اشعريان قم


اشعريان از شيعيان عرب تبار قم شمرده مي شوند. آنان همواره مورد توجه رسول خدا - صلّي الله عليه و آله و سّلم و جانشينان بر حقّش بوده اند. رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به مناسبتي در باره آنان دعاكرد و فرمود: «اللهم اغفر للاشعرييّن صغيرهم و كبيرهم»(1) خدايا كوچك و بزرگ اشعريان را بيامرز. و در جايي درباره برخي از آنان دعاي خير فرمود و به درگاه الهي عرض كرد:«اللهم كثّر عدده و ولده» يعني: بارالها فرزندان مالك را زياد فرما.(2) و در روايتي ديگر فرمود: «نعم الحيّ الازد و الاشعريون و لايفرّون في القتال و لايغلون، هم منّي و أنا منهم.»



ديگر حضرات معصومين عليهم السلام نيز به مناسبتهايي دعا و توصيفاتي ارزنده از آنان نموده اند. في المثل امام صادق عليه السلام درباره عمران بن عبدالله فرمود: «هذانجيب من قوم نجباء، ما نصب لهم جبار الا قصمه الله اظلك الله يوم لا ظلّ الاّ ظلّه.»(3)



و در باره عيسي بن عبدالله فرمود: در ايام زندگي و پس از فرجام آن از ما اهل بيت عليهم السلام است.(4)



امام رضا عليه السلام درباره زكريابن آدم فرمود: او در امور دين و دنيا امين و مورد اعتماد است(5) و نيز فرمود: «اهل بيتك (الاشعريون) يدفع عنهم بك كما يدفع عن بغداد بأبي الحسين عليه السّلام». و امام جواد عليه السلام براي او دعا كرده، وي را از ياران با وفاي خويش خواند و پس از دريافت خبر مرگش فرمود، در روز ولادت و در هنگام مرگ و در روز رستاخيز رحمت الهي بر او باد ؛ به درستي كه او عارف به حق زندگي كرده، صابر بر آن و برپادارنده فرايض الهي بود و بي هيچ كژي و كاستي از دنيا رفت. خداوند پاداش نيّت و تلاشش را به او عطا فرمايد.(6) امام محمّد تقي عليه السلام در حق سعد بن سعد احوص از خدا درخواست كرد كه جزاي خيرش دهد.(7)



اينها نمونه اي از فضائل برخي از بزرگان اين خاندان است، كساني كه مشمول دعاي خير نبي ختمي مرتبت صلي الله عليه و آله و سلم و اوصياي بر حقّش قرار گرفته و افزون بر فضايل اخلاقي از نظر عددي نيز بالغ بر شش هزار تن شده(8) و جاي جاي مناطق تحت نفوذ سكونت خويش را مرهون خدمات و صفات والاي خود نمودند و به نشر و ترويج و تبليغ آيين تشيع همّت گماردند به گونه اي كه تاريخنگاران گفته اند اشعريان نقش حياتي و سرنوشت ساز در احياي تشيع در ناحيه قم داشته اند. شماري از بزرگترين رجال شيعه از ميان ايشان برخاسته و گروهي از اعضاي اين خاندان از ياران مخلص و فداكار امامان محسوب مي شده و مورد توجّه واكرام ويژه ائمّه قرار گرفته اند.



جالب توجّه اينكه اين خاندان اصيل و معروف هر ساله دو بار ماليات مي پرداخته اند. يكي همان كه مأمورين عبّاسي به اجبار از آنان مي گرفته اند. دوم آن را كه با رضا و رغبت مي پرداختند همان وجوهات شرعيه اي بود كه براي امامان عليهم السلام مي فرستادند و حتي بسياري آنچه داشتند از مزرعه و خانه به ائمه عليهم السلام بخشيدند. اين نشانگر علاقه و عشق سرشار آنان به موالي خود است.



از ديگر نكات جالب اين خاندان اينكه هر گاه سادات و سلاله پيامبر و اوصياي آن حضرت عليهم السلام و شيعيان دچار گرفتاري از سوي حكام مي شدند به سوي مأواي اشعريان قم حركت مي كردند و در سايه پر بركتشان قرار مي گرفتند.(9)



به هر تقدير به پاس قدرشناسي و تشكر و اداي پاره اي بلكه قطره اي از قطرات اقيانوس بي كران خدمات و كوششهاي بي دريغ اشعريان، اين سفيران نور، بجاست كتابهاي مستقل در باره آنان و كارهايشان ارائه شود. خوشبختانه تاريخنگار معاصر، حضرت آقاي معلم حبيب آبادي(10) اسامي جمعي از چهره هاي متشخص و نامي آل اشعري را از كهن ترين و معتبرترين منابع موجود چون تاريخ قم (اثر حسن بن محمد بن حسن شيباني قمي) و برخي مأخذ ديگر استخراج كرده است. ايشان بناداشته در فرصتي مناسب كتابي مستقل درباره حيات پرشكوه اشعريان و افتخارات جاويدشان تأليف كند. اميدوارم چنين توفيقي نصيب بنده گردد.



در پايان اين ديباچهشاكر خداوند سبحان هستم كه مرا توانايي و توفيق تحقيق و چاپ اين يادداشتهاي ارزنده(11) نصيب فرمود كه بي مدد لطف او هيچ كاري از من ساخته نبود.



يارب از عين عنايت نظر كن كه مرا نرود بي مدد لطف تو كاري از پيش



ناصر باقري بيدهندي



بسم الله الرحمن الرحيم



اسامي برخي از اشعريين مستخرج ازترجمه تاريخ قم(12) و غيره.



اول مالك بن عامر(13) بن هاني و او اول كسي است از مردم يمن كه به مكه آمده ايمان به حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم آورد و پس از آن به يمن برگشته با قوم خود هجرت به حجاز نمود و در عداد صحابه بزرگوار در آمد. و پس از وفات حضرت در روز جنگ مداين وي اول كسي است كه اسب در فرات رانده و چندتن در عقب وي چنين كردند و به آن سبب پشت مردمان عجم شكست و اعراب بر آنها چيره شدند(14) و در ترجمه تاريخ قم در موضعي از آن كتاب اخراج خمس قبل از نزول آيه(15) آن را به همين مالك بن عامر نسبت داده(16) و در موضعي ديگر به ابومالك بن عامر بن شريح نسبت داده.



دويّم: فرزندش سائب بن مالك(17)، كه در جنگ با قتله حضرت سيد الشهدا عليه السلام با مختار همراه(18) و هم در ركاب او در جنگ با مصعب بن زبير در زياتين كشته شد. در وقت زوال روز دوشنبه 14 رمضان سنه 67(19)



سيّم: فرزندش محمد بن سائب كه پس از شهادت پدرش، مصعب بن زبير وي را از حبس بيرون كرد و پس از چندين سال حجاج ملعون او را كشت.(20)



چهارم: سعد بن مالك كه از وجوه و اشراف كوفه بود(21) و در زمان خلافت عثمان نزديك او گواهي دادند كه امير كوفه وليد بن عقبه خمر خورده و بر او حد براندند.(22)



پنجم: فرزندش عبدالله بن سعد.(23)



