شـهـادت غـريـبـانـه حـضـرت


در ويژگيهاي چندي ، اين بانوي والاقدر ، شبيه مادرش حضرت زهرا (س) است . مرگ در جواني هم يكي از اين نقاط اشتراك و تشابه است .



هفده ساله است كه برادرش حضرت رضا (ع) به اجبار از " مدينه " به " مرو " برده مي شود و مأمون با عنوان " ولايتعهدي " او را به پايتخت خود احضار مي كند . در اين هنگام ، سال 200 هجري است . وداع دردمندانه و پرسوزي كه حضرت رضا (ع) هنگام ترك مدينه به سوي "مرو" انجام مي دهد ، همه را به گريه م ياندازد . همه مي دانند كه حضرت را پس از اين " سفر بي بازگشت " نخواهند ديد .



از اين رو ، يك سال نمي گذرد كه حضرت معصومه ، همراه تعدادي از برادران خويش به شوق ديدار برادرش ، عزم سفر مي كند و به قصد خراسان به راه مي افتد . اما دست تقدير ، تدبير ديگري انديشيده است . به ساوه كه مي رسد بيمار مي شود .



در برخي نقلها آمده است كه ميان همراهان ؟ آن حضرت و مأمورانِ حكومتي كه مخالف اهل بيت بودند ، درگيري مي شود و بعضي از همراهان نيز كشته مي شوند .



باري ... قرائن نشان مي دهد كه به خراسان نخواهد رسيد و اين بيماري ف او را از پاي خواهد افكند .



مي پرسد : تا " قم " چقدر فاصله است ؟



مي گويند : ده فرسخ .



مي خواهد كه او را به قم برسانند . چرا كه شيعيان قم هواداران اهل بيت اند واشعريان به اين خاندان احترام مي گزارند و او از پدرش موس بن جعفر (ع) شنيده است كه : " قم مركز شيعيان ماست " .



وقتي به قم مي رسد ، عده اي از بزرگان و چهره هاي معتبر قمي به استقبال او مي شتابند " موسي بن خزرج اشعري " در پيشاپيش استقبال كنندگان است . پيش مي رود و زمام ناقه دختر موسي بن جعفر (ع) را مي گيرد و او را به طرف خانه خود مي برد . موسي بن خزرج ، افتخار آن را دارد كه تنها هفده روز از دختر امام پذيرايي كند. (6)



حال اين بانو وخيمتر مي شود و در روز 10 ربيع الثاني 201 هجري چشم از جهان بسته ، به خانه ابدي آخرت كوچ مي كند . به دستور موسي بن خزرج ، او را غسل مي دهند و كفن مي كنند و براي خاكسپاري ، به قطعه زميني به نام " بابلان " - كه متعلق به موسي است - منتقل مي كنند .



سردابي را حفر كرده اند كه پيكر اين بي بي را درآنجا دفن كنند . بر سر اينكه چه كسي بدن مطهر حضرت معصومه را برداشته و وارد قبر كند ، ميان خاندان و بستگان موسي بن خزرج اختلاف مي شود . در نهايت تصميم مي گيرند كه خادم پير و با ايمان و صالحي كه دارند ، بدن او را در قبر بگذارد . كسي را در پي آن خادم - كه نامش " قادر" است - مي فرستند ، ولي در همين لحظه چشمشان به دو تكسوار نقابداري مي خورد كه از سوي ريگزار به شتاب مي آيند .



چون آن دو سواره ، به جنازه نزديك مي شوند فرود آمده ،‌بر او نماز مي خوانند و واغرد سرداب شده و جنازه را وارد آنجا مي كنند و به خاك مي سپارند ، سپس بيرون مي آيند و بي آنكه حتي يك كلمه با كسي سخن بگويند ، مي روند و كسي نمي شناسد كه اين دو سوار ناشناس - و در واقع ، آشنا و شناس با اين بانوي گرامي - كيستند؟



پاره اي ازتن " اهل بيت " به وديعت در اين شهر مدفون مي شود ، تا نشاني از عشق و ولاي اين سرزمين و مردمانش به خاندان عصمت و به " معصومه اهل بيت " باشد .



دي اين جا دفن مي شود ، تا اين شهر كويري را به " بوستان علم " و " گلشن فقاهت " تبديل كند .



اگر شكوفه " حوزه علميه " بر اين شاخه جدا افتاده از اهل بيت مي روند ، براي با نشاط نگهداشتن مكتب و مرام خاندان رسول (ص) است .



باري ، از آن پس ، سايه باني از حصير بر قبر او مي سازند ، تا آنكه " زينب " ، دختر امام جواد (ع) قبّه اي بر روي قبر عمّه اش حضرت معصومه (ع) بنا مي كند .



