رجال و دانشمندان قم


مؤلف گويد: روات و محدثين قم بيش از نامبردگان است(1)، ولي به دست نگارنده بيش از آنان نيامد و اكنون مشاهير و بزرگاني كه از بعد زمان شيخ الطائفه الطوسي، مؤسس حوزه علميه نجف، در قم بوده و يا رحل اقامت در آنجا افكنده اند، تا زمان ورود مرحوم آيةالله حايري يزدي و تأسيس حوزه علميه قم نگاشته و ثمرات و آثار آيةالله حايري را براي بخش اول حوزه مغفور له مي گذارم.



1. قاضي احمد معاصر سلاطين صفويه



قاضي احمد، شرح ترجمه احوال و آثارش بر نگارنده معلوم نشده و از مضمون نامه اش، كه فاضل نراقي در خزائن ياد كرده، معلوم مي شود معظم له از علماي دوره صفويه و شايد معاصر با مرحوم شاه عباس اول و يا شاه طهماسب بوده است. فاضل او را با نهايت تجليل و القاب و محامد آداب ذكر كرده است و مكتوب زير را، كه به يكي از فاضل زادگان جاسب قم نوشته، نقل نموده و چون خالي از فوايد نبود، ما آن را از كتاب خزائن نقل نموديم:



مراسله قاضي احمد به فاضل زاده جاسبي



بسم الله الرحمن الرحيم



من غايبانه مايل آن روي مهوشم بي منت نظر به خيالي از آن خوشم



هر چند ديده رمد رسيده، نظاره آن جمال با كمال و آن نهال ملوك فضل و افضال ننموده، اما اوصاف پسنديده و اخلاق حميده ايشان را از شجاع زمان و ليث غضنفر اوان، يعني محمود، جهان بسيار استماع نموده و مشتاق و معتقد ايشان گشته، هميشه به خيال و آرزوي وصال و شرف اتصال اشتغال دارد.



ما چون نمي رسيم بدان آرزوي دل يا رب تو آرزوي دل ما به ما رسان



انه قريب مجيب. والد مرحوم ايشان و «تلك حجتنا آتيناها ابراهيم»(2) «القواعد من البيت»(3)، همواره به زيارت اين بيچاره گاهي كه در اين صوب با صواب توقف داشت، آمدي و مراسم خير ياد و آشنايي و روابط همسايگي را منظور مي داشت. به مقتضاي الولدِ الرشيد يقتدي بآبائه الحر اگر عمل فرمايند، ثمره دنيا و آخرت خواهد يافت و خيرها خواهد ساخت.



هر رند كه در مصطبه مسكن دارد بويي ز من سوخته خرمن دارد

هر جا كه سيه گليم و آشفته دلي است شاگرد من است و خرقه از من دارد



بر ضمير منير فيض مآثر مستور نماند كه موضع شريف جاسب به طريق دارالمؤمنين قم (حماها الله عن العاهات والآفات و التلاطم) از اراضي طيبه و اماكن مشرفه، و مردم آنجا از زمان بعثت الي يومنا هذا شيعه اثنا عشريه و صاحب ايمان اند و فضايل آن بقعه فاخره بسيار است و احاديث و روايات بي شمار وارد است؛ از آن جمله آن است كه فردا كه قائم آل محمّد (عجل الله فرجه) ظهور مي كند، دوازده كس از آن زمين فاخر در خدمت حضرت صاحب خواهند بود. ديگر قطب الصلحاء شيخ جعده از آن ولايت پاكيزه بوده.



وقتي به بالاي كريره برآمده، روي به مشرق كرده، احرام زيارت امام هشتم و قبله هفتم امام ضامن مفترض الطاعه (سلام الله عليه) بسته و فرياد برآورده كه السلام عليكم و آن حضرت جواب سلام داده و فرمود كه: عليك السلام. خدام و سادات عليه تاريخ آن را ضبط كردند و بعد از آنكه حضرت شيخ جعد، بدان آستان عرش نشان رسيد، معلوم گشته كه اين جواب از براي شيخ بوده و شيخ در زمان سلطان سنجر ماضي، كه از سلاطين سلجوقي است، بوده.



و به جهت ايواره ديوار حرم محترم كاشي كه بهتر از چيني ترتيب داده اند و تمامي احاديث نبوي و مرتضوي و قرآن مجيد كه بر آن كتابت شده، ترتيب دهنده آن كاشي جاسبي بوده و نويسنده آن قرآن و احاديث عبدالعزيز بن نصر قمي بوده، در تاريخ پانصد بوده و آنها را بر شتران لوك سوار كرده.



از معجزات اين است كه آنها به طي الارض به حوالي مشهد مقدس آمده بودند. در گودي فرود آمده بودند. صباحي جمعي بر سر گود آمده، كسي همراه نبوده، آنها را برداشته، پيش سيد النقباء سيد محمد موسي برده اند و به كار نشانده و اولاد شيخ جعد، از آن تاريخ خادم و مجاور و صاحب اختيار آن آستانه بوده اند.



و در زمان ميرزا سلطان حسين بايقرا و شاه جمجاه رضوان بارگاه سلطان شاه اسماعيل (انار الله برهانهما)(4) درويش شمس الدين محمّد و درويش يحيي شصت سال در آن آستانه مقدسه شب و روز مشغول به خدمت بوده و شبها سر بر آن آستان نهاده، خدمت مي كردند و خانه و زن و فرزند سيد و تكيه درويش يحيي در بالاي سر آن حضرت در خانه اي است موجود و از ايشان نسل نماند و دو برادر در «طرق»، كه تا شهر دو فرسخ است، مقبره و تختي و گنبدي به جهت مدفن خود ساختند و هر دو در آن مكان مدفون اند و بقعه و كاروانسرايي و اسبابي و عمارات عالي پر زيب و زينت از ايشان و به جهت رعايت ادب گستاخي دانسته اند اختيار قبر خود آنجا فرمودند.(5)



و ديگر صلحاء و اتقياء از موضع جاسب بسيار برخاسته اند، خصوصاً شيخ علي جاسبي كه در موضع جمع كتان قم مدفون است و از جمله اجلاء و صلحاء بوده.



و ديگر سالك طريقت شيخ نظامي است كه سيد بوده و اسمش سيد الياس بن الياس مشهور است؛ چنانچه خود گفته:



در خط نظامي ار نهي گام بيني عدد هزار يك نام

الياس كالف بري ز نامش هم با نود و نه است كامش



ديگر مي فرمايد:



چه در گرچه در بحر گنجه گمم ولي از قهستان شهر قمم



حضرت شيخ از اقطاب و اوتاد بوده، سلاطين زمان را به خدمتش سر مفاخرت بر آسمان رسيده؛ چنانچه خود مي فرمايد:



بگفتم به وسمش همچون زمين پاي چه ديدم آسمان برخاست از جاي



در عتبه فقر و درويشي سلاطين زمان و ارباب حكم و فرمان پيوسته به ملازمتش شتافته اند؛ چنانچه خود در مناجات و توحيد مي گويد:



چون به عهد جواني از بر تو به در كس نرفتم از در تو

همه را بر درم فرستادي من نمي خواستم توام دادي

چون كه بر درگه تو گشتم پير ز آنچه ترسيدني است دستم گير



و ديگر حالات شيخ بسيار است و در عصر طغرل بن ارسلان بوده و در شهور سنه 556 مزارش در ظاهر بلده گنجه، مطاف اهل عالم است و كلمات شيخ از اعجاز است. ان شاء الله بعض ديگر نوشته خواهد شد به تعاقب فرستاده مي شود و ديگر آنكه جاسب تعلق به حضرت امام ضامن امام رضا (عليه التحية و الثناء) دارد.



تمام شد مكتوب حضرت افادت و افاضت پناه حقايق و معارف آگاه اعلم علماي قاضي احمد قمي به نقل از كتاب خزائن فاضل نراقي.



نگارنده گويد: بعضي اشتباهات در مكتوب قاضي است؛ از جمله سيد بودن نظامي كه بر اهل بصيرت مخفي نيست.



2. جناب شيخ بزرگوار قطب الدين الراوندي (م 573ه )



و اوست شيخ و امام فاضل متبحر و فقيه محدث شاعر اديب جامع الفضائل و المناقب قطب الدين ابوالحسين سعيد بن هبةالله بن الحسن بن عيسي الراوندي رحمه الله كه قبر شريفش در صحن بزرگ فاطميه در محل نماز تابستان آيةالله نجفي مرعشي (مد ظلّه) سنگ بزرگي دارد و مورد توجه عموم و بالاخص دانشمندان و اهل معرفت است. ترجمه او را علماي رجال در كتب خويش ذكر كرده و وي را به تمام معني ستوده و تمجيد كرده اند. شيخ منتجب الدين در تاريخ مي گويد: وي فاضلي در جميع علوم بوده مصنفات بسياري در هر نوع دارد و بر مذهب شيعه هم بوده است.



سيد بن طاووس در صفحه 20 كشف المحجة گويد: «الشيخ العالم في علوم كثيرة قطب الدين الراوندي و اسمه سعيد بن هبةالله رحمه الله».



سماهيجي در اجازه اش گفته: عالمي فاضل و متبحر و كامل و فقيهي محدث و ثقه اي معين و علامه، و بعض افاضل گفته اند كه او از بزرگ ترين محدثين شيعه بوده است.



و شيخ اسدالله كاظمي در مقابس، صفحه 14، گفته: وي فقيهي محدث و فاضلي متبحر و علامه اي كامل و كم نظير بوده است.



و ابن شهر آشوب هم در معالم العلماء او را بسيار تعظيم و تمجيد و تعريف نموده و شيخ منتجب الدين در فهرست و صاحب لسان الميزان در جلد 3، صفحه 48 و ميرزا عبدالله در رياض العلماء و شيخ يوسف در لؤلؤة البحرين و محدث نوري در مستدرك الوسائل، جلد 3، صفحه 489 و صاحب روضات در صفحه 300 روضات، و مامقاني در جلد 2، صفحه 22، تنقيح المقال، و هم صفحه 148، منتهي المقال ذكر كرده است. صاحب كرامت بوده و از كرامات وي كه كرارا از سيد استادم علامه نجفي مرعشي شنيدم، مي فرمود: از چند نفر از پيرمردهاي موثق شنيدم كه مي گفتند در موقع ساختن صحن شريف، قبر مطهرش خراب و بدن شريفش نمايان شد كه بعد از هفتصد سال، تازه كمترين عيبي نكرده كه گويا الآن در اينجا خوابيده است.



تأليفات راوندي



تأليفات و تصنيفات ارزنده آن بزرگوار به قرار زير است:



1. الخرائج و الجرائح مطبوع؛ 2. قصص الانبياء؛ 3. فقه القرآن؛ 4. منهاج البراعه في شرح نهج البلاغه، در دو جلد؛ 5. اللباب؛ 6. اسباب النزول؛ 7. المغني في شرح النهايه، ده مجلد؛ 8. سلوة الحزين؛ 9. المعارج في شرح خطبة من نهج البلاغه؛ 10. احكام الاحكام؛ 11. خلاصه التفاسير، ده جلد؛ 12. المستقصي شرح الذريعة سيد مرتضي در سه جلد؛ 13. ضياء الشهاب في شرح الشهاب؛ 14. حل العقود في الجمل و العقود؛ 15. الانجاز في شرح الايجاز؛ 16. نهية النهايه؛ 17. بيان الانفرادات؛ 18. التغريب في التعريب؛ 19. الاغراب في الاعراب؛ 20. زهر المباحثه؛ 21. تهافت الفلاسفه؛ 22. جواهر الكلام في شرح مقدمة الكلام؛ 23. رسالة الفقهاء و غير اينها كه موجب اطناب است.



