ويران شده و هيچ پادشاه راغب نيست خرابه هاي اسكندر را جبران كند. لذا به دستور قباد، شهر را آباد كردند و قم تا مدتي «ويران آباد كردِ قباد» نام داشت.



در فصل هفتم باب اوّل تاريخ قم در ضمن روايت از برقي درباره طلسمْ بند كردن اطراف قم براي جلوگيري از آفات توسط بليناس سخن گفته كه ذكرش باعث طول كلام مي گردد.



همداني در كتاب خود گفته كه بليناس به دستور قباد، قم را طلسم بند كرد.



همداني گويد در مزدجان قم، آتشكده ديرينه اي بوده از آتش آذر گُشَسب و در زمان خلافت عبدالملك مروان مزدجان فتح و درهاي طلاي آتشكده مزبور را بر درِ كعبه آويختند.



و اما آتش مهرين به دستور بهرام گور توسط سورين قمي به جوزان نقل شد و در آن جا آتشكده اي ساختند. آتش گشتاسب در نيموَر بوده.



در فصل ششم از باب اوّل تاريخ قم، حكايت بسياري است كه ذكرش از منظور ما خارج است.



چشمه اي كه در نزديك قم قرار داشته و اعراب براي اوّلين بار بر گِرد آن خيمه زدند، در نظر مردم قم و اهالي بسيار مبارك بود و يكي از اشراف ناحيت ابرشتجان موسوم به «خربنداد» را كه مردي بسيار عاقل و زيرك بود، به توليت آن چشمه گماشته بودند.



5 - محلاّت قديمي قم



قديمي ترين محلّات قم، نام همان ديه ها و يا حصارهاي اصلي است كه شهر قم را تشكيل مي داده اند و البته امروز اين نام ها تغيير شكل داده اند. نام اين محلّات قديمي كه در تواريخ به اشكال مختلف مذكور است و هر يك اهميّتي خاص داشته اند، به اين ترتيب است:



ابرشتجان (اپرستگان)،(17) شاهنده(نام محلّي در نزديكي ابرشتجان)،(18) ممجان (منيجان)، قزدان، جمر(جمره)،(19) مالون، خرابه،(20) آتش مرزه،(21) سكن، جلنبادان، جمكران،(22) كميدان يا كمندان.



بعدها در زمان اعراب در قم سيلي آمد كه قم خراب شد و بعد از ساختمان مجدد، تغيير شكل پيدا كرد.



قديمي ترين محل هاي قم



در قرن سوم هجري، قم به دو قسمت منيجان(23)(بخش بزرگ) و كُمَندان(24) (بخش كوچك) تقسيم مي شده است. در داخل منيجان، دژ استواري وجود داشته است و داراي هزار خانه بوده است. در ميان منيجان و كُمندان، رودخانه اي جاري بوده است كه به وسيله پل هاي متعدّد سنگي آن دو را به يكديگر متّصل مي كرده است. در همان زمان، شهر قم داراي دوازده روستا(بلوك) بوده و راه ها از قم به ري و اصفهان و كرج مي رفته است و خراج قم، چهار ميليون و پانصد هزار درهم بوده است.(25)



قم تاكنون چندين بار خراب شده است و چندين بار قتل عام. لذا محلّات و ساختمان هاي شهر تغييرات زيادي يافته است. تا آن جا كه اطّلاع داريم، زمان اسكندر مقدوني قم خراب گرديد و تا زمان قباد پدر انوشيروان كه از تيسفون به جنگ هتپاليان مي رفت، چون قم را ويران ديد، سبب پرسيد. گفتند هيچ يك از پادشاهان رغبت نمي كرده است كه ويراني هاي اسكندر را آباد سازد. قباد در مراجعت، دستور داد قم را عمارت كردند(26) و تا زمان يزدگرد سوم (ويران آباد كرد كواد) خوانده مي شد. در قرن اوّل، قم چند بار مورد هجوم ديلميان قرار گرفت و بارها ويران گرديد. در زمان خلفاي عبّاسي، قمي ها به علّت تعلّل در پرداخت ماليات، مكرّر مورد خشم واقع شدند و بارها از طرف شعراي دربار خليفه، هجو گرديدند.



