8ـ‌ زيارت اماكن متَبركه و اَعتاب مقدسه


مردم قم همواره نسب به سفر حج و زيارت مرقد مطهر"پيغمبر(ص) و ائِمةِ بقيع(ع)"، همچنين زيارت اَعتابِ مقدسه عراق و آستان قدس رضوي، علاقه كامل و وافري داشته اند.



هر قمي به محض استطاعت، بار سفر حج مي بست و پس از انجامِ مناسكِ حج از مكه به مدينه مي رفت و قبور مقدس"پيغمبر(ص)" و"ائمه مدفون در بقيع" را زيارت مي كرد نخستين كساني از اهل قم كه از سفر حجِ آنان اطلاع داريم، يكي"احمد بن اسحاق اشعري" است كه در اواسط قرن سوم، از قم به سفر حج رفت و همانطور كه در اوايل كتاب گفته شد، در سامرا به حضور"امام عسكري(ع)" رسيد.(509)



ديگر"ابوعلي محمد الأَعرج بن احمد بن موسي مبرقَع" است كه با سمت اميرالحاج به سفر حج رفت، وي در سال 315 در قم وفات يافت.(510)



ديگر"ابوالحسن موسي بن احمد علوي" است كه در سال 370 به حج مشرف شد و هنگام مراجعت وي، مردم قم در كوچه ها و محله ها آئين بستند و بسي شادماني نمودند و به يك ديگر مژده دادندكه هر حاجي بود هم سيد علوي و از اشراف قم بود.(511)



در قرن ششم تعداد حج رفتگان قم به آن حد بود كه نويسنده كتاب النقض(512)گفته است كه حاجيان قم بي مر(بي شمار) هستند.



در مورد علاقه مردم به سفر حج و اماكن مقدسه مدينه، كافي است گفته شود كه در زمان حاضر، تعداد حجاج قمي با مقايسه جمعيت قم با شهرهاي ديگر ظاهرا از همه جا زيادتر است.



درباره زيارت اماكن متبركه عراق، علاقه و اشتياق عموم پيروان مذهب تشيع و از جلمه مردم قم، بر همه كس روشن است و احتياجي به طول سخن نيست.



در سالهاي اخير، اهل قم، در نزديك حرم حسيني، زمين وسيعي خريده و در آن ساختماني مجلل و پرخرج بنا نهاده اند به نام تكيه قمي ها تا اطاقها و وسائل آن را در اختيار زوار قمي قرار دهند، شماره بسياري از مردم قم كوشش كرده اند در اين بنا شركت داشته باشند و جمع كثيري از بانوان قم، در راه بناي مزبور، گردن بند و دست بند و گوشواره و طلا آلات خود را تقديم داشته اند.(513)



نخستين قمي كه به عزم زيارت از قم به عراق رفت و نام او مشخص است، تا آنجا كه نويسنده اطلاع دارد"عبدالله بن جعفر بن الحسين" است كه در زمان خود شيخ القميين بود، وي در اواخر قرن سوم هجري. براي زيارت"علي(ع)" از قم به كوفه رفت.(514)



قديم ترين كاروان زيارتي كه از قم به قصد زيارت كربلا و نجف حركت كرد و در كتب تاريخي ثبت شده، باز تا آنجا كه نويسنده اطلاع دارد، در سال 422 هجري بود، اين كاروان موقعي به بغداد رسيد كه نزاع ميان سني و شيعه به شدت جريان داشت(515)، اهالي باب البصره(516)،(چون دانستند كه ايشان براي زيارت علي و حسين(ع) آمده اند) به آنان حمله كردند، سه نفر را كشتند و عده اي را مجروح ساختند و در آن روز زيارت مشهد مقابر قريش(كاظميين) ممنوع شد(517)اين علاقه شديد، در مورد مشهد رضوي هم همواره بوده است؛ نخستين قمي معروف و مشخص كه مي دانيم به زيارت حضرت"رضا(ع)" رفته است"شيخ صدوق محمد بن علي بن بابويه" است كه در سال 352 هجري به قصد زيارت، به مشهد رفت و خود شرح آن را در كتاب عيون اخبار الرضا نوشته است(518)ديگر"موسي بن احمد" از نقيبان قم، در قرن چهارم است كه در سال 375 از قم به زيارت"علي بن موسي الرضا" مشرف شد.(519)



شك نيست كه قبل از تاريخ هاي مذكور، افرادي از قم به كربلا و نجف و مشهد، براي زيارت مي رفته اند ولي نام آنان در كتب تاريخ ثبت نشده و اگر شده، نويسنده نيافته است.