پس گزاف نيست اگر حضرت معصومه (س) را " فاطمه ثاني " بدانيم با شأن و شرافتي كه دارد ، با پيوندي كه با شجره طيّبه اهل بيت دارد، با علم و فضيلت و كمالي كه در مكتب وحي آموخته است ، با رحلتي در سنّ جواني ، غريبانه و دور از وطن ، در هفده سالگي كه به شوق ديدار برادرش حضرت رضا (ع) راه مدينه تا " مرو " را پيش مي گيرد ‌،اما پيش از ديدن برادر ، به ديدار خداي حيّ داور مي رود .



قم ، از ديرباز و از زمان ائمه (ع) ، مركز شيعه بوده و چهره هاي برجسته اي از راويان و عالمان ، از اين شهر و در اين شهر بوده و زيسته اند .



مدفن حضرت معصومه (س) و توصيه امامان بر زيارت قبر مطهّر او، بر رونق و موقعيت و جاذبه معنوي اين شهر مي افزايد و بتدريج ، كتابخانه ها و مدارس ديني و بالأخره در سال 1310 هـ .ش . " حوزه علميه قم " به دست مرحوم آيت الله شيخ عبدالكريم حائري يزدي تأسيس و احياء‌ مي شود و اين حوزه كه پيشتر هم وجود داشت ، جان تازه اي مي گيرد و به همين سبب مرحوم حائري به " آيت الله مؤسس" مشهور مي شود . فقيهان و فرزانگاني بسيار ، به اين شهر هجرت مي كنند و بر وجهه و اعتبار و مركزيت آن ، جنبه جهاني مي بخشند .



زائران بارگاهش و پروانگان شيفته حرمش از سراسر ايران بلكه از كشورهاي مختلف مي آيند ، تا دل را در كوثر زيارتش صفا بخشند و از علوم اهل بيت بهره گيرند .



امروز علاوه بر زائران حرمش ، از دهها كشور خارجي كساني در پي آموختن علم دين و فرهنگ ناب تشيع در اين شهر به سر مي برند و در سايه حرم نوراني بانوي كرامت ، معارف اسلام را مي آموزند، تا مبلّغ دين و پيام رسان حوزه در سراسر جهان باشند .



عظمت و شكوهي كه اين شهر و اين حريم دارد ، ريشه در باورهاي مقدّس مسلمانان ودلدادگان اين خاندان دارد .



در دوره هاي مختلف ، تعميرات و بازسازي و توسعه هاي گوناگوني درحرم مطهر انجام مي گيرد تا به صورت كنوني در مي آيد كه برخوردار از گنبد طلايي و چندين گلدسته و دو صحن و ايوان و مجموعه اي رواقها و مساجد اطراف مرقد نوراني اوست و چون نگيني در اين شهر مي درخشد و نمونه اي از هنر ماندگار هنرمندان با ايمان و عاشق است .



اينك قم ، يك شهر نيست،يك " فرهنگ " است ، جغرافي نيست ، تاريخ است .



قم ، ريشه در دين دارد و از چشمه سار معارف " اهل بيت " سيراب شده است . قم هميشه قائم و پيشتاز و پيشقدم بوده است. در انقلاب اسلامي ، نداي " قم " بود كه بر رواق تاريخ معاصر انعكاس مي يافت.



" 19 دي " بارقه اي از آن دل پر از التهاب و جرقه اي ازر آن كانون خشم و آتش بود كه در سينه خدا باوران و محبّان اين خاندان نهفته بود .



شعله مقدّس و ستم سوزِ برخاسته از قم ، همه جاي ايران را گرفت و به آفاق جهان معاصر نيز دامن كشيد وآن " موج خون " به ساحل پيروزي رسيد . ايران با نيروي " الله اكبر " روي پاي خود ايستاد . ايران با نيروي " الله اكبر " روي پاي خود ايستاد . ايران " قائم " شد و " قم " به ثمر " قيام " نشست .



قائمان قم ، پس از آن تكبيرة الأحرام سبز ، به " سجده شهادت " افتادند . سرانجام ، آن ركوعهاي سرخ و آن سجده هاي خونين به " سلام پيروزي " متّصل شد و امام آمد و " دهة فجر " بر سر اين امّت نور پاشيد . نوري كه جرقّه آن از حماسه 19 دي قم برخاسته بود و سايه لطف اين بانوي كريمه بر آن نشسته بود .



پيروزي " فتوا" را جشن گرفتيم و نصرت " اجتهاد و فقاهت " را به عيد نشستيم .



اينها همه از جوشش چشمه كوير و عصمت قم ، حضرت معصومه (س) بود كه به بركت مزار او ، هنوز هم فروغ فقه و فلسفه و حديث و قرآن و ايمان و انقلاب ، از اين شهر به آفاق گيتي دامن گستر است .