اساتيد و مشايخ اجازه و شاگردان بزرگوار وي بسيارند كه از ذكر آنان خودداري نمودم وفاتش در روز چهارشنبه چهاردهم شوال المكرم 573ق اتفاق افتاده و در مكان مذكور مدفون گرديد. علامه معاصر ما آيةالله مرعشي سنگ و لوح قبر شريفش را تجديد و مرمت نموده است.



3. سيد صدرالدين رضوي قمي



سيد صدرالدين بن سيد محمد باقر الرضوي القمي، مجاور نجف اشرف، از علماي اواخر دولت صفويه به بعد و از بزرگان محققين اين طايفه عليه مي باشد. صاحب روضات در كتابش گويد: در مرحله فضيلت و تدقيق وجودت تصرف و تحقيق، فردي است بلا ثاني و تلمذش در بدو امر نزد آقا جمال الدين خونساري و شيخ جعفر قاضي و مدقق شيرواني و ساير علماي اصفهان بود و پس از فراغ از تحصيل، به وطن مألوف معاودت نموده و در آن ارض شريف مشغول تدريس و ارشاد عباد گرديده.



تا زماني كه در آن جايگاه فتنه افاغنه رخ نمود، به ناچار به موطن برادر خود سيد ابراهيم رضوي، به همدان هجرت فرمود و از آنجا به نجف اشرف (علي مشرفها آلاف التحية والثناء) رفت و در آن ارض مقدس نيز نزد شريف ابوالحسن عاملي و شيخ احمد جزايري مشغول تحصيل شد تا فارغ التحصيل گرديد. سپس در آنجا مشغول تدريس شد.



و از شاگردان اوست سيد عبدالله بن سيد نورالدين بن سيد نعمت الله جزايري صاحب اجازه كبيره و از جمله چيزي كه سيد مذكور در آن اجازه در حق استادش گفته اين است كه او اعلم علمايي است كه من آنها را در عراق عرب ديده ام و اجمع آنها در معقول و منقول نزد اهل عراق و عظيم القدر بوده و زوار از هر ناحيه به ملاقات او مي آمدند و به زيارتش تبرك مي جستند و از وي استفاده مي نمودند. و از جمله تلامذه اوست، وحيد بهبهاني آقا باقر معروف رحمه الله داراي تأليفاتي مي باشد كه از آنهاست كتاب طهارت و كتاب شرح وافيه ملا عبدالله توني. در سال 1160 وفات نموده است.



4. جناب ملا عبدالرزاق لاهيجي قمي



فرزند علي بن الحسين اللاهيجي قمي از بزرگان حكماء و متكلمين و ادباي محققين، ملقب به فياض لاهيجي است. هم داماد (باجناق) مرحوم علامه ملا محسن فيض كاشاني است كه هر دو شاگرد و داماد صدر المتألهين شيرازي بودند و لقب فيض و فياض را از او دريافته اند. صاحب روضات گويد: در مدرسه معصومه قم (يعني مدرسه فيضيه)، تدريس مي نمود. تأليفات ارزنده دارد كه از آنهاست: كتاب گوهر مراد، و رساله سرمايه ايمان، و شرح تجريد الكلام موسوم به مشارق الالهام و شوارق، كتاب شرح هياكل و رساله در حدوث عالم، و غير اينها از كتب و رسائل و حواشي.



شاگردان بزرگواري دارد كه از آن جمله است، فرزند ارجمندش جناب ميرزا حسن صاحب كتاب جمال الصالحين در سنن و آداب، و كتاب شمع اليقين در اصول دين به فارسي و غير آن كه قبر شريفش در حاشيه خيابان ارم مقابل شيخان بزرگ سنگ بلندي بر آن نصب است.



5. الامير فيض الله التفريشي



ابن عبدالقاهر الحسيني التفريشي القمي از معاصرين اوايل دولت صفويه بوده است. شيخ حر عاملي در كتاب امل الامل مي فرمايد: وي مردي فاضل و محدثي جليل القدر بوده است. داراي كتبي است كه از جمله آنهاست: شرح مختلف، و كتابي در اصول دارد كه دايي پدرم شيخ علي بن محمود عاملي از مصنف آن مرا خبر داد و آنها را نزد وي خوانده بود در نجف و هم از او اجازه گرفته، و تعريف مي كرد فضل و علم و صلاح و عبادت او را، و سيد مصطفي تفريشي آتي الذكر در رجال خود از وي نام برده و گفته است: سيد ما، كه طاهر و كثير العلم و عظيم الحلم و متكلم و فقيه و ثقه و عين است، مولدش در تفرش قم و تحصيلش در مشهد رضا بوده و امروز از ساكنين قبه جدش مشهد غري است و حسن الخلق و سهل الخليفة ولين العريكه است و تمام صفحات صلحاء و علماء و اتقياء در او جمع است. او را كتبي است كه از آن جمله حاشيه بر مختلف و شرح بر اثنا عشريه است.



6 . جناب سيد محسن بن سيد رضي الدين



محمد بن السيد مجد الدين علي بن السيد رضي الدين محمّد بن پادشاه الرضوي القمي در مجالس المؤمنين است كه وي سيدي فاضل و عالي مقدار، معاصر با شاه اسماعيل صفوي بوده و والد بزرگوار او در زمان سلطان حسين ميرزا (تيموري) از قم به مشهد مقدس رضوي انتقال نمود و در آنجا به افاده علوم دين و ترويج مذهب آباي طاهرين اشتغال مي فرمود و شيخ محمّد بن ابي جمهور احسائي به خدمت او رسيده و با او طريقه معاشرت ورزيده و بعضي از تصانيف شريفه خود را به نام آن سيد بزرگوار مزين ساخته و در ايام مجاورت مشهد مقدس به يمن حمايت او با علماي مخالفين بحثهاي متين پيش برده و الحال، از اولاد ايشان سيد متقي عامل معين، انسان كامل، صاحب طهارت ملكي ثمره حديقه فدكي امير محمّد جعفر است كه از غايت شرافت ذات و نفاست گوهر مستغني از مدح اين ذره احقر است:



فتي لا يحب الزاد الامن التقي ولا يبتغي الخلان الاذوي الفضل

نكرده بهر رضاي حق و تتبع علم نه چشم سوي غزال و نه گوش سوي غزل



من الله علينا بطول بقائه ورزقني مرة أخري شرف لقائه.



نگارنده گويد: اين مير محمّد جعفر را فرزندي است موسوم به مير محمّد زمان كه او نيز از علماء بوده و شرحي بر قواعد نوشته و وفات او در سنه 1041 واقع شده و معاصر با شاه عباس اول بوده و او را هم فرزندي است به نام مير محمّد حسن كه او نيز از علماء بوده و بنا بر گفته شيخ حر عاملي كتابي دارد در استدلال كه ناتمام است.



7. جناب مير محمد مهدي رضوي



ابن السيد محسن الرضوي المذكور و از علماي مبرز قم بوده و محقق ثاني شيخ علي كركي در سنه 936، هنگام رفتن به كاشان، در قم به ايشان اجازه داد و قبر شريفش علي الظاهر در جنب تكيه كوچه حرم، كه اكنون به صورت مسجد زيبايي در آمده در مقبره كوچكي كه معروف به محمّديه است، مي باشد. املاك بسياري وقف بر مزار كثير الانوارش بوده كه حاليه از بين رفته است و از حفاد اوست ميرزا محمّدباقر بن ميرزا محمّد ابراهيم بن مير محمّد علي بن مير محمّد مهدي بن السيد محسن الرضوي القمي كه از جمله علماء بوده است.



صاحب روضات الجنات گويد: ميرزا محمّد نيشابوري در رجالش آورده كه آن سيد جليل شرحي بر اصول كافي نوشته و ساكن همدان بوده و در هيجده ماه صفر 1218 در همدان وفات نموده و جنازه او را به قم آورده و در دار الحفاظ دفن نمودند. والد ماجدش مير محمّد ابراهيم نيز از جمله علماء بوده و او جد سادات همدان است و او راست كتاب نجات المسلمين در اصول دين.



8 . جناب شيخ محمد بن الحسن الطوسي



والد ماجد محقق علامه خواجه نصير الدين اصلا از جهرود قم و مردي جليل القدر است، روايت مي كند از او فرزند ارجمندش خواجه نصير الدين طوسي.



9. جناب محقق طوسي



فرزند ارجمند آن بزرگوار، شيخ محمّد، معروف به خواجه نصير الدين طوسي جهرودي الاصل. شيخ حر عاملي در كتاب امل الامل مي نويسد: وي مردي فاضل و ماهر و عالم و متكلم محقق در عقليات. او را كتبي است كه از جمله آنها كتب زير است: 1. كتاب تجريد الاعتقاد؛ 2. تذكره در هيئت؛ 3. تحرير كتاب اقليدس؛ 3. تحرير مجسطي؛ 5. شرح اشارات؛ 6. فصول نصيريه؛ 7. فرائض نصيريه؛ 8. آداب المتعلمين؛ 9. رساله اسطرلاب؛ 10. رساله جواهر؛ 11. نقد المحصل؛ 12. رساله معينيه در هيئت به فارسي؛ 13. شرح آن به فارسي؛ 14. رساله خلق اعمال؛ 15. شرح رساله العلم ميثم بحراني؛ 16. اخلاق ناصري؛ 17. اوصاف الاشرف، و غير اينها.



روايت مي كند از او علامه حلي كه در اجازه بني زهره نوشته است: اين شيخ افضل اهل زمان خود در علوم عقليه و نقليه و از براي اوست مصنفات بسياري در علوم حكميه و احكام شرعيه بر مذهب اماميه. وي بزرگ ترين كسي است كه ما ديده ايم كه نوراني كند خدا خوابگاه او را. من، الهيات شفاي ابو علي سينا و بعض كتاب تذكره را در هيئت، كه از تصانيف خود اوست، نزد وي خواندم. سپس درك نمود او را اجل محتوم (قدس الله روحه).



نگارنده گويد: خواجه در حمله دوم مغول، موقعي كه هلاكو خان نوه چنگيز به قلعه «ميمون دژ» مركز و پناهگاه اسماعيليان واقع در الموت قزوين لشكر كشيد و آنجا را تسخير كرد، از حبس آن فرقه ضاله آزاد و همراه هلاكو به بغداد آمد. سپس هلاكو را بعد از قتل آخرين خلفاي بني عباس و ابن حاجب، از جنگ و تخريب بقيه بلاد اسلامي منصرف و به مراغه آذربايجان آورد و به عمران و آبادي و تشويق اهل فضل و احياي علوم عقلي تشويق نمود و خود با تأسيس رصدخانه بزرگ مراغه، كه آكادمي علوم عقلي و نقلي بود و با داشتن رياست اوقاف و مقام علمي، جان مردم مسلمان خاصه علماي نامي ما را از خطر نابودي و انهدام حفظ كرد و از اين راه بزرگ ترين [بيشترين ]خدمت را به دين اسلام و ملت ايران نمود و حقاً خواجه يكي از بزرگ ترين دانشمندان جهان و نابغه عاليقدر شيعه و فيلسوف نامي اسلام است. ولادتش در طوس جمادي الاول، سال 597ق واقع و در روز عيد غدير سال 672 در بغداد از دنيا رفت و در قسمت بالا سر حضرت امام همام باب الحوائج موسي بن جعفر عليه السلام، در مكاني كه براي ناصر عباسي مهيا كرده بودند، دفن شد. در ماده تاريخ وفات او به فارسي گفته شده:



نصير ملت و دين پادشاه كشور فضل يگانه اي كه چه او مادر زمانه نزاد

به سال ششصد و هفتاد و دو بذي الحجه به روز هيجدهمش درگذشت در بغداد



10. جناب مولانا محمد بن رضا القمي



شيخ حر عاملي در كتاب امل الامل گويد: آن جناب از فضلاي معاصرين بوده، و گويد: او راست شرح منظومه در معاني و بيان كه يكصد بيت است و آن را انجاح المطالب ناميده و صاحب روضات گويد: المولي ميرزا محمّد بن المولي محمد بن رضا بن المولي اسماعيل بن جمال الدين المشهدي القمي، مردي فاضل و عالمي عامل و جامع و اديب و محدث و فقيه و منسر و نبيه و موثق و وجيه و از علماي زمان علامه سبزواري (جناب مولا محمّد باقر بن محمّد مؤمن سبزواري اصفهاني) و علامه مجلسي (صاحب بحار) و مرحوم فيض كاشاني است.