ناگفته نماند كه سفر زيارتي مردم قم، به مشهد، در زمان حاضر به اوج خود رسيده است در ايام سوگواري مخصوصا سوگواريهائي كه هم زمان با فصل تابستان و فصول معتدل مي باشد، هزاران نفر از قم به مشهد مي روند و دهها كاروان و هيئت، به حال دسته جمعي با تشريفات خاصي به اين شهر رو مي آورند، هر هيئت، با چندين اتوبوس حركت مي كند و پس از ورود به مشهد، در تكايا و مساجد يا خانه هائي كه اجاره مي كنند، به تعزيه داري و سوگواري مي پردازند و طبق برنامه معيني در صحن بزرگ نيز عزاداري مي نمايند، در چند سال أخير يكي دو هيئت تعزيه خون نيز در اين ايام از قم به مشهد مي روند، و در خانه هاي وسيعي كه اجاره مي كنند مجلس تعزيه به پا مي دارند.



اين علاقه مردم نسبت به"حضرت رضا(ع)" همانطور كه قبلا گفته شده است، از زمان خود آن حضرت بوده است. طبق روايت"صدوق" در عيون اخبارالرضا در زماني كه"علي بن موسي الرضا(ع)" در خراسان اقامت داشت، جمعي از مردم قم به ديدن آن حضرت رفتند، حضرت به آنان فرمود، مرحبا بر شما مردم قم، شما شيعه حقيقي من هستيد و به زودي خاك مرا در طوس زيارت خواهيد كرد.(520)



ذيل



در زماني كه كاروانهاي كربلا و مشهد با كجاوه و پالكي و قاطر و شتر حركت مي كردند، در قم رسم بود كه سالي يكي دوبار، چارپادارها كه از علاقه شديد مردم قم به سفر زيارتي به خوبي آگاه بودند، قاطرهاي خود را رديف مي كردد و قاطر اول و دوم را مي آراستند و هر چند زنك و كوس(521)و منگوله داشتند به آنها آويزان مي نمودند و يك چاوش در جلو قطار قاطرها سوار بر اسب، با صداي بلند و آهنگ مخصوص اشعاري كه دلالت بر اشتياق سفر كربلا و آرزوي زيارت"حسين" مي كرد، مي خواند.



آهنگ چاووش با اين شعرها كه در اعماق جان مردم اثر مي كرد همراه با رديف قاطرهاي آراسته آماده سفر، صداي موزون زنگ و كوس، طوري در زن و مرد اثر مي كرد،‌كه هر كس به هر نحو بود از راه فروش اثاثه، از راه برداشتن سرمايه كسب، از راه قرض، و زنان از راه گرفتن مهريه يا بخشيدن مهريه به شوهر براي اينكه اجازه سفر به او بدهد از شوهر و فروختن ارث پدر يا زينت آلات خود آمادةِ زيارت مي شدند و چاووشِ مربوط قبلا اعلام كرده بود كه تاريخ حركت قافله، مثلا دو ماه ديگر در فلان روز يا شب خواهد بود.



در اين مدت، هر كس توانسته بود تصميم به مسافرت بگيرد، با يكي از چارپادارها قرار داد مي بست و در ضمن به تعداد افراد خانواده كه قرار بود همراه قافله باشند كجاوه يا پالكي(522)تهيه مي نمود واگر يك نفر بود، يك قاطر براي سواري خود كرايه مي كرد و به چنين كسي سبه سوار(523)مي گفتند.



در روز يا شب معين،(كه معمولا در فصل تابستان يا فصول معتدل بود) تمام افراد قافله و بدرقه كنندگان و چارپادارها، همه در رودخانه در شمال پل عليخاني گرد مي آمدند، مراسم توديع به عمل مي آمد، كجاوه ها و پالكيها قبلا بار شده بود ته هر كجاوه توشه و اثاثيه زائر گذاشته مي شد و روي آنها توشك و اطراف آن بالش قرار مي دادند و شخص مسافر روي آن مي نشست و هرگاه دو نفر هم كجاوه با هم پالكي بودند كه يكي سنگين تر از ديگري بود، چون تعادل به هم مي خورد، ناگزير مقدار زيادي از اثاث را در كجاوه آنكه لاغر بود مي گذاشتند، به اين ترتيب قافله مشهد يا كربلا با آهنگ دلنشين چاووش و با شكوه تمام حركت مي كرد، زياد اتفاق مي افتاد كه بعضي از افراد بدون داشتن وسيله و بي زاد و توشه، تحت تأثير تشريفات و مراسمي كه از آمادگي و حركت اين كاروانها ديده و شنيده بودند پياده حركت مي كردند و اغلب اين افراد در بين راه تلف مي شدند.



چارپادار، به نسبت تعداد قاطر يا يابوهائي(نوعي اسب) كه داشت، يك يا دو نفر شاگرد داشت به شاگرد چارپادار يتيم(524)يا يتيم چارپادار مي گفتند.



