آغاز رنجها و شهادت پدر


حاكمان و پادشاهان آن دوران فرزندان پيامبر (ص) را بسيار آزار مي دادند . به خصوص امام كاظم (ع) از دست خلفاي هم عصر خود ستمهاي فراواني مي كشيد . ناراحتي و رنجهاي پدر ، دل بي آلايش فاطمه معصومه را به درد مي آورد و او را سخت غمگين مي نمود . تنها وجود برادر دلسوز و فداكارش حضرت رضا (ع) به وي و ديگر افراد خانواده آرامش مي داد .

دوران زندگاني امام هفتم (ع) با ايام زمامداري پنج خليفه ستمگر به نامهاي ابوالعباس سفاح ، منصور دوانيقي ، هادي ، مهدي و هارون همزمان بود هر يك از آنها حضرت را به گونه اي آزردند و ايشان و ديگران علويان پارسا را به انواع مصيبتها و سختي هاي طاقت فرسا گرفتار ساختند .

هنگامي كه فاطمه معصومه به دنيا آمد سه سال از خلافت " هارون " مي گذشت . هارون هارون در قلدري و ستمگري و چپاول بيت المل گوي سبقت را از حاكمان پيش از خود ربوده بود . او حاكمي شهوتران و دنيا پرست بود . امام كاظم (ع) نمي توانست در برابر ظلم و ستم هارون و خيانت او به اسلام و امت اسلامي سكوت كند ، از اين رو با شيوه هاي گوناگون حكومت ضد دين او را نكوهش كرده و با دولت ستم پيشه اش مبارزه مي نمود.

هارون نيز با آگاهي از سرسختي آل علي (ع) بويژه امام كاظم (ع) در راه مبارزه با طاغوت ، بيشترين تلاش را براي سركوب آنان به كار مي بست . پولهاي گزاف به شاعران مي داد تا به فرزندان پيامبر (ص) ناسزا گويند . علويان را زنداني و تبعيد مي كرد و گروهي از آنها را نيز پس از مدتها حبس و شكنجه به شهادت مي رساند. تا اينكه پس از گذشت چند سال از تحكيم حكومت و پايه هاي قدرت خويش امام كاظم (ع) را دستگير وروانه زندان نمود .

بدينسان فاطمه معصومه در سالهاي آخر حيات پدر از ديدار وي و كسب فيض از محضر قدسي اش محروم شد و با در بند شدن امام و مقتدايش به اندوهي سخت مبتلا گشت . او كه در آن هنگام كمتر از ده سال از عمرش مي گذشت در فراق پدر چون شمعي مي سوخت و از اين غم جانكاه مانند ابر بهاري اشك مي ريخت .

براي امام كاظم (ع) هم دوري از فرزندان پاك و تقواپيشه اش مثل امام رضا (ع) و فاطمه معصومه بسيار دشوار بود . هر چند امام هفتم (ع) فضاي تاريك زندان را با ياد خدا نورافشان مي كرد و عطرآگين مي ساخت و آن روزهاي سخت را با سجده هاي عارفانه به روزهاي شيرين زندگي تبديل مي نمود اما وقتي به ياد فاطمه معصومه و سيماي معصوم و بي گناهش مي افتاد دلش براي اومي طپيد . در سالهاي آخر زندگي امام كاظم (ع) حضرت از زنداني به زنداني ديگر منتقل مي شد . يكسال در زندان عيسي بن جعفر والي بصره بسر برد . صفات برجسته پيشواي شيعيان چنان در عيسي بن جعفر تأثير گذارد كه او به ناچار از زندانياني كناره گيري كرد .

پس از آن ، حضرت را به دستور هارون به بغاد بردند و به ترتيب نزد فضل بن ربيع و فضل بن عيسي زنداني شد و سرانجام به زندان سندي بن شاهك منتقل گرديد . علت اين نقل و انتقالهاي پي در پي آن بود كه هارون هر بار كه از زندانيانهاي حضرت مي خواست تا ايشان را شهيد كنند ، هيچيك از آنها تن به چنين كار خيانت باري نيم دادند . تا اينكه سندي بن شاهك به دستور هارون امام را مسموم كرد .

البته هارون به خوبي مي دانست كه اگر مردم از كشته شدن امام به دست او آگاه شوند عوقب خطرناكي در انتظارش هست . براي همين پيش از شهادت حضرت ، گروهي از شخصيتهاي معروف را فرا خواند تا گواهي دهند كه آن عزيز مريض شده و ممكن است از دنيا برود و كسي قصد كشتن ايشان را نداشته است .

اما هوشياري امام ، هارون را رسوا كرد . حضرت با وجود مسموميت شديد ، به افرادي كه در كنارش گرد آمده بودند فرمود : مرا به وسيله 9 عدد خرما مسموم ساخته اند . بدنم در اثر زهر فردا سبز شده و و پس فردا از دنيا خواهم رفت .

و سرانجام دو روز بعد از اين سخن امام ، در 25 رجب 183 هجري قمري به شهادت رسيد و يكي ديگر از پيشوايان معصوم شيعه به اجداد پاكش پيوست . شيعيان با شنيدن خبر شهادت امام ، پيراهن عزا بر تن كرده و با چشمي اشك بار به سوگ نشستند . آنها رهبر بزرگوار خود را كه به او عشق مي ورزيدند ، از دست داده بودند و هيچ چيز نمي توانست دل غمديده شان را تسلي بخشد. در ميان عزداران، دختر ده ساله امام (ع) يعني فاطمه معصومه به غمي جانكاه مبتلا شد . او سالها به انتظار نشسته بود تا مگر روزي پدر عزيزش در خانه را باز كرده و او را در آغوش كشد . اما اينك بايد دنيايي از اندوه را در دل كوچك خود جاي دهد و در اين مصيبت صبر پيشه كند .