مجالس وعظ


در تمام سال، مخصوصا در ماههاي محرم و صفر و جمادي الاولي و جمادي الثانيه و رجب و رمضان؛ در شب و روز و بيشتر در شبها. مجالس وعظ در قم تشكيل مي گردد، اين مجالس اغلب در مساجد و تكايا و اگر فصل از لحاظ وضع هوا مساعد باشد، در خانه ها نيز منعقد مي شود، مردم قم شرك مي كنند ولي مردان يك طرف و زنان طرف ديگر مجلس مي نشينند.



و بيشتر مخصوصا در مساجد، ميان زنان و مردان پرده اي حائل است.



در مجالس وعظ قبلا معمول بود كه با چاي و سيگار و غليان از مستمعين پذيرائي كردند، رسم بود كه غليان چي ها هر يك غلياني در دست، پشت سر هم رديف مي شدند و در حالي كه صلوات مي فرستادند، وارد مجلس مي شدند اما اين رسم سالها است متروك شده و امروز تنها با چايي و در بسياري از موارد با شام از مستمعين پذيرائي مي شود.



معمول اين است كه قبل از واعظ مربوط، كسي كه او را مسأله گو مي نمامند، منبر مي رود و حدود نيم ساعت درباره مسائل عمليه مطابق فتواي مراجع تقليد سخن مي گويد ولي مستخدمين مجلس هم، در همان حال كه وي مسائل واجب و مورد احتياج مردم را مي گويد، به آوردن چاي مشغولند اما به محض اين كه واعظ مربوط بالاي منبر مي رود، وضع مجلس به كلي عوض مي شود، همه ساكت مي شوند، مستخدمين مجلس از تكاپو مي افتند و همه گوش مي دهند، واعظ ابتدا خطبه اي مي خواند، سپس آيه اي از قرآن مجيد را عنوان مي كند و در اطراف آن به طور متوسط يك ساعت سخن مي گويد و گاهي در مجالس دهگي همان آيه كه روز اول عنوان شده تا روز آخر تكرار و در اطراف آن سخن گفته مي شود. واعظ در ضمن سخن براي تنوع و خسته نشدن مستمع چند بار آهنگ صدا را تغيير مي دهد و گاهي شعر مناسبي مي خواند و لطيفه اي آموزنده مي گويد، يا دستور صلوت فرستادن مي دهد، و در آخر يادي از واقعه كربلا مي كند و روضه اي مناسب ايام مي خواند، و پس از تمام شدن روضه، دعا مي كند و مستمعين با صداي بلند، الهي آمين مي گويند و بعد از دعا همه از جا برمي خيزند و زيارتنامه مي خوانند.



اين كيفيت سالها است در قم جريان دارد و غير از وعاظ قمي كه همواره به قدرت بيان و وسعت اطلاعات ديني، مشهور بوده و هستند، واعظان معروف ديگري نيز به قم مي آمده اند و مدتي منبر مي رفته اند.



از ميان اين نوع واعظان؛ بعضي وضع استثنائي داشته اند، از جمله مرحوم آقا"ميزا عبدالحسين صدر اصفهاني" بوده كه در سي چهل سال پيش چند شب در صحن كهنة(صحن طلا)"حضرت معصومه(ع)" منبر مي رفت وي بياني دلنشين و آهنگ بسيار خوشي داشت، از كارهاي تازه او اين بود كه مي گفت: عده اي از مستمعين فقط براي شنيدن روضه مي آيند، پس بهتر است واعظ، اول روضه اي را كه در نظ دارد، بخواند، سپس بوعظ بپردازد. هركس براي روضه آمده است برود و آنكه مي خواد به سخنان واعظ گوش فرا دارد؛ بماند و خود، اين كار را كرد.



ديگر"شيخ محمد تقي بهلول" سبزواري بود كه در حدود چهل سال قبل به قم آمده بود، وي با لباسي مندرس و نامطلوب در كوچه و بازار حركت مي كرد، شالي سفيد به رسم خراسانيان به سربسته بود، قبايي از كرباس مله اي و بسيار مندرس و پيراهني از كرباس سفيد در برداشت و ديگر لباسهايش از همين نوع بود، گيوه پاره و دوره كرده اي هم مي پوشيد و گاهي پابرهنه راه مي رفت، صورت سبزه تند و كوسه داشت و من در طفوليت خود او را كه درهمان محله ما سكونت داشت، با همين هيئت مكرر مي ديدم.



جثه اوكوچك و ضعيف بود، به كسي اعتناء نمي كرد و به احدي(هر كه باشد) اداء سلام نمي نمود. مردم به نظر حقارت به او نگاه مي كردند و كساني كه او را نمي شناختند وي را گداي سائل به كف مي پنداشتند. ابتدا درمسجد جمعه كه نزديك منزلش بود، بعد از نماظ ظهر و عصر مرحوم آيه الله آقاي شيخ مهدي حكمي، منبر مي رفت؛ در نماز جماعت شركت نمي كرد و اگر وسط نماز مي آمد، جلو سجادة‌امام مي نشست و به بافتن جوراب، با چهار سيخ(كه هنوز در دهات معمول است) سرگرم مي شد و بعد از سلام نماز، بدون اينكه با امام جماعت سخني بگويد يا تعارفي بكند، بلاي منبر مي رفت.



وقتي مشغول به سخن مي كرد، نظرها نسبت به او تغيير مي كرد، بياني بسيار گرم و فصيح داشت، و از محفوظات زياد و متنوعي برخوردار بود. مي گفتند: قرآن و نهج البلاغه را از حفظ دارد.



بهلول در آن وقت بيست و چهار پنج ساله به نظر مي رسيد، به طور عادي كسي خنده به لب او نمي ديد وليدر منبر گاهي به ققه مي خنديد. معروف بود كه او براي منبرهاي خود پول قبول نمي كند. از كارهاي تازه بهلول اين بود كه بعد از آنكه شهرتي يافت و در مجالس متعدد از او دعوت كردند، مجلس خود را اين طور ترتيب مي داد كه زن و مرد مانند نماز جماعت بنشينند به اين معني كه مردان در جلو، رو به منبر و زنان پشت سر مردان قرار گيرند.