مقدمه مؤلف


كتابهاي تاريخي كه براي شهر قم تا به حال نوشته شده



شهر قم پس از آن كه به دست مسلمانان فتح شد، به صورت شهري مذهبي در آمد و چنان كه خواهيم ديد، دوستداران آل علي عليه السلام و اعقاب پيغمبر اسلام صلي الله عليه وآله به اين شهر، رو آوردند. اينان كه مردمي آزاد و دانش دوست بودند، باعث شدند كه اين سرزمين، مهد پرورش بسياري از دانشمندان و مردان بزرگ گردد. چنان كه مي دانيم، علماي اسلام براي هيچ يك از علوم مانند تاريخ، اهميّت و اعتبار قائل نگشتند و در اين باب، تأليفات گران بهايي از خود به يادگار گذاشته اند؛ ولي جاي بسي تأسّف است كه در مدت سيزده قرني كه از توسعه و استقلال اين شهر مي گذرد، تاريخ جامعي براي حفظ مفاخر و ضبط احوال و عادات مردم آن، تأليف نشده. البته چند كتاب تاريخ كه براي شهرستان قم در گذشته هاي دور و نزديك نوشته شده، هر يك داراي مزايايي خاص هستند. خصوصاً كه در اين اواخر بوسيله استادان دانشمند و دوستدار قم و مردم قم، اطلاّعات مفيدي از گذشته هاي تاريخي و احوالات رجال و مشاهير اين شهر، در اختيار و دسترس همگان گذاشته شده است؛ و امّا كتاب هاي تاريخ قم عبارت اند از:



1 - كتاب تاريخ باستاني قم



در قرن چهارم هجري، مرد دانشمندي از اكابر قم به نام مولانا حسن بن محمد بن الحسن الشيباني قمي، به تشويق وزير شهير كافي الكفات اسماعيل صاحب بن عبّاد در زمان پادشاهي فخرالدوله ديلمي در سال 378 ق، كتابي به نام تاريخ قم در بيست باب به زبان عربي تأليف كرد.



اين كتاب پُربها در سال 805 و 806 [ق ] توسط حسن بن علي بن حسن بن عبدالملك قمي به فارسي ترجمه شده. از فهرست مندرجات ابواب بيست گانه اين كتاب كه در مقدمه آن خوانده مي شود، بر مي آيد كه تاريخ مزبور، بسيار مفيد و از لحاظ قدمت تاريخي نيز پربهاست؛ ولي بدبختانه، اولاً اصل تاريخ مزبور به دست نيامده؛ ثانياً از ترجمه آن هم منحصراً قسمتي بطور ناقص، يعني پنج باب از بيست باب اصل در دست است كه پانزده باب بقيه يا اصولاً ترجمه نشده و اگر هم ترجمه شده، مانند نسخه اصل، اكنون وجود خارجي ندارد. چه بسا كه در كتاب خانه اعيان و اشراف، چون بسياري از كتب محبوس باشد و از دسترس استفاده، بر كنار مانده باشد. علامه مجلسي با تمام عظمت و رياستي كه در عصر خود داشته، از پيدا كردن كتاب مزبور، مأيوس شده و در فصل دوم از جلد اوّل كتاب بحارالأنوار، به اين موضوع اشاره كرده است.(1)



ولي صاحب كتاب فضائل السادات كه در عصر علامه مجلسي در اصفهان بوده است، در كتابي كه براي شاه سلطان حسين صفوي مي نگاشته و به سال 1061ق، به پايان رسيده، اخباري از نسخه عربي تاريخ قم، نقل كرده است.



و همچنين از بيان صاحب كتاب رياض العلماء و از گفته محدّث جليل، حاج ميرزا حسين نوري استفاده مي شود كه اصل نسخه را دارا بوده اند، مؤيّد وجود اصل نسخه بيان نويسنده عالي قدر آقاي عبّاس فيض در كتاب انجم فروزان است كه از قول جدّ خود ميرزا علي اكبر فيض، صاحب كتاب تاريخ قم در مقدمه تاريخ قم كه در سال 1303ه.ق تأليف يافته مي فرمايد:



در سال 1220ه.ق كه به تهران رفته بودم، با شاهزاده عليقلي ميرزا، وزير علوم - كه از فضلاي عصر است - ملاقات نموده، در طي مذاكرات جاريه، سخن از كتاب تاريخ قم به ميان آمد. معظم له اظهار داشت كه كتاب خانه وزارتي، تاريخ مزبور را فاقد است آيا در جايي سراغ داريد تا در صدد استنساخ آن برآييم يا خير؟ عرض كردم از جناب حجةالاسلام آقاي حاج ملا محمد صادق مجتهد قمي شنيدم كه مي فرمودند: وقتي كه در اصفهان تحصيل مي كردم، ضمن تفحّص در كتاب خانه يكي از علماي شهر، به اصل نسخه تاريخ قم برخورد شدم(برخوردم) و نام صاحب كتاب خانه را هم مي گفتند؛ ولي بنده، فعلاً فراموش كرده ام و همين قدر معلوم مي شود كه در اصفهان، وجود دارد. پس از چندي كه به تهران مسافرت كردم، مجدداً به ملاقات ايشان رفتم و در جريان گفتگو فرمودند: راستي، نسخه اصل را در اصفهان به دست آورده اند و اكنون به دستور من، كاتب مشغول استنساخ است؛ ولي چون به قم بازگشتم، طولي نكشيد كه خبر فوت آن وزير را شنيدم و بالاخره، نفهميدم كه آن نسخه كجا بوده و استنساخ آن به پايان رسيده يا نه و به تهران فرستاده اند يا نه؛ ولي از بيان فيض معلوم مي شود كه نسخه مزبور در اصفهان، وجود داشته.



