ب) صنايع يدي مدرن و صنعت


از حدود بيست سال قبل(1)، نه تنها فعاليتهاي سنتي دستخوش تغييرات گوناگون شده (استفاده از انرژي الكتريكي يا بنزين، مدرنيزه شدن وسايل، فروش روز افزون محصولات صنعتي به صورت انبوه)، بل فعاليتهايي پا به صحنه گذاشته اند كه كاملاً جديد و بي سابقه مي باشند. بعضي از اين امور، وابسته به بخش پيشه و حرف و گروهي به تجارت و كسب تعلق دارند.



صنايع يدي مدرن



چندين شكل جديد از پيشه وري و صنعتگري در خيابانهاي جديد الاحداث به چشم مي خورد. اين خيابانها عبارت اند از: خيابان تهران و خيابان ايستگاه در ساحل چپ رودخانه، خيابانهاي بهروز، ارم، صفائيه و چهارمردان بر ساحل راست و به دور از محدوده بازار؛ محله زيارتگاه.



يكي از بارزترين اين حرف، حرفه مربوط به اتومبيل است. چون شهر قم بر سر چهارراهي از جاده هاي پر آمد و شد قرار گرفته است، تعداد زيادي صنعتگر و مكانيسين اتومبيل (188 واحد در سال 1348) در طول خيابانهاي تهران و خيابان ايستگاه مستقر شده اند. رشته هاي تخصصي آنها بسيار متنوع مي باشد و حداقل بيست رشته مختلف در ميان آنها ديده مي شود كه عبارت است از: بنگاههاي معاملات اتومبيل، فروشگاههاي قطعات يدكي، تعويض روغن، تعميرات، سيم كشي و برق اتومبيل، جوشكاري، تعميرات ترمز، باطري سازي، صافكاري، نقاشي و غيره.



از فعاليت شديدي كه در اين كارگاهها حكم فرماست، چنين برمي آيد كه اين تكنسينها درآمد خوبي دارند؛ زيرا هميشه داراي مشتري هستند. فروش و تعميرات دوچرخه و موتور سيكلت با 71 فروشگاه و كارگاه، اين بخش را تكميل مي كند. بعضي از آنها در كنار تكنسينهاي اتومبيل و عده اي در ساحل راست رودخانه و در خيابان بهروز يا انتهاي خيابان ارم قرار دارند.



همين محورها و خيابانهاي جديد پذيراي فعاليتها و مشاغل مدرن ديگري نيز شده اند: الكتريكيها، در و پنجره سازها (كه به كلي استفاده از چوب را در بناهاي جديد و تقريباً در تمام ايران حذف كرده اند)، موزاييك سازها (كه در واقع كف پوش براي حياط خانه ها و تأسيسات بهداشتي مي سازند) و كارگاههاي مبل سازي و كمد سازي كه سازنده وسايل مدرني هستند، در مجموع حدود صد واحد مي باشند كه بايستي تقريباً شصت واحد فروشگاههاي وسايل ساختماني، آهن فروشي، رنگ فروشي و غيره را كه در همين منطقه مستقر شده اند، به آنها اضافه كنيم.



صنايع



تعداد مؤسساتي كه بتوان آنها را مؤسسه صنعتي ناميده و شايستگي اين نام را داشته باشند، بسيار كم هستند و اغلب آنها اخيراً بنياد نهاده شده اند. اين مؤسسات در محله جديد واقع در شمال رودخانه و بخصوص در حوالي شهر و در حاشيه جاده هاي تهران، اراك، اصفهان و كاشان قرار گرفته اند.