ششم: برادرش احوص الكبير بن سعد (احوص به حاء مهمله و معجمه هر دو روايت شده) اين دو برادر «عبدالله» و«احوص»از معاريف عصر خود د ر كوفه بودند. بعد از شهادت پسر عمّشان محمد، حجّاج فرمود كه همه آل مالك بن عامر از كوفه بيرون روند پس آن گروه از كوفه شدّ رحال كرده اولاد سائب به ماهَيْن فرو شدند (مقصود از ماهين، ماه الكوفه است كه دينور و كرمانشاه بوده و ماه البصره كه نهاوند باشد) و اولاد سعد (عبدالله و احوص) به طرف قم آمده(24) تا در سه ساعت و پنجاه دقيقه بر آمده از روز شنبه اول فروردين ماه قديم، نوروز سنه 712 يزدگردي مطابق 26 شعبان سنه 94 هجري به زايچه ذيل به ناحيه قم آمدند و با خربندان و يزدان فاذار كه در آن وقت سمت رياست در آن ولايت داشتند عهود و مواثيقي بر تعاون همديگر بستند و پس از چندي كه اين دو نفر وفات كردند(25)، اولاد آنها در مقام نقض عهد برآمده خواستند آنها را بيرون كنند لاجرم احوص كه مردي شجاع و دانا بود به تدابيري آنها را كشته و درست خود و تبعه اش بر ولايت قم مسلط شدند(26) و ساير بني اعمام و اخوان خود رابدان ناحيت طلب كردند و آنها روي بدان زمين نهادههمه در قم گرد آمدند. از آن جمله اولاد سائب كه در ماهين بودند و عبدالرحمن و نعيم برادران عبدالله و ابوبكر و عمران و آدم و عمر فرزندان عبدالله و حمادبن ابوبكر مذكور و غيره و نظر به دعايي كه از حضرت رسول در حق مالك شده بود(27) اولادو القاب آنها زياد شد تا به حدي كه شمار آنان كه در كتاب انساب آنها نوشته شدهبه شش هزار رسيد، سواي آنها كه به سبب غيبت و انتقال و رحلت نامشان از نوشتن افتاد و مخصوصاً سه نفر از آنها (عبدالله مرقوم - حمزه - عامر) زياده بر صد وبيست تن فرزند داشتند. عبدالله 42 تن، حمزه [بن اليسع ] 42 تن، عامر [بن عمران ]41 تن و شمار اعقاب شش تن از آنها به سه هزار و ششصد رسيد(28). از آن جمله ازنژاد ابوبكر و اليسع و عمران و آدم و اولاد عبدالله مزبور دو هزار و چهارصد نفرو از دو فرزند احوص مذكور كه يكي مالك و ديگري احوص هزار و دويست نفرو هكذا. و از بابت شجاعت و سخاوت اتفاقي كه بايكديگر داشتند امور ديواني قمرا خود اداره نموده و هيچ وقت حاكمي بيگانه بر آنها مسلّط نبود و برخي از آنهاخود بدون مانع و واسطه با دربار خلافت عباسي راه داشته امور دولتي محل خودرا فيصل مي دادند. و همه آنان شيعه و غالباً روات اخبار اهل بيت - عليهم السلام - بودند چنانچه دوارده پسر عبدالله بن سعد از روات حضرت صادق عليه السلام و زياده از صد نفر از اولاد عبدالله و احوص و سايب بن مالك و نعيم بن سعد ازباقي ائمه روايت كرده اند كه در كتب رجال اسماء بسياري از آنها عنوان شده و ما اينجا ياد مي كنيم.



و علي الجمله مكانت و منزلتي بزرگ از اين سلسله در آن اعصار در عراق عجم در قلوب مردم به هم رسيده بود. و اصل سبب شهر شدن قم و جدا شدن از تابعيّت اصفهان همين خانواده بودند(29). زيرا كه ناحيت قم در اصل شامل چندين بلوك و ديه و مزرعه بوده و پس از ورود اين جماعت اشعريّون بدان سرزمين در جايي كه اينك شهر قم است هفت ديه به نام مَمّجان، قزدان(قزوان)، مالون، جمر [=كمر]، سكن، جلنبادان، كُميدان(30) بوده و بعد از تمكّن و استيلاء آنان بر آنها كثرت عُدّت و عِدّت ايشان موجب اين شد كه آنها به يكديگر پيوسته و مُحاط بر حصاري گرديد و صورت شهريت به خود گرفت(31). آن وقت همه آنها را به نام ديه بزرگتر كميدان خوانده كه در طرف مشرق نسبت به باقي ديهات واقع شده بود و بعد آن تخفيف در لفظ و تعريب آن «قم» گرديد و اسماء ديهات مزبوره اسماء محلات شهر شد. بعد از آن آن را از اصفهان جدا كرده و در دفتر ماليات دولتي، شهر مستقل اش نمودند و هر يك از آنها داراي اموال كثيره و مزارع و قواي عديده گرديدند. و اين مرتبه و منزلت عدت و عدت اشعريون تا حدود دويست و هشتاد سال كه حوالي سيصدو هفتاد و اندي هجرت باشد و سخاوت و ضيافت و اتفاق ايشان تغيير نكرده بود، باقي بود. و از آن پس در اثر تغيير اخلاق و احوال اوضاع ايشان به هم خورده و آن منزلت و مقام اوليه ايشان از بين رفت. نعوذ بالله من سخطه و امتحانه



هفتم؛ آدم اول بن عبدالله كه بعد از ورود به قم رُستاق قاسان براي معاش او معين شده و در رجال است.(32)



هشتم؛ ابراهيم بن حسن بن عامر كه در احياز(33) خراج مالياتي نام او ذكر شده.(34)



نهم؛ ابراهيم بن شاذوكه، كه نام وي مالك بن محمد بوده.(35)



دهم؛ ابراهيم بن اليسع، كه وقتي، زمين قم را براي تعيين ماليات مساحت كرده و اثري پسنديده از خود برجاي نهاد.(36)



يازدهم؛ ابوبكربن عبدالله، كه گفتميم اولاد بسيار داشته و پس از ورود به قم رستاق فراهان را به وي دادند.(37)



دوازدهم؛ ابو جُرَير زكريا(38) بن ادريس، كه در كتب رجال عنوان شده.(39)



سيزدهم؛ ابو القاسم بن ابو الصديم حسين، كه در زمان معتضد عباسي ضيعتهاي اولاد آدم ابن عبدالله در دست او بوده.(40)



چهاردهم؛ ابوعلي احمد بن اسحاق، كه در رجال است.(41)



پانزدهم؛ احمد بن محمد كه در احياز مالياتي است.



شانزدهم؛ ابو جعفر احمد بن محمد كه در رجال است.(42)



هفدهم؛ ادريس بن عبدالله كه در كتب رجال است.(43)



هيجدهم؛ اسحاق بن احوص الكبير كه اولاد او حيز در ماليات داشته اند .(44)



نوزدهم؛ اسحاق بن سعد، كه اولاد او حيزي داشته اند.(45)



بيستم؛برادرش احوص بن سعد كه نيز حيزي اولادش داشته اند.(46)



بيست و يكم؛ ايوب بن موسي كه ميداني به نام او در نزديكي دروازه عراق كه آن را دروازه نصر بن عامر اشعري و نيز درب جبانه مي گفته اند بوده.(47)



بيست و دويم؛ بذين بن ابوخالد كه نام او زكريا بن مالك در احياز است(48) و باغاتي به نام بنين بن زكريا مزبور نيز معروف بوده كه شايد هر دو(يعني بذين و بنين) يكي باشد.



بيست و سيم؛ ابوبكر بكجة بن عمران بن ابوبكر كه پلي بر در مسجد جامع به ناماو بوده.(49)



بيست و چهارم؛ بكربن عبدالرحمن بن مالك كه با احوص الكبير پسر عمّش از كوفه به طرف قم آمدند.(50)



بيست و پنجم؛ جعفر بن سعد كه در احياز ماليات است.(51)



بيست و ششم ؛ حسن بن محمد بن عمران كه كاريز طريق ناهيد را از سلمه همداني خريده.(52)



بيست و هفتم؛ ابو علويه حسن بن يحيي كه ميداني در محله كميدان در پاي قصري به نام او معروف بوده.(53)



بيست هشتم؛ ابو صديم حسين بن علي كه در سنه 265 مسجد جامعي در بيرون شهر ساخته و منبراز مسجد دزيل بدانجا آورد.(54)



بيست و نهم؛ حماد بن ابوبكر كه پس از ورود به قم رستاق ساوه را بدو دادند.(55)



سي ام؛ حمزه بن اليسع،از حضرت رضا عليه السلام روايت كرده و اوست كه در نزد هارون الرشيد رفته و قم را از اصفهان جدا كرده، آنرا كوره اي مستقل گردانيدو منبر در مسجد جامع آن بنهاد(56) و خراج زمين آن را براي تعيين ماليات پيمايش كرده و اين اول مساحتي است كه آنجا به عمل آمد. هر سال آن را در عهده گرفت و در واقع والي قم شد و پس از او فرزندش علي و پس از او عامر والي شد.(57)



سي و يكم؛زكريا بن سعد كه در احياز است.(58)



سي و دويم؛ ابو يحيي زكريا بن آدم كه در رجال است.(59)



سي و سيم؛ برادرش اسحاق بن آدم كه در رجال است.(60)



سي و چهارم: آدم بن اسحاق مرقوم كه در رجال است.(61)



سي و پنجم؛ سعد بن مالك كه نهر سعد(62) را در ميان شهر قم جاري كرده و همچنين مزرعه سعد آباد بيرون دروازه طرف ري را در قم احداث كرده و حمزه اصفهاني در تاريخ اصفهان گفته كه حمزه منبر در مسجد دزيل نهاده(63)، در مسجد جامع و منبر مسجد جامع را در سنه 195 نهادند.