او راست كتاب تفسير كبير موسوم به كنز الدقايق و بحر الغرائب كه تقريباً 120 هزار بيت است و سبقت نگرفته است او را به اين طرز تفسير، احدي از علماء، قديماً و جديداً، و از براي اوست ايضاً كتاب كبيري در اعمال سال به فارسي كه خوش طرز و پرفايده است و رساله اي به عربي در احكام صيد و ذباحه با نهايت استدلال، و غير اينها از كتب ديگر.



11. جناب المولي الاجل محمد طاهر القمي



ابن محمّد حسين الشيرازي ثم النجفي. در كتاب امل الامل است كه وي از اعيان فضلاي معاصرين و مردي عالم و محقق و مدقق و بسيار ثقه و فقيه و متكلم و محدث و جليل القدر و عظيم الشأن است.



او را كتبي است كه از آنهاست شرح تهذيب الحديث، و كتاب حكمة العارفين در رد شبه مخالفين، و كتاب اربعين در فضائل امير المؤمنين و امامت ائمه طاهرين، و رساله جمعه، و رساله فوائد دينيه در رد حكماء و صوفيه، و كتاب حجةالاسلام، و غير اينها از كتب و رسائل كه ما آنها را از او روايت مي كنيم.



نگارنده گويد: اين بزرگوار، كه معاصر با محقق فيض كاشاني و دولت صفويه است، در زمان خود شيخ الاسلام قم و امام جمعه بوده. در سفري كه به اصفهان نموده، علامه مجلسي صاحب بحارالانوار، از وي اجازه گرفته كه در كتاب اجازات بحار آن را ذكر كرده است و در كاشان نيز دانشمند عظيم الشأن مرحوم ملا محسن فيض به ملاقاتش رفت و از اينجا ميزان شخصيت و موفقيت ممتاز اين عالم جليل القدر معلوم مي گردد.



كتاب ديگري به نام تحفة الاخيار كه به فارسي بسيار سليس و متين در رد صوفيه نوشته است كه مرحوم عاملي آن را ذكر نكرده و اين از بهترين كتب رد صوفيه است و اين كتاب مطبوع مي باشد. قبر شريف اين بزرگوار در شيخان قم در بقعه جناب زكريا بن آدم است.



12. قاضي سعيد قمي



علامه خونساري در باب سين، صفحه 301 روضات الجنات گويد: القاضي سعيد بن محمّد مفيد القمي اوست مولا و فاضل حكيم بارع، عارف متشرع، اديب كامل، محقق صمداني كه در بعضي از نوشته هايش از خود تعبير به بنده ملتجي به درب صاحبان توحيد محمّد معروف به سعيد نموده است.



دست بازي در مراتب ولايت و عرفان و روش عالي بر طريقه اهل معرفت و وجدان دارد. وي از بزرگان فضلاي حكمت و ادب و حديث و تأويل و مؤيد به روح القدس در استنباط نكات و دقايق خفيه و اطلاع بر اسرار و ضماير و مكاشفات بوده است.



در عصر شاه صفي صفوي، رياست روحانيت و علميت شهرستان قم با وي بوده و در بين مردم قضاوت و داوري مي نموده و در شرعيات نهايت تسلط را داشته است. بيشتر و عمده تلمذ و شاگردي اش در محضر محدث بزرگوار مولانا محمّد محسن فيض كاشاني بوده. شباهت تامي در مشرب و روش به خواهر زاده اش شيخ نور الدين، كه به منزله پيراهن تن او و زبان وي در ظاهر و باطن بوده، داشته است. تأليفات و آثار ارزنده بسياري دارد در حديث و اخلاق كه بعضي از آن را اشاره مي نمايم:



1. شرح كبيري بر كتاب توحيد صدوق در چندين مجلد؛ 2. كتاب اربعينيات كه در او چهل رساله جمع كرده كه از هر كدام چهل باب از باب هاي معارف و تحقيقات باز مي شود و آن از بهترين تصنيفات شيعه است.



قبر شريف اين بزرگوار در نزديك قبر جناب شيخ ابوالحسن علي بن بابويه، در كنار خيابان ارم، مقابل پارك فعلي شهرداري شهرستان قم مي باشد.



13. السيد الجليل السيد مصطفي التفرشي



ابن الحسين الحسيني التفرشي شيخ حر عاملي در امل الامل گويد: وي عالمي محقق و فاضلي ثقه است. او را كتابي است در علم رجال موسوم به نقد الرجال روايت مي كند از مولا عبدالله شوشتري و از شيخ عبدالعالي عاملي محقق كركي از پدر خود، خود شيخ عبدالعالي را در رجال خود نام برده است؛ ولي اشخاصي را كه متأخر از شيخ طوسي بوده اند، جز عده اي كمي را نام نبرده.



صاحب روضات الجنات مي گويد: من تحقيق نكردم تا به حال روايت احدي از علماء را از او، و گمان من اين است كه صاحب عنوان از بني اعمام سيد فيض الله بن سيد عبدالقاهر حسيني تفرشي (كه ترجمه اش گذشت) فقيه متكلم رجالي است؛ بلكه دور نيست كه او نيز از جمله مشايخ صاحب عنوان در اين فن و غير آن باشد.



تقدم وي در اين صناعت (علم رجال)، از امور شايعه اي است كه احدي انكار نكرده و همچنين كمال وثاقت و عدالت و نهايت ضبط و جلالت او و بس است. در اثبات اين مراتب اينكه تلميذ و تربيت شده مولا عبدالله شوشتري مقدس جليل و نبيل معروف است.



نگارنده گويد: تا اينجا بود آنچه را كه ما به دست آورديم از محدثين و فقهاء و مجتهدين قم، از روز مهاجرت اشعريين كوفه به آن، تا زمان مرحوم ميرزا قمي. و اكنون مي پردازيم به ذكر جناب ميرزا و دانشمنداني كه بعد از وي در قم بوده و يا مدفون در آن شده اند.



14. جناب ميرزا ابوالقاسم قمي



خاتم الفقهاء و المجتهدين صاحب الغنائم و القوانين و جامع الشتات مولانا الميرزا ابوالقاسم بن المولي محمّد حسن الجيلاني اصلا الجاپلقي مولداً و القمي موطناً و مدفناً الملقب تارة بالفاضل القمي و تارة بالمحقق القمي. چنان كه از بعضي از نوشته جات خودشان ثابت مي شود، اصلا از اهل كنج رشت است.



والد ماجدش، از گيلان جلاي وطن نموده و در جاپلق، كه از توابع دار السرور بروجرد است، توطن گزيده و محقق معظم در آن جايگاه از كتم عدم به عرصه وجود قدم نهاده و پس از رسيدن به سن رشد و تميز، علوم ادبيه را نزد والد خود، كه اديبي بي مانند بود، تكميل و از آنجا به سوي قصبه خونسار رهسپار و نزد مرحوم مير سيد حسين خونساري فقه و اصول را تحصيل نموده.



سپس با عزمي راسخ و شوقي غالب، روي به اعتاب عاليات نهاد و در آن جايگاه نزد آقا محمّد باقر وحيد بهبهاني مشغول تحصيل و تدريس گرديد تا از وحيد اجازه روايت و اجتهاد يافت؛ چنان كه از استاد سابق خود مير سيد حسين هم اجازه دريافت نموده بود و نيز پس از اين از شيخ محمّد مهدي نجفي و آقا محمّد باقر هزار جريبي و ديگران هم مجاز گرديد.



پس از تحصيل علوم و تكميل فنون در آن ارض شريفه، به چاپلق مراجعت فرمود و چون در آنجا طالب علمي نيافت، به اصفهان مسافرت نمود و در مدرسه كاسه گران مشغول تدريس گرديد و از آنجا نيز به واسطه حسد و عداوت بعضي از ابناي جنس خود در سلطنت وكيل الرعايا كريم خان زند به شيراز مسافرت و پس از چندي با مساعدت بعضي از علماي آن عصر شيراز، مراجعت به اصفهان و بعد از مدت كوتاهي به قم هجرت نموده و رحل اقامت در اين بلده طيبه افكند. و در اين دار المؤمنين بود كه ترقيات فوق العاده نمود و شهرت جهاني يافت؛ تا جايي كه هر وقت فتحعلي شاه قاجار به قم مشرف مي شدند، اول به زيارت و ديدار معظم له مي رفتند و نهايت اخلاص را به جنابش داشتند.



گويند: روزي در اثناي محاوره به فتحعلي شاه خطاب نمود و فرمود: اي پادشاه! عدل كن! مي ترسم به واسطه محبتي كه به تو دارم نظر به آيه مباركه «و لا تركنوا الي الذين ظلموا فتمسكم النار»، مستوجب عذاب نار و غضب كردكار جبار شوم. خاقان مغفور در جواب عرض كردند: نظر به اين روايت كه هر كه در دنيا سنگي را دوست داشته باشد در عقبا با او محشور شود، چون در اينجا با شما محبت و دوستي دارم، اميد است در بهشت عنبر سرشت نيز با شما محشور باشم.



و نيز مرحوم فتحعلي شاه را ريشي بلند بوده؛ چنانچه از شال كمر مي گذشته. روزي ميرزاي مرحوم دست به ريش او كشيد و فرمود: اي پادشاه! كاري نكني كه اين ريش فرداي قيامت به آتش جهنم بسوزد.



بالجمله، جلالت قدر و كمال زهد و تقوا و اعراض وي از دنياي دنيه و تبحرشان در علوم دينيه محتاج به شرح نيست.



نگارنده گويد: پس در جلالت قدر و بزرگواري آن جناب كه قبرش در مقبره شيخان مقابل مقبره زكريا بن آدم زيارتگاه عمومي و بالخصوص ارباب حوايج است و بسيار مجرب است مداومت كردن به زيارت قبر او و توسل به قبر شريفش براي انجاح مقاصد و قضاي حوايج و اداي ديون. و خود اين نويسنده تجربه نموده ام و مناسب مي دانم كه كرامتي را كه در زمان حياتش از او ديده شده، در اينجا بنويسمتا توجه بيشتري به مقام شامخ آن عالم رباني و فقيه سبحاني و نادره زمان و نابغه دوران گردد.



