صلوات فرستادن


در مجالس وعظ و روضه و قرائت قرآن و نيز در نماز جماعت و به طور كلي در هر مجلسي كه جنبه مذهبي داشته و در هر مواردي كه از جهتي با مذهب ارتباط داشته باشد، صلوات فرستادن بسيار معمول است.



صلوات را يا به دستور واعظ و روضه خوان مي فرستند و اين در صورتي است كه وي بخواهد تنوعي در مجلس به وجود آورد، يا احساس نمايد كه ممكن است مستمعين خسته شده باشند و جهاني از اين قبيل، يا اينكه يكي از مستمعين در موارد مخصوصي كه وضع مجلس ايجاب مي كند، ديگران را به صلوات فرستادن تشويق نمايد.



صلوات فرستادن يا صلوات ختم كردن از آداب بزرگ اسلامي است و خداوند در اين آيه شريفه:



"اِنَ اللهَ وَ مَلائِكَتَه يصَلونَ عَلَي النَبيِ، يا اَيهَا الَذينَ آمَنوا صَلوا عَلَيهِ وَ سَلِموا تَسليما".(401)



(به درستي كه خدا و فرشتگان، بر پيغمبر درود مي فرستند، اي كساني كه ايمان آورده اند، بر او(پيغمبر(ص)) درود فرستيد، و سلام دهيد، سلامي بلند و بزرگ.)



به آن امر كرده است و در هر زماني، ذكر صلوات در تشهد واجب است.



در ايران و به طور كلي در ميان شيعه چنين رسم است كه در ذكر صلوات نام آل پيغمبر(ص) را نيز ذكر مي كنند"اَللهمَ صَلِ عَلي محَمَدٍ وَ آلِ محمَد".



جمعي از نويسندگان اهل تسنن نيز در آثارشان بعد از نام پيغمبر(ص) پس از صلوات بر او كلمه آل را نيز ذكرمي نند و جمعي ديگر چنين مي نويسند صَلَي الله علَيهِ و سلَم و از ذكر كلمه آل خودداري مي نمايند.



رسم ديگري كه در مورد صلوات امروز معمول است، صلوات فرستادن به نام يا سلامتي افراد مشخصي است، ابتدا چنين گمان مي رود كه اين رسم تازه معمول شده باشد، اما مثل اينكه سابقه طولاني دارد و احتياج به تحقيق بيشتري است؛ تنها موردي در اين زمينه به نظر نويسنده رسيده مطلبي است كه روملو در ضمن وقايع سال 853 ذكر كرده كه سپاهيان"بابر" با شمشيرهاي كشيده وارد قلعه عماد شدند و به نام"ميرزا بابر" صلوات دادند و آن را فتح كردند، كه ظاهرا صلوات دادن همان صلوات فرستادن باشد.



در مورد صوات فرستادن در مجالس وعظ، گويا اين همه سابقه طولاني دارد و احتياج به تفحص بيشتري است. از جمله موارد آن، طبق نوشتة‌"اسكندر بيك"، اين است كه در زمان"اسماعيل ميرزا" فرزند"شاه طهماسب"(در اواخر قرن دهم) واعظي به نام"ميرزا مخدوم شريفي"، در شب جمعه اي از جمعات كه مجلس وعظ انعقاد يافته و او منبر رفته بود، در آخر مجلي مردي به نام"درويش قنبر تَبرائي"، اين بيت را خواند:



علي و آل علي را زجان و دل صلوات كه دشمنان علي را مدام لعنت باد



"اسماعيل ميرزا" ميل به مذهب تسنن داشت و چند تن از علماء و وعاظ آن زمان، مطابق ميل او سخن مي گفتند، و تَبرائيان كه از شيعيان بسيار متعصب بودند، در مجلس وعظ اينگونه واعظان سخنان كنايه آميز بر زبان مي راندند، از اين جهت"اسماعيل ميرزَا"، دوازده تن از قورچيان را معين كرده بود كه اگر تبرائيان زبان به سخن بگشايند، آنان را تنبيه وتأديب نمايند.



در مجلس وعظ مزبور، وقتي"درويش قنبر"، آن بيت را خواند، ميرزا مخدوم، حمل بر كنايه كرد و كمي بر آشفت و قورچيان، درويش قنبر را كتك بسيار زدند و چند جاي سرش را شكستند.(402)



رسم ديگر در مورد صلوات فرستاد اين است كه: در مجالس مذهبي، در هر جا كه واعظ يا هر گوينده اي، نام محمد(ص) بر زبانش جاري شود، تمام اهل مجلس، با صداي بلند، صلوات مي فرستند.

پاورقي

(401) سوره سبأ: آيه 56.



(402) عالم آراي عباسي: ج1، ص 214.