سفرنامه قم / كامران ميرزا نايب السلطنه


كامران ميرزا نايب السلطنه



به كوشش : ايرج افشار



اين سفرنامه كوتاه، يادگاري است از فرزند مشهور و مقتدر ناصرالدين شاه. آن پادشاه به سه فرزند خود مقامات مهم داد:



مظفرالدين ميرزا وليعهد بود و مقيم تبريز.



مسعود ميرزا ظل السلطان حاكم مستبد اصفهان و فارس (و به قول معروف نيمي از ايران) بود و مقيم اصفهان.



سومي كامران ميرزا ملقب به نايب السلطنه بود كه در تهران مي زيست و مناصبي از قبيل حكومت تهران و وزارت جنگ را در عهده داشت و لقب اميركبير هم گرفت.



او متولد 1272 بود و در 1307 شمسي (1347 ق) در گذشت.



كامران ميرزا در دوره سلطنت مظفرالدين شاه از كارها بركنار بود ولي در دوره مشروطيت به مدت كوتاه وزير جنگ شد و در دوره پادشاهي احمد شاه به واليگري خراسان رفت.



عكس اين سفرنامه كوتاه را فاضل گرامي آقاي ماشاء الله كامراني در اختيار من گذارده است.



ايرج افشار



به تاريخ روز سه شنبه چهارم شهر صفر المظفر 1320 روزنامه سفر خيريت اثر زيارت حضرت معصومه عليها السلام است كه به طور اختصار نگارش مي رود.



.......



صبح روز سه شنبه چهارم شهر صفرالمظفر 1320 با اينكه كمال كسالت را از بيخوابي شب داشتم برخاستم. از خانه مهرانگيز خانم آمدم به اندرون سرور الدوله و حضرت خانم.



با اينكه چند روز بود مبتلاي مردم بودم باز مرا ول نكرده اجتماع غريبي و ازدحام زيادي كرده بودند. بعد از توديع از سركار خانم و سرورالدوله تا قريب به ظهر درگير ارباب رجوع و اهل توقع بودم. قريب به ظهر سوار كالسكه چاپاري شده به اتفاق مشهدي جون رانديم. دليجان همراهان از راه ديگر، و ما از راه دروازه خاني آباد به راه افتاديم.



احتشام نظام و نايب كالسكه خانه محمد حسين بيك و حاجي الله و چند نفر كالسكه چي هم بودند. گداها هنگامه داشتند. هوا گرم بود. تا درب دروازه همراهان را هم مرخص كرده آمديم تا به حضرت عبدالعظيم عليه السلام. به زيارت مشرف شده و سوار شديم آمديم تا به كهريزك. يكي از گاريهاي آبدارخانه قهوه خانه را آنجا ديدم. در باغ كهريزك پياده شده پسر صاحب ديوان را ديدم كه آمده مي خواهد برود به عراق نزد پدرش. قدري با او صحبت كرده حسين آبدار آب يخ خوبي رسانيد. هنوز دليجان و ساير گاريها نرسيده چهار ساعت به غروب مانده بود، دليجان و گاريها رسيدند. ناهار را عصر بود صرف كرديم.



همراهان اين سفر از اين قرار است: انتظام العلماء - آقا شيخ محمد علي طبيب نوري - مؤتمن الاطباء - صديق الممالك - حاجي اعتماد الملك - مشكوة الممالك - عميد خاقان - حاجي حسين خان - مهدي خان - اسمعيل خان - آغا سلطان - ابوالقاسم خان - علي احمد خان - وجيه الله خان - مصطفي خان - غلامرضا - نايب مراد علي فراش - محمد حسين بيك نايب اصطبل و عمليات - شاطرها - قراولها - نصرت الله - احمد ميرزا - وجيه كوچك - محمد آقا - كاكا - عبدالحسين خان - عبد الله خان - غلامعلي - ميرزا رضا خان - پسر حاجي حسين خان - حسنعلي بيك - ابوالقاسم و غيره.



بعد از صرف ناهار ديديم حاجي منصور خواجه و اندروني كه به زيارت حضرت معصومه عليها السلام مشرف بودند در كهريزك رسيدند: ليلي خانم - عشقي (؟) خانم - رقيه خانم - نساء خانم - شاه باجي، از ديدار آنها مسرور شدم. ساعتي با هم نشسته صحبت كرديم. دو ساعت به غروب مانده آمديم با هم سوار شده دليجان آنها به طرف طهران و دليجانهاي ما به طرف قم حركت كردند.



