فصل دوم:زندگي نامه حضرت معصومه(س) از آغاز تا شهادت


زندگي نامه حضرت معصومه(ع)



در اين فصل نظر شما را به طور فشرده به زندگي حضرت فاطمه معصومه(ع) جلب مي كنيم:



پدر بزرگوار حضرت معصومه(ع) امام هفتم شيعيان حضرت موسي بن جعفر(ع) است كه او را ابوالحسن اول نيز مي گويند، و از القاب مشهور آن حضرت كاظم، باب الحوائج و صالح مي باشد.



آن بزرگوار روز يك شنبه هفتم ماه صفر سال 128 هجري در روستاي ابواء كه بين مكه و مدينه واقع شده، ديده به جهان گشود.



آن حضرت بيش از ساير امامان(ع) فرزند داشت كه بعضي سي، و برخي شصت فرزند براي او نام برده اند.



عالم بزرگ شيخ مفيد"ره"(وفات يافته سال 413 هـ .ق) مي نويسد: آن بزرگوار سي و هفت فرزند از همسران متعدد داشت كه نام هاي آنها به اين ترتيب بود:



1ـ پسران:



1ـ حضرت علي بن موسي الرضا 2ـ ابراهيم 3ـ عباس 4ـ قاسم 5ـ اسماعيل 6ـ جعفر 7ـ هارون 8ـ حسن 9ـ احمد 10ـ ‌محمد 11ـ حمزه 12ـ عبدالله 13ـ اسحق 14ـ عبيدالله 15ـ زيد 16ـ حسن 17ـ فضل 18ـ حسين 19ـ سليمان.



2ـ دختران:



1ـ فاطمه كبري 2ـ فاطمه صغري(158)3ـ رقيه 4ـ حكيمه 5ـ ام ابيها 6ـ رقيه صغري 7ـ ام جعفر 8ـ لبابه 9ـ زينب 10ـ خديجه 11ـ عليه 12ـ آمنه 13ـ حسنه 14ـ برْيهه 15ـ عايشه 16ـ ام سلطمه 17ـ ميمونه 18ـ‌ام كلثوم



آن بزرگوار در سال 148 هجري قمري زمان خلافت منصور به امامت رسيد و در زمان خلافت مهدي عباسي و هادي عباسي نيز امام بود، وقتي كه هارون الرشدي به خلافت رسيد پس از پانزده سال، در زندان بغداد شهيد شد.



مشهور بين تاريخ نويسان آن است كه آن بزرگوار در روز 25 رجب سال 183 هجري از دنيا رفت.(159)



هارون الرشيد آن بزرگوار را در سال 179 هجري قمري در مدينه دستگير كرده و به طرف عراق آورد و از آن وقت تا آخر عمر در زندان به سر مي برد.



مادر حضرت معصومه(ع)



آن طور كه از شواهد و قرائن و بعضي از روايات(160)استفاده مي شود، مادر حضرت معصومه(ع) همان مادر امام رضا(ع) است براي مادر حضرت رضا(ع) نام هاي متعددي ذكر كرده اند، مانند: خيزران، ام البنين، نجمه و... روايت شده پس از آنكه حضرت رضا(ع) از او متولد شد، به او"طاهره" گفتند.(161)



روز ولادت حضرت فاطمه معصومه(ع)



مطابق پاره اي از مدارك، حضرت معصومه(ع) در روز اول ماه ذيقعده سال 173 هجري قمري، در مدينه چشم به جهان گشود.



محدث گرانقدر مرحوم آيت الله شيخ علي نمازي(وفات يافته در دوم ذيحجه سال 1405 هـ . ق كه مرقدش در يكي از حجره هاي صحن رضوي در كنار بارگاه ملكوتي امام رضا(ع) قرار دارد) در كتاب پربار مستدرك سفينه البحار(كه ده جلد است) در جلد هشتم چنين مي نويسد:



"فاطِمَهُ الْمَعْصومَهُ الْمَوْلُودَهُ فِي غُرَهِ ذِي الْقَعْدَهِ سَنَهَ 173؛



فاطمه معصومه(ع) در آغاز ماه ذيقعده سال 173، ديده به جهان گشود."(162)



