رياض الرضوان


(فضيلت زيارت حضرت معصومه عليها السلام و امامزادگان قم)



تأليف : مير محمدحسين بن عبدالواسع حسيني خاتون آبادي

رياض الرضوان(1)



روضه دويّم:



و آن مشتمل است بر فضيلت و كيفيت زيارت حضرت معصومه عليها السلام و ساير مزارات شريفه ديگر كه در قم واقع است و آن مفتوح مي گردد به دو باب.



باب اوّل: در فضيلت و كيفيت زيارت آن حضرت است؛ يعني فاطمه دختر حضرت امام موسي كاظم عليه السلام كه در قم مدفون است.



به سند معتبر از حضرت امام محمّد تقي عليه السلام منقول است كه فرمود كه هر كه عمّه مرا در قم زيارت كند، براي اوست بهشت.



و به سند حسن از حضرت امام رضا عليه السلام منقول است كه سعد بن سعد از آن حضرت پرسيد از ثواب زيارت فاطمه دختر امام موسي كاظم عليه السلام فرمود كه هر كه او را زيارت كند، براي اوست بهشت.



و در بعضي از كتب مزارات به سند حسن روايت كرده است كه حضرت امام رضا عليه السلام به سعد اشعري فرمود كه اي سعد! نزد شما از ما قبري هست. سعد گفت فداي تو شوم، قبر فاطمه دختر حضرت امام موسي كاظم عليه السلام را مي فرمايي؟ فرمود: بلي. پس آن حضرت فرمود كه هر كه او را زيارت كند و حقّ او را شناسد، از براي اوست بهشت.



و در كتاب تاريخ قم از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده كه فرمود كه به درستي كه حق تعالي را حرمي است كه آن مكّه است، و رسول خداصلي الله عليه وآله را حرمي است كه آن مدينه است، و اميرالمؤمنين عليه السلام را حرمي است كه آن كوفه است، و حرم من و حرم فرزندان من قم است. و به درستي كه قم كوفه كوچك است، و به درستي كه بهشت را هشت در است و سه درِ آن درها به قم گشوده مي شود، و در قم مدفون خواهد شد زني از فرزندان من كه نام او فاطمه، دختر موسي، فرزند من، است و به شفاعت او شيعيان داخل بهشت خواهند شد.



و امّا كيفيت زيارت آن حضرت



بدان كه در كتب مزارات كيفيت زيارت او را چنين نقل نموده اند كه چون به نزديك قبر آن حضرت برسي بايست در برابر سر او رو به قبله. پس بگو 34 نوبت الله اكبر و 33 نوبت سبحان الله و 33 نوبت الحمد لله و چون از اين اذكار فارغ شوي بگو:



السَّلامُ عَلي آدَمَ صَفوَةِ اللهِ، السَّلامُ عَلي نُوحٍ نَبِيِّ اللهِ، السَّلامُ عَلي إبراهِيمَ خَلِيلِ اللهِ، السَّلامُ عَلي مُوسي كَلِيمِ اللهِ، السَّلامُ عَلي عِيسي رُوحِ اللهِ، السَّلامُ عَلَيكَ يا رَسُولَ اللهِ، السَّلامُ عَلَيكَ يا خَيرَ خَلقِ اللهِ، السَّلامُ عَلَيكَ يا صَفِيَّ اللهِ، السَّلامُ عَلَيكَ يا مُحَمَّدَ بنَ عَبدِاللهِ، خاتَمَ النَّبِيِّينَ، السَّلامُ عَلَيكَ يا أميرَالمؤمِنِينَ عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ، وَصِيَّ رَسُولِ اللهِ، السَّلامُ عَلَيكِ يا فاطِمَةُ سَيِّدَةَ نِساءِ العالَمِينَ، السَّلامُ عَلَيكُما يا سِبْطَي نَبِيِّ الرَّحمَةِ، وَسَيِّدَي شَبابِ أهْلِ الجَنَّةِ، السَّلامُ عَلَيكَ يا عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ سَيِّدَ العابِدِينَ، وَقُرَّةَ عَينِ النّاظِرِينَ، السَّلامُ عَلَيكَ يا مُحَمَّدَ بنَ عَلِيٍّ، باقِرَ العِلْمِ بَعدَ النَّبِيِّ، السَّلامُ عَلَيكَ يا جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ الصّادِقَ البارَّ الأمِينَ، السَّلامُ عَلَيكَ يا مُوسَي بنَ جَعفَرٍ الطّاهِرَ الطُّهْرَ، السَّلامُ عَلَيكَ يا عَلِيَّ بنَ مُوسَي الرِّضا المُرتَضي ، السَّلامُ عَلَيكَ يا مُحَمَّدَ بنَ عَلِيٍّ التَّقِيَّ السَّلامُ عَلَيكَ يا عَلِيَّ بنَ مُحَمَّدٍ النَّقِيَّ، النّاصِحَ الأمِينَ، السَّلامُ عَلَيكَ يا حَسَنَ بنَ عَلِيٍّ، السَّلامُ عَلَي الوَصِيِّ مِنْ بَعدِهِ، اللهُمَّ صَلِّ عَلي نُورِكَ وَسَراجِكَ، وَوَلِيِّ وَلِيِّكَ، وَوَصِيِّ وَصِيِّكَ، وَحُجَّتِكَ عَلي خَلْقِكَ، السَّلامُ عَلَيكِ يا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ، السَّلامُ عَلَيكِ يا بِنْتَ فاطِمَةَ وَخَدِيجَةَ، السَّلامُ عَلَيكِ يا بِنْتَ أمِيرِ المؤمِنِينَ، السَّلامُ عَلَيكِ يا بِنْتَ الحَسَنِ وَالحُسَينِ، السَّلامُ عَلَيكِ يا بِنْتَ وَلِيِّ اللهِ، السَّلامُ عَلَيكِ يا أُختَ وَلِيِّ اللهِ، السَّلامُ عَلَيكِ يا عَمَّةَ وَلِيِّ اللهِ، السَّلامُ عَلَيكِ يا بِنْتَ مُوسَي بنِ جَعفَرٍ وَرَحمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ، السَّلامُ عَلَيكِ، عَرَّفَ اللهُ بَينَنا وَبَينَكُم في الجَنَّةِ، وَحَشَرَنا في زُمْرَتِكُم، وَأورَدَنا حَوضَ نَبِيِّكُم، وَسَقانا بِكَأْسِ جَدِّكُم مِنْ يَدِ عَلِيِّ بنِ أبي طالبٍ، صَلَواتُ اللهِ عَلَيكُم. أَسأَلُ اللهَ أنْ يُرِيَنا فِيكُمُ السُّرُورَ وَالفَرَجَ، وَأَنْ يَجْمَعَنا وَإيّاكُمْ في زُمْرَةِ جَدِّكُمْ مُحَمَّدٍصلي الله عليه وآله، وَأَنْ لا يَسلُبَنا مَعْرِفَتَكُم، إنَّهُ وَلِيٌّ قِدَيرٌ. أَتَقَرَّبُ إلَي اللهِ بِحُبِّكُم، وَالبَراءَةِ مِنْ أعدائِكُم، وَالتَّسْلِيمِ إلَي اللهِ، راضِياً بِهِ، غَيرَ مُنكِرٍ وَلا مُستَكبِرٍ، وَعَلي يَقِينِ ما أتي بِهِ مُحَمَّدٌ وَبَهِ راضٍ؛ نَطلُبُ بِذلِكَ وَجْهَكَ - يا سَيِّدي اللهُمَّ - وَرِضاكَ وَالدّارَ الآخِرَةَ. يا فاطِمَةُ اشْفَعي لي في الجَنَّةِ، فَإنَّ لَكِ عِنْدَ اللهِ شَأْناً مِنَ الشَّأْنِ. اللهُمَّ إنِّي أَسْأَلُكَ أنْ تَختِمَ لي بِالسَّعادَةِ، فَلا تَسلُبْ مِنِّي ما أنا فِيهِ، وَلا حَولَ وَلا قُوَّةَ إلّا بِاللهِ العَلِيِّ العَظِيمِ.



اللهُمَّ اسْتَجِبْ لَنا، وَتَقَبَّلْهُ بِكَرَمِكَ وَعِزَّتِكَ، وَبِرَحمَتِكَ وَعافِيَتِكَ، وَصَلَّي اللهُ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِهِ أجمَعِينَ، وَسَلَّمَ تَسْلِيماً يا أرحَمَ الرّاحِمِينَ.



بدان كه در كيفيت زيارت آن حضرت روايتي در كتب احاديث و مزارات مذكور نيست و اين زيارتي كه مذكور شد، معلوم نيست كه از تتمه روايت باشد يا از تأليفات علماء و علي ايّ حال چون متضمّن سلام بر همه ائمه كرام و توسّل و استشفاء به ايشان و مشتمل بر بعضي از مناقب آن حضرت است، مناسب است خواندن آن در اين روضه منوّره.