همان سان كه در بخش پيشه وران و صنعتگران يدي گفته شد، در اين بخش نيز صنعت بافندگي در مقام اول قرار داشته و به علاوه پرچمدار و پيشرو صنعت در شهر قم بوده است؛ زيرا هنگامي كه روسها در سال 1915 (1294ش) قم را به اشغال خود در آوردند(2)، يك كارخانه پنبه پاك كني در آنجا تأسيس كردند كه تا سال 1934 (1313ش) فعال بود. در سال 1936 (1315ش) يك كارخانه ريسندگي و بافندگي پارچه هاي نخي به نام كارخانه ريسباف توسط شركتي به همين نام برپا شد. ساختمانهاي اين كارخانه، كه توسط يك معمار فرانسوي به سبك عجيب بناهاي پسودومورسك ( MauresquePseudo) ساخته شد، نگاه مسافري را كه از قم به سمت جنوب غربي و در مسير اصفهان سفر مي كند، به خود جلب مي نمايد. اين كارخانه پس از يك دوره ركود - به سبب كمبود پنبه در محل - از حدود سال 28 - 1327 با ظرفيت كامل و با 5400 دوك مشغول به كار بوده و پانصد كارگر(3) - و به گفته عده اي سيصد كارگر(4) - را در استخدام داشته است. تعداد پرسنل اين شركت در سالهاي 41 - 1339 به ششصد نفر بالغ مي شده است، ولي از آن به بعد با توجه به فرسودگي ماشينها و عدم برابري هزينه با درآمد و از آنجا كه شركت داراي پشتوانه اي قوي براي تعويض كلي ماشين آلات نبود، كم كم اين تعداد قوس نزولي پيموده و سرانجام در سال 1345 كارخانه را، در حالي كه بيش از 180 كارگر نداشت، تعطيل كردند. فقط ژنراتورهاي برق به كار خود ادامه دادند و در سال 1348، نقش اين شركت به توزيع برق به محلات جنوب غربي قم محدود و منحصر شده است.



امروزه كارخانه هاي ريسندگي فعال هيچ گونه وجه اشتراكي با كارخانه ريسباف ندارند و اغلب آنها به جاي خريد مواد اوليه و فروش فرآورده هاي تهيه شده از اين مواد، از مشتريان مختلف سفارش قبول مي كنند.



يك كارخانه پنبه پاك كني به نام كارخانه شاكري، چهار يا پنج ماه از سال با ظرفيت روزانه دويست تن پنبه مشغول فعاليت است.



چهار كارخانه به نامهاي رجبيان، رشتي زاده، عرب نيا و ممتاز، روزانه جمعاً 5/2 تن پشم را كه از قم و شعاع 150 كيلومتري آن ارسال مي شود، پاك مي كنند. اين مناطق عبارت اند از: كاشان، جوشقان، خوانسار و اراك. عجيب اينجا است كه اين پشم پاك شده در كارخانه غالباً توسط چرخهاي ريسندگي دستي و به ميزان يك كيلوگرم در مدت سه روز، تبديل به نخ مي شود.



با اين همه، دو كارخانه ريسندگي پشم وجود دارد كه مدت زيادي از تأسيس آنها نمي گذرد: كارخانه رزاق پور كه در اواخر سال 1345، و كارخانه ميبد كه در اواخر سال 1347 پايه گذاري شده اند. كارخانه اخير در سال 1349 هنوز در حال توسعه بوده است؛ در حالي كه كارخانه اولي بيش از حدود بيست كارگر نداشته و فقط با قبول سفارش از ديگران و با آهنگي متغير كار مي كند. كارخانه دوم در حال حاضر معظم ترين و در عين حال مدرن ترين كارخانه قم است: 65 كارگر دايمي با 288 دوك روزانه پانصد كيلوگرم نخ پشمي توليد مي كنند. نيمي از اين محصول سفارش تجار پشم قم يا شهرهاي ديگر، و نيم ديگر متعلق به كارخانه است كه در يزد و كرمان، تهران و اصفهان و غيره به فروش مي رسد.



در مجموع، صنعت بافندگي در حال حاضر حدود 140 نفر را در مقابل حدود هشت هزار نفري كه در بخش صنايع يدي مشغول به كار هستند، زير پوشش دارد. اين رقم بايستي ترقي كرده باشد؛ زيرا در سال 1349 دو كارخانه بزرگ ريسندگي و بافت پارچه هاي پشمي (كه يكي از آنها مخمل نيز توليد مي كند) در حال ساختمان بوده است: يكي در جاده اصفهان و ديگري در جاده تهران. گروه ديگري از تأسيسات صنعتي نسبتاً با اهميت، مؤسسات تهيه مصالح ساختماني و ظروف سفالي هستند.



