قم يكي از امامزادگان معتبر ايران


سيد عزيز الله امامت



قم يكي از امامزادگان معتبر ايران(1)



بسم الله الرحمن الرحيم



الحمد لله الَّذي جعل مودّة السّادات أجر الرسالة وَجعل زيارتهم وسيلةً للشّفاعة، والصَّلوة والسّلام علي أشرف البريّة محمّدٍ وآله شفعاء الاُمّة، وَاللَّعنة الدائمة علي أعدائهم إلي يوم القيامة.



امّا بعد، چنين گويد عبد فقير و بنده پر تقصير، السيّد عزيز الله الحسينيابن العلامة الآية، السيّد فخر الدين الحسيني (امامت) كه اين مجموعه اي استدر حالات و زيارت بعضي از امامزادگان بزرگوار و سادات عاليمقدار با اشارهبه پاره اي از فضايل و مناقب ايشان كه محض تيمّن و تبرّك و توسّل و التجايبه مقامات عاليه محمّد و آل اطهارش [عليهم السلام ] يادآور مي شود و ببايد دانستكه دوستي و مودّت با ذريّه طيّبه محمّد و آل محمد [صلي الله عليه و آله ] كه شاهزادگان حقيقي دنيا و آخرت اند، براي افراد بشر از لوازم ايمان و اجر رسالت پيغمبر گرام مي باشد.



قال الله تعالي: «قل لا اسئلكم عليه اجراً الّا المودّة في القربي»؛ بگو اي محمد! امّت خود را سؤال نمي كنم از شماها براي رسالت خود اجر و مزدي، مگر دوستي و محبّت با خويشان خود را. و نسبت ساير مردمان به اين خانواده جليله نسبت رعيّت است به شاه و شاهزادگان، و لزوم مودّت و دوستي ايشان امري است مسلّم بين شيعه و سنّي؛ به طوري كه از امام احمد ثعلبي، كه از بزرگان علماي اهل سنّت است، نقل شده كه در ذيل آيه سابقه آورده، محبّت و مودّت اهل بيت طهارت [عليهم السلام ] از جمله اصول دين و اركان اسلام است و هر كس خلاف اين عقيده داشته باشد، كافر و از دين اسلام خارج و ناصبي مي باشد. و دليل بر اين معني خبري است كه عبدالله بن حامد اصفهاني به اسناد خود از جرير بن عبدالله بجلّي روايت نموده كه رسول اكرم صلي الله عليه وآله فرمود: مَن ماتَ عَلي حُبِّ آل مُحَمَّدٍ ماتَ شَهيداً، أَلا وَمَنْ ماتَ عَلي حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ ماتَ مَغفُوراً له، أَلا وَمَنْ ماتَ عَلي حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ ماتَ تائِباً، أَلا وَمَن ماتَ عَلي حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ ماتَ مؤمِناً مُستَكمِلَ الإيمان...؛ كه ترجمه آن به فارسي چنين مي شود: كسي كه بميرد بر دوستي آل محمد عليهم السلام مرده است شهيد، و كسي كه بميرد بر دوستي آل محمد عليهم السلام، مرده است آمرزيده شده و مرده است توبه كننده از گناه و مرده است مؤمني كه داراي ايمان كامل مي باشد، و كسي كه بميرد بر دوستي آل محمد عليهم السلام، بشارت مي دهد او را ملك الموت كه عزرائيل [عليه السلام ]است و همچنين است نكير و منكر به بهشت، و كسي كه بميرد بر دوستي آل محمد عليهم السلام مي رود به سوي بهشت؛ چنانچه عروس مي رود به سوي خانه شوهرش، و كسي كه بميرد بر دوستي آل محمد عليهم السلام باز مي شود براي او در قبرش دو دَر به سوي بهشت، و كسي كه بميرد بر دوستي آل محمد عليهم السلام قرار مي دهد پروردگار عالم قبر او را زيارتگاه ملائكه رحمت، و كسي كه بميرد بر دوستي آل محمد عليهم السلام مرده است بر سنّت و جماعت، و كسي كه بميرد بر دشمني آل محمد عليهم السلام مي آيد روز قيامت در حالي كه نوشته شده بين دو چشم او نااميد است از رحمت خدا، و كسي كه بميرد بر دشمني آل محمد عليهم السلام مرده است كافر، و كسي كه بميرد بر دشمني آل محمد عليهم السلام استشمام نمي نمايد بوي بهشت را.