مرحوم فيض در كتاب انجم فروزان و گنجينه آثار قم از كتاب لواقح الانوار في طبقات الاخيار(تأليف عبدالوهاب شعراني شافعي وفات يافته در سال 937 هـ .ق) و كتاب نزهه الابرار في نسب اولاد الائمه الاطهار(تأليف سيد موسي برزنجي شافعي مدني) چنين نقل مي كند:



"وِلادَهُ فاطِمَهُ بِنْتُ مُوسَي بنِ جَعْفَرٍ، فِي مَدِينَهِ الْمُنَوَرَهِ غُرَه ذِي الْقَعْدَهِ الْحرامِ، سَنَه ثَلاثَ وَ ثَمانينَ وَمأَهَ بَعْدَ الهِجْرَهِ النَبَويَهِ، وَتُوُفِيَتْ فِي الْعاشِرِ مِنْ رَبيعِ الثانِي فِي سَنَهِ اِحْدي وَمَأَتَينِ في بَلْدَهِ قُمْ؛



حضرت فاطمه(معصومه) دختر امام كاظم(ع) در مدينه منوره، در آغاز ماه ذيقعده سال 183 هـ . ق ديده به جهان گشود، و در دهم ماه ربيع الثاني سال 201 در قم وفات يافت."(163)



مدارك ديگري نيز در مورد روز ولادت آن حضرت(در آغاز ذيقعده) در دسترس است مانند:



1ـ عوالم العلوم، تأليف علامه بحراني، ج 21، ص 328.



2ـ حياه الست، تأليف شيخ مهدي منصوري، ص 10.



3ـ فاطمه بنت الامام موسي الكاظم، تأليف دكتر محمدهاي اميني(فرزند علامه اميني صاحب الغدير) ص 21 و 5.



4ـ زندگاني حضرت موسي بن جعفر، تأليف عمادزاده، ج 2،‌ص 375.



بررسي و شرح كوتاه:



در بعضي از مدارك فوق، سال 183 ذكر شده، كه صحيح چنان كه در مستدرك سفينه آمده 173 است، زيرا با توجه به اين كه امام كاظم(ع) در 25 رجب سال 183 هـ .ق در زندان هارون در بغداد به شهادت رسيد، و كمترين مدت زندانش، چهار سال بود، در اين مدت از خانواده اش كه در مدينه ساكن بودند، دور بود، بنابراين ممكن نيست ولادت حضرت معصومه(ع) در سال 183 رخ داده باشد، و ظاهراً در اين شماره اشتباه شده و به جاي 173،183 نوشته شده است.



از اين رو محقق كاوشگر، مرحوم عمادزاده اصفهاني، بدون ابهام مي نويسد:" حضرت معصومه(ع) در مدينه در ماه ذيقعده سال 173 متول شد، و در ربيع الثاني سال 201(در قم) ديده از جهان فرو بست."(164)



بنابراين بايد پرونده اين مطلب را در همين جا بست، و از باب تسامح در ادله سنن، تاريخ ولادت حضرت معصومه(ع) را همان آغاز ذيقعده سال 173 هـ .ق اعلام كرد، چنان كه اخيراً آستانه مقدسه قم همين اعلام را نموده است، به اميد آنكه با توجه به ولادت با سعادت حضرت رضا(ع) كه در روز 11 ذيقعده سال 148 در مدينه رخ داد، اين ده روز بين روز ولادت حضرت معصومه(ع) و روز ولادت امام رضا(ع) را به عنوان دهه نور ياد نموده و از آن دو بزرگوار ياد كرد، و خاطره سازنده و پربار زندگي درخشان آنها را تجديد نمود.



شادي و سرور ولادت



آغاز ماه ذيقعده براي حضرت رضا(ع) و دودمان نبوت، پيام آور شادي مخصوص و پايانه يك انتظار عميق و استثنايي است، زيرا حضرت نجمه(ع) فرزندي بر حضرت رضا(ع) نداشت، و مدت ها پس از حضرت رضا(ع) صاحب فرزندي نشد]زيرا حضرت رضا(ع) در سال 148 هـ .ق متولد شد، ولي حضرت معصومه(ع) در سال 173، يعني با 25 سال فاصله[



با توجه به اينكه امام صادق(ع) به ولادت چنين بانويي، بشارت داده بود، بنابراين پس از آنكه حضرت معصومه(ع) ديده به جهان گشود، آن روز براي حضرت نجمه(ع) و حضرت رضا(ع) روز شادي و سرور وصف ناپذير و روز مهم از ايام اله بود، چرا كه دختري از آسمان ولايت و امامت، طلوع كرده بود،‌كه قلب ها را جلا و صفا مي داد و چشم ها را روشن مي كرد و كانون مقدس اهل بيت(ع) را گرم مي نمود.