حدود 130 مؤسسه آجرپزي وجود دارد كه به زحمت مي توان آنها را مؤسسات صنعتي ناميد. ساختمانهاي قم نيز نظير همه شهرهاي فلات مركزي ايران با خشت خام ساخته شده است. گر چه استفاده از خشت خام و كاه گل هنوز در محلات فقيرنشين رواج دارد، ولي از حدود پانزده سال قبل كاربرد آجر به سرعت همه گير شده است. اين آجر، در كوره هايي ساخته مي شود كه در كنار يا در عمق گودالهاي وسيعي برپا شده كه از آنجا خاك رس استخراج مي كنند. خميري از گل رس، ماسه خاكستري و آب كه مدت چند روز رها شده تا خوب آماده شود، در قالب ريخته مي شود. سپس اين آجرهاي آينده را يك روز در حالت خوابيده و سه روز به حالت ايستاده، در آفتاب خشك مي كنند. آن گاه به صورت طبقه طبقه و با فاصله هاي كافي، در كوره مي چينند تا هواي گرم به همه جا برسد. كوره را با سوزاندن بوته هاي صحرايي - كه امروزه غالباً با نفت آغشته مي شود - گرم مي كنند. كار پخت آجر چند روز به طول مي انجامد. اين كوره كه هيئت برجي را دارد، در هر دوره آجرپزي بر پا و دوباره خراب مي شود. كوره هاي آجرپزي در گودالهاي وسيع واقع در شرق و جنوب شرقي شهر مجتمع شده اند. اولين گودال از اين گونه گودالها، كه امروزه آن را ترك كرده اند، مانع پيشرفت شهر در شمال جاده كاشان و راهي كه به سمت قم رود و سراجه مي رود، شده است. اين صنعت به صورت بسيار پراكنده و جدا از هم مي باشد. چند نفر از مالكان هر يك ده دوازده كوره و بقيه فقط يك يا دو كوره دارند. يك شركت آجرپزي نيز مالك دو كوره به سبك كوره هاي اروپايي (هوفمن - م) است كه از دودكشهاي بلند آن شناخته مي شود. تعداد كارگران اين بخش بايستي چيزي بين پانصد تا هشتصد نفر باشد كه قسمت اعظم آنها اهل روستاهاي مجاور نظير جمكران، مبارك آباد و غيره هستند.



حدود دوازده كوره گچ پزي فعال، وجود دارد كه گچ خود را از كوه يزدان، كوه نراقي (كوه نراق) و زنگ آباد تأمين مي كنند. هر يك از اين كوره ها پنج تا ده كارگر را در استخدام دارند و توليد آنها قابل توجه بوده و از ميزان مصرف شهر قم فراتر مي رود. مالك يكي از اين گچ پزيها به ما گفت (در سال 1348) كه روزانه چهل تن گچ توليد مي كند كه فقط چهار تن آن در قم به فروش مي رسد و بقيه را به اراك، ساوه و تهران صادر مي كند.



چند كارگاه جديد سفالگري در جاده كاشان و اصفهان به اسم كارخانه سراميك يا كاشي سازي (كاشيهايي از جنس سراميك براي نماي داخلي و خارجي بنا) شهرت يافته اند؛ حال آن كه هر كدام بيش از ده كارگر ندارند.



هفت مؤسسه تهيه آرد در خيابانهاي تهران و مولوي وجود دارد. هر يك از اين مؤسسات بين چهار تا ده كارگر داشته و توليد روزانه آنها سه تا ده تن آرد است كه در مجموع، چيزي بين چهل تا شصت تن مي شود. آنها از نانواييها و تجار آرد، سفارش مي پذيرند. قرار است يك كشتارگاه جديد و مجهز، به جاي كشتارگاه محقر موجود ساخته شود.



دو كارخانه يخ سازي، جانشين يخچالهاي قديمي شده اند: اولي كه در سال 1335 ساخته شده، براي پاسخگويي به احتياجات روز افزون مصرف يخ توسعه پيدا كرده است و روزانه سي تن يخ توليد مي كند. دومي كه بسيار مدرن است، از سال 1347 روزانه 50 تن محصول دارد.



يك كارخانه لاستيك سازي واقع در ابتداي جاده كاشان و يك مؤسسه نمك كوبي كه با هشت كارگر خود، روزانه شصت تن نمك استخراج شده از دو معدن كوه نمك را آماده مصرف مي سازد، ليست مؤسسات صنعتي شهر قم را تكميل مي كنند.