در زمان مغول و تيمور نيز قتل عام، نصيب قمي ها گرديد. در زمان صفويه در سال 1044 سيلي در تابستان جاري شد(27) كه نصف قم را خراب كرد. در زمان افغان ها خرابي ها و كشتار زيادي به قم راه يافت. در قرون اخير نيز مكرّر سيل و وبا و قحطي قم را ويران كرده است. آخرين سيل در سال 1313 خورشيدي قم را ويران كرد.



با اين ترتيب، نمي توان انتظار داشت كه محلّات قديمي قم همچنان باقي مانده باشند. اين محلّه ها بارها خراب شده و دوباره توسط مردم ساخته شده اند. مع هذا، هنوز محلّه هايي در قم وجود دارد كه بسيار قديمي است و ساختمان هاي قديمي دارد. ما در زير نام عدّه اي از آنها را ذكر مي كنيم.



1) محله چهل اختران (چهل دختران): يكي از محلّات بسيار قديمي قم و اتفاقاً در محلّي است كه روزگاري مركز شهر قم بوده است و امروز، جزء محله پايين شهر و فقير نشين قم است. بنا به روايتي اين بنا سابقاً آتشكده بوده است و بعدها به صورت مسجد و امامزاده درآمده و حتي متولّيان زيارت نامه هايي براي آن نوشته اند. حدس زده مي شود وقتي كه خدايانِ حصارهاي قم به دست اشعريون در شب يكي از اعياد زردشتي قتل عام شدند، عده اي از آنها در اين محل دفن شدند و يا سر آنها را دفن كردند و امروز به اين صورت اسلامي خودنمايي مي كند. در صورتي كه استيل بنا زردشتي است.



2) محلّه مسجد جامع: مسجد جامع در يكي از محلّات شمال شهر به همين نام واقع شده است. ظاهر بنا قسمتي مربوط به زمان فتحعلي شاه و قسمت ديگر مربوط به زمان ناصرالدين شاه مي باشد و چند كتيبه اي كه در ايوان ها و مقصوره مشاهده مي شود، متعلّق به زمان فتحعلي شاه است؛ ولي از وضع استيل بنا و نوشته پاره اي از نويسندگان معلوم مي شود كه اصل بناي اين مسجد از هزار سال هم متجاوز است. نويسنده كتاب مرآة البلدان در حرف جيم از كتاب مزبور گويد كه جامع قم از بناهاي ابوالصديم علي بن الحسين بن علي بن آدم اشعري مي باشد. وي در قرن سوم هجري مي زيسته و نمي توان گفت كه مقصود از جامع قم، مسجد جامع ديگري غير از جامع فعلي است، زيرا با توصيفي كه از مقصوره آن كرده، مسلّم است كه در قم مسجد ديگري نيست كه داراي چنين مقصوره اي باشد و از تاريخ بناي آن يازده قرن مي گذرد. در اين مورد، احتمال ديگري هم هست و مي توان گفت كه مسجد جامع قم، مسجد امام [حسن عسكري عليه السلام ]فعلي بوده و به احتمال ديگر در حدود خاك فرج قرار داشته و به كلّي از ميان رفته و نويسنده كتاب مرآةالبلدان، جامع زمان خود را توصيف كرده است.



3) محلّه دروازه ري: كوچه اي است به همين نام كه پشت محلّه مسجد جامع قرار گرفته است و توسط كوچه مسجد جامع به ميدان كهنه و منازه هاي قديمي و توسط كوچه عربستان به بازار وصل مي شود. از شواهد پيداست كه روزگاري اين محل آبادي داشته و از خرابه هاي آن، اكنون مي توان آثاري به دست آورد كه روزگاري اين قسمت از شهر، آبادي داشته و مركز و ابتداي شهر بوده است و راه قم به ري از اين قسمت شروع مي شده است و در عرض راه كاروان سراهايي براي حاضرين ساخته بوده اند و البته جاده از آن طرف درياچه عبور مي كرده و از كوير مي گذشته و تقريباً ميان بُر بوده است.



4) محلّه درختِ پير: كه آن را ميان شهر مي گفته اند و اكنون، خراب و در انتهاي شهر واقع شده است. به تازگي اين محل به واسطه امتداد خيابان آذر و ساختمان يك بيمارستان در انتهاي شهر به نام «نكويي»، اين محل آبادي به دست آورده است و اكنون توسط كوچه هايي به محلّه چهل اختران و موسي مبرقع وصل مي شود.



