زيارت امامزادگان والامقام


(تحيّة الزائر)



تأليف : محدّث ميرزا حسين نوري (م 1320ق)



زيارت امامزادگان والامقام(1)



مقام دوم: در ذكر زيارت امامزادگان عظام و شاهزادگان والامقام كه قبورشان محل فيوضات و بركات و موضع نزول رحمت و عنايات الهيه است و علماي اعلام تصريح نمودند به استحباب زيارت قبور ايشان كه بحمدالله تعالي در غالب بلاد مؤمنين موجود، بلكه در قراء و بريه و اطراف كوهها و دره ها و پيوسته ملاذ درماندگان و ملجأ واماندگان و پناه مظلومين و تسلي دلهاي پژمردگان بوده و خواهند بود تا يوم قيام و از بسياري از ايشان كرامات و خوارق عادات مشاهده شده.



ولكن مخفي نماند كه امامزادگان كه انسان به اطمينان خاطر محض درك فيوضات و كشف كربات بار سفر بندد و شدّ رحال كند به سمت قبر شريفش، بايد اول دو مطلب را درست كرده، آن گاه قصد مقصد كند:



اول، جلالت قدر و عظمت شأن صاحب آن مرقد، علاوه بر شرافت نسب و علاقه بنوّت به حسب آنچه از كتب احاديث و انساب معلوم مي شود.



دوم، معلوم بودن قبر آن سيّد جليل و صحّت نسبت آن قبر به او، و جمع اين دو بسيار كم است؛ چه بسياري از قبوري كه نسبت مي دهند به آن بزرگواران، نه حال صاحبانش معلوم و نه مدفون بودن در آنجا، و جمله اي دفن در آنجا معلوم و حال صاحبش مجهول، و پاره اي جلالت قدر آن امام زاده معلوم، ولكن مرقد شريفش مشتبه؛ مثل سيد جليل علي پسر حضرت امام جعفر صادق عليه السلام و تربيت كرده برادر بزرگوارش كه از بزرگان راويان و صاحب تصنيف كه تاكنون در دست است، بحمدالله و چهار يا پنج امام را درك نموده و خدمت كرد، و لكن قبر شريفش مشتبه و سه موضع است كه به او نسبت مي دهند: اوّل در بيرون قلعه سمنان در ميان باغچه اي با نضارت با قبه عاليه رفيعه و عمارت مختصر با نزاهتي. دوّم در بلده طيبه قم در قبه عاليه و صحني وسيع و آثار قديمه كه سبب اطمينان تمام اهل آن بلد است در بودن قبر شريفش در آنجا. سيّم يك فرسخي مدينه طيبه در قريه عريض كه ملك آن جناب و محل سكناي خودش و ذريّه اش بود و لهذا او را علي عريضي و اولادش نيز به همين لقب در كتب انساب و غيرها معروف اند و در آنجا نيز بر قبر شريفش قبه است عاليه. و مادر خاتمه مستدرك(2) در شرح مشيخه صدوق در مقام ذكر احوال آن بزرگوار واضح و روشن نموديم كه صحيح همين است و آن جناب اصلاً به عجم نرفته. هر كه خواهد به آنجا رجوع كند و چند نفر از ذريّه او و ذريّه جعفر پسر امام علي نقي عليه السلام نيز معروف و نام ايشان علي پسر جعفر محتمل است آن دو قبر منسوب به آنها باشد.



