7ـ‌ قتل عام ابراهيم خان برادر نادرشاه


"ميرزا مهدي خان اَستر آبادي" در دره نادره اين قتل عام را با آب و تاب تمام و عبارت پردازيهاي مخصوص به خود را شرح داده و خلاصه و ماحصل آن چنين است كه چون"ابراهيم خان" در تبريز خود را پادشاه خواند(بعد از قتل نادر) به عزم خراسان حركت كرد، چون به قم رسيد، بنه و بارهاي سنگين و علي شاه(برادر خود كه قبلا خود را شاه خوانده بود)‌كه دست و پا بسته همراه خود داشت در قم گذاشت، و به راه خود به سوي خراسان ادامه داد، چون به منزل سرخه رسيد، بسياري از سپاهيان او متفرق شدند و ابراهيم از رفتن به خراسان منصرف شد، زيرا ديگر قدرت مبارزه با"شاهرخ"(نوه نادر شاه) را در خود نمي ديد، ناگزير به قم مراجعت كرد، چون به پشت دروازه شهر رسيد، نگهبانان از ورود او به شهر مانع شدند، وي به باقيمانده سپاه خود دستور قتل عام و نهب و غارت قم را صادر كرد، آنان نيز آنچه توانستند كشتند و بردند و اسير كردند و ويران ساختند.



"ابراهيم خان" پس از اين وقايع روانه كاشان شد و چون از مدلول اين شعرِ ميرزا"قوام الدين محمد قزويني" سرپيچي كرد:



يَا وارِدَ هذا البَلَدِ الطَيبِ قم فِيه بِواظائِفِ العبوِدِيةِ قم



قم مِن اَدَبٍ بِحَضرَةِ الَمَعصومَةِ بِالجفنِ فَناءَ ذلِكَ المَشهَدِ قم



(اي كسي كه وارد شهر مقدس قم مي شوي، در اين شهر مراسم بندگي خداوند را به جاآر).



(در برابر آستان حضرت"فاطمه معصومه" بايست ـ با پلك چشمانت آن را بروب).



به عواقب شوم اعمال خود گرفتار شد و نرسيده به كاشان؛‌ سپاهيان بر وي شورش كردند و او لخت و عور گريخت و به قلعه اي پناه برد، اهل قعله او را دستگير و روانه خدمت"شاهرخ" كردند، وي در راه به هلاكت رسيد و نعش او را به مشهد بردند.(417)

پاورقي

(417) دره نادره: ص 381.