به راستي توصيف عظمت هلهله و غريو شادي از دودمان رسالت را به خاطر اينكه امام رضا(ع) داراي خواهر شده كه سال ها قبل در خبرهاي غيبي به وجود او مژده داده شده بود نمي توان ترسيم كرد، چرا كه فروغي از كوثر، و گلي تابناك از گلشن آل محمد، چشم به جهان گشوده بود، و جهان ملوك و معني را صفاي ديگري بخشيده بود.



تاريخ وفات حضرت معصومه(ع)



مدارك متعددي وجود دارد كه حضرت معصومه(ع) در سال 201 هـ .ق در قم، وفات نموده است(165)، چنان كه از كاشي كاري هاي اطراف حرم كه از قرن ها پيش به جاي مانده مرقوم شده است، ولي در مورد روز و ماه وفات آن حضرت، اختلاف است، كه تا سه قول گفته شده است:



1ـ طبق پاره اي از مدارك، دهم ربيع الثاني بوده است.(166)



2ـ مطابق بعضي از مدارك، دوازدهم ربيع الثاني بوده است.(167)



3ـ و بر اساس مدرك ديگر، هشتم شعبان بوده است.(168)



هيچ يك از اين سه قول، آن گونه كه بايد، مورد اطمينان نيست.



ولي همان گونه كه بعضي از بزرگان گفته اند: انصاف اين است كه براي جمع بين دو قول اول و دوم، براي بزرگداشت مقام آن بزرگ بانوي دو عالم جهان، سه روز(10 و 11 و 12 ماه ربيع الثاني) را به عنوان سوگواري معصوميه، مراسم سوگواري برقرار كرد، چنان كه در سال هاي اخير مسؤولين و دست اندر كاران آستانه‌ مقدسه حضرت معصومه(ع) همين كار را شروع نموده، و اين سنت خوب به جريان افتاده است، و اين سه روز به عنوان ايام معصوميه، جا افتاده است، به اميد آنكه در اين ايام در آستانه مقدسه قم، و در ساير مساجد و محافل، از آن بانوي باعظمت، تجليل شايان گردد، و خاطره زندگي درخشان آن شفيعه روز جزا، تجديد شود.



از آنچه در بالا خاطر نشان شد نتيجه مي گيريم كه سن حضرت معصومه(ع) هنگام وفات، در حدود 28 سال بوده است(از سال 173 تا 201 هـ .ق) پس اينكه در زبان عوام، آن حضرت به عنوان 18 تا 23 ساله، ‌معروف شده، مدرك و سند محكمي ندارد.



چرا حضرت معصومه(ع) ازدواج نكرده است؟



تقريباً قطعي است كه حضرت معصومه(ع) ازدواج نكرد، در اين صورت اين سؤال پيش مي آيد كه سنت ازدواج مستحب مؤكد اسلامي است، تا آنجا كه رسول اكرم(ص) فرمود:



"ما بُنِيَ فِي الْاِسْلامِ بَناءٌ اَحَبَ اِلَي اللهِ عَزَوَجَلَ، وَاَعَزَ مِنَ التَزويجِ؛



در اسلام در پيشگاه خدا بنايي برپا نشده كه محبوب تر و عزيزتر از بناي ازدواج باشد."(169)



نيز فرمود:



"اَلنِكاحُ سُنَتِي، فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَتِي فَلَيْسَ مِنِي؛



ازدواج سنت و برنامه‌ من است، پس كسي كه از سنت من دوري كند از من نيست."(170)