موسيو پوتو [را] كه سابقاً در فشنگ سازي بود اينجا ديدم. از طرف كمپاني در كارخانه قند سازي مستحفظ است. من و مشهدي جون آمديم در دليجان نشستيم. عوض ماها آغا سلطان و مشكوة الممالك و صديق الممالك در كالسكه نشستند. دليجان بسيار خوبي است و شانزده نفر به راحتي مي تواند در اين دليجان مسافرت نمايد.



محمد حسين بيك نايب كالسكه را كه از بين راه براي تحقيق حرفهاي بي معني فتح الله خان به چاقر خان و آن دهات فرستاده بودم نزديك كهريزك به ما رسيد. از قراري كه مي گفت همه حرفهاي فتح الله خان دروغ و كذب بوده است.



يك ساعت از شب گذشته بود كه به حسن آباد رسيديم. حضراتي كه اسب سوار شده بودند و از جلو رسيده بودند ديده شدند، از قبيل علي احمد خان و وجيه الله خان و غلامرضا و غلام بچه هايي كه در گاريها نشسته بودند. قرار داديم اسب سوارها با دليجان سوارها در منازل عوض و بدل شوند.



قيمت جو، كاه و يونجه: جو خرواري چهارده تومان - يونجه ده تومان - كاه خرواري پنج تومان - نان هشت عباسي - گاري فرش و فراشخانه را جلو برده اند.



....



شب چهارشنبه را الحمدلله در كمال خوبي و هواي بسيار خوب به سر برديم. گل سرخ حسن آباد تازه باز شده است و حالا كه اواخر ثور است هواي اينجا ييلاقيت دارد. شب چهارده درجه هوا بود. صبح كه هوا بسيار خنك بود با مشهدي جون و همراهان سوار دليجان شده رانديم تا قعله محمد علي خان. هوا بسيار خوب بود و بيشتر راه را با انتظام العلماء و آقا شيخ محمد علي مشغول خواندن رساله و گفتگوي مسائل شرعي بوديم.



ناهار را در قلعه محمد علي خان صرف كرده سوار شديم تا به علي آباد رسيديم. هواي علي آباد به شدت گرم بود و زراعت اينجا را درو كرده اند و گل سرخش تمام شده. توت رسيده است. عمارتي هم در پائين باغ ساخته بودند سابقاً نديده بودم. به اتفاق مشهدي جون رفتيم به تماشا و نماز ظهر عصر را اينجا كرده و غروب بود سوار دليجان شديم.



مستأجر علي آباد حاجي محمد علي خان نامي است كه حالا در طهران است. برادر او علي اكبر بيك و پسر او ميرزا نصر الله خان در علي آباد بودند. بره، زردآلو، ميوه آورده بودند. انعام داده شد. يك ساعت و نيم از شب گذشته به كوشك نصرت وارد شديم. الحمد لله با سلامتي مشهدي جون. اما هوا بسيار گرم است و بيست و هشت درجه حرارت دارد و پشه و جانور فرصت تحرير نمي دهد و هوا ابر است و بسيار گرم. فردا انشاء الله تعالي به قم خواهيم رفت.



....



روز پنجشنبه ششم صبح زود از كوشك نصرت سوار شده با مشهدي جون سوار شده به طرف قم رانديم. هواي صبح خنك بود. در راه هم هوا الحمد لله مساعد بود. آب درياي قم خيلي كم شده است. قبل از ظهر به منظريه رسيديم. منظريه هم هيچ آب ندارد. با آب چاه زندگي مي كنند. هوا بد نيست، اگر مگس بگذارد كه شخص زيست نمايد.



ناهار را صرف كرده با مشهدي جون و مسافرين سوار دليجان شده آمديم. هوا گرم شد. و رسيديم به رودخانه و پل بزرگ آنجا پياده شده و تجديد وضو كرده سوار شديم. در دو فرسخي قم آقا سيد حسين و ميرزا محمد علي را ديديم، استقبال آمده بودند. يك فرسخي قم اعتضاد الدوله و والي حاكم قم را ديدم استقبال آمده اند. بعد از طي تعارفات آمديم.