كرامت عجيبه مرحوم ميرزاي قمي



حكايت كرد براي اين نگارنده و جمعي ديگر مرحوم مغفور حجةالاسلام و المسلمين آيةالله ربّاني حاج شيخ مرتضي مجتهد آشتياني رحمه الله كه مي فرمود: من در سر قبر مرحوم ميرزا پيرمرد قزويني را ديدم كه در آنجا معتكف بود و قرآن مي خواند و گريه مي كرد. پرسيدم براي چه اين قدر به ميرزا ابراز اخلاص و علاقه مي كني؟ گفت: من افسوس مي خورم كه ميرزا را دير شناختم و زود از دستم رفت. گفتم: از كجا او را شناختي؟ گفت: من اهل قزوينم. دو سال قبل از فوت اين بزرگوار، از قزوين به قصد حج عزيمت نموده و از راه دريا مسافرت به مكّه نمودم. روزي در طبقه تحتاني كشتي، در وسط درياي عمان هميان پول خود را از كمر گشوده و مشغول شمردن پولهاي مختلف آن شدم و آنها را مرتب مي كردم. ناگاه چشمم به طبقه فوقاني افتاد. ديدم مردي كاملاً مراقب من و پول من است. پس هميان را به كمرم بستم. ساعتي نگذشت، ديدم در طبقه فوقاني كشتي سر و صدا بلند شده. پرسيدم: چه خبر است: گفتند مردي نزد ناخداي كشتي اظهار كرده كه هميان پول مرا، كه داراي فلان نشاني است، دزديده اند و ناخدا به كاركنان و عمله جات كشتي دستور داده، كليه مسافرين كشتي را تفتيش كنند. چنين همياني نزد هر كسي پيدا شود، از او گرفته و او را به سزاي سرقتش در دريا غرق خواهند نمود و ديدم كاملا نشاني هميان مرا مي دهند. ترسيدم و فهميدم همان مردي كه در طبقه بالا مرا و هميانم را تحت مراقبت داشت، اين ادعا را نموده كه سرمايه موجودي مرا بربايد. فكر كردم چه كنم. فكرم به جايي نرسيد، جز اينكه براي حفظ جان خودم از پولم بگذرم. پس فوراً هميان را از كمر گشوده و در كنار كشتي آمده و خطاب كردم به حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام كه يا علي! تو امين اللهي. هميان مرا بگيرد. و آن را در دريا انداختم و آمدم در جاي خود نشستم مهموم و مغموم كه چگونه با تهيدستي و فقر اين سفر را به پايان برسانم. در اين فكر بودم كه ناخداي كشتي و عمله جات آن به طبقه تحتاني آمده و تفتيش مسافرين اين طبقه را نموده و نزد من آمدند و همان شخص مدّعي هم با آنها بود. پس مرا و اسبابم را گردش و تفحص نموده و چيزي نيافتند. ناخدا به آن مرد مدعي گفت: تمام مسافرين كشتي را تفتيش كرديم، چنين چيزي نزد آنها نبود. چرا اين تهمت را به مسافرين خانه خدا زدي. پس زبانش به لكنت افتاده و رنگش سياه و دگرگون شد. فهميدند كه مرد بدجنس و دزدي است. او را گرفته و به دريا انداختند و من با وضع فلاكت و بسيار سختي خود را به مكه رسانيده و پس از اتمام مناسك حج و زيارت مدينه به عراق آمده و به نجف اشرف مشرّف و در حرم حضرت امير عليه السلام عرض كردم: آقاي من! همياني را كه در دريا به شما سپردم، مرحمت فرماييد كه بسيار محتاج آنم. شب در خواب ديدم حضرت فرمود: برو در قم نزد ميرزا ابوالقاسم قمي، هميانت را از او بگير. از خواب بيدار شدم و تعجب كردم از اين خواب و با خود گفتم يعني چه؛ من هميان را در درياي عمّان انداختم، در قم از ميرزا ابوالقاسم قمي بگيرم! و ميرزا كيست؟ پس باز در حرم مطهر تضرّع نمودم و هميان خود را از حضرت امير مطالبه كردم. شب بعد همان خواب را ديدم و تا سه شب تكرار شد. بالاخره استفسار كردم ميرزا ابوالقاسم در قم كيست. گفتند مجتهد و مرجع تقليد است. پس به حضرت عرض كردم خود را چگونه به قم برسانم و حال آنكه سفر حج را به زحمت فراوان به پايان رسانيدم؟ در خواب ديدم كه حضرت فرمودند برو در بازار نزد فلان صرّاف و بيست ليره دريافت كن و برو. از خواب بيدار شدم و در صبح آن شب بازار رفته و صرّاف را پيدا كردم، لكن متحيّر بودم كه آيا صرّاف مي دهد يا نمي دهد. مدتي توقف كردم تا او به من توجه كرده و مرا صدا زد و گفت كاري داري؟ گفتم: بلي، حواله اي دارم شفاهاً. گفت: چقدر است؟ گفتم: بيست ليره. گفت: درست است. اهل قزويني؟ گفتم: آري، فوراً بيست ليره به من داد. رفتم خرج سفر و سوغاتي كه مي خواستم، تهيه كردم و آمدم براي قم. و چون وارد شدم، مستفسر احوال ميرزا شدم. منزل او را به من نشان دادند. آمدم و ديدم مشغول تدريس هستند. صبر كردم تا درسش تمام شد و علماء و طلاب رفتند، مرا طلبيد و گفت: كاري داري؟ گفتم: آري، و جريان را از اول تا آخر شرح دادم. گفت: الان هميانت را مي آورم. پس برخاست و از پشت كتابهايش هميان مرا به عينه آورده و به من تسليم نمود و گفت: ببين پول هاي آن درست است؟ آن را گشوده، ديدم همچنان است كه در دريا مرتب نموده بودم. پس خوشحال شده و دست وي را بوسيده و به سوي قزوين حركت كردم و پس از ورود و گذشتن ديد و بازديد، عيالم گفت به من: فلاني شنيدم كه پولت گم شد و تو به زحمت افتادي. من از اوّل تا آخر، قضيه را شرح دادم. عيالم باور نمي كرد كه من هميان را در دريا انداخته و در قم از ميرزا گرفتم. سوگندها خوردم تا باور كرد و پس از يقين به مطلب، به من گفت: بيچاره پس براي چه از قم به قزوين آمدي؟ چرا خدمت آن بزرگوار ننمودي تا از معنويت او كسب فيض كني؟ برخيز فوراً به قم برويم و افتخار خدمتگذاري اين عالم رباني را به جان قبول كنيم. پس به تحريك عيالم، هر چه از مستقلّات و غير منقولات داشتم، فروختم و با اهل و عيال به جانب قم شتافتم. وقتي به قم رسيدم، ديدم قم مانند روز عاشورا غرق درياي ماتم و سوگواري است. از علت پرسيدم، گفتند: جناب ميرزا بدرود زندگي گفتند. پس عهد كردم تا زنده ام در كنار قبرش معتكف شوم و برايش قرآن بخوانم.



نگارنده گويد: اين كرامت براي مثل اين عالم رباني هيچ استبعاد و جاي ترديد و شكي ندارد؛ مؤمن حقيقي و عالم رباني عندالله مقام و مرتبه اش بالاتر است:



در پيشگاه علم مقامي رفيع نيست از هر مقام و مرتبه اي علم اعظم است



شاگردان و تلامذه ميرزا



كساني كه از اين عالم بزرگوار تارك هوا استفاده نموده و به مرتبه اجتهاد رسيده اند بسيار. براي نمونه چند نفر از بزرگان آنان را ذيلاً مي نگارم:



1. جناب حجةالاسلام علي الاطلاق حاج سيد محمّدباقر شفتي اصفهاني صاحب مسجد سيد اصفهان؛



2. جناب عالم جليل القدر حاج محمّد ابراهيم كرباسي؛



3. جناب آقاي محمّدباقر هزار جريبي مازندراني؛



4. جناب سيد عبدالله شبّر؛



5. جناب سيد محمّد مهدي خونساري؛



6. جناب سيد علي بن سيد ابوالقاسم خونساري؛



7. جناب ميرزا ابو طالب قمي؛



8. جناب ميرزا علي رضاي قمي؛



9. جناب حاج سيد اسماعيل قمي؛



10. جناب حاج شيخ حسين قمي صاحب توضيح القوانين؛



11. جناب حاج ملا محمّد كزازي اصفهاني.



تصنيفات ميرزا



تأليفات آن بزرگوار عبارت است از: 1. كتاب قوانين الاصول دو جلد؛ 2. كتاب غنائم در ابواب عبادات؛ 3. كتاب مناهج در طهارت و صلوة و بسياري از ابواب معاملات؛ 4. كتاب سؤال و جواب در سه مجلد از طهارت تاديات به فارسي كه از كتب نفيسه اين فن بلكه عديم النظير است؛ 5. رساله استدلالي فارسي در اصول دين؛ 6. كتاب مرشد العوام در فقه فارسي كه براي مقلدين خود نوشته اند و غير اينها از رسائل و حواشي.



عمر مباركش بيش از هفتاد بود. در سال 1231 رحلت و در مقبره مذكوره مدفون گرديد. يكي از شعراء ماده تاريخ فوتش را چنين گفته: «از اين جهان به جنان صاحب قوانين رفت».



آن بزرگوار از خود، نه دختر گذاردند كه هر كدام همسر يكي از علماي بزرگ قم و اصفهان و بروجرد و كهك قم و ديگران بودند كه شرح آن موجب اطناب است. به طور فهرست افرادي كه سمت مصاهرت آن بزرگوار را دارند، از اين قرارند:



1. ميرزا ابو طالب قمي؛ 2. ميرزا علي رضا طاهري قمي؛ 3. علامه فقيه مرحوم حاج ملا اسدالله بروجردي؛ 4. ملا محمّد نراقي فرزند فاضل نراقي صاحب معراج السعاده و مستند؛ 5. مرحوم شيخ علي بحريني، و بعضي ديگر كه از ذكر آنانخودداري نمودم.



15. جناب ملا ابراهيم قمي



در كتاب مآثر و آثار گويد: ملا ابراهيم قمي داماد شيخ مشكور در تهران مجتهدي بزرگ بود و فرزندش علي بن ابراهيم القمي فعلاً در سن شباب است و «اعجوبه اتراب». نگارنده گويد: ترجمه فرزند ارجمندش مرحوم آيةالله حاج شيخ علي زاهد قمي را در باب عين خواهم نگاشت، ان شاء الله تعالي.



16. جناب ملا محمد ابراهيم



در مآثر و آثار گويد: ملا محمّد ابراهيم كزازي قمي خلف مرحوم حاج زين العابدين مازنداني است كه عالمي فاضل و دانشمندي بزرگوار بود، و از موطن اصلي خويش مازندران به عراق آمده، در آستانه توقف اختيار كرده بود و هم عاقبت در آستانه شريفه به خاك سپرده شد و پسرش ملا محمّد ابراهيم، كه فقيهي فاضل و عالمي عامل بود، از آستانه به قم رخت گشود و هم در آنجا رحلت نمود.



نگارنده گويد: آن مرحوم داماد مرحوم حجةالاسلام حاج ملا محمّد مجتهد كزازي قمي است كه شرح احوالش خواهد آمد.



17. آيةالله آقا شيخ ابوالقاسم كبير



فرزند مرحوم شيخ محمّد تقي از اجله علماء و مجتهدين و فقهاء و مدققين عصر خود بود. در علوم ادبيه و حسن خط نيز مقامي عالي داشت. در قم خدمت مرحومين: شيخ محمّد حسن نادي و ملا محمّد جواد تحصيل نمود و در نجف نزد علامتين: خراساني مرحوم آخوند و مرحوم سيد محمّد كاظم يزدي تلمذ نمود.



نگارنده در آثار الحجه (ج 1، ص 39) ترجمه وي را به عنوان ششمين حادثه حوزه علميه، بعد از تأسيس آن چنين نگاشته ام: ششمين حادثه اي كه قم و حوزه علميه و عالم تشيع ديده، رحلت عالم فاضل، محقق مدقق، فقيه اصولي، تقي زاهد، معروف به فضل و سعه اطلاع و دقت نظر آيةالله العظمي آقاي آقا شيخ ابوالقاسم كبير قمي بود كه او را بعضي بر مرحوم آيةالله حايري يزدي مؤسس حوزه علميه ترجيح مي دادند. فضلاي اصحاب ايشان از مراجع امروز به شمار مي روند.



نگارنده گويد: گرچه اين حقير آن بزرگوار را درك نكردم و به فيض ملاقات و زيارتش نرسيدم، ولي از علماء و مراجع بزرگ امروز حوزه، كه آن جناب را ديده اند، شنيدم كه آن مرحوم داراي نفس قدسي و ملكوتي بود و مرحوم آيةاللهحاج آقا حسين قمي مي فرمود من منكر بودم كه در اين زمان آدم خوب پيدا شود با شرايط فعلي و فساد عمومي؛ تا آن جناب را ديدم در قم و آيةالله آقا سيد مرتضي كشميري را در نجف اشرف كه يقبن كردم در اين عصر هم انسان كامل و مؤمن حقيقي يافت مي شود. در سال 1353ق دو سال قبل از فوت مرحوم آيةالله حائري، در سن هفتاد سالگي وفات نمود و در مسجد بالا سر نزديكي قبر حاج شيخ عبدالكريم مدفون گرديد.