بنا به مراتب، فعاليتهاي صنعتي قم بسيار ناچيز است؛ بخصوص در مقايسه با شهرهاي مهم ديگري - في المثل شهر رشت(5) - كه تقريباً همتراز و برابر با آن هستند. اگر كوره هاي آجرپزي را به حساب نياوريم، بخش صنايع مدرن اين شهر فقط سيصد تا 350 نفر را - حتي كمتر از دو درصد بخش ثانوي - در استخدام دارد. بدين ترتيب مي بينيم كه اين شهر با تكيه بر صنايع سنتي است كه توانسته در سرشماري سال 1345 - با اشتغال 54 درصد جمعيت فعال در بخش صنايع ثانوي - به عنوان يكي از شهرهاي صنعتي ايران قلمداد شود و تنها كاشان، مركز بزرگ ديگر بافت قالي با 8/71 درصد و يزد، شهري كه در آنجا صنايع واقعي توسعه يافته، با 7/61 درصد توانسته اند از آن پيشي گيرند(6).



دليل اين ركود در صنايع چيست؟



ابتداء به اين سبب كه منابع انرژي موجود در منطقه تكافوي احتياجات را نمي كند. شهر، دو منبع اصلي نيروي برق در اختيار دارد: يكي عمومي كه عبارت است از شركت برق منطقه اي تهران (قدرت هفت هزار كيلووات، فروش سالانه 2/13 ميليون كيلووات ساعت) و ديگري خصوصي يعني كارخانه ريسباف كه برق مصرفي خانه هاي يك قسمت از شهر را تأمين مي كند.



با اين همه، كشف نفت البرز و گاز طبيعي سراجه، اميدهاي زيادي را شكوفا كرده بود. بعد از چند كشف پراكنده و كم اهميت، بين سالهاي 1323 تا 1330(7)، سرانجام در سال 1335 كار كشف نفت منابع البرز در هشت كيلومتري شمال قم به نتيجه رسيد(8). هنگامي كه كار حفر چاه شماره پنج از عمق 2677 متري سنگهاي آهكي - رسي دوره اوليگوميوسن (Oligomiocene) قم گذشت، نفت با فشاري فوق العاده و به ميزان هشتاد هزار بشكه (حدود يازده هزار تن) در روز فوران كرد. بعد از پنج هفته كار و كوشش، تكنيسينهاي شركت ملي نفت ايران (S.N.I.P) با نصب يك شير غول آسا موفق به مهار چاه شدند، ولي بعد از 83 روز ريزش صخره هاي فوقاني بستر نفت باعث انسداد چاه شد. در طول اين مدت شركت ملي نفت ايران موفق به استخراج هفتصد هزار تن نفت از اين چاه شده بود. آن طور كه از تيتر روزنامه ها و مجلات آن زمان برمي آيد اين كشف، مردم ايران را شديداً تحت تأثير قرار داده بود: فوران بزرگ ترين چاه نفت جهان در قم(9)، درياي نفت قم(10)، نفت قم و صنايع ايران(11)، استخراج گاز چاههاي نفت قم و صنايع ايران(12)، و حتي دنيا به نفت قم نيازمنداست(13)؛ بخصوص طرح ساختن لوله اي به طول 1500 كيلومتر بين قم و بندر اسكندرون در تركيه مورد مطالعه قرار گرفت.(14)



در همين زمان شركت ملي نفت ايران، اقدامات مقدماتي براي تعيين محل دقيق مخازن گاز سراجه را در بيست كيلومتري شرق قريه اي به همين نام و در نزديكي درياچه نمك آغاز كرده بود. در اوايل سال 1336، چاه شماره يك در عمق 2410 متري - در اينجا نيز در چين خوردگي سنگهاي آهكي دوره اوليگوميوسن - به گاز رسيد. بعد از اين چاه، شش چاه ديگر نيز حفر شد كه همگي با موفقيت همراه بود. در سال 41 - 1340 استخراج نفت از چاههاي شماره نه، ده و يازده البرز (در مجموع پانزده هزار بشكه در روز) اين اميدها را تحكيم بخشيد. پالايشگاه جديد نفت تهران متعلق به شركت ملي نفت ايران بيشتر به خاطر نفت البرز و گاز سراجه برپا گرديد. يك مهندس برق، آقاي ابراهيم زاده(15)، پيشنهاد كرد كه اين منابع را در محل مورد استفاده قرار داده و شهر جديدي بنا شود، بدون اين كه به روابط اين شهر با قم كه در كمتر از ده كيلومتري آن قرار داشت، توجه شود!