دو ساعت به غروب مانده بود كه وارد قم شده به زيارت حضرت معصومه عليها السلام مشرف شديم. الحمد لله كه به اين آرزو و افتخار نايل شديم و مشرف شده بعد از زيارت و آستان بوسي آمديم به خانه هاي جناب اتابك اعظم كه منزل پارسالي ما بود. الحمد لله زنده مانديم و بار ديگر به زيارت مشرف گشتم.



درب منزل جناب نايب التوليه را با پسر ايشان ديدم. به اتفاق اعتضاد الدوله، والي حاكم و نايب التوليه آمديم منزل. آنها كه رفتند جناب متولي باشي آمدند با ايشان صحبت كرديم. حاجي اسد الله معمار را هم كه به كربلا مشرف شده بود در اينجا ديدم كه به طهران مي رفت. رختخواب و لباس مؤتمن الاطباء را كه در گاريها بار كرده اند معلوم شد گم شده است و معلوم نيست در راه گم شده است يا در طهران مانده است.



.....



حالا كه شب جمعه هفتم است خيال داريم قدري كه خلوت شد ان شاء الله به زيارت مشرف بشويم. با اينكه ساعت چهار بود به حرم مشرف شدم. باز جمعيت بود و ازدحام. گداها و اصرار و ابرام آنها نمي گذارد كه زيارت با حضور قلب بشود. نماز خوانده دعاي كميل را هم در ايوان طلا خوانده به منزل مراجعه كردم. صبح زود كه برخاستم از شدت كسالت نتوانستم به حرم مشرف شوم. نماز صبح را در منزل خوانده خوابيدم.



هنوز از خواب برنخاسته والي حاكم و اسنفديار خان سردار بختياري و شهاب السلطنه بختياري و جماعتي از علماء و خدام و غيره ازدحام كرده آمدند. از طرف متولي باشي و نايب التوليه، امام جمعه و شيخ الاسلام و ساير علماء متصل سوهان، كاسه نبات و بره و تعارفات مي آوردند و حاكم و غيره. بعد از رفتن حضرات رفتيم به حمام آقا سيد تقي امين التوليه غسل جمعه كرده آمدم. مشهدي جون هم به تماشاي حمام آمده بود.



ناهار را خورده به حرم مشرف شدم و از اينجا رفتيم خانه هاي همايون ميرزا و غيره را كه سال گذشته بيعانه داده بوديم بخريم ببينيم. حاجي اسد الله هم بود. اين خانه ها را نپسنديدم. از آنجا به سر مقابر محمد شاه مرحوم و مرحومه مهد عليا و مرحومه فخر الملوك و افسر الدوله و فخر الدوله آمدم. ياد سابق افتاده بي اختيار گريه زيادي كردم و از آنجا به مقبره مرحوم فتحعلي شاه رفته فاتحه خوانده به مقبره مرحوم امين الملك آمده به منزل آمده رفتم خانه هاي اعتضاد الدوله را ديدم. مشكل است معامله بشود و بگذرد.



مراجعت به منزل كرده جناب آقا حسين مجتهد و پسرشان و جمعي از علماء آمدند. تا غروب صحبت علمي شد. غروب احمد علي ميرزا پسر اعتضاد الدوله مشقي كرده بود آورد . عوض ساعت هر سالي پانزده عدد پنج هزاري دادم. اعتضاد الدوله آمد. والي آمد. جليل الممالك پسر مرحوم حاجي اسحق خان سر رشته قم و جماعتي آمدند. بعد رفتيم به حرم. گداها ديگر بناي جنگ، نزاع دارند. هر طوري بود زيارت كرده نماز را در ايوان مطهر خوانده جناب متولي باشي حاضر بودند. قدري صحبت كرده با والي، نايب الحكومه به منزل مراجعت كرديم. مشهدي جون هم به سلامتي به زيارت مشرف شدند. حالا به سلامتي خوابيده مشغول روزنامه نويسي هستم.



نايب حسين طويله را فرستادم برود ببيند كوه حضرت خضر عليه السلام مي شود رفت يا نه؟ مي گفت راه بدي دارد تا خدا چه بخواهد.



.....



روز شنبه هشتم اذان صبح به حرم مشرف شده نماز صبح را در ايوان مبارك خواندم. ازدحام گداها مانع است كه نمازي يا زيارتي با حضور قلب بشود. مراجعت كرده خوابيدم. علما ديگر اجماعاً آمدند. حضور و صحبت علماء تا ظهر طول كشيد. حاكم، شاهزاده ها و خوانين قم را آورده معرفي كرد.