5) محلّه پنجه علي و چهارمردان: اين محل نيز از محلّات قديمي قم است و در جنوب قم قرار گرفته است. محله پنجه علي، مسجدي دارد كه قسمتي از بناي آن بسيار قديمي است و دليل آبادي و جمعيت سابق اين محل است. اين دو محل، اكنون جزء محلّات پائين قم محسوب مي شوند و به تازگي با احداث خيابان محمّدرضا شاه كه هنوز تكميل نشده است، آينده خوبي براي اين دو محل مي توان پيش بيني كرد.



6) محلّه كَمِدون و كوچه نهر كَمِدون: چنان كه ذكر شد، در قرون اوّليه هجري شهر قم به دو قسمت منيجان و كُمَندان تقسيم مي شده است و اكنون محلّ كمندان باقي است و در واقع، اين نام به روي كوچه اي است كه خيابان ايستگاه را به خيابان تهران متّصل مي سازد. نهري به همين نام از رودخانه جدا مي گردد و از همين كوچه مي گذرد و به زمين هاي مزروعي سابق، كه اكنون خيابان و كوچه و خانه گرديده اند، مي رود.



در واقع كمندان يا كميدان كه اكنون تغيير شكل داده و كَمِدون خوانده مي شود، همان قسمت كوچك شهر بوده كه دژ و ديواري نداشته و در قسمت بيرون دروازه تهران بوده است كه اكنون مجدّداً آبادي پيدا كرده است.



7) محله عربستان: اين محل توسط كوچه هايي به محل مسجد جامع و دروازه ري متصل مي شود. از وضع بناها و كوچه هاي اين محل پيداست كه روزگاري آبادي داشته و بسيار قديمي است. شايد هم به مناسبت اين كه اوّل بار عرب ها در اين محل ساكن شده اند، اين نام را گرفته است.



8 ) محله سيّدان: محلّه سيّدان (سِيْدون) توسط كوچه هاي سيّدان به محلّ پنجه علي و چهارمردان متصل مي شود. اين محل نيز جزء محلّات قديمي قم است كه اكنون توسط خيابان جديد احداثي ممكن است آباداني سابق را به دست آورد. البته محل سيّدان و پنجه علي و چهارمردان و محلّاتي كه ذكر شد، اكنون آبادند و مسكون، ولي به علّت وسعت پيداكردن شهر و اين كه محلّات اعيان نشين، فعلاً در جنوب شرقي و شمال شرقي است، وضع بهداشت و فرهنگ و تمدن اين محل ها اسفناك است.



9) بيرون دروازه: در زمان دودمان صفوي بر روي رودخانه اناربار، پلي در كنار دروازه خاك فرج بنا شد كه به غايت زيبا و عالي بوده است و اين پل در زمان قاجاريه شكست يافت و مشرف به خرابي گرديد. در سال 1292 هجري در زمان سلطنت ناصرالدين شاه، نايب الحكومه وقت، موسوم به عليخان سنقري (ريش بلند)، سقف پل را برداشت و مجدداً بر روي آن سقف محكمي بنا نمود و همين پلي است كه امروز خيابان ايستگاه و تهران را به خيابان آذر متّصل مي كند.



بر روي اين پل، دروازه اي بوده است و در بيرون دروازه، چندين قلعه موجود بوده است كه اكنون بعضي ها به گاراژ و يا كاروانسراها تبديل و يا سرا و خانه گرديده اند. بعد از سيل 1313 شمسي، اين قلعه ها خرابي بسيار ديد. لذا اين اراضي توسط شيخ عبدالكريم كه پيشواي ديني بود، خريداري و وقف گرديد. اين قسمت ها اكنون اراضي مبارك آباد خوانده مي شود و آبادي مجدّد پيدا كرده است و از طرف آستانه، اين زمين ها به مردم اجاره داده شده است.



10) دروازه كاشان: در اين قسمت از شهر، چند محلّ قديمي وجود دارد كه محلّه سلطان محمّد شريف و محلّه دروازه قلعه و گذر قلعه و محله ملّامحمود و محله خلوص و محلّه آخوندي ها از آنهاست.