18. آقاي شيخ ابوالقاسم كوچك



از علماء و مدرسين و ائمه جماعت قم بود، مدتها در نجف اشرف خدمت مراجع و فقهاء آنجا تحصيل نموده و بعد به وطن مألوف خود قم مراجعت و در محله سلطان محمّد شريف سكنا داشت و امامت مي نمود و عمري را با پارسايي و زهد و مناعت طبع به پايان رسانيد و چند سال قبل از فوت مرحوم آيةالله حايري بدرود حيات گفت.



19. حاج سيد ابوالقاسم طباطبايي



فرزند مرحوم حاج سيد محمود قمي و برادر آيةالله حاج آقا حسين طباطبايي قمي است (كه ترجمه و شرح احوالش خواهد آمد. صاحب عنوان از شاگردان مرحوم حاج سيد محمّد كاظم طباطبايي يزدي صاحب عروة الوثقي است. در سال 1333 در سن كهولت و سالخوردگي از دنيا رفت و در شيخان قم مدفون گرديد.



20. ميرزا ابو طالب قمي



فرزند ميرزا ابوالحسن از اجله علماء و سادات بلده طيبه قم و از تلامذه و شاگردان و دامادهاي مرحوم ميرزا ابوالقاسم قمي صاحب قوانين است و مرحوم ميرزا نهايت وثوق را به او داشتند؛ چنان كه بسياري از حكومات شرعيه را به ايشان رجوع مي فرمود و عالمي ثروتمند و متمول بود كه بسياري از ارامل و ايتام و بينوايان را تكفل مي فرمود و در آن موقع كه مردم قم نيازمند به آب بودند، آب انبار بزرگي در قم جنب ميدان كهنه بنا نمود و بعد از حيات خود ثلث املاك خود را وقف بر مصارف خير كرده و در سال 1249 وفات نمود و در بقعه جناب زكريا بن آدم مدفون گرديد.



مرحوم ميرزا علي اكبر فيض در تاريخ خود گويد: ميرزا ابو طالب قمي الاصل است. فضلي باهر و قدسي متكاثر است و داماد مرحوم ميرزا ابوالقاسم بوده و ايشان پدر مادر مرحوم آقاي حاج ميرزا سيد حسين متولّي باشي (بقعه منوره فاطميه معصومه عليها السلام) از همان صبيه مرحوم ميرزا بود. كتابي دارد به نام سؤال و جواب.



21. ميرزا سيد احمد



مرحوم ميرزاي فيض گويد: از فضلاي متبحر و علماي متدين قم بوده و در سر كار فيض آثار به منصب سر كشيكي مفتخر بوده، توليت شرعيه سر كار فيض آثار هم با ايشان بود. در سنه 1241 وفات نمود و در آستانه به خاك رفت.



22. حاج آقا احمد طباطبايي



يكي از پنج پسر مرحوم حاج سيد محمود است. وي نيز از علماي متقي قم بود و در صحن نو اقامه جماعت مي نمود. در سال 1334 در قم مرحوم و در شيخان مدفون گرديد.



يكي از برادران ايشان مرحوم سيد العباد آقاي حاج سيد ابراهيم طباطبايي بود كه نگارنده او را زيارت كرده بودم. سيدي پارسا و متورع و از صلحا و اخيار قم بود. كراراً به مكه و اعتاب عاليات مشرف گرديده بود. در حدود سال 1360 وفات نمود.



23. حاج سيد اسحاق رضوي



از علماي باتقوا و در مسجد امام حسن به جماعت نماز مي گذارد. در سال 1332 وفات نمود و در شيخان بزرگ مدفون گرديد.



24. حاج سيد اسماعيل قمي



از تلامذه و شاگردان مرحوم صاحب قوانين و از علماي بزرگ اين سرزمين است. علاوه بر فضل ظاهر، قدس باطن نيز داشته و و توليت شرعي سر كار فيض آثار حضرت معصومه عليها السلام با او بوده. در سنه 1263هروي به دار جنان نهاده و در ايوان طلاي حضرت فاطمه عليها السلام مدفون گرديد.



مرحوم ميرزا فيض گويد: حاج سيد اسماعيل، قمي الاصل و داماد مرحوم ميرزا سيد احمد، از تلامذه مرحوم ميرزا ابوالقاسم قمي است. گويند كتاب قوانين را پس از فوت مرحوم ميرزا ابوالقاسم، هيچ يك از تلامذه او به تنقيح و درستي ايشان درس نگفته. علاوه بر فضل ظاهر، قدس باطني هم داشته است.



25. سيد محمد تقي رضوي



از علماي متقي فرزند مرحوم حاج سيد اسحاق و در مسجد امام اقامه نماز جماعت مي نمود. شرحي بر خطبه حضرت صديقه عليها السلام به عربي نگاشته كه در تهران به طبع رسيده و در سال 1334ق فوت نمود و در شيخان مدفون شد.



26. حاج سيد جواد قمي



در مآثر و آثار مي گويد: حاج سيد جواد قمي، مجتهدي مسلم و مروجي مبسوط اليد بود و در نهي از منكر و منع اهل فجور قلبي قوي داشت و در حفظ حدود شرعيه از هيچ نكته فرو نمي گذاشت. مكرر به تهران آمد و صحبت شريفش ادراك شد. در فقه و اصول و رجال تصنيفات دارد. در ماه رمضان سال 1303ق به شهر قم رحلت يافت. رفع الله درجته. فرزند ارجمندش مرحوم عالم جليل و فاضل كامل نبيل مرحوم حاج ميرزا زين العابدين كه از اجلاي علماء و از طرار اول تلامذه مرحوم آخوند ملا محمد كاظم خراساني قدس سره بود. در حاشيه رجال ابو علي به خط خود حالات ايشان را از اين قرار نگاشته:



الحاج سيد جواد قمي (اعلي الله مقامه» ملقّب به جواد. نام شريفش سيد محمد تقي است. تلمّذ نمود در عنفوان شباب، بر جماعتي از اعلام و كوچ كرد از قم به اصفهان به جهت تلمّذ بر سيد جليل و عالم نبيل سيد محمدباقر اصفهاني، و تلمذ نمود در آن شهر نيز بر جماعتي از اعلام. پس كوچ كرد به مشهد مقدس غري و تلمذ نمود مدت كمي نزد شيخ اجل مرتضي انصاري، و رجوع نمود به قم و تصنيف كرد در قم كتاب مقاليد الاحكام را در شش جلد و آن كتاب بزرگ پر فايده و پر فرعي است، و كتاب الدرة الباهره في احكام العترة الطاهرة و آن در دو مجلد است، و كتاب ينابيع در توحيد و ثبوت و اثبات كفر بعض اهل الحاد و بدعت، و از براي اوست قريب بيست رساله. با اينكه مشغول بود به ترويج دين و قمع ظالمين و او را محاسباتي بود با نفس خود در ايام حياتش و مردي ورع و زاهد و كثير التهجد و البكاء بود. بسياري از اوقات مناجات ابي حمزه ثمالي را در قنوت نماز و ترش قرائت مي نمود و او را كرامات باهراتي است. در موقع وفات 63 سال داشت. در روز شنبه سوم شهر صفر سنه 1303 رحلت و در دارالايمان قم، در بقعه زكريا بن آدم، نزد قبر پدر و جدش مدفون گرديد.



27. آخوند ملا محمد جواد قمي



ميرزاي فيض در تاريخ خود گويد: ملا محمد جواد عالمي است قدس نهاد و فاضلي است زهد بنياد كه از زمان ولادتش تاكنون دامن قدس و عصمتش به هيچ مكروهي آلوده نشده است، تا چه رسد به حرام. در مدرس تحقيق و حوزه تدقيق، ذهنش چنان تندرو است كه هنگام اقتحام به معضلات مسائل، برق و شهاب با او كندند. نياكان و اجدادش از سلسله و دوده مردمان قمي الاصل و تجارت پيشه اند كه هم اكنون بني اعمام و اقارب او به تدين در تجارت، معروف و مشهورند.



حضرتش تكميل علوم مقدّمات و ادبيه را در قم فرموده، به اعتاب عاليه كه اكنون مدار رحاي هر علم است، گسيل شدند و چندين سال زيب محفل تحقيق جناب حجة الاسلام شيخ مرتضي شوشتري انصاري (اعلي الله مقامه) بودند تا استنباط فروع از اصول نموده، به قم معاودت فرمودند. اكنون يكي از رؤساي علماي اين بلد است كه احكام شرعيه و فيصل مهمات منوط براي رزين و قلم مشكين ايشان است.



صاحب تاريخ قم مرحوم ناصرالشريعه گويد: وي در مسجد امام حسن عليه السلام به امامت قيامت مي نمود و در سال 1312ه . مرحوم و در شيخان بزرگمدفون گرديد.



28. ميرزا محمد حسن ميرزا آقاسي



مرحوم فيض در تاريخش گويد: ميرزا حسن عالمي است عامل و فاضلي است كامل. شخصش به همه صنوف كمال آراسته است و خلقش از جميع رذايل پيراسته. از بدو عمرش تاكنون، به هيچ مكروهي آلوده نشده است. والدش را وطن در صفحه خلجستان قم بود و عمل انشاي محمد حسين خان سرهنگ فوج خلج به عهده او موكول بود.



چون پادشاه ماضي محمد شاه فوج خلج را از او بگرفت و او به ناچار در بست حضرت فاطمه عليها السلام پناهنده شد، والد جناب ميرزا حسن هم در قم وطن گزيد و خانه بساخت و اسباب معاش فراهم آورد. جناب سامي در بدو سن مقدمات و علوم ادبيه را در قم تحصيل فرموده، روي به نجف اشرف آورد و در خدمت حجة الاسلام شيخ محمد حسن صاحب جواهر الكلام و حاج شيخ مرتضي شوشتري انصاري قريب بيست سال تحصيل علم فرمود و سپس روي به وطن آورده، اشتغال به فيصل امورات شرعيه داشت. طلاب علوم دينيه از مدرس تحقيق ايشان بهره ها مي بردند؛ تا در سنه 1304ه . مرحوم و در شيخان مدفون شد.



29. شيخ محمدحسن قمي وزوائي



در مآثر و آثار گويد: شيخ محمد حسن قمي وزوائي، مقيم دارالخلافه عالمي عادل است و فقيهي فاضل. او را با خاندان مرحوم حاج ملا محمد كرمانشاهي كه عالمي رباني بود و با خاقان مغفور، فتحعلي شاه قاجار معاصرت داشت، ارتباطي من القديم است «واختصاص عن الصميم». در سال 1310 وفات نموده و در شيخان بزرگ قم مدفون شد. وزواء از بلوك قم است كه تا شهر ده فرسخ مسافت دارد.



30. شيخ محمدحسن قمي



ميرزاي فيض گويد: وي عالمي است عامل و فاضلي است كامل كه در فنون علوم و رسوم دانش صاحب بينش است و بدين جهت، طلاب اين ولايت را روي استفادت بدان حضرت است، و همه روزه در مدرس تدقيق و حوزه تحقيقش حل مشكلات و توضيح معضلات مي نمايند و در تعمق فكر و تشحيذ ذهن و اصابت رأي و استقامت خاطر در اين ولايت، كسي او را همال نيست.