در عصر امام باقر(ع) بانويي به خاطر رياضت و كسب فضيلت، ازدواج نمي كرد، امام باقر(ع) به او فرمود:"اگر در ترك ازدواج، فضيلتي به دست مي آمد، حضرت فاطمه(ع) سزاوارتر از تو بود، كه به خاطر كسب فضايل اخلاقي، ازدواج نكند، زيرا هيچ بانويي در كسب كمالات، از فاطمه(ع) پيشي نگرفته است."(171)



پاسخ:



در پاسخ به اين سؤال دو مطلب گفته شده كه هر كدام، يا يكي از آنها، دليل شايسته اي است كه موجب ترك ازدواج حضرت معصومه(ع) شده است:



1ـ دختران امام كاظم(ع) به ويژه حضرت معصومه(ع) در سطحي از كمالات بودند كه براي خود كفو و همسر مناسبي نيافتند، تا با او ازدواج كنند، امام كاظم(ع) به آنها سفارش كرده بود كه با رأي و مشورت برادرشان حضرت رضا(ع) ازدواج كنند(172)اين سفارش و قرائن ديگر بيانگر اين است، كه بايد براي آنها همسر مناسبي باشد. با توجه به اينكه در مورد حضرت زهرا(ع)، نمي آفريد، در سراسر زمين از حضرت آدم گرفته تا هر انساني بعد از او، همسر و همتاي مناسبي براي فاطمه(ع) پيدا نمي شد."(173)



2ـ ترس و وحشت حكومت پر از خفقان و اختناق هارون، به گونه اي بود كه كسي جرأت نمي كرد با دختران امام كاظم(ع) ازدواج نمايد و داماد آن حضرت شود، زيرا دامادي آن حضرت، از نظر دستگاه طاغوتي هارون، موجب خطر شديد براي آن داماد مي شد، به اين ترتيب، حضرت معصومه(ع) و بعضي از خواهرانش، از ازدواج صرف نظر كردند.



در ضمن نبايد اين مطلب را از نظر دور داشت كه امام كاظم(ع) در زندان به سر مي برد، و اطلاع امام رضا(ع) از آينده(در مورد شهادت پدر، و هجرت اجباري او به خراسان) شايد دليل ديگري براي ترك ازدواج حضرت معصومه(ع) باشد.



و اين نيز از مصائب و رنج هاي روزگار نسبت به خاندان نبوت است، كه ستمگران كينه توز، با ايجاد شرايط نامساعد، آن ها را از مواهب زندگي، محروم ساختند.



هجرت عظيم حضرت معصومه(ع) از حجاز به ايران



مأمون عباسي در سال 200 هجري قمري، با نامه ها و پيام هاي بسيار، حضرت رضا(ع) را به خراسان دعوت كرد، آن بزرگوار، ناگريز از روي اكراه، اين دعوت را پذيرفت و با كارواني كه مأمون فرستاده بود، به سوي خراسان آمد.



يك سال بعد(سال 201) حضرت معصومه(ع) به شوق ديدار برادرش حضرت رضا(ع) عازم خراسان گرديد و با همراهان حركت كردند، ولي حقيقت اين است كه اين حركت، هجرت معني دار و عظيم حضرت معصومه(ع) براي حمايت از ولايت امام علي موسي الرضا(ع) و تقويت مسأله رهبري بود، كه در ظاهر به صورت سفر براي ديدار برادر عنوان مي شد آن حضرت در اين هجرت به ساوه رسيدند. در مورد آن حضرت معصومه(ع) از ساوه به قم، مطالب مختلفي گفته شده است.



ولي در اين باره بهترين و اصيل ترين مدارك، تاريخ قديم قم است كه در قرن چهارم نگاشته شده و مرحوم علامه مجلسي و محدث قمي و بزرگان از علما به آن اعتماد مي كنند، آنچه كه"حسن بن محمد نويسنده تاريخ قديم قم" به گفته علامه مجلسي در بحارالانوار، و محدث قمي در سفينه البحار(174)در اين باره نظر مي دهد، چنين است:



حضرت رضا(ع) به دعوت مأمون در سال 200 هجري از مدينه به خراسان آمد، حضرت معصومه(ع) در سال 201 براي ديدار برادر، از مدينه رهسپار خراسان شد(ناگفته پيداست كه در اين سفر دور، گروهي از برادران و خدمتكاران به همراه حضرت معصومه(ع) بوده اند) وقتي كه به ساوه رسيدند، حضرت معصومه(ع) بيمار شد، پرسيد از اين مكان تا قم چقدر راه است؟ عرض كردند: ده فرسخ، به خدمتكار دستور داده كه به جانب قم رهسپار گردند،‌به اين ترتيب به قم آمد و به منزل موسي بن خزرج بن سعد اشعري كه از اصحاب امام رضا(ع) بود، وارد شد.