آثاري از باروي شهر در اين قسمت ديده مي شود و اين خود، گواه قديمي بودن اين محل هاست. جاده سابق كاشان از يكي از دروازه هاي اين محل كه به نام «دروازه كاشان» مشهور بوده و اكنون نيز همين نام را دارد، عبور مي كرده است و در همان زمان نيز براي مسافرت به اصفهان از همين دروازه عبور مي كرده اند. ابتدا به كاشان و سپس به اصفهان مي رفته اند.



اين محل اكنون جزء خراب ترين محلاّت قم است. در اين اواخر، مختصر فعاليت خانه سازي در اين حوالي مشاهده مي شود. اكنون هم اين محل در انتهاي شهر واقع است و بلافاصله بعد از عبور يكي دو كوچه به بيرون شهر و جاده كوهستان منتهي مي گردد و باغات و مزارع، هويدا مي شود.



11) در انتهاي جنوب شهر، نزديك مقابر سعد و سعيد و مسعود: محلّه هايي است به نام هاي چاله لؤلؤ، محلّه سرحوض، محلّه سفيداب، محله سنگ سيا، كه جزء محلّه هاي بسيار قديمي قم است و اكنون نيز بسيار خراب است. مع هذا در اين محلّات، مردم ساكن هستند، ولي در اين قسمت ها كه اكنون به نام پايين شهر موسوم است، مي توان آثار تمدن قمي هاي باستان و لهجه و صفات مردم اصلي قم را يافت. حتي لباس اكثر مردم هنوز در اين قسمت ها تغيير شكل پيدا نكرده است.



در اين قسمت در انتهاي شهر، مقابري موجود است به نام هاي خواجه عمادالدين مسعود و علي بن جعفر سعد و جمال الدين مسعود كه شايد روزگاري آباداني داشته اند و اكنون نيز دوباره اين مقابر نزديك است كه شهر بدان متّصل شود.



12) محلّه ارك: اين محل بعدها در زمان قاجاريه مورد توجه قرار گرفت و ارك قم در اين محل بوده است. جديد بودن اين محل، كاملاً از وضع ساختمان ها و كوچه ها مشهود است.



ساير محلاّت قم كه اكثراً قديمي هستند، عبارت اند از:



محلّه شاهزاده حمزه، محلّه ميدان مير، محلّه الونديه، محلّه گذر صادق، محله لبچال، محلّه پشت بازار كهنه، محلّه حاج سيدحسن و عشقعلي.(28) محلّه ميدان كهنه و باغ نظر، محلّه باغ پنبه و آلوچو و قبرستان اباصلت. از محلّه هاي جديد قم، محله ارك و كوچه حرم و جوي شور و صفاييه و محله هاي بخش دو يا شهر نو و ابرقو (بيرون دروازه) مي باشد.

پاورقي





1) معجم البلدان، ياقوت حموي، ج 7، ص 159.

2) فتوح البلدان، بلاذري، ص 319.

3) يعني خسرو پسر قباد و رِيزك غلام او.

4) تاريخ يعقوبي، ج 1، ص 144.

5) تاريخ قم از آثار قرن چهارم هجري، ص 82 - 89.

6) در كتاب شاه نامه فردوسي در سه مورد از قم نام برده شده است. يكي در قضايايي كه در سال 23 هجري اتّفاق افتاد كه حمله عرب در ايران شروع شده بود و قم به دست ابوموسي اشعري فتح شد. ديگر در تاريخ خلافت مأمن عبّاسي كه از شورش كردن مردم قم به رياست يحيي بن عمران و خودداري نمودن آنها از پرداخت خراج حكايت كرده است تا آن گاه كه مأمون علي بن هشام را براي سركوبي شورشيان مأمور كرد، و وي با سپاه فراواني به قم آمده، گرد شهر را محاصره نموده، حصار استوار آن را ويران و منهدم گردانيد و هفت ميليون درهم به نام خراج معوّق ايشان بازستانيد؛ و آخري در تاريخ خلافت المعتز بالله در وقايع سال 252 تا 255 كه باز هم مردم قم گردن از فرمان وي بيرون كشيده، خراج خود را نپرداختند و خليفه هم به موسي بن بنا، والي عراق فرمان داد تا چون براي دفع داعي كبير به طبرستان كوچ مي دهد، در سر راه خود، مردم قم را هم گوشمالي داده، خراج آنها باز ستاند و موسي مفلح تركي را به مقدمه سپاه خود امير گردانيد. او را حركت داد و خود پس از او مي آمد كه تا چون به قم وارد شد، مردم شهر را قتل عام نموده، گروهي از وجوه اعيان و اشراف آنها را به اسارت همراه برد، چنانكه داستان موسي با داعي كبير در حالات حمزه قمي، مستور تاريخ است.