سي و ششم؛ سهل بن ابراهيم در احياز مالياتي.(64)



سي هفتم؛ شعيب بن عبدالله كه سرايي در محله كميدان بنام او معروف(65) و چندي منزل حكّام و ولات قم بوده، و قريه شعيب آباد را او احداث كرده.(66)



سي و هشتم؛ عامر ابن عمران كه در آخر سنه 192 هارون رشيد او را والي قم نمود و پس از مراجعت به قم شروع به مساحت اراضي آن جهت ماليات كرد و قبل از انجام آن در سنه 193 وفات كرد. و اين مساحت دويم بود كه براي تعيين ماليات در اراضي قم نمودند. و نام اين عامر و حكايتي از او با هارون الرشيد در تاريخ اصفهان مافرّوخي ذكر شده.



سي ونهم ؛ عبدويه بن عامر بن سعد، كه پلي به غايت محكم و عالي در رطه قم بنا نهاده و به نام او معروف شده.(67)



چهلم؛ ابو علي محمد بن عيسي كه در رجال است و كاريزي احداث كرده.(68)



چهل و يكم؛ فرزندش عبدالله (بنان) بن محمد كه در رجال است.(69)



چهل و دويم؛ فرزند زاده اش ابراهيم بن علي بن محمد كه تفصيل بخش كردن آب كاريزهاي قم در سنه 286 يزدگردي مطابق 304 يا 305 قمري از او روايت شده.(70)



چهل و سيم؛ طلحه بن عبد الله بن سائب كه اولاد او حيزي در ماليات داشته اند.(71)



چهل و چهارم؛ عمر بن سائب كه از جانب مختار والي ري و همدان بود.(72)



چهل و پنجم؛ عيسي بن سعد كه در احياز است.(73)



چهل و ششم؛ قتيبه بن عبدالرحمن كه با احوص الكبير به قم آمدند.(74)



چهل و هفتم؛ مالك بن احوص الكبير كه مزرعه مالك آباد سراجه(75) را در آوارده و بعد از وفات عمش عبدالله به وصايت او رئيس سلسله بوده چنانچه عبدالله پس از وفات برادرش احوص الكبير به وصايت وي اين سمت را داشته.(76)



چهل و هشتم؛ مالك بن سعد كه نهر قورج را براي قريه برز آباد بلوك طبسشقوران احداث كرده.(77)



چهل ونهم؛ مالك بن سعد كه كاريزي در آورده.(78)



پنجاهم ؛ عبد شمس بن هاني.(79)



پنجاه و يكم؛ اسلم بن هاني و اين هر دو برادران عامراند ودر موقعي كه برادرزاده شان مالك خواست تا از يمن به مكّه آيد و به حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم ايمان آرد آنها وي را بگرفتند و بسي آزار كردند و او حرف آنها را نشنيده و به مكه آمد و مسلمان شد.(80)



پنجاه و دويم: متوكه بن اسحق كه در احياز مالياتي است.(81)



پنجاه و سيم: محمد بن احوص كه در احياز است.(82)



پنجاه و چهارم: محمد بن اسحق كه در احياز است.(83)



پنجاه و پنجم: محمّد بن سهل كه در رجال است.(84)



پنجاه و ششم: محمّد بن يسع كه خانه داشته و از سيل خراب شده.(85)



پنجاه و هفتم: مرزبان بن مالك كه اولاد او حيزي داشته اند.(86)



پنجاه و هشتم: مصقله بن اسحق كه در احياز است.(87)



پنجاه و نهم: موسي بن عبدالله كه در رجال است و اول كسي است كه در قم اظهار مذهب شيعه نموده و پس از آن ديگران بدو اقتداء كردند.(88)



شصتم: نعيم بن سعد كه پس از تمكّن برادر خود عبدالله به امر او به قم آمد.(89)



شصت و يكم: محمد بن احوص الكبير كه اولاد او حيزي داشته اند.(90)



شصت و دويم: حسين بن سعد كه اولاد او حيزي داشته اند.(91)



شصت و سيم: سعد بن احوص كه اولاد او را حيزي بوده.(92)



شصت و چهارم: عامر بن سعد كه اولاد او حيزي داشته اند.(93)



شصت و پنجم: عبدالرحمن بن عبدالله كه كاريزي با برادرش محمد داشته اند و پس از ورود به قم رستاق طبرش را به وي دادند و احوال او در رجال است.(94)



شصت و ششم: برادرش عمران بن عبدالله كه اولادش حيزي داشته اند.(95)



شصت و هفتم: محمد بن حسن گواه ورقه.



شصت و هشتم: محمّد بن مالك كه اولاد او حيزي داشته اند.(96)



شصت و نهم: موسي بن احوص الكبير كه اولاد او حيزي داشته اند.(97)



هفتادم: يسع بن عبدالله كه اولادش حيزي داشته اند.(98)



هفتاد و يكم: يحيي بن عمران كه از معتصم خواهش كرد تا دستوري دهد كه اعراب شمشيرهايشان را حمايل كنند و او اذن داد. چون در سابق يكي از خلفا بر اعراب خشم گرفته و براي انتقام حكم كرد تا هيچ كس از عرب شمشير حمايل نكند كه ذلتي بر ايشان باشد و يحيي اين ذلت را از آنها برداشت.(99)



هفتاد و دويم: يسع بن حمزه كه در سنه 225 زمين قم را براي ماليات پيمايش كرد و اين مساحت چهارم بود و سيم را علي بجا آورد.(100)



هفتاد و سيم: عامر كه خانه يزد بن نار مجوسي را در قم خريده و آن را دار الخراج قرارداد.(101)



هفتاد و چهارم: يسع بن عبدالله كه ميداني در قم به نام او بوده و از حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم روايت نموده.(102)



هفتاد و پنجم: حسن بن علي كه دروازه جبال شهر قم به نام او معروف بوده.



هفتاد و ششم: حسن بن سعد كه ميداني در محله قزدان به نام او بوده.(103)



هفتاد و هفتم: ابوعلويه حسين بن يحيي كه پلي به نام او بوده.(104)



هفتاد و هشتم: سعد بن سعد كه در رجال است.(105)



هفتاد و نهم: سهل بن يسع كه در رجال است.(106)



هشتادم: علي بن حمزه كه پس از پدرش والي قم شد.



هشتاد و يكم: محمّد بن عبدالله كه با برادرش عبدالرحمن كاريزي داشته اند.(107)



هشتاد و دويم: علي بن آدم الاول كه با اسحق كاريزي داشته اند.(108)



هشتاد و سيم: مرزبان بن عمران كه در رجال است.(109)



هشتاد و چهارم: سعد بن سعد بن عبدالله كه با محمد بن عيسي بن عبداللهكاريزي داشته اند.(110)



هشتاد و پنجم: موسي بن يعقوب كه كاريزي داشته.(111)



هشتاد و ششم: آدم الثاني بن علي كه كاريزي داشته.(112)



هشتاد و هفتم: برادرش محمّد بن علي كه با آدم الثاني كاريزي داشته اند.(113)



هشتاد و هشتم: آدم بن علي بن آدم الثاني كه با برادرش محمد كاريزي داشته اند.(114)



هشتاد و نهم: محمّد بن علي كه با برادر مرقوم خود آدم كاريزي داشته اند.(115)



نودم: سعد بن عامر كه با برادرش محمّد كاريزي داشته اند.(116)



نود و يكم: برادرش محمّد بن عامر كه با برادر مرقوم خود سعد كاريزي داشته اند.(117)



نود و دويم: اسمعيل بن عيسي كه كاريزي داشته.(118)



نود و سيم: سعد بن زياد بن مالك الكبير كه كاريزي به نام او بوده.(119)



نود و چهارم: محمد بن علي بن ابراهيم كه ديواني در سنه 247 در قسمت آب كاريزها داشته.



نود و پنجم: يعلي بن حمّاد كه مزرعه يعلي آباد را احداث كرده.



نود و ششم: عبدالله بن عامر به عبدويه كه گواه صحت ورقه مالياتي قم در شعبان سنه 255 بوده.



نود و هفتم: احمد بن اسحق گواه ورقه.



نود و هشتم: سعد بن محمّد بن حسن گواه ورقه.



نود و نهم: عيسي بن محمّد بن احمد بن محمد گواه ورقه.



صدم: عبدالله بن حسن گواه ورقه.