شافعي كه امام سنّيان است درباره سادات آل محمد عليهم السلام چنين گفته:



يا أهلَ بيتَ رَسولِ اللهِ حُبُّكُم فَرضٌ مِنَ اللهِ فِي القُرآنِ اَنزَلَهُ

كَفاكُم مِنْ عَظيمِ القَدْرِ إِنَّكُم مَنْ لَم يُصَلِّ عَلَيكُم لا صلوةَ لَهُ



يعني: اي اهل بيت رسول الله عليهم السلام! محبت و مودّت شما خانواده واجب است از جانب خداي متعال كه در قرآن مجيد نازل شده، كفايت مي كند در عظمت و منزلت شما آل محمد عليهم السلام. آن كسي كه صلوات نفرستد بر شما، نمازش قبول نخواهد بود.



وله ايضاً:



بَرِئتُ إلَي المُهَيمِنِ مِن اُناسٍ يَرَونَ الرَّفضَ حُبَّ الفاطِميّة

عَلي آلِ الرَّسُولِ صَلوةُ رَبّي وَلَعنَتُهُ لِتِلكَ الجاهِليَّة



يعني: من كه امام شافعي هستم، بيزاري مي جويم به سوي پروردگار از مردماني كه مي بينند رافضي بودن را دوستي فاطمه، بر آل رسول مي باشد صلوات و درود پروردگارم و لعنت اوست براي اين نوع جاهليت.



وله ايضاً:



لَوْ لَم تَكُن في حُبِّ [آل ] مُحَمَّدٍ ثَكَلتكَ اُمُّكَ غَيرَ طيبِ المَولَدِ



يعني: اگر نبوده باشي در دوستي آل محمد عليهم السلام به عزايت نشيند مادرت در حالي كه غير حلال زاده اي؛ يعني بلا شبهه از جمله حرامزادگاني. مخفي نباشد مراد به آل محمد عليهم السلام جميع ساداتي است كه از نسل فاطمه زهرا عليها السلام منسوب به آن حضرت اند؛



كما في معاني الاخبار للصّدوق أبي قال: حَدّثنا سَعد بن عبدالله عن محمّد بن الحسن عن جعفر بن بشير عن الحسين بن أبي العلاء عن عبدالله بن ميسيرة، قال: قلت لأبي عبدالله: إنا نقول: اَللهمّ صَلِّ عَلي محمّدٍ وَآل مُحَمَّدٍ (وأهل بيته) فيقول قومٌ نحن آلُ محمّدٍ. فقال: إنّما آلُ محمّدٍ مَن حَرّمَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ عَلي مُحَمَّدٍ نكاحه(2)؛



راوي گويد: گفتم براي حضرت صادق عليه السلام ما مي گوييم: اللهم صل علي محمّد و آل محمّد - يا بنا بر نسخه ديگر - اللهم صل علي محمّد و اهل بيته. پس مي گويند قومي، ما آل محمّد هستيم. پس فرمود آن حضرت: به درستي كه آل محمّد كسي است كه حرام گردانيده خداي عزّوجلّ بر محمّدصلي الله عليه وآله نكاح او را.