باب دوم: در بيان مزارات شريفه ديگر كه واقع است در قم، و مزارات واقعه در آنجا بر دو قسم است:



قسم اوّل، در مزارات امامزادگان و اولاد ائمه عليهم السلام.



بدان كه قم پيوسته مسكن شيعيان و مقرّ مؤمنان و علماء و محدّثان بوده و اولاد كرام و احفاد عظام ائمه انام عليهم السلام از اين جهت از خوفِ خلفاء و ائمه جور و جفا، به آن بلد شريف ميل مي فرمودند و در پناه سكنه آنجا در مي آمده اند و اهل قم ايشان را تعظيم و تكريم و اعانت و رعايت مي نموده اند و به اين سبب جمعي از ايشان در آن بلد توقف نموده اند، ليكن اسامي شريفه و انساب منيفه و مواضع دفن ايشان بخصوص معلوم و به حسب روايات ثابت و متيقّن نيست، و آنچه از آن مزارات امروز مذكور و در السنه مشهور است، چند مزار است:



اوّل: مزاري است كه در آن مزار قبر بزرگي است كه بر آن نقش كرده اند، قبر علي بن جعفر صادق عليهما السلام و محمّد بن موسي عليه السلامو قبّه بر آن مزار بنا كرده اند كه تاريخش قريب به چهارصد سال و كسري است. و عليّ بن جعفر فرزند حضرت امام جعفر صادق عليه السلام است و از اصحاب برادر بزرگوار خود امام موسي كاظم و امام رضا و امام محمد تقي عليهم السلام. و در حديث معتبر منقول است كه عليّ بن جعفر گفت مردي كه او را گمان مي كردم كه واقفي مذهب بود، از من پرسيد كه چه شد برادر تو امام موسي كاظم؟ گفتم: به رحمت خدا رفت. گفت: چه دانستي كه او وفات كرده است. گفتم كه مالهاي او را قسمت كردند و زنان او شوهر كردند و بعد از او ديگري امام شد. پرسيد: كيست امام بعد از او؟ گفتم: فرزند او امام رضا عليه السلام. گفت: او چه شد؟ گفتم: او نيز به رحمت الهي واصل شد. پرسيد: چه دانستي كه او فوت شده؟ گفتم: اموال او را قسمت كردند و زنان او شوهر كردند و بعد از آن ديگري امام شد. گفت: كيست آن امام؟ گفتم: امام محمّد تقي فرزند او. گفت: تو به اين سنّي كه داري و قدر و منزلتي كه داري و پدر تو امام جعفر صادق عليه السلام است، اين سخن را مي گويي در باب اين پسر، يعني حضرت امام محمّد تقي عليه السلام، زيرا كه سنّ مبارك آن حضرت در آن وقت كَم بوده و چون اين سخن را از او شنيدم، گفتم: نمي بينم تو را مگر شيطاني كه مي خواهي مرا اِغواء كني؟ راوي گفت: پس علي بن جعفررحمه الله ريش خود را گرفت و به جانب آسمان بلند كرد و گفت: چه كنم، هرگاه حق تعالي امام محمدتقي را قابل امامت كرده باشد و اين ريش سفيد را قابل امامت نكرده باشد بايد كه من با اين ريش سفيد او را امام واجب الاطاعه خود دانم.