صد و يكم: محمّد بن سعد كه اولادش حيزي داشته اند.(120)



صد و دويم: مطرف بن موسي كه در احياز است.(121)



صد و سيم: خزرج بن سعد كه در احياز است.(122)



صد و چهارم: احمد بن حمّاد كه در احياز است.(123)



صد و پنجم: برادرش عبدويه بن حمّاد كه در احياز است.(124)



صد و ششم: عمّ ايشان معاويه بن ابوبكر كه در احياز است.



صد و هفتم: برادرش عبدالله بن ابوبكر كه اولادش حيزي داشته اند.(125)



صد و هشتم: حمزه بن يسع كه در احياز است.(126)



صد و نهم: عامر بن عبدالله كه اولادش پس از ورود به قم رستاق دور آخر را بدو دادند و حيزي داشته.



صد و دهم: نواده اش ابوغسّان مالك بن علي بن عامر كه در احياز است.(127)



صد و يازدهم: فرزندش عبديل بن مالك كه در احياز است.(128)



صدو دوازدهم: برادرش ابوعبدالله حسين بن مالك كه در احياز است.(129)



صد و سيزدهم: موسي بن خزرج كه از حضرت رضا عليه السلام روايت كرده فاطمه معصومه عليها السلام در حين ورود به قم در خانه او آمده و روايت مي كند از او برادرش احمد.(130)



صد وچهاردهم: برادرش احمدبن خزرج كه از برادرمرقوم خود موسي روايت كرده.



صد و پانزدهم: احمد بن حمزه كه در رجال است.(131)



صد و شانزدهم: اسحق بن عبدالله كه در رجال است.(132)



صد و هفدهم: اسمعيل بن آدم كه در رجال است.(133)



صد و هيجدهم: علي بن اسحق كه در رجال است.(134)



صد و نوزدهم: عمران بن محمد كه در رجال است.(135)



صد و بيستم: عيسي بن عبدالله كه در رجال است.(136)



صد و بيست و يك: عيسي بن موسي بن طلحه كه محمد بن حسن صفار راوي معروف آزاد كرده او بود.(137)



صد و بيست و دو: فرزندش علي بن عيسي كه از جانب معتصم عامل قم بوده و در آن سال قم را براي ماليات مساحت كرده و اين مساحت سيم است.(138)



صد و بيست و سه: فرزندش محمد بن علي كه در رجال است.(139)



صد و بيست و چهار: ابوجعفر محمد بن احمد بن يحيي كه در رجال است.(140)



صد و بيست و پنج: حسن بن عبدالله كه در احياز است.(141)



صد و بيست و شش: ابوعبدالله حسين بن محمد بن عامر كه در رجال است و ابن قولويه از او روايت مي كند.(142)



صد و بيست و هفت: شعيب بن ابوبكر كه در رجال است.



صد و بيست و هشت: عبدالملك بن عبدالله كه در رجال است.(143)



صد و بيست و نه: ابويعلي حمزه بن يعلي كه از محمد روايت كرده.(144)



صد و سي: محمد (شنبوله) بن حسن بن ابوخالد و كه در رجال است و موسي المبرقع در خانه او دفن شده.(145)



صد و سي و يك: ابوالحسن موسي بن حسن بن عامر كه در رجال است.(146)



صد و سي و دو: اسمعيل بن آدم كه در رجال است.(147)



صد و سي و سه: جعفر بن محمّد كه در رجال است.(148)



صد و سي و چهار: حسن بن محمّد كه در رجال است و او را حسين(149) به تصغيرهم نوشته اند.



صد و سي و پنج: محمد بن اسحق كه در تعليقه در ترجمه حسن بن عبدالصمد حكايتي راجع به زكريا از او نقل مي كند.



صد و سي و شش: عبدالله بن عامر بن عمران كه در رجال است.(150)



صد و سي و هفت: محمد بن عبدالله بن عيسي كه در رجال است.(151)



صد و سي و هشت: عبدالرحمن بن محمد كه در رجال است.(152)



صد و سي و نه: عبدالصمد بن محمد كه در رجال است.(153)



صد و چهل: احمد بن حمزه بن عمران كه در رجال است (در ضمن جدش عمران).



صد و چهل و يك: عيسي بن ابوبكر كه در رجال است.(154)



صد و چهل و دو: موسي بن ابوبكر كه در رجال است در ضمن برادر مرقومش



صد و چهل و سه: ابوطاهر محمد بن حمزه كه در رجال است.(155)



صد و چهل و چهار: احمد بن مالك كه از ابراهيم بن ابومحمود روايت مي كند.



صد و چهل و پنج: فرزندش حسن بن احمد كه روايت مي كند از پدرش و از او علي بن بابويه.



صدو چهل و شش: ابوعامر عُبَيد بن مسلم(156) بن حصار بن حرب بن عامر كه پسر عّم عامر باشد. در ترجمه تاريخ قم و منهج المقال و منتهي المقال جلد حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم و جلد خلفاء ناسخ كه اينك حاضر و آنچه در انساب و ااحوال اين صد و چهل و شش نفر و باقي ديگر نوشته شده و مي شود و از آنها استخراج و اختصار شده به اندازه يي نژاد آنان را مغشوش و درهم و برهم نوشته كه تقريباً چيزي درست از آن نمي توان فهميد و آن چه اجمالاً بعد از تأمل زياد گرچه مطمئن به درستي آن نمي توان شد به نظر اين فقير رسدي اين كه اين ابوعامر همان است كه در روز حُنَين بعد از هزيمت طايفه هَوازن حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم رأيتي براي او بست و وي را عقب گريختگان به اوطاسكه نام زميني است در حجاز فرستاد و او با برادرزاده خود ابوموسي عبدالله بن قيس(157) بن مسلم(158) بدانجا رفته و پس از ورود به جنگ در سنه 8 در اوطاس كشته شد(159) و بنابر اين ابوموسي را كه پسر عم مالك نوشته اند تقريبي است و تحقيقاً خانواده عمّ هم مي شوند. و در اين صورت عامر فرزند هاني بن حضاد بن حرب بن عامر خواهد شد. و هرگاه پس از اين احوال اين سلسه از اين مسّوده به جايي ديگر نقل شود بايد در شمار انساب روي نام هر كسي چهار عدد زيادتر از آنچه نوشته شده مرقوم دارد يعني عامر را پنجم و عامر ذاحزان بن وائله بن جماهر بن هكذا و اين سلسله از نژاد اشعريين عبدشمس (سباء الاكبر) بن يشجب بن يعرب بن قحطان بن حضرتهود نبي عامر بن شالخ بن اوفخشد بن سام بن نوح بن الملك بن متوشلخ بن خنوه بن يارد بن مهلائيل بن قينان بن انوش بن شيث بن آدم(عليه السلام) هستند.



و برخي گفته اند كه آنها از نژاد اشعريين بن سباء الاكبر نيستند بلكه از نژاد اشعربن ادد بن زيد بن كهلان بن سباء الاكبراند. يعني جماهر را فرزندان اشعر ندانسته بلكه فرزند اين اشعر دويم دانسته اند(160) و در اين صورت جماهر نسبت به حضرت آدم(عليه السلام) بيست و سيم خواهد شد. و در وجه تسميه اشعر كه نام او را انبت نوشته اند در روضات الجنات ص 475 فرموده كه چون وقتي از مادر زاييده شد بدنش مو داشت بدين كلمه خوانده شد.انتهي يعني اشعر افعل وصفي از شعر به فتح شين معجمه يعني مو مي باشد. و قال في تاج العروس في ماده بخش ما خلاصته: الاشعر بن ادد اسمه تميم و امّه مدله بنت ذي منجشان بفتح الميم و كسر الجيم بن كلة بن رومان بن وائل بن الغوث بن عريب بن رهبر بن ايمن بن الهميسع. انتهي.



أصد و چهل و هفت: جماعتي از روات كه در منتهي المقال نوشته و مخصوصاً از اين سلسله اشعريان قم هستند. و ما نتوانستيم نژاد ايشان را به يكي از مذكورين پيوند دهيم گرچه بسياري ديگر از اشعريان هم از معاريف و در برخي از كتب ذكر شده اند ليكن مقصود ما اين اشعريان قم مي باشند كه از روات بوده اند. از آن جمله:



1 - ابراهيم بن محمد(161)



2 - برادرش فضل بن محمد(162)



3 - ابوجعفر احمد بن ابوزاهر(163) موسي مولاي(164) اشعريان



4 - ابوعلي احمد بن ادريس بن احمد(165) وفاتش در فرعاء كه آب گاهي است در راه مكه ميان قادسيه و عقبه(166) سنه 306.