وفي روضة الواعظين: قال ابوبصير: قلت للصّادق عليه السلام: مَنْ آلُ محمّدٍ؟ قال: ذرّيّته. فقلتُ: وَمَن أَهلُ بيته؟ قال: الأئمّة الأوصياء. فقلت: و من عترته؟ قال: اصحابُ العباء. فقلت: من أمَّتُهُ؟ قالَ: المؤمِنُونَ الّذين صَدَقُوا بِما جاءَ مِن عِندِ اللهِ المستمسكون بالثقلين الّذين أمروا بالتمسّك بهما كتاب الله و عترته أهل بيته الّذين أذهَب الله عنهم الرّجس وَطهّرهم تطهيراً، وَهُمَا الخليفتان عَلَي الأمّه بعد رسول الله صلي الله عليه وآله(3).



و ببايد دانست كه در هيچ حال نمي توان از تعظيم و تكريم سادات آل محمد عليهم السلام كوتاهي ورزيد.



كما عن النّبي صلي الله عليه وآله وسلم: أكرموا أولادي الصّالحونَ لله والطّالحونَ لي؛ يعني فرمود: گرامي بداريد اولاد مرا؛ خوبانشان را از براي خدا و بدانشان را از براي من.



در كتاب جنة النعيم از كتاب تحفة الأبرار منقول است از حضرت قائم آل محمّد عليهم السلام سؤال كردند: آيا جايز است لعن جعفر كذّاب و امثال وي؟ جواب فرمودند: جعفر عمّم را لعنت نكنيد كه ما اهل بيت نبوّتيم و خداوند ما را امر فرموده است اقتداء به پيغمبران نماييم: «اولئكَ الّذين هَدَي اللهُ فَبِهُديهُمُ اقتده»(4). چنان كه حضرت يوسف صديق عليه السلام به برادران خود فرمود: «لا تَثريبَ عَليكُمُ اليَومَ يَغْفِرُ الله لكُم»(5)، ما نيز چنان كنيم و از ايشان عفو نماييم.



و در كتاب روضه كافي از زرارة بن اعين مروي است كه خدمت حضرت صادق عليه السلام بودم. بين ايشان و فرزندان امام حسن عليه السلام كلامي چند گفته شد. من خواستم كلامي كه مشعر بر ذمّ ايشان بود، بگويم. فرمود: خود را داخل مكن بين ما بني هاشم. مَثَل ما و مثل بني عمّ ما، مثل مردي است كه در بني اسرائيل بود و دو دختر داشت: يكي را به زارعي داد و ديگري را به كوزه گري. روزي خواست به ديدن ايشان رود. اوّل به خانه زارع آمد و از دختر سؤال كرد كه بر شما چه مي گذرد؟ دختر گفت: اگر خداوند از آسمان رحمت خود رحمتي بباراند به زراعت ما، حال ما از تمام بني اسرائيل بهتر است. چون به منزل كوزه گر رفت و از حالشان سؤال نمود، دختر گفت: اگر چندي خداوند مهربان باران نباراند، از تمام بني اسرائيل حال ما بهتر است. پس آن مرد برخاست و گفت: اللهمّ انت لهما؛ يعني: اي خداوند! تو به بندگان خودت مهربان تري، و راضي نشد در حق يكي دعا كند كه آن دعا ضرر بر ديگري باشد. آن گاه امام عليه السلام فرمودند: وكذلك نحن؛ يعني: مَثل ما هم، اين طور است، يعني نبايد به بدگويي طرفين راضي شد؛ از آنكه هر قدر بد باشند، از اهل بيت پيغمبرصلي الله عليه وآله بودن خارج نمي شوند و فرزند عاق مَقطوع الارث نيست.



پس امام عليه السلام مي خواهد بفرمايد ضرر ايشان هم ضرر ماست.