در ايام عاشورا و زمان اندوه بر شهداي نينوا، در خانه مخصوص خود خيمه عزا بر پا مي نمايند و به نفس شريف به ذروه منبر مرتقي شده، در بدو سخن شرحي مفصل و فصلي مشبع در تخويف و انذار و تشويق و اعتذار بيان فرموده كه مايه جمعيت خاطر و حضور نفس سامعين شود. سپس شرح حالات شهداي طف عليها السلام را به طرزي گريه خيز و اندوه انگيز بيان فرموده تا دو ساعت در عرشه منبر شورش محشر برانگيزد. واقعاً چنين مجلس در هيچ مكاني ديده نشده است.



در بدو سن در تهران و ساير بلدان ايران علوم عربيت و ادبيت را از نحو و صرف و معاني بيان و غيره، كه مقدمات اجتهاد است تحصيل فرموده، روي به اعتاب عاليات آورد و در مجلس درس تحقيق حجة الاسلام حاج شيخ مرتضي شوشتري (اعلي الله مقامه) و ساير علماي آن بلد به تحصيل علم فقه و اصول پرداخت. سالي برنگذشت كه هواي نجف اشرف با مزاج ايشان سازگاري نكرده، مزاجش عليل شد. به ناچار به حكم اطباء روي به وطن كرد. علت مزاجش به صحت متبدّل شد. در ثاني، شدّ رحال كرد و در نجف اشرف مشغول تحصيل شد. در ثاني مزاجش عليل شد و مشهود او گرديد كه هواي نجف با او سازگاري ندارد. مراجعت نموده، اكنون در اين بلده شريف مشغول تدريس مي باشد.



در مآثر و آثار است كه شيخ محمد حسن قمي مشهور به نادي، در فقه و ادبيات نيكوست. مدتي به دارالخلافه تهران توقف داشت. در سال 1317ق در قم مرحوم و در شيخان مدفون گرديد و اينكه نوشته اند مشهور به نادي، علتش اين است كه پسر مرحوم نادي بوده و چون در محله چهارمردان سكنا داشت، از اين حرف معروف به چهارمرداني هم مي باشد.



31. شيخ حسن نديم



(شيخ استاد) در تدريس علوم ادبيه مخصوصاً مطول، يد طولايي داشته و چون نديم و استاد مرحوم حاج سيد حسين متولي باشي بزرگ بوده، معروف به استاد نديم شده، در علوم رياضيه نيز دست داشته است.



32. حاج مير سيد بن ميرزا سيد عزيز



از خدام والامقام بضعه احمدي و از علماء و مجتهدين و فقهاء و اصوليين بود. از شاگردان مرحوم علامه ثاني ملا محمد كاظم خراساني است. شرحي به كفايه استاد خود نوشته كه يك جلد آن به طبع رسيده. در اواخر عمر به تهران منزل گزيد. در آنجا مشغول تدريس فقه و اصول بود و هم آنجا مرحوم و در قم مدفون گرديد.



33. حاج شيخ حسن فاضل



هو العالم العامل والفاضل العادل از علماء و مجتهدين است كه تمام تحصيلاتش در قم بوده، ولي به واسطه كثرت ممارست و شدت مداومت و مطالعات از فحول رجال علم گرديده. در فقه و اصول و ادبيات مقامي عالي داشت. با عالم فقر و فاقه و تنگدستي، رياضات شاقه كشيد و براي يك لقمه نان منت دونان نكشيد و در اواخر عمر به مرض فلج و رخوه مبتلا و خانه نشين و در سنين بيش از هشتاد سالگي از دنيا رفت. غالب تلمذش در قم نزد همنام خودش شيخ محمد حسن نادي و مرحوم حاج سيد صادق بوده است.



34. حاج ملا آقا حسين



در مآثر و آثار گويد: آقا حسين مجتهد قمي به علم و عمل اشتهار دارد. و مرحوم ميرزاي فيض گويد: ملا آقا حسين، عالمي است قدس نهاد كه زهد در نهاد او عجين است، و قدس در ذات او دفين. والدش از اعزه و اتقياي اين بلد و از خدام آستان بضعه احمدي (صلوات الله عليها) است.



تحصيل مقدمات و سطوح را در خدمت حاج سيد اسماعيل، كه از تلامذه مرحوم ميرزاي قمي بود، تكميل نموده، به جانب اعتاب عاليه رخت كشيدند و در حوزه حجة الاسلام حاج شيخ مرتضي انصاري حاضر شده. چهارده سال زمان توقفشان طول كشيده؛ تا از حضيض تقليد به اوج اجتهاد ارتقاء جست و به وطن روي آورد و حكومات شرعيه قم، منوط به رأي رزين ايشان شد. در سال 1327ه . مرحوم و در صحن جديد مقابل مقبره شهيد نوري مدفون و سنگ بزرگي بر روي قبرش منصوب است.



35. شيخ حسين بن بهاء الدين



از شاگردان مرحوم ميرزا ابوالقاسم صاحب قوانين است و حاشيه به كتاب استاد خود به نام توضيح القوانين نگاشته كه به طبع رسيده است.



36. حاج شيخ محمد حسين پايين شهري



حاج شيخ محمدحسين پايين شهري، از مجتهدين بزرگ و با تقواي قم بوده و در بقعه جناب علي بن جعفر مدفون مي باشد.



37. مرحوم ميرزا سيد حسين قمي



ميرزاي قمي در تاريخ خود گويد: ميرزا سيد حسين صدر الحفاظ حكيمي است دانا، و فاضلي است به جميع علوم توانا. والدش حاج سيد اسماعيل از وجوه بزرگان خدّام آستان مبارك فاطمه معصومه (صلوات الله عليها) بوده كه به منصب صدرالحفاظي مفتخر و مباهي بوده.



تحصيل علوم ادبيت و عربيت را در حيات مرحوم والدش در اين بلد شريف نموده. چون والدش رخت به دار جنان كشيد، بر حسب وراثت منصب جليل والدش به او مرجوع شد. در صبح و شام بر حسب ياسا و قرارداد اين شغل در دارالحفاظ سركار فيض آثار حاضر شده، با ساير قاريان و حافظان مشغول تلاوت قرآن مي شدند. از بلندي نظر و علو فطرت، اين شغل را دون مراتب و قابليت خود ملاحظه نموده، تحصيل علم و تكميل معناي انسانيت را وجهه همت و پيشنهاد خاطر نموده. رخت به دارالخلافه تهران كشيد و در مدرسه خان مروي، كه مجمع علماء و محلّ انجمن فضلاست، حجره گرفت.



علم فقه و اصول را در مدرس تحقيق فريد العصر و وحيد الايام ميرزا عبدالرحيم نهاوندي حاضر مي شدند و مراتب علم و حكمت از الهي و طبيعي را از محضر حكيم بي مانند ميرزا ابوالحسن جلوه استفاده مي نمود و چندي هم زيب مجلس تحقيق حكيم عارف رباني آقا محمد رضاي قمشه اي اصفهاني بوده، شرح فصوص محي الدين و ساير كتب حكيمه را ملاحظه مي نمود، و چون آن دو عالم كامل، در تهران بدرود حيات گفتند، توقف تهران را از جهت خود بي فايده ديده، روي به اعتاب عاليات آورد و در شهر سامري در محضر درس حجة الاسلام والمسلمين حاج ميرزا محمد حسن شيرازي تشرف جسته و ده سالي در آنجا توقف فرمود و روز و شب مشغول تدرس و تدريس گرديده و پس از فراغت از حوزه درس حجة الاسلام ميرزاي شيرازي رخت به تهران كشيد و در آنجا اقامت نمود و مشغول تدريس و ترويج و امامت و افادت شد و مورد وثوق صغير و كبير و برنا و پير گرديد؛ تا در سال 1322ق در آنجا به جوار رحمت الهي واصل و در قم مدفون گرديد.



38. آقا شيخ محمدحسين نجار



آقا شيخ محمدحسين مشهور به نجار (چون پدرش پيشه نجاري داشته) از علماء و مجتهدين قم بود كه در نجف اشرف سالهاست در خدمت فقيه اعظم آقا سيد محمدكاظم طباطبايي تحصيل و تلمذ نموده بود؛ ولي چون طبعي تند داشت، ترقي ننمود و در اوايل مشروطيت صدماتي كشيد و اعتضاد الدوله، حكمران قم، او را به نجف تبعيد نمود. پس از استقرار مشروطيت، مجدداً به قم مراجعت كرد، ولي به علت تندي مزاج باز كارش پيشرفت نكرد. گاهي به تهران مسافرت مي كرد و گاهي به قم مقيم مي شد؛ تا چندين سال قبل، در قم مرحوم شد.



39. آقا سيد زكرياي قزويني قمي



در سامره خدمت حجة الاسلام حاج ميرزا محمد حسن شيرازي قدس سره تحصيل و تلمذ نموده بود و به طوري كه شنيده ام از معظم له اجازه اجتهاد داشته. پس از آن به قم اقامت و مشغول ترويج شرع و امامت جماعت و منبر شد؛ تا در قم مرحوم و مدفون گرديد. آن مرحوم ابوالزوجه مرحوم آيةالله آقاي حاج آقا حسين طباطبايي قمي بوده اند.



40. ملا سلمان يكه باغي



ملا سلمان يكه باغي. در مآثر و آثار گويد: ملا سلمان يكه باغي، از مشاهير اتقياي علماي اين دولت معدود مي گردد. مؤلف گويد: آخوند ملا سلمان از بزرگان علماء و داراي مقامات بوده. در سنه 1291 در «يكه باغ»، كه هشت فرسخي قم است، مرحوم و در شيخان بزرگ مدفون گرديد.



41. حاج ملا محمد صادق قمي



وي جامع علوم و بارع فنون بوده؛ چنان كه در هر يك از فنون كمال و رسوم فضل و افضال مقامي رفيع داشت. در اوايل جواني، به اصفهان مسافرت نمود و ده سال در آن جايگاه به تحصيل علوم ادبيات و مقدمات و فقه و اصول و رياضي و غيرها اشتغال داشت و غالب تلمذشان در آن شهر نزد مرحوم حاج شيخ محمدتقي اصفهاني صاحب حاشيه بر معالم بود. سپس روانه به نجف اشرف گرديد و در حوزه درس مرحوم صاحب جواهر شركت نموده و مدت هفت سال از مباحث فقه و اصول آن جناب و ديگران استفاده نموده، آن گاه مجتهداً به وطن خود قم مراجعت و قريب چهل سال در اين سرزمين به خدمات شرعي مشغول؛ تا در ماه شوال 1298 رحلت نموده و در قبرستان شيخان مدفون گرديد.



نگارنده گويد: آن مرحوم در تبحر علوم خاصه ادبيات در عصر خود ممتاز بوده و همچنين در كثرت حفظ و حافظه؛ چنانچه اغلب مقامات حريري را محفوظ بوده و در مكاتبات خود به مناسبت مي نگاشته و نماز استسقاي ايشان هم خود در قم مشهور و قبل از نماز استسقاي مرحوم آيةالله خونساري در سال 1364ق بوده. در السنه و افواه مذكور است كه هنوز اهالي از مصلا به منازل خود نرسيده بودند، غريق رحمت الهي گرديدند.



در مآثر و آثار گويد: حاج ملا صادق قمي مجتهدي فحل بود و از مشايخ بزرگ شيعه به شمار مي آمد. در اخبار و آثار تتبعي كامل و استقرايي شامل داشت. الخ.



بيت و خانواده او، كه امروز به بيت صادقي در قم و تهران معروف اند، از بيوتات ريشه دار و مردم شرافتمند قم مي باشند كه در ترجمه فرزند ارجمندش حجة الاسلام آقاي حاج ميرزا مصطفي صادقي اشاره خواهم نمود.



از آثاري كه امروز به نام آن مرحوم موجود مي باشد، مدرسه حاجي است در جنب ميدان مير كه صدر اعظم نوري در زمان صدارتش در اوايل سلطنت ناصرالدين شاه در سال 1273 آن را براي آن مرحوم با مسجدي در همان مدرسه ساخته كه در ضمن مدارس قم مذكور شد. مرحوم بيگدلي رشيدخان اشعاري براي آن سروده كه اين مصراع آخر آن ماده تاريخ بناي مدرسه است: (صدر امجد را مبارك باش اي نيكي بنا» (1273).