حاصل قم امسال خوب و بي آفت است. ناهار خورده از شدت گرماي هوا قدري خوابيدم. عصر سوار شده رفتيم به اراضي ميرزا حسن پسر جناب آقا حسين مجتهد. مي گفت براي خريداري خوب است. الحق باغ خوبي است. موسوم است به باغ دلگشا. اما سر زمين را خود جناب آقا حسن خريداري كرده خانه مي سازد. اگر سر زمين را ايشان نخريده بودند جاي خوبي بود. ممكن بود خريده بشود. بناي عمارتي بشود. در گفتگو و سؤال و جواب هستند تا چه شود. با آقا حسن مجتهد و جمعي تا غروب در همان باغ و خانه هاي اطراف گردش مي كرديم. گداها مجال صحبت و گردش هم نمي دهند. مشهدي جون ابتدا همراه بود و زود به منزل مراجعت كرد.



سرتيپ تلگرافخانه جواب تلگرافها را آورده بود. يك تلگراف هم از جانب اشرف اتابك اعظم داشت كه از وينه نموده بود. جواب نوشته و داده شد. از همانجا به زيارت مشرف شده هوا خيلي گرم بود و به منزل مراجعت كرديم. اعتضادالدوله همراه بود. والي هم آمد. تا ساعت چهار از شب گذشته، بودند و رفتند. قدري از ظروف و از متاع قم براي سوغات خريديم. شام خورده خوابيديم. هوا بسيار گرم است. اقل تاج كه به مجاورت آمده، عروس(1) كه مجاور است ديديم و انعام داديم.



.....



روز يكشنبه نهم اذان صبح به حرم مشرف شده نماز خوانده از گداها و ابرام آنها زودتر به منزل آمدم. تا همه گداها را كه جمع كرده پول مي دادم آفتاب بيرون آمد خوابيدم. باز جماعتي از علماء قم به اتفاق حاكم به ديدن آمدند. ملاقات ايشان هم تا ظهر طول كشيد.



جناب شيخ الاسلام ناخوش هستند. طبيب به عيادت ايشان فرستادم و حالا خيال دارم به اتفاق مشهدي جون ان شاء الله به زيارت دوره برويم. درجه هوا در سايه سي و چهار درجه است و خيلي گرم است.



دو ساعت و نيم به غروب مانده با مشهدي جون سوار شده رفتيم اول به شاهزاده حمزه علي مشرف شديم و امامزاده ديگري كه موسوم است به شاهزاده احمد زيارت كرده نذري كردم كه انشاء الله برآورده گردد. از آنجا به علي بن جعفر عليهما السلام كه با محمد بن موسي الكاظم عليه السلام با هم مدفون هستند. گداها هنگامه دارند. به هيچ وجه ممكن نيست از دست گداها زيارتي از روي قاعده بشود. از آنجا شاهزاده سيد علي بن ابراهيم بن جعفر بن عباس بن اميرالمؤمنين عليه السلام مشرف شده، از آنجا به زيارت شاهزاده احمد بن محمد حنفيه عليه السلام و از آنجا در صحن مشهور به ملا آقا بابا كه در اين مكان چهار تن از اولاد حضرت امام زين العابدين عليه السلام مدفون هستند :شاهزاده حسن - شاهزاده حسين - شاهزاده ابراهيم - شاهزاده جعفر. از آنجا به خاك فرج مشرف شده شاهزاده احمد را زيارت كرده و درويش هندي كه حرف نمي زد و مشهور است ديديم و ملاقات شد. شاهزاده احمد از اولاد حضرت سيد سجاد عليه السلام است. بعد از آنجا به قبرستان بزرگ در «شيخان» آمده فاتحه خوانديم. زكريابن آدم، آدم بن اسحق، ابوجرير بن ادريس.



الحمدلله در امروز يازده بزرگوار امام زاده را زيارت كرديم. دو ساعت نيم از شب گذشته بود به منزل آمديم. تجديد وضو كرده با والي به حرم مشرف شديم. حرم خلوت(2) بود. زيارتي خلوت كرده نماز را در ايوان مبارك خوانده به منزل آمده خوابيديم. درجه هوا بيست و نه بود.



.......