5 - فرزندش ابوعبدالله حسين(167)



6 - احمد بن عبدالله بن مصقله بن سعد(168)



7 - احمد بن محمّد بن عبيدالله(169)



8 - فرزندش عبيدالله



9 - جعفر بن محمد بن عبيدالله(170)



10 - عمران بن موسي (ضمن حسن بن موسي خشّاب)



11 - داود بن عامر(171)



12 - ريان بن صلت



13 - فرزندش ابوالقاسم سعد عبدالله بن ابوخلف(172)



14 - فرزندش ابوالقاسم سعد(173) وفاتش روز 4 شنبه 27 شوال سنه 35 درولايت رستم.



15 - عبدالعزيز بن المهتدي بن محمّد بن عبدالعزيز(174)



16 - علي بن ريان(175)



17 - محمّد بن خالد(176)



18 - ابوجعفر محمّد بن علي بن محبوب(177)



19 - محمد بن كليب(178)ي



20 - مفضّل ابراهيم بن قيس بن رمّانه



21 - فرزندش ابوجعفر محمّد(179)



22 - موسي بن محمّد مؤدّب(180)



23 - حسين بن احمد(181)



24 - برادرش يحيي بن احمد



25 - محمّد بن يحيي بن عمران و اين سه نفر از مشايخ شيخ صدوق اند.



26 - ابوالحسن علي بن محمّد بن علي بن سعد فرداني قمي معروف به ابن متّويه كه در هدية الاحباب است.(182)



27 - ابوالحسين علي بن احمد بن محمد بن ابي جيد طاهر قمي كه در روضات است.(183)



صد و چهل و هشت: ابوالقاسم ادريس بن عيسي كه در رجال است.(184)



صد و چهل و نه: جعفر بن عمران كه ابوالفضل عباس بن معروف راوي از حضرت رضا آزاده كرده او بود.



ابوالحسن يعقوب بن عبدالله راوي عن عيسي ابن عم الاشعث بن اسحق بن سعد روي عن عيسي بن جابر و روي عنه ابوالرّبيع الزهاني و غيره و توفي بقزوين سنة 74 كذا في ترجمة قم من معجم البلدان لكن سنة وفاته غلط و الصحيح سنه 174 ظاهراً.



اين صد و چهل و نه نفر كه نژادشان را پيوند داده ايم با بيست و پنج نفر كه در عنوان نوشته شده اند و جمعاً صد و هفتاد و چهار نفر مي شوند اجمالاً از كتب مذكوره در عنوان استخراج او اشاره به نام آنها شده تا اگر فراغتي به هم رسيد و خداي متعال توفيق داد، كتابي در احوال آنها نوشته شود و اينك فهرست اسماء آنها از اين قرار است.



28 - آدم بن اسحق



29 - آدم بن عبدالله



30 - آدم بن علي بن آدم بن عبدالله



31 - آدم بن علي بن آدم بن علي



32 - ابراهيم بن حسين بن عامر



33 - ابراهيم بن شاذوكه



34 - ابراهيم بن علي



35 - ابراهيم بن يسع



36 - ابوالقاسم بن ابوالصّديم



37 - ابوبكر بن عبدالله



38 - احمد بن اسحق بن سعد



39 - احمد بن اسحق بن عبدالله



40 - احمد بن حمّاد



41 - احمد بن حمزة بن عمران



42 - احمد بن حمزة بن يسع



43 - احمد بن خزرج



44 - احمد بن مالك



45 - احمد بن محمّد بن سعد



46 - احمد بن محمّد بن عيسي



47 - احوص بن سعدبن مالك بن احوص



48 - احوص بن سعد بن مالك بن عامر



49 - ادريس بن عبدالله(185)



50 - ادريس بن عيسي (186)ي



51 - اسحق بن آدم(187)



52 - اسحق بن احوص الكبير



53 - اسحق بن سعد



54 - اسحق بن عبدالله(188)



55 - اسلم بن هاني



56 -اسمعيل بن آدم(189)



57 - اسمعيل بن سعد بن احوص(190)



58 - اسمعيل بن عيسي



59 - ايّوب بن موسي



60 - بذين بن ابوخالد



61 - بكجة بن عمران



62 - بكر بن عبدالله



63 - جعفر بن سعد بن سعد



64 - جعفر بن عمران



65 - جعفر بن محمد بن عيسي



66 - حسن بن احمد



67 - حسن بن سعد



68 - حسن بن عبدالله



69 - حسن بن عبدالصّمد(191)



70 - حسن بن علي بن آدم



71 - حسن بن محمّد بن عمران



72 - حسن بن يحيي



73 - حسين بن سعد



74 - حسين بن علي



75 - حسين بن مالك



76 - حسين بن محمد بن عامر



77 - حسين بن يحيي



78 - حمّاد بن ابوبكر



79 - حمزة بن يسع بن عبدالله بن ابوبكر



80 - حمزة بن يسع بن عبدالله بن سعد



81 - حمزة بن يعلي (192)



82 - خزرج بن سعد



83 - زكريّا بن آدم



84 - زكريّا بن ادريس



85 - زكريّا بن سعد بن مالك



86 - سائب بن مالك



87 - سعد بن احوص



88 - سعد بن زياد



89 - سعد بن سعد بن احوص



90 - سعد بن سعد بن عبدالله



91 - سعد بن عامر



92 - سعدبن مالك بن احوص



93 - سعد بن مالك بن عامر



94 - سعد بن محمّد



95 - سهل بن ابراهيم



96 - سهل بن يسع



97 - شعيب بن ابوبكر



98 - شعيب بن عبدالله



99 - طلحه



100 - عامر بن سعد



101 - عامر بن عبدالله



102 - عامر بن عمران



103 - عبدالرّحمن بن عبدالله



104 - عبدالرّحمن بن محمّد



105 - عبدالصّمد



106 - عبدالله بن حسن



107 - عبدالله بن سعد



108 - عبدالله بن عامر بن عبدويه



109 - عبدالله بن عامر بن عمران



110 - عبدالله بن محمّد



111 - عبدالملك



112 - عبد شمس



113 - عبدويه بن حمّاد



114 - عبدويه بن عامر



115 - عبديل



116 - عبيد



117 - علي بن آدم



118 - علي بن اسحق



119 - علي بن حمزه



120 - علي بن عيسي



121 - عمر بن سائب



122 - عمران بن عبدالله



123 - عمران بن محمّد



124 - عيسي بن ابوبكر



125 - عيسي بن سعد



126 - عيسي بن عبدالله



127 - عيسي بن محمد



128 - عيسي بن موسي



129 - قتيبة



130 - مالك بن احوص



131 - مالك بن سعد بن احوص



132 - مالك بن سعد بن مالك



133 - مالك بن عامر



134 - مالك بن علي



135 - متوكه بن اسحق



136 - محمّد بن احمد



137 - محمّد بن احوص بن سعد بن مالك بن احوص



138 - محمّد بن احوص بن سعد بن مالك بن عامر



139 - محمّد بن اسحق بن سعد



140 - محمّد بن اسحق بن عبدالله



141 - محمّد بن حسن بن ابوخالد



142 - محمّد بن حسن بن محمّد



143 - محمّد بن حمزه



144 - محّمد بن سائب



145 - محمّد بن سعد



146 - محمّد بن سهل



147 - محمّد بن عامر



148 - محمّد بن عبدالله بن سعد



149 - محمّد بن عبدالله بن عيسي



150 - محمّد بن علي بن آدم بن عبدالله



151 - محمّد بن علي بن آدم بن علي



152 - محمّد بن علي بن ابراهيم



153 - محمّد بن علي بن عيسي



154 - محمّد بن عيسي



155 - محمّد بن مالك بن احوص



156 - محمّد بن يسع



157 - مرزبان بن عمران



158 - مرزبان بن مالك



159 - مصقلة بن اسحق



160 - مطرف بن موسي



161 - معاويه



162 - موسي بن ابوبكر



163 - موسي بن احوص



164 - موسي بن حسن



165 - موسي بن خزرج



166 - موسي بن عبدالله



167 - موسي بن يعقوب



168 - نعيم



169 - يحيي بن عمران



170 - يسع بن حمزه



171 - يسع بن عامر



172 - يسع بن عبدالله بن ابوبكر



173 - يسع بن عبدالله بن سعد



174 - يعقوب بن عبدالله



175 - يعلي



و اما مذكورين در عنوان 147



176 - ابراهيم



177 - احمد بن ادريس



178 - احمد بن عبدالله



179- احمد بن محمّد



180 - احمد بن موسي



181 - جعفر



182 - حسن



183 - حسين



184 - داود



185 - ريّان



186 - سعد



187 - عبدالعزيز



188 - عبدالله



189 - عبيدالله



190 - علي بن ريّان



191 - عمران



192 - فضل



193 - محمّد بن خالد



194- علي بن محمّد



195 - محمّد بن علي



196 - محمّد بن كليب



197 - محمّد بن مفضّل



198 - محمّد بن يحيي



199 - مفضّل



200 - موسي



201 - يحيي



حرره الاقل محمد بن علي بن زين العابدين معلم حبيب آبادي برخواري اصفهاني



در شب دوشنبه 5 شعبان 1356

پاورقي





1) بحار الانوار، ج 60، ص 220.