42. حاج سيد صادق قمي



مرحوم ميرزاي فيض گويد: حاج سيد صادق يكي از اساتيد و مدرسين اين بلد شريف است كه طلاب علوم ديني و محصلين مرسوم كشف و يقين همه روزه در مدرسه تحقيقش حاضر شده از جميله فضلش، اجتناي ثمرات فوايد مي كنند و از خرمن علمش، التقاط حبات مطالب مي نمايند. اجداد و نياكان و اقارب و عشايرش، از تجار متمولين با ديانت اين بلده طيبه اند، ولي اين فريد يگانه و عالم فرزانه، از شغل موروثي اجدادي روي بتافت و با شوقي تمام و جدي مستدام، به تحصيل علوم، كه ميراث انبياء عليهم السلام است، بپرداخت. تكميل مقدمات اجتهاد را در اصفهان و تهران و ساير بلدان ايران نمود. سپس با عزمي راسخ و شوقي غالب روي به اعتاب علياي نجف و كربلا آورد و اندر آن تربت پاك در محضر علماء، بخصوص حجةالاسلام ميرزا محمّد حسن شيرازي و ميرزا حبيب الله رشتي (ادام الله ظلّهما)، چندان كوشش كرد كه از حضيض تقليد، به اوج اجتهاد مرتقي شد. از آن پس روي به وطن كرد. اكنون يكي از مفتيان و مدرسين اين بلد شريف است كه عقده كارهاي متنازع فيه، به ناخن رأي ايشان گشوده مي شود و فيصل حكومات شرعيه، به كلك مشگين ايشان حوالت مي رود.



نويسنده گويد: اين عالم بزرگوار، مدت چهل سال در بلده طيبه قم مشغول تدريس و ترويج و امامت و قضاوت و فصل خصومت بين بندگان خدا بودند، تا در سنه 1338هدر دار الايمان قم مرحوم و در شيخان، جنب بقعه محقق قمي مدفون شدند. از آثار ايشان است: مسجد عالي، و مدرسه جنب آن در محله سلطان محمّد شريف مقابل منزلشان كه به جهت معظم له بنياد نمودند؛ چنانچه در ضمن مدارس ذكر شد.



اين سيد جليل القدر و عالم عظيم الشأن، چون از رشته پدران خود، كه تجارت بود، به سلك و كسوت روحانيت در آمدند، سر سلسله و بزرگ خاندان و بيوت روحاني قم گرديدند كه اين بيت امروز در قم و تهران و نجف اشرف و پاريس معروف و از بيوتات شريفه و اصيل و ريشه دار قم مي باشند و در ميان آنان، آيات پربركات بوده كه فهرست اجمالي آنان را در اينجا نگاشته و تفصيل هر كدام را در جاي خود به رشته تحرير خواهم آورد، ان شاء الله.



آن مرحوم داراي چهار فرزند روحاني بزرگوار بوده اند:



1. مرحوم آية الله آقاي حاج ميرزا محمود روحاني، والد ماجد آيت الله آقاي آقا سيد صادق روحاني و آية الله حاج محمّد روحاني مقيم نجف؛



2. مرحوم آية الله حاج ميرزا ابوالقاسم روحاني، والد معظم آقاي حاج سيد محمّد علي روحاني و حاج سيد فضل الله روحاني؛



3. مرحوم حاج ميرزا ابوالحسن روحاني، والد بزرگوار آقاي حاج سيد مهدي و حاج سيد هادي روحاني؛



4. مرحوم حاج آقا احمد روحاني.



يكي از دامادهاي معظم آن جناب، مرحوم مبرور آية الله حاج ميرزا محمّد علي شاه آبادي تهراني بوده كه شرح احوال هر يك به جاي خود خواهد آمد.



43. آخوند ملا محمد طاهر



فرزند مرحوم ملّا عبدالله از علماء و فقهاء و مقدّسين و اشخاصي بود كه تمام تحصيلاتش را در اين ارض شريف نمود و از زهاد و اوتاد عصر خود به شمار مي رفت. علوم ادبيه و سطوح و خلاصة الحساب و فارسي و هيئت تدريس مي نمود. اواخر عمر، در زرند قم، ساكن و در سن نود سالگي در آنجا مرحوم شد.



44. آقاي آقا سيد عبدالله



از بزرگان علماء و سادات سلسله جليله رضويه برقعي قم است كه سلسله نسب و اجازه اش را در سنگ قبرش، كه در شيخان است، نوشته اند.



در ابتداي جواني مهاجرت به نجف اشرف نمود و در آن شهر بر علماي اعلام، مخصوص شيخ راضي عرب و مرحوم حاج ميرزا حبيب الله رشتي قدس سره، تلمذ نمود؛ تا به درجه رفيعه اجتهاد نائل گشته و در سال 1288همجتهداً به قم مراجعت نمود و در مسجد امام حسن عليه السلام اقامه جماعت مي كردند. در شهر قم رياستي بزرگ داشت و قريب چهل سال مشغول ترويج شريعت و رفع مرافعه و قضاوت بود؛ تا در شهر ربيع الاول سنه 1333هدر سن 84 سالگي به دار بقاء خراميد و در قبرستان شيخان بزرگ در مجاورت قبر ابو جرير اشعري مدفون گرديد.



45. مرحوم حجةالاسلام شهيد نوري



حاج شيخ فضل الله بن ملا عباس مازندراني نوري الاصل تهراني المسكن و المقتل و القمي المدفن از اكابر علماء و مجتهدين و اجلاي فقهاء و محدثين اماميه اوايل قرن چهاردهم هجري، خواهرزاده و داماد مرحوم خاتم المحدثين حاج ميرزا حسين نوري صاحب مستدرك و از تلامذه طراز اول ميرزاي بزرگ شيرازي است كه سال ها حاضر درس آن استاد بزرگوار بوده و تقريرات درسي او را به قيد تحرير آورده و پس از تكميل تحصيلات علميه به ايران مراجعت و سال ها در تهران حامل لواي رياست مذهبي و تمامي اوقات او در ترويج احكام دينيه تدريساً و تأليفاً مصروف و مصدر خدمات دينيه بسياري بوده؛ تا در اوايل مشروطيت و تبديل اصول حكومت ايراني در سيزدهم رجب 1327ه . در تهران مصلوب و جنازه اش به بلده طيبه قم نقل و در صحن بزرگ حضرت معصوم عليها السلام دفن و مقبره اش معروف و مورد توجه اهل معرفت است. مرحوم صدر الافاضل در تاريخ وفاتش سرود:



كفر ديدي چه كرد با اسلام اي عجب لا اله الّا الله

اعلم عصر را به دار زدند در كجا؟ پايتخت شاهنشاه

كفر شد آشكار و دين پنهان گشت اسلام خوار و علم تباه

رفت منصور وار بر سر دار آنكه حق گفت و شد ز حق آگاه

داد از خواب غفلت امروز آه از انتقام فردا آه

پي تاريخ اين بليه ز غيب گفته شد: «الشهيد فضل الله»



آن بزرگوار طبع روان و سرشاري داشت و به نوري تخلص مي كرده و از اشعار آن مرحوم به دستم نيامد. از تأليفات اوست:



1. تذكرة الغافل و ارشاد الجاهل كه يك سال قبل از وفاتش تأليف و نشر داده و در آنجا هدف خود را مبين نموده و بعضي از حوادث را كه بعداً وقوع يافت، پيش بيني كرده است؛



2. صحيفه مهدويه كه ادعيه حضرت ولي عصر عليه السلام را در آن جمع كرده است. مقبره اش شب ها مجمع عده اي از فضلاء و ادباي حوزه علميه قم مي باشد.



ابن انباري اشعاري براي متنبّي، شاعر معروف زمان سيف الدوله، گفته موقعي كه او را به دار آويختند كه وزير مذكور مي گفت دوست داشتم مرا به دار زده بودند و اين اشعار درباره من گفته شده بود و حقاً مناسب است اين اشعار درباره اين بزرگوار گفته شود؛ زيرا مصداق حقيقي آن است:



علوّ في الحيوة و في الممات لعمرك هذي إحدي المعجزات

و لم أر قبل جذعك قط جذعاً تمكن من عناق المكرمات

و لما ضاق بطن الأرض عن أن يضمّ علاك من بعد الوفات

اصاروا الجو قبرك و استعاروا من الأكفان ثوب الصافيات



در زندگاني بلند مرتبه و عالي مقام بودي و در مردن هم همچنين. به جانت سوگند كه اين يكي از معجزات توست و من نديدم هرگز پيش از چوبه دار تو چوبي را كه متمكن باشد از حمل بزرگواري ها و شرافت ها.



و هنگامي كه شكم زمين گنجايش در بر گرفتن تو را نداشت بعد از مرگت براي بلندي مقام تو فضاي آسمان را قبر تو قرار دادند و به جاي كفن ها، لباسي از نسيمهاي روح افزا در بدن تو نمودند.



46. ميرزا علي رضا قمي



مرحوم ميرزا علي رضا بن محمّد بن كمال الدين الحسيني القمي والد ماجد مرحوم آية الله حاج سيد جواد از تلامذه مرحوم ميرزا ابوالقاسم قمي صاحب قوانين و بنا بر نقل فرزند ارجمندش محل اعتماد و ارجاع فتاوي و محاكمات از طرف مرحوم صاحب قوانين بود و مثل فرزند سعادتمندش در اجراي احكام شرع مبين از ملامت لائمين انديشه نداشت. در ماه شوال سنه 1348ق در شهر قم رحلت و در بقعه زكرياي بن آدم در شيخان مدفون گرديد.



47. آخوند ملا غلامحسين



معروف به «شاه زيدي» از علماء و مقدسين و فقهاء و متدينين اين شهر بود كه در نوشتن مكاتبات و قباله هاي شرعيه ربطي عظيم داشت. در مسجد واقع در صحن شاهزاده زيد، به جماعت نماز مي گذاشت و نيز در آنجا براي تحريرات خود حجره اي داشت. مسائلي از مرحوم آيةالله آقاي سيد كاظم يزدي صاحب عروة الوثقي پرسش نموده و آن را رساله اي كرده و به طبع رسانيده است.



48. حاج ملا غلامرضا



مشهور به حاجي آخوند، از علماي بزرگ و فقهاي سترگ اين سرزمين است كه در عصر خود در اولين صف علماي اين بلد بود. علاوه بر فضل ظاهر، قدس باطن نيز داشت. در ابتداي جواني به اتفاق مرحوم حاج سيد صادق مسافرت به نجف اشراف نموده و در آنجا در محضر آيةالله مجدد شيرازي مرحوم ميرزا محمّد حسن و حاج ميرزا حبيب الله رشتي قدس سره مشغول تحصيل شده و از مباحث فقه و اصول آن دو بزرگوار استفاده نمود؛ تا به مقام منيع اجتهاد رسيد. آن گاه با مصاحبت همان دوست مذكورش، در سال 1298ق روي به وطن آورد و در اين شهرستان ديني مشغول تدريس و افاضه و ترويج دين و اقامه جماعت بود؛ تا در سال 1332 وفات نمود و در ايوان آيينه صحن اتابكي قم مدفون گرديد.



از آثار آن مرحوم است حاشيه اي بر فرائد شيخنا الانصاري رحمه الله كه به طبع رسيده و مورد مراجعه فضلاء مي باشد.



