ساير فعاليتها


الف) صنايع يدي و تجارت سنتي



اين فعاليتها نيز در محله اي با مرزهاي مشخص گرد آمده اند. محور اصلي و ستون فقرات اين محله، بازار به معناي واقعي كلمه است؛ يعني دهليز دراز سرپوشيده اي كه در ابتدا با دهليز ديگري توأم است و محوطه ها و سراچه هايي چند در جوانب، آن را تكميل مي كنند. در ميان اين محوطه ها، تيمچه بزرگ كه در عصر ناصرالدين شاه توسط حسن معمار قمي ساخته شده، سراي بزرگي است داراي سه گنبد. نماي اين گنبدها كه فقط با صنعت آجرچيني تزيين شده است، يكي از جالب ترين آثار موجود در قم مي باشد. به نظر مي رسد نقشه و ابعادي كه بازار، در اوايل اين قرن داشته، هنوز بر جاي مانده و تغييري در آن داده نشده است(1). گر چه اين بازار نسبت به اوايل قرن نوزدهم(2) كه تقريباً متروك شده بود، پيشرفت كرده است، ولي هنوز از زيبايي و رونقي كه در عصر صفوي داشت، فرسنگها فاصله دارد.(3) گروه بندي دكانها از نظر شغلي هنوز هم به وضوح برقرار است: در ابتدا بازار مسگرها، و در سراچه موازي آن بازار كفاشها، سپس بازار بزازها و ادويه فروشها، بعد در امتداد يكي از سوقهاي اصلي بازار نجارها، حلاجها، گليم بافها و همه در كارگاههايي تاريك و پر غبار قرار دارد. انتهاي بازار به روي ميدان كهنه باز مي شود؛ ميداني كه بازار ميوه و تره بار است، بسيار شلوغ و پر جنب و جوش.



در حال حاضر، حوزه فعاليت اين صنعتگران و تجار از حدود بازار پا به بيرون گذاشته و بخصوص خيابانهاي جديدي را كه با تخريب كوچه هاي پيچ در پيچ قديمي احداث شده، فراگرفته است. اين خيابانها عبارت اند از: خيابان آذر و انتهاي خيابانهاي آستانه، ارم و بهروز (باجك) كه به اشغال دكاكين گوناگوني درآمده اند؛ گر چه آنها مثل داخل بازار كاملاً به صورت گروههاي همگون دسته بندي نشده اند.



اين مركز تجاري تا شهر جديد واقع در شمال غربي رودخانه، فراسوي پل پايين و در طول خيابانهاي مولوي و كوچه هاي آن امتداد دارد. مشتريان اين بخش بيشتر روستاييان هستند. فروشگاههاي غلات و حبوبات، علافيها و فروشگاههاي ابزار كشاورزي و غيره... در اين منطقه قرار گرفته اند.



حال كمي دقيق تر اين فعاليتها را بررسي كنيم: تميّز بين كسب و تجارت از يك طرف و حرفه و صنعت يدي از طرف ديگر، گاه بسته به نظر افراد تفاوت مي كند؛ زيرا بعضي از صنعتگران ساخته هاي خود را همراه با توليداتي كه از تهران وارد مي شود، عرضه مي كنند.



بعضي از ساخته هايي كه سابقاً شهر قم به علت آنها شهرت داشت، امروزه ديگر وجود ندارند؛ محصولات بي نظيري كه مورد تحسين جهانگردان قرن هفدهم قرار مي گرفت؛ نظير: تيغه شمشير و قداره، پارچه هاي نخي و ابريشمي، تختهاي زيبا، كريستالها و اشياي شيشه اي بسيار ظريف، ظروف چيني و سفالي كه آب را خنك نگه مي داشت(4). همه اينها در اغتشاشات و آشوبهاي قرن هجدهم نابود شد و از ميان رفت. در تمام طول قرن نوزدهم، اين شهر از لحاظ هنر و صنعت چيز در خور توجهي براي عرضه كردن در اختيار نداشت(5). بعد از سال 1850 (1267ق) تعدادي از محصولات هنري در محل دوباره پديدار شد، ولي سواي ظروف سفالي سفيد ساده يا داراي لعاب - كه به ميزان زيادي توليد مي شد - بقيه محصولات، نامرغوب و در سطحي پايين قرار داشتند؛ نظير: پارچه هاي بي ارزش نخي، چرم دباغي شده، نمكدانهاي زمخت، ولي به رنگ زيباي آبي درخشان، كوزه هاي خشن و زشت و شيشه هاي ضخيم براي استفاده در حمامها(6). گذشته از اين مسئله، روند فعاليتها در طي قرن گذشته دستخوش تغييرات بسيار زيادي شده؛ زيرا امروزه منسوجات و صنايع دستبافت - كه سابقاً در رده هاي پايين قرار داشتند - مقام اول را احراز كرده اند.