امروز دوشنبه دهم، صبح به حرم مشرف شده نماز خوانده به منزل آمده خوابيدم. بعد از بيدار شدن جناب شيخ الاسلام آخوند ملا علي مجتهد آمدند. بعد از ساعتي به اتفاق مشهدي جون سوار كالسكه شده رفتيم به زيارت قدمگاه و مسجد حضرت صاحب صلوة الله و سلامه عليه. هوا به شدتي گرم بود كه توي بازار نزديك بود خفه بشوم. من مشهدي جون را باد مي زدم، مشهدي جون مرا.



متصل آلوبالوي خشك مي خورديم و خيار قم كه تازه بيرون آمده. تا رسيديم به... ناهار خورده نماز مخصوص را مشهدي جون و من الحمدلله به عمل آورده سوار اسب شديم. (مهر نماز من از جيبم افتاد توي مسجد. گفته شد آن شكست، من هم مهر نماز را گذاشتم در مسجد). از راه هادي مهدي و جمكران آمديم. هوا كم كم خوب شد. باد خنك سر كرد. هوا خوب شد. ابرها متفرق شدند تا رسيديم به جمكران كه قديم دهي بود. و حالا جزئي باغي از آن ده باقي است.



در هادي مهدي هم زيارت كردم. اسامي امامزاده هاي واجب التكريم هادي مهدي، ناصرالدين اولاد حضرت سيد سجاد عليه السلام، شاهزاده جعفر، سكينه خاتون از اولاد سيد ناصرالدين هستند. تا رسيديم به پاي كوه حضرت خضر عليه السلام. تا قدري راه را با اسب رفتيم. بعد پياده شده با مشهدي جون پياده تا بالاي كوه. راه اين كوه از راه تاريخي آزادبر و بلندي امامزاده سپهسالار(3) و هم بيشتر است. الحمدلله به قله كوه رسيديم. دو مقام دارد. هر دو را زيارت كرديم.



دهات كهك و غيره از بالاي كوه پيدا بود كه در جنوب شرقي قم واقع است. باز پياده مراجعت كرديم. مغرب بود به پاي كوه رسيديم. سوار شده آمديم به شهر. از پلهاي كوچك، نهرهاي دهات كه از رودخانه قم به شمس آباد و جمكران و دهات ديگر مي رود عبور كرديم. هوا تاريك شد. در سر نهر شمس آباد تجديد وضو كرده سوار شديم. هوا بسيار سرد شد و الحمدلله از گرماي دو روزه خلاص شديم. اما به قدري گرد و خاك بود كه هيچ چشم نمي ديد. چشمها هم پر از گرد و خاك شد.



ساعت دو از شب گذشته رسيديم به حرم مطهر. والي حاضر بود و باد بسيار سرد مي وزيد و كم كم شروع كرد به باريدن. زيارت و نماز را به جا آورده به منزل آمديم. درب اطاق را بستم و هوا الحمدالله بسيار خوب شد. شام خورده خوابيديم.



......



صبح زود به حرم مشرف شده نماز صبح و زيارت به عمل آمد. آمديم منازل، جماعتي از علماء تشريف آوردند. نايب التوليه، آقا سيد عبد الله مجتهد، ابو محمد و پسرهاي ايشان و سركشيكها و والي و اعتضاد الدوله و غيره و غيره. حالا كه قريب(4) به ظهر است متفرق شدند. ناهار خورده مشغول دادن انعامات اهالي قم و همراهان شده. همه را الحمدلله دادم آسوده شدم، مگر كرايه گاريها باقي ماند. عصر هم سوار شده به تماشاي باغ شاهزاده شدم. خوب جايي است. اگر ان شاءالله معامله بشود ان شاءالله مبارك است. از آنجا رفتم به بيرون شهر با مشهدي جون. والي هم با آدم جناب اتابك اعظم همراه بودند. رفتيم باغ نايب التوليه قدري ميوه خورده استخاره كرده آمدم رفتم حمام غسل كرده از حمام به حرم مشرف شده نماز را در بقعه شاه عباس نموده به منزل مراجعت كردم. تلگرافهاي طهران را جواب داديم. شام را خورده خوابيديم.



.....



روز چهارشنبه دوازدهم صبح زود به حرم مشرف شده به منزل آمديم. امروز را در منزل مانده جنابان سيد هندي و سيد آشور آمدند ملاقات شد. اعتضاد الدوله، والي آمدند. تكلفات و خلاع حاكم و علماء و متولي باشي را داديم. عصر هم به حرم مشرف شده نماز مغرب عشا را هم در بقعه شاه عباس خوانده، گداها روز به روز از اطراف زياد مي شوند. شب و روزي ششصد نفر هفتصد نفر را الحمدلله پول مي دهم و خيلي زحمت مي دهند. انشاء الله اجر دارد. مؤتمن الاطباء هنوز ناخوش است. من معالجه مي كنم بهتر است. خودم هم سرما خوردم. ماشاء الله هوا بسيار خوب است.