49. حاج ملا محمد كزازي



عالمي عامل و فقيهي كامل پدرانش از خوانين و متمولين حومه «كزاز» بودند و خود نيز تا اوايل جواني در كزاز به همان طريقه آباء و اجداد مشغول امور دنيوي بود؛ تا اينكه محقق قمي صاحب قوانينرا سفري به آن سامان پيش آمد و در آنجا خواهر او را به حباله نكاح درآورد و آن مرحوم از بركات انفاس قدسيه مرحوم ميرزا مشغول تحصيل علوم دينيه و معارف يقينيه شد و به اندك زماني، قابل استفاده از محضر آن بزرگوار گرديد و پس از فوت مرحوم ميرزا، مسافرت به كاشان و نراق نموده و از محضر درس مرحوم ملا احمد فاضل نراقي (اعلي الله مقامه) بهره مند شد و پس از رحلت آن مرحوم به قم مراجعت و مشغول ترويج دين و امامت جماعت و قضاوت و ساير مراسم مذهبي گرديد؛ تا از دنيا رفت و در قبرستان شيخانمدفون گرديد.



از آثار خير او آب انبار محله عشقعلي و نيز ثلث قريه تجره دستجرد را در كزاز وقف بر امور و اعمال خيريه نموده است.



50. ميرزا محمود رضوان



اولاً نامش ملا عباس بوده كه به محمود تغيير داده است. اسلافش از اهالي قريه كهك چهار فرسخي قم بوده و اين حكيم دانشمند پس از تكيل مقدمات علوم ادبيه در قم، مهاجرت به تهران نموده و نزد دو حكيم بزرگوار: مرحوم ميرزا ابوالحسن جلوه و آقا ميرزا محمّد رضاي قمشه اي مشغول تحصيل علم حكمت گرديد؛ تا از اجله حكماء محسوب گشت و سال ها در تهران در مدرسه صدر و غيره تحصيل و تدريس علم حكمت مي نمود. قصايد اشعار غرائي در مدح ائمه معصومين عليهم السلام سروده و در حدود سال 1330 تقريباً در تهران وفات نمود.



51. حاج ملا محمود



از علماء و وعاظ درجه اول قم بود كه در ترتيب مطالب منبري و حسن ابتكار آن، ربطي عظيم داشت و منبرش براي عموم خصوصاً طبقه عوام زياد نافع بود. در سال 1266 در قم متولد شده و در اوايل جواني تحصيل فقه و اصول نموده و چندي هم در قم امامت جماعت داشت. داراي ذوقي سليم و طبعي سرشار بود و در مراثي حضرت سيدالشهداء عليه السلام و خاندان مظلوم پيغمبرصلي الله عليه وآله اشعاري داشت كه اكنون نزد فرزند ارجمندش حجة الاسلام آقاي حاج ميرزا ابوالفضل زاهدي موجود مي باشد.



در دوره اول مشروطيت، از طرف اهالي قم به وكالت مجلس شورا و پارلمان انتخاب گرديد و مي فرمود: من در كتابخانه خود بدون اطلاع و خبري نشسته بودم كه خبر دادند اهالي شما را به وكالت مجلس انتخاب نموده اند. پس در همان دوره اول به تهران عزيمت نمود و در مجلس شركت كرد. از آثار آن مرحوم است چهار جلد كتاب كه در مواعظ و مجالس منبري ترتيب و تأليف نموده كه خيلي با سليقه و مفيد و خوب نوشته اند. ديگر در اواخر عمر كتابي هم در فضيلت صلوات مرقوم نموده اند. در سن 87 سالگي در سال 1351ه . وفات نموده و در صحن كهنه مقابل بقعه محمد شاه مدفون گرديد.



52. آقاي مير سيد محمد قمي برقعي



فرزند اكبر مرحوم آيةالله آقاي آقا سيد عبدالله سابق الذكر از علماي معروف قم مي باشد. پس از تحصيلات مقدمات و سطوح از قم مهاجرت به نجف اشرف نموده و در درس مرحوم علامه كفائي خراساني حاضر و پس از چند سال، در اواخر عمر والد ماجدش، به قم مراجعت و به جاي پدر نشسته و به تدريس سطوح مانند لمعه و مكاسب و كفايه پرداخت. داراي بياني شيرين و تقريري مطلوب بود. در سال 1350ق رحلت نموده و در مسجد بالاسر نزديك قبر مرحوم آيةالله حائري مدفون گرديد.



53. حاج ميرزا محمد ارباب



فرزند مرحوم محمدتقي بيك، مشهور به ارباب، از اجله علماء و محدثين و حكماء و متكلمين بود. در ابتداي جواني به تهران مهاجرت نموده و در آن سامان نزد اساتيد هر فن، از هر علمي توشه اي و از هر خرمن خوشه اي چيد تا مشار بالبنان و مغبوط اماثل و اقران گردد. آن گاه مسافرت به نجف اشرف نموده و در آن مهد علم و معرفت خدمت اساتيد بزرگ چون مرحوم آية الله كفائي ملا محمد كاظم و ديگران تلمذ نمود تا به مقام منيع اجتهاد نايل گرديد و مجازا به وطن مألوف خود دارالعلم والايمان قم مراجعت و به تدريس و افاضه و موعظه و اقامت جماعت مشغول گرديد و تا قبل از تأسيس حوزه و ورود مرحوم آيةالله حايري رياستي بزرگ و مرجعيتي تمام پيدا نمود تا در سنه 1341 در قم مرحوم و در شيخان بزرگ مدفون گرديد. از آثار و تأليفات اوست كتاب اربعين الحسينيه كه به طبع رسيده است.



و نيز از باقيات الصالحات اوست فرزندان برومند روحاني كه هر كدام در موقع خود از خدمتگذاران دين و مروجين شرع مبين بوده و هستند و ترجمه هر كدام در جاي خود مذكور مي گردد. و فرزندان آن مرحوم بدين قرار است:



1. مرحوم حاج ميرزا محمّد تقي اشراقي بزرگ خاندان اشراقي قم؛



2. مرحوم آقا ميرزا محمّد باقر اشراقي مقيم تهران و متوفا در آن؛



3. مرحوم ميرزا محسن اشراقي؛



4. آقاي آقا ميرزا سعيد اشراقي؛



5. آقاي آقا محمّد اشراقي.



نگارنده گويد: يكي از باقيات الصالحات آن مرحوم همين دانشگاه جعفري و حوزه علميه قم است؛ زيرا چنانچه در كتاب آثار الحجه (ج 1، ص 220) نگاشته ام، آن بزرگوار هم در تشكيل اين حوزه سهم بسزايي دارد؛ براي اينكه با مرحوم آيةالله حايري همكاري شاياني نموده و حقاً مي توان گفت از كساني است كه در اين مؤسسه علمي و ديني تا قيامت سهيم و شريك است و معروف است كه در فوت ايشان آيةالله حايري بسيار متأثر شده و در تسليت فرزندان آن مرحوم فرمودند نه تنها شما يتيم شديد، بلكه برادري هم از دست من رفته است.



شاگردان بسياري مانند مرحوم آيةالله فيض، كه خود از مجتهدين بزرگ قم بود، و بسياري از علماي قم از وجودش استفاده هاي علمي نمودند. داراي طبعي سرشار و ذوقي سليم بود و به عربي و فارسي اشعاري دارد كه بعضي از آن را به نظر خوانندگان مي رسانم.



در توسل به حضرت ولي عصر (عجل الله فرجه) گويد



چه خوش باشد كه بعد از انتظاري به اميدي رسند اميدواران

جمال الله شود از غيب طالع پديدار آيد اندر بزم ياران

دمد از قرن قدرت نفخه صور ببارد ابر رحمت آب باران

اگر اسكندر دوران بيايد چشند آب حياتي تشنه كامان

به آواز «انا الحق» مرغ توحيد كند پرواز اندر شاخساران

همي گويد منم آدم، منم نوح خليل و داوودم قربان جانان

منم موسي، منم عيسي بن مريم منم پيغمبر آخر زمانان

جهان شد تيره چون شبهاي تاريك خدايا در رسان خورشيد تابان

تو اي جام جهان رخساره بنما كه خستند از تعب آيينه داران

جهان ويران ز جور جو فروشان ز سالوسي اين گندم نمايان

تو اي مرات نيكوي خدايي خدا را سوي ما رو كن شتابان

ببين ما را اسير بند كفار گرفتار شكنج روزگاران

تو موسي وار شمشير خدايي بكش وانگه بكش فرعون و هامان

تو اي عدل خدا كن دادخواهي ز جا خيز اي پناه بي پناهان

برون كن ز آستين دست خدا را به خونخواهي و از خون نياكان

قدم در كربلا بگذار و بستان سر پر خون ز دست نيزه داران

تو اي دست خدا از شست قدرت بكش تير از گلوي شيرخواران

خبرداري كه از سم ستوران دگر جسمي نماند از شه سواران

شنيدستي چه سان دست خدا را جدا كردند از تن ساربانان



در جلد يك كتاب تحفة الفاطميين درباره وي گويد: مرحوم ميرزا محمّد ارباب صاحب كتاب اربعين الحسينيه از آيات الهيه و از براهين قاطعه طريقه حقه جعفريه در فقاهت و اجتهاد مقامي بسيار بلند و رتبه اي بس ارجمند داشت. به مقام بزرگواري و بسط يد و انفاذ حكم و قبول عامه كه داشت، كمتر كسي رسيده است. در حفظ و حمايت شريعت مصطفوي دقيقه اي فرو نگذاشت و در اين باب اقدام و اهتمام او را ديگري نداشت. در اوايل جواني از اين بلد شريف، رخت به عتبات عاليات كشيده و در محضر حجة الاسلام حاج ميرزا محمد حسن شيرازي استفاده و استفاضه نموده و عمده تلمذ وي در فقه و اصول در خدمت حاج ميرزا حبيب الله رشتي و ملا كاظم خراساني بوده؛ تا آنكه بعد از تحصيل و تكميل علوم دينيه به قوه قدسيّه اجتهاد فائز آمده و مجاز شده و به وطن مراجعت نموده، رياستي عامه و شهرتي تامه پيدا كرد. صيت فقاهت و فضيلت او به همه جا رسيده و مقروع خاص و عام گرديد.



مجلس درس و افادت و افاضتش داير و برقرار بود. منبري داشت شيرين و متين، و محضري بس نمكين. در نهي از منكر و منع اهل فجور قلبي قوي داشت و در حفظ حدود شرعيه دقيقه اي فرو نگذاشت. مادام الحيات به تدريس و ترويج و افاضت و امامت و حكومات شرعيه اشتغال داشت و ساحت مقدس آن بزرگوار به هيچ توهم مشوب نشد و دامن اصحاب و اتباعش هرگز به تهمتي نيالود. جماعت علماء در حضرت وي، خويشتن را خرد مي شمردند و بزرگان دين و دنيا نام مباركش را به حرمت تمام مي بردند.(6)

پاورقي





1) مرحوم شيخ محمد شريف رازي در گنجينه دانشمندان، ج 1، ص 63 - 105، بابي را براي رجال و دانشمندان قم از بدو مدنيّت آن تا آمدن مرحوم آية الله حائري اختصاص داده و 210 تن از فقهاء و راويان و محدثان و دانشمندان نامي قمي را آورده است كه به دليل تكرار شدن مطالب آن در كتابها و مقالات ديگر كنگره، از آوردن آن خودداري شد.

2) انعام / آيه 83 .

3) بقره /127.

4) منظور سلطان حسين ميرزا، آخرين پادشاه تيموري و شاه اسماعيل صفوي اولين پادشاه صفويه است.

5) اين مقبره را دراويش زمان ما به نام خواجه ابا صلت هروي شهرت داده و مردم هم باور كرده اند؛ در صورتي كه ابا صلت عبدالسلام هروي قبرش در هرات و اصلاً در اينجا نيست و مدارك بسياري براي هرات بودن وي موجود است، ولي براي اين محل هيچ مدركي در دست نيست؛ پس اين قبر درويش محمد و درويش يحيي است.

6) گنجينه دانشمندان، ج 1، ص 105 - 153.