در قم دو نوع تعزيه خوان وجود داشت


حرفه اي و غير حرفه اي



و امروز تقبريبا همه غير حرفه اي و افتخاري هستند و وظيفه خود را چنان بامهارت و علاقمندي انجام مي دهند كه همانطور كه گفته شد، خود تحت تأثير قرار مي گيرند و هم تماشا كنندگان را تحت تأثير قرار مي دهند، خود آنان گاهي چنان متأثر مي شود كه حتي مخالف خوانان، به شدت مي گريند و فرياد مي كشند و به سر و روي خود مي زنند. و بارها اتفاق افتاده كه شمر مخصوصا موقعي كه صورت و گردان او را سياه كرده اند، در قتلگاه، هنگام بريدن سر حسين(ع) از شدت هيجان از خود بيخود و بيهوش شده است، تماشا كنندگان نيز به همين نحو، گاهي چنان متأثر مي شوند كه بي اختيار به سر و روي خود مي زنند و در كم مجلس تعزيه اي است كه چند تن بيهوش نشوند، در هر مجلس، تعزيه خوانان به دو د سته موافق خوان و مخالف خوان، تقسيم مي شوند، موافق خوانان خود را شبيه امام حسين، و حضرت عباس، و مسلم و علي اكبر و قاسم و حر و ديگر اقربا و اصحاب حضرت مي سازند.



لباس امام حسين عمامه سبز، عباي سفيد كه روي شانة‌آن با نخهاي زرد و گلدوزي شده و قباي سفيد و گاهي سبز، با شال سبز، بقيه موافق خوانان بيشتر با كلاه خود و زره و قباي سفيد و شال سبز است مخالف خوانان از قبيل شمر و سنان و ازرق شامي، كاله خود بر سر مي گذارند و زره مي پوشند، قبا و شالشان قرمز است و چكمه به پا مي كنند نوار باريك اطراف كلاه خود مخالفان قرمز و از آنِ موافقان سبز است.



يزيد و ابن زياد و ابن سعد عمامه از شال ترمه به سر مي گذارند و لباده بلند ترمه در برمي كنند. بچه خوانان كه عموما موافق خوانند، پيراهن گلدار بلند به تن مي كنند و دستاوري به رسم عربها مي بندند به طوري كه قرص صورتشان پيداست.



فرنگي لباس شوالِيه هاي قرون وسطي را مي پوشند. هر مجلس تعزيه اي كه باشد، لباس موافق و مخالف تقريبا به نحو مزبور است.(462)



گذشت از لباس، كوشش مي شود كه هيكل و قيافه و صداي هر تعزيه خوان متناسب باشد، مثلا شبيه امام حسين(ع) داراي اندام متوسط و سالخورده چهره اي نوراني و محاسني خضاب كرده باشد؛ حضرت عباس(ع) بلند بالا و خوش هيكل، سي و چند ساله؛ علي اكبر(ع) خوش صدا و جوان؛ حر تنومند و خيلي با وقار و خوش صدا و هكذا مخالف خوانان، از باب مثال، حارث با هيكل درشت و قيافه اي بي رحم و صدايي مهيب و خشن؛ شمر با قيافه و هيأتي كه آثار شقاوت و بي رحمي از آن آشكار باشد با صدائي كلفت كه مضمون اشعاري كه مي خواند خبث طينت و پست فطرتي او را، بهتر نمايان بكند.



سابقا براي اينكه وحشتناكي و خبث طينت شمر و بيرحمي او بيشتر نمايان شود صورت و گردن و دستهاي او را تا آرنج با ماده سياه رنگ و براقي سياه مي كردند و به راستي قيافه نفرت آوري پيدا مي كرد، و بدانگونه كه تا ده دوازده سال قبل معمول بود، شمر و اتباعش با اين قيافه وحشتناك مسلح به زره كلاه خود در حالي كه خود و يارنش اسب مي تاختند، به خيمه هاي امام حسين(ع) كه در صحن بزرگ حضرت معصومه(ع) برپا كرده بودند حمله مي كردند و آنها را غارت مي نمودند و سپس آتش مي زدند، كودكان امام حسين(ع) مي گريختند، شيون مي كردند و از هزاران جمعيت حاضر در صحن غلغله و غريو برمي خاست.