وبالجمله جلالت قدر عليّ بن جعفر زياده از آن است كه تقرير و بيان توان نمود و فضل بسيار داشته و چند كتاب حديث تصنيف كرده و در عريض كه دهي از دهات نواحي مدينه طيّبه است، ساكن بوده و لهذا اولاد او را عُرَيضي مي گويند و مشهور ميان مورّخان و ارباب سير آن است كه او در عُرَيض مدفون است و از كتب سير و رجال معلوم نمي شود كه به حدود عراق و قم آمده باشد. وليكن جدّ علّامه ام (طاب ثراه) در رساله موسومه به رياض رضويّه نقل نموده كه جناب غفران مآب مولانا محمدتقي مجلسي (نوّر الله ضريحه) مي فرموده كه در سفر مشهد مقدس معلّا وارد قم شدم و متفحّص احوال مزارات آنجا بودم مزاري بود به مزار فرزند حضرت امام موسي كاظم عليه السلام نزد اهل قم معروف بود. پس من داخل آن قبّه شدم و تفحّص و تجسّس مي نمودم كه نوشته اي بيابم كه معلوم شود نسب صاحب مزار. ديدم كه بر روي آن قبر به خطّ قديم بر كاشي نقش كرده اند و غبار بر آن نقش نشسته است. پس غبار را از آن نقش پاك كردم و خواندم اسم عليّ بن جعفر و محمّد بن موسي ظاهر شد. پس اهل قم را از اين نوشته خبردار كردم و دانستند كه عليّ بن جعفر نيز در اين قبه مدفون است و اين قبّه در ميان ساير قبّات واقعه در قم امتياز تمام به تعظيم و تكريم دارد و كاشي ها برازاره آن نصب كرده اند كه احاديث بر آنها نقش است؛ مانند كاشيها كه بر اِزارَه حرم محترم امام رضا عليه السلام منصوب است و احاديث بر آنها منقوش است. و به قرائن و امارات معلوم مي شود كه عمل همان شخصي است كه كاشيهاي روضه مقدسّه را ساخته و در سمنان نيز قبري هست كه آن را قبر عليّ بن جعفر مي گويند و دفن او در سمنان نيز خلاف مشهور است.



دويّم: محمد بن موسي كه يكي از اولاد كرام حضرت امام موسي كاظم عليه السلام است و مزار او با مزار علي بن جعفر يكي است؛ چنانچه گذشت. و از كتب سير و انساب دفن او در قم معلوم نمي شود.



سيّم: مزار موسي مُبرقع كه فرزند حضرت امام محمد تقي عليه السلام است و دفن او در اين موضع و حال او از روايات معلوم نمي شود و جمعي به امامت او نيز قايل شده اند و الحمدلله اثري و نام و نشاني از ايشان نيست و از بعضي از احاديث مذمّت او ظاهر مي گردد و اگر اين قبور را به اعتبار اشتهار انتساب ايشان به ائمه كبار عليهم السلام زيارت نمايند شايد كه خوب باشد، والله تعالي يعلم.



قسم دويّم: مزارات علماء و محدّثان و آنها بسيارند و آنچه از آنها اشهر و در ميان اصحاب آن قبور افضل اند، چند نفراند:



اول: زكريّا بن آدم اشعري قمّي كه از اصحاب حضرت امام رضا و امام محمّد تقي عليهما السلام بوده و بسيار عظيم الشأن و جليل القدر است و در خدمت حضرت امام رضا عليه السلام تقرّب تمام داشته تا به مرتبه اي كه آن حضرت او را هم كجاوه خود كرده بود در سفر حج از مدينه منوّره تا به مكّه معظّمه. و در حديث وارد شده كه آن حضرت درباره او فرموده اند كه زكريّا بن آدم مأمون و محلّ امانت است در امور دين و امور دنيا. و در حديث ديگر منقول است كه عليّ بن المسيّب گفت: عرض كردم به خدمت آن حضرت كه من مسافت بعيدي دارم و همه وقت به خدمت با سعادت تو نمي توانم رسيد. كسي را بفرما كه معالم دين خود را از او اخذ نمايم. فرمود كه از زكريّا بن آدم اخذ كن كه او مامون است بر دين و دنيا. و در حديث معتبر ديگر مروي است كه زكريّا بن آدم به خدمت آن حضرت عرض كرد كه يابن رسول الله، اهل بيت من بسيار شده اند و سفيهان و جاهلان در ميان ايشان به هم رسيده اند. مي خواهم كه از ميان ايشان بيرون روم. فرمود كه مكن اين كار را و از ميانِ ايشان بيرون مرو كه حق تعالي به بركت آنكه تو در ميان ايشاني، دفع مي كند عذاب را از ايشان، چنان كه دفع مي نمايد از اهل بغداد، عذاب را به بركت حضرت امام موسي كاظم عليه السلام. و در حديث ديگر منقول است كه محمد بن اسحاق و حسن بن محمّد گفتند كه بعد از آنكه زكريّا بن آدم وفات يافت، سه ماه ما به حج رفتيم نامه اي از حضرت امام محمد تقي عليه السلام رسيد كه به ما نوشته بود كه مذكور ساخته بوديد قضاي الهي را كه جاري شده است بر آن مردي كه خدا رحمت كند او را در روزي كه متولّد شده است و روزي كه وفات يافته است و روزي كه در قيامت مبعوث خواهد شد؛ زيرا كه او زندگاني كرد در دنيا در ايّام حيات خود بر حالتي كه عارف بود به حق، و قايل بود به حق، و صابر بود بر حق، و پيوسته قيام مي نمود و به آنچه خدا و رسول آن را دوست مي داشتند، تا از دنيا رفت، خدا رحمت كند او را كه نشكست بيعت را، و تبديل نكرد دين حق را، پس حق تعالي جزاي خير به او كرامت كند و مزد نيّت او را به او عطا فرمايد و به بهترين آرزوهاي او او را برساند.