باقي ماند قليلي كه هر دو جهت آن مكشوف است؛ مثل قبر اسماعيل پسر امام جعفر صادق عليه السلام كه در بقيع نزديك ائمه بقيع عليهم السلام معلوم است، و جمله اي از اولاد حضرت امام موسي كاظم عليه السلام؛ مثل سيّد جليل عظيم القدر والشّأن احمد معروف به شاه چراغ كه در داخل شهر شيراز مدفون و در ظاهر نيز از جهت او قبه و صحن و ضريح و خدمه و موقوفات است و تعظيم و احترام تمام دارد، و برادر ديگرش قاسم كه در هشت فرسخي حلّه مدفون است و قبر شريفش زيارتگاه عامه خلق است و پيوسته علماء و اخيار به زيارت او روند. و حديثي در السنه معروف است قريب به اين مضمون كه حضرت امام رضا عليه السلام فرمود: هر كس قادر نيست بر زيارت من، پس زيارت كند قاسم برادرم را. و اين خبر در جايي ديده نشده و تاكنون كسي از اصل آن نشاني نداده، و لكن بزرگي جلالت و علو رتبت جناب قاسم اجل از آن است كه براي ترغيب به زيارتش متمسك شود انسان به اين خبر بي اصل و نشان؛ چه آنكه در اصول كافي خبري است كه دلالت مي كند بر عظمت شأن و بزرگي مقام او؛ تا آنجا كه عقل تصور نمي كند. ثقة الاسلام در باب اشاره و نصّ بر حضرت علي بن موسي الرّضا عليه السلام خبري طولاني نقل كرده از يزيد بن سليط از حضرت صادق عليه السلام در راه مكه، و در آنجا مذكور است كه آن حضرت به او فرمود: خبر دهم تو را اي اباعماره! بيرون آمدم از منزلم، پس وصي قرار دادم پسرم فلان را؛ يعني جناب امام رضا عليه السلام و شريك كردم با او پسران خود را در ظاهر، و وصيت كردم به او در باطن. پس اراده كردم تنها او را و اگر امر راجع به سوي من بود، هر آينه قرار مي دادم امامت را در قاسم پسرم، به جهت محبت من او را و مهرباني من بر او، و لكن اين امر راجع به سوي خداوند (عزّ وجل) است؛ قرار مي دهد آن را هر كجا كه مي خواهد. الخ. و علامه مجلسي در حال او گفته كه از جمله امام زاده هاي مشهور امام زاده قاسم فرزند امام موسي عليه السلام است كه در حوالي نجف اشرف مدفون است و قبرش معروف است، و سيد بن طاووس ترغيب به زيارت او نموده است. انتهي.



و مثل برادر ديگرش امام زاده حمزه كه با امام زاده احمد و محمّد از يك مادرند و قبر شريفش در ري نزديك قبر حضرت عبدالعظيم [سلام الله عليها] است و مادامي كه عبدالعظيم در ري زنده بود، پيوسته به زيارت او مي آمد؛ چنانچه خواهد آمد در حكايت حال او. و اين سيد جليل القدر الآن در ري صاحب قبه و بارگاه و ضريح و صحن و خدمه است و هر كه به زيارت عبدالعظيم [سلام الله عليها ] مي آيد،قصد آنجا را نيز مي كند و درك فيض زيارت او را مي نمايد و بسيار صاحب تعظيم و احترام است.



و بدان كه در جزيره اي كه در جنوب حله و بين دجله و فرات است، قبري است كه مشهور به قبر حمزه پسر حضرت [امام ] كاظم عليه السلام است. مردم او را زيارت مي كنند و براي او كرامات بسيار نقل مي كنند، ولكن اين شهرت بي اصل است، بلكه حمزه فرزند حضرت موسي عليه السلام همان است كه ذكر شد در ري مدفون است و اين حمزة بن قاسم بن علي بن حمزة بن حسن بن عبدالله [عبيدالله ]بن عباس بن علي بن ابي طالب عليه السلام ابويعلي ثقة جليل القدر است كه شيخ نجاشي و ديگران در رجال او را ذكر نموده اند؛ چنانچه تصريح به اين فرموده امام عصر (صلوات الله عليه) در حكايت تشرف سيّد العلماء و استاد الفقهاء وحيد عصره جناب سيّد مهدي قزويني (طاب ثراه) ساكن در حله سيفيه به خدمت آن حضرت (صلوات الله عليه)، و مجمل آن حكايت چنين است كه وقتي سيد مرحوم به جزيره تشريف بردند و ميهمان شدند بر اهل قريه كه در آن جزيره است. پس اهل آنجا مستدعي شدند از جناب ايشان كه زيارت كند حمزه را. سيّد امتناع نمودند و فرمودند نزد من به صحت رسيده كه حمزه پسر موسي عليه السلام در ري مدفون است با عبدالعظيم و صاحب اين مزار را نمي شناسم و لهذا زيارت نكنم. پس، از آنجا حركت نمودند و شب را در مزيديه، نزد بعضي از سادات بيتوته فرمودند. وقت سحر نافله شب را بجا آورده و منتظر طلوع فجر بودند كه ناگاه داخل شد بر او جناب صاحب الامر (صلوات الله عليه) به هيئت سيّدي كه معروف بوده در نزد مرحوم سيّد از اهل آن قريه. پس بعد سلام و نشستن، فرمودند: يا مولانا! ديروز ميهمان اهل قريه حمزه شدي و او را زيارت نكردي. گفت: آري. فرمود: چرا؟ عرض كرد: زيرا كه زيارت نمي كنم كسي را كه نمي شناسم و حمزه پسر حضرت موسي عليه السلام مدفون است در ري. پس آن جناب فرمودند: رُبَّ مَشْهُورٍ لا اَصْلَ لَهُ؛ بسا چيزها كه شهرت كرده و اصلي ندارد و اين قبر حمزه پسر حضرت موسي كاظم عليه السلام نيست. هر چند چنين مشهور شده؛ بلكه او قبر ابويعلي حمزة بن قاسم علوي عباسي است. يكي از علماي اجازه و اهل حديث، و او را اهل رجال ذكر كرده اند و او را ثناء كرده اند به علم و ورع، و بعد از آن سيّد برخاست و برفت - تا آخر حكايت كه در نجم ثاقب(3) است.