ابتدا از قاليبافي شروع مي كنيم(7) كه به همراه فعاليتهاي وابسته (رنگرزي پشم و ابريشم، طراحي نقشه هاي قالي، برپايي دار قالي، پشم چيني و پرداخت قالي) در سال 1345 حدود 6100 نفر را به كار گرفته بود. اين تعداد 38 درصد 15842 نفري است كه در بخش صنايع به استثناي امور ساختماني - مشغول به كارند(8). اين رشته فعاليت، كه امروزه در رديف اول قرار گرفته، اخيراً در شهر قم نضج گرفته است. اين صنعت در سالهاي دهه 1320 توسط تجار كاشاني در شهر قم رواج داده شد(9). تعداد دارهاي قالي در سال 1328(10) بين هشتصد تا هزار واحد تخمين زده مي شد و اين در حالي است كه در سرشماري سال 1335، تعداد كساني كه در صنعت قالي بافي سرگرم كار بوده اند، 1110 نفر برآورد شده است،(11) بنا به مراتب اساساً در پانزده سال اخير است كه صنعت قاليبافي در شهر قم رشد و توسعه يافته است.



اين توليد جديد قم - همان طور كه در شهر نايين و يا قزوين - بسيار مرغوب مي باشد و مشتري زيادي در بين ايرانيان دارد. قاليهاي پشمي و به طريق اولي قاليهاي ابريشمي آن، به خاطر گرههاي ظريف و تراكم و فشردگي اين گرهها (پرمقات بودن - م) وضوع نقشها و غناي رنگها - كه اغلب طبيعي هستند - شهرت يافته اند. بهاي آنها به سرعت ترقي كرده است: هر متر مربع قالي ابريشمي بين 1500 تا دو هزار تومان (1125 تا 1500 فرانك) ارزش دارد.



اما اگر كسي از دكه هاي پر غبار اين سوداگران ديدن كند، سخت تعجب خواهد كرد؛ زيرا هيچ گونه فرشي در آنجا بافته نمي شود. در حقيقت شهر قم بر خلاف ساير مراكز بافت قالي، داراي كارگاههايي كه تعداد زيادي دار قالي برپا مي كنند، نيست. همه قاليها در تاريك روشن خانه هاي مسكوني و توسط زنان جوان يا دختران كوچك بافته مي شود. در سال 1345 از تعداد 28422 خانواده 4537 خانوار، يعني حدود پانزده درصد آنها، داراي اين صنعت خانگي بوده اند(12) و از شمار 7950 زني كه در بخش صنايع مشغول فعاليت بوده اند، سه چهارم آنها قاليباف بوده كه از اين ميان تعداد 1525 نفر بين پانزده تا نوزده سال، و 2917 نفر بين ده تا چهارده سال داشته اند(13).