ايضاً در كتاب جنة النعيم مسطور است كه گويند يكي از اولاد رسول، كه عالم بود، بر سلطان اسماعيل سلطان خراسان وارد شد براي امر مهمي. بعد از برآوردن حاجت سيّد، او را هفت قدم مشايعت كرد. حضرت رسول [صلي الله عليه و آله ] را در خواب ديد كه حضرت فرمودند: چون اعزاز و اكرام نمودي عالمي را از اولاد من و هفت قدم وي را مشايعت كردي، سلطنت را هفت بطن در صلب تو قرار داديم.



و از جمله خصائص اين سلسله جليله، آنكه زيارت هر يك از سادات بني فاطميه به منزله زيارت رسول خداصلي الله عليه وآله و ائمه هدا عليهم السلام مي باشد؛ چنانچه در حديث است: مَن زارَ ذُرّيَّتَهُما فَكَأَنَّما زَارَهُما(6)؛ كسي كه زيارت كند ذريّه حسن و حسين را، گويا زيارت كرده باشد ايشان را. در روايت ديگر فرمود: كسي كه زيارت كند مرا يا آنكه زيارت كند احدي از ذريّه مرا، زيارت خواهم كرد او را در روز قيامت؛ پس او را خلاص خواهم نمود از هولهاي روز قيامت.



ايضاً در روايت ديگر فرمود: مَن زارَ واحِداً من أولادي في الحياتِ وَبَعد المماتِ، فَكَأَنَّما زارَني وَمَن زارَني غُفِرَ لَهُ ألْبَتّة(7).



در بيان حالات سيده جليله فاطمه معصومه عليهاالسلام مدفون به سرزمين قم



پدر بزرگوار اين مخدّره معظمه حضرت باب الحوائج الي الله امام هفتم شيعيان عالم امام موسي كاظم عليه السلام مي باشد كه از القاب مشهوره آن كاظم و عالم و عبد صالح و صابر است. فرمودند: لُقِّب بالكاظم لأنَّه كان يُحسِنُ إلي من يُسي ء إليه؛ و كنيت مشهورش ابوالحسن و ابو ابراهيم. اين بزرگوار در كتب اخبار تعبير مي شود به «ابوالحسن الاوّل»، و از حضرت رضا عليه السلام به «ابوالحسن الثاني»، و از حضرت هادي امام علي النّقي «ابوالحسن الثالث». فرزندان اين بزرگوار، از همه ائمه عليهم السلام زيادتر است؛ به طوري كه از شيخ مفيدرحمه الله نقل شده، 37 تن ذكور و اناث بوده اند (هيجده پسر و نوزده دختر). منتخب التواريخ از كتاب عمدة الطالب كه حضرت موسي بن جعفر عليه السلام شصت اولاد داشت (27 پسر و 33دختر). انتهي.



بنا بر نقل جامع الانساب روضاتي از يعقوبي كه حضرت موسي بن جعفر عليه السلام وصيّت فرمود دخترانش شوهر اختيار نكنند و هيچ يك شوهر نكردند، مگر ام سلمه كه در مصر به همسري قاسم بن محمد بن جعفر بن محمد در آمد و خاندان قاسم از اين كار نگران شدند؛ تا اينكه او قسم ياد كرد قصدي جز بردن او را به خانه خدا نداشته - الخ. در بين دختران حضرت موسي بن جعفر عليه السلام فاطمه معصومه عليها السلام داراي صفات كامله و ملكات عاليه و قبّه و بارگاه و ضريح و صحنهاي متعدده و موقوفات بسيار است و هميشه اوقات، مخصوصاً ليالي و ايّام شريفه، خلق كثيري از بلاد بعيده شدّ رحال كرده و به جانب قم رهسپار شده، تا به ادراك فيوضات از زيارت آن مخدّره مشرّف گردند.