دويّم: زكريّا بن ادريس قمّي كه او نيز از اكابر اصحاب ائمّه عليهم السلام است.



سيّم: آدم بن اسحاق قمّي. او نيز چنان است و جليل القدر و عظيم الشأن است.



چهارم: عليّ بن بابويه قمّي كه شيخ محدّثان قم و فقيه ايشان در عصر خود بود و در آنجا سكنا داشت و در زمان غيبت صغرا و ايّام مفارقت شيخ حسين بن روح آمد به عراق و بسياري از مسائل غامضه و احكام مشكله را از او سؤال نمود و به جواب آنها از جانب حضرت صاحب الامر فايز گرديد.



و شيخ طوسي در كتاب غيبت روايت كرده كه علي بن بابويه زني داشت دختر عمر بن محمد بن موسي بن بابويه و آن زن عقيم بود و فرزند نداشت، و فرزند از او حاصل نمي شد پس او چيزي در اين باب به حسين بن روح نوشت كه از حضرت صاحب الامر عليه السلام استدعاي دعا نمايد كه حق تعالي به او فرزندان كرامت فرمايد كه عالم و فقيه باشند جواب رسيد كه تو را از اين زن فرزند نمي شود و زود باشد كه جاريه از ديلم بهم رساني و از آن جاريه حق تعالي دو فرزند فقيه كرامت كند. پس چنان شد كه آن حضرت فرموده بود و حق تعالي سه فرزند به او داد محمّد و حسين كه هر دو فقيه و در حديث ماهر بودند و آنقدر از احاديث حفظ داشتند كه هيچ يك از محدّثان قم در مرتبه ايشان نبودند و فرزند ديگر كه نام او حسن و فرزند وسطِ او بود به عبادت و زهد و طاعت مشغول بود و با مردم و اهل دنيا اختلاط و معاشرت نمي نمود. و محمد و حسين احاديث بسيار روايت مي كردند و مردم از حفظ احاديث ايشان تعجّب مي نمودند و مي گفتند اين حالت مخصوصِ شماست و شما به اين شرافت امتياز يافته ايد زيرا كه به دعاي آن حضرت متولد شده ايد.



و به روايت ديگر محمّد بن علي اسود گفت كه بعد از وفات محمّد بن عثمان عمري انتقال و سفارت به حسين بن روح عليّ بن بابويه رضي الله عنه از من التماس نمود كه به وساطت حسين بن روح استدعاي دعا از حضرت صاحب الامر عليه السلام نمايم كه حق تعالي به او فرزندي كرامت فرمايد. پس او از خدمت آن حضرت اين استدعا نمود و بعد از سه روز خبر داد كه آن حضرت مي فرمايد كه دعا كرديم و زود باشد كه براي او فرزند مباركي متولّد شود كه حق تعالي او را نفع دهد به سبب آن فرزند.



محمّد بن علي اسود گفت كه چون چنان ديدم از حسين بن روح سؤال نمودم كه درباره من نيز اين استدعا از خدمت آن حضرت نمايد تا حق تعالي به من نيز فرزندي عطا فرمايد او قبول ننمود و جواب گفت كه نمي توانم اين استدعا از خدمت آن حضرت نمود.



و بالجمله عليّ بن بابويه فقيه و جليل القدر و ثقه است و مصنّفات بسيار دارد و در سال سيصد و بيست و نه هجري كه سال تناثر نجوم است به رحمت الهي واصل شد.



پنجم قطب راوندي كه او نيز از اعاظم علماي شيعه است و قبور ديگر از علماي اعلام و محدّثين كرام در آن بلد شريف بسيار است روح الله ارواح الشّريفه.



و كيفيت زيارت علماء و مؤمنين به تفصيل بعد از اين مذكور مي شود.

پاورقي





1) رياض الرضوان، مير محمدحسين خاتون آبادي، نسخه خطي آن ضمن مجموعه اي در كتابخانه مسجد اعظم به شماره 569 رساله 19 آن مجموعه نگهداري مي شود، رجوع كنيد به فهرست نسخه هاي خطي كتابخانه مسجد اعظم، ص 459.