امام روايت صحيح تر اين است كه: چون خبر ورود آن بانوي با عظمت حضرت فاطمه معصومه(ع) به آل سعد رسيد، همگي به اتفاق به استقبال او رفتند تا او را به قم دعوت كنند، در ميان آنها موسي بن خزرج به كاروان حضرت معصومه(ع) رسيد، زمام شتر آن حضرت را گرفته و به طرف قم آمد و در منزل خود با كمال افتخار از آن بانو پذيريي كرد، ولي پس از 16 يا 17 روز آن بانوي ارجمند، رخت از جهان بربست و پسران سعد را در سوگ خود نشانيد.



آري خاطر حضرت معصومه(ع) خيلي آزرده بود، آرزوي ديدار پدر و برادر در دلش ماند، و با دنيايي از ‎غم و اندوه با اين جهان وداع گفت.



در اين چند روزي كه حضرت معصومه(ع) در قم بود از فراق برادر مي گريست ومحزون و غمگين بود، در سراي موسي بن خزرج عبادتگاهي داشت كه هنوز باقي است و هم اكنون آن مكان شريف با بنايي مجلل و جالب مشخص است، داراي حجره هايي است كه در آن طلاب علوم ديني هستند، و در جنب آن، مسجد با شكوهي ساخته اند.



اينك آنجا به نام مدرسه ستيه(175)در محله ميدان مير قم، معروف مي باشد.(176)



ماجراي ورود حضرت معصومه(ع) به قم در روايات ديگر



امام كاظم(ع) وقتي كه زنداني شد، به فرزندش امام رضا(ع) وصيت كرد تا سرپرستي دخترانش(كه خواهران حضرت رضا(ع) باشند) را عهده دار گردد، و به آنها سفارش كرد، كه در همه امور از برادرشان حضرت رضا(ع) اطاعت كنند. حضرت معصومه(ع) هنگام شهادت پدر(كه در سال 183 هـ . ق رخ داد) ده سال داشت و بخش مهمي از دوران كودكيش را با روزگار تلخ فراق پدر(كه در زندان به سر مي برد) گذراند.



حضرت معصومه(ع) در پناه برادرش زندگي مي كرد، زيرا پدرش در زندان بود، هنگامي كه يگانه برادر و پناهگاهش از روي اكراه به خراسان رفت، يك سال در مدينه بودن برادر بزگي كرد، ولي كاسه صبرش لبريز شد، تصميم گرفت به خاطر ديدار برادر، سفر دور و دراز بين مدينه و خراسان را بپيمايد، سرانجام همراه كارواني از بستگانش، مدينه را به قصد خراسان ترك ركد، و با يك جهان اشتياق و اميد، بلكه پس از يك سال دوري برادر و سرپرستش، به فيض زيارت او نايل گردد، ولي در ساوه بيمار گرديد....



بعضي علت بيماري آن حضرت را چنين نوشته اند: مردم ساوه در آن عصر از دشمنان سرسخت خاندان نبوت بودند، از اين رو وقتي كه موكب حضرت معصومه و همراهانش به ساوه رسيد، به آن حمله كردند و جنگ سختي درگرفت، برادران و برادرزادگان حضرت معصومه دراين جنگ به شهادت رسيدند، حضرت معصومه همچون عمه اش زينب(ع) وقتي كه بدن هاي پاره پاره آنها را كه 23 تن بودند ديد، به شدت غمگين گشته و بر اثر آن بيمار شد(177)و سپس روانه قم گرديد، و در قم بيماري او ادامه يافت و پس از 16 يا 17 روز رحلت كرد.