مزار فعلي كه موسوم به قم است، سابقاً او را بابلان مي ناميده اند و علّت ناميدن آن را به قم چنين فرموده اند، به طوري كه علامه مجلسي رحمه الله در كتاب حيات القلوب(8) از ابن بابويه به سند صحيح از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه پيغمبرصلي الله عليه وآله فرمود در آن شبي كه مرا به معراج بردند، جبرئيل مرا بر دوش راست خود نشانيد و در عرض راه به زمين سرخي رسيدم از زعفران خوشرنگ تر و از مشك خوشبوتر. و در آنجا مرد پيري ديدم كه كلاه درازي بر سر داشت. از جبرئيل پرسيدم: اين چه زمين است؟ گفت: اين بقعه اي است كه شيعيان تو و شيعيان وصيّ تو علي عليه السلام در اينجا خواهند بود. گفتم: اين مرد پير كيست؟ گفت: ابليس لعين است، مي خواهد ايشان را از ولايت علي عليه السلام منع كند و بر فسق و فجور تحريص نمايد. گفتم: اي جبرئيل! مرا به سوي آن بقعه فرو بر. پس مانند برق جهنده به يك چشم برهم زدن مرا به آن موضع رسانيد و به او خطاب كردم: قم؛ يعني برخيز اي ملعون و شريك شو در مال و اولادان و زنان دشمنان ايشان كه تو را بر شيعيان من و شيعيان علي سلطنتي نيست! از آن روز آن شهر را قم ناميدند؛ براي آنكه حضرت به شيطان گفت: قم.



به ابليس گفتا شه دين كه «قُم» از اين بُقعه ملعون، تو مي باش گُم

به قم گفتن سيّد المرسلين به قم گشت معروف اين سرزمين



محدّث قمي از علامه مجلسي از تاريخ قم نقل فرموده و او از مشايخ اهل قم روايت نموده كه چون مأمون حضرت امام رضا عليه السلام را در سال دويست از هجرت به مدينه به مرو طلبيد، يك سال بعد از آن، خواهرش حضرت فاطمه عليها السلام به جهت اشتياق ملاقات برادرش از مدينه به جانب مرو حركت كرد. پس همين كه به ساوه رسيد، مريضه شد. پرسيد كه از اينجا تا قم چه مقدار مسافت است؟ گفتند: ده فرسخ است. پس خادم خود را فرمود كه مرا به جانب قم ببر. پس آن حضرت را به قم آورد و در خانه موسي بن خزرج بن سعد فرود آورد و قول اصح آن است كه چون خبر آن مخدّره رسيد به آل سعد، همگي متّفق شدند كه به قصد آن حضرت بيرون روند و از آن حضرت خواهش نمايند به قم تشريف آورد. پس در ميان همه موسي بن [جعفر] خزرج بر اين امر تقدّم جست. همين كه به خدمت آن مكرّمه رسيد، مهار ناقه آن حضرت را گرفت و كشيد تا وارد قم ساخت و در خانه خود آن سيّده جليله را منزل داد. پس آن حضرت مدّت هفده روز در دنيا مكث نمود و به رحمت ايزدي و رضوان الله پيوست. پس او را غسل داده و كفن نمودند و در ارض بابلان، آنجا كه امروز روضه مقدسه اوست و ملك موسي بوده، آن حضرت را دفن كردند.



در بيان ولادت و وفات آن مخدّره جليله



ولادت آن سيّده معظمه به طوري كه مرقوم فرموده اند، سال 183 است؛ ولي مظنون آنكه ولادت آن حضرت از سال 179 هجري بيشتر نباشد؛ زيرا به طوري كه فرموده اند هارون الرّشيد ملعون در سال 179، موسي بن جعفر عليه السلام را از مدينه طيّبه به بصره زنداني نمود و پس از يك سال آن حضرت را به بغداد طلبيده، مدّت سه سال در حبس فضل بن ربيع و سندي بن شاهك ملعون به سر برد و در سال 183 آن حضرت را شهيد نمودند. بنابراين چگونه مي توان گفت پس از چهار سال زنداني بودن موسي بن جعفر متوالياً ولادت فاطمه معصومه، دختر آن حضرت، در سال 183 واقع شده باشد. امّا وفات حضرت فاطمه معصومه در سال 201هواقع شد كه دوران زندگي آن مخدّره بنا بر اوّل هيجده سال مي شود و بنا بر آنچه گفتيم تقريباً 22 سال خواهد شد.