7) برهان قاطع، در ماده كُم، لسان العجم، ص 256. قم در اصل، «كُم» بوده و سراسر اين جلگه را كُم مي گفته اند.

8) شايد در بين عللي كه براي وجه تسميه قم ذكر كرده اند، از همه صحيح تر اين باشد كه كلمه قم، معرّب كلمه كومه است، بدين شرح كه چون سرزمين قم بيش از اين كه به صورت شهر در آيد، داراي گودال هاي پرآبي بوده و چوپانان، گوسفندان خود را براي آشاميدن آب و چريدن در سبزه زارهاي اطراف آن گودال ها مي آوردند كه به تدريج، عده اي از چوپان ها به واسطه توقّف طولاني در آن سرزمين براي خود مسكن هاي موقتي كه در فارسي به آن «كومه» گويند، ساخته اند (امروز هم شكارچيان، آنجايي را كه در آن به كمين شكار مي نشينند، كومه گويند. اين كومه ها كم كم زياد شده و توسعه پيدا كرد و پس از مدتي به صورت ده در آمده و چون آن سرزمين از لحاظ طبيعي براي شهر مناسب بود، در اثر مرور زمان و زياد شدن سكنه آن مبدّل به شهر شد؛ ولي به مناسبت مساكن اوّليه چوپانان، نام كومه (كوم با واو مجهول) براي آن باقي ماند. بعد از ظهور اسلام و نفوذ زبان و ادبيات عرب و ايران در يكديگر بسياري از كلمات فارسي تغيير مكان داد و از جمله كوم، مبدّل به قم گرديد، همان طور كه كرمانشاهان قرميسين بود.

در كتاب ترجمه تاريخ باستاني قم (از آثار قرن چهارم هجري، فصل اوّل از باب اوّل، ص 21) درباره وجه تسميه قم از قول احمد بن ابي عبدالله برقي (از برقه قم) در كتاب تبيان روايت كرده كه شهر قم براي آن قم ناميده شده كه محلّ جمع شدن آب ها بوده كه آن را هيچ منفذي و رهگذري نبود و به حوالي و جوانب آن، انواع گياه رسته شد. و علف زار گشته، چنان كه چراگاه دواب بود... اين موضوع را «كبوددشت» نام كرده بودند و در زبان عرب، جمع شدن آب را «قم» گويند. و نيز در همين كتاب مذكور است... برابر ثيمره و مرق رود، چشمه اي بود بسيار پُرآب كه به آن «كُب رود» مي گفتند و بعد كب رود را معرّب گردانيده گفتند قم رود. همچنين در تاريخ قم ذكر شده كه چون قم به دست اعراب فتح شد هفت ديه بود كه مهم ترين آنها ديه كميدان بود و اعراب، كميدان را به قم تغيير دادند. و باز در كتاب تاريخ قم آمده كه ابوعبدالله احمد بن محمد بن اسحاق همداني الفقيه در كتاب بلدان خود چنين روايت كند كه قم را قمسارة بن لهراسب بنا كرده است.

در وجه تسميه قم توجيهات ديگري هست كه بعضي از آنها ارزش تاريخي ندارد. مثلاً گفته اند كه «ق» و «م» مادّه تاريخ قم است و تاريخ بناي آن است، همچنان كه رشت، مادّه تاريخ اين شهر است.

9) كتاب البلدان، چاپ لندن، ص 274.

10) در سفرنامه شارون.

11) مجمع التواريخ و القصص، ويران آباد كردقباد (قبلاً شرح آن گذشت).

12) برهان قاطع و فرهنگ هاي ديگر - در زبان پهلوي كم بهمني محل اجتماع بوده است.

13) [در] تاريخ باستاني قم، (ص 82 و 89) از يك نفر قمي در زمان بهرام گور به نام «سورين» نام برده شده.

14) در تاريخ قم و كتاب انجم فروزان، تأليف آقاي عباس فيض (ص 36) از بزرگان قم و رئيس ديه ابرشتجان به نام يزدانفاذار (يزدانپايدار) نام برده شده.