و مثل ابي حمزه امير علي بن حمزة بن موسي الكاظم عليه السلام كه قبر شريفش در شيراز خارج باب اصطخر است؛ چنانچه در عمدة الطالب(4) و غيره ذكر شده.



و مثل سيّده جليله معظمه فاطمه دختر امام موسي مدفونه به قم، در نهايت جلالت و علو مقام است و در سنه 201، كه پس از يك سال بود جناب امام رضا عليه السلام از مدينه به امر مأمون به مرو تشريف برده بودند، آن مخدره به شوق ملاقات برادر نيز از مدينه بيرون آمد به طلب آن حضرت و تشريف آورد تا به ساوه. همين كه آنجا رسيد، مريضه شد. پرسيد كه تا قم چند است؟ گفتند: ده فرسخ است. پس خادم خود را فرمود كه مرا به قم ببر. همين كه خبر رسيد به اشعريّين از آل سعد، پس اتفاق كرده، به استقبال آن حضرت شتافتند و استدعا كردند كه آن مخدّره در قم نزول فرمايد. پس موسي بن خزرج در خانه ابن سعد كه بزرگ آنها بود، از همه سبقت كرده و مهار ناقه را گرفت و كشيد تا وارد ساخت آن مكرمه را به قم در خانه خود. پس آن معظّمه نزول اجلال در خانه او نمودند و تا مدت شانزده يا هفده روز مكث فرمود. پس، از دنيا رحلت كرده و به آباي طاهرين خود پيوست. رضوان الله عليها. پس او را دفن كردند در بابلان به تفصيلي كه در تاريخ قم(5) ذكر شد و مزارش در بابلان كه اسم همان مكان است معلوم و معروف و داراي قبه عاليه و ضريح و صحن متعدّد و خدّام بسيار و موقوفات و تعظيم و احترام تمام دارد و قبر شريفش ملاذ و معاذ عامّه خلق است و در هر سال جماعات بسيار از بلاد بعيده، شدّ رحال كنند و تعب سفر كشند به جهت درك فيوضات از زيارت آن معظمه.



و از براي او زيارتي است مرويه از حضرت امام رضا عليه السلام كه به سعد اشعري تعليم فرمودند و علامه مجلسي آن را در كتاب تحفه(6) ذكر فرمود.



و در فضيلت زيارتش روايات بسيار وارد شده؛ از آن جمله شيخ فاضل خبير ماهر حسن بن محمد قمي كه معاصر شيخ صدوق است در تاريخ قم(7) كه به جهت كافي الكفات صاحب بن عبّاد نوشته به سند خود روايت كرده كه جناب [امام ]صادق عليه السلام فرمودند: به درستي كه از براي حق تعالي حرمي است و آن مكّه است، و براي رسول خداصلي الله عليه وآله حرمي است و آن مدينه است، و براي اميرالمؤمنين عليه السلام حرمي است و آن كوفه است، و از براي ما اهل بيت عليهم السلام حرمي است و آن قم است، و بعد از اين دفن شود در آنجا زني از اولاد من كه ناميده مي شود به فاطمه؛ هر كه او را زيارت كند، بهشت از براي او واجب شود. راوي گفت: وقتي كه حضرت اين را فرمود، هنوز حامله نشده بود مادر حضرت موسي عليه السلام به آن امام بزرگوار. و به روايت ديگر منقول است كه زيارت فاطمه، معادل با بهشت است.



