ج ـ توغ


توغ گويا كلمه اي است تركي ماوراء النهري و در اصل نام درخت و هيزم تاغ است كه امروز هم گاهي در دامنه كوهها ديده مي شود، از دوره سلجوقيان به بعد(قبل از سلجوقيان، نويسنده اطلاعي ندارد) اين لفظ به نوعي علم اطلاق شده است كه به فرماندهان و سپهسالاران بزرگ اختصاص داشته است. املاي اين كلمه بنابر ضبط بعضي از فرهنگ نويسان با تاء منقوط و غين است ولي بعضي ديگر از جمله نويسنده بهار عجم با غين و قاف هر دو ضبط كرده اند.



از عصر صفويه به واسطه اختراع و شيوع سلاحهاي آتشين و پيدايش روشهاي تازه لشكركشي و تعبيه سپاه، به تدريج لوازم و وسائل جنگي قديم تغيير كرد و چيزهاي ديگر به جاي آنها قرار گرفت و از طرفي به واسطه رسمي شدن مذهب شيعه در ايران و تهييج مردم به انجام مراسم و شعارهاي مذهبي كه يكي از آنها تعزيه داري عاشورا بود، به كار بردن وسائل مناسبي ضرورت داشت، از اين روي بسياري از وسائل تشريفاتي و مهيج مربوط به جنگهاي قديم، در مراسم عاشورا به كار رفت: انواع طبل و كوس و نقاره زني روي شتر و اسب و شيپور و سنج و يدك و كتل و علمهاي گوناگون كه مسلما يكي از آنها توغ(483) است، وارد مراسم عزاداري عاشورا شد، توغ گويا سابقا در شهرهاي ديگر غير از قم هم بوده است و اكنون عوغي بسيار زيبا و خوش ساخت در مقبرة"شيخ صفي الدين" در اردبيل موجود است.



نكته جالب و قابل تذكر اين است كه:



اولا: توغ اگر در جاي ديگري هم باشد آن را توغ نمي نامند و به آن علم مي گويند، تنها در قم همين كلمه را كه از حدود يكهزار سال پيش در ايران به همين معني استعمال شده بر آن اطلاق مي نمايند.



ثانيا: تشريفاتي كه شايد از زمان صفويه در قم براي توغ قائل بوده و انجام مي داده اند و اكنون هم معمول است ظاهرا منحصر به شهر قم است.



امروز در قم پنج توغ تاريخي وجود دارد كه ساخت آنها مربوط به چند قرن قبل مي باشد(484)و هر يك از آنها به يكي از محله اي قديمي قم تعلق دارد و محله هاي ديگر به خود حق نمي دهند كه توغ تهيه كنند نامهاي آن پنج محله چنين است:



1ـ محله موسي مبرقع يا چهل اختران يا توغ سفيا.



2ـ محله چهارمردان يا چارمندان.



3ـ تكيه حاج سيد حسن.



4ـ محله ميدان مير.



5ـ‌ محله عشقعلي.



اين پنج توغ از نظر هيئت و شكل مانند يكديگرند:



يك زبانه فنري بلند، يك صندوقچه كنده كاري شده در وسط و چند پره و يك دسته بلند در آخر.



توغ قبل از اينكه جزء مراسم و تشريفات عاشورا قرار گيرد، آن را يك نفر حمل مي كرد كه به او توغچي مي گفتند و كساني كه اطراف آن گرد مي آمدند پاتوغي ناميده مي شدند. اما طبق رسمي كه از سالهاي قبل در قم معمول بود، يك نفر حق ندارد آن را حمل كند و بايد عده اي در حمل آن شركت كنند، آن هم نه هر كسي بلكه كساني كه بطور موروثي اين افتخار را پيدا كرده اند.



توغ بايد فقط پيش از ظهر و ظهر عاشورا از تكيه مربوط بيرون آورده شود و لازم است كه به طور افقي حمل گردد و سر زبانه آن را كه دستاري ابريشمين به آن بسته شده يك نفر نيرومند كه اين حق را به ارث پيدا كرده، محكم در دست بگيرد(485)و چند نفر ديگر چوپ و دولول هائي را كه در دست دارند، در زير قسمتهاي مختلف آن قرار دهند.



پاتوغيها كه معمولا تعدادشان زيادست، نبايد شعر بخوانند و دم بگيرند، بلكه بايد محكم به سرشان بكوبند و حسين حسين بگويند ـ در چند نقطه و از جمله جلوي ايوان آينه حضرت معصومه(ع) توغ را سرپا و عمودي نگاه مي دارند و كسي كه سر زبانه را گرفته، آن را رها مي سازد، در اين صورت پاتوغيها كه از همه طبقات هستند چنان به هيجان مي آيند و آنگونه محكم به سر خود مي زنند كه اگر يك دقيقه به همين حال بماند؛ افراد بسياري از خود بي خود و بي هوش مي شوند. مردم قم درباره توغ اعتقادات خاصي دارند و آن را علَمي مقدس و ممتاز مي دانند و بدان تبرك مي جويند.

پاورقي

(483) توغ در زمان صفويه نيز گاهي جزء تشريفات امرا بوده است.



(484) جلوتر گفته شد كه دو نوع متعلق به قرن دهم هجري در موزه قم وجود دارد و اينكه تاريخ توغ سيفا متعلق به محله موسي مبرقع 1204 هجري مي باشد.(كلمه سيفا مخفف سيف الله است كه ظاهراً نام كسي است كه آن را تهيه كرده است).



(485) چون فشار جمعيت براي بوسيدن و لمس زبانه توغ زياد است از اين جهت كسي كه زبانه را در دست دارد بايد قوي و نيرومند باشد.