علت نبودن نامهاي ابوبكر و عمر و اين گونه نامها در قم


"شيخ عبدالجلي رازي" گويد تا اوايل سلجوقيان شيعه هم مانند اهل تسنن نامهاي ابوبكر و عمر و ديگر صحابه را بر فرزندان خود مي نهادند و جمعي از محدثان و روايان شيعه اين نامها را داشته اند.



در زمان"ملكشاه و بركِيارق"، مفتي اهل سنت چنين فتوائي داد كه رافضيان از غايت بغضِ صحابه بر پسران خود از اين نامها مي گذارند تا فرزندان را به ظاهر دشنام دهند و در باطن غرضشان صحابه است چون اين تهمت براي شيعه قم و كاشان اشكالات و دشواريهايي ايجاد مي كرد، مردم اين دو شهر موضوع را با پيشوايان خود،"خواجه علي عالم" و"فقيه بلعالي اِمامي" و"شمس الاسلام حسكا، بوطالب، بابويه" و"سيد رئيس محمد كِيسكي" و"سيد امام منگِديم(570)رضي" در ميان نهادند، ايشان گفتند چون در اين اختيار بر شما تشنيع مي زنند آن را ترك كنيد و اين اسامي كه سنت است(نامهاي محمد ـ علي ـ حسن ـ‌ حسين) برفرزندان نهيد تا كسي را بر شما سخني نباشد.(571)



از اين پس اين نامها در قم يافته نيم شد و شايد بعد از اين جريان است كه آن والي سني مذهب به قم آمد و از مردم آن ابوبكر نام خواست و بقيه قضايا كه ياقوت به تفصيل ذكر كرده است.(572)و جلال الدين رومي نسبت آن را به سبزوار داده است و گويا مطايبه و طنزي بيش نباشد.



ذيل:



به طور كلي در قرنهاي پنجم و ششم كه اختلافات و مناقشات و جدالها و تعصبات مذهبي به اوج خود رسيده بود، پيروان هر يك از مذاهب اسلامي، ديگران را متهم مي كردند و گاهي به لعن مذاهب ديگر مي پرداختند، شيعه و از ميان شيعه مردم قم، از اين بابت سهم زيادتري داشتند، گفتيم كه بعد از آل بويه عزاداري عاشورا در بغداد به وسيله اهل محله كرخ، از طرف خلفا منع شد در سال 458، اهل محله كَرخ در روز عاشورا به رسم قديم دكانها را بستند و زنان بر حسين(ع) نوحه گري كردند و همان كارهايي كه از قديم در عاشورا انجام مي دادند تجديد مي كردند.



در روز چهاردهم محرم همان سال مردم بسياري از محله هاي ديگر بغداد دكانها را بستند و به طرف دارالخلافه حركت كردند در حالي كه جمعي از قاريان قرآن در حال خواندن قرآن و دعا جلو آنان در حركت بودند و به اهل محله كَرخ لعنت مي كردند.(573)



در سال 456 در جامع منصور(در بغداد) متعزله را لعن مي كردند و مدرس معتزلي مذهب، مخالفان خود را لعن مي كرد.



اين امر در آن زمان استمرار داشت مخصوصا در قرن ششم كه اختلافات مذهبي شدت بيشتري يافته بود"الب اَرسلان سلجوقي" اجازه داد در منابر خراسان رافضيان را لعنت كنند، در اين لعنت اشاعره را نيز با رافضي ها(574) شركت دادند و اين امر به قدري سوء اثر داشت كه"ابوالقاسم قشَيري" و"اام الحرمين جويني" از خراسان كوچ كردند تا زمان"نظام الملك" كه او، از اشاعره دلجوئي كرد.(575)



با چنين وضعي، اگر دشمنان شيعه رافضيان قم و كاشان را لعنت كرده(576) و تهمت اِلحاد و باطني بودن به آنان زده باشند(به شرحي كه قبلا گفته شد) عجيب نيست.

پاورقي

(570) مانگدايم كه لقب يكي از سادات علقيدر قم و ري در قرن ششم است مركب است از دو جزء، با گاف فارسي به معني ماه و ديم به معني رخ و چهره بنابراين مانگديم به معني ماه رو است به ص 154 تعليقات النقص مراجعه فرمايند.



(571) النقض: ص 442.



(572) معجم البلدان، در كلمه قم!.



(573) ابن الجوزي(المنتظم):‌ج 8,‌ص 139 و 240.



(574) علت اينكه دشمنان شيعه به آنان رافضي مي گويند قبلاً گفته شده است.



(575) الوافي بالوفيات: ج 5,‌ص 72.



(576) النقض: ص 202.