و در روايت ديگر آمده: هارون بن موسي بن جعفر(ع) همراه 23 نفر از بستگانش كه يكي از آنها خواهرش حضرت معصومه(ع) بود، در يك كارواني وارد ساوه شدند، دشمنان اهلبيت(ع) به هارون كه در حال غذا خوردن بود، حمله كردند و او را به شهادت رساندند و افراد ديگر كاروان را مجروح و پراكنده ساختند. نقل شده: در غذاي حضرت معصومه(ع) زهر ريختند(178)و آن بانوي گرامي، مسموم گشته و بستري شد، و طولي نكشيد كه در قم به شهادت رسيد.



مطابق نقل بعضي، مسموم نمودن آن حضرت توسط زني در ساوه انجام شد.(179)



داغ پر سوز فراق



نظر به اينكه اين ماجرا در سال 201 هجري قمري، حدود دو سال قبل از شهادت حضرت رضا(ع) رخ داده است(زيرا امام رضا(ع) در سال 203 شهيد شد) اين نيز از مصائب ديگر حضرت رضا(ع) است، مصيبتي جان سوز، كه خواهر مهربانش در نيمه راه وصال، مظلومانه و غريبانه به شهادت رسيد، و ديدار و ملاقات، به فراق و جدايي، تبديل گرديد و داغ جان سوز شهادت حضرت معصومه(ع) قلب مبارك حضرت رضا(ع) را جريحه دار كرده و حضرت معصومه(ع) نيز بادلي پر از سوز فراق و اميد ديدار برادر، و با چشمي گريان از دوري برادر شهيد شده است، شاعر معاصر آقاي"حسان" در اين راستا گويد:



از مدينه به قصد خطه طوس رهروي خسته پاست معصومه



تا زيارت كند برادر خويش فكر و ذكر دعاست معصومه



روز و شب عاشقي بيابان گرد خواهري با وفاست معصومه(180)



قطعاً حضرت رضا(ع) نيز هنگام شهادت، همان گونه كه از يگانه فرزندش حضرت جواد(ع) ياد كرده، از خواهر مهربانش، حضرت معصومه(ع) نيز ياد كرده كه شاعر از زبان آن حضرت مي گويد:



مردم به غريبي و عيالم به سرم نيست صد حيف كه من صورت مصعومه نديدم



افسوس از آن حسرت ديدار كه دلم را صد چاك زد و چهره محبوب نديدم



مرحوم محقق دانشمند آقاي قَرُني در اين راستا چنين سروده است:



زبس انتظار كشيدم سفيد شد مويم جريحه دار شد از اشك ديده گان رويم



به انتظار پدر، روز و شب به سر مي بردم ولي دريغ نشد تا گل رخش بويم



سپس به هجر برادر، فلك دچارم كرد گشود باب فراق دگر زكين سويم



خزان بگشت گلستان و گل زدستم رفت به حيرتم كه گل گم شده كجا جويم



مدينه تا به خراسان هزار فرسنگ است ره وصال برادر، به صد شعف پويم



كه شايد آنكه ببينم دوباره رخسارش به نزد يوسف گم گشته راز دل گويم(181)



ماجراي دفن جنازه حضرت معصومه(ع)



زميني كه آستانه حضرت معصومه(ع) در آن واقع است، با بلان نام داشته، و اين زمين پيش از آنكه مرقد مطهر آن حضرت شود، بنايي نداشته است، فقط ملكي از ملك هاي موسي بن خزرج بوده است، اين زمين را موسي بن خزرج كه هم مهمان دار حضرت معصومه(ع) بود و هم در عصر خويش رئيس و محترم بود، براي دفن آن حضرت معين كرد.



آل سعد در اين سرزمين سردابي حفر كردند تا آن را مقبره حضرت معصومه(ع) قرار دهند، پس از آنكه جنازه مطهر آن بي بي بزرگوار را غسل داده و كفن نمودند،‌آن را به آن سرزمين آوردند، در اين وقت ميان آل سعد گفتگو شد كه چه كسي داخل قبر شده، و جنازه را در سرداب به خاك بسپارد، سرانجام اتفاق كردند كه شخصي به نام قادر كه پيرمرد پرهيزكار و صالح و سيد بود داخل قبر شود آن گوهر پاك را دفن كند.



چون به سراغ آن مرد رفتند، ناگاه از جانب صحرا دو سوار نقاب دار پيدا شدند، همين كه به نزديك رسيدند، از مركب خود پياده شدند و بر جنازه حضرت معصومه(ع) نماز گزاردند، سپس داخل سرداب شده و جنازه را دفن كردند، آن گاه بيرون آمده و رفتند، و كسي نفهميد كه آنها چه كسي بودند.