و بدان كه جماعت بسياري از بنات فاطميّه و سادات علويّه در قم در قبّه ستّي فاطمه عليها السلام مدفون اند؛ مثل جمله از دختران حضرت جواد عليه السلام، چنانچه خواهد ذكر شد و بسياري از دختران موسي مبرقع؛ مثل امّ محمد و خواهرش ميمونة و خواهر ديگرش بريهيه و خواهر محمد بن موسي و غير ايشان مثل ام اسحاق جاريه محمد ابن موسي و ام حبيب جاريه محمّد بن احمد الرّضا؛ چنانچه فاضل متقدم در تاريخ خود فرموده. پس از آن فرموده كه از جمله قبوري كه در قم است، قبر ابي جعفر موسي بن محمّد بن علي الرّضا عليهما السلام است و او اوّل كسي است از سادات رضويّه كه وارد قم شد و پيوسته برقع بر روي گذاشته بود. پس بزرگان عرب او را از قم بيرون كردند. پس از آن، پشيمان به خدمتش شتافتند و از او اعتذار خواسته، مكرّماً به قم واردش ساختند و گرامي داشتند او را و از اموال خود براي او خانه و مزرعه ها خريدند و حال موسي در قم نيكو شد؛ تا آنكه از مال خود قريه ها و مزارعي خريد. پس از آن وارد شد بر او خواهرانش: زينب(8) و امّ محمّد و ميمونه دختران حضرت جواد عليه السلام. پس بريهيه دختر موسي و تمام اينها... اينها مدفون شدند نزد فاطمه عليها السلام و موسي شب چهارشنبه هشتم ماه ربيع الآخر سنه 296 از دار دنيا رفت و مدفون شد در موضعي كه الحال معروف است قبرش.



پس از آن ذكر نموده قبور جمع كثيري از سادات رضويه و بسياري از اولاد محمد ابن جعفر الصادق عليه السلام و جمله اي از اولاد علي بن جعفر و قبور جمعي از سادات حسينيّه كه محل ذكر آنها اينجا نيست. بلي، لازم است كه جزئي اشارتي شود به حال موسي(9).



علامه مجلسي رحمه الله در تحفه فرموده كه در قم قبور بسيار هست كه منسوب است به اولاد ائمه طاهرين عليهم السلام و بعضي از آنها انتسابش به آنها معلوم نيست و بعضي احوال ايشان معلوم نيست؛ مثل موسي مبرقع فرزند امام محمد تقي عليه السلام كه از بعضي احاديث مذمت او ظاهر مي شود و ظاهر مراد جنابش از بعضي احاديث، حديثي است كه شيخ مفيد (طاب ثراه) در كتاب ارشاد(10) در باب نصوص و معجزات ابي الحسن هادي عليه السلام آن را از حسين بن حسن از يعقوب بن ياسر نقل مي كند كه في الجمله دلالت دارد بر آنكه موسي در زمان عنفوان و غرور جواني شرب نبيذ مي كرده، و لكن آن خبر ضعيف است به جهات چند: اوّلاً، جهالت در راوي آن خبر، بلكه يعقوب، كه راوي متن خبر است، ظاهراً از بستگان متوكل است و خبر را اگر چه شيخ مفيد (طاب ثراه) ذكر فرموده كه مقدم بر علماء و شيخ محدثين و متكلمين و فقها است، بلكه غير آن جناب از ديگران. امّا در باب فضايل و مناقب و معجزات و امثال آن در نقل اخبار مسامحه و مساهله داشتند؛ بلكه اگر راوي از اعداء و مخالفين باشد، در ذكر آن بيشتر اعتناء داشتند. و ثانياً آنكه گوينده كلماتي كه در عيب موسي است مثل «موسي قصاف غرّاف يأكل و يشرب» الخ، همه از فساق و اتباع متوكل بودند كه به شهادت تمام ايشان در شرع مطهر ثابت نشود، نه جرحي و نه تعديلي. و ثالثاً، معارض بودن آن با خبري كه شيخ كليني رحمه الله در كافي(11) ذكر نموده كه متضمن است گواه گرفتن حضرت جواد عليه السلام موسي را بر نسخه وصيّت و در آن تصريح شده كه موسي از جانب پدر بزرگوار مستقلاً متولي بود بر جمله از موقوفات آن حضرت بي مشاركت احدي؛ حتّي برادر بزرگوارش خود متصرف باشد در آنها و توليت اوقاف از جانب امام عليه السلام از شواهد عدالت و امانت و ديانت است؛ چنانچه مخفي نيست و غير اينها كه تفصيل آن در بدر مشعشع است.