.....



روز پنجشنبه سيزدهم هم دو گوسفند قرباني كرده بقيه انعامات و خلعتها را داديم.



سيف نظام مباشر دهات ساوه بود خواسته بودم احكامات لازمه، دستور العمل را به او داده حسنعلي بيك هم مأمور آنجا نمودم كه سه ماه آنجاها باشد. امروز هم عيال حاجب الدوله و افتخار الممالك از طهران به قم وارد شدند. در مهمانخانه عرض راه كسان آنها با مأمورين راه نزاع كرده هنگامه كرده اند به من عارض شدند. گفتم من درويش و زوارم، كاري به اين كارها ندارم. عصر هم ميرزا باجي سركار خانم كه همراه عيال حاجب الدوله به قم آمده بود با آغا سلطان آمد نزد ما. پرتقال حضرت خانم التفات كرده بودند رسانيد. انعام داده شد. صحبت كرديم. به زيارت مشرف شديم. جناب متولي باشي بود. والي و غيره.



به واسطه شب جمعه جمعيت كثيري بود. زيارت كرده جناب آقا حسين و آقا حسن را هم ملاقت كرده با متولي باشي حاجي نايب التوليه و سايرين خيلي صحبت شد. نماز را در بقعه شاه عباس نموده دعاي كميل را در ايوان طلا خوانديم. اينقدر مشهدي جون و خودم مانديم تا همه رفتند. احدي باقي نماند. الحمدلله زيارت كاملي خلوتي به طور دلخواه به عمل آمد. رفتيم منزل. بعد از شام خوابيدم. به واسطه اينكه زود قدري خوابيده بودم تا صبح هم خوابم نبرد، بيدار بودم. ابوالقاسم خان و اعتماد الملك خوابشان برده بود و رفتم بالاي سر مشهدي جون، عبدالحسين خان را از خواب بيدار كرده آمد مشت و مال كرد، اما خواب نيامد.



صبح را به حرم مشرف شده به منزل مراجعت كرديم خوابيدم. بعد از خواب والي، اعتضادالدوله، احمد ميرزا پسرش، جماعتي از اهل قم، خوانين قصيده ها گفته و شعرها خواندند. پولها گرفتند. بعد جناب سيد هندي درويش آمدند، اما هيچ حرفي نمي زند. هر چه جواب است بايد بنويسد. صحبت خيلي طول مي كشد.



از ظهر ساعتي گذشت جناب سيد رفته. تعميرات كوه حضرت خضر عليه السلام را پول دادم بسازند. ناهار قابلمه صرف شد. جناب سيد ميرزا احمد آمدند. ساعتي هم با ايشان صحبت شد. ناخوش هستند. وعده دادند كه انشاء الله تا اواخر ماه به طهران بيايند. بعد وضو گرفته براي مرخصي به حرم مشرف شديم با مشهدي جون. گداها هنگامه دارند. به هر طور بود در بالاي سر نماز ظهر و عصر را خوانده وداع كرده از آستان ملايك پاسبان با كمال افسوس مرخصي حاصل كرده آمديم سوار شويم. گداها نزديك بود شخصي را خفه كنند. والي، اعتضادالدوله، افتخار الممالك با سوارهاي نظام و فراشان كه با عيال حاجب الدوله آمده اند همراه ما آمدند. در خارج شهر مرخصشان كرده من و مشهدي جون سوار كالسكه شده آمديم. حضرات كه هم سوار دليجان و گاريها شدند. در بين راه به واسطه رعد و برقي كه شده باران زيادي آمده بود سيل از همه طرف جاري شده بود. صحرائي كه در وقت رفتن قطره اي آب نديديم در مراجعت چندين سنگ آب باران جاري شده بود.



نيم ساعت به غروب مانده به منظريه رسيديم. گنبد مطهر را هم از منظريه زيارت كرده وداع كرديم. جعبه پرتقال ليموي احتشام همايون از شهر فرستاده بود در اين منزل پست رسانيد. غروب بود از منظريه سوار شديم. هيچ اثري از دليجان همراهان نيست. به قراسوران و غيره سفارش كردم كه تأكيد كنند به ما برسند. بعضي از سربازها و شاطرها هم پياده مي آيند.