الشهيد السعيد قاضي نورالله در مجالس المؤمنين(9) فرموده: اخبار كه در فضيلت قم و اهل قم از رسول خدا و ائمه [عليهم السلام ] روايت شده، بي نهايت است.



از امام جعفر صادق عليه السلام روايت است كه گفت: أَلا إِنَّ للهِ ِ حَرَماً وَهُوَ مَكَّةُ، أَلا إِنَّ لِرَسُولِ اللهِ حَرَماً وَهُوَ المَدينةُ، أَلا إِنَّ لِأَميرالمؤمنينَ حَرَماً وَهُوَ الكُوفَةُ، أَلا إِنَّ حَرَمي وَحَرَمَ وُلدي مِنْ بَعَدي قُم - الي آخر الحديث؛ فرمود: آگاه باش به درستي كه از براي خدا حرمي است و آن مكّه مي باشد، و براي رسول خدا حرمي است و آن مدينه است، و از براي اميرالمؤمنين حرمي است و آن كوفه مي باشد. آگاه باش به درستي كه حرم من و اولاد من بعد از من قم است. آگاه باش كه قم كوفه صغيره است. همانا براي بهشت هشت در است. سه درِ آنها به سوي قم مي باشد و وفات نمايد در آن زني كه او از فرزندان من است و اسم او فاطمه دختر موسي بن جعفر عليهما السلام مي باشد. داخل شوند به سبب شفاعت او شيعه من جميع ايشان در بهشت.



و هم از آن حضرت است كه فرمود: إذا عَمَّتِ البلدان الفِتن وَالبلايا فعليكم بقم وَحواليها ونواحيها فَإِنَّ البلاء مَدفوع عَنها؛ هرگاه فروگيرد فتنه ها و بلاها شهرستانهارا، پس ملازم شويد قم و اطراف و نواحي آن را؛ زيرا كه بلا از آنجاها دفع و برطرف مي شود.



محدّث قمي رحمه الله فرمايد در فضيلت زيارت حضرت فاطمه بنت موسي عليه السلام روايات بسيار وارد شده؛ از جمله در تاريخ قم مروي است كه جماعتي از مردم خدمت حضرت صادق عليه السلام رسيدند و گفتند: ما از مردم ري هستيم. حضرت فرمود: مرحبا به برادران ما از اهل قم! ايشان عرض كردند كه ما از مردم ري هستيم. ديگر مرتبه حضرت همان جواب را فرمود. آن جماعت چند كرت اين سخن را گفتند و همين جواب را شنيدند. آن گاه حضرت فرمود: همانا از براي حق تعالي حرمي است و آن مكه است، و براي رسول خداصلي الله عليه وآله حرمي است و آن مدينه است، و براي اميرالمؤمنين عليه السلام حرمي است و آن كوفه است، و از براي ما اهل بيت حرمي است و آن بلده قم است، و بعد از آن دفن شود در آنجا زني از اولاد من كه ناميده شود به فاطمه. هر كس او را زيارت كند، بهشت از براي او واجب شود. راوي گفت: وقتي آن حضرت اين فرمايش نمود، هنوز متولد نشده بود امام موسي عليه السلام.



از حضرت امام محمد تقي عليه السلام نقل شده كه فرمود: مَن زارَ عَمَّتي فاطِمَة بِقُم فَلَهُ الجَنَّة؛ هر كس زيارت كند عمّه ام فاطمه را در قم، پس براي او بهشت است.



از كتاب ناسخ التواريخ نقل شده از حضرت امام رضا عليه السلام كه فرمود: مَن زارَ المَعصومَة بقم كَمَنْ زارَني؛ هر كس زيارت كند معصومه را در قم، مثل كسي است كه مرا زيارت كرده باشد.



