تهمت غرابي بودن و غالي بودن به مردم قم و علت اصلي آن


"مقدِسي"(534) و"راوندي"(535) و"شيخ الربوه"(536) و"زكرياي قزويني"(537) و بعضي ديگر از"علماي مسالك و ممالك"(538)تهمت غالي بودن(539)به مردم قم وارد ساخته اند در صورتي كه اگر كسي مختصر اطلاعي از تاريخ قم داشته باشد مي داند كه اهل قم با اينكه همواره دوستدار اهل بيت بوده اند، ولي هيچگاه دربارة"علي و اولاد او" غلو نكرده اند و اصلا امكان ندارد در شهري كه در طول تاريخ بعد از اسلامِ خود مركز علماي بزرگ شيعه بوده‌، بتواند فكر غالي بودن در آن پيدا شود و رسوخ نمايد، و اگر كسي داراي چنين افكاري بوده امكان توقف او در قم وجود نداشته است.



بنابراين مردم قم را به طور عموم غالي دانستن تهمت محض و از كمال بي انصافي است گويا منشأ اين تهمت موضوعي است كه"سبكي" در شرح"ابو سعيد اِستَخري" كه در اوايل قرن چهارم قاضي قم بوده و در سال 328 وفات يافته ذكر كرده است.(540)



وي از قول"محمد بن سعيد فراتي" چنين نوشته است كه در همدان"ابو سعيد استخري" را ديدم كه از قم مي آمد، او قاضي قم بود و براي ما حكايت كرد كه در قم مردي از دنيا رفت در حاليكه يك دختر و يك عمو داشت، جمعي نزد من آمدند تا تكليف ارث متوفي را معين كنم، من گفتم كه به موجب حكم خدا، دختر نصف مي برد و عمو بقيه را اهل قم گفتند، اين حكم را قبول نداريم، همه مال متعلق به دختر است گفتم اين در دين جايز نيست قمي ها گفتند تو ديگر نبايد قاضي ما باشي؛ بعد از اين جريان شبها از ديوار خانه من بالا مي آمدند و تختها را جابجا مي كردند و من بامدادان از اين موضوع دچار تعجب مي شدم، دوستانم به من حالي كردند كه مردم قم مي خواند به تو بفهمانند كه وقتي بتوانند به آساني وارد خانه ات شوند بي آنكه تو بفهمي، مي توانند اگر بخواهند تو را به قتل برسانند از اينروي من از قم گريختم.



"ابوسعيد" به دنبال اين مطلب گفت كه اهل قم غرابي مذهب هستند و معتقدند كه تمام مال متوفي به دختر مي رسد.



غرابيه قومي از بدترين رافضيان مي باشند و براي خاطر فاطمه(ع) اعتقاد مزبور را پيدا كرده اند.(541)



اين قاضي همانطور كه از شرح حال او كه"سبكي" در طبقات خود شمه اي از آن را نقل كرده معلوم مي شود، مردي بسيار سختگير و مستبد به رأي بوده است، از جمله اينكه هنگام تصدي قضاء بغداد، به قتل تمام صابئين فتوي داد در حالي كه صابئين از صدر اسلام جزءِ كساني بودند كه جزيه از آنان قبلو مي شد، و موقعي كه قاضي سيستان بود تمام نكاح هاي آنجا را باطل اعلام كرد و اموري از اين قبيل كه طبق هيچ ميزاني صحيح نيست و براي مردم قابل قبول و تحمل نه. مسلما در وقت تصدي قضاءِ قم، اينگونه اعمال خلاف رويه از او سر مي زده و مردم قم به ستوه آمده و او را وادار به گريز از قم كرده اند و وي براي توجيه فرار خود اين تهمت بزرگ را به اهل قم وارد آورده است و چون مردم قم در تشيع شهره بوده اند و در اظهار مذهب خود تقيه كردن را روا نمي داشته اند و قاضي هم دشمن سرسخت شيعه بوده از وارد آوردن تهمت به اين مردم،‌ابايي نداشته است.



نكته قابل ذكر در اينجا اينست كه اگر همانطور كه مخالفان مردم قم ادعا كرده اند كه مردم قم غالي هستند يا از غرابيه، هرگاه از اين فرقه ها كسي در قم وجود مي داشت بايد در"كتاب تاريخ قم" كه به همه جزئيات قم پرداخته و نيز در آثار ديگر شيعه اشاره اي به اين امر شده باشد؛ همانطور كه در تاريخ قم به علماي تسنن كه از قم برخاسته اند حتي به غير مسلمانان در قم تصريح شده و"شيخ صدوق" به طوري كه گفته شد وجود عده اي از مرجِئه را در قم ذكر كرده است ولي از غلات نامي در كتابهاي او ديده نمي شود.

پاورقي

(534) احسن التقاسيم: ص 395.



(535) راحه الصدور: ص 394.



(536) نخبه الدهر:‌ص 183 و 184.



(537) آثار البلاد صفحه 442.



(538) مسالك و ممالك همين است كه امروز جغرافيا ناميده مي شود.



(539) غالي به كساني گفته مي شد كه براي علي(ع) مقام الوهيت يا اولويت در نبوت قائل بودند.



(540) طبقات الشافعيه: ج 3، ص 233.



(541) غراييه طبق نوشته ابو منصور بغدادي در كتاب"الفراق بين الفراق" قومي بودند كه مي گفتند كه:‌خداوند جبرئيل را به سوي علي(ع) فرستاد و او اشتباهي نزد محمد(ص) رفت. با اين يادآواري كه رسيدن همه اموال متوفي به دختر در مورد مذكور از مسلميات فقه شيعه است.