در سال 1342 همه اميدها به يأس گراييد؛ زيرا بالا آمدن آب شور طبقات پاييني و نفوذ آن به داخل صخره هاي مخازن نفت، كار استخراج را قبل از آن كه دوباره به ميزان ناچيز، - سيصد بشكه در روز از سر بگيرند، متوقف ساخت (چيزي در حدود پانزده هزار تن در سال كه به لوله نفت اهواز - تهران تزريق مي شود). در سراجه توليد سه چاهي كه فعال بودند، در حد بيست تا سي ميليون فوت مكعب در روز (دويست تا سيصد ميليون متر مكعب در سال) ثابت مانده بود، به اضافه هزار تا 1500 بشكه نفت كه از تقطير گاز به دست مي آمد (پنجاه هزار تا 75000 تن در سال). به مدد لوله اي كه بين سراجه - كوه نمك كشيده شد، اين گاز توانست براي استفاده آزمايشي از خط لوله گاز سراسري آغاجاري - آستارا به كار آيد(16). وقتي اين خط لوله گاز در سال 1353 كار خود را آغاز كند، توليد گاز سراجه براي مصارف تهران در ساعاتي كه ميزان مصرف بالا مي رود، به كار گرفته خواهد شد. به علاوه، مسئله گازسوز كردن بعضي از كارخانه هاي قم، كه درحال حاضر از بنزين استفاده مي كنند، مطرح شده است.



شركت ملي نفت ايران در نظر دارد، همان طور كه شركت الف ايران (الفيران) در مسطح ناحيه اي در جنوب سمنان، عمل كرده كار حفر چاه را تا طبقات دوره ائوسن (eocene) در حاشيه حوزه كوير ادامه دهد، ولي اين كار به آينده اي دور محول شده و معلوم نيست براي منطقه قم فايده اي به بار آورد. بنابراين تا اين زمان، چين خوردگيهاي البرز و سراجه به وعده هاي خود وفا نكرده اند. آنها در توليد مواد نفتي ايران، جنبه كمكي دارند و نمي توان به انرژي فراوان آنها براي استقرار كارخانه هاي پتروشيمي و توسعه صنعت در منطقه چشم اميد داشت.



بايستي به عدم تكافوي منابع انرژي در منطقه، فقر منابع معدني را نيز افزود. سواي وفور سنگ نمك، انواع گچ و سنگ گچ، منابع معدني قم به سه رگه سنگ معدني واقع در منطقه كوهستاني جنوب محدود مي شود. اما در مقابل، شهر قم اين امتياز را دارد كه صاحب شبكه اي از راههاي ارتباطي، چه جاده و چه راه آهن، مي باشد. به علاوه، سطح دستمزدها در آنجا چندان بالا نيست. به دليل همين دو عامل است كه في المثل بانيان كارخانه ريسندگي ميبد، شهر قم را براي برپايي كارخانه خود انتخاب كرده اند. اگر مي بينيم كه اين امتيازات قادر نيستند صنايع ديناميك را به سوي خود جلب كنند، بدين جهت است كه اين شهر، نزد صاحبان سرمايه و در محافل تجاري ايران از شهرت تجاري خوبي برخوردار نيست و روحيه اجتماعي ساكنان آن، بسياري را از سكونت در قم منصرف ساخته است. بنابراين در آنجا يك دور باطل به وجود آمده است: صنايع به دليل مسايل اجتماعي شهر به آنجا جلب نمي شوند و عدم وجود آنها باعث تشديد اين عقب ماندگي است.



ج) خدمات عمومي



شهر قم از ديرباز يك مركز اداري با اهميت بوده است، ولي غربگرايي ساختار اداري ايران كه از نيم قرن گذشته آغاز شده، خصوصيات جديدي به اين تشكيلات بخشيده است.



اهم آنها فرمانداري است كه در قلب شهر، در ساختماني مدرن كه در باغي ازاموال موقوفه حرم ساخته شده، مستقر گرديده است. شهرداري نيز در همين ساختمان است.



ساير مؤسسات اداري زياد به چشم نمي خورند؛ زيرا اغلب در خيابانهاي بزرگ شهر پراكنده اند؛ نظير: دارايي، ثبت اسناد، آموزش و پرورش، بهداري (و ريشه كني مالاريا)، آب و برق، آباداني و مسكن، كار و امور اجتماعي، اصلاحات ارضي (و تعاونيهاي روستايي)، كشاورزي، منابع ملي، اوقاف، ثبت احوال، دادگستري (فقط با يك دادگاه)، شهرباني و ژاندارمري (البته بدون پادگان ارتش). و نيز مي توان به اين ادارات، شعب بانكهاي بزرگ ايراني، انحصار دخانيات و قند و شكر، و شركت ملي نفت ايران را افزود.