نحوه بافت قالي بر دو گونه است: سفارشي و بالاستقلال، كه غالباً به طور سفارشي انجام مي شود. يك قاليباف قمي، تهيه دار قالي، مواد اوليّه، نقشه قالي (كه بر تابلوي كوچكي نقش شده) و انجام خدمات (مستقر ساختن تار قالي روي دار و كارهاي پاياني) را به عهده داشته و بايستي دستمزد بافت و تفاوت سختي كار را پرداخت كند. آن گاه قالي را كه از اول مايملك او بوده، در معرض فروش بگذارد. توليدات قاليبافهاي غير وابسته و مستقل را نيز همين قاليبافها خريداري مي كنند. علاوه بر قاليبافهاي خصوصي، شعبه شركت فرش ايران در قم تعداد 250 دار قالي را سرپرستي مي كند. در جهت مخالف اين توليد، نوعي داد و ستد در شهر قم وجود دارد؛ به اين معني كه قاليهايي را كه از جاهاي ديگر - بخصوص نقاط مركزي ايران - خريداري شده، به ساكنان قم مي فروشند. اين قاليها، كه ارزان تر هستند، براي مشتريان محلي كه در مجموع، قدرت مالي كمتري دارند، مناسب تر است.



به طور كلي در شهر قم حدود صد تاجر قالي وجود دارد كه در توليد يا صادرات قالي يا در هر دو رشته تبحر دارند. آنها در دسته هاي بزرگي در خود بازار (و بخصوص در سراي بزرگ تيمچه بزرگ) يا در پاساژهاي مجاور گرد هم آمده اند.



ساير فعاليتهاي بخش نساجي، كه بسيار متنوع مي باشد، به قرار زير است(14):



پنبه پاك كني كه در منازل مسكوني (23 خانواده در سال 1345)(15) و در چند كارگاه تاريك و غبارآلود بازار و غالباً به وسيله پيرمردان انجام مي شود.



پنبه زني يا زدن پشم به وسيله كمان حلاجي كه گاهي در كارگاههاي كوچك و زماني توسط حلاجان دوره گرد انجام مي شود.



پشم ريسي كه به عكس مشاغل ياد شده، كاري است زنانه. زنان سالخورده در منازل خود و به كمك چرخ و دوك و عموماً به سفارش يك سوداگر پشم، به كار پشم ريسي مشغول اند. در سال 1345 تعداد اين خانواده ها 684 واحد بوده است.



بافت انواع پارچه هاي نخي: پارچه نخي كلفت يك رنگ به نام كرباس، پارچه راه راه براي تشك، پارچه محكم تري با راههاي پر رنگ و غيره... كه همگي به وسيله كارگاههاي دستي حدود بيست كارگاه واقع در انتهاي بازار و هفده دستگاه واقع در منازل مسكوني بافته مي شود. اين كار پر زحمت معمولاً توسط مردان، كه عموماً جولايان مستقلي هستند، انجام مي شود و به نظر مي رسد دستمزد چنداني هم ندارد. تنها يك كارگاه، به ساخت قطعات بزرگ نمد و حدود دوازده كارگاه به ساختن كلاه نمدي كه پوشش سر اغلب روستاييان و شماري از مردم شهر است اشتغال دارند.



در حدود 150 خياط و پيراهن دوز در دكانهاي خود و 432 زن (در سال 1345) در منازل خود به كار دوخت لباس اشتغال دارند. در ميان اين البسه، عبا يا پوشش روحانيان و طلاب علوم ديني كه از پارچه صخيم به رنگهاي قهوه اي، خاكستري يا كبود مي باشد، به چشم مي خورد.



علي رغم ازدياد فروشگاههاي كفش ملي، كار دوخت كفش اهميت و اعتبار خود را حفظ كرده است. در كنار كفش به معناي واقعي كلمه (كه حدود صد كارگاه كفش دوزي و پنجاه كارگاه تعميرات كفش را شامل مي شود) دو محصول ديگر نيز وجود دارد كه بخصوص براي روستاييان ساخته مي شود. اينها عبارت اند از: گيوه كه از پارچه ضخيم يا با نخهاي پنبه اي ساخته مي شود و بسيار راحت است، و ديگر گالش كه رقيب گيوه بوده و كفشي است با قيمت مناسب از جنس كائوچو كه غالباً با استفاده از لاستيكهاي فرسوده اتومبيلها ساخته مي شود (29 تا 33 كارگاه).



پالان دوزها كه بخصوص به كار تهيه پالان براي الاغ اشتغال دارند.