در دور گنبد مطهر حضرت فاطمه عليها السلام به طوري كه فرموده اند اين اشعار نوشته شده است:



آتش موسي عيان از سينه سيناستي يا كه زرين بارگاه بَضعه موساستي

بضعه موسي بن جعفر فاطمه كز روي قدر خاك درگاهش عبير طرّه حوراستي

نوگلي روشن ز طرف گلشن يس بود آيتي روشن ز صدر نامه طاهاستي

پرتوي از آفتاب اصطفاي مصطفي زهره اي از آسمان و عصمت زهراستي

صحن او را هست اقصا پايه عزّت چنان كز شرف مسجود سقف مسجد اقصاستي

پستي از صحن حريمش را به پا طاق حرم كين مكان عزت و آن مسكن غراستي



علامه مجلسي رحمه الله از بعض كتب زيارات نقل كرده كه عليّ بن ابراهيم از پدرش از سعد اشعري قمي از حضرت امام رضا عليه السلام روايت كرده، آن حضرت فرمود: اي سعد! نزد شما قبري هست از ما؟ سعد گفت: گفتم: فداي تو شوم، قبر فاطمه دختر امام موسي عليه السلام را مي فرمايي؟ فرمود: بلي، مَنْ زارَ عارفاً بِحَقِّها فَلَهُ الجَنّة؛ هر كس او را زيارت كند و حق او را بشناسد، از براي اوست بهشت. چون به نزد قبر آن حضرت برسي، نزد سرش رو به قبله بايست و 34 مرتبه الله اكبر و 33 مرتبه سبحان الله و 33 مرتبه الحمد لله بگو. پس بگو: السّلام علي آدم صفوة الله - الخ.



علامه مجلسي رحمه الله در تحفة الزائر(10) فرمايد كه محتمل است زيارت از تتمه حديث نباشد و از تأليف علماء بوده باشد. و باز فرموده:



بدان كه در قم قبور بسيار است كه منسوب است به اولاد ائمه طاهرين و بعضي از آنها انتسابش به آنها معلوم نيست و بعضي احوال ايشان معلوم نيست؛ مثل موسي مبرقع فرزند امام محمد تقي [عليه السلام ] كه از بعضي احاديث مذمّت او ظاهر مي شود، اما زيارت هر يك از ايشان به اعتبار انتساب به ائمه [عليهم السلام ] و احتمال خوبي، بد نيست و مزاري در قم هست كه قبر بزرگي در آن هست و بر روي قبر كتابي است كه نوشته اند قبر عليّ بن جعفر صادق عليه السلام و محمّد بن موسي و از آن تاريخ بناي قبر تا اين زمان، نزديك به چهارصد سال نمي شود و در جلالت و بزرگواري عليّ بن جعفر شكّي نيست، اما اينكه اين قبر مرقد آن حضرت باشد، ثابت نيست؛ زيرا كه در كتب رجال و غير آن مذكور نيست كه آن حضرت به اين حدود تشريف آورده باشد و مشهور آن است كه در عريض مدفون است و چون از آن قبر قديم و لوح چنين ظاهر مي شود كه در آنجا مدفون باشد، بهتر آن است كه در آنجا زيارت آن حضرت نمايند و قبري در سمنان نيز هست كه مي گويند قبر عليّ بن جعفر است و معلوم نيست، بلكه خلافش مظنون است. و مرقد بسياري از علماء و محدّثان در قم هست بايد كه آنها را زيارت كنند؛ مثل عليّ بن بابويه، و محمّد بن قولويه، و قطب راوندي، و زكريّا بن ادريس، و زكريّا بن آدم، و آدم بن اسحاق، و غير ايشان.