2) تاريخ قم، ص 268.

3) همان ص 2، رجال كشي طبق نقل جامع الرواة 642. «عمران نجيبي است از طايفه نجبا، هيچ ستمگري قصد آنها را نمي كند جز آنكه خدا او را هلاك مي گرداند. و در جايي ديگر فرمود: از خدا مي خواهم تو و خاندانت را در سايه رحمت خويش پناه دهد، آن روز كه جز سايه او پناهگاه ديگري نيست.

4) رجال كشي، ص 625

5) بحار الانوار، ج 2، ص 251، وسائل، ج 27، روايت 33442.

6) اختيار معرفة الرجال، ص 503

7) تذكرة مشايخ قم ص 46

8) تاريخ قمص 240

9) در اين منابع اشعريان و فضائل ايشان سخن رفته است: تاريخ قم، باب پنجم، دايرة المعارف تشيع ج 2، ص 198، دايرة المعارف الاسلامية الشيعية، ج 2 ص 5، تاريخ مذهبي قم ص 35 به بعد، مجموعه رجاليه حجت الاسلام شفتي ترجمه بعضي از دانشمندان برخاسته از اين خاندان را دارد. تاريخ تشيع در ايران از آغاز تا قرن دهم هجري، ج 1، ص 181 - 118.

10) ميرزا محمدعلي بن زين العابدين حبيب آبادي دانشمند پارسا و پاك نهاد، مورخي شهير، محققي ناقد و اديبي اريب بود كه عمري با بركت داشت. وي تا هشتاد و هشت سال در اين دنيا بزيست (تولد: اواخر محرم يا اوايل صفر 1308 قمري؛ وفات: 23 رجب 1396 ق.) و بيش از سي اثر ارزنده از خود به يادگار گذاشت كه مشهورترين آنها كتاب مكارم الآثار است. زندگينامه خود نوشت ايشان در جلد پنجم مكارم الآثار آمده است. علاوه بر اين منبع، شرح حال اين عالم عامل در منابع زير نيز آمده است: مقالات معنوي، از خود او، ص 363؛ تذكره شعراي معاصر اصفهان، ص 458؛ كشف الخيبة از خود او، ص 122؛ عراضة الاخوان از خود او، ص 344؛ مؤلفين كتب چاپي، ج 4، ستون 181؛ مصفي المقال، ص 336. زندگاني آيةالله چهارسوئي، ص 144؛ و فرهنگ تراجم نگاران از اينجانب.

11) اين رساله در اختيار حضرت استاد علامه آيةالله حاج سيد محمد علي روضاتي - زيد عزه - بود كه از طريق آقاي جعفريان در اختيار بنده قرار گرفت.

12) كهن ترين و معتبرترين و پرارزش ترين كتابي كه درباره تاريخ قم نوشته شده است.

13) تعبير از او به مالك الكبير مي كنيم، منه رحمه الله.

14) ر.ك: تاريخ قم، ص 268

15) آيه شريفه 41 انفال «واعلموا انّما غنمتم من شي ءٍ فانّ لله خمسه و للرسول ولذي القربي واليتامي و المساكين و ابن السبيل»

16) ر. ك: تاريخ قم، ص 278

17) زوجه اش عايشه دختر ابو موسي اشعري است. منه ره

18) اخبار الطوال، ص 307

19) تاريخ قم، ص 284

20) همان، ص 258-260

21) همان، ص 290

22) همان، ص 291

23) همان، ص 37.

24) همان ص 260 و اين عبدالله فرزندان بسياري داشته است از آن جمله: 1- عبدالّرحمن 2- الياس3 - عبدالله4 - شعيب5 - عبدالملك 6- داود 7 - موسي8 - عيسي 9 - يعقوب 10- ابوبكر 11- اليسع 12- عمران 13- آدم 14- اسحاق 15- ادريس 16- محمد 17- سعد 18- عامر.

25) كه وفات يزدان فاذار روز 30 مهرماه سنه

26) تاريخ قم، ص 253- 256

27) حضرت در باره او دعا كرده فرمود: اللهم كثر عدده و ولدهيعني خدايا عدد فرزندان ملك را بسيار گردان. تاريخ قم، ص 268.

28) تاريخ قم ،ص 240-241.

29) تاريخ قم، فصل دوم ،ص 28.

30) تاريخ قم ،ص 23

31) تقويم البلدان ،ص 410

32) از اصحاب امام صادق عليه السلام و پدر زكريا بن آدم است. تاريخ قم ،ص 263؛ رجال طوسي 142.

33) مقصود از احياز اينكه برخي از مزارع و قراي را قسمت نموده و به يكي از آنها داده اند و او از هر شعبه ئي كه بوده مي گفته اند حيز فلان از آل فلان. پس ممكن بوده جند نفر از اعقاب شخص معروفي داراي چيزهايي بوده باشند كه در اين وقت مي گفته اند حيز آل فلان و بعد از آن مي گفته اند قوم او فلان و فلان و نام حيزها را كه به منزله كدخداها مثلاً بوده اند ذكر مي كرده اند.منه رحمه الله

34) تاريخ قم، ص 160

35) همان، ص 104

36) تاريخ قم، ص 104

37) همان، ص 241

38) از اصحاب أبي عبدالله و أبي الحسن الاول و أبي الحسن الثاني و از اعيان اشعريان قم بوده است.

39) از جمله در اين منابع: اتقان المقال، ص 190 ؛ اعيان الشيعه، ج 7، ص 64 ؛ بهجة الامال، ج 4، ص 201 ؛ تنقيح المقال، ج 1، ص 449 ؛ جامع الرواة، ج 1 ص 332 ؛ جامع المقال، ص 69 ؛ رجال ابن داود، ص 98 ؛ رجال النجاشي، ص 123 ؛ مجمع الرجال، ج 3، ص 58 ؛ معالم العلماء، ص 53 ؛ معجم الثقات، ص 285 ؛ معجم رجال الحديث، ج 7، ص 275 و 21 ص 81 ؛ منتهي المقال، ص 137 ؛ منهج المقال، ص 149 ؛ نقد الرجال، ص 129 ؛ وسائل الشيعه، ج 20، ص 199

40) تاريخ قم، ص 160 و 40

41) پيشواي دانشمندان قم و از ياران مخصوص امام حسن عسكري عليه السلام بود كه بارها خدمت امامان عصر خود رسيد و از ثقات راويان و محدثين است كه نزد اهل بيت جايگاه والايي داشته است. اين بنده كتابي مستقل تحت عنوان احمد بن اسحاق امين امامت نوشته كه در سال 1376 توسط سازمان تبليغات اسلامي به چاپ رسيده است.

42) احمد بن محمد بن عيسي بن عبدالله، شيخ القميين كه بسيار متنفذ و معنون بوده و در زمره اصحاب امام رضا عليه السلام و امام جواد عليه السلام و امام عسكري عليه السلام بوده است. تأليفات ارزنده اي نيز داشته است. رجال علامه، ص 14-13، فهرست شيخ، ص 25؛ رجال برقعي، ص 59، رجال كشي، 512. رجال شيخ طوسي، 336.

43) از اصحاب امام صادق و امام كاظم و امام رضا عليهم السلام و از اعلام اماميه و فردي موثق و داراي كتاب بوده است. رجال النجاشي، ص 104؛ رجال علامه ص 13، ابن داود، ص 389.

44) تاريخ قم، ص 159

45) همان،ص 159

46) همان، ص 159

47) همان، ص 27

48) تاريخ قم، ص 159

49) همان، ص 27

50) همان، ص 246

51) تاريخ قم، ص 159

52) همان، ص 86

53) همان، ص 27

54) همان، ص 37

55) همان، ص 263

56) منبر داشتن شهري علامت استقلال آن شهر از لحاظ خراج و امور ديگر بوده است. نك: تاريخ مذهبي قم، ص 118

57) همان، ص 28 و رجال طوسي، ص 178- 347 ؛ رجال النجاشي، ص 90(ضمن ترجمه فرزندش احمد).