به دنبال بخشهاي ياد شده، فعاليتهاي زير به ترتيب اهميت قرار گرفته اند:



كارگاههاي نجاري كه با تعداد دويست واحد در بخش ثانوي بازار و كوچه هاي مجاور آن قرار دارند و بخصوص به كار تهيه صندليهاي مدرن براي مشتريان تهراني، صندوق، ميز، كارگاههاي بافندگي، وسايل و چرخهاي مخصوص كوبيدن گندم - كه يك آهنگر قطعات فلزي آن را براي نجار مي سازد - انواع چپقها، قاشقهاي چوبي، گوشت كوب و چرخ خراطي اشتغال دارند. چوب موجود در محل، براي كار آنها كافي نيست واز مناطق دوردستي چون منطقه كرمانشاه (باختران) چوب وارد مي كنند. دليل عدم رشد و توسعه اين بخش را بايستي در همين مسئله جست وجو كرد.



كارگاههاي فلزكاري: با حدود صد كارگاه از اهميت كمتري برخوردارند و محصول جالبي دارند. آهنگرها و مسگرها به كار ساختن ابزارآلات كشاورزي و وسايل آشپزخانه، بخاري سازها و سفيدگرها و سماورسازها به تهيه بخاري،منقل، قدح، آفتابه و سماور مشغول اند.



و اما تجارت؛ اين بخش كاملاً در تسلط تجارت مواد غذايي كه به واحدهاي كوچك تقسيم و توزيع شده، قرار دارد: بيش از 1700 دكان كه 950 واحد آن عطاري است. بخش عظيمي از اين دكانها در بازار و منضمّات آن قرار دارند، بقيه به صورت هسته هاي كوچك در محلات مسكوني پراكنده اند.



باز هم اشاره اي به تجارت پارچه و لباس مي كنيم، نيز مغازه هاي گوناگوني كه به كار فروش ابزار خرازي اشتغال دارند، سوداگران غلات و علوفه و بالاخره در پايين اشل اجتماعي اين بخش حدود صد فروشنده دوره گرد كه به محله بازار جنب و جوش و تحرك مي بخشند.

پاورقي





1) ر.ك: به كتاب Through Persia، نوشته Bradley Birt، ص 283.



2) ر.ك به: كتابنامه، شماره هاي 56، 59، 62 و 73.



3) ر.ك به: كتابنامه، شماره هاي 38، 58، 76، 80، 90 و 91.



4) ر.ك: كتابنامه، شماره هاي 33، 40، 60، 64، 81، 88، 92.



5) ر.ك: كتاب سفر به تركيه و ايران، ج 2، ص 348. مشاهدات مشابهي سي سال بعد توسط كر پرتر در كتاب Travels in Georgia, Persian...، ص 377 - 378 ذكر شده است.



6) ر.ك: كتابنامه، شماره هاي 33، 40، 60، 64، 81، 88 و 92.



7) براي ملاحظه جزئيات بيشتر، علي الخصوص درباره فنون بافت قالي مراجعه كنيد به بافت قالي در منطقه قم (ايران مركزي)، نوشته مارسل بازن در بولتن: Ste Languedocienne de Geographic،



سال 1973، شماره 1.



8) ر.ك: به نشريه سرشماري عمومي جمعيت، نوامبر سال 1966 (آبان 1345)، ج 9، ص 42.



9) ر.ك: به كتاب The Persian Carpet، نوشته Edwards، ص 338.



10) ر.ك: همان، ص 339.



11) ر.ك: به سرشماري عمومي نفوس و مسكن، نوامبر 1956 (آبان 1335)، ج 12، ص 28 - 32.



12) ر.ك: سرشماري عمومي نفوس و مسكن، نوامبر 1966، (آبان 1345)، ج 9، ص 67.



13) ر.ك: سرشماري عمومي نفوس و مسكن، آبان 1345، ج 9، ص 42.



14) درباره فنوني كه در اين فعاليتهاي نساجي سنتي به كار گرفته مي شود مراجعه كنيد بهcrafts of persiaThe traditional، نوشته Wulff، ص 179 تا 224 .



15) اين ارقام و ارقام بعدي از نشريه: سرشماري ملي جمعيت، آبان 1345، ج 9، ص 67 استخراج شده است.