دو ساعت نيم از شب گذشته شب شنبه پانزدهم الحمدلله به سلامتي وارد كوشك نصرت شديم. الحمدلله هوا بسيار خوب و خنك، هيچ دخلي به هوايي كه مي رفتيم ندارد. گاري فراشخانه، كارخانه رسيده اند. با وجيه الله خان و احمد علي خان - مصطفي خان - غلامرضا - عبد الله خان - نصرت و نايب مراد علي و عزيز خان گاري خوابگاه و دليجان، و همراهان هيچ معلوم نيست كي برسند.



الان باد زيادي مي آيد و من با مشهدي جون مشغول چايي خوردن و روزنامه نوشتن هستيم و شكر خداي را به جا مي آوريم. هر چه منتظر شديم كه عقب مانده ها برسند نرسيدند. مشهدي جون به سلامتي خوابيدند بدون رختخواب. من هم نماز كرده، از دور خيلي راه دور چراغ دليجان پيدا بود. هر چه با دوربين نگاه كردم جز دوري مسافت و يقين بر نرسيدن عقب مانده ها چيزي معلوم نشد. شام حاضر بود، شام خورده من هم بي رختخواب خوابيدم. خواب و بيدار بودم دليجان مسافرين رسيد و رختخواب آبداري را آوردند. قدري با حضرات مسافرين كه تازه رسيده بودند صحبت كرده خوابيدم.



.... صبح زود بيدار شده حضرات را براي نماز صبح بيدار كردم. نماز خوانده مشهدي جون هم امروز خيلي زودتر از هر روز بيدار شد. چاي خورده اول دسته سوار شديم. اسبهاي كالسكه ما بسيار اسبهاي بدي بودند. قدم به قدم مي ايستادند. تا مسافتي طي شد. بالاخره به سورتچي گفتم هر اسبي كه بد است او را باز كن رها كن تا پياده شد و اسب را خواست تنبيه نمايد. چوب پشت پاي اسب افتاد ميان دست و پاي اسب. اسب بناي لگد زدن را گذاشته هر چهار اسب وحشي شده بي هوا بنا كردند به دويدن و سورتچي را هم لگد زده انداختند زمين. مثل باد صر صر اسبها كالسكه را برداشته رفتند. هر چه شعبان جلوگيري مي كرد اسبها اطاعت نمي كردند و مشهدي جون توي كالسكه خواب بود. من خيال مي كردم كه عاقبت كار به كجا خواهد رسيد و كجا كالسكه خورد خواهد شد. حال ما و مشهدي جون چه خواهد شد. متوكلاً علي الله خودداري كرده تا به فضل الهي الحمدلله اسبها ايستادند كالسكه ما از خطرات الحمدلله محفوظ ماند.



تا به قلعه محمد خان رسيديم اسبها را عوض داده آمديم به حسن آباد. با مشهدي جون ناهار مختصري صرف شد. شكر خداي را به جاي آورده سوار شديم. در بين راه خواب بودم بيدار شدم، ديدم از دماغ مشهدي جون خون مي آيد. تا رسيديم به عبدل آباد مشير خلوت كه حالا مال صنيع الدوله است. آب نه بود رانديم. نزديك كهريزك قنات آبادي جاري بود كه گفتند قنوات خيرآباد است. آنجا پياده شده تطهير كرديم وضو گرفته توي آفتاب نماز كرديم. آجودان مخصوص و كسانش به قم و كاشان مي رفتند. بعد از ناهار سوار شده آمديم به زيارت حضرت عبدالعظيم عليه السلام مشرف شده توي كوچه آقا سيد جعفر معين التوليه را ديدم. مطالب حرفها از بابت اراضي قوچ حصار مي گفت. ما را قدري معطل كرد. سوار شديم نيم ساعت به غروب مانده روز شنبه 15 شهر صفر بحمدلله وارد طهران شديم. همراهان عقب مانده اند. الحمدلله صحيحاً سالماً حضرت خانم سرورالدوله اهل و عيال را ملاقات كرديم. شكر خداوند را كه سفر كوچك قم به انجام رسيد.

پاورقي





1) يك كلمه ناخوانا.

2) اصل: خلوط.

3) آزادبر و تكيه سپهسالار در دوره لوراي كرج واقع است.

4) اصل، غريب.