به هر حال ترجمه تاريخ مزبور كه پنج باب از بيست باب است، خود از نفايس كتب تاريخي شمرده مي شود. در قم فعلاً شش يا هفت نسخه از كتاب تاريخ مزبور، يافت مي شود كه در سال 1353، مطابق با 1313 شمسي با تصحيح استاد ستاره شناس سيد جلال الدين تهراني به طبع رسيده است.



از سال 378 تا 1303، يعني در ظرف 925 سال، با اين كه در هر قرن هزارها دانشمند، اديب و نويسنده در اين شهر متمركز بوده اند، شهر قم داراي تاريخي نبوده و البته اين موضوع، در اثر بي حسّي اعيان و اشراف شهر و لاقيدي نويسندگان بوده است.



2 - تاريخ قم



تأليف ميرزا علي اكبر فيض در سال 1303 ق، است. در قرن چهاردهم براي قم، چند كتاب تاريخي پي درپي تأليف گرديده كه اندكي مايه اميدواري است. كتاب آقاي فيض، جامع و بسيار معتبر است؛ ولي فاقد حالات بزرگان و حكماي شهر است.



3 - كتاب أنوار المشعشعين



تأليف اديب متبحّر شيخ محمد علي ارجستاني قمي در سال 1333 ق، در سه جلد كه جلد دوم آن به چاپ نرسيده و در كتاب خانه مؤلف موجود است و جلد سوم در حالات بزرگان شهر، كه ناياب است. اين كتاب، ساده و روان نيست و فاقد وضع كنوني شهر و بناهاي مهم تاريخي آستانه مقدسه و ساير ابنيه باستاني است.



4 - تاريخ تحفة الفاطميّين



تأليف شيخ محمّدحسين مفلس در سال 1353ق، است كه مي توان با اندك تفاوتي آن را عين و يا نسخه بدل تاريخ فيض دانست.



تاريخ راهنماي قم از انتشارات دفتر آستانه به قلم فاضل خبير جناب آقاي حاج سيدعلي اكبر برقعي قمي در سال 1357 ه.ق است كه در عين اختصار، مفيد و جامع، ولي منحصراً تاريخ ابنيه آستانه مقدسه است.



5 و 6 و 7 - كتابهاي انجم و بدر و جَدي فروزان



اثر نويسنده يگانه و دانشمند فرزانه آقاي عبّاس فيض كه چاپ اوّلين جلد آن، در اسفند ماه 1322 به پايان رسيده است. اين كتاب ها شامل تاريخ كامل قم، به انضمام حالات بزرگان و ابنيه تاريخي شهرقم و ذكر احوال امامان و امامزادگان و متضمّن آيين تشيّع است.



8 - كتاب رجال قم و مبحثي در تاريخ آن



تأليف سيد محمد مقدس زاده، يكي از فرزندان برومند قم، بنا به تشويق استاد مدرسي چهاردهي در دي ماه 1335 انجام يافته.



تواريخ ديگري براي شهرستان قم وجود دارد كه به نظر من، برگزيده آنها تاريخ شهرستان قم موسوم به مختار البلاد، تأليف جناب آقاي ناصرالشريعه و كتاب قم را بشناسيد از انتشارات اداره فرهنگ شهرستان قم (زمان رياست آقاي جواد رهنما) كه متضمّن جغرافياي شهرستان قم به قلم استاد بزرگوار آقاي حسين كريمان است.



سال نامه دبيرستان حكيم نظامي و سال نامه دبيرستان حكمت و كتاب قم را بشناسيد، حاوي مطالبي چند درباره تاريخ شهرستان قم و مزيّن به نوشته هاي جناب آقاي فقيهي، دبير بزرگوار و عالي قدر فرهنگ شهرستان قم است.



9 - كتابي به نام تاريخ قم



از نوشته هاي آقاي علي دواني كه هنوز از چاپ خارج نشده است.

پاورقي





1) فصل دوم از جلد اول كتاب بحارالأنوار تأليف علامه مجلسي، در مورد وثوق كتب مورد نظر خود مي نگارد: «و تاريخ بلدة قم كتاب معتبر، لكن لم يتيسر لنا أصل الكتاب و إنما وصل إلينا ترجمته و قد أخرجنا بعض اخباره في كتاب السماء و العالم انتهي».