يكي از وظايف چارپادار(به تلفظ مردم قم، چاروِدار ـ بكسر واو ـ) و يتيمانش، اين بود كه كمر يا زانويشان را خم كنند تا مسافر پا روي آن بگذارد و سوار شود، موقع پياده شدن هم همين طور مسافر را پياده مي كردند. در طول راه مراقب بودند تعادل كجاوه ها به هم نخورد و اگر مسافر كاري داشت، انجام دهند و اگر لازم بودپياده شود قاطر او را به كناري بكشند و او را پياده كنند و كجاوه او را محكم نگهدارند تا كجاوه ديگر كج نشود و به زمين نيفتد در منزل هم مرتب به تيمار(525)قاطرها و علوفه و آب دادن به آنها مي پرداختند، خلاصه اينكه چارپادار و يتيمان، تمام راه را پياده مي پيمودند و كارهاي سنگين از قبيل پايين آوردن و باركردن دو كجاوه سنگين روي كمر هر قاطر را در هر منزل انجام مي دادند و در منزل هم فرصت استراحت نداشتند نظير آن مردان پرطاقت و پر حوصله را امروز نمي توان يافت زيرا وضع زمان و آسان شدن وسائل زندگي، وجود آنان را ايجاب نمي كند.



هر مسافرت كربلا يا مشهد به طور متوسط سه ماه طول مي كشيد، يك ماه رفتن، يك ماه ماندن، يك ماه برگشتن، اغلب مسافرين يك كسالت مزمِن كه از حجره هاي كاروانسراهاي بين راه و از تغذيه بد در طول مسافرت عارضشان شده بود، با خود به سوغات مي آوردند. هنگام مراجعت، چاووش كه معمولا با اسب حركت مي كرد، از قافله جلو مي افتاد و چند روز زودتر وارد مي شد و مژده سلامتي زوار را به كسانشان مي داد.



در اين نوع مسافرت ها، كاروان به طور متوسط، در هر شبانه روز، شش فرسنگ راه را طي مي كرد، معمولا دوازده ساعت در راه بود و دوازده ساعت ديگر را در يكي از منازل بين راه كه كاروانسراي كثيف و آلوده اي بود، به استراحت مي پرداختند.

پاورقي

(509) تاريخ قم: ص 212.



(510) موارد الاتحاف: ج 2، ص 82، به نقل از تحفه الأزهار ابن شدقم.



(511) تاريخ قم: ص 22.



(512) النقض: ص 164.



(513) گويا بناي مزبور در چند سال اخير نيمه تمام مانده است.



(514) طبقات اعلام الشيعه الرابع: ص 153.



(515) اختلاف سني و شيعه بغداد در طول خلافت عباسيان از فصول مهم تاريخ شيعه است كه اميد مي رود نويسنده به تدوين اين تاريخ بزرگ موفق گردد.



(516) باب البصره يكي از دروازه هاي معروف و قديم بغداد است كه مردم آن در مقابل مردم محله كرخ كه شيعه‌ متعصب بودند، در تسنن تعصبي خاص داشتند.



(517) المنتظم ابن الجوزي:‌ج8، ص 57، و الكامل ابن الاثير: ج7، ص 356.



(518) عيون اخبار الرضا: ج2، ص 279.



(519) طبقات علام الشيعه القرن الرابع: ص 40.



(520) ج 2، ص 260.



(521) كوس در كتابهاي لغت به معني طبل بزرگ معني شده ولي در زبان مردم قم، كوس به نوعي زنگ بزرگ استوانه اي شكل گفته مي شد كه دوتاي آن را با تسمه يا طناب به هم مي بستند و بر روي كمر شتر يا قاطر مي انداختند به طوري كه هر يك از يك طرف پهلوي حيوان آويزان بود و با حركت حيوان آهنگ موزون و رسائي از آن برمي خاست.



(522) كجاوه محفظه اي سقف دار بود كه روي سقف آن را با پارچه اي ضخيم مي پوشانيدند، دو كجاوه را به طور متعادل مانند دو كفه ترازو، به هم مي بستند وروي كمر حيوان قرار مي دادند. پالكي هم مانند كجاوه بود اما سقف نداشت.



(523) تعداد زيادي لغات و اصطلاحات در قم معمول بود كه در سالهاي اخير در شرف از بين رفتن است. اميد مي رود مقداري از آنها در بخش مربوط به تاريخ اجتماعي قم در ضمن بحث از زبان مردم قم، ثبت و ضبط گردد، يكي از آنها كلمه سبه است به معني تنها.



(524) يتيم در قديم به شاگردان و به اصطلاح به نوچه هاي يك پهلوان معروف نيز گفته مي شد.



(525) تيمار در لغت به معني مواظبت كردن است ولي در اصطلاح چارپاداران تيمار كردن اين بود كه شيئي آهنين و زبردار را كه قشو(به فتح قاف و شين و سكون واو) ناميده مي شده مدتي بر روي كمر و شكم و پهلوها و دست و پاي قاطرها بكشند.