و ايضاً از علامه مجلسي رحمه الله نقل شده كه فرموده، مطّلع نشدم به روايتي كه در زيارت امامزادگان عظام نماز زيارت وارد شده باشد و علماء در زيارت حضرت عباس بن علي عليه السلام نماز زيارت نوشته اند، لكن روايتي ديده نشد و بعضي از علماء منع فرموده اند از نماز در زيارت غير معصوم مگر به قصد اهداي ثواب.



در بيان تاريخ گنبد حضرت معصومه عليها السلام



در تاريخ چهارده معصوم [ عليهم السلام ] مسطور است كه از مدلول تواريخ معلوم مي شود سه گنبد بر مرقد حضرت معصومه [عليها السلام ] ساخته اند: اوّل، گنبدي كه به امر شاه بيگم در سال 529 بنا كردند. دوّم، گنبدي كه در سال 925 به امر شاه اسماعيل صفوي ساختند. سوّم، گنبدي كه در سال 1218 به امر فتحعلي شاه ساخته شد. در كتاب جنّة النعيم است كه بنيان گنبد مطهّر حضرت فاطمه معروفه به معصومه دختر امام هفتم اماميّه حضرت موسي بن جعفر كه شاعر در مدح آن مخدّره گفته است:



بنت شاه اولياء موسي بن جعفر فاطمه كه كند روح القدس بيرون درگه چاكري



در سال 529 به امر مرحومه شاه بيگم دختر عماد بيك نام انجام يافت و طلاي گنبد و بناي مدرسه فيضيه، كه بهترين مدارس آن بلده است، با سنگهاي مرمر دور ضريح با دري كه در سمت شمال با طلا ساخته شده و مينا كار است، از مرحوم خاقان خلد آشيان (فتحعلي شاه قاجار) است و گوي كوچكي كه مكمّل به جواهر است و بالاي سر آويخته و در ميان آن شدّه مرواريد قيمتي كه از طرفين گوي سر آن بيرون است با زنجير طلا و حقّه جواهر و قناديل طلا و نقره نيز از آن مرحوم است. و براي تاريخ طلاي گنبد بعضي اين شعر را نقل كرده اند:



معصومه اي كه در ره ايوان اقدسش از قدر و صدق حور و پري چاكر آمده



و براي تاريخ مدرسه فيضيه اين رباعي از قائلش معروف است:



در روضه معصومه شهنشاه ملك كاه بنهاد بناي مدرسه دلكش و دلخواه

تاريخ بناء پس چه ز ارباب كرم خواست بنوشت صبا مدرسه فتحعلي شاه 1213



اين دو بيت از آن مرحوم نقل شده:



خاقانم و يك جهان گناه آوردم در حضرت معصومه پناه آوردم

مِهر نبي و حبّ علي را يا رب بر درگه كبريا گواه آوردم



از سماء العالم نقل است كه سه مخدّره از بنات حضرت جوادالائمه عليه السلام در جنب مدفن و قبر مخدّره معصومه مسمّا به فاطمه دفن شدند از اين قرار: مخدّره زينب، و مخدّره أمّ محمّد، و مخدّره ميمونه.

پاورقي





1) امامزادگان معتبر ايران، ص 2 - 13، سيد عزالله امامت كاشاني، چاپ سنگي، كتابخانه گلزار، 1344ش.

2) معاني الاخبار، ص 94.

3) روضة الواعظين، ص 268؛ معاني الاخبار، ص 94.

4) انعام، 90.

5) يوسف، 92.

6) بحارالانوار، ج 43، ص 58 و ج 100، ص 123.

7) من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 577 و 578، و شبيه آن رجوع شود به مستدرك سفينة البحار، ج 8، ص 631: «من رأي واحداً...».

8) رجوع شود به بحارالانوار، ج 60، ص 207 و نيز ج 60، ص 217 و 218.

9) مجالس المؤمنين، ج 1، ص 83 .

10) تحفة الزائر، ص 411 - 413 .