58) همان، ص 159

59) از عالمان و محدثان بزرگ شيعه و نزد امام رضا عليه السلام منزلتي ويژه داشت. درباره او علاوه بر مجمع الرجال، ص 123 رجال ابن داود، ص 51 كتاب زكريا بن آدم اشعري به قلم آقاي سيد سيف الله نحوي.

60) از راويان قم و از اصحاب امام رضا عليه السلام است و كتابي داشته است، رجال النجاشي، ص 73؛ رجال ابن داود، 51، فهرست شيخ، ص 15.

61) از بزرگان ثقات اسلامي و عدول راويان قم است. رجال النجاشي، ص 105؛ الخلاصه ص 13، فهرست طوسي، ص 16، رجال ابن داود؛ مجمع الرجال 1/13.

62) در كتاب قم چند بار از نهر سعد ياد مي شود. نك: ص 33، 50، 52، 54، 59، 228.

63) احتمال دارد كه به جاي، درزبل ؛ دربل صحيح باشد در صفحه 251 تاريخ قم به صورت دربل آمده است.

64) تاريخ قم، ص 159

65) همان، ص 40

66) همان، ص 59

67) تاريخ قم، ص 27

68) از اعيان اشعريان قم و از اصحاب امام رضا و أبي جعفر ثاني عليهما السلام و داراي كتابي بوده است. ر.ك: رجال علامه، ص 154. رجال النجاشي، ص 238.

69) به احاديثش اعتماد كرده اند، تنقيح المقال، ج 1 ص 184.

70) تاريخ قم، ص 51

71) همان، ص 160

72) همان، ص 287

73) همان، ص 159

74) تاريخ قم، ص 246

75) سراجه رستاق يعني بلوكي است از قم داراي چندين ديه و مزرعه. وجه تسميه آن كه در اول اهالي اين بلوك عمارتي بنا نهاد، و گفتند سرايچه و بعد از تعريب سراجه شده. منه رحمه الله

76) تاريخ قم، ص 260

77) همان، ص 51

78) همان، ص 40

79) همان، ص 267

80) همان مصدر و همان صفحه

81) همان، ص 159

82) همان، ص 159

83) همان، ص 159

84) از اصحاب امام رضا و امام جواد عليهما سلام بوده و كتابي ويژه در رسائلي كه از امام هشتم سئوال كرده ترتيب داده و از سخنان بزاشي بر مي آيد كه در نقل روايت مورد اعتماد است. از او 72 حديث در كتب اربعه نقل شده است. تنقيح المقال، (من نتائج التنقيح)، ج 1 ص 138؛ رجال ابي داود، ص 316

85) تاريخ قم، ص 36

86) همان، ص 159

87) همان، ص 159

88) تنقيح المقال، ج 3، ص 257؛ رجال طوسي، ص 307؛ تاريخ قم ، ص 277-279

89) تاريخ قم، ص 246

90) همان، ص 159

91) همان، ص 159

92) همان، ص 159

93) همان، ص 159

94) همان، ص 159

95) همان، ص 160

96) همان، ص 159

97) همان، ص 159

98) همان، ص 160

99) همان، ص 280

100) همان، ص 29و 102

101) همان، ص 102 و 38

102) همان، ص 27

103) همان، ص 27

104) در همين كتاب تاريخ قم سطر يازدهم، ابوعلويه الحسن نيز ضبط شده است.

105) از اصحاب و راويان امام رضا و امام جواد عليهماالسلام است و فردي است كه به اتفاق علما ثقه و عادل بوده و داراي كتاب مبوب بوده است. رجال النجاشي، ص 179، جامع الروات، ص 352

106) سهل بن يسع بن عبدالله بن سعد از جمله راويان مورد اعتماد است كه رجال شناسان درباره او «ثقة ثقة» مي نويسند. از زمره راويان امام موسي كاظم و امام رضاعليهماالسلام و شاگردان فراوان و كتابي مشهور داشته است. معجم رجال الحديث، ج 8 ص 355. مجمع الرجال 3/18، رجال ابن داود، ص 181

107) تاريخ قم، ص 41

108) همان، ص 41

109) از زمره اخيار و شيعيان قم بوده است. وي از امام هشتم عليه السلام سؤال مي كند آيا من از شيعيان شما هستم و نامم نزد شما مضبوط و مكتوب است؟ حضرت فرمود: آري و از اين طريق بر شايستگي او مهر تأييد زد. رجال كشي، ص 795؛ مجمع الرجال ج 6، ص 82؛ رجال ابن داود، ص 343؛

110) تاريخ قم، ص 41

111) همان، ص 41

112) همان، ص 41

113) همان، ص 41

114) همان، ص 41

115) همان، ص 41

116) همان، ص 41

117) تاريخ قم، ص 41

118) تاريخ قم، ص 41

119) تاريخ قم، ص 41

120) تاريخ قم، ص 158

121) همان، ص 159

122) همان، ص 159

123) همان، ص 160

124) همان، ص 160

125) همان، ص 160.

126) همان، ص 160.

127) همان، ص 160.

128) همان، ص 160

129) همان، ص 160

130) بحار، ج 60، ص 219؛ «و محرابي كه فاطمه عليهاالسلام نماز كرده است در خانه اي از سراي موسي ابن خزرج، تا به اكنون ظاهر است»: ترجمه كتاب قم، ص 214

131) فرزند يسع بن عبدالله صاحب كتابي به نام نوادر و از راويان بسيار موثق كه در كتب اربعه 19 حديث از او نقل شده است. وي از اصحاب امام جواد و امام هادي عليهماالسلام است

132) اسحاق بن عبدالله بن سعد بن مالك اشعري را از اصحاب حضرت باقر و حضرت صادق عليهماالسلام است و كتابي داشته و فردي موثق است. رجال النجاشي، ص 73؛ تنقيح المقال (من نتائج التنقيح)، ص 115-114، رجال ابن داود، ص 52

133) از اعيان قم و داراي كتابي بوده است. رجال النجاشي، ص 27؛ الخلاصه، ج 1، ص 9؛ تنقيح المقال (من نتائج التنقيح)، ج 1، ص 126.

134) فرزند عبدالله بن سعد از راويان موثق و داراي كتابي روان است.

135) از راويان ثقه واكابر عدول قم است كه از امام رضا عليه السلام روايت كرده است و داراي كتابي بوده است. مجمع الرجال، ج 4، ص 272؛ رجال ابن داود، ص 263

136) از راويان موثق و عادل قم از ياران امام رضا عليه السلام بوده و از حضرتش روايت مي كند. رجال كشي، ص 281؛ مجمع الرجال،ج 45 ص،302-304؛ رجال ابن داود، ص 268

137) تاريخ قم، ص 160

138) همان، ص 160

139) محمد بن علي بن عيسي قمي (=طلحي) نك: رجال النجاشي، ص 371؛ فهرست طوسي، ص 148و155؛ رجال طوسي، ص 422؛ الخلاصه ج 1، ص 160

140) رجال طوسي، ص 493؛ رجال النجاشي، ص 348؛ فهرست الطوسي ،ص 148و155؛ الخلاصه ج 1، ص 146

141) او را حسين هم نوشته اند كه دو نفر باشند و شايد هم يكي باشند. منه رحمه الله

142) اين راوي ثقه از مشايخ كليني بوده است. رجال طوسي، ص 493؛ رجال النجاشي، ص 66؛ الخلاصه، ص 52

143) از اصحاب امام صادق عليه السلام مي باشد. رجال طوسي،ص 234؛ رجال برقي، ص 24.

144) امام رضا و امام جواد عليهماالسلام را ملاقات كرده و از آن دو امام روايت نقل مي كند و فردي موثق و داراي اعتبار است. كتابي نيز داشته است. رجال النجاشي، ص 141؛ الخلاصه، ص 53

145) علي لتحقيق موسي مبرقع به قم نيامده است و فرزند او محمد بن موسي است كه در سراي محمد بن حسن بن ابي خالد اشعري ملقب به «شنبوله» به خاك رفته است. نك: ترجمه تاريخ قم نسخه خطي شماره 2472 كتابخانه ملي تهران، تربت پاكان ج 2، ص 78؛ منتقلة الطالبية، ص 253 چاپ نجف؛ النقض، ص 322؛ يوسف آل محمد، از اينجانب.