آنگاه موسي بن خزرج سقف و سايباني از بوريا بر سر قبر برافراخت تاهنگامي كه حضرت زينب دختر امام نهم(ع) وارد قم گرديد و قبه اي بر آن مرقد مطهر بنا كرد.(182)



بعد از مدتي ام محمد دختر موسي پسر امام جواد(ع) وفات كرد، جنازه او را در كنار مرقد حضرت معصومه(ع) به خاك سپردند.



مدتي بعد، ميمونه خواهر ام محمد وفات كرد، او را نيز در كنار مرقد حضرت معصومه(ع) به خاك سپردند و قبه اي جداگانه بر روي قبر آن دو بانو، بنا نمودند سپس بْريهيه دختر موسي بن امام جواد(ع) وفات نمود، او را نيز در آنجا به خاك سپردند.(183)



مرحوم محدث قمي، غير از بانوان فوق، از بانوان ديگر نيز نام برده كه در كنار مرقد مطهر حضرت معصومه(ع) مدفون هستند، مانند: زينب دختر امام جواد(ع)، ام اسحاق كنيز محمد بن موسي مبرقع(ع)، و ام حبيب كنيز محمد بن احمد بن موسي مبرقع(ع).(184)



بنابراين در مجموع شش تن از امامزادگان، و منسوبين به امامان(ع) در كنار مرقد مطهر حضرت معصومه دفن شده اند.(185)از اين رو شايسته است آنان كه مرقد شريف حضرت معصومه(ع) را زيارت مي كنند، از آنها نيز ياد كنند، گرچه با اين جمله كوتاه باشد:



"اَلسَلامُ عَلَيْكُنَ يا بَناتِ رَسُولِ اللهِ، اَلسَلامُ عَلَيْكُنَ وَ رَحْمَهُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ؛



سلام بر شما اي دختران رسول خدا، سلام و رحمت و بركات خدا به شما باد."



پيكرهاي تر و تازه، پس از هزار و چند سال



از گفتني هاي عجيب و معجزه آسا كه در عصر ناصرالدين شاه(متوفاي 1313 هـ .ق) رخ داده اينكه: مرحوم آيت الله حاج آقا حسيني مجتهد[كوچه حرمي جد پدري حرم پناهي ها و جد مادري اشراقي ها كه قبرش به صورت مرتفع در صحن نو، مقابل قبر مرحوم آيت الله شيخ فيض الله نوري است] نقل كرد: هنگام فرش كردن حضرت مطهر حضرت معصومه(ع) با سنگ هاي مرمر، در قسمت پايين پاي حضرت، روزنه اي به سرداب باز شد، ضروري به نظر رسيد كه افرادي انتخاب شوند و داخل سرداب بروند و وضع آنجا را بررسي كنند كه اگر نياز به تعمير داشت، تعمير نمايند.



دو نفر بانوي صالحه انتخاب شدند، چراغي برداشته داخل سرداب شدند، ديدند قبر مطهر حضرت معصومه(ع) در آن سرداب نيست، بلكه آن سرداب در پايين قبر مطهر آن حضرت است، در آن جا سه پيكر مطهر تر و تازه را ديدند كه گويي همان روز، روح از بدنشان جدا شده بود يك تن بانو، و دو تن كنيز و سياه چهره بودند.(186)



از بررسي كتب فهميده مي شود كه آن بانوي ارجمند ميمونه دختر موسي مبرقع بن امام جواد(ع) بوده، و آن دو كنيز، ام اسحاق و ام حبيب، بوده اند. آري پس از گذشت يازده قرن از وفاتشان، بدن مباركشان، هيچ تغيير نكرده بود، و مصداق اين سخن پيامبر(ص) شدند كه فرمود:



"اِنَ اللهَ حَرَمَ لُحُومَنا عَلَي الْاَرْضِ فَلايَطْعُمُ مِنْها شَيْئاً؛



خداوند گوشت هاي ما را بر زمين حرام كرده، هرگز زمين چيزي از گوشت ما را نمي خورد."(187)