در ضمن بايستي به اين ليست تأسيسات فرهنگي و آموزشي را هم اضافه كنيم كه عبارت اند از: مدارس ابتدايي و متوسطه (رجوع كنيد به تابلو شماره 1) و يك كتابخانه عمومي و خدمات بهداشتي كه عبارت است از: چهار بيمارستان، دو شيرخوارگاه و شش كلينيك (كه توسط 36 پزشك خصوصي و پانزده داروخانه تكميل مي شود).



اگر چند مؤسسه اي را كه مختص خدمات شهري است (شهرداري، شهرباني، مدارس ابتدايي محل) كنار بگذاريم، اين خدمات عمومي فقط شامل حال ساكنان شهر نمي شود؛ بلكه قراي نزديك قم را نيز در بر مي گيرد (گاهي اين خدمات اصولاً خاص آنها است). بنابراين آنها در كارايي شهر به عنوان مركز منطقه، يك عامل اصلي به شمار مي آيند.



تابلوي شماره 1



وضع آموزشي در شهر قم



از 1342 تا 1348



سال تحصيلي 43-1342 سال تحصيلي 48-1347

مدارس ابتدايي مدرسه شاگردان مدرسه شاگردان آموزگاران

خصوصي براي پسران 20 5329 26 5654

خصوصي براي دختران 2 507 4 808

دولتي براي پسران 15 4524 20 8751

دولتي براي دختران 11 3127 22 6139

جمع 48 13487 72 21352 354





سال تحصيلي 43-1342 سال تحصيلي 48-1347

مدارس متوسطه مدرسه شاگردان مدرسه شاگردان آموزگاران

خصوصي براي پسران 5 607 7 1372

خصوصي براي دختران - - 1 74

دولتي براي پسران 4 1761 4 3232

دولتي براي دختران 2 420 2 1140

جمع 11 2788 14 5818 129

پاورقي





1) مقاله در سال 48 - 1347 نوشته شده است. بنابراين بيست سال قبل آن حدود سال 1327، يعني حدود چهل سال قبل.



2) ر.ك: قم را بشناسيد، ص 27.



3) رك به: همان، ص 114.



4) ر.ك به: فرهنگ جغرافيايي ايران، ص 169.



5) هرگونه مقايسه آماري ناممكن است؛ زيرا در سرشماريهاي گوناگون امكان تميز بين كارگران صنايع مدرن و صنعتگران ساده و پيشه وران وجود ندارد.



6) ر.ك: به سرشماري سراسري...، نوامبر 1969 (آبان 1345)، ج 168 (تمام كشور) صفحات q و r از متني كه به زبان انگليسي منتشر شده.



7) ش reztiewhcS reV .lluB .narI ,dnegeG muQ red gnuhcsrofrE ehcsigoloeg eiD :ressarG .A .



,.gnidnu .loeG .lorteP ،32 ج.!2 ص ،7591 ه يروف 82 ،56 ه رامش



8) اساس اطلاعاتي كه در پي مي آيد، توسط آقاي مهندس قديمي عضو بخش اكتشاف شركت ملي نفت ايران در اختيار ما گذاشته شده. نيز مراجعه شود به بروشور البرز و سراجه منتشره از طرف شركت ملي نفت ايران (بدون تاريخ).



9) مجله ترقي، سال دوازدهم، شماره 712، سپتامبر 1956 (1335)، ص 5.



10) مجله تهران مصور، سال هشتم، شماره 731 سپتامبر 1957 (شهريور 1336)، ص 10.



11) مجله تهران اكونوميست، سال نوزدهم، شماره 179، نوامبر 1956 (آبان 1335)، ص 8 .



12) مجله اطلاعات هفتگي، شماره 786، سپتامبر 1956، (شهريور 1335) ص 9.



13) همان، شماره 785، سپتامبر 1956 (شهريور 1335)، ص 4.



14) ر.ك به: كتابنامه، شماره هاي 9، 15 و 18.



15) ر.ك: به همان، شماره هاي 45 و 46.



16) ر.ك: به نقشه مجموعه اين لوله گاز در: Bull. of the Iranian Petroleum institute، شماره 33، دسامبر 1968 (آذر 1347)، ص 91، از متني كه به زبان فارسي چاپ شده است.