در اوايل قاجاريه آنطور كه پاره اي از جهانگردان نوشته اند تعزيه خواني به طرز خاصي انجام مي يافته، از جمله اينكه عده اي نذر مي كردند نعش بشوند در روز عاشورا چند جاي بدن خود را با كارد سوراخ مي كردند و خود را مانند كشته مي ساختند و آنان را به جاي نعشهاي مصنوعي كه تا اين اواخر معمول بود، روي تخته مي انداختند و مي گرداندند. بعضي ديگر نذر مي كردند سرشوند و به دين منظور چند ساعت قبل از شروع تعزيه جلو تخت يزيد با ابن زياد گودالي مي كندند و او داخل گودال مي نشست، اطراف وي را از خاك پر مي كردند به طوري كه تنها سر او از زمين بيرون بود و يزيد به اين سر چوب مي زد و اينگونه امور كه شرح آن به طول مي انجامد.



و اما شروع تعزيه خواني همانطور كه نويسنده در بخش ششم فرمانروايي عضدالدوله ديلمي نوشته است به زمان آل بويه مي رسد و اگر قبل از آن زمان هم معمول بوده اطلاعي نداريم، در آن زمان به تفصيلي كه در كتاب مزبور آمده اهل تسنن در همه امور و شعارهاي شيعه با آنان معارضه مي كردند، مثلا شيعه در عاشورا بر امام حسين(ع) ندبه و سوگواري مي كردند. اهل تسنن در دوازدهم عاشورا بر مصعب بن زبير(463) زاري مي نمودند، همچنين شيعه در هجدهم ذيحجه به مناسبت عيد غدير خم جشن برپا مي كردند و اهل تسنن در بيست و پنجم ذيحجه به ياد غار ثور و مصاحبت ابوبكر با پيغمبر(ص) شادي مي كردند؛ در مورد شبيه خواني نيز ظاهرا چنين معارضه اي بوده است، زيرا طبق نوشته ابن اثير و ابن كثير، در سال 363 هجري در روز عاشورا اهل تسنن(براي معارضه با شيعه) زني را سوار شتر كردند و نام او را عايشه گذاشتند، دو نفر ديگر يكي خود را زبير و ديگري طلحه ناميد و با فرقه ديگر به جنگ پرداختند و مي گفتند ما به جنگ اصحاب علي بن ابيطالب مي رويم،(464)به احتمال قوي، شيعه قبلا واقعةِ كربلا را نشان داده بودند و اهل تسنن مطابق معمول در مقام معارضه، جنگ جمل و شبيه عايشه و طَلحه و زبير را نمايش داده اند.



از اين پس تا اواسط دوره صفويه، وضع تعزيه خواني براي نويسنده روشن نيست. از زمان صفويه به بعد، تعزيه با طول و تفصيل فراوان انجام مي شده، مخصوصا در دوره قاجاريه بالأخص در زمان ناصرالدين شاه تفنن هاي بسياري در آن به كار مي رفته است.



شرح تعزيه خواني در دوره صفويه و قاجاريه در آثار جهانگرداني كه در آن زمانها به ايران آمده اند، ذكر شده و بعدا شَمه اي از آن خواهد آمد، و تفصيل تعزيه خواني در زمان ناصرالدين شاه و كيفيت تعزيه در تكيةِ دولت را، مرحوم عبدالله مستوفي در مجلد اول زندگاني من و مرحوم معبر الممالك در كتاب زندگاني خصوصي ناصرالدين شاه نوشته اند، اين دو نويسنده خود شاهد و ناظر تعزيه در تكيه دولت بوده اند.

پاورقي

(462) در تعزيه، تغيير صورت و قيافه تعزيه خوان,(گريم) به هيچ وجه معمول نيست بايد هيكل و قيافه هر تعزيه خواني با شخصيتي كه به جاي او قرار مي گيرد متناسب باشد، تنها تغييري كه در چهره و وضع تعزيه خوانان داده مي شد اين بود كه سابقاً همان طور كه در متن گفته است، صورت و گردن و دستهاي شمر را سياه مي كردند.



(463) مصعب بن زبير از طرف برادر خود عبدالله زبير كه در حجاز فرمانروايي مي كرد والي بصره بود و هم اوست كه از بصره به كوفه حمله برد و مختار بي ابي عبيد ثقفي(كسي كه به خوانخواهي حسين(ع) برخاست) را به قتل رسانيد و سرانجام در جنگ با عبدالملك مروان كشته شد.



(464) الكاملك‌ج7,‌ص 51، و البدايه و النهايه: ج 11، ص 275 عبارت ابن اثير در اين باره قبلاً ذكر شده است