15) در محل صحن فعلي و حرم مطهر، سابقاً قبرستان قم بوده.

16) عده اي از مورّخين و دانشمندان عقيده دارند كه بعداز رحلت حضرت فاطمه معصومه و مدفون شدنش در مقبره بابلان، مردم براي اين كه به مدفنش نزديك باشند و از زيارت قبرش برخوردار باشند، از اين روي و در اثر مرور زمان، ساختمان هاي شهر در قسمت هاي مشرق متروك ماند و مردم متوجه مغرب شهر شدند؛ ولي علت اساسي در واقع تغيير مجراي رودخانه است، چون رودخانه اناربار، سابقاً تا زمان سلطنت شاه صفي از دو كيلومتري مشرق شهر كنوني عبور مي كرد. در اين زمان به واسطه آمدن سيل مهيبي، به امر شاه صفي مجراي رودخانه را تغيير دادند و از محل فعلي گذرانيدند.

17) ابرشتجان، يكي از حصارهاي بزرگ شهر قم بوده است و مركز ثروتمندان و اشراف و حكومت نشين حصارها بوده است. در نزديكي ابرشتجان، باغي زيبا و بديع به نام «باغ اسپيد»، گردشگاه بوده است.

18) شاهنده همان محل است كه ديده بانان سواران عرب را ابتدا در آن محل ديدند و يزدانْ پايدار، حاكم و رئيس قمي ها را باخبر ساختند.

19) ديه جمر در مهرماه سال 87 يزدگردي و 67 پارسي توسط يزدان پايدار به اعراب داده شد.

20) در سال 102 هجري مطابق با سال 90 يزدگردي و 70 پارسي براي كمبود چراگاه اعراب، طبق خواهش خودشان اين ده را يزدان پايدار به اعراب داد.

21) جايي كه بنا به روايتي اوّل بار، اعراب فرود آمدند و اين ناحيه نزد قمي ها بسيار مقدس بود و توليت آن، مردي به نام خربنداد بود كه سبب آشنايي اعراب با يزدان پايدار و مردم قم و ماندن اعراب در قم شد.

22) اين ديه يكي از ديه هاي نزديك قم بوده است و يكي از غلامان احوص اشعري در شب عيدي كدخدايان حصارهاي قم را قتل عام كردند، چهار برادر و بزرگان اين ديه را كشت و «سياه مردان»، حاكم اين ديه فرار كرد و جان به سلامت برد.

23) منيجان را اوّل بار در مرداد 87 يزدگردي و 67 فارسي يزدان پايدار حاكم قم براي سكونت اعراب اختصاص داد، چون از ساير حصارها بزرگ تر و در وسط جلگه و ساير قرا واقع بود.

24) كمندان، اكنون به نام كَمِدون خوانده مي شود و نهري به همين نام از رودخانه جدا مي گردد.

25) كتاب «البلدان» يعقوبي، صفحه 4، وفات يعقوبي سال 384 هجري.

26) پادشاهان ساساني براي اين كه كوير نمك و لوت كه در مركز ايران قرار داشته و دارند، پيشروي نكنند و زمين هاي اطراف را بي حاصل و شوره زار نگرانند و نيز براي اين كه از وسعت كوير به علّت كشت و زرع كردن مردم كاسته شود، دور تا دور كويرها شهرهايي بنا كرده اند و حدس زده مي شود كه وجود شهرهايي از قبيل رفسنجان و توابع اطراف يزد و كاشان و قم و... براي همين منظور بوده است. چه، در نزديكي اغلب همين شهرها محل هاي بهتري وجود دارد كه براي ايجاد شهر مناسب تر بوده اند.

27) چون اين سيل در تابستان جاري شد و مردم، منتظر آن نبودند، خسارت بسيار زيادي به بار آورد.

28) در موقع تجديد بنا و چالبرداري در محلّه هاي حاج سيدحسن و عشقعلي كه اكنون در وسط شهر قم قرار گرفته است، آثار بسيار قديمي از قبيل پيه سوز و آلات سفالين و آثار نهرهاي قنات كه در امتداد شهر اصلي قم و باغ بابلان است، ديده مي شود و پيداست كه اين محلّه ها در انتهاي شهر قرار داشته است.