پس ظاهر شد كه به مجرّد اين خبر نتوان در موسي قدح كرد و متعرّض او شد به آنكه موسي - نعوذ بالله - شارب الخمر بود و امثال كه در لسان بعض بي خبران و بي خردان از عوام داير شده كه كاشف است از بي باكي و قلّت مبالات و چه نيك فرموده علامه مجلسي رحمه الله در مزار بحارالانوار(12) كه وارد شد بعضي اخبار در ذمّ موسي، لكن قدحي نمي رساند به ايشان مجرد بعض خبرهاي نادره، با وجود آنكه رسيده در خبري نهي از قدح در آنها و متعرّض شدن به آنها به جهت اين نوع چيزها. انتهي.



و بدان كه اين موسي همان است كه از كثرت فضايل و مناقب و تقوا و سكوت نفس و حسن رفتار والي قم او را تشبيه به ائمه عليهم السلام كرده، قابل امامت مي دانست او را. و از اتقان و احكام محدثين قم بر همه ظاهر و معلوم است كه اگر شخصي از ضعيفي يا مجهول الحال يا دروغگويي روايت مي كرد، او را طرد مي كردند؛ هر چند بزرگ و صاحب شأن و منزلت بود. و دانستي احترام و اكرام ايشان آن سيّد را و او در طبقه خود مثل احمد بن محمّد بن عيسي الاشعري و احمد بن اسحاق و محمد بن يحيي و امثال ايشان بوده كه جمع كرده بودند ميان رياست دنيا و آخرت و علماء در كتب حديث از او روايت مي كنند؛ چون ثقة الاسلام در كافي(13)، و شيخ الطائفه در تهذيب(14) در باب ميراث خنثي، و حسن بن علي بن شعبه در تحف العقول(15) و غير ايشان.



و مثل معظّمه نجييه حضرت حكيمه خاتون دختر امام محمد تقي عليه السلام كه چهار امام را درك نموده، به آنها خدمت كرده و در ميان سادات علويه و بنات هاشميه از جهت فضايل و مناقب و عبادت و علم ممتاز و به حمل اسرار امامت و به منصب سفارت و رساندن عرايض خلق به امام عصر عليه السلام و رساندن توقيعات شريفه سرافراز بود و قبر شريفش در قبّه ساميه عسكريّين عليهما السلام است و برخي از جلالت شأن او در سابق گذشت، ولكن علما به جهت آن مكرمه زيارتي ذكر نفرمودند. پس بايد زيارت نمود او را به زيارتي كه براي مطلق اولاد ائمه [عليهم السلام ] بعد از اين ذكر مي شود.

پاورقي





1) تحية الزائر، ميرزا حسين نوري رحمه الله و خاتمه كتاب توسط محدّث قمي رحمه الله، چاپ سنگي، ص 206 - 212.

2) المستدرك (خاتمه)، ج 3، ص 626 (3 جلدي).

3) رجوع شود به جنّة المأوي، ميرزا حسين نوري(ره)، بحارالانوار، ج 53، ص 286.

4) عمدة الطالب، ص 145.

5) ترجمه تاريخ قم، ص 213 - 217.

6) تحفة الزائر، ص 411 - 413.

7) اين روايت در تاريخ قم نيست، بلكه در مجالس المؤمنين، ج 1، ص 83؛ و بحارالانوار، ج 57، ص 228 موجود است و اينجا از مؤلف سهو القلم شده است.

8) اين زينب همان است كه بر قبر ستّي فاطمه عليها السلام قبه اي بنا كرده، پس از آنكه سقفي بر قبرش بنا كرده بودند از حصير و بوريا.

9) رجوع شود به ترجمه تاريخ قم، ص 213 - 221.

10) ارشاد، ج 2، ص 307 - 308.

11) كافي، ج 1، ص 325.

12) بحارالانوار، ج 102، ص 274.

13) كافي، ج 1، ص 325.

14) تهذيب الأحكام، ج 9، ص 356.

15) تحف العقول، ص 476.