146) از اعلام اماميه و دانشمندي كثير التأليف و از اصحاب عبدالصالح عليه السلام بوده است. رجال النجاشي، ص 406؛ رجال طوسي، ص 138و515؛ الخلاصه، ج 1، ص 166؛ و فهرست طوسي، ص 164. معجم رجال الحديث، ج 19، ص 49

147) از بزرگان اشعريان قم و داراي كتابي بوده است. رجال النجاشي، ص 27؛ الخلاصه، ج 1 ص 9

148) داراي كتابي بوده است. رجال ابن داود، 88، فهرست شيخ، ص 43؛ بشارة المؤمنين، ص 101.

149) حسين بن محمد بن عامر

150) از رؤساي راويان و فردي مورد اعتماد بود، كتابي به نام نوادر داشته است و از احمد بن اسحاق روايت مي كند. رجال النجاشي، ص 218؛ الخلاصه، ج 1 ص 111

151) تنقيح المقال، ج 3، ص 139.

152) رجال الطوسي، ص 419

153) از اصحاب أبي الحسن الثالث عليه السلام محسوب مي شود. تنقيح المقال، ج 2 ص 154

154) عيسي بن بكر بن عبدالله بن سعد اشعري نك: رجال الطوسي، ص 127

155) رجال النجاشي، ص 460؛ الخلاصه، ج 1 ص 187؛ رجال الطوسي، ص 426

156) عبيد بن سليم بن حضار و در جمهرة انساب العرب ص 397: هصّار

157) قبرش در قهجاورستان چنانچه در معجم البلدان است.

158) سليم

159) ر. ك: طبقات ابن سعد، ج 2 ص 151، (چاپ بيروت 1376) سيره ابن هشام، ج 4 ص 97، چاپ حلبي 1355؛ إمتاع الأسماع، ج 1، ص 413 (چاپ قاهره 1941م)؛ جوامع السيرة، ص 241، (چاپ دار المعارف مصر)؛ سيره حلبيه، ج 3 ص 199(چاپ بيروت)

160) چنان كه در روضات ص 472و ص 12 فرموده از نژاد

161) از اصحاب امام موسي بن جعفر و امام رضا عليهما السلام و با برادر خود كتابي نوشته است. نك: رجال النجاشي، ص 24؛رجال طوسي، ص 451و489؛ اختيار كشي، رقم معرفي 315؛ فهرست طوسي، ص 1258؛الخلاصه، ج 1، ص 6.

162) از اصحاب امام رضا عليه السلام بوده است. نك: رجال النجاشي، ص 309؛ رجال طوسي، ص 489؛ فهرست طوسي 125.

163) از شخصيتهاي علمي قم كه كتابهايي تأليف كرده و محمد بن يحيي عمار از اصحاب او بوده است. رجال طوسي، ص 453؛ رجال النجاشي، ص 88؛ الخلاصه، ج 2 ص 203؛ فهرست طوسي، ص 25؛ رجال شيخ، 453؛ رجال ابن داود، ص 387 و 22.

164) يعني عرب و به احتمال قوي ايراني بوده است.

165) از فقهاي اماميه و محدثين امين و از اصحاب امام حسن عسگري عليه السلام شمرده مي شود و آن حضرت او را «معلم» توصيف كرده است. اين معلم برجسته شاگردان لايقي تربيت كرده است. كليني از او روايت مي كند، و معروفترين اثرش كتاب «نوادر» است كه كتابي پر فايده است. ر. ك: معحم رجال الحديث، ج 2 ص 40و36؛ رجال النجاشي، ص 92؛ رجال طوسي، ص 428؛ رجال ابن داود، ص 36؛ جامع الرواة، ج 1 ص 41؛ مجمع الرجال 1/93

166) نك: اعلام الشيعه، نوابغ الروات في رابعة المات، 19

167) از اساتيد صدوق و فردي موثق بوده است. رجال طوسي، ص 467

168) رجال النجاشي، ص 79؛ الخلاصه، ج 1 ص 20

169) رجال النجاشي، ص 79؛ رجال الطوسي، ص 397؛ الخلاصه، ج 1 ص 19

170) فهرست الطوسي، ص 43

171) رجال الطوسي، ص 431

172) از اعيان و وجوه شيعه و معروف به شيخ الطايفه كه در عصر امام عسكري عليه السلام مي زيست و به فيض ديدار آن حضرت نائل آمد. جمعي چون محمد بن احمد اشعري و احمد بن محمد بن خالد برقي از او روايت مي كنند. از آثار اوست: بصائر الدرجات، احتجاج الشيعه علي زيد بن ثابت في الفرائض، الاستطاعة ،الامامة، الرحمة. رجال النجاشي، ص 177؛ ريحانة الادب، ج 1، ص 76.

173) رجال النجاشي، ص 101، خلاصه، ج 1، ص 20

174) از ياران و وكلاي امام رضا عليه السلام بوده و كتابي داشته است. رجال النجاشي، ص 245؛ رجال شيخ طوسي، ص 389؛ فهرست طوسي، ص 119؛ الخلاصه، ج 1 ص 116.

175) از اصحاب امام هادي و امام عسكري عليهماالسلام است. با برادر خود (محمد) كتاب مشتركي دارند. نجاشي او را موثق دانسته است. رجال النجاشي، ص 278 ؛ فهرست طوسي، ص 90 ؛ الخلاصه، ج 1 ص 99 ؛ رجال شيخ طوسي، ص 433 و 419.

176) رجال النجاشي، ص 335؛ رجال الطوسي، ص 386؛ الخلاصه، ج 1 ص 139

177) فقيهي ژرف انديش و مورد اعتماد بود كه آثار علمي ارزنده اي داشت. رجال النجاشي، ص 349؛ رجال شيخ طوسي، ص 494؛ الخلاصه، ج 1، ص 156؛ فهرست طوسي، ص 147

178) رجال طوسي، ص 392

179) رجال النجاشي، ص 340و427؛ الخلاصه، ج 1، ص 154

180) از ثقات اصحاب قم و فردي عادل بوده كه در شيراز سكونت كرده است. ر. ك: رجال النجاشي، ص 401، خلاصه، ج 1، ص 166؛ مجمع الرجال، ج 6 ص 160؛ رجال ابن داود، ص 256

181) حسين بن احمد بن ادريس مكني به ابوعبدالله از پدر خود روايت مي كند و از استادان شيخ صدوق و تلعكبري (م 385) و حسين بن علي بن بابويه است. نك: رجال طوسي، ص 470؛ اعلام الشيعه، نوابغ الروات، ص 105؛ رجال طوسي، ص 469

182) رجال النجاشي، ص 257؛ رجال شيخ طوسي، ص 484؛ فهرست شيخ طوسي، ص 89؛ هديةالاحباب ص 97

183) روضات الجنات،ج 1 ص 293

184) رجال شيخ طوسي، ص 367؛ الخلاصه، ج 1 ص 12ييييي

185) از محدثان عادل و ثفه قم و داراي تصنيف بوده است. ر.ك: مجمع الرجال، ج 1 ص 178؛ رجال ابن داود، ص 49

186) از راويان عادل قم كه به شرف ملازمت امام رضا عليه السلام مفتخر شده است. ر.ك: مجمع الرجال 1/178؛ رجال ابن داود، ص 41

187) از راويان قم و از اصحاب امام رضا عليه السلام بوده است. ر.ك: مجمع الرجال،ج 1 ص 183؛ رجال ابن داود، ص 51

188) از راويان ثقه و عادل و از اصحاب امام صادق و امام موسي كاظم عليهماالسلام بوده است. ر.ك: مجمع الرجال، ج 1 ص 187؛ رجال ابن داود، ص 52

189) از اكابر محدثان و مؤلفان است كه علامه در خلاصه الاقوال به عدالتش تصريح كرده است. مجمع الرجال، ج 1، ص 202؛ رجال ابن داود، ص 54

190) از راويان عادل و از ياران امام رضا عليه السلام بوده است كه علماي رجال به عدالتش تصريح كرده اند. ر.ك: مجمع الرجال، ج 1 ص 212؛ رجال ابن داود، ص 56

191) از افاضل رجال قم بوده كه در خلاصه الاقوال به صراحت او را عادل معرفي كرده است. ر.ك: مجمع الرجال،ج 2 ص 119؛ رجال ابن داود، ص 109

192) از راوياني است كه به اتفاق دانشمندان علم رجال ثقه و عادل بوده و از ياران و ملازمان امام علي ابن موسي الرضاو امام محمد تقي عليهماالسلام بوده است. ر.ك: مجمع الرجال 2/242